چرا جنگ افغانستان، اینچنین پیچیده است؟
<p>احسان سنایی‌ـ «لیلیان کاترینا استین» (Lillian Katrina Stene)؛ از افسران سابق ناتو، این روزها در قالب برنامه‌ی «مدیریت مخاطرات و ایمنی اجتماعی» دانشگاه «استاوانگر» نروژ؛ مشغول به بررسی سازوکار هماهنگی‌های نظامی ِ غیرنظامیان در بحبوحه‌ی جنگ‌هاست. وی پس از شش ماه اقامت در افغانستان، اعتقاد دارد که قواعد جنگی ِ موجود در میان نظامیان و غیرنظامیان؛ مانع از پیشرفت راهبرد صلح‌جویانه‌ی NATO در این کشور می‌شود. او می‌گوید: «بایستی‌که تمایز بهتری را مابین وظایف نظامی و مدنی قائل شد، و حضور خود را مشخص‌تر جلوه داد».</p> <!--break--> <p> </p> <p>استین، طی دوره‌ی اقامت‌اش در قرارگاه نیروهای آلمانی ناتو در مزارشریف؛ واقع در شمال افغانستان، با چندی از نظامیان مستقر در منطقه به گفتگو نشسته است. او به‌یاری مشاهدات مشترکین‌اش در ارتش، به فعالیت‌های داخلی ِ نیروهای ناتو دسترسی یافته و می‌گوید: «مادامی‌که هیچ‌گونه راهبرد متحدی در انجام کارها در افغانستان وجود نداشته باشد؛ ناتو به مشکل برخواهد خورد». وی در توجیه نبود چنین راهبردی، به احتیاطات گوناگون موجود در انجام امور شهروندی و آداب دیرینه‌ی محلی؛ در کنار نگرش‌ها، آموزش‌ها و برداشت‌های گوناگون سیاسی، که نهایتاً به اسلوب‌های عملی ِ متفاوتی مابین کشورهای تحت چترِ ناتو خواهد انجامید؛ اشاره می‌کند و در ادامه می‌افزاید: «مادامی‌که آمریکایی‌ها میل به انجام سریع‌تر کارها هستند؛ نیروهای آلمانی و اسکاندیناویایی‌ها، توجه به آثار بلندمدتِ هماهنگی‌های نظامی و غیرنظامی را ترجیح می‌دهند. [مثلاً] آمریکایی‌ها مایل‌اند در این نقطه چاهی بزنند و آلمانی‌ها ترجیح می‌دهند افغان‌ها، خود این کار را [هرچند دیرتر] بکنند».</p> <p><br /> نیروهای ناتو، به‌منظور ایجاد پیوندی میان تشکیلات داخلی کشور و مقاصد نظامی‌شان، واحدهایی تحت عنوان «هماهنگی‌های تعیین‌شده‌ی نظامی-مدنی» (CIMIC) را برپا کرده‌اند. وظایف بنیادین و سه‌گانه‌ی این واحدها، مشتمل بر ایجاد روابط نظامی، حمایت از مناطق شهری و نیز نیروهای نظامی‌ می‌شود. آنان از طریق ارزیابی روستاها و تقویت زیرساخت‌هایی نظیر جاده‌ها، منابع آب و پل‌ها در صورت نیاز؛ همکاری‌شان را به نمایش می‌گذارند. استین، که به‌هنگام حضورش در افغانستان، خود در مقام یکی از افسران CIMIC ادای وظیفه می‌کرده؛ می‌گوید: «وظیفه‌ی CIMC، مربوط به فعالیت‌های پشت صحنه و تسلیم وظایف به افغان‌هاست. کسب چشم‌اندازی به‌روی نیازهای حقیقی مردم [افغانستان]، و نیز همکاری با پروژه‌ها و پیمان‌کاران داخلی، امری ضروری‌ست. احداث مدارس، همواره پاسخی به همه‌چیز تلقی نمی‌شود». <br /> به‌اعتقاد استین، تلاش ِ بسیار اندکی تاکنون برای برنامه‌ریزی‌های بلندمدتِ مرتبط با بازسازی این کشور انجام پذیرفته است. او اضافه می‌کند: «اگرچنانچه زیرساخت‌های داخلی، به‌قدر کفایت ارتقا نیافته‌اند؛ من متأسفم که [باید بگویم ما] در حال ساختن خانه‌ای کاغذی هستیم، که پس از رفتن‌مان فروخواهد ریخت. در جنگ افغانستان، با افزار نظامی نمی‌توان برنده شد. چاره‌ی این بحران‌ها و تعارضات، فقط راه حل‌های سیاسی‌ست. مردم افغانستان از طریق رهبران و نمایندگان‌شان، بایستی‌که برای کشف چاره‌ای، پیش‌قدم شوند؛ چراکه چنین کاری، چالشی بزرگ فراروی جامعه‌ی جهانی – به‌معنای سازمان ملل، ائتلاف نیروهای ناتو و جمع کثیری از سازمان‌های دولتی و غیردولتی – که همگی در توسعه‌ی این کشور دخیل‌اند؛ قلمداد می‌شود».</p> <p><br /> وی معتقد است که راهبرد فراگیر نظامیان ساکن در افغانستان، مانع از پیشرفت تعاملات مابین طرفین نظامی و غیرنظامی فعال در این کشور می‌شود؛ چراکه چنین راهبردی به تعارض دو طرف خواهد انجامید. استین در دفاع از این گفته می‌افزاید: «عملکرد ارتش، ریشه در سیاست دارد؛ اما سربازان نه سیاست‌مدارند و نه مددکار. گذشته از این، پیاده‌سازیِ راهبرد ناتو، متضمن دخالت در امور غیرنظامی است و این، به رشد نگرانی‌ها خواهد انجامید؛ چراکه تسخیر عواطف و افکار مردمان محلی، کار ساده‌ای نیست». <br /> مادامی‌که کشمکش‌ها و منازعات مابین افغانیان ادامه دارد؛ بسیاری مدعی این خواهند بود که هیچ راهبرد دیگری را نمی‌توان در پیش گرفت. همین مسأله، بزرگترین چالش پیش روی نیروهای ساکن در افغانستان است. زمانی‌که نواحی ِ مشترکِ تحت سلطه‌ی نظامیان و غیرنظامیان (تحت عنوان حوزه‌های خاکستری) پدیدار می‌شود؛ تشخیص این دو گروه، برای بومیان منطقه دشوار می‌شود. مددکارانی که ایمنی‌شان بسته به پشتگرمی انجمن‌های داخلی‌ست؛ شاید از زمره‌ی نیروهای اشغالگر قلمداد شوند و لذا ناخواسته آسیب‌پذیرتر از دیگران بشوند. نتیجه‌‌اش هم رشد چشمگیر قربانیان غیرنظامی طی سالیان اخیر است. <br /> استین می‌گوید: «ایجاد تفکیک مابین سازمان‌های بشردوستانه‌ای که وظیفه‌شان عرضه‌ی تسهیلات اولیه‌ای همانند آب، غذا و دارو برای نیازمندان – صرفنظر از هویت‌شان – است، و سازمان‌های مستقل و یا بین‌المللی‌ای که مشغول احداث مدارس و زیرساخت‌ها و زمین‌های کشاورزی در راستای خواست جامعه‌ی جهانی یا تدابیر دولت افغانستان هستند؛ امری فوق‌العاده ضروری‌ست». زمانی‌که برخی از این سازمان‌ها، اعلام بی‌طرفی می‌کنند، حال‌آنکه همزمان مشغول بسط و توسعه‌ی سیاست‌های مدنظر مقامات افغانی‌ و جامعه‌ی جهانی هستند؛ از دید محلیان به‌عنوان بی‌طرف قلمداد نخواهند شد. در نتیجه چنین ارگان‌هایی بیشتر طعمه‌ی حملات تروریستی می‌شوند و امنیت‌شان متزلزل‌تر است.</p> <p><br /> مادامی‌که نظامیان، مشغول احداث زیرساخت‌های مورد نیاز هستند و در ارتباط نزدیکی با سازمان‌های غیرنظامی هم به‌سر می‌برند؛ تمایز مابین وظایف و اختیارات این نیروها برای محلیان دشوار است. از آنجاکه بسیاری از غیرنظامیان طی جنگ جان باخته‌اند؛ این حقیقت یقیناً به رشد تردیدها در میان جمعیت افغانی نسبت به جامعه‌ی جهانی، سرعت بخشیده است.</p> <p><br /> هرچندکه افغانستان کشوری جنگ‌زده، با ساکنانی خسته از جنگ است؛ استین گمان می‌کند که نور امیدی در انتهای این تونل تاریک به چشم‌ می‌خورد. اما کلید کسب یک راه حل مسالمت‌آمیز، لزوماً آنچنانکه رئیس‌جمهور، «حامد کرزای» و رهبری ناتو اذعان کرده‌اند؛ در عقب‌نشینی نیروهای خارجی نهفته نیست؛ بلکه ثبات را بایستی در حضور نیروهای بیشتری در منطقه جست. به عقیده‌ی استین، ناتو هم‌اکنون بیش از اندازه متواضع شده است. او می‌گوید: «ما در حال از دست دادن جایگاه‌مان هستیم». <br /> در قیاس با شمار سربازانی از ناتو که در منطقه‌ی جنگ‌زده‌ی «کوزووو» حضور یافته بودند؛ سربازانِ به‌مراتب کمتری نسبت به مساحت مشابهی در افغانستان حضور دارد. معضل دیگری که برای نیروها وجود دارد، تعویض سریع مقامات است؛ چراکه حضور کوتاه‌مدت یک مسئول در مقام‌اش، مانع از بسط همکاری‌ها و توسعه‌ی اعتماد مابین طرفین است. استین در این‌باره می‌گوید: «ایجاد اطمینان، زمان‌بر است. برای موفقیت در افغانستان، ما بایستی‌که بر این کشور زمان بگذاریم و وظایف‌مان را در مطابقت با ضوابط افغانیان انجام دهیم».</p> <p> </p> <p><strong>منبع:</strong> <a href="http://www.physorg.com/news/2010-12-war-afghanistan-complex.html">University of Stavanger</a></p> <p> </p> <p><strong>در همین زمینه:</strong></p> <p> </p> <p><a href="http://zamaaneh.com/science/2010/06/post_174.html">افسوس از افغانستان – خردادماه ۸۹</a></p> <p> </p> <p><strong>توضیحات تصویر:</strong></p> <p><br /> AFG-1 – عکس از Max Whittacker</p>
احسان سناییـ «لیلیان کاترینا استین» (Lillian Katrina Stene)؛ از افسران سابق ناتو، این روزها در قالب برنامهی «مدیریت مخاطرات و ایمنی اجتماعی» دانشگاه «استاوانگر» نروژ؛ مشغول به بررسی سازوکار هماهنگیهای نظامی ِ غیرنظامیان در بحبوحهی جنگهاست. وی پس از شش ماه اقامت در افغانستان، اعتقاد دارد که قواعد جنگی ِ موجود در میان نظامیان و غیرنظامیان؛ مانع از پیشرفت راهبرد صلحجویانهی NATO در این کشور میشود. او میگوید: «بایستیکه تمایز بهتری را مابین وظایف نظامی و مدنی قائل شد، و حضور خود را مشخصتر جلوه داد».
استین، طی دورهی اقامتاش در قرارگاه نیروهای آلمانی ناتو در مزارشریف؛ واقع در شمال افغانستان، با چندی از نظامیان مستقر در منطقه به گفتگو نشسته است. او بهیاری مشاهدات مشترکیناش در ارتش، به فعالیتهای داخلی ِ نیروهای ناتو دسترسی یافته و میگوید: «مادامیکه هیچگونه راهبرد متحدی در انجام کارها در افغانستان وجود نداشته باشد؛ ناتو به مشکل برخواهد خورد». وی در توجیه نبود چنین راهبردی، به احتیاطات گوناگون موجود در انجام امور شهروندی و آداب دیرینهی محلی؛ در کنار نگرشها، آموزشها و برداشتهای گوناگون سیاسی، که نهایتاً به اسلوبهای عملی ِ متفاوتی مابین کشورهای تحت چترِ ناتو خواهد انجامید؛ اشاره میکند و در ادامه میافزاید: «مادامیکه آمریکاییها میل به انجام سریعتر کارها هستند؛ نیروهای آلمانی و اسکاندیناویاییها، توجه به آثار بلندمدتِ هماهنگیهای نظامی و غیرنظامی را ترجیح میدهند. [مثلاً] آمریکاییها مایلاند در این نقطه چاهی بزنند و آلمانیها ترجیح میدهند افغانها، خود این کار را [هرچند دیرتر] بکنند».
نیروهای ناتو، بهمنظور ایجاد پیوندی میان تشکیلات داخلی کشور و مقاصد نظامیشان، واحدهایی تحت عنوان «هماهنگیهای تعیینشدهی نظامی-مدنی» (CIMIC) را برپا کردهاند. وظایف بنیادین و سهگانهی این واحدها، مشتمل بر ایجاد روابط نظامی، حمایت از مناطق شهری و نیز نیروهای نظامی میشود. آنان از طریق ارزیابی روستاها و تقویت زیرساختهایی نظیر جادهها، منابع آب و پلها در صورت نیاز؛ همکاریشان را به نمایش میگذارند. استین، که بههنگام حضورش در افغانستان، خود در مقام یکی از افسران CIMIC ادای وظیفه میکرده؛ میگوید: «وظیفهی CIMC، مربوط به فعالیتهای پشت صحنه و تسلیم وظایف به افغانهاست. کسب چشماندازی بهروی نیازهای حقیقی مردم [افغانستان]، و نیز همکاری با پروژهها و پیمانکاران داخلی، امری ضروریست. احداث مدارس، همواره پاسخی به همهچیز تلقی نمیشود».
بهاعتقاد استین، تلاش ِ بسیار اندکی تاکنون برای برنامهریزیهای بلندمدتِ مرتبط با بازسازی این کشور انجام پذیرفته است. او اضافه میکند: «اگرچنانچه زیرساختهای داخلی، بهقدر کفایت ارتقا نیافتهاند؛ من متأسفم که [باید بگویم ما] در حال ساختن خانهای کاغذی هستیم، که پس از رفتنمان فروخواهد ریخت. در جنگ افغانستان، با افزار نظامی نمیتوان برنده شد. چارهی این بحرانها و تعارضات، فقط راه حلهای سیاسیست. مردم افغانستان از طریق رهبران و نمایندگانشان، بایستیکه برای کشف چارهای، پیشقدم شوند؛ چراکه چنین کاری، چالشی بزرگ فراروی جامعهی جهانی – بهمعنای سازمان ملل، ائتلاف نیروهای ناتو و جمع کثیری از سازمانهای دولتی و غیردولتی – که همگی در توسعهی این کشور دخیلاند؛ قلمداد میشود».
وی معتقد است که راهبرد فراگیر نظامیان ساکن در افغانستان، مانع از پیشرفت تعاملات مابین طرفین نظامی و غیرنظامی فعال در این کشور میشود؛ چراکه چنین راهبردی به تعارض دو طرف خواهد انجامید. استین در دفاع از این گفته میافزاید: «عملکرد ارتش، ریشه در سیاست دارد؛ اما سربازان نه سیاستمدارند و نه مددکار. گذشته از این، پیادهسازیِ راهبرد ناتو، متضمن دخالت در امور غیرنظامی است و این، به رشد نگرانیها خواهد انجامید؛ چراکه تسخیر عواطف و افکار مردمان محلی، کار سادهای نیست».
مادامیکه کشمکشها و منازعات مابین افغانیان ادامه دارد؛ بسیاری مدعی این خواهند بود که هیچ راهبرد دیگری را نمیتوان در پیش گرفت. همین مسأله، بزرگترین چالش پیش روی نیروهای ساکن در افغانستان است. زمانیکه نواحی ِ مشترکِ تحت سلطهی نظامیان و غیرنظامیان (تحت عنوان حوزههای خاکستری) پدیدار میشود؛ تشخیص این دو گروه، برای بومیان منطقه دشوار میشود. مددکارانی که ایمنیشان بسته به پشتگرمی انجمنهای داخلیست؛ شاید از زمرهی نیروهای اشغالگر قلمداد شوند و لذا ناخواسته آسیبپذیرتر از دیگران بشوند. نتیجهاش هم رشد چشمگیر قربانیان غیرنظامی طی سالیان اخیر است.
استین میگوید: «ایجاد تفکیک مابین سازمانهای بشردوستانهای که وظیفهشان عرضهی تسهیلات اولیهای همانند آب، غذا و دارو برای نیازمندان – صرفنظر از هویتشان – است، و سازمانهای مستقل و یا بینالمللیای که مشغول احداث مدارس و زیرساختها و زمینهای کشاورزی در راستای خواست جامعهی جهانی یا تدابیر دولت افغانستان هستند؛ امری فوقالعاده ضروریست». زمانیکه برخی از این سازمانها، اعلام بیطرفی میکنند، حالآنکه همزمان مشغول بسط و توسعهی سیاستهای مدنظر مقامات افغانی و جامعهی جهانی هستند؛ از دید محلیان بهعنوان بیطرف قلمداد نخواهند شد. در نتیجه چنین ارگانهایی بیشتر طعمهی حملات تروریستی میشوند و امنیتشان متزلزلتر است.
مادامیکه نظامیان، مشغول احداث زیرساختهای مورد نیاز هستند و در ارتباط نزدیکی با سازمانهای غیرنظامی هم بهسر میبرند؛ تمایز مابین وظایف و اختیارات این نیروها برای محلیان دشوار است. از آنجاکه بسیاری از غیرنظامیان طی جنگ جان باختهاند؛ این حقیقت یقیناً به رشد تردیدها در میان جمعیت افغانی نسبت به جامعهی جهانی، سرعت بخشیده است.
هرچندکه افغانستان کشوری جنگزده، با ساکنانی خسته از جنگ است؛ استین گمان میکند که نور امیدی در انتهای این تونل تاریک به چشم میخورد. اما کلید کسب یک راه حل مسالمتآمیز، لزوماً آنچنانکه رئیسجمهور، «حامد کرزای» و رهبری ناتو اذعان کردهاند؛ در عقبنشینی نیروهای خارجی نهفته نیست؛ بلکه ثبات را بایستی در حضور نیروهای بیشتری در منطقه جست. به عقیدهی استین، ناتو هماکنون بیش از اندازه متواضع شده است. او میگوید: «ما در حال از دست دادن جایگاهمان هستیم».
در قیاس با شمار سربازانی از ناتو که در منطقهی جنگزدهی «کوزووو» حضور یافته بودند؛ سربازانِ بهمراتب کمتری نسبت به مساحت مشابهی در افغانستان حضور دارد. معضل دیگری که برای نیروها وجود دارد، تعویض سریع مقامات است؛ چراکه حضور کوتاهمدت یک مسئول در مقاماش، مانع از بسط همکاریها و توسعهی اعتماد مابین طرفین است. استین در اینباره میگوید: «ایجاد اطمینان، زمانبر است. برای موفقیت در افغانستان، ما بایستیکه بر این کشور زمان بگذاریم و وظایفمان را در مطابقت با ضوابط افغانیان انجام دهیم».
منبع: University of Stavanger
در همین زمینه:
توضیحات تصویر:
AFG-1 – عکس از Max Whittacker
نظرها
نظری وجود ندارد.