ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کمی بهار؛ شهرنوش پارسی‌پور – ۱۵۰

شهرنوش پارسی‌پور - ایرج به دیدار برادرش مهدى مى‌رود که به تازگى صاحب یک دختر شده. مى‌بیند که سه بچه دیگر زن مهدى نیز از شوهر سابق او دارند در حیاط به دنبال هم مى‌دوند.

رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز می‌شود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنه‌ای‌ است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم می‌خورد.

خانم پارسی‌پور در این رمان می‌خواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز می‌شود. «کمی بهار» همانطور که به‌تدریج نوشته می‌شود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار می‌گیرد.

شماره ۱۵۰ از این مجموعه را می‌توانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:

ایرج به دیدار برادرش مهدى مى‌رود که به تازگى صاحب یک دختر شده و نامش را نورالهدا گذاشته. مى‌بیند که سه بچه دیگر زن مهدى نیز از شوهر سابق او دارند در حیاط به دنبال هم مى‌دوند. دچار احساس نگرانى مى‌شود. او دارد مخارج زندگى برادرش را مى‌پردازد و مطمئن است که زن دوباره بچه خواهد زائید. خواهرش ملیحی نیز آنجاست و ایرج درباره کمک مالى با او حرف مى‌زند که زن نمى‌پذیرد.
ایرج بعد به دفتر مجله ایران آزاد مى‌رود و به منوچهر زیبنده مى‌گوید مقاله‌اى نوشته است. منوچهر مقاله را مى‌خواند و آن را قابل چاپ مى‌بیند. ایرج در هواى بهارى پیاده راه مى‌افتد و بعد وارد یک عرق‌فروشى مى‌شود و ناگهان متوجه مى‌شود حسین الله‌وردى نیز آنجاست و...

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.