ژان ژنه و نافرمانی مدنی
<p><span><span>ژان ژنه، نویسنده‌ی سرشناس فرانسوی که در سراسر زندگی‌اش از نافرمانی مدنی دفاع می‌کرد، یکشنبه‌ی گذشته صدمین زادروزش را سپری کرد. متأسفانه آثار ژنه در ایران چندان شناخته شده نیست. قابل‌تأمل‌ترین اثری که پس از انقلاب از ژنه به فارسی ترجمه شده، نمایش‌نامه‌ی «سیاه»‌هاست. این اثر را عاطفه طاهایی از فرانسه به فارسی ترجمه کرده و نشر اختران آن را منتشر کرده است. به‌تازگی مهبد مهرنوش، نویسنده و کارگردان تأتر کتاب «تحلیل و بررسی زندگی و آثار ژان ژنه» را توسط انتشارات کتاب زمان در دست انتشار دارد. نمایش‌نامه‌ی «کلفت‌ها»‌ی ژان ژنه هم در ایران اثری آشناست و بارها به روی صحنه رفته است. به مناسبت صدمین زادروز ژان ژنه ترجمه‌ی گفت و گو یک شبکه‌ی رادیویی با یورگن ریته، استاد ادبیات فرانسه در دانشگاه سوربن را می‌خوانیم:<br /> <br /> </span><strong><span>ژنه در نخستین رمان‌اش می‌نویسد: «من عاشق جنایتکاران هستم. برای همین می‌خواهم بر جنایت پیروز بشوم.» علاقه‌ی ژنه به جنایتکاران از کجا ناشی می‌شود؟</span></strong></span></p> <p><span><span><br /> می‌دانیم که ژان ژنه در چهارده سالگی با چند جنایتکار و خلاف‌کار آشنا شده بود و خودش هم به بزهکاری روی آورده بود. اما فراموش نکنیم که بیشتر دزدی می‌کرد. او بعدها توضیح داد که با روی آوردن به کارهای خلاف قصد داشته از جامعه انتقام بگیرد. ژنه می‌خواست به‌عنوان فردی که او را ترک کرده‌ بودند؛ فردی که هرگز موفق نشد به نام پدرش پی ببرد از اجتماع انتقام بگیرد. علاقه‌ی او به جنایتکاران و خلافکاران از انگیزه‌ی او از انتقام از اجتماع ناشی می‌شود.</span></span></p> <p><span><span><br /> </span><strong><span>او بارها به زندان افتاده. حتی وقتی که یک نویسنده‌ی معروف بود هم زندانی شد. چگونه ممکن است یک بزهکار به نویسنده‌ای سرشناس بدل شود؟</span></strong></span></p> <p><span><span><br /> راز این موضوع هم البته تاکنون گشوده نشده است. سارتر در مقدمه‌ای از ژان ژنه به‌عنوان کسی که خودش را خلق کرده، و خودش را از خودش به‌دنیا آورده ستایش کرد و گمان می‌رود این مقاله باعث شد که یک بزهکار به نویسنده‌ای سرشناس تبدیل شود. ما اما امروز می‌دانیم که ژنه در مدرسه شاگرد بسیار خوبی بود. تا چهارده‌سالگی در درس بسیار موفق بود. حتی شاگرد ممتاز کلاس بود. او بیشتر کتاب می‌دزدید و بارها به خاطر دزدیدن کتاب محکوم شد و به زندان افتاد. کتاب‌هایی را هم که می‌دزدید، بعداً می‌فروخت. در هر حال او کتابخوان بود و از نوجوانی با آثار آندره ژید آشنایی داشت. ژید در سال‌های دهه‌ی ۲۰ و ۳۰ ستاره‌ی ادبیات فرانسه بود و همه می‌دانستند که ژید یک نویسنده‌ی دگرباش است. این‌ها ژنه را به ژید پیوند می‌دادند. نامه‌هایی از ژنه در دست داریم که تا سال‌ها کسی از وجود آنها اطلاعی نداشت. او این نامه‌ها را در ۳۶– ۳۷ ‌سالگی نوشته. او در آن زمان در چکسلواکی معلم سرخانه بود. البته این‌که چگونه ژنه سر از چکسلواکی درآورد، خودش یک داستان جداگانه است. این نامه‌ها از نظر ادبی دارای ارزش بالایی هستند و نشان می‌دهند که ژنه با ادبیات معاصر فرانسه در آن زمان به‌خوبی آشنایی داشت.</span></span></p> <p><span><span><img width="200" height="300" align="left" alt="" src="http://radiozamaneh2.vps.redbee.nl/sites/default/files/genet2.jpg" /><br /> </span><strong><span>یکی از مهم‌ترین موضوعات رمان‌های ژان ژنه همجنسگرایی است. رویکرد به همجنسگرایی در آن زمان جنجال‌آفرین بود و به همین خاطر هم ژنه به‌تدریج به یکی از مهم‌ترین نویسندگان محبوب همجنسگراها تبدیل شد. ادموند وایت، نویسنده‌ی آمریکایی که بیوگرافی ژان ژنه را نوشته و منتشر کرده اعتقاد دارد که نوشته‌های ژنه مانند شمشیری است که مقابل چهره‌ی انسان گرفته باشند. آیا شما هم این‌گونه می‌اندیشید؟</span></strong></span></p> <p><span><span><br /> نه. کاملاً موافق نیستم. شمشیری که ژنه مقابل چهره‌ی خواننده می‌گیرد، در واقع نشانگر خشم اوست. طبعاً امروزه رویکرد ما نسبت به نویسنده‌ای که با خشم از همجنسگرایی‌اش سخن می‌گوید، تغییر کرده است. در زمانی که ژنه زندگی می‌کرد، همجنسگرایی هم‌ارز جنایت بود. در زمان حکومت ویشی (حکومت فاشیستی در زمان اشغال فرانسه) ژنه را به زندان انداخته بود و همه می‌دانند که حکومت ویشی - اگر بخواهیم مؤدبانه صحبت کنیم - میانه‌ی خوبی با دگرباشان نداشت. پس توجه داشته باشیم که آثار ژنه از خشم نشان دارد و از سویه‌های پورنوگرافی آشکاری برخوردار است، اما نوعی از پورنوگرافی و هرزه‌نگاری که آن را می‌توان نوعی استعاره‌ی ادبی در نظر گرفت. ژنه حتی هیتلر را هم با پورنوگرافی وصف می‌کند. این همان شمشیری است که از آن سخن به میان آمد. اما از سوی دیگر آثار ژنه نمایانگر جامعه‌ای است که به سرعت و زیاد از حد خودش را با قدرت مسلط هم‌سو می‌کند و در پی آن است که منافع مادی خود را از طریق سازش با قدرت تضمین کند.</span></span></p> <p><span><span><br /> </span><strong><span>یکی از مهم‌ترین دلایل شهرت ژان ژنه، آشنایی و دوستی او با ژان پل سارتر و سیمون دوبوار است. این دو روشنفکر طراز اول فرانسوی در ژنه چه چیز جذابی سراغ داشتند؟</span></strong></span></p> <p><span><span><br /> فکر می‌کنم سارتر و دوبوار هم مثل دیگر روشنفکران در ژنه چیزی را می‌دیدند که دوست داشتند ببینند. در نظر سارتر ژنه نمونه‌ و مثالی بود از انسانی که مطابق نظریه‌ی او توانسته بود خودش را از نو بیافریند و آزادی‌اش را به‌دست بیاورد. تصویری که ژنه از خودش به‌دست داده بود، دقیقاً با روحیه‌ای که در سال‌های دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ در پاریس وجود داشت تطبیق می‌کرد. دیگران در وجود او نویسنده‌ای را می‌دیدند که راه نویسندگان نفرین‌شده‌ی فرانسوی را که در این کشور از سنت دیرپایی برخوردار است ادامه می‌داد. نویسندگان نفرین‌شده که در تباهی و بدبختی زندگی می‌کنند، سنت درازی در فرانسه دارند. نویسندگانی که در حاشیه‌ی جامعه به‌سر می‌برند و حتی به جنایت و بزهکاری و کارهایی که در زمانه‌ی خودشان به‌عنوان جنایت و بزه شناخته می‌شد روی می‌آوردند. برای همین جامعه‌ی ادبی فرانسه با نویسندگان رادیکال و پیرامونی به‌خوبی آشنایی دارد.</span></span></p> <p><span><span><br /> </span><strong><span>از نظر سیاسی ژان ژنه به کمونیست‌ها تمایل داشت. بعدها هم از حقوق فلسطینی‌ها دفاع کرد. عقاید سیاسی ژنه را چگونه می‌توان توضیح داد؟</span></strong></span></p> <p><span><span><img width="250" height="254" align="left" src="http://radiozamaneh2.vps.redbee.nl/sites/default/files/14260tri58_zoom.jpg" alt="" /><br /> او بارها گفته بود من تا زمانی‌که حقوق فلسطینی‌ها پایمال می‌شود از آنها طرفداری می‌کنم. اما وقتی که آزاد شوند و به قدرت دست پیدا کنند، از آنها فاصله می‌گیرم. این رویه سیاسی را ژنه در تمام زندگی‌اش در پیش گرفته بود. او از اپوزیسیون جانبداری می‌کرد. در فرانسه، کمونیست‌ها در اپوزیسیون قرار داشتند. ژنه از طرفداران نافرمانی مدنی بود. در زمان جنگ الجزایر هم از نافرمانی مدنی دفاع می‌کرد. در آن زمان ۱۲۰ نویسنده‌ی فرانسوی در بیانیه‌ی معروفی مردم را به نافرمانی مدنی فراخواندند. با وجود آن‌که ژنه طرفدار سرسخت نافرمانی مدنی بود، اما فقط شفاهاً از این بیانیه دفاع کرد و آن را امضاء نکرد. ژنه اعتقاد داشت که شورش واقعی را نمی‌شود سازماندهی کرد.</span></span></p> <p><span><span><br /> </span><strong><span>سیمون دوبوار روحیه‌ی ژان ژنه را به این شکل وصف می‌کند: میل به آزادی، چنان‌که از هیچ چیز برای رسیدن به آزادی وحشت ندارد و نفرت از هر آن‌کس که بخواهد آزادی‌اش را سلب کند. در فرانسه ژنه از چه جایگاهی برخوردار است؟</span></strong></span></p> <p><span><span><br /> ژنه در فرانسه اکنون به‌عنوان یک نویسنده‌ی کلاسیک شناخته می‌شود. اگر امروز به یک کتابفروشی در پاریس برویم، بسیاری از کتاب‌های ژنه را می‌بینیم که تجدید چاپ شده، زندگی‌نامه‌هایی از او را می‌یابیم که به‌تازگی انتشار یافته و همچنین مجموعه‌ای از نامه‌هایش را که به‌تازگی کشف شده است. بسیاری از دست‌نوشت‌های ژنه از بین رفته. هر چه که از او به‌دست بیاید ویرایش و منتشر می‌شود. نشریات ادبی هم ویژه‌نامه‌هایی را به او اختصاص می‌دهند. در مجموع می‌توان گفت ژنه را پذیرفته‌اند و ژنه اگر زنده بود خیلی هم از پذیرش جامعه و این اقبال گسترده بدش نمی‌آمد. در دانشگاه‌ها ژنه تدریس می‌شود، اما رمان‌های او را در مدارس تدریس نمی‌کنند. چون از یک سویه‌ی خشن و همجنسگرایانه برخوردار است. ولی نمایش‌نامه‌هایش به کتاب‌های درسی مدارس راه یافته.</span></span> <meta http-equiv="Content-Type" content="text/html; charset=utf-8"> <meta name="ProgId" content="Word.Document"> <meta name="Generator" content="Microsoft Word 12"> <meta name="Originator" content="Microsoft Word 12"> </meta> </meta> </meta> </meta> </p>
ژان ژنه، نویسندهی سرشناس فرانسوی که در سراسر زندگیاش از نافرمانی مدنی دفاع میکرد، یکشنبهی گذشته صدمین زادروزش را سپری کرد. متأسفانه آثار ژنه در ایران چندان شناخته شده نیست. قابلتأملترین اثری که پس از انقلاب از ژنه به فارسی ترجمه شده، نمایشنامهی «سیاه»هاست. این اثر را عاطفه طاهایی از فرانسه به فارسی ترجمه کرده و نشر اختران آن را منتشر کرده است. بهتازگی مهبد مهرنوش، نویسنده و کارگردان تأتر کتاب «تحلیل و بررسی زندگی و آثار ژان ژنه» را توسط انتشارات کتاب زمان در دست انتشار دارد. نمایشنامهی «کلفتها»ی ژان ژنه هم در ایران اثری آشناست و بارها به روی صحنه رفته است. به مناسبت صدمین زادروز ژان ژنه ترجمهی گفت و گو یک شبکهی رادیویی با یورگن ریته، استاد ادبیات فرانسه در دانشگاه سوربن را میخوانیم:
ژنه در نخستین رماناش مینویسد: «من عاشق جنایتکاران هستم. برای همین میخواهم بر جنایت پیروز بشوم.» علاقهی ژنه به جنایتکاران از کجا ناشی میشود؟
میدانیم که ژان ژنه در چهارده سالگی با چند جنایتکار و خلافکار آشنا شده بود و خودش هم به بزهکاری روی آورده بود. اما فراموش نکنیم که بیشتر دزدی میکرد. او بعدها توضیح داد که با روی آوردن به کارهای خلاف قصد داشته از جامعه انتقام بگیرد. ژنه میخواست بهعنوان فردی که او را ترک کرده بودند؛ فردی که هرگز موفق نشد به نام پدرش پی ببرد از اجتماع انتقام بگیرد. علاقهی او به جنایتکاران و خلافکاران از انگیزهی او از انتقام از اجتماع ناشی میشود.
او بارها به زندان افتاده. حتی وقتی که یک نویسندهی معروف بود هم زندانی شد. چگونه ممکن است یک بزهکار به نویسندهای سرشناس بدل شود؟
راز این موضوع هم البته تاکنون گشوده نشده است. سارتر در مقدمهای از ژان ژنه بهعنوان کسی که خودش را خلق کرده، و خودش را از خودش بهدنیا آورده ستایش کرد و گمان میرود این مقاله باعث شد که یک بزهکار به نویسندهای سرشناس تبدیل شود. ما اما امروز میدانیم که ژنه در مدرسه شاگرد بسیار خوبی بود. تا چهاردهسالگی در درس بسیار موفق بود. حتی شاگرد ممتاز کلاس بود. او بیشتر کتاب میدزدید و بارها به خاطر دزدیدن کتاب محکوم شد و به زندان افتاد. کتابهایی را هم که میدزدید، بعداً میفروخت. در هر حال او کتابخوان بود و از نوجوانی با آثار آندره ژید آشنایی داشت. ژید در سالهای دههی ۲۰ و ۳۰ ستارهی ادبیات فرانسه بود و همه میدانستند که ژید یک نویسندهی دگرباش است. اینها ژنه را به ژید پیوند میدادند. نامههایی از ژنه در دست داریم که تا سالها کسی از وجود آنها اطلاعی نداشت. او این نامهها را در ۳۶– ۳۷ سالگی نوشته. او در آن زمان در چکسلواکی معلم سرخانه بود. البته اینکه چگونه ژنه سر از چکسلواکی درآورد، خودش یک داستان جداگانه است. این نامهها از نظر ادبی دارای ارزش بالایی هستند و نشان میدهند که ژنه با ادبیات معاصر فرانسه در آن زمان بهخوبی آشنایی داشت.
یکی از مهمترین موضوعات رمانهای ژان ژنه همجنسگرایی است. رویکرد به همجنسگرایی در آن زمان جنجالآفرین بود و به همین خاطر هم ژنه بهتدریج به یکی از مهمترین نویسندگان محبوب همجنسگراها تبدیل شد. ادموند وایت، نویسندهی آمریکایی که بیوگرافی ژان ژنه را نوشته و منتشر کرده اعتقاد دارد که نوشتههای ژنه مانند شمشیری است که مقابل چهرهی انسان گرفته باشند. آیا شما هم اینگونه میاندیشید؟
نه. کاملاً موافق نیستم. شمشیری که ژنه مقابل چهرهی خواننده میگیرد، در واقع نشانگر خشم اوست. طبعاً امروزه رویکرد ما نسبت به نویسندهای که با خشم از همجنسگراییاش سخن میگوید، تغییر کرده است. در زمانی که ژنه زندگی میکرد، همجنسگرایی همارز جنایت بود. در زمان حکومت ویشی (حکومت فاشیستی در زمان اشغال فرانسه) ژنه را به زندان انداخته بود و همه میدانند که حکومت ویشی - اگر بخواهیم مؤدبانه صحبت کنیم - میانهی خوبی با دگرباشان نداشت. پس توجه داشته باشیم که آثار ژنه از خشم نشان دارد و از سویههای پورنوگرافی آشکاری برخوردار است، اما نوعی از پورنوگرافی و هرزهنگاری که آن را میتوان نوعی استعارهی ادبی در نظر گرفت. ژنه حتی هیتلر را هم با پورنوگرافی وصف میکند. این همان شمشیری است که از آن سخن به میان آمد. اما از سوی دیگر آثار ژنه نمایانگر جامعهای است که به سرعت و زیاد از حد خودش را با قدرت مسلط همسو میکند و در پی آن است که منافع مادی خود را از طریق سازش با قدرت تضمین کند.
یکی از مهمترین دلایل شهرت ژان ژنه، آشنایی و دوستی او با ژان پل سارتر و سیمون دوبوار است. این دو روشنفکر طراز اول فرانسوی در ژنه چه چیز جذابی سراغ داشتند؟
فکر میکنم سارتر و دوبوار هم مثل دیگر روشنفکران در ژنه چیزی را میدیدند که دوست داشتند ببینند. در نظر سارتر ژنه نمونه و مثالی بود از انسانی که مطابق نظریهی او توانسته بود خودش را از نو بیافریند و آزادیاش را بهدست بیاورد. تصویری که ژنه از خودش بهدست داده بود، دقیقاً با روحیهای که در سالهای دههی ۴۰ و ۵۰ در پاریس وجود داشت تطبیق میکرد. دیگران در وجود او نویسندهای را میدیدند که راه نویسندگان نفرینشدهی فرانسوی را که در این کشور از سنت دیرپایی برخوردار است ادامه میداد. نویسندگان نفرینشده که در تباهی و بدبختی زندگی میکنند، سنت درازی در فرانسه دارند. نویسندگانی که در حاشیهی جامعه بهسر میبرند و حتی به جنایت و بزهکاری و کارهایی که در زمانهی خودشان بهعنوان جنایت و بزه شناخته میشد روی میآوردند. برای همین جامعهی ادبی فرانسه با نویسندگان رادیکال و پیرامونی بهخوبی آشنایی دارد.
از نظر سیاسی ژان ژنه به کمونیستها تمایل داشت. بعدها هم از حقوق فلسطینیها دفاع کرد. عقاید سیاسی ژنه را چگونه میتوان توضیح داد؟
او بارها گفته بود من تا زمانیکه حقوق فلسطینیها پایمال میشود از آنها طرفداری میکنم. اما وقتی که آزاد شوند و به قدرت دست پیدا کنند، از آنها فاصله میگیرم. این رویه سیاسی را ژنه در تمام زندگیاش در پیش گرفته بود. او از اپوزیسیون جانبداری میکرد. در فرانسه، کمونیستها در اپوزیسیون قرار داشتند. ژنه از طرفداران نافرمانی مدنی بود. در زمان جنگ الجزایر هم از نافرمانی مدنی دفاع میکرد. در آن زمان ۱۲۰ نویسندهی فرانسوی در بیانیهی معروفی مردم را به نافرمانی مدنی فراخواندند. با وجود آنکه ژنه طرفدار سرسخت نافرمانی مدنی بود، اما فقط شفاهاً از این بیانیه دفاع کرد و آن را امضاء نکرد. ژنه اعتقاد داشت که شورش واقعی را نمیشود سازماندهی کرد.
سیمون دوبوار روحیهی ژان ژنه را به این شکل وصف میکند: میل به آزادی، چنانکه از هیچ چیز برای رسیدن به آزادی وحشت ندارد و نفرت از هر آنکس که بخواهد آزادیاش را سلب کند. در فرانسه ژنه از چه جایگاهی برخوردار است؟
ژنه در فرانسه اکنون بهعنوان یک نویسندهی کلاسیک شناخته میشود. اگر امروز به یک کتابفروشی در پاریس برویم، بسیاری از کتابهای ژنه را میبینیم که تجدید چاپ شده، زندگینامههایی از او را مییابیم که بهتازگی انتشار یافته و همچنین مجموعهای از نامههایش را که بهتازگی کشف شده است. بسیاری از دستنوشتهای ژنه از بین رفته. هر چه که از او بهدست بیاید ویرایش و منتشر میشود. نشریات ادبی هم ویژهنامههایی را به او اختصاص میدهند. در مجموع میتوان گفت ژنه را پذیرفتهاند و ژنه اگر زنده بود خیلی هم از پذیرش جامعه و این اقبال گسترده بدش نمیآمد. در دانشگاهها ژنه تدریس میشود، اما رمانهای او را در مدارس تدریس نمیکنند. چون از یک سویهی خشن و همجنسگرایانه برخوردار است. ولی نمایشنامههایش به کتابهای درسی مدارس راه یافته.
نظرها
مسعود چم آسمانی
<p> زمانی که زان زنه در زندان بود. زان پل سارتر فیلسوف بزرگ فرانسوی مقاله ای در باره ی او بنام زان مقدس نوشت. واز او به عنوان نویسنده ای بزرگ یاد کرد و از زنرال دوگل و دولت فرانسه در خواست کرد تا او را آزاد کنند .و گفته بود فرانسه در پشت میله های زندان نویسنده ای برجسته دارد که باید قدرش را شناخت. </p>