ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

باشگاه دیکتاتورهای پوتین را نباید جدی گرفت

باشگاه دیکتاتورهای پوتین متشکل از ائتلاف روسیه با کشورهایی مثل ایران، چین و ترکیه شکننده تر از آن است که بتواند برای غرب تهدیدی جدی به حساب بیاید. به طور مثال،روسیه و ایران دوستان روزهای آسایش‌اند، و «اتحاد» آنها هرگز دوام نخواهد داشت،

هفته‌ گذشته در آستانه‌ اجلاس گروه ۲۰، بلومبرگ مقاله‌ای را منتشر کرد در مورد ائتلاف روسیه با چین، ایران، ترکیه و مصر علیه غرب، اهمیت و دوام این ائتلاف، و سیاستی که غرب باید نسبت به آن اتخاذ کند.

در اجلاس گروه ۲۰، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه به عنوان میهمان افتخاری حضور داشت. برای کسی که همین دو سال پیش از جمع گزیده‌تر گروه ۸ (حالا گروه ۷) اخراج شده بود، این اتفاق نقطه‌ی عطفی به حساب می‌آید.

گشایش بخت پوتین، بسیاری را نگران کرده است. خیلی‌ها می‌ترسند، روسیه، نظر به پیوندهای رو به افزایش آن با چین و ایران، و جدیداً گسترش حوزه نفوذش تا ترکیه و مصر، بلوکی از کشورهای اقتدارطلب تشکیل دهد و نظم موجود جهانی ایجاد شده توسط کشورهای دموکراتیک اروپا و آمریکای شمالی را برهم بزند. آیا این «باشگاه دیکتاتورها» یادآور پیمان سه جانبه‌ میان آلمان، ایتالیا و ژاپن در جنگ جهانی دوم نیست؟

در یک کلام، پاسخ منفی است. اقتصاد روسیه همچنان ضعیف -نحیف تر از کره جنوبی- است، و حتی علی‌رغم افزایش شدید بودجه‌ نظامی‌اش در سال‌های اخیر، روسیه در شرایط فعلی هرگز نمی‌تواند تهدیدی قابل مقایسه با اتحاد جماهیر شوروی به حساب بیاید. در واقع، پیوند تنگاتنگ‌تر دیپلماتیک و اقتصادی روسیه با دیگر کشورها می‌تواند باعث تبدیل روسیه به یک شهروند جهانی مسئول‌تر شود— شهروندی که بیشتر در یک نظام اقتصادی منضبط سرمایه‌گذاری می‌کند، و در برابر تحریم‌های اقتصادی آسیب‌پذیرتر است.

مشاهده‌ انگیزه‌های نهان روسیه در عقد این معاملات و انجام این توافق‌ها، که حالا انرژی زیادی صرف آنها می‌شود، دشوار نیست. پوتین در ماه ژوئن با شی جین‌پینگ رئیس جمهور چین دیدار کرد، و به انجام مبادلات تجاری با چین به ارزش۵۰ میلیارد دلار متعهد شد. پس از آن بود که چین اعلام کرد از یک حکومت طرفدار روسیه در سوریه حمایت می‌کند. چین همزمان با نیروهای دریایی روسیه مانور نظامی مشترک برگزار کرد. جنگ داخلی در سوریه، روسیه را به ایران نیز نزدیک‌تر کرده است، به ویژه از آن جهت که منافع هردو در بقای دیکتاتوری بشار اسد است؛ این نزدیکی را در مجموعه معاملات نظامی و معاهدات تجاری روسیه با ایران می‌توان مشاهده کرد.

 یخ رابطه مسکو با آنکارا و قاهره می‌شکند

در همین اثنا، روسیه درصدد شکستن یخ روابطش با ترکیه و مصر بوده است. پس از کودتای نافرجام ژوئیه، رئیس جمهور ترکیه، رجب طیب اردوغان، به مسکو رفت تا به خاطرساقط کردن جت جنگی روسیه در سال گذشته عذرخواهی کند؛ پوتین نیز درمقابل با لغو محدودیت‌های سفر و واردات، این اقدام اردوغان را خوشامد گفت. پوتین به بلومبرگ در همین رابطه گفت: «در تمایل رئیس‌جمهور ترکیه به احیاء روابط همه‌جانبه با روسیه شکی نیست.» همزمان، رئیس جمهور مصر، عبدالفتاح السیسی در حال مذاکره برای انعقاد معاهده‌ی تجارت آزاد میان مصر و اتحادیه‌ی اقتصادی اوراسیا است، که شامل روسیه و برخی از جماهیر سابق شوروی می‌شود.

هیچ کدام از اینها، در حدی نیست که غرب را به چالش بکشد. چین ممکن است، مثلاً به افتخار پوتین ضیافتی برپا کند، اما تقریباً در تمام قراردادهای اقتصادی با شریکش دست بالا را دارد، و این نهادهای روسی‌اند که روز به روز به پول نقد و بازارهای چین وابسته‌تر می‌شوند. علاقه‌ نوظهور چین به سوریه و جلب حمایت روسیه برای حضور نظامی‌اش در دریای چین جنوبی نیز، بیش از آنکه نشانگر حمایت از پوتین باشد، حاکی از تمایل چین به بازی نقش جهانی متناسب با قدرت اقتصادی‌اش است.

به همین ترتیب، روسیه و ایران نیز دوستان روزهای آسایش‌اند، و «اتحاد» آنها هرگز دوام نخواهد داشت، اگر روسیه کوچک‌ترین اقدامی درتضاد با طرح ایران برای تبدیل شدن به قدرت مسلط در منطقه انجام دهد. ترکیه و مصر نیز شاید به خاطر منافع کوتاه مدت با پوتین لاس بزنند، اما در نهایت هردو به شدت وابسته به غرب هستند. آمریکا برای تأمین تسلیحات نظامی به مصر کمک مالی می‌کند، و ترکیه - یکی از دشمنان تاریخی روسیه- عضو ناتو است و پیوندهای تجاری محکمی با اروپا دارد.

بدین لحاظ، تا اطلاع ثانوی، بزرگترین تهدید مستقیم روسیه علیه غرب، منحصر به اروپای شرقی است، و بزرگترین سلاحش نیز، شیوع اطلاعات غلط، انجام عملیات سایپری، و دامن زدن به ناآرامی‌های سیاسی است. آمریکا باید حمایتش را از متحدانش در ناتو افزایش دهد، فشار اقتصادی را بر روسیه تا حصول راه‌حلی مسالمت‌آمیز در اوکراین حفظ نماید، و درنهایت نقش سازنده‌تری در سوریه بازی کند. توهم شکل‌گیری چیزی همچون یک «محور دیکتاتورها»ی جدید نباید در مسیر این اهداف سرراست، مشخص و محدود قرار گیرد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • واسلام

    مقاله کاملا علمی و مفیدی بود ممنون

  • حسن

    چه مقاله ی بی مغز و پوچی، هدف ترادف پوتین با مزدوران غرب امثال روحانی و غیره است. نخیر مال بد بیخ ریش صاحبشه. حکومت آخوندی که برآیند غربه را با دولت روسیه یک کاسه نکنید. دست از روس ستیزی که یادگار دوران جنگ سرده را هم بردارید. حالا این دولت های مامانی غربی که مثل خ... در عراق و افغانستان و سوریه و لیبی در گل ماندن و این ملت ها را به خاک و خون کشیدن چه دموکرات تشریف دارن. واقا خخخخخخ

  • شاهد

    1: قرن بیستم قرنی خونین بود . ارزش انسان با برامدان نظام های توتالیتر چپ و راست به پشیزی کاهش یافت در حکومت کمونیستی اتحاد شوروری استالینی که قبله ضد سرمایه داری بود و همه " متنفران " جهان را زیر پرچم ایده لوژی خود گرد اورده بود سی میلیون انسان در ارودگاه کار اجباری نابود شدند .در حکومت کمونبستی مائو که افتخار دیگری " متنفران " است ده ها میلیون انسان بدست حکومت نابود شد . 2: پس از پایان جنگ جهانی دوم اروپا به دو بخش اروپای شرقی و غربی تقسیم شد . در اروپای شرقی که قبله امال همه " متنفران " بود . تمام زندگی مردم تحت بازبینی مدام حکومت های کمونیستی قرار داشت . میلیونها انسان بازداشت و مورد شکنجه قرار گرفتند . فقط برای لحظه ای تصور کنید شورش ماه مه سال 68 پاریس در خیابان های مسکو یا ورشو یا بلگراد رخ داده بود تا دریابید که حکومت های مورد وثوق " متنفران " چه کشتار ی براه می انداخت . در پراک دیدیم که خواست انسانی شدن سوسالیسم چگونه توسط ارتش " طفر نمون " سرخ به خاک و خون کشیده شد . و در میدان تین ان مین در زیر عکس رفیق مائو "محبوب " چندین هزار دانشجو به قتل رسیدند . مقایسه کنید قیام دانشجویان امریکایی بر ضد دخالت و کشتار حکومت امریکا در ویتنام و انچه پس از دخالت اتحاد جماهیر شوروری در افغانستان اتفاق افتاد که هیچ کس جرات نکرد حتی مقاله ای به اعتراض بنویسد . 3: حکومت اسلامی ایران که اکنون زنان را به عضو درجه دوم جامعه تقلیل داده است و از فردای بر امدن حکومت توتالیتر سال 57 با شعار " یا روسری یا توسری " انان را در پارچه سیاه پوشانده است دستپخت " متنفران " از امریکا و حاصل تنفر اینان است . ابتدا برای شرکت در بر کشیدن این حکومت از میلیونها زنی که در خیابان های شهرهای کوچک و بزرگ مورد تحقیر پلیس ایده لوژبک قرار گرفتند و شلاق خوردند عذرخواهی کنید سپس باور خواهد شد که تنفرتان از سر آزادیخواهی است و نه از سر اخلاق بردگان چنانچه نیچه گفت .

  • ظهیر هدایتی

    میدانم هرسخنی که علیه امریکا گفته شود به بنیاد گرا و متهم به طرفدار نظام ایران می شود. من متنفرم از نوع نظام آخوندی حاکم بر ایران. ولی حب و بغض با نظام ایران نباید سبب شود تا قساوت ها و خویریزیها امریکا و غربیها را نادیده بگیریم. کشار و خونریزی امریکا بخاطر بسط و هژمونی از ژاپن و کره و ویتنام تا عراق و افغانستان را در نظر بگیرید حمایت بی دریغ امریکا از ظالم ترین حکومت منطقه مثل عربستان و توجیه خونریزی این کشور در یمن، بحرین حقوق بشر و دموکراسی خوب است ولی نباید وسیله توجیه سلطه امریکا باشد. آیا امریکا این صلاحیت اخلاقی را دارد که منادی حقوق بشر و دموکراسی باشد؟

  • شاهد

    هیچگاه دیکتاتور ها را نباید دست کم گرفت . جهان آزاد سال 1933حکومت فاشیستی هیتلر را با چنین توجیحاتی دست کم گر فت . همین جهان بر پیمان بین دو شاخه راست و چپ توتالیتری حکومت فاشیستی المان و حکومت کمو نبستی استالین در تقسیم لهستان چشم فروبست و در پایان جنگ جهانی دوم تصرف شرق اروپا از سوی ارتش سرخ و شکل گرفتن حکومت های شبه توتالیتر را نادیده گرفت که به سرکوب میلیون ها انسان تداوم بخشید . در ایران و جهان گر و ه های چپ با توجیه ناسونالیستی و ضد امپریالیستی به پیشواز جنبش هویت گرای اسلامی رفتند و بر امدن حکومت شبه توتالیتر اسلامی کمک شایانی کردند . همین افراد اکنون هر چند شرمگیانانه سیاست های حکومت اسلامی را توجیه می کنند و به تکرار خزعبلات ضد یهودی ادامه می دهند . برای این افراد کسی همچون قاسم سلبمانی قهرمان ملی ایران است . نویسنده مقاله اشتباه می کند همیشه باید دیکتاتور ها و انانکه نااگاهانه به توجیح دیکتاتوری بویژه با " نیت خیر " می پردازند را دست کم نگرفت و بر نقد انان کوشید .

  • مکس

    نگارنده یه طرفدار غرب و عاشق دموکراسی امریکایی بیش نبوده

  • ایرانی

    احتمالن کشورهای غربی و آمریکا هم مظهر درستی و دموکراسی هستند خخ

  • کاوه

    مقاله حاوی بینش » غرب محوری » است . این بینش بشدت یک طرفه و بر این اساس شکل می گیرد که » منافع اقتصادی – سیاسی » کشور های اروپایی و آمریکا منطقا حق است و باید بر آورده شود و بر منافع کشرورهای دیگر جهان مقدم است » اینکه یک فرد یا یک فعال سیاسی یا دولتمدار و سیاستمدار بخواهد منافع کشور و بلوک سیاسی مورد علاقه خود را تبلیغ کند ، خوب البته حق هر کسی است ، اما در تحلیل ، صاحب چنین دیدی قدرت دیدن تما می واقعیات را ندارد و بالطبع نخواهد توانست تمام واقعیات را شرح داده و وی را در انتخاب آزاد بگذارد و این خود به نوعی سعی در فریب دادن مخاطب است . ادامه نقد بر مقاله فوق در این آدرس https://www.balatarin.com/permlink/2016/9/8/4289770