ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

از پدرسالاری تا مردسالاری: راهی که بسیاری از زنان نمی‌روند

امروز در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، ازدواج محدود به پیوند میان یک زن و مرد نمی‌شود.

آن‌چه که امروز در ایران خانواده نامیده می‌شود، حاصلِ ازدواج یک زن و مرد است، که باید به ثبت رسمی برسد. اما امروز در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، ازدواج محدود به پیوند میان یک زن و مرد نمی‌شود و شکل‌های دیگری از آن نیز به رسمیت شناخته می‌شود. آن‌چه که «حقِ ازدواج برابر برای همه» نامیده می‌شود، تاکید بر به رسمیت شناخته شدنِ پیوند میان انسان‌ها فارغ از جنس، جنسیت و گرایش جنسی‌ آن‌ها است و هر گونه محدودیتی در این میان، می‌تواند شکلی از تبعیض باشد.

ازدواج در ایران

در اکثر کشورهایی که قوانین آن‌ها با در نظر گرفتنِ شریعت تعریف می‌شود، یک خانواده تنها زمانی خانواده نامیده می‌شود که میان یک زن و یک مرد، پیوند رسمی «زناشویی» برقرار شده باشد. در قوانین جمهوری اسلامی ایران و به واسطه‌ی ازدواج، وظایف مشخصی برای زن و مرد در نظر گرفته شده است. این وظایف که بعد از ازدواج شکل قانونی به خود می‌گیرند، زمینه‌ساز ستم علیه زنان بوده و به سلطه‌ی مردان بر زنان می‌انجامد. در یک تقسیم‌بندی کلی، هدف از ازدواج در چنین شرایطی بر سه محور و هدفِ اصلی استوار است.

اول- ارضای نیازهای جنسی؛ بعد از ازدواج زنان موظف به تمکین از مردان می‌شوند. عموما در چنین شرایطی خواسته‌های جنسی مردان دارای اهمیت است و شرایط و نیازهای زنان در نظر گرفته نمی‌شود.

 دوم- تولید مثل؛ یکی دیگر از اهداف ازدواج در نگاه شریعت و سنت فرزندآوری است. سیاست‌های موجود بدون در نظر گرفتن مشکلات و اولویت‌های زنان بر افزایش فرزندان تاکید دارند. سوم- تربیت و پرورش کودکان؛ در قوانین و فرهنگِ مبتی بر نظامِ مردسالار، نگهداری و کارهای خانه به عهده‌ی زنان واگذار شده است. در چنین شرایطی زنان بسیاری از فرصت‌ها و پیشرفت‌های اقتصادی و اجتماعی را از دست می‌دهند، یا با مشکلات مضاعفی می‌توانند آن‌ها را به دست آورند.

در کنار این عوامل، به موارد دیگری از جمله تلاش برای تامین نیازهای عاطفی یکدیگر نیز می‌توان اشاره کرد که با توجه به شرایط نابرابر و تبعیض‌آمیزِ قوانین و فرهنگ رایج، دور از واقعیت و دسترس به نظر می‌رسد.

بعد از امضای عقدنامه، زن چه حقوقی را از دست می‌دهد؟

بسیاری از جوانان، بندهای مختلف عقدنامه را مطالعه نکرده و «بله» را می‌گویند. اما بعد از امضای این سند، زنان و مردان وارد مرحله‌ی جدیدی از زندگی خود می‌شوند که از قبل و صرفا به واسطه‌ی جنس‌ آن‌ها، نقش‌ها و وظایف مشخصی برایشان در نظر گرفته شده است. اکثر این قوانین به شکلی نوشته و تنظیم شده‌اند که حقوق زنان را تضییع می‌کند و در بسیاری موارد آن‌ها را با محدودیت‌ها وممنوعیت‌های جدی روبرو می‌سازد.

بعد از امضای عقدنامه؛ ریاست خانواده بر عهده‌ی مرد گذاشته می‌شود، حتی اگر در آن‌ زمان مرد بیکار و زن شاغل باشد. مصلحت‌ها و تصمیم‌های اصلی را مرد می‌گیرد و بر اساس قوانین، زن مطیع مرد می‌شود. زن برای خروج از کشور نیاز به اجازه‌‌نامه‌ی کتبی از همسر دارد و این اجازه نامه باید در دفاتر اسناد رسمی ثبت شود، حتی اگر این سفر برای یک امر مهم و ضروری علمی، ورزشی، فرهنگی، سیاسی و یا اقتصادی باشد.

شوهر طبق قوانین رایج، می‌تواند زن را از اشتغال منع کند و بر اساسِ همین قوانین زن باید در مکانی که شوهر اقامت دارد یا تعیین می‌کند زندگی کند و حق انتخاب و اولویت در این مورد به عهده‌ی مرد گذاشته شده است. مرد با پرداخت مهریه و در هر زمانی که اراده کند می‌توند زن را طلاق دهد. در نقطه‌ی مقابل وقتی یک زن درخواست طلاق دهد، قوانین بسیار سختگیرانه‌ای سد راهِ او گذاشته می‌شود. این قوانین و شرایط تا آن اندازه سخت و زیاد هستند، که زنان زیادی را منصرف می‌کند و آن‌ها مجبور به تحملِ شرایط پرخشونت و مشکلِ در خانه برای سالیانِ سال می‌شوند و یا در بهترین حالت، طلاق عاطفی میان طرفین به وجود می‌آید. با توجه به مشکلات و مسیر سخت و طاقت‌فرسای طلاق برای زنان، این روزها شاهد افزایش آنچه که به طلاق عاطفی شهرت پیدا کرده است هستیم.  زوجین به همان سان که با هم زندگی مشترک دارند، اما بسیاری از پیوندهای میان آن‌ها از جمله روابط جنسی و عاطفی و یا اشتراکات اقتصادی دیگر وجود ندارد. سرپرستی فرزند یا فرزندان بعد از سن هفت سالگی به مرد داده شده است. اضافه بر قوانینی که حاکم هستند، فرهنگ عمومی نیز زمینه‌ساز و محرکی برای تقویتِ کلیشه‌های جنسیت‌زده می‌شود و ستم علیه زنان را تشدید می‌کند. شروط ضمن عقد در چنین شرایطی تا اندازه‌ای می‌تواند قوانین برابری را برای طرفین بوجود بیاورد و تاکید زنان در زمان ازدواج بر این شروط ضروری و دارای اهمیت به نظر می‌رسد. با در نظر نگرفتن ازدواج‌های زیر سن و همچنین ازدواج‌های اجباری، در بیشتر مواقع و در زمان امضای عقدنامه، پیوندهای عاطفی زیادی میان دو طرف وجود دارند. در این زمان وظیفه‌ی خانواده و اطرافیان پررنگ‌تر است، که زن را از وجود چنین قوانینی و تبعاتی که می‌تواند به همراه داشته باشد آگاه کنند.

از پدرسالاری تا مردسالاری

در گذشته و در کنار تمام رویکردها و اهداف ازدواج، این موضوع -ازدواج- فرصتی را برای زنان فراهم می‌کرد تا از زیر ستم‌ها و محدودیت‌های خانواده که با پدرسالاری همراه بوده خارج شوند. اما همزمان با خارج شدن از خانواده و ورود به اجتماع یا هم‌خانگی از مسیر ازدواج، زنان وارد دنیای مردسالارانه می‌شدند.

زنان به وسیله‌ی ازدواج از دنیای پدرسالارانه در خانواده به دنیای مردسالارانه تحت عنوان همسر وارد می‌شوند و ازدواج نه تنها آزادی و استقلال را بر خلاف آن‌چه که انتظار می‌رفت برای زنان به ارمغان نیاورده است، که محدودیت‌ها و تبعیض‌های دوچندانی را برای زنان با خود به همراه داشته است. پدرسالاری و مردسالاری از مسیر یک نظام با ساختارهای تبعیض‌آمیز و با استفاده از ستم و خشونت، نقش‌های جنسیتی را برای زنان از قبل تعریف می‌کنند.

در چنین نظامی، استعداد‌ها و  توانایی‌های فردی زنان نادیده گرفته می‌شود و تمامی قوانین و همچنین فرهنگ و آموزه‌های موجود، کلیشه‌هایی را بازتولید می‌کنند که سلطه‌ی مردان بر زنان را تقویت می‌کند. در چنین شرایطی، همزمان که زنان مورد ستم و تبعیض قرار می‌گیرند، مردان دانسته یا نادانسته از آن به اشکال مختلف سود می‌برند.

ازدواج سفید

با توجه به تغییرات گسترده در علوم مختلف، از جمله تحول در دسترسی ساده‌تر به اطلاعات، آگاهی افراد جامعه نیز بالاتر رفته و با گذشته قابل قیاس نیست. زنان به عنوان نیمی از جامعه مثل گذشته تن به قوانین تبعیض‌آمیز نمی‌دهند. بسیاری از زنان که از وجود بندهای قوانین ضدِزن در سند ازدواج مطلع هستند و همزمان نیز حضور پررنگی در اجتماع و اقتصاد دارند، آن قوانینی را که با رشد و پیشرفت آن‌ها در تضاد است را نمی‌پذیرند.

 دو راهکاری که این اواخر بیشتر از سوی زنان دنبال شده همواره مورد نقد مسئولین قرار گرفته است. یکی از این راهکارها افزایش زنانی است که تن به ازدواجِ با قوانین ضدِزن و نابرابر نداده و مجرد زندگی می‌کنند. مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال کشور می‌گوید: « آمار دختران و پسران قبل از تجرد قطعی نشان می دهد که شمار دختران در این زمینه سه برابر بیشتر از مردان است و در سال گذشته ۴۸ درصد خانم‌های در سن ازدواج کشور هرگز ازدواج نکرده‌اند.» مورد دیگر پدیده‌ای است که به «ازدواج سفید» معروف شده است.

در سال‌های گذشته برخی رسانه‌های ایران از افزایش این نوع ازدواج که به «هم‌باشی» نیز معروف است خبر دادند. در این نوع روشِ زندگی، طرفین بدون ثبت ازدواج رسمی  در یک خانه زندگی می‌کنند. این دو عامل از جمله راه‌کارهایی هستند که به نظر می‌رسد به دلیل وجود قوانین تبعیض‌آمیز بیشتر مورد استقبال زنان قرار گرفته باشند. اما وجود چنین رویکردی همواره با انتقاد تند و گاه تهدیدآمیزِ مقامات نیز همراه بوده است.

مدیر کل امور فرهنگی و اجتماعی استانداری تهران نیز خبر از طرح‌های مختلفی برای مقابله با «ازدواج سفید» داده است.  خبرگزاری فارس با ساختن یک ویدئوکلیپ، این سبک زندگی را پدیده‌ی شومی نامید که باید با آن مقابله شود. این خبرگزاری نوشت: «برخی پسران و دختران بی‌مسئولیت که نمی‌توانند متعهد شوند برای همیشه در کنار همسرشان می‌مانند،‌ ازدواج سفید را انتخاب می‌کنند؛ ازدواجی که برخلاف نامش آن‌قدر سیاه و ننگین است که دو طرف فقط زیر یک سقف با هم زندگی می‌کنند ولی حتی در حرف هم نمی‌توانند به هم بگویند تا آخر کنارت می‌مانم!» معاون فرهنگی قوه قضاییه از رسانه‌ها خواست «همباشی سیاه» را به جای «ازدواج سفید» به کار ببرند. وی در پاسخ به سوالی در مورد این سبک زندگی گفت: « لطفا به هیچ وجه برای این امر نامبارک از واژه ازوداج سفید استفاده ننمایید، چرا که این عمل نه ازدواج محسوب می شود و نه سفید است و پیشنهاد می کنم عبارت  همباشی سیاه را جایگزین آن کنید.»

ازدواج نابرابر و مردسالاری، از دلایلِ اصلی افزایشِ طلاق در جامعه

بر خلاف آن مواردی که در سال‌های گذشته از سوی مسئولین به عنوان دلایل اصلی طلاق تکرار شده‌اند، اما ریشه‌ی اصلی رشد طلاق نه کلیشه‌هایی مثل فقر، اعتیاد،‌ نفوذ فرهنگی غرب و یا سن زیاد هستند، بلکه پیشرفت‌های زنان در اجتماع و منطبق نبودنِ قوانین قدیمی، مردسالار و تبعیض‌آمیز با واقعیت‌های امروز در جامعه است. قوانینی که امکانِ آغازِ یک زندگی برابر را به زوجین نمی‌دهند و چنین پیوندی، عموما به خشونت و جدایی ختم می‌شود.

زنان قبل از اینکه به دلیل رنگ پوست، ملیت، زبان، طبقه، نژاد و یا هر موضوع دیگری مورد ستم قرار بگیرند، به دلیل «زن» بودن مورد تبعیض و ستم واقع می‌شوند و تا زمانی که به صورت ریشه‌ای به مشکلاتی که حاصل تفکرات مردسالارانه است پرداخته نشود، طلاق وهمچنین پدیده‌هایی مثل «جشن طلاق» در کشور رشد روزافزون خواهند داشت.

منبع: خانه امن

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • پیرجوان

    شاید شما که در خارج نشتیدید و از مواهب تمدن غرب لذت میبرید مردسااری تجربه کردید . ولی در ایران دو حالت وجود دادرو. 1- اقلیتی مرد که خوش شانس هستند و هرانشان متدمن هستند و به برابر زن ورمد اعتقاد دانرد و پس با مردهایشان مثل انان برخورد میکنند 2- در اکثر خانه هایایران زنها حکومت میکنند. از باب خفظ اخترام به مردها زن ذلیل میکوند. ولی در واقع این خانواده زن سالار هساندو مزذ سالاری در ایران نیست مگر در استثناء و ان هم د رخانه قلمچماق هایی مثل خانه خامنه ای کا اربا ب ملت هستند