ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ملی‌گرایی افراطی

<p>محسن کاکارش- به تازگی اخباری مبنی بر ممانعت از به&zwnj;کارگیری زبان کردی در کردستان از سوی آموزش و پرورش منتشر و طی بخشنامه&zwnj;ای به معلمان این مناطق ابلاغ شد که از تدریس به زبان &laquo;غیر ملی&raquo; امتناع ورزند. در آذربایجان هم ممانعت&zwnj;هایی صورت گرفته و از پخش اعلامیه&zwnj;های ترحیم به زبان ترکی جلوگیری به عمل آمده است.</p> <!--break--> <p><br /> به این بهانه با ناصر ایرانپور، مترجم دادگستری، روزنامه&zwnj;نگار، محقق و فعال حقوق بشر که تزهایی در مورد &laquo;فاشیسم مذهبی قومی&raquo; مطرح کرده است گفت&zwnj;وگویی کرده&zwnj;ام که بخش نخست آن هفته&zwnj;ی گذشته منتشر شد و بخش دوم و پایانی آن را امروز می&zwnj;خوانید.</p> <p><br /> آقای ایرانپور از سال ۱۹۸۴ در آلمان زندگی می&zwnj;کند و به کار و تحقیق پیرامون ملیت و فدرالیسم مشغول است.</p> <p><br /> <strong> آیا با بیانیه&zwnj;ی مهدی کروبی و سخنان اخیر میرحسین موسوی و انتشار چند صفحه&zwnj;ای از &laquo;کلمه&raquo;، نشریه&zwnj;ی رسمی آنها، به&zwnj; زبان کردی رویکردی جدید در این زمینه در حال شکل&zwnj;گیری نیست؟</strong></p> <p><strong><br /> ناصر ایرانپور:</strong> بله هست. آقایان کروبی و موسوی متأثر از جنبش ملی ـ دمکراتیک کردستان و ايران، سرکوب&zwnj;های این سه&zwnj; دهه&zwnj;، اعدام&zwnj;های ناجوانمردانه&zwnj;ی&zwnj; اخیر، تلاش&zwnj;های چندین ساله&zwnj;ی اصلاح&zwnj;طلبان کرد و حرکت&zwnj;های مدنی وسیع مردم کردستان در پاسخ به&zwnj; فراخوان احزاب کردستانی درک تازه&zwnj;ای در ارتباط با این موضوع و به&zwnj; ویژه ماهيت&zwnj; آزادیخواهانه&zwnj; و دمکراتيک مطالبات مردم کردستان پیدا کرده&zwnj;اند، اما این شناخت هنوز در مرحله&zwnj;ی طفولیت خود قرار دارد و امیدوارم تعمیق یابد. تا شکل&zwnj;گیری درک درست در این مورد اما، راهی طولانی در پیش داریم. بخشی از درک غالب همچنان درک اشتباه&zwnj; پیشین است. بدین معنی که&zwnj; بسیاری منشأ بحران را صرفاً سلطه&zwnj;ی دین می&zwnj;دانند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>این برداشت شما از کجا سرچشمه&zwnj; می&zwnj;گیرد؟ </strong></p> <p><br /> دیدیم که&zwnj; در کشمکش&zwnj;های بعد از آخرین انتخابات ریاست جمهوری، عده&zwnj;ای فعال &laquo;جنبش سبز&raquo; بر آن شدند که&zwnj; ناسیونالیسم را به عنوان آلترناتیوی برای اسلامیسم مطرح سازند. در قاموس آنها &laquo;ملی&raquo; جای &laquo;اسلامی&zwnj;&raquo;، &laquo;ملت&raquo; جای &laquo;دین&raquo; را گرفت و درصدد برآمدند که در عرصه&zwnj;ی انتزاعی و افق سیاسی&zwnj; چرخه&zwnj;ی زمانه&zwnj; را به&zwnj; همان دورانی برگردانند که&zwnj; حکومت اسلامی از درون آن زاده&zwnj; شده&zwnj;&zwnj; بود. هرچند در خارج از کشور شاهد حضور بسیار فعال و سروربرانگیز فعالان جنبش سبز در اعتراض&zwnj;های نیروهای کردستانی به&zwnj; اعدام فرزاد کمانگر و چهار دگراندیش دیگر بودیم و برای نخستین بار نمادهای سبز و پرچم ایران در کنار پرچم کردستان قرار گرفتند و برای نخستین بار هواداران جنبش سبز با هواداران جنبش کردستان هم&zwnj;صدا و هم&zwnj;گام شدند، اما با وصف این رویداد نویدبخش همچنان بر این باورم که&zwnj; بخش زیادی از کنشگران سیاسی ایران خود را هنوز از مدار ناسیونالیسم و اسلامیسم و یا ترکیب نامیمون آن دو رها نکرده&zwnj;اند. این دو آلترناتیوی دمکراتیک برای همدیگر نیستند. لذا به&zwnj; نظر من تأکيد خانم الاهه&zwnj; بقراط درست است، آن&zwnj;جا که&zwnj; می&zwnj;گويند&zwnj; &laquo;ایران مکتبی&raquo; آن سوی سکه&zwnj;ی &laquo;اسلام مکتبی&raquo; است. به&zwnj; ویژه&zwnj; این&zwnj;که&zwnj; از نظر من هردو تاکنون از اجزای فاشیسم حاکم بر ایران بوده&zwnj;اند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>بنابراین به اعتقاد شما نه&zwnj; تأکید بر فاشيستی بودن&zwnj; حاکمیت ایران مکفی است و نه&zwnj; دسته&zwnj;بندی آن صرفاً به عنوان &laquo;فاشيسم دینی&raquo;. می&zwnj;توانید این مسئله&zwnj; را قدری بیشتر توضیح بدهید؟</strong></p> <p><br /> البته&zwnj;. فاشيسم اصولا بر ملی&zwnj;گرایی افراطی و حتی فراتر از آن بر برتری یک نژاد معین استوار بوده&zwnj; است. بر همین اساس ترم&zwnj;های &laquo;فاشیسم&raquo; یا &laquo;فاشیسم ایرانی&raquo; این شبهه&zwnj; را به&zwnj;وجود می&zwnj;آورند که&zwnj; ایران از یک ملت یا نژاد واحد به&zwnj;وجود آمده&zwnj; است. من اینجا وارد این بحث در جای خود با اهمیت نمی&zwnj;شوم که&zwnj; اصولاً آیا پدیده&zwnj;ای به&zwnj; نام &laquo;نژاد&raquo; وجود دارد یا نه&zwnj;. بعد اگر لازم باشد به&zwnj; اجمال به&zwnj; تعریف مقوله&zwnj;ی &laquo;ملت&raquo; می&zwnj;پردازم و توضیح خواهم داد که&zwnj;&zwnj; آیا اساساً در ایران چیزی به&zwnj; نام &laquo;ملت ایران&raquo; می&zwnj;تواند وجود خارجی داشته&zwnj; باشد یا نه&zwnj;&zwnj;. فعلاً این&zwnj;جا تنها به&zwnj; این اشاره&zwnj; ـ که&zwnj; ظاهراً همه&zwnj; در آن اتفاق نظر داریم ـ بسنده&zwnj; می&zwnj;کنم که&zwnj; ایران مجموعه&zwnj;ای متنوع از گروه&zwnj;های اتنیکی است که&zwnj; به&zwnj; لحاظ فرهنگی و به&zwnj; ویژه&zwnj; زبانی تفاوت&zwnj;های بارزی با هم دارند. پایگاه&zwnj; اجتماعی و فرهنگی فاشیسم مسلط بر ایران اما، تنها یکی از این حوزه&zwnj;های زبانی و &laquo;قومی&raquo; است. اگر محوریت اصلی فاشیسم &laquo;ملت&zwnj;باوری&raquo; و در این مورد مشخص &laquo;ملت&zwnj; ایران&raquo; است، در آن&zwnj;چه&zwnj;&zwnj; در ایران &laquo;ملت ایران&raquo; نام گرفته&zwnj;، بخش&zwnj;های مهمی از جامعه&zwnj;ی ایران، ازجمله&zwnj; به&zwnj; دلایل زبانی، جایی ندارند، بلکه&zwnj; به&zwnj;طور رئال و نومینال تنها یک قوم و گروه&zwnj; زبانی اصل و اساس و ستون فقرات این &laquo;ملت&raquo; را تشکیل می&zwnj;دهد. برای نمونه&zwnj;&zwnj; مردم کردستان در عمل و به طور قانونی جزو &laquo;ملت ایران&raquo; نیستند. لذا مکتب حاکم نه&zwnj; یک فاشیسم ملی و نژادی، که&zwnj; در واقع فاشيسم قومی بر اساس تنها و تنها یک زبان و فرهنگ است. قربانیان اصلی این وجه&zwnj; از قوم&zwnj;پرستی حاکم در درجه&zwnj;ی نخست مردم غیر فارس ایران هستند. اعلام تنها یک زبان به&zwnj;عنوان زبان رسمی یا &laquo;ملی&raquo; ایران و ممنوعیت تدریس به&zwnj; زبان مادری سخنوران زبان&zwnj;های دیگر ایران و مسخ و فسخ آن دسته&zwnj; از فرهنگ&zwnj;های ایران که&zwnj; خارج از حوزه&zwnj;ی زبان و ادبیات &laquo;زبان رسمی&raquo; هستند، از نمودهای بارز آن است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>آیا بخشنامه&zwnj;ی اخیر آموزش و پرورش در خصوص ممنوعیت کاربرد زبان کردی در مدارس در همین چهارچوب قرار می&zwnj;گيرد؟</strong></p> <p><br /> <img hspace="8" height="196" align="left" width="250" vspace="8" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/naseriranpor_0.jpg" alt="" />البته&zwnj;. آن را اقدامی فاشیستی و ماورای فاشیستی می&zwnj;نامم و یقین دارم پاسخ شایسته&zwnj;ی خود را در کردستان خواهد گرفت. مردم کردستان هر چه&zwnj; بیشتر به&zwnj; این استنتاج می&zwnj;رسند که&zwnj; از نظر حاکمان کنونی ایران نه&zwnj; تنها زبان کردی زبانی &laquo;ایرانی&raquo; نیست، بلکه&zwnj; بر همین مبنا خود مردم کردستان نیز جزو &laquo;ملت ایران&raquo; نیستند. این حرکت رژیم نیز نشان داد که&zwnj; فاشیسم آن صرفاً دینی یا مذهبی نیست، بلکه&zwnj; قومی نيز هست. چراکه&zwnj;&zwnj; در غیراین&zwnj;صورت تبعیض زبانی و فرهنگی کنونی موضوعیت نمی&zwnj;داشت. فاشیسم حاکم اگر صرفا دينی و يا حتی صرفا مذهبی می&zwnj;بود و بر همين اساس با زبان و فرهنگ مردم سنی&zwnj;مدهب کرد (بخشاً)، بلوچ و ترکمن عناد می&zwnj;ورزید، دیگر دست کم نمی&zwnj;بایست مشکلی با مردم عرب شیعه&zwnj;مذهب ایران و زبان و فرهنگ آنها داشته&zwnj; باشد که&zwnj; دارد، چرا که&zwnj; این&zwnj;جا دیگر فاشیسم مذهبی آن که&zwnj; بر اساس امتیازدهی به&zwnj; اهل تشیع و تبعیض بر اهل تسنن بنا شده&zwnj; عمل نمی&zwnj;کند و فاشیسم قومی آن ملاک و راهنمای عمل وی است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>تأکيد شما بر مفهوم &laquo;فاشيسم&raquo; است. چرا بجای آن از واژه&zwnj;ی &laquo;استبداد&raquo; استفاده&zwnj; نمی&zwnj;کنيد؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><strong> </strong>پرسش بجايی است و پاسخ بجايی هم دارد. آری، اين دو اصطلاح تشابهاتی در مفهوم عام خود با هم دارند و حتی گاه به&zwnj; اين تعبير به&zwnj;جای هم و مترادف به کار گرفته&zwnj; می&zwnj;شوند. بحث من اما، يک بحث خاص است و در مفهوم خاص کلمه&zwnj; اين دو اصطلاح با هم تمايزهای اساسی دارند. همانطور که&zwnj; گفته&zwnj; شد، فاشيسم، قبل از اينکه&zwnj; يک ساختار سياسی باشد، يک تفکر است، يک بينش است، يک مکتب سياسی است و در اساس بر ناسيوناليسم افراطی استوار است، اما استبداد الزاما چنين نيست. استبداد يک ساختار سياسی يکه&zwnj;&zwnj;سالار است که&zwnj; قائل به&zwnj; حدود قانونی و سنتی دولت نيست. گستره&zwnj;ی قدرت خودسرانه&zwnj; و خودکامانه&zwnj;ی آن بسيار وسيع است و يک دستگاه&zwnj; اداری بسيار متمرکز دارد. هر دولت استبدادی بر &laquo;ناسيوناليسم افراطی&raquo; بنا نشده&zwnj; است. بنابراين اين دو باوجود قرابت&zwnj;هايی که&zwnj; با هم دارند، از تمايزاتی نيز برخوردار هستند. اتفاقا هدف من نيز نشان دادن اين تمايزات است و در تلاشم نشان دهم که&zwnj; رژيم ايران صرفاً استبدادی به&zwnj; مفهوم ديکتاتوری فردی و سياسی نيست، بلکه&zwnj; از يک درک و مکتب سياسی تبعيض&zwnj;گرايانه&zwnj;ی معين پيروی می&zwnj;کند که&zwnj; برخی چون بختيار و گنجی و سازگارا &laquo;فاشيسم دينی&raquo; می&zwnj;نامند و من آن را &laquo;فاشيسم مذهبی ـ قومی&raquo;. لذا اگر از واژه&zwnj;ی &laquo;استبداد&raquo; به&zwnj; جای &laquo;فاشيسم&raquo; بهره&zwnj; گيريم، مثل اين می&zwnj;ماند از عراق به&zwnj; جای ايران، از مسيحيت به&zwnj; جای اسلام و پياز به&zwnj; جای سيب&zwnj;زمينی به&zwnj; دليل همسايگی اين جفت&zwnj;ها استفاده&zwnj; کنيم!</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>پس چرا با انتساب &laquo;فاشيسم دينی&raquo; به&zwnj; رژيم ايران موافق نيستيد؟</strong></p> <p><br /> مخالف نيستم، اما آن را زياد دقيق نمی&zwnj;دانم. درست است این فاشيسم به&zwnj; تعبیری دینی است، چون تشیع بالاخره&zwnj; یکی از دو دین اسلام است، اما به&zwnj; تعبیری دیگر دینی نیست. بدین&zwnj;معنی که&zwnj; بسی تحدید&zwnj;کننده&zwnj;تر از آن است؛ این فاشيسم مذهبی است، چراکه&zwnj; دین اسلام بالاخره&zwnj; از دو مذهب اصلی سنی و شیعه&zwnj; تشکیل می&zwnj;شود. این دو حتی در تفسیر قرآن و حدیث نیز تفاوت&zwnj;های اساسی با هم دارند؛ طوری که&zwnj; در طول زمان از دو دستگاه&zwnj; فکری و آئینی مختلف و گاهی حتی متضاد برخوردار شده&zwnj;اند. هرکدام از این دو مذهب، آن&zwnj;جا که به&zwnj; دلایل سیاسی یا جمعیتی&zwnj; سیادت یابند، در نوع خود فاشيسم دينی هستند. خوب، این در عربستان باشد یا در افغانستان، در سودان باشد یا در ایران، تغییر آن چنانی در ماهیت شووینیستی آنها نمی&zwnj;دهد. این جسارت&zwnj;ها و تبعیض&zwnj;ها در &laquo;جمهوری&raquo; اسلامی تنها صورت عریان&zwnj;تری به&zwnj; خود گرفته&zwnj; است. توجه&zwnj; داشته&zwnj; باشیم که&zwnj; در کشورهای اروپایی مسلمانان متمکن، به&zwnj; یاری کمک&zwnj;های نهان و عیان کشورهایی چون عربستان و ایران ـ یکی سنی و آن دیگری شیعه&zwnj; ـ هر روز مسجدی می&zwnj;سازند، در حالی&zwnj;که&zwnj; نه&zwnj; بخش شیعه&zwnj;ی همین مسلمانان در پایتخت عربستان اسلامی می&zwnj;توانند مسجدی شیعه&zwnj; بسازند و نه&zwnj; بخش سنی آن در پایتخت ایران اسلامی مسجدی سنی. نفس این مسئله&zwnj; بیانگر این است که&zwnj; در هرکدام از این کشورها نه&zwnj; فاشيسم دینی، که&zwnj; مذهبی حاکم است. من کم از مردم و فعالان سیاسی سنی&zwnj;مذهب نشنیده&zwnj;ام که&zwnj; از نظر آنها نظام حقوقی و کیفری و مدنی و فقه&zwnj; و شریعت حکومت ایران هر چه&zwnj; باشد، سنی نمی&zwnj;تواند باشد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>آنها من&zwnj;باب مثال به&zwnj; &laquo;صیغه&raquo; اشاره&zwnj; دارند که&zwnj; از نظر آنها &laquo;تن&zwnj;فروشی زنان&raquo; است و در مذهب تسنن جایز نیست، در حالی&zwnj;که&zwnj; در حکومت شیعی ایران نه&zwnj; تنها شرعی است، بلکه&zwnj; مورد حمایت تبلیغی و توجیهی و حتی تسهیلات حکومت شیعه&zwnj; نیز قرار می&zwnj;گیرد و طبق گزارش برخی از مطبوعات ایران در سال&zwnj;های اخیر افزایش سرسام&zwnj;آوری داشته&zwnj; است. علی&zwnj;الخصوص در ضدیت با حقوق و آزادی&zwnj;های زنان و دگراندیشان یکی از آن دیگری دهشتناک&zwnj;تر است، اما به&zwnj;&zwnj;هرحال هر یک از آنها مهر و نشان خود را بر جوامع تحت سلطه&zwnj;ی خود می&zwnj;گذارند و هرجا یکی از آن دو تسلط یابد، آن دیگری قربانی می&zwnj;شود. در ایران شیعی، سنی&zwnj;مذهب&zwnj;ها به&zwnj;طور عموم مورد تبعیض و تحقیر قرار می&zwnj;گیرند و کنشگران سیاسی سنی به&zwnj; شدت سرکوب می&zwnj;شوند. این امر در ارتباط با بلوچستان و کردستان به&zwnj; کرات مشاهده&zwnj; شده&zwnj; است. اعلام مذهب شیعه&zwnj; به&zwnj;عنوان مذهب رسمی ایران و اعمال تبعیض بر پیروان مذهب سنی از مصادیق این وجه&zwnj; از فاشيسم حاکم است. چنان&zwnj;چه&zwnj; ما در ایران با فاشیسم دینی (اسلامی) در کلیت خود سروکار می&zwnj;داشتیم، اولاً ستم بر بخش سنی&zwnj;مذهب مردم ایران که&zwnj; به&zwnj;&zwnj;هرحال پیروان دین اسلام هستند، معنا و موضوعیت نمی&zwnj;داشت. دوماً دلیلی برای&zwnj; ستم بر مبنای زبان و قومیت و ملیت ـ که&zwnj; الزاما ارتباطی به&zwnj; دين ندارند ـ وجود نمی&zwnj;داشت. در خاتمه&zwnj;ی اين بخش توجه&zwnj; شما را به&zwnj; گفته&zwnj;های بنيانگذاران رژيم در باره&zwnj;ی تسنن، اولين و بزرگ&zwnj;ترين مدهب اسلام، جلب می&zwnj;کنم. به&zwnj; فرمايشات کسانی چون حجت&zwnj;الاسلام دانشمند، عضو بيت رهبری خامنه&zwnj;ای، در مورد پيروان مذهب سنی توجه&zwnj; کنيد. اين سخنان ديگر نه&zwnj; در خلوتخانه&zwnj;ها&zwnj; که&zwnj; به طور علنی در خطبه&zwnj;های نماز جمعه&zwnj; ايراد می&zwnj;شوند. آيا اگر حاکميت ايران به تمامی اسلامی می&zwnj;بود و مذهب سنی نيز در آن مشارکت می&zwnj;داشت، چنين اهانت&zwnj;های آشکار و وحشتناکی به&zwnj; پيڕوان يک مذهب می&zwnj;شد؟ چنین وقاحت&zwnj;هایی تنها در کشور اسلامی تحت سلطه&zwnj;ی&zwnj; تشیع (و به&zwnj; صورت&zwnj;های مشابه&zwnj; در کشور تحت سلطه&zwnj;ی تسنن) می&zwnj;تواند اتفاق بیافتد و نه&zwnj; در جوامع و کشورهای غیر دینی دمکراتیک...</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>قبل از انقلاب چه؟ آن هنگام که&zwnj; دین یا مذهب حاکمیت نداشت.</strong></p> <p><br /> چرا به&zwnj; نحوی حاکمیت داشت، اماـ همان&zwnj;طور که&zwnj; گفته&zwnj; شد ـ وجه&zwnj; غالب نبود. گفتم که&zwnj; مذهب شیعه&zwnj; جزو لاینفک سیاست و هویت دولت ایران از زمان مشروطه&zwnj; به&zwnj; این سو بوده است. لذا سنی&zwnj;ستیزی مختص حاکمان کنونی نیست. عمرسوزان&zwnj;های دوران پهلوی از حافظه&zwnj;ها پاک نشده&zwnj; است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>آیا چنین رویکردی را در تاریخ معاصر جهان سراغ دارید؟ </strong></p> <p><br /> تصور نمی&zwnj;کنم که&zwnj; در جهان امروز کشوری وجود داشته&zwnj; باشد که&zwnj; تمام وجوه&zwnj; فاشیستی حکومت اسلامی ایران را یک&zwnj;جا در خود جمع کرده&zwnj;&zwnj; باشد. این استعداد تنها مختص حکومت اسلامی ایران است. البته&zwnj; رژیم&zwnj;های طالبان، عربستان و سودان شباهت&zwnj;های زیادی با&zwnj; رژیم ایران دارند.<br /> <br /> <strong> در طول سال&zwnj;های اخیر همیشه حاکمیت از &laquo;ملت ایران&raquo;، &laquo;زبان ملی&raquo; و &laquo;امنیت ملی&raquo;، سخن گفته است و همه&zwnj;ی مردم ایران را یک &laquo;ملت واحد&raquo; تلقی کرده&zwnj; است. اگر یک ملت و یک منافع ملی داریم، چرا بعضی از کارشناسان مسائل قومی و ملی معتقدند، حاکمیت با یک نگاه تبعیض&zwnj;آمیز با مناطق قومی و ملی برخورد کرده است؟ اصولاً تعریف شما از ملت چیست و مؤلفه&zwnj;های &laquo;ملت ایرانی&raquo; که&zwnj; مورد انتقاد شماست، کدام&zwnj;ها هستند؟</strong></p> <p><br /> بالاخره&zwnj; ما در ایران یا &laquo;ملت ایران&raquo; داریم که&zwnj; مجموعه&zwnj;ای ازـ به&zwnj; قول برخی ـ &laquo;اقوام&raquo; است، یا نداریم. اگر داریم، تبعیض قومی و ملی نمی&zwnj;تواند مصداق و موضوعیت داشته&zwnj; باشد. اگر هم چنین تبعیض&zwnj;هایی داریم، دیگر نمی&zwnj;توانيم چیزی به&zwnj; نام &laquo;ملت ایران&raquo; داشته&zwnj; باشيم.</p> <p><br /> پدیده&zwnj;ی &laquo;ملت&raquo; جدید است و در کلیت خود به&zwnj; بعد از انقلاب کبیر فرانسه و در ایران به&zwnj; دوره&zwnj;ی بعد از انقلاب مشروطیت&zwnj; برمی&zwnj;گردد؛ دورانی که&zwnj; معطوف به&zwnj; ساختن پدیده&zwnj;ای به&zwnj; نام &laquo;ملت ایران&raquo; شد.</p> <p><br /> دوگونه&zwnj;ی متفاوت از &laquo;ملت&raquo; داریم؛ &laquo;ملت&raquo; به&zwnj; تعبیر فرانسوی یا &laquo;شهروندی/ سیاسی&raquo; و &laquo;ملت&raquo; به&zwnj; تعبیر آلمانی يا &laquo;اتنیکی/ فرهنگی/ زبانی&raquo; آن. &laquo;ملت&raquo; طبق تعریف فرانسوی مجموعه&zwnj;ای از شهروندان برابر حقوق است که&zwnj; تحت حاکمیت یک قانون و نظام سیاسی هستند. ملت طبق تعبیر آلمانی یا به&zwnj; مفهوم قومی/ فرهنگی آن مجموعه&zwnj;ای از آحاد یک قوم یا حوزه&zwnj;ی فرهنگی معین است.</p> <p><br /> کدامیک از این دوگونه&zwnj; &laquo;ملت&raquo; را در ایران داریم؟ آیا ایران از سخنوران صرفاً یک زبان به&zwnj;وجود آمده&zwnj; است که&zwnj; آن را &laquo;ملت فرهنگی&raquo; (به&zwnj; مفهوم آلمانی آن) بنامیم؟ پاسخ به&zwnj; وضوح منفی است. آیا مردم ایران ـ فارغ از تعلق به&zwnj; حوزه&zwnj;ی زبانی و فرهنگی و دینی ـ شهروندانی برابر از حیث حقوقی هستند؟ تصور نمی&zwnj;کنم، کسی جز حکومت منکر این واقعیت باشد که&zwnj; در ایران مردم غیر پارس و غیر شیعی آن خارج از تمام جنبه&zwnj;های دیگر تنها و تنها به&zwnj; صرف این&zwnj;که&zwnj; فارس &zwnj;زبان یا شیعه&zwnj;&zwnj;مذهب نیستند، مورد ستم مضاعف و در صورت اعتراض مورد سرکوب خشن قرار می&zwnj;گیرند. بنابراین &laquo;ملت سیاسی ایران&raquo; را نیز (به&zwnj; مفهوم فرانسوی آن) نداریم. <br /> &laquo;ملت ایران&raquo; در قاموس رسمی خود حاکمان نیز تاکنون از افرادی تشکیل می&zwnj;شود که&zwnj; هم&zwnj;زمان از صفات ذیل برخوردار باشند. به&zwnj; عبارتی ديگر مؤلفه&zwnj;های &laquo;ملت ايران&raquo; تاکنون به&zwnj; قرار ذيل بوده&zwnj;اند:<br /> ۱- زبان: تنها فارسی <br /> ۲- دین: تنها اسلام<br /> ۳- مذهب: تنها شیعه<br /> ۴- تابعیت: تنها حکومت اسلامی<br /> ۵- اعتقاد&zwnj;:&zwnj; تنها ولایت مطلقه&zwnj;ی فقیه&zwnj;<br /> ۶- جنسیت: تنها مرد.<br /> وای به&zwnj; حال کسی که&zwnj; همزمان مثلاً کرد باشد، غیر مسلمان یا سنی باشد، طناب تابعیت جمهوری اسلامی بر گردنش نباشد، به&zwnj; ولایت فقیه&zwnj; هم اعتقادی نداشته&zwnj; باشد و زن باشد. این شخص نه&zwnj; تنها جزو &laquo;ملت&raquo; مجعول &laquo;ایران&raquo; نیست، بلکه&zwnj; مجرم و دست کم مظنون نیز هست. &laquo;دولت ـ ملت ایران&raquo; تاکنون بر مبنای چنین درکی از جامعه&zwnj;ی ایران اعمال سلطه&zwnj; کرده&zwnj; است. این شالوده&zwnj; را نیز تنها می&zwnj;توانیم فاشیسم قومی، مذهبی و حتی جنسی بنامیم. مافیای قدرت در ایران، مرکب از روحانیون و سپاه&zwnj; پاسداران، این فاشیسم را به&zwnj; شنیع&zwnj;ترین وجه&zwnj; خود پراکتیزه&zwnj; می&zwnj;کنند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=1084"><strong>بخش نخست - برخورد &laquo;فاشیستی&raquo; با مذهب و قومیت در ایران</strong></a></p>

محسن کاکارش- به تازگی اخباری مبنی بر ممانعت از به‌کارگیری زبان کردی در کردستان از سوی آموزش و پرورش منتشر و طی بخشنامه‌ای به معلمان این مناطق ابلاغ شد که از تدریس به زبان «غیر ملی» امتناع ورزند. در آذربایجان هم ممانعت‌هایی صورت گرفته و از پخش اعلامیه‌های ترحیم به زبان ترکی جلوگیری به عمل آمده است.

به این بهانه با ناصر ایرانپور، مترجم دادگستری، روزنامه‌نگار، محقق و فعال حقوق بشر که تزهایی در مورد «فاشیسم مذهبی قومی» مطرح کرده است گفت‌وگویی کرده‌ام که بخش نخست آن هفته‌ی گذشته منتشر شد و بخش دوم و پایانی آن را امروز می‌خوانید.

آقای ایرانپور از سال ۱۹۸۴ در آلمان زندگی می‌کند و به کار و تحقیق پیرامون ملیت و فدرالیسم مشغول است.

آیا با بیانیه‌ی مهدی کروبی و سخنان اخیر میرحسین موسوی و انتشار چند صفحه‌ای از «کلمه»، نشریه‌ی رسمی آنها، به‌ زبان کردی رویکردی جدید در این زمینه در حال شکل‌گیری نیست؟


ناصر ایرانپور:
بله هست. آقایان کروبی و موسوی متأثر از جنبش ملی ـ دمکراتیک کردستان و ايران، سرکوب‌های این سه‌ دهه‌، اعدام‌های ناجوانمردانه‌ی‌ اخیر، تلاش‌های چندین ساله‌ی اصلاح‌طلبان کرد و حرکت‌های مدنی وسیع مردم کردستان در پاسخ به‌ فراخوان احزاب کردستانی درک تازه‌ای در ارتباط با این موضوع و به‌ ویژه ماهيت‌ آزادیخواهانه‌ و دمکراتيک مطالبات مردم کردستان پیدا کرده‌اند، اما این شناخت هنوز در مرحله‌ی طفولیت خود قرار دارد و امیدوارم تعمیق یابد. تا شکل‌گیری درک درست در این مورد اما، راهی طولانی در پیش داریم. بخشی از درک غالب همچنان درک اشتباه‌ پیشین است. بدین معنی که‌ بسیاری منشأ بحران را صرفاً سلطه‌ی دین می‌دانند.

این برداشت شما از کجا سرچشمه‌ می‌گیرد؟

دیدیم که‌ در کشمکش‌های بعد از آخرین انتخابات ریاست جمهوری، عده‌ای فعال «جنبش سبز» بر آن شدند که‌ ناسیونالیسم را به عنوان آلترناتیوی برای اسلامیسم مطرح سازند. در قاموس آنها «ملی» جای «اسلامی‌»، «ملت» جای «دین» را گرفت و درصدد برآمدند که در عرصه‌ی انتزاعی و افق سیاسی‌ چرخه‌ی زمانه‌ را به‌ همان دورانی برگردانند که‌ حکومت اسلامی از درون آن زاده‌ شده‌‌ بود. هرچند در خارج از کشور شاهد حضور بسیار فعال و سروربرانگیز فعالان جنبش سبز در اعتراض‌های نیروهای کردستانی به‌ اعدام فرزاد کمانگر و چهار دگراندیش دیگر بودیم و برای نخستین بار نمادهای سبز و پرچم ایران در کنار پرچم کردستان قرار گرفتند و برای نخستین بار هواداران جنبش سبز با هواداران جنبش کردستان هم‌صدا و هم‌گام شدند، اما با وصف این رویداد نویدبخش همچنان بر این باورم که‌ بخش زیادی از کنشگران سیاسی ایران خود را هنوز از مدار ناسیونالیسم و اسلامیسم و یا ترکیب نامیمون آن دو رها نکرده‌اند. این دو آلترناتیوی دمکراتیک برای همدیگر نیستند. لذا به‌ نظر من تأکيد خانم الاهه‌ بقراط درست است، آن‌جا که‌ می‌گويند‌ «ایران مکتبی» آن سوی سکه‌ی «اسلام مکتبی» است. به‌ ویژه‌ این‌که‌ از نظر من هردو تاکنون از اجزای فاشیسم حاکم بر ایران بوده‌اند.

بنابراین به اعتقاد شما نه‌ تأکید بر فاشيستی بودن‌ حاکمیت ایران مکفی است و نه‌ دسته‌بندی آن صرفاً به عنوان «فاشيسم دینی». می‌توانید این مسئله‌ را قدری بیشتر توضیح بدهید؟

البته‌. فاشيسم اصولا بر ملی‌گرایی افراطی و حتی فراتر از آن بر برتری یک نژاد معین استوار بوده‌ است. بر همین اساس ترم‌های «فاشیسم» یا «فاشیسم ایرانی» این شبهه‌ را به‌وجود می‌آورند که‌ ایران از یک ملت یا نژاد واحد به‌وجود آمده‌ است. من اینجا وارد این بحث در جای خود با اهمیت نمی‌شوم که‌ اصولاً آیا پدیده‌ای به‌ نام «نژاد» وجود دارد یا نه‌. بعد اگر لازم باشد به‌ اجمال به‌ تعریف مقوله‌ی «ملت» می‌پردازم و توضیح خواهم داد که‌‌ آیا اساساً در ایران چیزی به‌ نام «ملت ایران» می‌تواند وجود خارجی داشته‌ باشد یا نه‌‌. فعلاً این‌جا تنها به‌ این اشاره‌ ـ که‌ ظاهراً همه‌ در آن اتفاق نظر داریم ـ بسنده‌ می‌کنم که‌ ایران مجموعه‌ای متنوع از گروه‌های اتنیکی است که‌ به‌ لحاظ فرهنگی و به‌ ویژه‌ زبانی تفاوت‌های بارزی با هم دارند. پایگاه‌ اجتماعی و فرهنگی فاشیسم مسلط بر ایران اما، تنها یکی از این حوزه‌های زبانی و «قومی» است. اگر محوریت اصلی فاشیسم «ملت‌باوری» و در این مورد مشخص «ملت‌ ایران» است، در آن‌چه‌‌ در ایران «ملت ایران» نام گرفته‌، بخش‌های مهمی از جامعه‌ی ایران، ازجمله‌ به‌ دلایل زبانی، جایی ندارند، بلکه‌ به‌طور رئال و نومینال تنها یک قوم و گروه‌ زبانی اصل و اساس و ستون فقرات این «ملت» را تشکیل می‌دهد. برای نمونه‌‌ مردم کردستان در عمل و به طور قانونی جزو «ملت ایران» نیستند. لذا مکتب حاکم نه‌ یک فاشیسم ملی و نژادی، که‌ در واقع فاشيسم قومی بر اساس تنها و تنها یک زبان و فرهنگ است. قربانیان اصلی این وجه‌ از قوم‌پرستی حاکم در درجه‌ی نخست مردم غیر فارس ایران هستند. اعلام تنها یک زبان به‌عنوان زبان رسمی یا «ملی» ایران و ممنوعیت تدریس به‌ زبان مادری سخنوران زبان‌های دیگر ایران و مسخ و فسخ آن دسته‌ از فرهنگ‌های ایران که‌ خارج از حوزه‌ی زبان و ادبیات «زبان رسمی» هستند، از نمودهای بارز آن است.

آیا بخشنامه‌ی اخیر آموزش و پرورش در خصوص ممنوعیت کاربرد زبان کردی در مدارس در همین چهارچوب قرار می‌گيرد؟

البته‌. آن را اقدامی فاشیستی و ماورای فاشیستی می‌نامم و یقین دارم پاسخ شایسته‌ی خود را در کردستان خواهد گرفت. مردم کردستان هر چه‌ بیشتر به‌ این استنتاج می‌رسند که‌ از نظر حاکمان کنونی ایران نه‌ تنها زبان کردی زبانی «ایرانی» نیست، بلکه‌ بر همین مبنا خود مردم کردستان نیز جزو «ملت ایران» نیستند. این حرکت رژیم نیز نشان داد که‌ فاشیسم آن صرفاً دینی یا مذهبی نیست، بلکه‌ قومی نيز هست. چراکه‌‌ در غیراین‌صورت تبعیض زبانی و فرهنگی کنونی موضوعیت نمی‌داشت. فاشیسم حاکم اگر صرفا دينی و يا حتی صرفا مذهبی می‌بود و بر همين اساس با زبان و فرهنگ مردم سنی‌مدهب کرد (بخشاً)، بلوچ و ترکمن عناد می‌ورزید، دیگر دست کم نمی‌بایست مشکلی با مردم عرب شیعه‌مذهب ایران و زبان و فرهنگ آنها داشته‌ باشد که‌ دارد، چرا که‌ این‌جا دیگر فاشیسم مذهبی آن که‌ بر اساس امتیازدهی به‌ اهل تشیع و تبعیض بر اهل تسنن بنا شده‌ عمل نمی‌کند و فاشیسم قومی آن ملاک و راهنمای عمل وی است.

تأکيد شما بر مفهوم «فاشيسم» است. چرا بجای آن از واژه‌ی «استبداد» استفاده‌ نمی‌کنيد؟

پرسش بجايی است و پاسخ بجايی هم دارد. آری، اين دو اصطلاح تشابهاتی در مفهوم عام خود با هم دارند و حتی گاه به‌ اين تعبير به‌جای هم و مترادف به کار گرفته‌ می‌شوند. بحث من اما، يک بحث خاص است و در مفهوم خاص کلمه‌ اين دو اصطلاح با هم تمايزهای اساسی دارند. همانطور که‌ گفته‌ شد، فاشيسم، قبل از اينکه‌ يک ساختار سياسی باشد، يک تفکر است، يک بينش است، يک مکتب سياسی است و در اساس بر ناسيوناليسم افراطی استوار است، اما استبداد الزاما چنين نيست. استبداد يک ساختار سياسی يکه‌‌سالار است که‌ قائل به‌ حدود قانونی و سنتی دولت نيست. گستره‌ی قدرت خودسرانه‌ و خودکامانه‌ی آن بسيار وسيع است و يک دستگاه‌ اداری بسيار متمرکز دارد. هر دولت استبدادی بر «ناسيوناليسم افراطی» بنا نشده‌ است. بنابراين اين دو باوجود قرابت‌هايی که‌ با هم دارند، از تمايزاتی نيز برخوردار هستند. اتفاقا هدف من نيز نشان دادن اين تمايزات است و در تلاشم نشان دهم که‌ رژيم ايران صرفاً استبدادی به‌ مفهوم ديکتاتوری فردی و سياسی نيست، بلکه‌ از يک درک و مکتب سياسی تبعيض‌گرايانه‌ی معين پيروی می‌کند که‌ برخی چون بختيار و گنجی و سازگارا «فاشيسم دينی» می‌نامند و من آن را «فاشيسم مذهبی ـ قومی». لذا اگر از واژه‌ی «استبداد» به‌ جای «فاشيسم» بهره‌ گيريم، مثل اين می‌ماند از عراق به‌ جای ايران، از مسيحيت به‌ جای اسلام و پياز به‌ جای سيب‌زمينی به‌ دليل همسايگی اين جفت‌ها استفاده‌ کنيم!

پس چرا با انتساب «فاشيسم دينی» به‌ رژيم ايران موافق نيستيد؟

مخالف نيستم، اما آن را زياد دقيق نمی‌دانم. درست است این فاشيسم به‌ تعبیری دینی است، چون تشیع بالاخره‌ یکی از دو دین اسلام است، اما به‌ تعبیری دیگر دینی نیست. بدین‌معنی که‌ بسی تحدید‌کننده‌تر از آن است؛ این فاشيسم مذهبی است، چراکه‌ دین اسلام بالاخره‌ از دو مذهب اصلی سنی و شیعه‌ تشکیل می‌شود. این دو حتی در تفسیر قرآن و حدیث نیز تفاوت‌های اساسی با هم دارند؛ طوری که‌ در طول زمان از دو دستگاه‌ فکری و آئینی مختلف و گاهی حتی متضاد برخوردار شده‌اند. هرکدام از این دو مذهب، آن‌جا که به‌ دلایل سیاسی یا جمعیتی‌ سیادت یابند، در نوع خود فاشيسم دينی هستند. خوب، این در عربستان باشد یا در افغانستان، در سودان باشد یا در ایران، تغییر آن چنانی در ماهیت شووینیستی آنها نمی‌دهد. این جسارت‌ها و تبعیض‌ها در «جمهوری» اسلامی تنها صورت عریان‌تری به‌ خود گرفته‌ است. توجه‌ داشته‌ باشیم که‌ در کشورهای اروپایی مسلمانان متمکن، به‌ یاری کمک‌های نهان و عیان کشورهایی چون عربستان و ایران ـ یکی سنی و آن دیگری شیعه‌ ـ هر روز مسجدی می‌سازند، در حالی‌که‌ نه‌ بخش شیعه‌ی همین مسلمانان در پایتخت عربستان اسلامی می‌توانند مسجدی شیعه‌ بسازند و نه‌ بخش سنی آن در پایتخت ایران اسلامی مسجدی سنی. نفس این مسئله‌ بیانگر این است که‌ در هرکدام از این کشورها نه‌ فاشيسم دینی، که‌ مذهبی حاکم است. من کم از مردم و فعالان سیاسی سنی‌مذهب نشنیده‌ام که‌ از نظر آنها نظام حقوقی و کیفری و مدنی و فقه‌ و شریعت حکومت ایران هر چه‌ باشد، سنی نمی‌تواند باشد.

آنها من‌باب مثال به‌ «صیغه» اشاره‌ دارند که‌ از نظر آنها «تن‌فروشی زنان» است و در مذهب تسنن جایز نیست، در حالی‌که‌ در حکومت شیعی ایران نه‌ تنها شرعی است، بلکه‌ مورد حمایت تبلیغی و توجیهی و حتی تسهیلات حکومت شیعه‌ نیز قرار می‌گیرد و طبق گزارش برخی از مطبوعات ایران در سال‌های اخیر افزایش سرسام‌آوری داشته‌ است. علی‌الخصوص در ضدیت با حقوق و آزادی‌های زنان و دگراندیشان یکی از آن دیگری دهشتناک‌تر است، اما به‌‌هرحال هر یک از آنها مهر و نشان خود را بر جوامع تحت سلطه‌ی خود می‌گذارند و هرجا یکی از آن دو تسلط یابد، آن دیگری قربانی می‌شود. در ایران شیعی، سنی‌مذهب‌ها به‌طور عموم مورد تبعیض و تحقیر قرار می‌گیرند و کنشگران سیاسی سنی به‌ شدت سرکوب می‌شوند. این امر در ارتباط با بلوچستان و کردستان به‌ کرات مشاهده‌ شده‌ است. اعلام مذهب شیعه‌ به‌عنوان مذهب رسمی ایران و اعمال تبعیض بر پیروان مذهب سنی از مصادیق این وجه‌ از فاشيسم حاکم است. چنان‌چه‌ ما در ایران با فاشیسم دینی (اسلامی) در کلیت خود سروکار می‌داشتیم، اولاً ستم بر بخش سنی‌مذهب مردم ایران که‌ به‌‌هرحال پیروان دین اسلام هستند، معنا و موضوعیت نمی‌داشت. دوماً دلیلی برای‌ ستم بر مبنای زبان و قومیت و ملیت ـ که‌ الزاما ارتباطی به‌ دين ندارند ـ وجود نمی‌داشت. در خاتمه‌ی اين بخش توجه‌ شما را به‌ گفته‌های بنيانگذاران رژيم در باره‌ی تسنن، اولين و بزرگ‌ترين مدهب اسلام، جلب می‌کنم. به‌ فرمايشات کسانی چون حجت‌الاسلام دانشمند، عضو بيت رهبری خامنه‌ای، در مورد پيروان مذهب سنی توجه‌ کنيد. اين سخنان ديگر نه‌ در خلوتخانه‌ها‌ که‌ به طور علنی در خطبه‌های نماز جمعه‌ ايراد می‌شوند. آيا اگر حاکميت ايران به تمامی اسلامی می‌بود و مذهب سنی نيز در آن مشارکت می‌داشت، چنين اهانت‌های آشکار و وحشتناکی به‌ پيڕوان يک مذهب می‌شد؟ چنین وقاحت‌هایی تنها در کشور اسلامی تحت سلطه‌ی‌ تشیع (و به‌ صورت‌های مشابه‌ در کشور تحت سلطه‌ی تسنن) می‌تواند اتفاق بیافتد و نه‌ در جوامع و کشورهای غیر دینی دمکراتیک...

قبل از انقلاب چه؟ آن هنگام که‌ دین یا مذهب حاکمیت نداشت.

چرا به‌ نحوی حاکمیت داشت، اماـ همان‌طور که‌ گفته‌ شد ـ وجه‌ غالب نبود. گفتم که‌ مذهب شیعه‌ جزو لاینفک سیاست و هویت دولت ایران از زمان مشروطه‌ به‌ این سو بوده است. لذا سنی‌ستیزی مختص حاکمان کنونی نیست. عمرسوزان‌های دوران پهلوی از حافظه‌ها پاک نشده‌ است.

آیا چنین رویکردی را در تاریخ معاصر جهان سراغ دارید؟

تصور نمی‌کنم که‌ در جهان امروز کشوری وجود داشته‌ باشد که‌ تمام وجوه‌ فاشیستی حکومت اسلامی ایران را یک‌جا در خود جمع کرده‌‌ باشد. این استعداد تنها مختص حکومت اسلامی ایران است. البته‌ رژیم‌های طالبان، عربستان و سودان شباهت‌های زیادی با‌ رژیم ایران دارند.

در طول سال‌های اخیر همیشه حاکمیت از «ملت ایران»، «زبان ملی» و «امنیت ملی»، سخن گفته است و همه‌ی مردم ایران را یک «ملت واحد» تلقی کرده‌ است. اگر یک ملت و یک منافع ملی داریم، چرا بعضی از کارشناسان مسائل قومی و ملی معتقدند، حاکمیت با یک نگاه تبعیض‌آمیز با مناطق قومی و ملی برخورد کرده است؟ اصولاً تعریف شما از ملت چیست و مؤلفه‌های «ملت ایرانی» که‌ مورد انتقاد شماست، کدام‌ها هستند؟

بالاخره‌ ما در ایران یا «ملت ایران» داریم که‌ مجموعه‌ای ازـ به‌ قول برخی ـ «اقوام» است، یا نداریم. اگر داریم، تبعیض قومی و ملی نمی‌تواند مصداق و موضوعیت داشته‌ باشد. اگر هم چنین تبعیض‌هایی داریم، دیگر نمی‌توانيم چیزی به‌ نام «ملت ایران» داشته‌ باشيم.

پدیده‌ی «ملت» جدید است و در کلیت خود به‌ بعد از انقلاب کبیر فرانسه و در ایران به‌ دوره‌ی بعد از انقلاب مشروطیت‌ برمی‌گردد؛ دورانی که‌ معطوف به‌ ساختن پدیده‌ای به‌ نام «ملت ایران» شد.

دوگونه‌ی متفاوت از «ملت» داریم؛ «ملت» به‌ تعبیر فرانسوی یا «شهروندی/ سیاسی» و «ملت» به‌ تعبیر آلمانی يا «اتنیکی/ فرهنگی/ زبانی» آن. «ملت» طبق تعریف فرانسوی مجموعه‌ای از شهروندان برابر حقوق است که‌ تحت حاکمیت یک قانون و نظام سیاسی هستند. ملت طبق تعبیر آلمانی یا به‌ مفهوم قومی/ فرهنگی آن مجموعه‌ای از آحاد یک قوم یا حوزه‌ی فرهنگی معین است.

کدامیک از این دوگونه‌ «ملت» را در ایران داریم؟ آیا ایران از سخنوران صرفاً یک زبان به‌وجود آمده‌ است که‌ آن را «ملت فرهنگی» (به‌ مفهوم آلمانی آن) بنامیم؟ پاسخ به‌ وضوح منفی است. آیا مردم ایران ـ فارغ از تعلق به‌ حوزه‌ی زبانی و فرهنگی و دینی ـ شهروندانی برابر از حیث حقوقی هستند؟ تصور نمی‌کنم، کسی جز حکومت منکر این واقعیت باشد که‌ در ایران مردم غیر پارس و غیر شیعی آن خارج از تمام جنبه‌های دیگر تنها و تنها به‌ صرف این‌که‌ فارس ‌زبان یا شیعه‌‌مذهب نیستند، مورد ستم مضاعف و در صورت اعتراض مورد سرکوب خشن قرار می‌گیرند. بنابراین «ملت سیاسی ایران» را نیز (به‌ مفهوم فرانسوی آن) نداریم.
«ملت ایران» در قاموس رسمی خود حاکمان نیز تاکنون از افرادی تشکیل می‌شود که‌ هم‌زمان از صفات ذیل برخوردار باشند. به‌ عبارتی ديگر مؤلفه‌های «ملت ايران» تاکنون به‌ قرار ذيل بوده‌اند:
۱- زبان: تنها فارسی
۲- دین: تنها اسلام
۳- مذهب: تنها شیعه
۴- تابعیت: تنها حکومت اسلامی
۵- اعتقاد‌:‌ تنها ولایت مطلقه‌ی فقیه‌
۶- جنسیت: تنها مرد.
وای به‌ حال کسی که‌ همزمان مثلاً کرد باشد، غیر مسلمان یا سنی باشد، طناب تابعیت جمهوری اسلامی بر گردنش نباشد، به‌ ولایت فقیه‌ هم اعتقادی نداشته‌ باشد و زن باشد. این شخص نه‌ تنها جزو «ملت» مجعول «ایران» نیست، بلکه‌ مجرم و دست کم مظنون نیز هست. «دولت ـ ملت ایران» تاکنون بر مبنای چنین درکی از جامعه‌ی ایران اعمال سلطه‌ کرده‌ است. این شالوده‌ را نیز تنها می‌توانیم فاشیسم قومی، مذهبی و حتی جنسی بنامیم. مافیای قدرت در ایران، مرکب از روحانیون و سپاه‌ پاسداران، این فاشیسم را به‌ شنیع‌ترین وجه‌ خود پراکتیزه‌ می‌کنند.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ناصر ايرانپور

    <p>جناب ariobarzan،<br /> با درود دوباره&zwnj; به&zwnj; شما و سپاس از ايرادتان، متأسفانه بايد بعرضتان برسانم که&zwnj; فرمايشات شما را فاقد پايه&zwnj;ی واقعی و غيرمنطقی می&zwnj;دانم.<br /> 1. برخلاف ادعای شما، تاکنون در هيچ جايی فدراليسم مايه&zwnj;ی فروپاشی نگرديده&zwnj; است. اگر در جوامعی چون يوگسلاوی فدراليسم وجود نمی&zwnj;داشت، از همان ابتدای جنگ جهانی دوم فرومی&zwnj;پاشيدند. به&zwnj; همان اندازه&zwnj; می&zwnj;توان سوسياليسم را عامل فروپاشی آن کشور دانست، چرا که&zwnj; آن کشور سوسياليستی بود و از سوی سوسياليستها اداره&zwnj; می&zwnj;شد. آنگاه&zwnj; که&zwnj; کرواسی خواست جدا شود و صربها مانع شدند، جنگ نخست روی داد، ديگر اين چه&zwnj; ارتباطی به&zwnj; فدراليسم دارد؟! نظام بلژيک اگر سال 1993 به&zwnj; فدراليسم تبديل نمی&zwnj;شد، يقينا تجزيه&zwnj; می&zwnj;شد. بنابراين فدراليسم مانع فروپاشی آن کشور شد. شما بيائيد نظامهای فدراليستی را متمرکز سازيد، ببينيد چه&zwnj; اتفاقی خواهد افتاد. در ضمن اگر عامل فروپاشی نظامهای فدراتيو (که&zwnj; تاکنون تنها دو فقره&zwnj; از آن ديده&zwnj; شده&zwnj;) فدراليسم آن کشورها بوده&zwnj;، عامل تجزيه&zwnj;ی کشورهايی که&zwnj; متمرکز بوده&zwnj;اند چه&zwnj; بوده&zwnj; است، که&zwnj; همين چند روز پيش يک نمونه&zwnj;ی ديگر و تازه&zwnj;ی آن را [سودان، همتای شريف جمهوری اسلامی) تجربه&zwnj; کرديم؟ چگونه&zwnj; است که&zwnj; به&zwnj; اين نتيجه&zwnj; نمی&zwnj;رسيد که&zwnj; عامل تلاشی اين کشورها شووينيسم و سانتراليسم بوده&zwnj; است؟!<br /> 2. نمی&zwnj;دانم اطلاعات شما از کدام منبع است که&zwnj; مدعی شده&zwnj;ايد مردم هند با فدراليسم مخالف هستند! اين کشور يکی از کشورهای فدراليستی و به&zwnj; قول شما دمکراتيک جهان است. چگونه&zwnj; می&zwnj;شود، دمکراتيک باشد و مخالف فدراليسم، اما همچنان فدرال؟!!<br /> 3. ايراد گرفته&zwnj;ايد که&zwnj; چرا نمونه&zwnj;ی بلژيک و دانمارک را&zwnj; نياورده&zwnj;ام. همانطور که&zwnj; فوقا گفته&zwnj; شد، بلژيک نيز اکنون فدرال است، همان کشوری که&zwnj; نظام سياسی متمرکزش مورد اقتباس و کپی&zwnj;برداری ايران وقت قرار گرفت. در مورد دانمارک و بسياری از کشورهای اروپايی غيرفدرال خدمتتان عرض کنم که&zwnj; بنده&zwnj; هيچ کشور اروپايی نمی&zwnj;شناسم که&zwnj; مناطق خودمختار که&zwnj; شکلی از فدراليسم است، نداشته&zwnj; باشد. هم&zwnj;اکنون کتابی در دست ترجمه&zwnj; دارم تحت عنوان &quot;خودمختاری در اروپا&quot; که&zwnj; در آن نمونه&zwnj;های مختلف خودمختاری در اروپا که&zwnj; کردهای ايران 65 سال است مطالبه&zwnj; می&zwnj;کنند، معرفی شده&zwnj;اند. در ضمن چگونه&zwnj; است که&zwnj; اگر يک نمونه&zwnj; فدراليسم آورده&zwnj; می&zwnj;شود، بلافاصله&zwnj; گفته&zwnj; می&zwnj;شود که&zwnj; آن کشور هيخ سنخيتی با ايران ندارد، ولی در مقابل نمونه&zwnj;های نظام متمرکز آورده&zwnj; می&zwnj;شوند. آيا اين نظامهای متمرکز سخيتی با تاريخ ايران دارند؟! به&zwnj; اين اعتبار نبايد با دمکراسی و سوسياليسم و اسلاميسم و ليبراليسم و غيره&zwnj; نيز که&zwnj; برخاسته&zwnj; از کشورهای ديگر هستند، کاری داشت! اما اينجا کسی به&zwnj; فکرش نمی&zwnj;رسد يادآوری کند که&zwnj; با اين مقولات کاری نداشته&zwnj; باشيم، چه&zwnj; که&zwnj; کشورهای شناخته&zwnj; شده&zwnj; با اين نام سنخيتی با ايران ندارند! آخر ايران ما تافته&zwnj; جدا بافته&zwnj;ای است که&zwnj; بايد چيز جديدی را برايش اختراع نمود!!! و آخر، هر آنچه&zwnj; &quot;خودی&quot; است بهتر است! آيا آن نظام سياسی بنيادی که&zwnj; بطور ضمنی مورد دفاع شماست، تصور می&zwnj;کنيد سنخيتی با تاريخ و فرهنگ ايران دارد؟ از ياد برده&zwnj;ايم که&zwnj; قانون اساسی ابتدای ايران از کدام کشور رونويسی شد؟ حال که&zwnj; نوبت به&zwnj; فدراليسم رسيد، اين کار ايراد پيدا می&zwnj;کند؟ آيا چنانچه&zwnj; شما با حاکميت اسلامی ايران مخالفيد، اين مخالفت شما از اين لحاظ است که&zwnj; از جايی ديگر آمده&zwnj; است و يا از اين حيث است که&zwnj; ضددمکراتيک و ضدانسانی است؟ ... در ضمن نمی&zwnj;دانم که&zwnj; آيا مسحضر هستيد که&zwnj; فدراليسم به&zwnj; چه&zwnj; معنی است يا نه&zwnj;؟ فدراليسم عبارت است يک نظام سياسی چند سطحی، اعطای صلاحيتهای داخلی سياسی، اداری، اقتصادی، قضايی به&zwnj; سطوح پايين، مشارکت دادن سطوح پايين در حاکميت مرکزی. اين کل ماجراست. حال اين اصل را چگونه&zwnj; پيدا می&zwnj;کنيد، مربوط به&zwnj; خودتان است. طبيعتا هر کشور فدرال تمايزاتی به&zwnj; کشورهای ديگر فدرال دارد و ويژگيهای آن هر کشور در نظر گرفته&zwnj; شده&zwnj; است. در فردای ايران نيز در نظر گرفته&zwnj; خواهد شد. اگر مردم کشورهای آمريکا، کانادا، استراليا، آلمان، بلژيک، سويس، اتريش و ... توانستند، اين اصل را در انطباق با ويژگيهای کشورشان پياده&zwnj; کنند، ما هم می&zwnj;توانيم. تازه&zwnj; هيج کدام از اين کشورها ادعای فرهنگ و تمدن کشورداری چندين هزار ساله&zwnj; ندارند. همچنين آيا می&zwnj;دانيد که&zwnj; حکومت ايران تا قبل از اواخر دوران قاجار و اوايل سلطنت پهلوی هيچگاه&zwnj; متمرکز نبوده&zwnj; و نوعی فدراليسم سنتی بوده&zwnj; است؟<br /> 4. شما گفته&zwnj;ايد که&zwnj; برچسبهای نابجا به&zwnj; مخالفان خود زده&zwnj;ام. اين حقيقت ندارد. هنوز کامنتهای بنده&zwnj; و ديگران در سايت مزبور (سايت راديو زمانه&zwnj;) هستند. بحث بنده&zwnj; بسيار مشخص است و من چون همفکران شما با کسی غيربهداشتی صحبت نمی&zwnj;کنم و تنها مکاتب و حکومتها و آنانی را که&zwnj; کمر به&zwnj; دفاع از اين مکاتب و حکومتها بسته&zwnj;اند، مورد چالش قرار داده&zwnj;ام. شما به&zwnj; دليلی نزديکی فکری به&zwnj; آنها گوشزد نکرده&zwnj;ايد که&zwnj; به&zwnj; چه&zwnj; حقی به&zwnj; عموم کردها اهانت می&zwnj;شود و حتی در جايی آن را تطهير نموده&zwnj;ايد! ... به&zwnj; هر حال کم نگفته&zwnj;ام که&zwnj; مخالفان فدراليسم چندگونه&zwnj;اند و از سه&zwnj; طيف و جبهه&zwnj;ی مختلف فکری می&zwnj;باشند و هر سه هم&zwnj; از حاشيه&zwnj;ای&zwnj;ترين جناحهای فکری جامعه&zwnj; هستند. از سويی جمهوری اسلامی، از سويی ديگر به&zwnj; قول خودشان &quot;ناسيوناليست&quot;های ايران و &quot;پان&zwnj;ايرانيستها&quot; و از آن سو نيز سوپر &quot;کمونيستهای کارگری&quot; می&zwnj;باشند. نقطه&zwnj;ی عزيمت و مقصد اين سه&zwnj; در ارتباط با مقوله&zwnj;ی مورد بحث اما يکی است و بدين ترتيب راست و چپ، سکولار و اسلامی، در ضديت با آن به&zwnj; هم می&zwnj;رسند. تلاش می&zwnj;کنم در روزهای آينده&zwnj; به&zwnj; يکی از اين طيفها در همين ارتباط پاسخ بدهم.<br /> 5. و اما دوست عزيز، چرا طفره&zwnj; می&zwnj;رويد؟ آيا هژمونی يک مذهب و زبان را در ايران بالاخره&zwnj; قبول داريد يا نه&zwnj;؟ آيا قبول داريد که&zwnj; مردم هر منطقه&zwnj; امور خود را خود سامان دهند و يا اينکه&zwnj; باز از مرکز بر آنها امر و نهی شود؟ اين پرسشها بسيار مشخصند؟<br /> 6. در مردم همه&zwnj;&zwnj;پرسی صحبت نموده&zwnj;ايد و گفته&zwnj;ايد که&zwnj; بايد در مورد اين موضوع سراسری تصميم&zwnj;گيری شود و نه&zwnj; منطقه&zwnj;ای. برای اينکه&zwnj; هيچ سوء تفاهمی باقی نماند: همه&zwnj;پرسی بايد تنها در مورد اموری در سطح سراسری صورت گيرد که&zwnj; مشترکا به&zwnj; همه&zwnj; تعلق داشته&zwnj; باشد. برای نمونه&zwnj; تعيين نظام سياسی در مرکز مربوط به&zwnj; همه&zwnj;ی مردم ايران است. اما هر منطقه&zwnj;ای بايد خود در مورد امور داخلی خود تصميم&zwnj;گيری کند، من جمله&zwnj; در شمايل همه&zwnj;&zwnj;پرسی. بنده&zwnj; به&zwnj; خود اجازه&zwnj; نمی&zwnj;دهم در مورد مسائلی که&zwnj; مثلا صرفا مربوط به&zwnj; بلوچستان است، تصميم&zwnj;گيری کنم. مردم بلوچ خير و شر خود را بهتر از من تشخيص می&zwnj;دهند. يادم می&zwnj;آيد آن هنگام که&zwnj; جمهوريهای بالتيک می&zwnj;خواستند مستقل شوند، گورباچف آمد و گفت در همه&zwnj;ی روسيه&zwnj; در مورد سرنوشت اين سه&zwnj; جمهوری رفراندوم می&zwnj;کنيم!! اين تنها با پوزخند انسانهای دمکرات روبرو شد و طبيعتا عملی نگرديد. جالب است که&zwnj; حاکمان ايران و بخشی از مخالفان آن حتی نوع حکومت فلسطين را نيز مشخص می&zwnj;سازند و به&zwnj; آن کمکهای آن چنانی می&zwnj;کنند، اما به&zwnj; مردم عرب کشورمان حتی حق انسانی مطالبه&zwnj;ی آموزش زبان مادری&zwnj;شان را نيز نمی&zwnj;دهند، حقوق شهروندی و ملی پيشکششان! در ضمن من در چهارچوب دمکراسی هم حق مخالفت با رأی اکثريت مردم ايران را نيز در امور مشترک برای خود قائلم. مگر مردم ما کم در همين رفراندومها به&zwnj; کژراهه&zwnj; رفته&zwnj;اند؟ &quot;رفراندوم آری يا نه&zwnj;&quot; جمهوری اسلامی يادمان رفته&zwnj; است که&zwnj; کردستان آن را به&zwnj; حق بايکوت کرد؟ برای مردمانی دگر چند سالی لازم بود که&zwnj; به&zwnj; اين نتيجه&zwnj; برسند که&zwnj; حق با کردستان بود. يقينا در آينده&zwnj; نيز رأی به&zwnj; يک نظام متمرکز نخواهيم داد و آن را به&zwnj; چالش خواهيم کشيد و مابقی مردم ايران نيز دير يا زود به&zwnj; اين نتيجه&zwnj; خواهند رسيد که&zwnj; يکی از مشکلات بنيادی نظام سياسی ايران اتفاقا همين تمرکز قدرت در جايی بوده&zwnj; است. در بطن اين نگرش و ساختار است که&zwnj; شاه&zwnj; و خمينی و خامنه&zwnj;ای حاکم بر سرنوشت ميليونها انسان شدند، بدون اينکه&zwnj; مردم حق عزل آنها را داشته&zwnj; باشند. قربانيان تمرکز و تراکم قدرت تنها مردم کردستان نيستند، بلکه&zwnj; دمکراتيسم و حقوق مردم نيز از قربانيان نخست آن می&zwnj;باشند. هر نظامی در ايران داشته&zwnj; باشيم، سلطنتی يا جمهوری، چنانچه&zwnj; متمرکز باشد، دمکراتيک نخواهد بود و پابرجا نخواهد ماند. استقرار دمکراسی در ايران از کانال تمرکززدايی سير خواهد نمود، آن هم چه&zwnj; از حيث افقی و چه&zwnj; از نظر عمودی.<br /> 7. گفته&zwnj;های بنده&zwnj; را در ارتباط با پيوند حفظ وحدت ايران با قبول حق تعيين سرنوشت و تأمين حقوق خلقهای ايران &quot;متناقض&quot; معرفی نموده&zwnj;ايد. به&zwnj; نظر بنده&zwnj;&zwnj; اين برداشتهای شما می&zwnj;باشند که&zwnj; پارادوکسيکالند. اين کجايش متناقض است اگر بگويم که&zwnj; بنده&zwnj; با ميل و رغب خود می&zwnj;خواهم در چهارچوب ايران بمانم، مشروط بر اينکه&zwnj; اين ايران يک ايران دمکراتيک و فدرال باشد و چون گذشته&zwnj; برای من تبلور و تداعی&zwnj;کننده&zwnj;ی&zwnj; تانک و توپ و فانتوم نباشد و از آن تنها نگون بختی&zwnj; نصيبم نشود؟ اگر مقصود شما اين است که&zwnj; کردستان به&zwnj; طرفی بدون اگر و اما چک سفيد بدهد، يقين داشته&zwnj; باشيد با آزمونی که&zwnj; با حکومتهای تاکنونی کرده&zwnj;ايم و ضرباتی که&zwnj; از سوی آنها متوجه&zwnj; آن شده&zwnj;ايم، چنين چک سفيدی در کار نخواهد بود. اين ديپلماسی نمی&zwnj;خواهد، با صراحت بگويم: اين کشور بالاخره&zwnj; يا متعلق به&zwnj; ما نيز هست که&zwnj; در آن بايد حقوق کاملا برابر داشته&zwnj; باشيم، يا نيست. اگر هست، با هم هم&zwnj;سرنوشتيم، اگر نيست و همچنان استعمار پايه&zwnj;ی سياست حکومتهايش باشد، راه&zwnj; جدايی و رهائی ملی از آن اجتناب&zwnj;ناپذير است. من اميدوارم هستم همچنان هم&zwnj;سرنوشت باشيم. اما تصميم&zwnj;گيرنده&zwnj;ی اينکه&zwnj; هستم يا نيستم در واقع تاکنون نه&zwnj; من، بلکه&zwnj; طرفهای ديگر بوده&zwnj;اند که&zwnj; داعيه&zwnj;ی برخورداری از رأی اکثريت مردم ايران را دارند و به&zwnj; نوعی تعيين&zwnj;کننده&zwnj;ی نظام سياسی ايران بوده&zwnj;اند و می&zwnj;باشند. حال شما اين را &quot;تجزيه&zwnj;&zwnj;طلبی&quot; می&zwnj;ناميد، بناميد. من نمی&zwnj;نامم و&zwnj; در چهارچوب قواعد دمکراتيک با اين تبيين مخالف می&zwnj;ورزم و آن را رد می&zwnj;کنم. اما نفس انتخاب اين ترمنولوژی ازسوی شما بطور باواسطه&zwnj; به&zwnj; ما می&zwnj;گويد که&zwnj; ما به&zwnj; هر حال در اين کشور حق و حقوقی نخواهيم داشت و سهم مبارزانمان نيز همچنان زندان و شکنجه&zwnj; و اعدام خواهد بود. به&zwnj; اين اعتبار و تنها به&zwnj; اين اعتبار شما حق داريد و تجزيه&zwnj;ای در راه&zwnj; خواهد بود. اما بدانيد که&zwnj; اين شما و گونه&zwnj;ی تفکر شماست که&zwnj; ما را به&zwnj; گزينش اين راه&zwnj; مجبور خواهد ساخت و اين اولويت و ارجحيت و خواست باطنی ما نخواهد بود.<br /> 8. با سيستم عراق مخالفت می&zwnj;ورزيد و هنوز خبری نشده&zwnj;، آن را &quot;تجزيه&zwnj;&quot; می&zwnj;ناميد! نفس اين قضيه&zwnj; برايم بسيار جالب و آموزنده&zwnj; است: کشوری که&zwnj; زمانی پاره&zwnj;ای از ايران بوده&zwnj; است و پادشاهان نالايق صفوی به&zwnj; عثمانی باختند، کشوری که&zwnj; بطور مصنوعی توسط استعمارگران فرانسوی و انگليسی ايجاد شد، کشوری که&zwnj; مسؤول جنگ هشت ساله&zwnj; با ايران و قتل صدها هزار ايرانی بوده&zwnj;، کشوری که&zwnj; &quot;برادران آريايی کرد&quot; شما را انفال کرد و با بمب شيميايی تنها در يک روز 5000 تن از آنها را کشت، کشوری که&zwnj; &quot;برادران شيعه&zwnj;ی عرب&quot; شما را دسته&zwnj; دسته&zwnj; قتل عام و سرکوب می&zwnj;کرد، امروز نگران از &quot;تجزيه&zwnj;&quot;اش هستيد، چرا که&zwnj; اين نيمچه&zwnj; خودمختاری که&zwnj; کردها در آن خطه&zwnj; دارند را نيز نمی&zwnj;توانيد تحمل کنيد. اگر می&zwnj;گويم شووينيسم يک دستگاه&zwnj; فکری و حتی يک فرهنگ است و محدود به&zwnj; حاکمان نيست، همين است. آيا اگر سرکوب&zwnj;شدگان آن خطه&zwnj; کرد و عرب نمی&zwnj;بودند و مثلا فارس&zwnj;زبان می&zwnj;بودند، باز برای زيرسوال&zwnj;رفتن وحدتش اشک می&zwnj;ريختيد؟ آری، نگران شکستن وحدت اتحاد شوروی و استقلال تاجيکستان هم&zwnj;زبان نيز بوديد؟ واقعا که&zwnj;!! من انتظار خصومت از هر ملت و قوم و خلق و حکومتی را داشته&zwnj; باشم، از هم&zwnj;ميهنان پارسی&zwnj;زبان خود ندارم.</p> <p>موفق باشيد.<br /> 10 فوريه&zwnj;ی 2011<br /> ايرانپور</p>

  • کاربر مهمان

    <p>اگر کردستان از شر رژیم جمهوری اسلامی خلاص شود، فقط طبیعت زیبایش سالانه پذیرای گردشگران فراوانی خواهد بود. و این را بدان اگر آذربایجان و کردستان از ایران جدا شوند فقط و فقط دو کویر. ... باقی می ماند. آنگاه باید امیدوار باشیذ که توریستها از کویرهایتان دیدن کنند. کل نفت موجود در ایران نیز در حوزه زندگی عربهاست. اگر عربها هم از ایران جدا شوند، حاشیه نشینان کویر از گرسنگی می میرند</p>

  • کاربر مهمان

    <p>فقط یک چیزی خدمت شاهین عرض کنم که لباس قدیمی فارسی مزخرفی بیش نبود و به همین خاطر هم دوام نیاورد و مردم آن را دور ریختند. زیبایی لباس کردی (چه مردانه و چه زنانه) دهها و صدها بار زیباتر از لباس سنتی فارسها بود و به همین خاطر هم دوام آورده و دوام هم خواهد آورد. در ثانی شاهین جان شما لازم نیست نگران اقتصاد کردستان باشی، برادر. نفت کردستان، کردستان را بس است</p>

  • ariobarzan

    <p>خیلی جالب و شگفت انگیزه ، برخی برای آزادی به گفته خودشان از این فارس ها تن به بردگی استالین و صدام می دهند اما برای دیگران سخن از میهن می شود حمایت از خامنه ای !!!سخن گزاف و پوچ فدرالیسم و پاره پاره کردن کشور هیچ ربطی به نظام حاکم بر آن ندارد.<br /> در پاسخ به آن جناب ، شما که پیش از هر چیز نسخه چون من را پیچیدید با انگ حزب اللهی ، سخن از آزادی و دمکراسی برای ما نیز شیرین است اما راه دمکراسی و تجزیه طلبی از هم جداست .<br /> شما از فرهنگ سیاسی چه می دانید ، برای من شما نیز با حکومت کنونی ایران تفاوتی ندارید چون شما نیز چون انان تنها سخن شما حرف اول و آخر است و غیر از ان دشمن ...<br /> به هر جهت نام کوروش و خلیج فارس برای چون شما دغدغه است زیرا امثال شما انقدر کوچکید که تحمل بزرگی را ندارید .</p>

  • حسین

    <p>با تشکر از نظر شما لازم میدانم بگویم گروههای پانتورک در بین اکثر مردم آذربایجان هواداری ندارند و به جز گروه کوچکی که اگر کل نیرویشان را هم جمع کنند نمیتوانند حتی یک روستا را تصرف کنند، آذربایجانیها ثابت کرده اند مردمان وطن پرستی هستند.<br /> نکته بعدی ادبیات نژادپرستانه پان کردها میباشد که مرتبا سعی میکنند حکومت مذهبی جمهوری اسلامی را حکومتی قومی معرفی کنند و البته منظورشان هموطنان فارس زبان میباشد. همانطور که جمهوری اسلامی به دشمن احتیاج دارد نژادپرستان کرد هم به دشمن احتیاج دارند و سعی میکنند تمام مشکلات و گرفتاری های خود را به گردن فارس زبان ها بیندازند.<br /> به اعتقاد من کردها در تب تشکیل کشور کردستان میسوزند ولی اگر کشور مستقل کردستان شکل گیرد حتی حاضر نیستند یک روز در آنجا زندگی کنند همانند کمونیستهای ایرانی که در تب تشکیل حکومت کمونیستی میسوختند ولی بعد از انقلاب به کره شمالی، کوبا، شوروی ، چین و ویتنام کمونیست فرار نکردند تشریف آوردند به کشورهای غربی به خصوص به آمریکا دشمن درجه یک خودشان، شما به کردهای ایرانی که طی چند سال اخیر از ایران خارج شده اند نگاهی بیندازید، خانم .... همراه خانواده محترمشان در آمریکا زندگی میکنند مشخص نیست ایشان چرا به کردستان عراق ببخشید جنوب کردستان نمیروند تا در اربیل و سلیمانیه زندگی کنند و از تماشای کوههای کردستان لذت ببرند یا محمد ...&nbsp; ایشان در پاریس زندگی میکنند، ..... در استکهلم یا همین آقای .... که در کشور آلمان زندگی میکند هیچ کدام از این افراد حاضر نیستند به کردستان عراق یا به قول خودشان جنوب کردستان بروند و از کردستان جنوبی و خودمختار فقط به عنوان سکوی پرش و دریافت پناهندگی استفاده میکنند.</p>

  • شاهين

    <p>حسين جان,<br /> الان چند گروه هستند که همه با يکديگر در ارزوی حمله ی امريکا به ايران هم داستانند و هر روز برای يک چنين چيزی دعا می کنند:<br /> يک)<br /> گروه حزب الهی های حکومت. زيرا بدين وسله وسيله با اعلام شرايط جنگی ميشه بقيه رو خفه کرد!<br /> دو)<br /> اسرائيل. چون ميشه قضيه ی صلح با فلسطينی ها رو با ان کش داد(تا قيامت!)<br /> سه<br /> عربها. چون ميشه حکومت های عربی را با کمک امريکا در چنين شرايطی حفظ کرد.<br /> چهار)<br /> پانتورکيست ها. چون بنظرشان ميشه در چنين صورتی فارس های فاشيست را کشت و تورکان سی و پنج ميليونی را ازاد کرد!<br /> پنج)<br /> اکراد. چون طبق تجربه شان بهترين حالت می شود.<br /> يعنی با ضعف حکومت مرکزی می شود با زور اهداف خود را به پيش برد<br /> و</p> <p>...<br /> خوشبختانه عملا امکان جنگ امريکا با ايران گذشته به دلايل زياد و خورشيد ايران دوباره در مشرق است...<br /> پاينده تو و ملت ايران!</p>

  • کاربر مهمان

    <p>کرد ها به هیچ جا نمی رسن. حالا ببینید. </p>

  • الند

    <p>درورد بر آقای ناصر ایرانپور عزیز و نازنین، بسیار عالی بود.<br /> برای دوستان فارسمون هم فکر میکنم بسیار آموزنده باشه. دوستان باید یاد بگیرن حرفهای غیر خودی را هم بشنوند. ملت سازی هیچ وقت در ایران موفق نبوده و در آینده هم موفق نخواهد شد. از درون گفتمان یک کشور و یک ملت تنها سرکوب و خشونت بیرون خواهد آمد، همانطور که تا الان اینطور بوده. کردها حق تعین سرنوشت دارند و از حقوق انسانی و دمکراتیک خود عقب نشینی نمی کنند. </p>

  • کاربر مهمانAzad

    <p>به عنوان یک غیر فارس زبان باید بگویم که ایرانیان هرگز با گروه های قومی در ایران همانند عثمانی ها با شقاوت و داد منشی برخورد نکرده اند. حتا قرن ها در کشور خودشان زیر سیطره عربها، اقوام افغان ، ازبک، ترک ، ترکمن و غیره بوده اند.<br /> من مایل هستم از این آقای مصاحبه گر که به نظر من با نظرات افراطی و متضاد اش بزرگ ترین صدمه را به حقوق کردها میزند سوال کنم. آیا میدانید که لشکر حمیدیه عثمانی که عامل اصلی قتل عام ارامنه بود تماما از کرد ها تشکیل شده بود؟ آیا شما حاضرید به خاطر این جنایات نژاد کشی قبایل کرد از ارمنیان پوزش بخواهید؟ و مهمتر از همه آیا شما که حقوق اقلیت های قومی حرف میزنید حاضرید در همین سایت زمانه ، در برابر تمامی خواندگان اش رک و پوست کنده بگویید که کرد ها در ترکیه با ارتکاب به جنایت قتل عام ، شهر ها ، دهات، مزارع، و سرزمین ابا و اجدادی هزاران ساله ارمنیها را غصب کرده و امروزه بدون هیچ شرمی ان را کردستان مینامند. سرزمین هایی که در هر واجب از ان سنگ نوشته ای ارمنی و هیچ چیز کردی در ان ها یافت نمیشود؟<br /> آزاد </p>

  • حسین

    <p>لازم میدانم نوشته شاهین را با ذکر این مطلب که ما شاهد علاقه زیاد روشنفکران، احزاب و مردم کردستان به حمله نظامی آمریکا به ایران هستیم تکمیل کنم.<br /> در مورد حق تعیین شرنوشت هم باید بگویم چنین حقی از سوی مراجع بین المللی به رسمیت شناخته نشده است نمی شود هر گروه قومی جوگیر شود و خواهان تشکیل کشور مستقل بشود.<br /> در ضمن این بحث دامنگیر خود کردها هم میشود زیرا بیش از نیمی از مردم کرکوک شامل اعراب، ترکمن ها و آشوری ها میباشند و آنها هم میتوانند خواهان حق تعیین شرنوشت بشوند همچنین مردم سایر استانهای عراق.</p>

  • شاهين

    <p>دوستان خواننده ببينيد اقای ايرانپور در کامنت خود می فرمايند:<br /> "همواره‌ تأکيد کرده‌ و من نيز چون عضوی از جامعه‌ی کردستان اينجا باری ديگر با صراحت هر چه‌ تمامتر تأکيد می‌کنم که‌ استقلال کردستان و تشکيل دولت کردی را حق بدون چون و چرای هر ملتی از جمله‌ کردستان می‌داند."<br /> خب يک همچين چيزی يعنی علم تجزيه برافراشتن...<br /> البته من به هيچ عنوان با چنين رويکرد سياسيی مشکلی ندارم ولی معتقدم که در عالم سياست بايد همه چيز شفاف باشد و "دو دوزه و کلک هم نباشد(برادر من میخای تجزيه طلب باشی خب باش ديگه چرا حرفت رو می پيچونی يکباره بگو ايران تمام, حقمون رو بدين تا بريم کلی عجله داريم!)".<br /> لپ کلام ايشان و ديگر پايوران به اصطلاح سياسی کردها اين است که:<br /> يک)<br /> ما تنها حق داريم و ما تنها درست می گوييم و حق و حقوق ما را بقيه خوردند و دارند باز هم می خورند...<br /> دو)<br /> ما را بايد دربست قبول کرد. يعنی ما اکراد يک اعلاميه ی نهايی بايد بدهيم به دول مرکزی و انها هم بايد زير ان اعلاميه بنويسند "در بست موافقت می شود!"<br /> يسه)<br /> اشتباهات ما اکراد(فرصت طلبی در جريان حمله ی استالين به ايران و فرصت طلبی در جريان وقايع بعد از سال پنجاه و هفت و خيانت در جريان همکاری با دولت عراق در جريان جنگ) را به رويمان نياوريد چون ما حق داشتيم که در جهت اعاده حقوق مان هر وسيله ای را جستجو کنيم و هر چه خواستيم بکنيم و طرف مقابل هم حق چون و چرا ندارد و "حرف هم همين است که ما می گوييم( کرديم که کرديم دلمون خواست که کرديم و به فضولش هم نيامد که چون و چرا کند!)<br /> چهار)<br /> مسوول همه ی بدبختی ها و ناکامی ها و فقر و فاقه و هر پليدی ديگر در کردستانات دول مرکزی هستند و در مورد ايران هم مسوول دولت فاشيست و شوينيست و پان فارسيست و جنايتکار و بد و اخ تهران است والا تا به امروز کردستان عين سويس شده بود.<br /> خب عزيزان من, من که عقلم نمی رسه ولی فکر هم نمی کنم که تا ابد هم کسی در حکومت مرکزی تهران پيدا شود که حتی اگر شخصيتی مثل نلسون ماندلا هم داشته باشد بتواند و حماقت انرا داشته باشد که به يک چنين تقاضاهايی بعله بگويد. حالا از ما گفتن و از ايشان فحش فاشيست بودن شنيدن.<br /> ----<br /> ----<br /> يک پيام دوستانه هم برای اقای ايرانپور عزيز...<br /> قربانت گردم شما که در پهنه ی اينترنت و با وسيله استدلال و منطق نمی توانی همچون منی يک لا قبا را قانع کنی چطور در انديشه انی که حکومتی مرکزی مانند حکومت مرکزی تهران(حالا هر کی سر کار باشد) را قانع کنی?<br /> عزيزم حکومتهايی مثل حکومت های مرکزی تهرانی کلی دنگ و فنگ و ابواب جمعی عاقل و مکار دارند که تا همچون من و تويی بگوييم "ف" انها تا فرخزادش را می خوانند و باور کن که هيچ نوع کلک و حقه و نيرنگ به بدن رويين تنشان کارگر نيست.<br /> تازه اين در حوزه عقل و انديشه و استدلال و منطق است وگرنه در حوزه رزم و جنگ اگر شما از مثلا حکومت صدام "ار پی جی هفت" و کلاشنيکف و بی سيم و پول بگيريد انها هم فانتوم و هلی کوپتر کبرا و تانک و پول چاههای نفت رو دارند که با کلاشنيکف نمی شود حريفشان شد.<br /> عزيزم به زمين بياييد و گفتگو کنيد و امتياز بدهيد و امتياز بگيريد وگرنه طرف مقابل خيال ندارد که از جايش تکان بخورد...</p>

  • کاربر مهمانmansour piry khanghah

    <p>بهتر نبود که به جای دغل بازی و سیاسی کاری از همان اول می فرمودید که شما یک تجزیه طلب هستید و دوست ندارید که زیر نظر دولت مرکزی باشید و سپس بدون شرمندگی دلائل خود برای جدا شدن از ایران را می فرمودید.چرا می ترسید بگوئید که شما به حزب دمکرات و یا حزب کمونیست و بهتر بگویم به ایرانی کشان اموزش دیده توسط سیا و موساد در المان و بلژیک و غیره وابسته اید و ادم کشی خود و دوستانتان را عملی انقلابی ولی ادم کشی ج.ا.ا. را عملی فاشیستی می نامید.<br /> با توجه به جنایاتی که رفقای کرد متوهم من در کردستان انجام داده اند،بنده دوست ندارم موئی از سرشان کم شود.فقط سوال می کنم که تا کی باید ما به تحریک استعمار گران و امریکائیان خونخوار ،خون برادران کرد ، لر ، فارس و اذری را به خاک بریزیم؟<br /> شما از تمدن و فرهنگ سخن به میان اوردید و من و امثال من را نصیحت کردید که با فرهنگ شویم.بروی چشم.اما سوال می کنم که چرا من جهان وطنی که خواهان اتحاد و همبستگی و برابری همه انسانها در کره زمین هستم و هیچ مرز جغرافیائی،مذهبی،اقتصادی و عقیدتی را به رسیت نمی شناسم و همه را انسان می پندارد،بی فرهنگ ام.ولی چپی های تازه به دوران رسیده و تجزی طلب و بدور خود پیله کرده ای چون شما با فرهنگ اید.<br /> سوال دیگر اینکه، عجز و ناتوانی شما را وادار کرده که به دیگران برچسب عامل جمهوری اسلامی بزنید.البته بنده اصلا با این برچسب مشکلی ندارم.چون در جهت استعمار زدائی حرکت و سخن می گویم و تا زمانی که دولت مرکزی (با هر جهان بینی)با عوامل استعمار در ستیز است،بنده مشکلی با ان دولت ندارم و هرچه دولت در مقابله با خود فروختگان تصمیم بگیرد ،بنده از ان تصمیم حمایت و دفاع می کنم.اما در رابطه با احقاق حقوق حقه برادران کرد،آذری،بلوچ، فارس،گیلک و غیره با دولت شاهنشاهی و اسلامی مشکل داشته و دارم و هرگز هم وجدان خود را چون تجزیه طلبان وابسته به استعمار زیر پا نمی گذارم.<br /> دوست عزیز، رفیق لنین فرمودند:خائن همیشه خائن می ماند(یک بار خیانت،همیشه خیانت)(یک بار جاسوس،همیشه جاسوس)<br /> امریکا و غرب تا جائی از شما خر سواری می گیرند که از پیچ و خم دره ها بگذرید و وقتی به قله بردیدش،شما را با اردنگی به ته همان دره می اندازد.هوشیار شوید.در اروپا زندگی میکنید و از نعمات اروپای واحد بهره برده و لذت می برید ولی می خواهید خود را از ایران جدا کنید.بهتر است به این فکر باشید که کشورهای اسیائی را متحد کرده و مرزهای انان را بردارید.اقای با فرهنگ</p>

  • شاهين

    <p>عجب!...<br /> لباس سنتی فارس ها مزخرف بود و مال شما زيباست?!...<br /> جناب, در جوامع پويا لباس هم بايد مناسب تحرک باشد و عقل سليم می فهمد که لباس کردی و لباس عربی(دشداشه, چفيه و عقال) به درد تحرک و پويايی نمی خورد.<br /> لباس سنتی افغانها و پاکستانی ها همينطور( تعصب هم توان رو به رو شدن با حقيقت را ندارد دوستان!)...<br /> در ضمن شما تازه به دنبال يک ايجاد اقتصاد نفتی هستيد?! در حالی که ما فهميديم که اقتصاد نفتی به بيراهه ديکتاتوری می رود...<br /> کوير داخل ايران هم مورد علاقه شديد اذربايجانی هاست که گروه گروه به مثلا جايی مثل قم و کرج و ساوه مهاجرت می کنند و قلبشان با فارسی زبانهاست.<br /> تا اذربايجانی ها هستند کردها هيچ کاری نمی توانند بکنند و اذربايجانی ها هم از لحاظ تعصب به ايران و ايرانيت اگر از فارس ها قوی تر و بيشتر نباشند به يقين کمتر و ضعيف تر نيستند و هم در ارتش و هم در سپاه اکثريت بزرگی را تشکيل می دهند(لطفا گول چهارتا وب سايت پانتورکيستی و دو تا ماهواره کج و کوله را نخوريد).<br /> منظره و کوه و کتل و حتی اثار باستانی به همراه لب دريا و خليج فارس! و امنيت لازم جهت رفتن به انجاها هم مهياست تا توريست ها بيايند در حالی که انها در کردستان "الی ابد" امنيت نخواهند داشت و توريست هم عقل دارد که بداند دلار و يورو اش کجا بايد خرج کند!</p>

  • کاربر مهمانAzad

    <p>این بار دوم است که نظر مرا انعکاس نمیدهید.</p>

  • ariobarzan

    <p>اصولا در یک نظام خالی از هر گونه ایدئو لوژی نه تمام جامعه اما بیشینه آن به هر انچه خود انتخاب می کند میرسد دوم انکه هیچگاه نباید این فکر فدرالیسم را با آن در امیخت همانطور که در بعضی از جوامع خود فدرالیسم مایه فروپاشی ان ملل می گردد همان چیزی که مرحوم گاندی به هم میهنان مسلمانش متذکر شد و همان انها وی را به هر انچیزی که فدرال خواهان ایران ملی گرایان و مخالف فدرالیسم را به آن متهم می کنند ، متهم گردید .<br /> امروز کشور هند دارای بزرگترین دمکراسی جهان است با به گفته شما ملیتهای بیشمار البته این ملیتها در زبان ،نژاد ، فرهنگ و ... با هم متفاوتند و بیشتر آنها خواهان فدرالیسم نیستند و رای با اکثریت است .<br /> مثال هایی که از چند کشور اروپایی به میان اوردید هیچ سنخیتی با جامعه گذشته و امروز ایران ندارد که من دوستان را ارجاع میدهم به تاریخ و چگونگی زندگی ان جوامع ... جالب اینجاست که هیچ نامی از کشور بلژیک ، دانمارک به میان نیامد .<br /> باز در میان سخنانتان برچسب های بیجا را بر مخالفانتان می زنید به هر روی بر اساس واقعیات فرهنگی و سیاسی امروز ایران متاسفانه تعصب بر زبان تنها زبانی سر چشمه این خواسته است که این خواسته تنها در یک نظام دمکراتیک و در گذشته هم گفتم خالی از تمایلات قومی "زبانی"و مذهبی است با یک همه پرسی سراسری در تمام ایران که این خود نشانه یک تفکر خالی از تعصب است " همه پرسی سراسری " از همه مردم ایران بخواهیم که نظام خود را برگزینند و نه نام بردن از یک منطقه خاص .<br /> اینجانب با گفته پایانیتان موافقم اما این گفته شما با استدلال هایتان یکی نیست و در تناقض است " می خواهید در ایران بمانید یا..؟؟!!" اگر یک نظام دمکراتیک در کشور برقرار شود گفته های شما جز تجزیه طلبی چه معنی دیگری می تواند داشته باشد. به هر روی سیستم فدرالی مانند عراق چیزی جز معنی تجزیه طلب را نمی دهد .</p>

  • ناصر ايرانپور

    <p>آقای جلالی‌فر گرامی،<br /> بنده‌ نيز با شما کاملا هم نظرم. خوشحالم که بالاخره‌‌ يک هموطن من از حق تعيين سرنوشت انسانها دفاع کرد و چون برخی از دگرانديشان در اين حوزه‌ به‌ مصاف هيستريک و غيرمنطقی با اين حق برنيامد.<br /> بنده‌ همانطور که‌ بارها و بارها گفته‌ام، سعادت خود را در ايران می‌خويم؛ مشروط به‌ آنکه‌ امکان يک زندگی شرافتمندانه‌ و برابر حقوق را از آن داشته‌ باشم. اين، برای من تنها يک پرنسيپ نيست، بلکه‌ از سر شناخت از مصالح مردم نيز است. دفاع شما از حق تعيين سرنوشت ملتها بهترين دفاع از وحدت ايران است. آنهايی که‌ با شکافتن سيه‌ها از چهارچوب ايران دفاع می‌کنند، بدترين مدافعان ايران و در واقع جاده‌‌صاف کن تجزيه‌ی ايران هستند. من اطمينان دارم اگر در يک همه‌‌پرسی کاملا دمکراتيک از مردم کردستان بپرسند که‌ آيا می‌خواهيد در ايران بمانيد، خواهند گفت: "آری، به‌ شرط اينکه‌ ..." اما اگر از همان ابتدا آنها را با ظن و انگ تجزيه‌طلبی به‌ چالش کشيد و در عين حال هيچ حقی را ـ چه‌ شهروندی و چه‌ کلکتيو ـ برای آنها ـ چه‌ در چهارچوب ايران و چه‌ در محدوده‌ی کردستان ـ قائل نبود، بطور اجتناب‌ناپذير به‌ سمت جدايی گرايش پيدا خواهند کرد.<br /> وانگهی، مطلب بنده‌ مطلقا در اين مورد نبوده‌ است. هم و تلاش من اين است که‌ استدلال کنم که‌ در ايران فاشيسم حاکم است. اين فاشيسم دو وجه‌ مذهبی و قومی عمده‌ دارد. می‌خواهم استدلال کنم که‌ برقرار يک دمکراسی واقعا ژرف از جمله‌ در گرو زدودن عنصر دين و مذهب و زبان از حاکميت است. اين کل مطلب بنده‌ بوده‌ است که‌ برخی از دوستان "شکيبا'ی ما بدون پرداختن به‌ اين موضوع باز دنبال همان داستان توطئه‌ی تجزيه‌ی ايران رفته‌اند. من يقين دارم که‌ هيچکدام از مليتهای ساکن ايران دنبال جدايی نبوده‌اند و اگر می‌بودند در سربزنگاههای تاريخی به‌ اين مقصود خود جامه‌ی عمل به‌ آن می‌پوشاندند.<br /> موفق باشيد.<br /> ناصر ايرانپور</p>

  • سعید جلالی فر

    <p>با سلام خدمت آقای ایرانپور عزیز<br /> اولا عرض کنم من یک فارس هستم و فعالیت های سیاسی و حقوق بشری مشخصی دارم<br /> متاسفانه حق تعیین سرنوشت بر اساس کنوانسیون حقوق بشر از حقوق اساسی و اولیه هر فرد و هر اجتماعی است.استفاده از واژه تجزیه طلبی ممکنه در محتوا نزدیک باشد ولی دارای بار منفی در میان مردم است.متاسفانه راسیست و فاشیست موجود در لایه های اجتماعی ایران موجب فشار مضاعف بر مبارزان می شود چه هم می بایست با حاکمیت موجود و فاشیست مبارزه کنند و هم می بایست سطح دانش اجتماعی را افزون کنند.هر ملتی این حق را دارد که برای سرنوشت خود تصمیم گیری کند و کردها و ترک ها و بلوچ ها و ... نیز ازین امر مستثنا نیستند.اگر این ملیت ها خوشبختی خود را در گرو حفظ شرایط سیاسی و مرزی حاضر بدانند که بسیار خوشحال کننده است که ما فارس ها می توانیم از پتانسیل بالای این ملیت ها در جهت پیشرفت و سعادت محضور شویم ولی اگر این ملیت ها سعادت و پیشرفت خود را در جدایی و تشکیل یک کشور جدید بدانند باز هم فبها که ایشان و ما هر کدام در کنار یکدیگر مسیر پیشرفت را با استراتژی خود انتخاب می کنیم.<br /> تشکیل یک سیستم فدرال می تواند موجب حفظ مرزها شود زیرا که هر ملت و قوم حاضر در ایران می تواند مالک بر سرنوشت خود شود و در کنار آن همه در یک جهت حرکت کنند.</p>

  • انوشیروان از قوچان

    <p>چشمها را باید شست جور دیگر باید دید </p> <p>از این که اقای ناصر ایرانپور با دیدی وسیع و جامعه شناسانه و اساسا" بر مبنای واقعیت اجتماعی و سیاسی ایران بدون هیج گونه تعصب بیجایی بحث خود را ارايه دادند جای بسی قدردانی است . البته بنده مقالات زیادی از ایشان در مورد کردستان خوانده ام که فکر میکنم نظرات و استدلالاتشان بر پایه منطق و واقعیت تاریخی و اجتماعی میباشد امیدوارام این گفتگوها و مباحث را به منظور روشنگری در خدمت به ایجاد دیالوگ و تفاهم در اینده ایران دمکراتیک و فدرال ادامه یابد و ارزومندم که روشنفکران و نخبگان سیاسی با درک درست این موضوع راه را برای دمکراتیزه کردن و رفع هرگونه تبعیض جنیسیتی و اتنیکی و مذهبی در کشورمان هموار کنند .<br /> اما مطلب دوم من با گروهی از دوستان است که در تاریکی بی هدف شلیک میکنند میباشد ! عرض کنم که بنده هیچ خرده ای بر شما وارد نمی بینم این گونه افکار نا بخردانه و مجعول یا بهتر بگویم چماق وار و زورگویانه به منظور تحقیر و سرکوب ملیتهای ایران ریشه تاریخی دارد و شما هم پیروان این مکتب متحجر و استبدادی بوده اید تا انجا که به تاریخ معاصر ایران برمیگردد حداقل از پیش از دوران مشروطه به این سو سیاستهای پلید و تبعیض گرایانه حاکمان بر علیه مردم ایران اعم از (ترک عرب کرد لر بلوچ و گیلک ...)همیشه نتیجه ای معکوس داده.<br /> و یکی از دلایل عقب ماندگی و مانع اصلی گذر ایران به سوی دمکراسی بوده همچنان که میبینیم نتیجه یک قرن مبارزه برای ازادی و عدالت اجتماعی حکومت قمه کش جناب اقا احمدینژاد از اب در امده است!!!! که واقعا جای بسی تآسف دارد!<br /> همان طور که می بینیم در کامانتهای بعضی از همراهان چمهوری اسلامی این دید سخیغف در مورد مردم کرد به وضو قابل مشاهده است و چنانچه این بحث در مورد حقوق ازریها و اعراب خوزستان و مردم بلوچ نیز بود انتظاری بیش از این از عالیجنابان نمی رفت البته تا انجا که به کردستان برمیگردد شامل چهار استان ایلام کرماشان کردستان و بخشی اعظم از ازربایجان غربی+استان خراسان شمالی کرد نشین میباشند که دارای چمعیت قابل ملاحضه ای کرد شیعه و غیر مسلمان میباشد که به نا حق کردها در ایران به استان کردستان و مذهب سنی اطلاق داده میشوند !<br /> بنده صدها کیلومتر دورتر از استان کردستان به دنیا امدام غیر مسلمان هم هستم و از نظر جمهوری اسلامی هیچ فرقی بین من غیر مسلمان یا شیعه و سنی وجود ندارد! برای مثال با نگاهی گذرا به وضعیت اقتصادی و میزان سرمایه گدزرا دولت در استانهای کردنشین ایلام و کرمانشاه که شعیه مذهب نیز هستند ! در میابیم که فرقی اساسی بااستانهای کرد نشین سنی ندارند.و این وضعیت برای دیگر اقلیتها هم وجود دارد...<br /> من معتقدم که وجود تفاهم و تعامل در اینده ایران در گرو رعایت کلیه حقوق ملیتهای ایران بر اساس منشور حقوق بشر (که پیشنهاد میکنم برای یک بار هم که شده مطالعه بفرماید) به نفع همه ایرانیان میباشد... </p> زنده باد ازادی

  • ناصر ايرانپور

    <p>آقای ariobarzan گرامی ،<br /> درود بر شما و سپاس از اينکه&zwnj; نوشته&zwnj;ی بنده&zwnj; را مورد نقد قرار داديد. اما اجازه&zwnj; بفرمائيد چند نکته&zwnj; را خدمت شما نيز عرض نمايم:</p> <p>1. همانطور که&zwnj; مستحضر هستيد، مطلب بنده&zwnj; در مورد اينکه&zwnj; کردستان در پی استقلال است و يا نيست، نبوده&zwnj; است، بلکه&zwnj; بر عکس در مورد يک مسأله&zwnj; بسيار معين ديگر است که&zwnj; بسياری از همفکران شما حتی در يک جمله&zwnj; به&zwnj; رد و يا پذيرش آن نپرداخته&zwnj;اند و چون شما در بخش پايانی مطلبتان باز همان داستان جدايی را مطرح ساخته&zwnj;اند. تصور می&zwnj;کنم ما در مورد کره&zwnj;ی ماه يا سيب&zwnj;زمينی هم صحبت کنيم، شما باز سر موضوع به&zwnj; قول خودتان &quot;تجزيه&zwnj;&zwnj;طلبی&quot; خواهيد آمد!! اين کابوس پيداست دست&zwnj;بردار شما نيست. نمی&zwnj;دانم کی از خواب بيدار می&zwnj;شويد! شما با تکرار اين موضوع کهنه&zwnj;&zwnj; طرف مقابل را بيشتر سر موضع می&zwnj;اندازيد. اين امر برای من جای پرسش دارد. از خود می&zwnj;پرسم لابد شما از مثلا جدايی چيزی برای از دست دادن داريد که&zwnj; آن چنان از آن واهمه&zwnj; داريد. اينکه&zwnj; برای نمونه&zwnj; کرد اين چنين از تجزيه&zwnj;ی ايران آلرژی از خود نشان نمی&zwnj;دهد، نيز قابل تأمل است. پاسخ تنها می&zwnj;تواند اين باشد که&zwnj; طرفی خود را متضرر می&zwnj;بيند و طرفی ديگر اما نه&zwnj; آن چنان. نفس اين مسأله&zwnj; حکايت از بسياری چيزها دارد. ای کاش قدری هم از اين زاويه&zwnj; به&zwnj; اتهام وارده&zwnj; از سوی شما تأمل می&zwnj;نموديد. بنده&zwnj; به&zwnj; مثابه&zwnj;ی عضوی از جامعه&zwnj;ی کردستان حـــق جدايی کردستان و تشکيل دولت ملی کردستان را عدول&zwnj;ناپذير می&zwnj;دانم. اين، موضوع اصلی سياست کردی در گذشته&zwnj; بوده&zwnj; و در آينده&zwnj; هم خواهد بود. اما اصرار بر اين حق به&zwnj; منزله&zwnj;ی تأکيد بر مطالبه&zwnj;ی جدايی نيست، بلکه&zwnj; تنها و تنها بر اين امر است که&zwnj; يادآوری شود،&zwnj; چنانچه&zwnj; آرزوی ديرين مردم کردستان جهت رفع ستم ملی و دستيابی به&zwnj; حقوقشان در چهارچوب ايران (و کشورهای ديگر) ممکن نباشد، اين مردم راه&zwnj; ديگری جز طرح اين خواسته&zwnj; پيش روی خود نخواهند ديد. و اين به&zwnj; ويژه&zwnj; در چنين حالتی با هيچ يک از موازين دمکراتيک و حقوق بين&zwnj;المللی مغايرت ندارد. بد نيست نگاهی به&zwnj; اين موازين بياندازيد که&zwnj; بحثهايی در مورد آن از سوی اين جانب به&zwnj; فارسی برگردانده&zwnj; و در سايت iran-federal.com در اختيار عموم قرار گرفته&zwnj; شده&zwnj;اند. برخی به&zwnj; سهو چنين می&zwnj;انديشند که&zwnj; تأمين خواسته&zwnj;های اين ملت در چهارچوب اين کشورها راه&zwnj; را برای جدايی هموار می&zwnj;کند، اما آگاهی از استدلال احزاب کردستان، تاريخ کشورهای مشابه&zwnj; و حقوق بين&zwnj;المللی در اين حوزه&zwnj; دقيقا ضد آن را به&zwnj; ما می&zwnj;آموزد؛ عدم توجه&zwnj; به&zwnj; اين خواستها، توسل به&zwnj; انکار و سرکوب آنها است که&zwnj; راه&zwnj; جدايی را اجتناب&zwnj;ناپذير می&zwnj;سازد. توجه&zwnj; کنيد زمانی کردستان ايران تنها يک حزب داشت که&zwnj; به&zwnj; خواسته&zwnj;های دمکراتيک آن پاسخ داده&zwnj; نشد. بعد از انقلاب حزب تازه&zwnj;&zwnj;نفس ديگری نيز به&zwnj; آن اضافه&zwnj; شد که&zwnj; باز با سلاح گرم به&zwnj; استقبال مردم کردستان آمدند. اين امر، اما، کوچکترين خلل واقعی و ماهوی در اراده&zwnj;ی مردم کردستان وارد نياورد. می&zwnj;بينيم اکنون تعداد اين احزاب و گروههای سياسی کوچک و بزرگ دو رقمی شده&zwnj; است. مطمئن باشيد، چنانچه&zwnj; با خواستهای جمهوری کردستان در اواسط دهه&zwnj;ی بيست شمسی چنين فاشيستی برخورد نمی&zwnj;شد، اکنون در ايران نظام سياسی می&zwnj;داشتيم چون کانادا با استان کبک، استانی که&zwnj; در چند مورد همه&zwnj;پرسی رأی به&zwnj; جدايی نداد، چون ماندن در چهارچوب کانادا را بيشتر به&zwnj; سود خود می&zwnj;داند. اما عدم حل اين مسأله&zwnj; آن زمان در کردستان و آذربايجان، هم به&zwnj; روند دمکراسی در پهنه&zwnj;ی سراسری ايران آسيب رساند و هم بخشهای ديگری از اين مليتها و &quot;اقوام&quot; را به&zwnj; ميدان کشاند. اگر زمانی آذربايجان پيشکسوت جنبش مشروطه&zwnj; بود، تداوم وضع موجود، آن را در آينده&zwnj;ای نه&zwnj; چندان دور به&zwnj; سرقراول جنبش استقلال&zwnj;طلبی در ايران تبديل خواهد نمود. و خطر اصلی برای &quot;تماميت ارضی&quot; شما اتفاقا از سوی مردم اين ديار خواهد بود، چرا که&zwnj; هم به&zwnj; لحاظ جمعيتی، هم از حيث قدرت اقتصادی و هم از نظر دسترسی به&zwnj; ارگانها و امکانات نظامی ايران قابل فريب و بلعيدن از سوی حاکمان شووينيست نيستند. اصلا هم تصور نکنيد که&zwnj; آن هنگام ترکيه&zwnj; و جمهوری آذربايجان بيکار خواهند نشست! و باز اگر وضعيت کنونی تداوم يابد، نه&zwnj; خوزستان و نه&zwnj; بلوچستان و نه&zwnj; ترکمن&zwnj;صحرا به&zwnj; اندازه&zwnj;ی امروز خموش خواهند ماند. لذا توصيه&zwnj;ی من به&zwnj; شما اين است که&zwnj; به&zwnj; جای تکرار تورم&zwnj;آميز و بی&zwnj;پايه&zwnj; و اساس اتهام &quot;تجزيه&zwnj;&zwnj;طلبی&quot; در جستجوی راهی برای حل واقعی معضل با مشارکت مردمان و روشنفکرانی که&zwnj; قضيه&zwnj; به&zwnj; آنها مربوط می&zwnj;شود، باشيد و با مناسبت و بی&zwnj;مناسبت، بمورد و بيمورد دگرانديشان خود در اين زمينه&zwnj; را به&zwnj; اين متهم نسازيد که&zwnj; در پی جدايی از ايران هستند.<br /> 2. شما ايراد گرفته&zwnj;ايد که&zwnj; چرا موضوعات مختلف را يک&zwnj;کاسه&zwnj; کرده&zwnj;ام. قربانت شوم، بنده&zwnj; اين کار را بی&zwnj;دليل نکرده&zwnj;ام، اين دقيقا پاسخ به&zwnj; کسانی است که&zwnj; خلط مبحث نموده&zwnj;اند و شما آنها را زير پر و بال خود گرفته&zwnj;ايد.<br /> 3. حقيقت امر اين است که&zwnj; تا نزديکی&zwnj;های آخر کامنت&zwnj;تان تصور می&zwnj;کردم که&zwnj; شما از عرايض بنده&zwnj; جانبداری می&zwnj;کنيد، چرا که&zwnj; به&zwnj; نحوی همان گفته&zwnj;های بنده&zwnj; را تکرار نموده&zwnj;ايد. گفته&zwnj;ايد که&zwnj; مسأله&zwnj; با جدايی دين و امور قومی از سياست حل می&zwnj;&zwnj;شود. عزيز من، بنده&zwnj; مگر چيز ديگری گفته&zwnj;ام؟!! بالاخره&zwnj; شما هم مشکلی را ديده&zwnj;ايد که&zwnj; اکنون می&zwnj;فرمائيد که&zwnj; مدهب و قوميت بايد از سياست جدا باشد. ای کاش در اين مورد قدری استدلال می&zwnj;کرديد. چگونه&zwnj; است که&zwnj; اگر من همين مسأله&zwnj; را گويم &quot;جدايی&zwnj;طلبی&quot; است، اما مال شما &quot;وحدت&zwnj;طلبی&quot;؟! يکی از مؤلفه&zwnj;های قوميت زبان است. بنده&zwnj; اتفاقا پرسشهای بسيار مشخص دارم: بالاخره&zwnj; شما دولتمداری، نظام آموزشی، رسانه&zwnj;ای، اداری را بر اساس تنها و تنها يک زبان در کشور چندزبانی يک مشکل می&zwnj;دانيد يا نه&zwnj;؟ اگر می&zwnj;دانيد، اين همان عرض بنده&zwnj; است. و اگر چنين است چرا از بنده&zwnj; انتقاد می&zwnj;کنيد؟! اگر نيست، ديگر مقصود از جدايی قوميت از کشورداری چيست؟<br /> 4. اينکه&zwnj; ترک زبان فارسی را در ايران رسمی کرده&zwnj; است يا نه&zwnj;، تغييری در اين نمی&zwnj;دهد که&zwnj; زبان يکی از ابزار تبعيض و استثمار و استعمار است. اين زبان می&zwnj;تواند انگليسی باشد، فرانسوی، آلمانی، فارسی، کردی، عربی يا غيره&zwnj;. می&zwnj;گوئيد ترک زبان فارسی را به&zwnj; زبان رسمی ايران تبديل نموده&zwnj; است. آيا اگر همين ترک امروز بيايد و بگويد، زبان فارسی خوب است و شيرين است و زيبا، ولی من می&zwnj;خواهم در کنار آن زبان ترکی را نيز بعنوان زبان آموزشی و اداری و رسانه&zwnj;ای داشته&zwnj; باشيم، با آن چکار خواهيد کرد؟ غير از اين: بنده&zwnj; می&zwnj;خواهم به&zwnj; زبان خود تکلم کنم، بنويسم و بخوانم و بياموزم. چنانچه&zwnj; جلوی اين خواسته&zwnj;ی من ـ تحت هر عذر و بهانه&zwnj; و به&zwnj; هر دليلی ـ گرفته&zwnj; شود، عملی شووينيستی و فاشيستی است. آيا نيست؟<br /> 5. تصور می&zwnj;کنم برای بار صدم باشد که&zwnj; تکرار می&zwnj;کنم: بحث من در مورد مردمان و سخنوران يک زبان معين، آن هم مردم فارس و زبان فارسی نبوده&zwnj; و نيست، بلکه&zwnj; بر سر نظامهای فکری و سياسی است. شايد تعداد صفحات نوشته&zwnj;های اين ناجيز در اين مورد بين 1500 الی 2000 صفحه&zwnj;ی کتابی باشد. در هيچ جايی کلامی ناباب و ناهنجار در مورد اين مردم و اين زبان بر سر زبان من جاری نشده&zwnj; است و نمی&zwnj;شود. اگر می&zwnj;خواهيد آن را به&zwnj; زور دهان بنده&zwnj; بگذاريد، بفرمائيد. ولی اين ديگر به&zwnj; شما مربوط می&zwnj;شود و نه&zwnj; به&zwnj; بنده&zwnj;. کی ياد می&zwnj;گيريم مستند سخن گوئيم و اگر لحن طرف صحبت خود را نمی&zwnj;پسنديم، کل سخن ايشان را از سر تا ته&zwnj; زير سوال نبريم؟<br /> 6. فرموده&zwnj;ايد که&zwnj; بنده&zwnj; با عصبيت سخن گفته&zwnj;ام. آری، ممکن است چنين به&zwnj; گوش شما بخورد. اما اين از نظر من تحيربرانگيز است، چرا که&zwnj; تنها کسانی که&zwnj; بايد خود را مخاطب و متعارض سخنان بنده&zwnj; ببينند، که&zwnj; مريدان و مأموران جمهوری اسلامی ايران هستند و نه آنانی که&zwnj; مدعی&zwnj; هستند، آزادانديش و &zwnj;دمکرات هستند. هر آنی که&zwnj; خود را مجبور به&zwnj; دفاع می&zwnj;بيند، هر آينه&zwnj; که&zwnj; کسانی چون من مبانی جمهوری اسلامی ايران به&zwnj; چالش می&zwnj;کشند، بايد الزاما نزديکيهای فکری با اين رژيم داشته&zwnj; باشند. اين امر طور ديگری قابل ارزيابی نيست. به&zwnj; هر حال بنده&zwnj; اين کلام را نه&zwnj; از سر عصبيت، بلکه&zwnj; از تحليل موضوع مورد بحث و کاملا مستدل بر سر زبان آورده&zwnj;ام. اين کلام صريح هستند. سخن گفتن چنين صريح و شفاف بر عليه&zwnj; بی&zwnj;عدالتی در طبيعت خود شمايلی خشن&zwnj;گونه&zwnj; دارند. اعتراض به&zwnj; کشتار دگرانديشان نيز چنين است. بيا عليه&zwnj; تروريسم و ترور فرزانگان اين کشور توسط جمهوری اسلامی سخن بگو، اما متنی متين داشته&zwnj; باش! بر عليه&zwnj; جان&zwnj;گرفتن ندا سلطانی&zwnj;ها و فرزاد کمانگرها سخن بگو، اما به&zwnj; جمهوری اسلامی برنخورد!<br /> 7. گفته&zwnj; بوديد که&zwnj; تلاش رهبران کرد در 65 سال گذشته&zwnj; معطوف به&zwnj; استقلال کردستان و نه&zwnj; دمکراسی بوده&zwnj; است. اولا اينکه&zwnj; چرا بايد تلاش برای استقلال غيردمکراتيک باشد؟! دوما شما اينجا نيز اشتباه&zwnj; می&zwnj;کنيد. اين چنين نبوده&zwnj; است. اين تلاشها برای دستيابی به&zwnj; حق تعيين سرنوشت مردم کردستان بوده&zwnj; است. استقلال و خودمختاری گزينه&zwnj;های ممکن در چهارچوب تعقيب اين استراتژی بوده&zwnj;اند. آری از جمله&zwnj; هستند کسانی حتی در ميان روشنفکران کرد که&zwnj; معتقدند که&zwnj; جمهوری کردستان يک قواره&zwnj;ی مستقل بوده&zwnj; است و کسانی که&zwnj; معتقدند که&zwnj; دستيابی به&zwnj; حقوق ملی در چهارچوب کشور ايران ممکن نيست و لذا بايد در پی استقلال بود. بنده&zwnj; چنين نظری نداشته&zwnj;ام و ندارم. بدين معنی که&zwnj; معتقدم که&zwnj; جمهوری کردستان الزاما يک نظام مستقل نبوده&zwnj; است. اين جمهوری در نظام پادشاهی آن زمان همان اندازه&zwnj; مستقل بوده&zwnj; است که&zwnj; جمهوری باسک در کشور پادشاهی اکنون اسپانيا مستقل است. يقين دارم که&zwnj; آنچه&zwnj; برای کرد در درجه&zwnj;ی نخست اهميت دارد رفع ستم و کسب حقوق ملی می&zwnj;باشد، آن هم ترجيحا در يک ايران دمکراتيک. اما اگر اين امر به&zwnj; دليل سلطه&zwnj;ی فاشيسم و شووينيسم در اين چهارچوب آرزومندانه&zwnj; ناميسر باشد، خارج از آن. اين سياست جمهوری کردستان بوده&zwnj; و احزاب کردستان ايران در حال نيز از اين استراتژی پيروی می&zwnj;کنند. نام نهادن آن بعنوان استقلال تنها می&zwnj;تواند از سوی آنانی صورت گيرد که&zwnj; قائل به&zwnj; هيچ حقوقی نيستند و می&zwnj;خواهند مستمسکی داشته&zwnj; باشند از سويی برای فريب توده&zwnj;های خود و سرکوب اين جنبش. توجه&zwnj; کنيم ترکيب جامعه&zwnj;ی سويس را: وضع آلمانی&zwnj;های آنجا اگر بهتر از آلمانی&zwnj;های آلمان نباشد بدتر نيست؛ وضع ايتاليايی&zwnj;های آنجا بسی بهتر از وضع ايتاليايي&zwnj;های ايتاليا می&zwnj;باشد. همين طور است وضع فرانسويهای آنجا. لذا با وجود اينکه&zwnj; سه&zwnj; دولت مقتدر آلمان و فرانسه&zwnj; و ايتاليا داريم، هيچ گرايشی برای پيوستن اين گروههای ملی سويس به&zwnj; اين کشورها قابل رؤيت نبوده&zwnj; است. من معتقدم که&zwnj; سعادت من در يک ايران دمکراتيک و فدرال اگر يشتر از يک کردستان مستقل نباشد، مطمئنا کمتر نخواهد بود. برای من آزادی مهم است. اين آزادی می&zwnj;تواند در يک ايران واقعا دمکراتيک بيشتر از يک کردستان مستقل تأمين باشد، مشروط بر اينکه&zwnj; اين ايران زير سلطه&zwnj;ی فاشيسم مذهبی و قومی نباشد و به&zwnj; قول شما عنصر مدهب و قوميت در آن نقشی نداشته&zwnj; باشد. اين اعتقاد همواره&zwnj; چراخ راهنمای عمل من بوده&zwnj; است.<br /> اول فوريه&zwnj;ی 2011</p>

  • ariobarzan

    <p>جدایی دین از سیاست و قانون اساسی در کشور اصل نخست و در کنار آن جدا کردن شعار های قومی از دمکراسی خواهی خود مهمترین نکته در جامعه امروز ایران است .<br /> اگر به سخن شما دوست عزیز باشد که هند باید امروز به بیش از 50 کشور تقسیم می شد ، هر چند آن دو کشور جدا شده از هند امروز وضع جالبی ندارند .<br /> اینکه در پرسش هایتان همه چیز را باهم دریک کاسه ریخته و در پایان نتیجه قومیت و زبان را بیرون می دهید خود جای تاسف دارد ، پاسخ سه پرسش نخست شما در دو سه سطر اول است نه بیشتر و در پاسخ به پرسش های دیگرتان که بیشتر از روی عصبانیت از دوستی است که ایشان نیز ایرادی بر وی وارد نیست زیرا سخنان شما و هم فکرانتان این چنین است که اگر امروز ایران در دیکتاتوری دینی است علت ملی گرایی افراطی از نوع فارسی ، اما تنها کسانی که بر آنان ظلم روا داشته شده مردمانی هستند که زبانشان فارسی نبوده و بیشتر هم در کردستان ، در کردستان نتنها زبان بلکه سنت و دین و لباس و راه رفتن ... با تمام نقاط ایران متفاوت است " البته این چنین نیست که هر کدامشان نشانه خالص فرهنگ ایرانی است " و فقط و فقط با جدایی می توان این درد را تسکین داد و این چنین آن دوستمان تنها جای لقاط را در جمله های شما عوض کرد جای کرد و فارس را و جالب تر اینجاست که هیچکدام از حاکمان گذشته ایران تا کنون حتی جمله ای مانند گفته "اتاترک" بیان که نکرده اند بلکه شاید در ظاهر عکس آن را گفته اند بهر حال گفتن سخنانی که وضع امروز ایران را تنها بر گردن فارس بیاندازیم بی انصافی و توهین است و پاسخی مانند پاسخ دوستمان را در بر دارد .<br /> این سخن که تنها در 65 سال گذشته کردستان به دنبال دمکراسی در ایران بوده باید به جای دمکراسی از کلمه جدایی نام برد که بر اساس گواهی تاریخ این جدایی حواهی هم خواسته برخی از سران کردستان بود نه همه مردم.<br /> به هر حال سخن پایانیتان درست است "مردم فارس در مقابل مردم کرد نیستند " اما نه با بیان شما به این دلیل روشن که<br /> زبان و فرهنگ فارسی و کردی نه تنها جدا از هم نیست بلکه از یک ریشه و حتی یکی هستند که متاسفانه کسانی چون شما و حاکمانی که تنها به دنبال قدرت بوده اند " هیچ کدام هم ملی گرای واقعی و حتی به گفته شما افراطی هم نبودند" تنها قدرت، باعث شد چون شمایانی و چون انانی امروز عامل تفرقه شوید که دشمنان ایران که هزاران سال است که به دنبال ان می باشند .</p>

  • مهین

    <p>با سپاس از آقای ناصر ایراندوست و نظرات جامع و روشن<br /> کلیت بیانیه حقوق بشر اگر و اگر زمانی در ایران پیاده شود به نفع ملتهای ستم دیده ایران است و شما ها ای روشنفکرانی دم از دمکراسی و آزادی میزنید و گوش عالم و آدم را کر کرده اید مطعئن باشید به نفع شما نخواهد بود پس به همان رژیم اعدام جمهوری اسلامی دل خوش کنید بهتر است که هیپ فرقی با افکار شما ندارد .<br /> چرا روشنفکران ما که سالهای بسیاری در کشورهای آزاد و و دمکرات زندگی کرده اند از حق تعیین سرنوشت ملل دیگر ایران مثل جن و پری میترسند .در حالی که باید مدافعان این حکومتها برای کشور مان ایران باشند . این سلطه ملیتی بر ملیت های دیگر، در بین سیاستمداران و افکار عمومی بسیاری از روشنفکران چنان جا افتاده است که، آنرا کاملا یک امر عادی تلقی میکنند، گوئی که، جز این بودی عجب بودی. حتی بسیاری از کسانی که خود را دموکرات ویا مدافع حقوق بشر میدانند، افق ذهنی آنان در دیدن این بی حقی ها متوقف میشود. واقعا چه باید گفت بر کسانی که اینگونه تفکر دارند.<br /> کسانی که حتی اندکی فکر نمیکنند دیدگاه خود را عوض کند . هنوز در این اندیشه اندکه باید باید قدرت در تهران بساط شاهنشاهی غیر مشروطه ای را پدید آورند و قومیت ها را با سرکوب و خفت در فقر و گرسنگی نگه دارند .<br /> آقای شاهین یکبار دیگر برای اینکه اطلاع عمومیتان بیستر سود منشور حقوق بشر را بخوانید شاید از این تفکرات عصر حجری تان کم کند .</p>

  • آبیدر

    <p>آقای شاهین ما تجزیه طلبیم .آقا الان مردم کرد افکارعمومیش جلوتر از احزابشن . احزاب اکثرشون میگن فدرال .اما ملت میگن تجزیه. از تو که نمیترسیم تا الان خون زیاد دادیم بازهم میدیم. باید اعتماد جلب کرد و به کردها حق تعیین سرنوشت داد. البته دادن شونیست فارس زیاد مهم هم نیست . از شون میگیریم .</p>

  • کاربر مهمانمحمد ابراهیمی

    <p>روشنفكران فارس كه&zwnj; خود را ایرانی و بعضا جهان وطن میدانند, آیا می توانند فرمول علمی, فلسفی برای حل این مسئله&zwnj; ذهنی پیدا كنند؟ یعنی چطور میتوانند باور كنند كه&zwnj; یك كرد در عین حال بخشی از ملت فارس باشد و همچنین ترك كوهی و عرب گم گشته&zwnj; از خود ???????????????????ا...لبته&zwnj; ما انسانها در دنیایی زندگی می كنیم كه&zwnj; هیتلری داشته&zwnj; كه&zwnj; خود را از نژاد برتر دانسته&zwnj; و نژاد پست تر را نابود كرده&zwnj;, ما در دنیایی زندگی می كنیم كه&zwnj; &laquo;آتا تركی&raquo; داشته&zwnj; كه&zwnj; معتقد بوده&zwnj;&laquo; ارزش یك ترك از تمام جهان بیشتر است&raquo;, در دنیایی زندگی می كنیم كه&zwnj; رضا شاه&zwnj; و محمد رضاشاهی داشته&zwnj; كه&zwnj; &laquo;ملت فارس را با فرهنگ تر از همه&zwnj; دانسته&zwnj;&raquo; و خمینی داشته&zwnj;ایم كه&zwnj; &laquo; شیعیان 12 امامی را برتراز همه&zwnj; دانسته&zwnj;&raquo; و می خواسته&zwnj; انقلاب خود را از راه زور به&zwnj; همه&zwnj; جهان صادر كند.</p>

  • ناصر ايرانپور

    <p>دوستان دگرانديش من، پاسخ دهيد که:<br /> 1. آيا شما درست می&zwnj;دانيد که&zwnj; ما زبان و دين و مذهب رسمی و غيررسمی داشته&zwnj; باشيم يا نه&zwnj;؟<br /> 2. آيا شما درست می&zwnj;دانيد که&zwnj; مردم هر منطقه&zwnj;ای از ايران امور منطقه&zwnj;ای خود را خود سامان دهند يا نه&zwnj;؟<br /> 3. آيا شما درست می&zwnj;دانيد که&zwnj; حاکميت ايران به&zwnj; کل مردم ايران تعلق داشته&zwnj; باشد و تعلق زبانی و دينی و مذهبی و اعتقادی دليلی برای دفع و طرد شهروندان ايرانی نباشد؟</p> <p>اگر پاسخ شما به&zwnj; اين سه&zwnj; پرسش مثبت باشد، شما همان را می&zwnj;گوئيد که&zwnj; مردم کردستان می&zwnj;گويند.</p> <p>دوستی چندين بار به&zwnj; وضعيت زنان در کردستان اشاره&zwnj; نموده&zwnj; است. لذا از شما در اين خصوص چند پرسش دارم:<br /> 1. آيا معتقديد که&zwnj; زنان بايد در کشورمان حقوق کاملا برابر با مردان داشته&zwnj; باشند؟<br /> 2. آيا معتقديد که&zwnj; زنان بايد در کشورمان چون مردان حق قضاوت داشته&zwnj; باشند و بتوانند قاضی شوند؟<br /> 3. آيا معتقديد که&zwnj; زنان بايد در کشورمان چون مردان حق طلاق (بدون اگر و اما) داشته&zwnj; باشند؟<br /> 4. آيا معتقديد که&zwnj; زنان بايد در کشورمان حق ارث کاملا برابر با مردان داشته&zwnj; باشند؟<br /> 5. آيا معتقديد که&zwnj; زنان بايد در کشورمان حق حضانت و سرپرستی کودکان برابر با مردان داشته&zwnj; باشند؟<br /> 6. آيا معتقديد که&zwnj; بايد در کشورمان سن شموليت کيفری زنان کمتر از مردان نباشد و زودتر مجازات نشوند؟<br /> 7. آيا معتقديد که&zwnj; صيغه&zwnj; شکلی از ستم بر زنان است و بايد برچيده&zwnj; شود؟<br /> 8. آيا معتقديد که&zwnj; بايد چندهمسری برای مردان برگزيده&zwnj; شود؟<br /> 9. آيا معتقديد که&zwnj; بايد پوشش اجباری برای زنان پرچيده&zwnj; شود؟<br /> 10. آيا معتقديد که&zwnj; زنان نيز چون مردان حق انتخاب محل زندگی، کار، انتخاب رشته&zwnj; و شغل را داشته&zwnj; باشند؟</p> <p>اگر پاسخ شما مثبت است، شما نيز همان را می&zwnj;گوئيد که&zwnj; بيش از 6 دهه&zwnj; است احزاب کردستان می&zwnj;گويند.</p> <p>واقعا گستاخی می&zwnj;خواهد اين همه&zwnj; ستمی که&zwnj; زير سايه&zwnj;ی حکومت ناب محمدی بر زنان کشورمان می&zwnj;رود ناديده&zwnj; گرفته&zwnj; شود و به&zwnj; ختنه&zwnj; کردن زنان ـ خارج از درستی و نادرستی آن ـ اشاره&zwnj; شود. با اجازه&zwnj;ی شما ختنه&zwnj;&zwnj;کردن يک سنت بسيار عقب&zwnj;مانده&zwnj;ی اسلامی است و ارتباط بلاواسطه&zwnj; و سببی به&zwnj; جامعه&zwnj;ی&zwnj; کردستان ندارد. اين پديده&zwnj; در جوامع مختلف وجود دارد که&zwnj; بايد برچيده&zwnj; شود. در ضمن مسؤول هر پديده&zwnj;ی منفی در هر جامعه&zwnj;ای در درجه&zwnj;ی نخست نظام سياسی آن جامعه&zwnj; است. چگونه&zwnj; است کسی در مجلسی به&zwnj; ريش و پشم آقای خامنه&zwnj;ای می&zwnj;خندد، روز بعد در اداره&zwnj;ی اطلاعات بايد پاسخ باشد و به&zwnj; وی اتهام &quot;به&zwnj; خطر انداختن امنيت ملی&quot; زده&zwnj; می&zwnj;شود، چگونه&zwnj; است، برای &quot;متفکرين&quot; معمم نظام مبارک اسلام برای دستشويی رفتن و اختلاط با حيوان فتوا دارند، اما قانون و فتوايی در اين خصوص ندارند؟ وانگهی عامل عقب&zwnj;ماندگی مناطق فارس، بلوچ، ترک، ترکمن، کرد، ... قبل از اينکه&zwnj; مردم اين مناطق باشند، حکومتگران هستند.</p> <p>دوستی گفته&zwnj; است که&zwnj; اشاره&zwnj; به&zwnj; حق تعيين سرنوشت و حق استقلال به&zwnj; معنی مطالبه&zwnj;ی استقلال است! نه&zwnj; دوست عزيز، بين حق و مطالبه&zwnj; فاصله&zwnj; بس زياد است. حق طلاق به&zwnj; مثابه&zwnj;ی مطالبه&zwnj;ی طلاق نيست. از اين حق تنها زمانی بهره&zwnj; گرفته&zwnj; می&zwnj;شود که&zwnj; زندگی مشترک ديگر ممکن نباشد. اکنون آخوندها نيز حق طلاق را با مطالبه&zwnj;ی طلاق يکی نمی&zwnj;گيرند.</p> <p>خدمت همه&zwnj;ی دوستانی نيز که&zwnj; گله&zwnj;مندند که&zwnj; چرا در مورد حقوق انسانی و &quot;مدرن&quot; صحبت نمی&zwnj;کنيم نيز عرض کنم: سری به&zwnj; رسانه&zwnj;های کردی بزنيد، سری به&zwnj; برنامه&zwnj;های احزابی کردی بزنيد. دوستان، زمانی در شهرهای مرکزی ايران عده&zwnj;ای به&zwnj; جانبداری از خمينی، هيتلر وقت ايران، گله&zwnj;وار به&zwnj; خيابانها ريخته&zwnj; بودند، طرفداران اپوزيسيون را مورد ضرب و شتم قرار می&zwnj;دادند، دانشگاهها را می&zwnj;بستند، کتابفروشی&zwnj;ها را آتش می&zwnj;زدند، خاک بر سر خود می&zwnj;ريختند، سينه&zwnj; زنی و قمه&zwnj;کشی می&zwnj;کردند، کردستان به&zwnj; يمن آزاديهای آن مرکز پناه&zwnj; انقلابيون ايرانی شده&zwnj; بود، زنان آزاد بودند، احزاب سياسی آزاد بودند، سنديکاها آزاد بودند، آزادی اجتماعات وجود داشت و غيره&zwnj;. در مورد حق انسان مدرن سخن گفته&zwnj;ايد، اما در لابلای اين سطور از متحجرترين و بربرترين حکومت دنيا طرفداری می&zwnj;کنيد، همان حکومتی که&zwnj; جان هزاران هزار انسان شريف اين کشور را قتل عام نمود. از حق انسان مدرن سخن می&zwnj;گوئيد، اما ابتدايی حق انسان، آموزش به&zwnj; زبان مادری را از بيش از نيمی از جمعيت ايران گرفته&zwnj;ايد. در ايران جمهوری اسلامی مردم حق انتخاب جهنم خود را نيز ندارند و بايد حتما با زور شمشير دوزخ اسلامی را قبول کنند. اگر ذره&zwnj;ای سانسور فکری حکومت اسلامی به&zwnj; شما اجازه&zwnj; مطالعه&zwnj; را می&zwnj;داد، می&zwnj;دانستيد که&zwnj; کردستان 65 سال است که&zwnj; دمکراسی برای ايران را مطرح کرده&zwnj; است. مطمئنا اکنون نيز 65 درصد ايران نمی&zwnj;دانند که&zwnj; دمکراسی چيست.</p> <p>در ضمن، منصور خان، حضرت عالی بنده&zwnj; را &quot;دغلکار&quot; ناميده&zwnj;ايد، درحاليکه&zwnj; خود از جهان&zwnj;وطنی سخن می&zwnj;رانيد، در ضمن اينکه&zwnj; با حق تعيين سرنوشت انسانها مخالفت می&zwnj;ورزيد!!</p> <p>توصيه&zwnj;ای نيز به&zwnj; دوستانی دارم که&zwnj; ابراز نموده&zwnj;اند با بنده&zwnj; هم&zwnj;عقيده&zwnj;اند: عزيزان، آنانی که&zwnj; فوقا به&zwnj; مصاف دگرانديشی آمده&zwnj;اند، نمايندگان مردم فارس&zwnj;زبان ايران نيستند. هر زبانی داشته&zwnj; باشند، زبان آنها زبان مردم ايران نيست. مردم فارس هيچگاه&zwnj; در تقابل با مردم کردستان و حق&zwnj;خواهی آنها نايستاده&zwnj;اند. کافی است ملاحظه&zwnj; کنيم که&zwnj; نمايندگان احزاب سياسی ايرانی، اهل هنر و ادب و فرهنگ ايرانی و فارسی چگونه&zwnj; در مورد کردستان سخن می&zwnj;گويند.</p>

  • کاربر مهمان

    <p>خانم فرح</p> <p>تصور نمی کنم حضرتعالی دولت ایالات متحده آمریکا را &quot; غیر متمدن &quot; و &quot; غیر مدرن &quot; بدانید. بد نیست به تاریخ این کشور مراجعه کنید و در مورد نحوه برخورد بسیار خشن دولت این کشور با جدائی طلبان مطالعه فرمائید. در مورد برخورد های ملایم! دولت فدرال این کشور با استقلال طلبان هم می توان به کوهل هاس رئیس &quot; حزب آزادیخواه آلاسکا &quot; (Alaskan Libertarian Party) اشاره کرد. وی برای سومین بار در 10سال اخیر طرحی را ارائه کرد که براساس آن، مردم آلاسکا طی رفراندومی، درباره استقلال آن از ایالات متحده تصمیم می گرفتند، اما فرمانداری ایالت که به دولت واشنگتن و احزاب سیاسی آمریکا گره خورده است، با برگزاری رفراندوم مخالفت کرده، ماجرا به دادگاه عالی کشیده شد. دادگاه عالی نیز طی حکمی به صراحت اعلام کرد که تجزیه عملی غیر قانونی است و با برگزاری رفراندوم مخالفت کرد.</p>

  • کاربر مهمان

    <p>کژال راست میگه. همه فاشیستند، به جز ملت کورد!! </p>

  • خرداد

    <p>من فکر میکنم مشکل کردها یا ترکهای پان دیکتاتوری پدر سالارانه انهاست و دنیا را در غالب پدر سالاری میبینند کردستان جزو معدود نواحیست که در ایران دخترانشان را ختنه میکنند ایا این پیشرفت است طرز برخورد با کودکان اینده احساسات انها را رقم میزند وقتی کودکی تحقیر شود خود را اقلیت توسریخور می بیند وبرای رهایی از ان مبارزه میکند</p>

  • کارو

    <p>گفتگوی بسیار جالبی بود .آقای شاهین قابل درکید. بالاخره قرن قرن بیست و یکه و شما هم سرخورده از عدم موفقیت در ملت سازی (ملتی به نام ایران).کردها حق تعیین سرنوشتشون رو میگیرن.</p>

  • کرمانشاه کردستان

    <p>جناب شاهین همین عقیده مقدس بودن ایران براتون نشاته فاشیست بودنتونه . کردستان سرزمین آبا و اجادی ماست و به شما و امثال شما اجازه این را نداده و نمیدهیم به بهانه واژه ایران با هر گذشته ای که داره ، با ظلم ها ، تجاوزها اشغالگریها و زبان شعر و شعراش و.....ش در آینده هم به اشغال و غضبش در کردستان ادامه بدهف درضمن میتونید زبان حکومتی کردی در کردستان آزاد شده از سلطه عرب در عراق را با زبان فارسی و افغانی حال خودتون مقایسه کنید . بعد ÷ی خواهید برد که آینده کدام روشن است . حتی اگر یک کلمه از زبان کردی باقی بماند کردستان خود را آزاد میکنیم . حال زبانش کردی باشه یا با انتخاب یک زبانی که حداقل فارسی نباشه اگر کردی نبود (که هست)قطعا ترجیح میدهیم انگلیسی یا فرانسه و یا حتی عربی را جایگزینش کنیم . حق تعیین سرنوشت حق ماست در ضمن به آمار جمهوری اعدام تشیع ایران اتکا کرده ای که آمار کردها رو 5 میلیون اعلام میکنید ؟!!!!!!!!!!</p>

  • کاربر مهمان

    <p>ملت کرد؟! حق طبیعی خود دانستن جدايی از ایران و تشکيل دولت مستقل کردستان ؟! به نظر می رسد بهتر است به همان کشتی رژیم بازگردم! هرچه باشد زندگی در کشتی که یک ناخدای زورگو دارد بهتر از غرق شدن در دریای طوفان زده ایرانستان شدن ایران است. </p>

  • کاربر مهمانmansour piry khanghah

    <p>با توضیحی که ایرانپور فاشیست داد، متوجه شدم که اگر جمهوری خلق کردستان به سرکردگی ایشان و دیگر ایادی استعمار بر پا شود،هر فرد کرد میتواند ازادانه به مسجد برود،نماز جمعه برگذار کنند و در کمته مرکزی حزب کمونیست خلق کردستان هم نمایندگان مذهبی خود را داشته باشند.<br /> اقای کاکارش،دست از این بچه بازیهای خودتان بردارید.اینجا اروپاست.شما مخاطبانتان را با مردم محترم روستاها و شهرهای کردستان که دسترسی به اطلاعات و منابع خبری دمکرات را ندارند، اشتباه گرفته اید.ضمنا طبق نظر رفیق فاشیستتان، باید به فارس زبانان مسیحی و کمونیست و بهائی و ارامنه و بودیست و هیچ نیست هم ملل اطلاق گردد.توجه بفرمائید که به این گروهای نامبرده شده ستم مضاعف به توان ١٠ روا گردیده است.<br /> راستی کردهائی که چون شمایان فکر میکنند اگر به قدرت برسند با ملتهای فارس،اذری،لر و عرب چه خواهند کرد؟ایا واژه فاشیست را هم برای خود به کار میبرید.اگر اری از همین امروز ان واژه هارا اعلام کنید.مثلأ خلقیونِ فاشیتِ سنی و یا کردهای کمونیستِ فاشیست و امثال ان</p>

  • شاهين

    <p>جناب ايرانپور عزيز درود...<br /> بنده برای شما کردهای عزيز احترام ويآژه ای قائلم و از بحث های سازنده هم استقبال می کنم ولی با عرض معذرت بايد بگويم که گفتمان شما در روی زمين(زمين واقعيت های سياسی, جغرافيايی ژئوپوليتيکی, اقتصادی ايران) سير نمی کند و در عالم تئوری ها(تئوری هايی بر گرفته شده از واقعيات ديگر کشورها) سير می کند و اساسا مشکل موجود در ايران اين است که کمتر کسی به واقعيات موجود در ايران توجه می کند و همه در "عالم هپروت" سير می کنند.<br /> مثلا جمهوری اسلامی به واقعيت های سياسی و اجتماعی امروز ايران, بيکاری گسترده و وضع محيط زيست ايران و غيره بی توجه است ولی در عالم اثبات حق علی بر خلافت و حقوق فلسطينی ها و باز سازی قبور ائمه در عراق و مسجد جمکران و غيره سير می کند و رئيس جمهورش هم هر روز می گويد که امروز و فردا ست که اقا مهدی امام زمان ظهور کند!..<br /> راستی اوپوزيسون خارج نشين که از ياد ما نمی روند يک مشت کلی گوی خيلاتی و يا هپروتی...<br /> خب می بينيد که چه شباهتی ميان ما ايرانيان از هر طيفی بر جاست ...<br /> بنده حاضرم برای همه ی حقوق کردها فعاليت سياسی کنم مشروط بر اينکه شما به صراحت اين حقايق را قبول و اعلام نماييد:<br /> "حقوق زنان به طور سنتی توسط مردان کرد ناديده گرفته می شود و جامعه کرد جامعه ای فوق العاده مرد سالار می باشد...<br /> کردستان سر زمينی کوهستانی و بن بست می باشد و هيچ راه عمده تجاری از ان رد نمی شود...<br /> خاک کشاورزی قابل قياس با مازندران و يا گيلان و فارس ندارد و منابع معدنی انهم به اندازه معادن مس سر چشمه ی کرمان يا منابع اهن سيرجان در استان کرمان هم نيست...<br /> زبان کردی در حال حاضر قابل به رقابت با زبان فارسی نيست چون زبان فارسی هزار سال است که توسط حکومت های مختلف ايران استفاده و پرورده شده و ان راه پيموده شده يک هزار ساله را نمی توان با هيچ معجزه ای چند ساله پيمود.پس توقع شما از زبان کردی بايد به اندازه حال ان امروز ان باشد و نه حالتی ارمانی...<br /> فرهنگ کردی فرهنگ کار صنعتی نيست کما اينکه تا به حال هم صنايع بوميی ندارد. مثلا حداقل در زنجان ما صنعت چاقو سازی را داريم در حالی که در کل کردستان هيچ صنعتی نداريم. حتی قالی بافی انجا در حد کيفيت قالی های تبريز و کاشان و کرمان و اردکان استان يزد نيست"...<br /> اگر اين چيزها را پذيرفتيد به اين نتيجه می رسيد که زياد هم کسی حق شما را نخورده! و شما به طور سنتي همين بوديد كه حالا هم كمابيش هستيد و از عالم اسمانی به عالم زمينی می رسيد و بنده فارس هم حاضرم جهت مابقی حقوق شما همه گونه همکاری را بنمايم.<br /> و اما در مورد نوشته ی شما...<br /> يک)<br /> می فرماييد "من خودم را اقليت نمی دانم"...<br /> باشد ندانيد ولی واقعيت زمينی ايران اين است که اکثريت مردم ايران فارسی زبانند. شما با اين واقعيت مشکل داريد داشته باشيد و به هيچ جا بر نمی خورد ولی بنده خودم را اکثريت می دانم چون بنظرم فارسی زبانها در اکثريتند و بنده بنظرم شما در اقليتيد چون کردها حداکثر پنج تا شش ميليون بيشتر در ايران نيستند. البته من امار پانتورکيست ها در مورد وجود سی و پنج ميليون تورک را هم دروغين می پندارم ولی به اين عفيده انها احترام می گذارم!<br /> دو)<br /> لحن صحبت شما در اين کامنت ها خوب و سازنده است ولی در متن مصاحبه بنظرم حالتی نيمه عصبانی و پرخاشگر داريد و به کار بردن ناموجه صفت فاشيسم اين نکته را معلوم می کند.<br /> سه)<br /> شما اکراد خودتان سفره و کاسه تان را جدا کرديد. چهار صد پانصد سال قبل اکثريت ايرانيان مذهب شيعه را پذيرفتند و ايرانی ماندند و شما اکراد سنی مانديد و شديد سربازان خوب انمپراطوری عثماني!<br /> دين از لحاظ من يعنی دروغ, حالا چه سنی و چه شيعه اش ولی وقتی اکثريت ايران دروغ شيعه گری را پذيرفت شما به همان دروغ سنی گری پايبند مانديد و "عواقب انرا هم بايد قبول کنيد". يعنی همان حالت اقليتی مذهبی در ايران و درجه دوم بودن در عراق و سوريه و ترکيه...<br /> چهار)<br /> شما و من و ديگران نمی توانيم با تاريخ بجنگيم چون تاريخ اتفاق افتاده و شده هر چه که شده.<br /> عامل زبان فارسی و مذهب شيعه ايران را از به زير سلطه عثمانی ها و ازبکان رفتن وا داشت و حتی باعث تلطيف خشونت در تاريخ ما به نسبت انها شد و مثلا قتل عامی مثل قتل عام ارامنه در عثمانی در ايران روی نداد چون مذهب شيعه(که از نظر من دروغين است) حداقل از مذهب سنی(که بازهم از نظر من دروغين است) کمی دل رحم تر است.<br /> در کل بنظر من مهترين شخصيت تاريخ ايران از بعد از اردشير بابکان تا سال نهصد و شش هجری قمری شاه اسماعيل صفويست و شما اگر از اين واقعيت ها متنفريد بنده به نظرتان احترام می گذارم ولی شخصا خيلی هم خوشحالم که تاريخ مان اينطوری شده.<br /> حتما می دانيد که در جريان وقايع بعد از انقلاب اخوندی, اکراد گروهايی را برای مذاکره با حزب خلق مسلمان به تبريز فرستادند تا انها را قانع به همکاری کنند و اگر به خاطر عامل شيعه گری اذربايجانی ها نبود اکراد در همان سال فاتحه ايران را هم خوانده بودند.<br /> پنج)<br /> بنده هم صميمانه تجزيه طلبی را حق شما می دانم و همچنين مخالفت با تجزيه طلبی شما را هم حق خودم می دانم. شما می توانيد هر جور که خواستيد حق خودتان را پی گيری کنيد و بنده هم می توانم هر جور که خواستم حق خودم را پی گيری کنم. خلاصه" اين بدان در" , ولی يک پيشنهاد جايگزين هم برای شما دارم و ان اين است که بياييد "همديگر را بفهميم" و اين بنظرم راه بهتريست و بدانيد اگر مثل سال پنجاه و هشت با کمک حزب بعث عراق قيام مسلحانه کرديد طرف مقابل هم ارتشی قوی دارد...<br /> شش)<br /> تمرکز زدايی و فدراليسم به ان معنا که شما می فهميد و يا من می فهمم(يعنی حالا يه کلک ميزنيم و بعد تجزيش می کنيم!) کلی فرق دارد.<br /> در مورد المان و سويس و کانادا و هند و غيره بايد بگويم انها خودشانند و ما هم خودمان. خصوصيات مردم المان و گذشته و حال انها شبيه ما و کردهای ما نيست. البته شما می توانيد خودتان را و اکراد را مثال المان ها بدانيد ولی بنده با اين غرور شما همفکری ندارم.<br /> هفت)<br /> بنده با ناسيوناليسم از هر سنخی با شک روبه رو می شوم چون از توش چيزهای بد می تواند در بيايد مثل اردگاه کار اجباری اشويتس همين المانهايی که شما الگو از انها می گيريد و ولی بنظرم کردها خيلی ناسيوناليست هستند...<br /> من با کردهای زيادی از عراق و ترکيه هم ديدار داشتم و بنظرم انها به طرز احمقانه ای ناسيوناليست هستند. البته کردهای ايرانی خوشبختانه غالبا انسانهايی واقع بينند.<br /> هشت)<br /> من معتقدم که با احتمال زياد فدراليسم شما به تجزيه و کشت کشتار می کشد.<br /> شما می توانيد به اسانی از کنار اين مساله رد شويد که از سخن شما چنين بر مي ايد ولی بنده نمی توانم. من به عقيده شما احترام می گذارم و در اينجا عقيده خودم را برايتان باز گو می کنم تا ان را بدانيد و اگر دوست داشتيد بدان احترام بگذاريد:<br /> من به ايران تعصب دارم و نمی خواهم کوچکترين(تاکيد می کنم کوچکترين, حتی به اندازه سر سوزن) به ان اب و خاک لطمه ای برسد. من فارسی زبانم و هزاران تن از استخوان های اجدادم در ان سرزمين به خاک رفته و عاشق هويت انجا, ايرانيت انجا و مظاهر ان ايرانيت و همچنين ميراث پر شکوه زبان پارسی انجا هستم و با تمام مخالفتی که با جمهوری احمقانه اسلامی و ملايان جنايتکار شيعه انجا دارم(که در کل ملای شيعه رحيم تر از ملای سنيست) ولی به مجرد اينکه احساس خطری نسبت به کيان ايران و ايرانيت بشود سرباز جانثار ان ايران و ان وطنم و در ضمن از خائن و خيانت هم خوشم نمياد ولی با حق موافقم و استفاده و حقوق برابر زبان فارسی و کردی و غيره و حقوق برابر هر شناسنامه دار ايرانی بدون توجه به هر چيز ديگر هم بنظرم حق است ولی با هر چيزی که ثمره اش لرزاندن پايه های ايران عزيزم باشد مخالفم.<br /> بنظرم تا اينجا کافي باشد...<br /> شادکام, تندرست و پيروز باشيد.<br /> پاينده ايران </p>

  • کاربر مهمان

    <p>جالب طرف آمده می گوید حاضر است زورگویی ها و ستم های خامنه ای را تحمل کند، اما حاضر نیست ایران فدرال را تحمل کند، به عبارت دیگر فاشیسم فارس حاضر است زورگویی ها، ستم ها و بی عدالتی های خامنه ای عرب زاده را تحمل کند، اما حاضر نیست خوشبختی و آزادی بقیه ملیتهای ایرانی را تحمل کند. به این می گویند یک فاشیست. پس بکشید زورگویی های خامنه ای را و لذت ببرید از ظلمهای خامنه ای. چون مطمئن باشید، اگر رژیم اسلامی سرنگون شد، کردها بجز به فدرالی و آموزش به زبان مادری که حق مسلمشان است راضی نخواهند بود.</p>

  • کاربر مه کژال زن کورد

    <p>به نظ رمن حرفهای اقای ایرانپور بسیار به جا و واقعیت اجتماع بحرانزده ایران رابیان میکند و تا ان جای که نظرات گذاشته شده را دیدم همشون فاشیستی بودند و حالا که من با زبان فارسی مجبورم که بنویستم تا شما فارسها متوجه بشیید باید شما فارس زبانها .............. من هیچ وقت خودم رو ایرانی نمیدانم کشور بلازده ی ایران تقدیم به خودتان باد</p>

  • کاربر مهمان

    <p>دلیل بدختی کردها طرز تفکر خودشونه نه چیز دیگه ای. با این طرز فکر هم به جایی نمی رسند.<br /> حالا دوست دارن خودشونو هر چی که می خواند بنامند: ملت، اکثریت .....<br /> تا حالا با سیر کردن تو عالم هپروت کسی به جایی نرسیده.</p>

  • کاربر مهمان

    <p>من یکی از هوادارن فعال جنبش سبز هستم. باید اعتراف کنم مطالعه مطالب این گفتگو برای من که عاشق ایران هستم بسیار تکان دهنده بود. با وجود افرادی مانند جناب آقای ایرانپور به نظر نمی رسد سقوط این رژیم فردائی بهتر برای " ایران زمین " رقم بزند. جایی خوانده یا از کسی شنیده ام ( شاید هم هر دو ! ) که در جهنم عقرب هائی وجود دارند که دوزخیان از بیم آنها به مار غاشیه پناه می برند ( به هیچ وجه قصد توهین ندارم ). به نظر می رسد افرادی مانند من باید در مورد سرانجام فعالیتهای خود بیشتر بیاندیشند. برای امثال من که حاضریم جانمان را برای ایران فدا کنیم و شکنجه شدن در زندانهای این رژیم را به تجزیه ایران ترجیح می دهیم ، یک ایران تحت حکومت خامنه ای بهتر از یک ایران تجزیه شده است.</p>

  • کاربر مهمان

    <p>هم میهنان عزیز از جمله هم وطنان گرامی ترک زبان </p> <p>لطفا به مطلب زیر به نقل از " ویکیپدیا ، حزب دموکرات کردستان ایران" توجه فرمائید و ببینید عوامل بیگانه چه نقشه هائی برای درگیری میان اقوام ایرانی در سر می پرورانند: </p> <p>... اخرین عمل سیاسی این حزب همکاری مستقیم با آمریکا و طرح فدرالیسم برای ایران با همکاری مایکل لدین تحلیل گر محافظه کار انستیتوی انترپرایز آمریکا می‌باشد. مصطفی هجری دبیر این حزب دومین دورهٔ انتخاب شدن بوش به ریاست جمهوری آمریکا را تبریک گفت که این امر انتقادهایی را برگزید. </p> <p>اظهارات پی در پی مسئولان حزب دموکرات کردستان ایران مبنی بر اینکه ارومیه و ماکو ونقده وخوی...جزو سرزمین کردستان محسوب می‌شوند، و از جمله مصاحبه آقای رامبد لطفی پوری از مسئولان حزب با نشریه کردستان، که شهرهای نقده، سلماس و میاندوآب و ارومیه را ضمیمه کردستان کرده‌اند و باکرکوک مقایسه کرده و ترک‌ها را نیز مهمانان آن شهرها خوانده‌اند موجب بروز انتقادات شدیدی از این حزب شده‌است. </p> <p>آقای هجری در سخنرانی خود در کنفرانس استقلال کرد، رسما اعلام کرد که: </p> <p>«حزب دموکرات کردستان ایران هیچگاه استقلال کردستان را به عنوان یکی از اشکال حق تعیین سرنوشت نه تنها رد نکرده بلکه از آن به عنوان حق مسلم و مشروع ملت کرد در همه بخشهای کردستان یاد کرده‌است». دو ماه پس از سخنرانی دبیرکل، رامبد لطفی پور یکی از کادرهای بلندپایه آن حزب در کردستان و نیز وب‌گاه آن حزب از پاکسازی آذربایجان غربی و کرد بودن آن دیار سخن گفت: «چنانکه میدانیم شهر ماکو همچون برخی از دیگر شهرهای کردستان مانند اورمیه - نقده - میاندوآب - سلماس و.... بافت جمعیتی آن از ترکیب دو ملت کرد وترک به وجود آمده‌است. همچنانکه جمعیت کرکوک در کردستان جنوبی را کرد وترک وعرب تشکیل می‌دهند. اما واقعیت این است که کرکوک شهری کردستانی است به همین صورت ماکو - ارومیه - نقده - میاندوآب - سلماس و..... هم شهرهای کردستانی هستند این واقعیت مناقشه بردار نیست. تظاهرات وقیام ملی اخیر کردها در ماکو سند غیرقابل انکاراثبات این واقعیت می‌باشد. این شهرها هر چند که ساکنان ترک زبان هم داشته باشند اما سرزمین کرد هستند وترکها در آنجا مهمانند وقابل احترام وباید با انها محترمانه رفتار نمود. همچون اقلیتی ساکن این سرزمین اند. در سرزمین کردها به سر می‌برند. براین مسأله هیچ ایرادی نیست» </p> <p>...</p>

  • ایراندوست

    <p>جای تاسف است که سایت "زمانه" بنام آزادی بیان و عقیده، محفل فمنیست‌های آبکی‌، تجزیه طلبان خجالتی، سبزگرایان زرد فام و همجنسگرایان شاکی‌ قرار گرفته و برای پر کردن مطالب در سایت،هیچگونه پرستیژ روشنگری و تحلیلی را رعایت نکرده و سطح روزنامه نگاری و واقع بینی‌ را نسبت به گذشته پایین آورده است. مدیران "زمانه" در راستای سیاست‌های آمریکا و اسرائیل عمل میکنند و غیر مستقیم بهانه سرکوب به فاشیسم حاکم در ایران میدهند از برای حق جانبی بخاطر اینگونه نقد و انتقادهایی که استقلال و تمامیت عرضی ایران را زیر سوال میبرد ! </p>

  • کاربر مهمانmansour piry khanghah

    <p>اقای کاکارش لطف بفرمائید مطالب مرا که امروز صبح برایتان ارسال نموده ام را <رج و نسبت به نظرات احتمالأ غلط بنده پاسخی درست بدهید.بنده نه سواد کافی خواندن و نوشتن و نه سواد سیاسی کافی دارم.ولی دیدید که همین ادم بی سواد هم فرق دوست و دشمن ملت ایران و اقوام مختلفش و مخصوصأ برادران کردش را میشناسد و با دشمنان انان برخردی خشن و بدون رودربایستی می نماید.روژ باش</p>

  • کاربر مهمان

    <p>ايراندوست عزيزم </p> <p>من يک پسر همجنسگرا هستم و از شما گله مندم که با اهانت به همجنسگرايان ، آنان را هم رديف تجزيه طلبان قرار داده ايد.</p>

  • کاربر مهمان

    <p>ممنون از رادیو زمانه- عالی‌ بود.</p>

  • کاربر مهمان

    <p>محتویات مصاحبه چیزی نیست جز، شوونیسم افراطی،فاشیسم قومی،جعل و تحریف تاریخ و نفرت پراکنی و ضد وحدت ملی‌ در آخر حمایت غیر منطقی‌ و احساسی‌ از تجزیه طلبی بر اساس ناسیونالیسم جوان کردی متولد در استانبول!</p>

  • سردار

    <p>عجب دوستان دمکراتی، خیلی ممنون از اینکه گاهی وقتها اشاره ای هم به حقوق ما کردها می کنید، واقعا از اینکه گاهی به ما اجازه می دهید که در این مورد غلطی کنیم بسیار سپاسگذاریم...اما یک چیز دوستان، به نظرم اصلا نباید عصبی شوید چرا که در بعضی از واژه های دمکراتیکتان عجیب حرص و عصبیت به چشم میخورد...دوستان خونسرد باشید چرا که کردها یا به قول شما اکراد و یه هر چیز دیگری راه خود را میروند، آنها از حرص خوردنها و شکم پاره کردنهای شما خنده اشان می گیرد، حتی بچه های ما نیز به ژست ها و حماقتهای شما میخندند، کورش کبیر، خلیج فارس، ایران و ...همه دغدغه های دیگرتان. کردها خیلی آرام اما پر از ایمان حقوق خود را می گیرند و هرگز لحظه ای کوتاه نخواهند آمد، این واقعیت ما و کابوس شما بزودی بوقوع خواهد پیوست...شما خودتان را ناراحت نکنید، خونسرد باشید آخر میترسم روزی ناموستان را نیزبرای کورش کبیر وخلیج فارس بفروشید...آرام دوستان نگران آرام...</p>

  • کاربر مهمان

    <p>آن جامە بشکست و آن بادە بریخت...<br /> از نظرات عالیجنابان خوانندە متن هیچ تعجب نکردە و بلکە همیشە این باور را داشتەام کە جمع کثیری از بە اصطلاح روشنفکران فارس چە دمکرات چە کمونیستش این القاب را مدال آسا بر سینە آویزان دارند. اینان بەسان شترمرغ‌ سر در برف فرو کردەاند و شمشیر خود را بی‌هدف در هوا می‌چرخوانند.<br /> اینان فراموش کردەاند کە در چند قرن گذشتە کردها بودند کە مرز ایران را پاسداری می‌کردند و شما و اجدادتان هم کردها را قهرمان و مدافع این مرزها لقب دادید و خود و مرزهای باقیماندە این کشور را مدیون کردها می‌دانستید. شما فراموش کردەاید کە بعد از انقلاب ٥٧ کردها بودند کە هنرمندان، سیاسیون و احزاب را در کردستان پناە دادند و از جان و مال خود گذشتند و کردستان را بە سنگر انقلاب و استقامت ایران علیە ارتجاع تبدیل کردند. </p> <p>در آخر تنها دو جملە: </p> <p>جملە اول برای بە اصطلاح روشنفکران فارس زبان کە هنوز هم در خیال خود امپراتوری و ... هستند( آن جامە بشکست و آن بادە بریخت ) </p> <p>جملە دوم، برای ملتهای مختلف ساکن در ایران (چراغی کە بە خانە رواست در مسجد حرام است.) </p>

  • شاهين

    <p>بنظرم وقت انست که کردها حرف طرف مقابل را هم کمی گوش کنند و سعی کنند نظرات انطرف را هم بفهمند و تنها به قاضی نروند. (البته اگر دلشان خواست, من اصراری ندارم )<br /> بنظرم بد نيست که به راههای پيموده شده توسط خودشان تاکنون کمی بنگرند و با &quot;جی پی اس&quot; های دقيق هم چک کنند تا مبادا به اشتباه نرفته باشند.<br /> ببينيد از دوره قاضی محمد تا بحال دو روش را پيموديد:<br /> يک)<br /> فرصت طلبی تا کی بشه حکومت مرکزی ضعيف باشه تا حرکتی کرد.<br /> دو)<br /> با کمک خارجی قيام مسلحانه کردن<br /> و تا به حال هم نتيجه نداده و نميده...<br /> به زمين بياييد و اهداف زبان کردی و پيشرفت اقتصادی فرهنگی کردستان و برابری های مدنی در چهار چوب ملت يگانه و واحد ايران را دنبال کنيد باشد که رستگار شويد(و البته سعی هم نکنيد که کلک بزنيد و اب زير کاه باشيد چون طرف مقابل دستتان را از قبل خوانده است)<br /> البته شرايط مقدماتی يک چنين چيزی واقع بينيست. واقع بين باشيد. کردستان سر زمينی بن بست است و از لحاظ کشاورزی هم به اندازه کويرهای کرمان هم خاصيت ندارد چرا که در استان کرمان پسته محصول می شود که سالی کلی ارز اوری دارد(به گمانم نزديک هفتصد ميليون دلار) ولی در کردستان توت فرنگی و سيب محصول می شود با ارز اوری تقريبا ناچيز.<br /> خب اين که ديگر تقصير فاشيسم فارس نيست تقصير از زمينهای سنگی شماست که اکثرا دره و کوه می باشد و خاک کشاورزی برای محصول سود اور سرد سيری هم ندارد.<br /> از لحاظ فرهنگی, مثلا لباس سنتی کردی با ان شال کمر و ان تکه پارچه ايکه دور سرتان می پيچيد لباس کار صنعتی نيست و به درد تحرک و پويايی نمی خورد.<br /> فارس های فاشيست حدود يکصد سال قبل کلاه ها و لباس سنتی شان(قبا را با شال کمر و شلوار های بعضا پاچه گشاد) را به دور انداختند تا پيشرفت کنند که حداقل اين چند قدم را از اکراد جلو ترند.<br /> فقط به عکس های يکصد سال قبل و اواخر قاجار شهرهای فارس نشين نگاه کنيد و بعد مقايسه کنيد با عکس های هشتاد سال قبل. ظرف دو دهه همه چيز دگرگون شد و شما اکراد و اعراب هنوز دو دستی به لباس بدرد نخور در يک جامعه نيازمند به پويايی چسبيده ايد! که تقصير فاشيسم فارس نيست...</p>

  • فرشاد گیلانی

    <p>با سلام خدمت همه ایراندوستان عزیز بخصوص اقای شاهین<br /> ولی دوستان عزیز زیاد نباید ناز این میهمانان ایران عزیز را کشید .شما به سایت های اقتصادی ایران توجه کنید .بیشتر این استان های سرخورده حتی از عهده پرداخت کارکنان اموزش و پرورش خود نیز بر نمی ایند و باید از استانهای دیگر گرفت و برای انان عمران و ابادی کرد .حال اقایان باورشان شده که در روز جدای به بهشت موعود خواهند رسید .<br /> در برنامه خاورمیانه بزرگ بعضی از کشورها خیلی بزرگ و خطرناکند که یکی از انها ایران عزیز ماست که باید با پیاده نظام نیروهای خودی خود فروخته تجزیه شود .و جالب است که یادشان رفته سردمدار انها (امریکا ) در چند سال پیش چه بلایی سر جدایی طلبان تگزاس اورد.<br /> این اقایان بوق را از سر گشادش میزنند و همیشه از کشورهای غربی مثال میاورند.و فقط در زمینه جدایی طلبی و فدرالیسم غربی هستند و وقتی (بقول اقای شاهین ) صحبت از دیگر حقوق انسان مدرن و بخصوص حقوق زنان بحث میکنی اقایان انگار که از پشت کوه امده اند و انجا صحبت از زن شرقی و فرهنگ حاکم محلی و .....</p>

  • ناصر ايرانپور

    <p>از ناصر ايرانپور<br /> خطاب به‌ دوستانی که‌ مطلب بنده‌ را مطالعه‌ فرموده‌ايد و اما کامنت نگذاشته‌ايد. </p> <p>عزيزان، همانطور که‌ مستحضر هستيد، بحث بنده‌ در مورد مبانی ايدئولوژيک حکومت اسلامی ايران است و نه‌ مردمان معينی؛ اشاره‌ی من به‌ بخش کوچکی از دردهای ملتی است که‌ از ابتدايی‌ترين حقوقی انسانی و سياسی محروم شده‌ و به‌ دليل ايستادگی‌ و آزاديخواهی‌اش آماج بربرمنشانه‌ترين يورشهای حکومت اسلامی ايران قرار گرفته‌ است. و همانطور که‌ ملاحظه‌ می‌کنيد در هيچ جا هيچ حمله‌ نابابی به‌ هيچ کسی گفته‌ نشده‌ است. جان کلام مطلب بنده‌ اين است که‌ در ايران تبعيض بر اساس دين و مذهب و زبان و قوميت وجود دارد. چون می‌دانم که‌ اکثريت قريب به‌ اتفاق مردم به‌ ويژه‌ فارسی‌زبان ايران بر اين همه‌ بيدادگری که‌ بر هموطنانشان اعمال می‌شود، واقف نيستند، رسالت خود دانسته‌ام در جهت رفع اين نقيصه‌ در چهارچوب بضاعت قليل خود تلاش کنم. مصاحبه‌ی حاضر در اين چهارچوب قابل درک است. </p> <p>بنده‌ می‌گويم که‌ می‌توان اين همه‌ تظلمات را ديد يا نديد. اما آيا چنانچه‌ کسی از ديد خود و تحت عنوان "تزهايی" به‌ آنها اشاره‌ کرد و آنها را تحليل نمود، بايد چنين با وی تعامل نمود؟ گيريم صددرصد حرفهای بنده‌ اشتباه‌ باشد، آيا به‌ مسلخ کشيدن انسانی بدين شيوه‌ انسانی است؟ </p> <p>بنده‌ يکی از بزرگترين عوامل وضع موجود در ايران را دين می‌دانم. قربانی حاکميت دين در ايران تنها کرد و بلوچ و سنی‌مذهبان نيستند، بلکه‌ آزادی انديشه‌ در کليت خود است. يادمان رفته‌ است که‌ حکومت اسلامی چند هزار نفر انسان شريف را به‌ ويژه‌ در زندانهای مرکزی ايران با چه‌ انگيزه‌ و با چه‌ فيلتری در عرض تنها چند روز به‌ جوخه‌ی اعدام سپرد؟ يادمان رفته‌ بی‌حقوقی مفرط زنان ميهن‌مان به‌ يمن دين اسلامی را؟ يادمان رفته‌ است فجيع‌ترين اشکال مجازات اسلامی را؟ يادمان نرفته‌ چه‌ با دگرانديشی و دگرانديشان حتی خودی کردند؟ يادمان رفته‌ است جنگ‌افروزی حکومت اسلامی را به‌ جهان؟ يادمان نرفته‌ است... </p> <p>آری، در تلاش بوده‌ام و هستم که‌ به‌ گوشه‌ای از اين همه‌ جور و ستم و دلايل آن از منظر خود اشاره‌ کنم که‌ کامنتگذاران "متساهل" و "دمکرات" و "فرهيخته‌" و "برخوردار از تمدن چندين هزارساله‌" چنين خمينی‌وار قمه‌ می‌کشند. صرف اين واکنشها به‌ تمامی برهانی است بر درستی نظريات بنده‌ که‌ فاشيسم و استبداد قبل از اينکه‌ يک ساختار سياسی باشد، يک تفکر است، يک منش اجتماعی است. اگر اين تفکر و منش حتی اقليت ناچيزی از مردمان ايران‌زمين باشد، اين کشور به‌ اين زوديها روی آزادی و سعادت نخواهد ديد. دم از تمدن چندين هزارساله‌ می‌زنند، اما چنين غير بهداشتی و خصمانه‌ با مخالفان خود سخن می‌گويند. بسيار خوب، بگذاريد همچنان سينه‌‌های جوانان کردستان را پاره‌ کنند، هر چند روزی تعدادی را به‌ جوخه‌ی اعدام بسپارند، اما يقين داشته‌ باشيم که‌ خاک آن همچنين به‌ چشم همه‌ی مردم ايران خواهد رفت و کردستان تنها قربانيان اين ستمها نخواهد بود. در پرتو همچون فرهنگی‌ همچنان انقلابهای خونين بدون ثمری پيش رو خواهيم داشت. چرخ زمانه‌ی بشريت ترقيخواه‌ و آزاديخواه‌، اما، بدون ما در حرکت خواهد بود. </p> <p>اين دوستان زير چتر نامهای "مستعار" خارج از اهانتهای فجيع‌شان آنچه‌ را که‌ در ذهن کدر خود داشته‌اند، نثار اين ناچيز کرده‌اند، همان تکرار نموده‌اند که‌ در طول 50 سال حکومت پهلوی و 32 سال حکومت ناب محمدی شب و روز نثار بخشی از مردم ايران شده‌ است. اين دستان همان تروريسم حکومت اسلامی ايران است که‌ اکنون بدين شکل از آستين مدافعان دروغين ايران بيرون می‌آيد. اين همان موتورسواران خيابانهای تهران هستند که‌ با شعار اين و آن را می‌کشم و با باتوم و قمه‌ و اسلحه‌ به‌ جان فرزندان مردم می‌افتند، تنها بدين دليل که‌ يک حکومت غيردينی می‌خواهند، همان چيزی که‌ من می‌خواهم.<br /> اين سبک از برخورد با دگرانديشان برای مبارزين ايرانی و به‌ ويژه‌ کردستان شناخته‌ شده‌ است. ما از آخرين انتخابات نيست که‌ دروغهای رژيم را شناخته‌ايم، جنايات رژيم را شناخته‌ايم، راه‌ درست را شناخته‌ايم.<br /> لذا تعجبی نيست که‌ اين قمه‌‌کشان حتی در يک عبارت اشاره‌ای به‌ فاکتها و استدلالات من ننموده‌اند. به‌ قول يکی‌شان ارتش قدرتمند دارند، ديگر چه‌ نيازی به‌ استدلال! اکنون می‌فهم که‌ چرا انديشمند روشنگر ايرانی، آرامش دوستدار، نوميدانه‌ می‌گويند که‌ اين ملت دين‌خو قادر نيست، در‌ به‌ سوی آزادی و دمکراسی بگشايد. آری، هموطنان خوبم، خمينی و خامنه‌ای و احمدی‌نژاد از کره‌ی‌ مريخ بر ايران نازل نشده‌، بر بستر چنين تججر و بر دوش چنين انسانهايی شکل گرفته‌اند. </p> <p>حال که‌ چنين است پرسشی که‌ برای من مطرح است اين است که‌ با اين انسانها که‌ مريدان حکومت شريف اسلامی هستند، چه‌ بايد کرد. آيا بايد چون "جمهوری" اسلامی ايران و با زبان آنها و به‌ سبک آنها با آنها برخورد نمود؟ پاسخ من "خير" است. اين سربازان امام زمان که‌ پيداست در دامان حکومت شريف اسلامی ايران پرورده‌ شده‌اند، می‌خواهند جو خارج از کشور را نيز بدين سو بکشانند و از آن بهره‌ برند. اين بار از در دفاع از "ايرانيت" و "ايران" وارد شده‌اند. چه‌ باک که‌ مردم ايران به‌ نيکی می‌دانند که‌ تنها خطری که‌ متوجه‌ ايران می‌باشد، از سوی حکومت دينی ايران است که‌ چند بار ايران را تا آستانه‌ جنگ برده‌ است و يقين دارم با تروريسم بين‌المللی‌اش، با جنگ‌طلبی و تحريکات و آشوب‌طلبی‌اش کشور را وارد جنگی ويرانگر خواهد کرد و محتملا بر ايران همان خواهد رفت که‌ عراق رفت.<br /> به‌ هر حال تا جايی که‌ به‌ من برمی‌گردد، چون اين حضرات که‌ به‌ مردم کردستان توهين کرده‌اند، بر عليه‌ سخنوران هيچ زبانی کلام ناشکيبا بر زبان نخواهم آورد. از نظر من سلاح صلاح انديشه‌ورزی است و بس، تابوشکنی است، تداوم راه‌ برگزيده‌ برای استقرار آزادی و دمکراسی عميق در ايران است. دستيابی به‌ اين مهم بدون مبارزه‌ی بی‌امان فکری با اين پاسداران تحجر و مبانی ايدئولوژيک آن (مذهب و قوميت)، بدون به‌ زيرکشيدن حکومت جور و جهل اسلامی ايران که‌ همه‌ی نظردهندگان فوق از آن ارتزاق دست کم فکری و کلامی می‌کنند، ممکن نيست. با دفن حکومت اعدام طرفداران آن نيز طرد خواهند شد. </p> <p>بدون شک مردم کردستان استنتاجات خود را از کلام اين متحجرين جانبدار حکومت فاشيست اسلامی ايران خواهند داشت. گذشته‌ از اين، تا جايی به‌ مردم اين ديار مربوط می‌شود، اين ملت راه خود را برای‌ دستيابی به‌ حق تعيين سرنوشت کامل خود صبورانه‌، اما راسخ و استوار ادامه‌ خواهد داد. اين راه‌ نه‌ تنها راه‌ تقابل با مابقی مردم ايران نبوده‌ و نيست و نخواهد بود، بلکه‌ دقيقا در همراهی با آنها خواهد بود. کردستان همواره‌ تأکيد کرده‌ و من نيز چون عضوی از جامعه‌ی کردستان اينجا باری ديگر با صراحت هر چه‌ تمامتر تأکيد می‌کنم که‌ استقلال کردستان و تشکيل دولت کردی را حق بدون چون و چرای هر ملتی از جمله‌ کردستان می‌داند. اما با همان صراحت نيز تأکيد نموده‌ که‌ داوطلبانه‌ و آزادانه‌ سعادت خود را در چهارچوب يک ايران آزاد و آباد و دمکراتيک و فدرال جستجو می‌کند و برای آن مبارزه‌ می‌کند. احزاب کردستان در پی برپايی مرزهايی ديگری نيستند، برعکس، می‌خواهند مرزهای موجود داخلی را نيز بردارند، می‌خواهند در ساختن چنين ايرانی مشارکت داشته‌ باشند، می‌خواهند در تصميم‌گيريهای کشورشان مشارکت داشته‌ باشند، می‌خواهند امور داخلی خود را بدون قيم و کفيل از مرکز سامان دهند، می‌خواهند شهروند برابر حقوق باشند. اگر عده‌ای با اصرار مزورانه‌ حق‌خواهی و آزاديخواهی مردم کردستان را "تجزيه‌‌طلبی‌"می‌نامند، از آن جهت است که‌ می‌دانند کردستان از فردای شکست انقلاب ايران پيشگام مبارزات مردم ايران بوده‌ است و اکنون نيز از کانونهای اصلی آزاديخواهی ايران می‌باشد.<br /> عزيزان، ما می‌دانيم که‌ رهائی کردستان بدون رهائی کل مردم ايران ممکن نيست. از سوی ديگر‌ رهائی ايران از کردستان می‌گذرد. می‌دانيد که‌ استقرار دمکراسی در ايران 65 سال است، مطالبه‌ی اصلی حزب دمکرات کردستان ايران و بيش از 32 سال است شعار قاطبه‌ی احزاب کردستان ايران می‌باشد. آنچه‌ که‌ مردم شهرهای مرکزی ايران يک سال پيش برايش به‌ خيابانها آمدند، از ديرباز سرلوحه‌ی برنامه‌های مبارزاتی احزاب کردستانی می‌باشد. به‌ همين جهت نيز نوک تيز يورش جانبداران عقب‌ماندگی و خشونت متوجه‌ کردستان است. چه‌ باک: اگر رژيم صدام توانست تا ابد اقتدار خود را حفظ کند، رژيم خمينی نيز خواهد توانست. اگر کردستان عراق به‌ زانو در آمد، کردستان ايران هم به‌ زانو درخواهد آمد. سرنوشت رژيم عراق بايد برای جانبداران قداره‌بند رژيم ايران نيز پندآموز باشد. </p> <p>اگر ذره‌ای احتمال می‌دادم که‌ ذهن اين دوستان به‌ کلی منجمد نشده‌ است، با آنها در سايت وزين راديو زمانه‌ ديالوگی را شروع می‌کردم و از دست‌اندرکاران آن خواهش می‌کردم پلاتفرم لازم را در اختيار ما بگذارند. اما آيا می‌توان با کسانی گفت‌وشنود نمود که‌ چنين "سخن" گويند و چنان شمشير کشند؟!! </p> <p>اينان قبل از اينکه‌ در مورد امور و مقولات سياسی و اجتماعی (که‌ در همه‌ جای اين گيتی مناقشه‌برانگيز است) سخن گويند، بهتر است "فرهنگ" "حزب فقط حزب‌الله‌" گونه‌ی جمهوری اسلامی را بکناری نهند، فن صحيح سخن‌گفتن متمدنانه‌ را بياموزند که‌ يکی از بخشهای بس مهم فرهنگ سياسی است. دم از سياست زدن بدون داشتن چنين فرهنگ تعاملی تنها می‌تواند از زرادخانه‌ی حکومت اسلامی ايران سرچشمه‌ گيرد. </p>

  • ariobarzan

    <p>من یا بهتر بگویم ما به عنوان یک ایرانی با این واژه "از چاله به چاه افتادن" به خوبی و با پوست و گوشت خود آشنایی داریم ولی هر بار از هر چاله در چاهی و در طول تاریخ این چاه عمیق تر نیز شده ... سخن اینجانب به عنوان یک ایرانی لر ، یک لر ایرانی که بهترین عنوان همان ایرانی " با تمام وجود" در پاسخ به این شخص که نامش بر او زیبنده نیست ، بزرگترین و بدترین فکر وحشتناک ترین ، فاجعه بار ترین سخن در باره میهنم از جان بهترم سخن از فدرالیسم است ، اینجانب با تمام وجود با خشونت مخالفم اما باید مغز هرکس را ، هرکس چه دانسته و چه ندانسته چنین فکری در آن بود بدون درنگ باید بر سنگ کوبید...</p>

  • بهنام امینی

    <p>آقای شاهین لطف کنید نظرات منورتان را در مقاله جداگانه ای چاپ کنید اگر امکان دارد همینجا در رادیو زمانه.آن موقع اولین کسی خواهم بود که بی رحمانه نقدتان خواهم کرد.فعلا این یک قلم را داشته باشید که شما نمونه واقعی یک شخصیت فاشیست و نژادپرست هستید به این دلیل ساده که صراحتا نقض حقوق انسانی کردها را به دلیل آنچه واقعیتهای فرهنگی ،اقلیمی واقتصادی آنان می دانید مشروع می پندارید.</p>

  • کاربر مهمان

    <p>دوست گرامی ، جناب ایراندوست </p> <p>هم سنخ دانستن فعالان جنبش فمینیستی ، فعالان جنبش سبز و همجنسگرایان با تجزیه طلبان فاشیست ، جفا در حق سه گروه یاد شده است.</p>

  • Sipan

    <p>هموطن بودن مثل همسر بودنه. یه قرارداده. باید هر دو طرف راضی باشن.<br /> در ضمن تجزیه طلبی توی هیچ قانون قضایی مدرنی جرم نیست. </p>

  • کاربر مهمان

    <p>قواینن دموکراسی می گوید که هر ملتی حق تعیین سرنوشت دارد و هیچ کس و ملت دیگری نمی تواند برای یک ملت تعیین تکلیف کند. ملیتهای کرد، آذری، بلوچ، ترکمن، عرب، لر، گیلک و مازن، همه و همه حق تعیین سرنوشت خود را دارند و کسی نمی تواند با این اصول دموکراسی مبارزه کند. این ملیتها ترجیح می دهند که در ایران فدرال زندگی کنند و همه نیز به زبان مادری خود آموزش ببینند. این جزو اصول دموکراسی است، حالا اگر شونیزم فارس تحمل دیدن این مدل دموکراسی را ندارد، مشکل از تفکر فاشیستی و زورگویی آنهاست و باید خودشان را تغییر دهند وگرنه کشور تجزیه خواهد شد</p>

  • فرح

    <p>بسیاری برای خودشان اسمی انتخاب نکرده اند و کاربر میهمان هستند پس نمی توان به طور مشخص به آنها پاسخ داد<br /> هموطنان، شما که تجزیه دوست ندارید<br /> شما که ایران را یک پارچه می خواهید<br /> حداقل بیایید کمی آگاه شوید، مطالعه کنید، مدرن شوید، متمدن شوید<br /> تمرین مدارا کنید، حرف مخالف خود را بشنوید بدون اینکه با یک برچسب او را از میدان به در ببرید<br /> در بحث حرفتان را بزنید چرا می خواهید دیگری را مجاب کنید<br /> بگذارید همه حرف های معقولشان را بزنند و آن وقت خواننده و شنونده ی آن حرف ها از میانشان مناسبت ترین<br /> با فکر خود را انتخاب کند<br /> اول از همه من یک فارس هستم، ولی اعتقاد دارم که ملیت ها، (یا به قول شما قوم ها)ی داخل ایران حقوقی دارند که باید تامین شود. از حق تحصیل به زبان مادری گرفته تا داشتن استاندار و بقیه مقامات از خودشان.<br /> من دوست دارم که همه با هم در داخل ایرانی آباد و آزاد و دمکراتیک زندگی کنیم، ولی مردمی که روی این خاک زندگی می کنند، باید برابر باشند در همه ی حقوق. به زور مردم بی حقوق و ناراضی را روی این خاک نگه داشتن به نفع هیچ کداممان نیست. پس باید کاری کنیم تا همه باهم برابر باشیم. این هم هیچ راهی ندارد جز داشتن یک حکومت دمکرات پس به جای پریدن به هم ابتدا باید شر این حکومت جمهوری اسلامی را برداریم. در یک حکومت دمکرات هیچ کس به زور زیر یک سقف نخواهد زیست. سالهاست که استان کبک در کانادا رفراندوم می گذارد برای جدایی، رفراندوم زیر نظر دولت فدرال، و البته هنوز به میزان مناسب نرسیده و ممکن است هیچگاه نرسد. تازه آنها زبان خودشان را به صورت رسمی دارند و امور استانشان را خود اداره می کنند. بیایید کمی متمدن شویم و از دنیای متمدن یاد بگیریم.<br /> ضمن اینکه دوستان به این موضوع هم اشراف دارم که دولت های خارجی ذینفع از تفرقه و تجزیه بین ما کاملا بهره می برند. برای آنها کشورهای کوچک و تکه تکه و ضعیف بهتر از یک دولت مقتدر و بزرگ و مستقل است.<br /> پس دوستان ترک و کرد و بلوچ و عرب و ... به این شق قضیه هم توجه داشته باشید و نگذارید با تاریخ سازی و هویت سازی ما را با هم دشمن کنند.<br /> باور کنید منِ فارس هیچ دخالتی در انتخاب این زبان در سطح کشور نداشته ام، پس چرا باید دشمن شما باشم. تازه تمام شاهان ترک ایران خودشان این زبان را (زبان فارسی) را انتخاب کرده اند کاش آن موقع گفته بودند زبان ترکی زبان رسمی، هم ما یک زبان دیگر یاد گرفته بودیم و هم جایمان الان عوض شده بود و ما داشتیم به شما غر می زدیم. </p>