سلطهی سلیقههای نادرست
<p>ناصر صفاریان-حدود یک سال پیش، بنا به رسم پسندیده‌ای که از مدیران پیشین به جا مانده بود، مسئولان یک مرکز سینمایی اعلام کردند به فیلم برگزیده‌ی یکی از جشنواره‌های در حال برگزاری جایزه خواهند داد. در مراسم اختتامیه‌، این جایزه‌ی نقدی اعلام شد و روی سایت‌ها رفت و در نشریات آمد و چند روز بعد هم فیلم‌ساز به آن مرکز مراجعه کرد تا جایزه‌اش را بگیرد. پس از کلی سر دواندن و بی‌اطلاعی کارکنان از وجود چنین چیزی، و با بسته بودن در اتاق رئیس به روی او، در ‌‌‌نهایت آقای معاون گفت: «همین طوری که نمی‌شود. باید فیلم شما را ببینم.»</p> <p> </p> <p>فیلم‌ساز که تعجب کرده بود سعی کرد به روی خودش نیاورد تا همه چیز عادی پیش برود. پس از چندی قراری تعیین شد و روزی دیگر، فیلم‌ساز فیلمش را آورد و هر دو به تماشایش نشستند. هم‌زمان با تماشای فیلم، آقای معاون یادداشت برمی‌داشت. فیلم که تمام شد سیاهه‌ای از موارد حذفی که این روز‌ها عادت کرده‌ایم به این‌گونه موارد بگوییم «اصلاحیه» - مقابل کارگردان گذاشته شد تا آنها را حذف کند و بیاید جایزه‌اش را بگیرد.</p> <p> </p> <p>فیلم‌ساز ابتدا تصور کرد آقای معاون که از مدیران جدید است و مثل اغلب تازه‌وارد‌ها در جریان امور نیست، فکرمی کند این فیلم از تولیدات‌‌‌ همان مرکز است که این‌گونه اصلاحیه می‌دهد. توضیح داد و گفت تهیه‌کننده‌اش شخصی است و فیلمش هیچ ارتباطی با آن مرکز و هیچ‌جای دولتی دیگری ندارد. جوابی که شنید، آب پاکی‌ بود روی همه چیز: «بله می‌دانم، ولی قرار است ما به شما جایزه بدهیم. همین‌طوری که نمی‌شود پول داد. فیلم را باید بپسندیم یا نه؟»</p> <p><br /> کارگردان که از آنجا آمد بیرون، یک‌راست رفت سراغ صنفی که عضوش بود. نامه‌ای نوشت و شرح ماجرا را روی کاغذ آورد و از صنف کمک خواست. هیأت‌مدیره نامه‌ی او را ضمیمه نامه‌ای کرد که خودش دراعتراض به این ماجرا نوشته بود و برای مدیریت آنجا ارسال کرد. مانند همه‌ی نامه‌های پیشین و پسین صنف برای آن مرکز زیر مجموعه وزارت ارشاد، این نامه هم بی‌پاسخ ماند. در ‌‌‌نهایت، نه از راه قانونی و در چهارچوب منطقی، که از طریق رایزنی دوستانه یکی از اهالی سینما با مدیر آن مرکز، جایزه‌ی فیلم‌ساز به او داده شد. کارگردان جایزه یک میلیون تومانی‌اش را در ‌‌‌نهایت گرفت، ولی هیچ‌گاه چرایی ماجرا را نفهمید. ‌‌‌ همان‌طور که برای دیگران هم جز تعجب چیزی به جا نماند.</p> <p> </p> <p>در آخرین ماه‌های سال گذشته، در بزرگداشت یکی از فیلم‌سازان پیش‌کسوت سینمای ایران، مدیر یک مرکز سینمایی در مراسم حاضر شد و از پشت تریبون در جمع حاضران اعلام کرد به‌عنوان تقدیر از این کارگردان برجسته حاضر است تا سقف فلان مبلغ سرمایه‌گذار فیلم بعدی او باشد. این اقدام و البته اعلام پسندیده‌‌‌ همان شب به روی خبرگزاری‌ها رفت و فردا در روزنامه‌ها دیده شد و همه را از این اقدام غیر قابل انتظار این مدیر دولتی هیجان‌زده و مسرور کرد.آن فیلم‌ساز پیش‌کسوت برآورد هزینه‌های ساخت را به آن مرکز اعلام کرد، بر سر مسایل مالی به توافق رسید و آماده‌ی امضای قرار داد و شروع کار منتظر نتشست. از آنجا که آن کارگردان سال‌ها خانه‌نشین شده بود وهمه چیز را طبعاً جدی می‌دید، قبل از امضای قرارداد، سفر تحقیقی‌اش را آغاز کرد، به منطقه‌ی فیلم‌برداری رفت، گروهش را آماده کرد، و خلاصه از جیبش کلی هزینه کرد.در این میان، این فیلم‌ساز شناخته‌شده که چند ماه بعد به ریاست صنف خودش برگزیده شده بود، پس از مدت‌ها سر دوانده شدن از سوی آن مرکز، با این پیغام روبه رو شد: «به دلیل مشکل مالی شرمنده‌ایم.» در حالی که پیش از آن‌که به ریاست صنفی برگزیده شود و پس از آن هم، بر اساس خبر‌رسانی‌های خود آن مرکز، فیلم‌سازانی که اغلب نا‌شناس و کم تجربه بودند برای‌‌‌ همان‌جا فیلم ساختند.</p> <p> </p> <p>سال گذشته، باز هم بنا به عادت مألوف، مسئولان یک انجمن سینمایی وعده دادند به برگزیده‌ی یک جشنواره جایزه‌ی نقدی می‌دهند. جشنواره برگزار شد و در اختتامیه هم اعلام کردند این انجمن یک میلیون تومان جایزه به این فیلم‌ساز می‌دهد. خبر هم همه جا منعکس شد. چند روز بعد از اعلام این خبر هم رفت و آمد پیاپی کارگردان به انجمن شروع شد. ماه‌ها گذشت. گذشت و گذشت. آن قدر که سالگرد ماجرا هم گذشت. حالا مدیر جدید اساساً منکر همه چیز است و می‌گوید: «این مسأله به ما ربطی ندارد. مدیر قبلی وعده داده.»</p> <p> </p> <p>چندی پیش، در اختتامیه‌ی یک جشنواره با عناوین بزرگ و پر طمطراق، فیلم‌ساز برگزیده‌ی یکی از بخش‌ها در سالن حضور نداشت تا جایزه‌اش را بگیرد. روز بعد، یعنی دقیقاً فردای آن روز آن کارگردان به مرکز برگزارکننده مراجعه کرد تا چک جایزه نقدی‌اش را دریافت کند. مسئول مالی به او گفت قرار شده هر کس در مراسم حاضر نبوده جایزه‌اش را ندهند. فیلم‌ساز به مدیر مرکز مراجعه کرد و از زبان او هم‌‌‌ همان را شنید، با این توضیح اضافه: «دو نفر نیامده بودند. یکی سفر حج بود که غیبت‌اش موجه است، یکی هم شما. بنا هم همین است که جایزه را به کسی که نمی‌آید ندهیم.»از فردای آن روز، آن کارگردان نه موفق به دیدن آقای مدیر شد و نه هیچ یک از معاونانش. در همه اتاق‌ها به روی او بسته ماند.<br /> <br /> گاهی اتفاق‌های نادرست و بدعت‌های ناروا، در گوشه‌ای دور و در یک جشنواره‌ی محلی و توسط مدیری رده پایین رخ می‌دهد. ولی آنچه اشاره شد، توسط مدیران مهم‌ترین زیر مجموعه‌های معاونت سینمایی – پس از بنیاد فارابی – اتفاق افتاده است.<br /> </p>
ناصر صفاریان-حدود یک سال پیش، بنا به رسم پسندیدهای که از مدیران پیشین به جا مانده بود، مسئولان یک مرکز سینمایی اعلام کردند به فیلم برگزیدهی یکی از جشنوارههای در حال برگزاری جایزه خواهند داد. در مراسم اختتامیه، این جایزهی نقدی اعلام شد و روی سایتها رفت و در نشریات آمد و چند روز بعد هم فیلمساز به آن مرکز مراجعه کرد تا جایزهاش را بگیرد. پس از کلی سر دواندن و بیاطلاعی کارکنان از وجود چنین چیزی، و با بسته بودن در اتاق رئیس به روی او، در نهایت آقای معاون گفت: «همین طوری که نمیشود. باید فیلم شما را ببینم.»
فیلمساز که تعجب کرده بود سعی کرد به روی خودش نیاورد تا همه چیز عادی پیش برود. پس از چندی قراری تعیین شد و روزی دیگر، فیلمساز فیلمش را آورد و هر دو به تماشایش نشستند. همزمان با تماشای فیلم، آقای معاون یادداشت برمیداشت. فیلم که تمام شد سیاههای از موارد حذفی که این روزها عادت کردهایم به اینگونه موارد بگوییم «اصلاحیه» - مقابل کارگردان گذاشته شد تا آنها را حذف کند و بیاید جایزهاش را بگیرد.
فیلمساز ابتدا تصور کرد آقای معاون که از مدیران جدید است و مثل اغلب تازهواردها در جریان امور نیست، فکرمی کند این فیلم از تولیدات همان مرکز است که اینگونه اصلاحیه میدهد. توضیح داد و گفت تهیهکنندهاش شخصی است و فیلمش هیچ ارتباطی با آن مرکز و هیچجای دولتی دیگری ندارد. جوابی که شنید، آب پاکی بود روی همه چیز: «بله میدانم، ولی قرار است ما به شما جایزه بدهیم. همینطوری که نمیشود پول داد. فیلم را باید بپسندیم یا نه؟»
کارگردان که از آنجا آمد بیرون، یکراست رفت سراغ صنفی که عضوش بود. نامهای نوشت و شرح ماجرا را روی کاغذ آورد و از صنف کمک خواست. هیأتمدیره نامهی او را ضمیمه نامهای کرد که خودش دراعتراض به این ماجرا نوشته بود و برای مدیریت آنجا ارسال کرد. مانند همهی نامههای پیشین و پسین صنف برای آن مرکز زیر مجموعه وزارت ارشاد، این نامه هم بیپاسخ ماند. در نهایت، نه از راه قانونی و در چهارچوب منطقی، که از طریق رایزنی دوستانه یکی از اهالی سینما با مدیر آن مرکز، جایزهی فیلمساز به او داده شد. کارگردان جایزه یک میلیون تومانیاش را در نهایت گرفت، ولی هیچگاه چرایی ماجرا را نفهمید. همانطور که برای دیگران هم جز تعجب چیزی به جا نماند.
در آخرین ماههای سال گذشته، در بزرگداشت یکی از فیلمسازان پیشکسوت سینمای ایران، مدیر یک مرکز سینمایی در مراسم حاضر شد و از پشت تریبون در جمع حاضران اعلام کرد بهعنوان تقدیر از این کارگردان برجسته حاضر است تا سقف فلان مبلغ سرمایهگذار فیلم بعدی او باشد. این اقدام و البته اعلام پسندیده همان شب به روی خبرگزاریها رفت و فردا در روزنامهها دیده شد و همه را از این اقدام غیر قابل انتظار این مدیر دولتی هیجانزده و مسرور کرد.آن فیلمساز پیشکسوت برآورد هزینههای ساخت را به آن مرکز اعلام کرد، بر سر مسایل مالی به توافق رسید و آمادهی امضای قرار داد و شروع کار منتظر نتشست. از آنجا که آن کارگردان سالها خانهنشین شده بود وهمه چیز را طبعاً جدی میدید، قبل از امضای قرارداد، سفر تحقیقیاش را آغاز کرد، به منطقهی فیلمبرداری رفت، گروهش را آماده کرد، و خلاصه از جیبش کلی هزینه کرد.در این میان، این فیلمساز شناختهشده که چند ماه بعد به ریاست صنف خودش برگزیده شده بود، پس از مدتها سر دوانده شدن از سوی آن مرکز، با این پیغام روبه رو شد: «به دلیل مشکل مالی شرمندهایم.» در حالی که پیش از آنکه به ریاست صنفی برگزیده شود و پس از آن هم، بر اساس خبررسانیهای خود آن مرکز، فیلمسازانی که اغلب ناشناس و کم تجربه بودند برای همانجا فیلم ساختند.
سال گذشته، باز هم بنا به عادت مألوف، مسئولان یک انجمن سینمایی وعده دادند به برگزیدهی یک جشنواره جایزهی نقدی میدهند. جشنواره برگزار شد و در اختتامیه هم اعلام کردند این انجمن یک میلیون تومان جایزه به این فیلمساز میدهد. خبر هم همه جا منعکس شد. چند روز بعد از اعلام این خبر هم رفت و آمد پیاپی کارگردان به انجمن شروع شد. ماهها گذشت. گذشت و گذشت. آن قدر که سالگرد ماجرا هم گذشت. حالا مدیر جدید اساساً منکر همه چیز است و میگوید: «این مسأله به ما ربطی ندارد. مدیر قبلی وعده داده.»
چندی پیش، در اختتامیهی یک جشنواره با عناوین بزرگ و پر طمطراق، فیلمساز برگزیدهی یکی از بخشها در سالن حضور نداشت تا جایزهاش را بگیرد. روز بعد، یعنی دقیقاً فردای آن روز آن کارگردان به مرکز برگزارکننده مراجعه کرد تا چک جایزه نقدیاش را دریافت کند. مسئول مالی به او گفت قرار شده هر کس در مراسم حاضر نبوده جایزهاش را ندهند. فیلمساز به مدیر مرکز مراجعه کرد و از زبان او هم همان را شنید، با این توضیح اضافه: «دو نفر نیامده بودند. یکی سفر حج بود که غیبتاش موجه است، یکی هم شما. بنا هم همین است که جایزه را به کسی که نمیآید ندهیم.»از فردای آن روز، آن کارگردان نه موفق به دیدن آقای مدیر شد و نه هیچ یک از معاونانش. در همه اتاقها به روی او بسته ماند.
گاهی اتفاقهای نادرست و بدعتهای ناروا، در گوشهای دور و در یک جشنوارهی محلی و توسط مدیری رده پایین رخ میدهد. ولی آنچه اشاره شد، توسط مدیران مهمترین زیر مجموعههای معاونت سینمایی – پس از بنیاد فارابی – اتفاق افتاده است.
نظرها
نظری وجود ندارد.