پرویز کیمیاوی: امیدم به جوانهاست
زهرا علیپور- قرار است که فیلم "ایران سرای من است" ساخته پریز کیمیاوی در ایران به نمایش درآید. کیمیاوی اما میگوید این فیلم من نیست. با او گفتوگو کردهایم.
به نظر میرسد اختلافها بر سر نمایش فیلم "ایران سرای من است"، یکی از آخرین ساختههای پرویز کیمیاوی در ایران همچنان ادامه دارد. این فیلم قرار است پس از ۱۸ سال همزمان با عید فطر در گروه سینماهای هنر و تجربه به نمایش محدود برسد، اما كيمياوی که در پاریس زندگی میکند، در گفتوگو با رادیو زمانه از مخالفت جدی خود با نمایش فیلماش میگوید: "این فیلم ادیت نهایی من را ندارد و در واقع فیلم من نیست. باید من را دعوت کنند تا به ایران بروم و مونتاژ نهایی را انجام دهم. بعد از آن و با کمال میل خوشحال میشوم که فیلم به نمایش دربیاید."
"ایران سرای من است" در سال ۱۳۷۹ ساخته شد و در جشنواره هفدهم فیلم فجر جایزه ویژه هیات داوران را دریافت کرد. فیلم درباره یک جوان نویسنده کرمانی است که میخواهد کتابی درباره حافظ، سعدی، مولانا، فردوسی و خیام بنویسد. او در راه سفرش به تهران برای دریافت مجوز -که با مشکل روبرو شده- در کویر گم میشود و شاعران کتاباش بر او ظاهر میشوند. کیمیاوی میگوید: "فیلم درباره فرهنگ مملکت و شاعران مملکت است تا جوانهای ما، آنها و شعرهایشان را بیشتر بشناسند."
پس از نمایش "ایران سرای من است" در جشنواره فیلم فجر، میان پرویز کیمیاوی و محمدرضا سرهنگی، تهیه کننده فیلم اختلافهایی به وجود آمد. به گفته کیمیاوی اختلافات بر سر مسائل مالی بود: "نه فارابی و نه ارشاد نتوانستند آن را حل کنند، به خانه سینما هم رفت و آنجا به نفع مرحوم سرهنگی رأی دادند."
محمدرضا سرهنگی، از تهیه کنندههای سینمای مستند و فرهنگی ایران بود که در سال ۱۳۸۳ درگذشت. حالا حق پخش "ایران سرای من است" به ورثه او منتقل شده: "چون من و مرحوم سرهنگی با هم اختلاف داشتیم، ایشان بدون اجازه من در زمان مونتاژ تغییراتی در فیلم ایجاد کرد که مورد تأیید من نیست. دو سه ماه پیش شنیدم که گروه هنر و تجربه میخواهد این فیلم را اکران کند. بلافاصله با آقای علمالهدی تماس گرفتم و گفتم این فیلم من هنوز ادیت کامل نشده و من اجازه نمایش نمیدهم. ایشان هم جواب دادند که شما را درک میکنیم و این فیلم را مسکوت نگه میداریم تا با خانواده سرهنگی تماس بگیریم. اما دیگر خبری نشد. نمیدانم. ممکن است به خاطر پخش همین فیلم در مونیخ سوءتفاهم پیش آمده باشد. باید بگویم این همان فیلم نیست و اصلاح شده است."
امیرحسین علمالهدی، دبیر شورای سیاستگذاری گروه هنر و تجربه اما در گفتوگو با رادیو زمانه میگوید این گروه، به عنوان پخش کننده فیلم با ورثه مرحوم سرهنگی قرارداد دارد: "اگر قرار است در این حوزه کسی توضیح دهد، ورثه آقای سرهنگی باید توضیح دهند. پاسخ ایمیل آقای کیمیاوی را دادم و کاملا در جریان هستند. من به عنوان پخشکننده نمیتوانم پاسخگو باشم."
کمتر از ۳۰ روز به اکران “ایران سرای من است” باقی مانده. علمالهدی با اشاره به این مسأله درباره دعوت از پرویز کیمیاوی برای سفر به ایران میگوید: "قطعاً اگر بنا بر دعوت از ایشان باشد این اتفاق در کمال افتخار خواهد افتاد. نیاز به هماهنگیهای زیادی هست که انجام میشود. آقای کیمیاوی یکی از کارگردانهای بزرگ و جریانساز سینمای ما هستند."
به گفته کیمیاوی نسخه ادیت شده "ایران سرای من است" به همراه سایر فیلمهای او از ۹ تا ۱۲ ژوئن در موزه فیلم مونیخ به نمایش گذاشته میشود: "یک نسخه دی وی دی از این فیلم دارم که هنرپیشه نقش اولام برای من فرستاد و شخصاً آن را ادیت کردم. من خودم در فرانسه از اعضای "هنر و تجربه" هستم. باید بگویم تنها ترجمه عبارت "هنر و تجربه" کافی نیست. سندیکاها در اینجا سالها در برابر تهیهکنندهها ایستادند تا به حقوق مؤلفین و کارگردانها احترام گذاشته شود. این تشکلها برای همین ایجاد میشود. در ایران اما فقط کپی میکنند و هیچ احترامی برای حق مؤلف قائل نیستند."
گروه سینماهای هنر و تجربه در ایران، سال ۱۳۹۳ و در "تلاش برای نمايش آن دسته از فيلمهاي باارزش در ميان فيلمهاي غيرتجاري" تشکیل شد. در ماه اول اکران فیلمهایی از کامران شیردل، سهراب شهید ثالث، مجید برزگر، شهرام مکری، ژیگاورتوف و آیزنشتاین در سینماهای محدود این گروه به نمایش گذاشته شد.
پرویز کیمیاوی کیست؟
پرویز کیمیاوی اوایل دهه ۴۰ برای ادامه تحصیل به پاریس رفت. او در رشتههای عکس و فیلم در مدرسه «وژیرار» و «ایدک» تحصیل کرد و بعد برای سه سال در شبکه تلویزیونی O.R.T.F این کشور به عنوان دستیار کارگردان مشغول به کار شد. در این مدت مستندهای سیاه و سفید، بازار شپشها، پنج بعدازظهر، ماه می ۶۸ و فیلمی با نام "ژان مقدس ایرانی" را ساخت. در اواخر دهه ۴۰ پس از دوستی و آشنایی با فرخ غفاری، به ایران بازگشت و در سازمان رادیو و تلویزیون ملی مشغول به کار شد.
در این دوره جریانی متفاوت از فیلم فارسی در سینمای ایران در حال شکلگیری بود، سینمایی که به گفته کیمیاوی پایههای آن با فرخ غفاری و ابراهیم گلستان "محکم" ریخته شد: "بعد از آن یک نوع دیگر سینمای موج نو به وجود آمد که شهید ثالث بود، من بودم، تقوایی بود، بیضایی بود، مهرجویی، کیارستمی... فیلمهای این سینما برای قبل از انقلاب است. بعد از انقلاب رابطه ما را با جوانها قطع کردند. آنهایی که زمان انقلاب ده سال داشتند، الان بیشتر از ۴۰ سال دارند و خب فیلمهای ما را یا ندیدهاند یا در یوتیوب با کیفیت خیلی پایین تماشا کردهاند."
کیمیاوی در این سالها با ساخت فیلمها و مستندهایی متفاوت به عنوان یکی از سینماگران موج نو در ایران مطرح شد. پ مثل پلیکان، مغولها، باغ سنگی و اوکی مستر حاصل تلاشهای او برای خلق فیلمهای داستانی و مستند بود.
در پ مثل پلیکان -اولین اثر داستانی و مستند کیمیاوی- او زندگی آسیدعلی میرزا، پیرمردی که در خرابههای ارگ طبس زندگی میکرد و با کمک مردم، روزگار میگذراند را به تصویر میکشد. در عنوانبندی این فیلم نام آسیدعلی میرزا به عنوان همکار فیلمنامهنویس درج شده؛ او بازیگر نقش اصلی این فیلم بود: "جوانها گاهی در فیسبوک برایام سناریوها یا فیلمهای کوتاهشان را میفرستند. مثلاً یک فیلم فرستادند درباره یک خانم روستایی که سنگها را از کوه میکند و میفروشد. فیلم شاهکار است. فقط مشکل این جوانها این است که کمی دستپاچه هستند. به آنها میگویم سوژه شما، مرد یا زن، آسیدعلی میرزا در پلیکان یا درویش خان باغ سنگی باید با او مثل خودش زندگی و رفتار کنید. نروید دو روزه فیلم بگیرید و برگردید. بروید با آنها زندگی کنید. این خیلی اهمیت دارد. این کار را نکنید، سوژه شما هدر میرود. من برای پ مثل پلیکان یک هفته در خرابههای طبس کنار آسیدعلی میرزا میخوابیدم. فقط از او پرسیدم مار دارد؟ گفت آره ولی تو را اذیت نمیکنند، چون آدم خوبی هستی."
کیمیاوی کمی بعد در مقام کارگردان، نویسنده و بازیگر، فیلم "مغولها" را ساخت. با این فیلم او به شخصیتی مطرح در میان سینماگران موج نو تبدیل شد و با ساخت باغ سنگی در سال ۵۵، توانست جایزه خرس نقرهای جشنواره فیلم برلین و جایزه ویژه هیئت داوران جوان جشنواره کن را نیز به دست آورد.
در اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰، او به عنوان یکی از اعضای تیم مستندسازی فرخ غفاری در صدا و سیمای ایران، مستندهای زیادی خلق کرد؛ از جمله مستند ضامن آهو، که جایزه اول منتقدان بینالمللی جشنواره مونت کارلو، جایزه ویژه هیئت داوران همین جشنواره و جایزه اول اتحادیه رادیو و تلویزیونهای آسیا را به دست آورد.
کیمیاوی در سال ۱۳۵۷ بار دیگر به فرانسه سفر کرد و این بار در آنجا ماندگار شد: "من مهاجرت نکردم. به دلیل مسایل خانوادگی آمدم اینجا. به ایران سفر میکنم ولی برای کار نه! نمیشود. دو سه سناریو عالی دارم منتها ناامیدم، چون به قول شما تازه بعد از ۱۸ سال قرار است فیلمی از من نمایش داده شود که فیلم من نیست در واقع. من چطور امیدوار باشم که فیلم بعدی را شروع کنم؟ نگاتیو فیلمهای من همه قرمز شده. من باید هزینه کنم، اما پول ندارم این فیلمها را نجات بدهم."
در فرانسه، کیمیاوی به ساخت فیلمهای مستند و داستانی برای تلویزیون این کشور ادامه داد. در این مدت برای فعالیت فیلمسازی دو بار به ایران سفر کرد؛ یک بار در سال ۱۹۹۹ برای ساخت فیلم "ایران سرای من است" و بار دیگر در سال ۲۰۰۴ برای ساخت مستندی با عنوان پیرمرد و باغ سنگیاش: "دو سه سناریو دارم در مایههای مغولها. باید بگویم نگاه من به فیلمسازی هیچ تغییری نکرده. من هیچ تغییری نکردم. مملکتام را دوست دارم و عاشقاش هستم و خوب هم میشناسماش. زندگی من بیشتر در خراسان بود، دهات و کویر را میشناسم و میتوانم آنجا راحت فیلم بسازم. اما نمیشود."
کیمیاوی این روزها در مونیخ مشغول آمادهسازی فیلمهایاش برای نمایش در موزه فیلم این شهر است. سال گذشته نیز گالری تیت مدرن لندن، پربازدیدترین موزه هنر مدرن در جهان، مجموعهای از آثار سینمایی او را به نمایش گذاشت. او میگوید سینمای ایران را در این سالها کم و بیش دنبال کرده: "فیلمهای فرهادی را دوست دارم. وقتی جدایی نادر از سیمین را در پاریس اکران کردند، برای تماشای آن رفته بودم. تنها بودم. جلوی سینما صف بلندی بود و من که بلیط نداشتم بعد از معرفی خودم یک بلیت گرفتم. در سالن فیلم نشسته بودم که دیدم آقای فرهادی روی صحنه گفتند استاد ما آقای پرویز کیمیاوی اینجاست و همه برای من دست زدند. ما این کارها را برای امثال گلستان، رهنما و... نکردیم. مثلا آربی اوانسیان که در پاریس است و دانش سینمایی و تاتر بینظیری دارد و فیلم بینظیر چشمه را ساخته... به هر حال امید به جوانهاست که کنجکاوند، جستجو میکنند، میبینند و میخوانند. این فوقالعاده است و برای ما کافی."
بیشتر بخوانید:
نظرها
پیرجوان
سینماگران ایران اصلا نباید امیدی به مردم داشته باشند بخصوص جوانان. سینما رفتن در ایران یک کار تجملاتی و گهگاهی است. اکثر مردم سال به سال سینما نمروند. یک زمانی خرید دی.وی.دی کپی یا دانلود رونق داشت و لاقل این فیلم ها مردم میدند، الان حتی اینکارها هم کم میوشد چون بقدر یمردم دچار فقر مادی و ب یتوجهی فرهنگی شده اند جدابیتی ندارد. تنها فیلم هیا دانلودی خارجی و اغلب امرکیایی طرفدار داردو به همراه سریال خارجی مشهور.
رضا کاظم
این بخش که نوشته اید "تیم مستند سازی فرخ غفاری" نادرست است. فریدون رهنما در تلویزیون ملی گروهی را تشکیل داد که شروع به تولید فیلم مستند کردند. پرویز کیمیاوی نیز در این گروه مشغول به ساخت فیلم شد.