ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

انتخاب ترامپ روز تاریکی برای دنیاست

گاردین - این انتخاب اصولاً یک فاجعه‌ی آمریکایی است که آمریکا خودش برای خودش تدارک دیده است.

پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نگرانی‌های فراوانی برای بسیاری از شهروندان این کشور ایجاد کرده، اما این نگرانی‌ها به مردم آمریکا محدود نمی‌شوند. شورای سردبیری روزنامه‌ی «گاردین» در بریتانیا به تبعات نگران‌کننده‌ی انتخاب آقای ترامپ برای آمریکا و کل دنیا می‌پردازد.

آن‌چه غیرقابل‌تصور دانسته می‌شود فقط تا وقتی غیرقابل‌تصور است که هنوز اتفاق نیفتاده باشد. وقتی اتفاق افتاد، مثل «تاراج شهر رُم»، به لحاظ تاریخی اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد. زمین‌لرزه‌ی سیاسی و جهان‌گیر انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور بعدی آمریکا هم چنین حادثه‌ای است. اگر آقای ترامپ به وعده‌های انتخاباتی‌اش، وعده‌های پرشمار و بی‌پروا، وفادار بماند، پیروزی او در این انتخابات منادی خیره‌کننده‌ترین واژگونگی در عرف سیاسی و اقتصادی آمریکا از زمان برنامه‌ی «نیو دیل» در دهه‌ی ۱۹۳۰ خواهد بود، البته با اهداف و اثراتی که در تضاد با آن برنامه قرار می‌گیرند. چنین رویکردی روند مترقی و رو به رشد اما کم‌توان در آمریکای معاصر و دنیای قرن بیست و یکم را متوقف می‌کند. این رویکرد نشان‌گر گسستِ قاطعانه از نظم سیاسی و اقتصادی لیبرالی و جهانی است که تحت تسلط آمریکا بود، نظمی که به نظر می‌رسید، به دنبال فروپاشی کمونیسم و شکوفایی اقتصاد چین، قرن بیست و یکم را تحت امر خود دارد.

از این نظر، پیروزی ترامپ بازتاب گرایش عمومی و هرچه بیشتر هشداردهنده‌ای به سمت جناح راست در صحنه‌ی سیاسی دیگر دموکراسی‌های غربی و پساصنعتی است، گرایشی که نیروهای مترقی در این کشورها باز هم واکنش‌های نامناسب و نابسنده‌ای به آن نشان داده‌اند. همسویی بین انتخاب ترامپ و رأی بریتانیا به «برگزیت» آشکار است و واقعیت دارد. و، احتمالاً، این هم واقعیت آشکاری است که پیروزی ترامپ می‌تواند نیروهای ملی‌گرا را در بسیاری از بخش‌های اروپا بیشتر تقویت کند – مارین لوپن به سرعت به این موج‌سواری پیوست. لیبرال‌ها در سرتاسر آمریکا و فراتر از آمریکا از نتیجه‌ی انتخابات این کشور ابراز تأسف می‌کنند. اما این نتیجه در مسکو و دمشق مورد استقبال قرار می‌گیرد، و به سران روسیه و سوریه احساس جسارت بیشتر می‌دهد. این هفته‌ی خوبی برای شهروندان لتونی و اوکراین نیست، و هفته‌ی شوم دیگری برای مخالفان سوری است. نتیجه‌ی انتخابات آمریکا چالشی بسیار طولانی برای نیروهای سیاسی مترقی است تا به فهم پیغام رادیکال و قابل اعتنای این رویکرد برسند، رویکردی که این نیروها را در بسیاری از کشورها، و نه فقط در آمریکا، در صحنه‌ی سیاسی به حاشیه رانده است.

جدی نگرفتن

با این حال، این انتخاب اصولاً یک فاجعه‌ی آمریکایی است که آمریکا خودش برای خودش تدارک دیده است. وقتی که وقت‌اش شد، آمریکا نتوانست راه حل قابل اعتنایی برای مقابله با آقای ترامپ و آن‌چه او نمایندگی‌اش می‌کرد بیابد. هیلاری کلینتون در این آزمون حیاتی، هم در مورد خودش و هم در مورد آن‌چه وعده‌اش را داده بود، شکست خورد؛ این آخر خط او است. اما هیلاری کلینتون عارضه بود، نه علت. در سرتاسر این کارزار انتخاباتی تلخ و طولانی، آقای ترامپ را جدی نگرفتند و عمدتاً انتظار نداشتند که بتواند خانم کلینتون را شکست بدهد. در هر مرحله، به نظر می‌رسید که نامزدی آقای ترامپ قطعاً به مانع بر می‌خورد و محال می‌شود. نظرسنجی‌ها و محاسبه‌ی پرهیاهوی آمار و احتمالات به ندرت به سود او جلوه می‌کردند؛ حالا هردوی این روش‌ها و دستگاه‌ها بی‌اعتبار شده‌اند. تنها بعد از مداخله‌ی رئیس اف‌بی‌آی و کمتر از دو هفته مانده به برگزاری انتخابات بود که این تصور به شکل گسترده شکل گرفت که ممکن است روند ماجرا به سود آقای ترامپ پیش برود. با این همه، در آستانه‌ی برگزاری انتخاب هم دوباره آقای ترامپ را نامزد بی‌ربط و نامربوطی می‌دیدند.

همسویی بین انتخاب ترامپ و رأی بریتانیا به «برگزیت» آشکار است و واقعیت دارد.

با این حال، آقای ترامپ در انتخاباتی به پیروزی چشمگیر رسید که، اگر نظرسنجی‌ها درست بوده باشند، اکثر مردم تصمیم‌شان را قبل از بلوای جیمز کومی (رئیس اف‌بی‌آی) گرفته بودند. پیروزی آقای ترامپ فراگیر بود. این پیروزی، بیش از هرچیز دیگری، بر پایه‌ی آرای سفیدپوستان شکل گرفت؛ فارغ از جنسیت، سن، یا تحصیلات، اکثر رأی‌دهندگان سفیدپوست به آقای ترامپ رأی دادند. این خیره‌کننده‌ترین نتیجه‌ی غیر‌قابل‌انتظار در تاریخ معاصر آمریکا بود؛ فقط یک غوغا نبود. آقای ترامپ در بیشتر ایالت‌های محل منازعه به پیروزی رسید، ایالت‌هایی که کارزار انتخاباتی هیلاری کلینتون پول فراوانی در آن‌ها خرج کرده بود – اوهایو، پنسیلوانیا، فلوریدا، کارولینای شمالی، و ویسکانسین. به این ترتیب، آقای ترامپ راه خود را به سمت پیروزی قاطع در کسب آرای الکتورالی بالغ بر ۳۰۰ رأی باز کرد. کسب این اکثریت بر پایه‌ی اتکا به «ایالت‌های داخلی» (در مرکز کشور، نه در شرق و غرب یا شمال و جنوب) شکل گرفت که ساکنان دژهای بزرگ دموکرات‌ها در مناطق ساحلی آن‌ها را تنها از ارتفاع ۱۰ هزار متری‌شان می‌دیدند. اما موج قرمز (جمهوری‌خواه) به سمت شمال پیش‌روی کرد، به عمق کمربند شمال شرقی نفوذ کرد، و جای پای خود را در جنوب هم مستحکم کرد – هرچند که سیستم انتخاباتی آمریکا، موسوم به «کالج الکتورال» (احتساب رأی نهایی تک تک ایالت‌ها، و نه رأی اکثریت مردم در سراسر کشور) پیروزی آقای ترامپ را تشدید کرد؛ خانم کلینتون رأی اکثریت مردم را به دست آورد، و این همان نتیجه‌ای بود که دموکرات‌ها، جز در یک مورد، در هر انتخابات ریاست جمهوری از سال ۱۹۸۸ به این سو گرفته‌اند.

دموکرات‌های بدون اتحاد

در همین حال، نامزدهای جمهوری‌خواه کنگره که، بعد از مناظرات زننده‌ی تلویزیونی، برای فاصله گرفتن از نامزد حزب‌شان به تقلا افتاده بودند، توانستند از آب گل‌آلودی که آقای ترامپ درست کرده ماهی بگیرند. جمهوری‌خواهان اکثریت خود را در رقابت‌های انتخاباتی سنا حفظ کردند، و به این ترتیب بخت خود برای تقویت این اکثریت در انتخابات سال ۲۰۱۸ را هم افزایش دادند، یعنی زمانی که بهره‌وران از موج انتخابِ مجددِ اوباما در سال ۲۰۱۲ رودرروی رأی‌دهندگان قرار می‌گیرند. اکثریت کنگره هم قاطعانه در اختیار نمایندگان جمهوری‌خواه خواهد ماند؛ پل رایان، رئیس مجلس، و هم‌قطاران‌اش بیشتر از بابت بنیان‌های حزب‌شان و احتمالاً رویکرد انتقام‌جویانه‌ی رئیس جدید کاخ سفید نگرانی دارند، و چندان از بابت دموکرات‌های بدون اتحاد نگران نیستند، دموکرات‌هایی که نتیجه‌ی این انتخابات تجسم‌بخشِ تمام چیزهایی شد که از آن‌ها در هراس بودند.

«پرزیدنت ترامپ» عبارت شوکه‌کننده‌ای است که در سراسر دنیا به گوش می‌رسد. حالا که او برنده‌ی انتخابات شده، سیلی از توضیحات درباره‌ی دلایل این پیروزی به راه افتاده است: بسیج کردن (یا نکردن) این یا آن بخش مردم تعیین‌کننده بود؛ ترامپ نبض مردم خشمگین و ضد دستگاه سیاسی را درست تشخیص داد؛ بومی‌گرایی آمریکایی‌ها همیشه قوی‌تر از آن چیزی بوده که لیبرال‌ها دل‌شان خواسته باور کنند؛ ترامپ یک سلبریتی در دوره و زمانه‌ای بود که شیفته‌ی سلبریتی‌ها است؛ ترامپ بر توسن «سیاست سوای حقیقت» سوار شد؛ «عظمت را دوباره به آمریکا برگردانیم» پیغام نافذ و به شدت اثرگذاری برای یک ملتِ نظامی‌گرا و امپریالیست داشت؛ مردان سفیدپوست (و بسیاری از زنان سفیدپوست) با «خویشتن‌داری بیانی» مشکل داشتند؛ زن‌ستیزی نقش داشت؛ رسانه‌های جریان اصلی نتوانستند ترامپ را افشا کنند؛ این یک همه‌پرسی درباره‌ی عملکرد باراک اوباما بود؛ کلینتون از اول نامزد نامناسبی بود؛ سیستم انتخاباتی یک سازوکار زشت نژادپرستانه دارد؛ و روس‌ها ترامپ را به پیروزی رساندند.

هیچ‌کدام از این توضیحات نامربوط نیستند. همه‌ی آن‌ها حرفی برای گفتن دارند. اما باید مراقب بود که در دام اطمینان خاطرهای آنی نیفتیم. همچنان که در مورد «برگزیت» دیدیم، به دنبال واکنش آنی به یک حادثه‌ی غیرمتنظره‌ی عظیم، دوره‌ای می‌آید که باید به گردآوری دقیق دلایل و شواهد و تأمل بر آن‌ها پرداخت. این گفته نه به معنای دست کم گرفتن جدیت و اهمیت عظیم رخدادی است که روز سه شنبه اتفاق افتاد، نه به معنای کم‌اهمیت جلوه دادن نگرانی‌هایی که با اتمام دوره‌ی کار آقای اوباما و آغاز به کار آقای ترامپ پیش روی ما خواهند بود.

خانم کلینتون، در نطق باوقار خود برای قبول شکست، به درستی بر ضرورت حفظ و دفاع از ارزش‌های دموکراسی تأکید کرد.

در حال حاضر، چهار نکته وجود دارند که می‌توانند مشخصاً مایه‌ی ترس و هراس باشند. نکته‌ی اول راه‌اندازی یک برنامه‌ی محافظه‌کارانه‌ی بی‌مهار در واشنگتن است، آن هم حالا که جمهوری‌خواهان کنترل هردو مجلس نمایندگان و سنا را در اختیار دارند، پدیده‌ای که در صد سال گذشته به ندرت اتفاق افتاده است. خانم کلینتون، در نطق باوقار خود برای قبول شکست، به درستی بر ضرورت حفظ و دفاع از ارزش‌های دموکراسی تأکید کرد؛ و چه بسا توجهاتی را هم به میراث پرزیدنت اوباما در زمینه‌ی بیمه‌ی درمانی و تغییرات اقلیمی جلب کرده باشد. آقای ترامپ و نمایندگان جمهوری‌خواه کنگره اختلافاتی دارند؛ و آقای ترامپ، در مقایسه با بسیاری از آنان، قابلیت بیشتری برای استفاده از قدرت دولت دارد. با این حال، هردو برای شکل دادن به ترکیب جدید «دیوان عالی» و چند ده هیئت قضایی مطابق میل خود راه همواری پیش رو دارند. تأثیرات این اتفاق بر مسائل مربوط به نژاد، جنسیت، و برابری جنسی احتمالاً تا پس از دوران ریاست جمهوری آقای ترامپ هم به جا می‌مانند. جنگ فرهنگ‌ها دوباره از سر گرفته خواهد شد. حق سقط جنین به خطر خواهد افتاد.

تأثیرات نژادی

نکته‌ی دوم تأثیرات انتخاب آقای ترامپ بر مسئله‌ی نژاد در آمریکا، در ابعاد وسیع‌تر، است. آقای ترامپ در کارزار انتخاباتی خود با مهاجران و مسلمانان در افتاد، به سیاه‌پوستان و آمریکائیان لاتینی‌تبار توهین کرد، آگهی‌های تبلیغاتی‌ای منتشر کرد که به نظر بعضی علناً یهودستیزانه بودند، هر سفیدپوست نژادپرستی در داخل کشور از پیروزی‌اش استقبال کرد. هر اقدامی که او در این زمینه انجام دهد این خطر را در بر دارد که به ایجاد اختلاف و درگیری منجر شود. بعد از نیم قرن پیشرفت دشوار اما غیرقابل‌انکار در زمینه‌ی مسئله‌ی نژاد در آمریکا، هر اقدامی برای به عقب برگرداندن عقربه‌های ساعت می‌تواند عواقب شومی به دنبال بیاورد.

نکته‌ی سومی که موجب ترس و هراس می‌شود این است که آیا آقای ترامپ اصلاً برنامه‌ی اقتصادی خاصی برای برخی از بخش‌های کم‌درآمد جامعه دارد یا نه، بخش‌هایی که آرای‌شان را قاطعانه به سود او به صندوق ریختند. آقای ترامپ به خشمی بها داد که بسیاری از رأی‌دهندگان کم‌درآمد و سفیدپوست احساس می‌کردند. اما واقعاً چه کاری در این باره می‌تواند بکند؟ اکثر نمایندگان جمهوری‌خواه کنگره تا چه حد به این مسئله اهمیت می‌دهند؟ آقای ترامپ می‌تواند برای برافراشتن دیوارهای حمایت‌گری اقتصادی که مطابق میل او است تلاش کند. این کار خوش‌آیندِ هواداران او خواهد بود. اما دشوار می‌شود دریافت که چگونه می‌تواند به معادن، کارگاه‌ها، و کارخانجات قدیمی حیاتِ دوباره ببخشد. انبوهی از آمریکایی‌ها احساس می‌کنند که وانهاده و نادیده گرفته شده‌اند. با این حال، آقای ترامپ به بازی خطرناکی دست زده است، اگر در نهایت روشن شود که از نگرانی‌های آنان بار دیگر برای پیش‌برد منافع شخصی خود و طبقه‌ی مرفه شهرنشینی که خودش به آن تعلق دارد بهره‌داری کرده است.

در عین حال، نکته‌ی آخر می‌تواند موجبات ترس و هراس فراگیر برای تمام دنیا باشد. پیروزی آقای ترامپ به معنی ابهام در مورد راهبرد آینده‌ی آمریکا در سطح جهانی است، در دنیایی که مدت‌ها است برای ثبات خود به آمریکا اتکا کرده است. ظرفیت آقای ترامپ برای بی‌ثبات کردن تقریباً حد و حصر ندارد. سیاست‌های او در حوزه‌ی امور نظامی، دیپلماتیک، امنیتی، زیست‌محیطی، و تجاری این ظرفیت را دارند که دنیا را به وضع وخیم‌تری دچار کنند. شهروندان آمریکا این هفته به اقدام خطرناکی دست زدند. با انتخابی که آن‌ها کردند، ما همه با دوران تیره، پرابهام، و هراس‌آوری مواجه شده‌ایم.

منبع:  آسو

_________________________________________

* آن‌چه خواندید برگردان مقاله‌ای است که شورای سردبیری روزنامه‌ی گاردین در بریتانیا منتشر کرده است:

Editorial, ‘The Guardian View on President-elect Donald Trump: A Dark Day for the World,’ Guardian, 9 November 2016

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • فرزاد

    خواندن بعضي روزنامه ها أفكار رامسموم ميكند!!! بنظر ميرسيد كه شما مثل روحانيون رأي بر ضاله بودن بعضي كتب و روزنامه ها يعني ضاله بودن و مسموم بودن تفكر متفاوت ميدهيد٠ اين تفكر يك ازاد انديش نيست بلكه يك تفكر بسته و حامي تاريك انديشي٠ همانطور كه قبلا نوشتم فقط كافيست كسي كامنتهاي شما را بخواند تا به عمق انديشه شما كه در واقع بسيار كم عمق است پي ببرد٠ لطفا بيشتر مطالعه كنيد و احساس تعهد٠ بحث من با شما در اينجا به پايان رسيد٠ ارزوي سلامتي و بهروزي برأي شما دارم٠

  • Behrouz

    فرزاد گرامی سرگرمی من روابط بین الملل است که از اوایل دبیرستا ن شروع شد و بیش از یکسال است که مبارزات انتخاباتی آمریکا را دنبال کرده ام و طی این مدت ترامپ کاستیهای فراوانی ازخود نشان داده و یکسال بیش گفتم که تنها یک فرد از ترامپ بد تر و فاسد تر است و آنهم هیلاری کلینتون است. من طرفدار ترامپ نیستم ولی این انتخاب بین بد و بدترین بود و منطقی است که بد به بدترین ترجیح دارد. اتهام نژاد پرستی بسیار کهنه شده و شاید بدانی که تعداد رأی سیاهپوستان به ترامپ بیش رأی آنها به رامنی بود. فکر میکنید سیاهان طرفدار ترامپ مصلحت خود را نمیدانند؟ خواندن گاردین مانند خواندن پراودا و یا ایزوستیا است و باور کن فکر آدم را مسموم میکند. برای لحظه ای اسرائیل را ول کنید و به جمهوری آذربایجان، که شیعه هم هست، فکر کنید که ارمنستان بیست در صد خاکش را اشغال کرده و ۲۵۰۰۰ نفر را کشت و یک میلیون را آواره کرده و بزرگترین پشتیبان ارمنستان، ایران است و از ایرانیان صدائی و اعتراضی بر نخاسته است.

  • فرزاد

    جناب بهروز از شما بابت اشتباه گرفتن شما با فرد ديگر با اسم مشابه پوزش ميطلبم٠ با متن اخرين پيام شما موافقم اما اين سؤال مطرح است كه أيا هر كس كه به سياستهاي اسرائيل منتقد است ميبايستي يهود ستيز معرفي شود و يا اينكه قصد نابودي يك ملت را دارد٠ اينها ادبيات اخونديسم تبهكار در ٣٧سال گذشته است و اين حكومت جنايتكار و فاسد در تهران با من جنگ بيشتر دارد تا با اسرائيل و ٠٠٠ ٠ موضوع ديگر كه شايان توجه است ديدگاهاي عميقا راستگرايانه شما چه پيرامون انتخاب ترامپ باشد ( كه دست راستي ترين و نژاد پرست ترين و بي تجربه ترين پرزيدنت تاريخ ٢٤٠ ساله امريكاست و در سرخط برنامه هاي خود كه مجددا امشب در برنامه ٦٠ دقيقه تكرار كرد، عقبگرد ٥٠ ساله حقوق مدني كه جنبش زنان و سياهپوستان و ٠٠٠ كسب كرده اند) و يا بر عليه روزنامه هايي با ديدگاهي انساندوستانه، دو نمونه اخير از افشاهاي گاردين موضوع وضعيت پناهنده ها در استراليا از جمله وضعيت أسفبار ٤٥٠ إيراني در ميان انها و افشاگريهاي ويكي ليكس در دو سال گذشته و اخيرا ايميلهاي هيلاري كلينتون و تقلبات انها بر عليه برني سندرز٠ برأي من كسب حقوق إنسانها چه إيراني و يا مكزيكي و يا فلسطيني و يا امريكايى و يا سرخپوستان كانادا ٠٠٠ اهميت فراوان ولي يكسان دارد٠ در ايران اقليتهاي قومي و ديني حتي درويشها تحت ستم مضاعف بوده اند و ماهيت اين حكومت ايران ميانه خوبي با حقوق انسانها و حقوق بشر ندارد و از اين جنبه وجهه مشترك حكومت ايران در ٣٧ سال گذشته با اسرائيل در ٥٠ سال اخير است و در ٢٠ ژنوايه ٢٠١٧ كشور أمريكا نيز رسما رداي بنيادگرايي و ارتجاع حكومتي را به تن خواهد كرد٠

  • Behrouz

    فرزاد گرامی من بد شانس هم از همین سرزمین بلا زده و خرافه پرور هستم. اگر ملتی برای دیگران مرگ و نابودی خواست باید آنرا با تمام قدرت محکوم کرد. درایران کردها و بلوچها قتل وعام میشوند و با هموطنان بهائی ما (نه بهائی هستم و نه یهودی) غیر انسانی ترین بد رفتاریها شده و چهره زیبای دختران رعنای ایران بخاطر نشان دادن تارموئی توسط "خواهران زینب " با حمایت پلیس فاقد شرف خود آلود شده و ایران مسئول اصلی قتل و عام پانصد هزار سوری است و ما پانزده میلیون حاشیه نشین داریم در فقر مطلق و فساد، بیکاری، اعتیاد، فحشا،...... بیداد میکند وما همه این بلاها را ول کرده و کارمان شده فحش و پرخاش و شعار"مرگ بر" و "نابود باید گردد" و اشغال سفارتخانه ها که نشانه سقوط اخلاقی و انسانی یک ملت میباشد. تا زمانیکه به کاستی های خود پی نبرده (تبدیل شدن ایران به مستعمره روسیه و چین، بد نامی در جهان، اشاعه تروریسم در سراسر جهان، .......) و دیگران را متهم میکنیم روزگار ملت بدتر از این هم خواهد شد.

  • فرزاد

    جناب بهروز۰ این اولین بار نیست که شما به مردم ایران توهین میکنید۰ بلی تنها دمکراسی با زور اسلحه و اگر سلاح های متکی بر کنوانسیونها تمام شد تهدید استفاده از بمب اتم، و نیز شهرک سازی مداوم و اشغال کشوری به مدت پنجاه سال بخشی از سیاست دمکراتیک اسراییل است۰کشوری با سابقه هفتاد سال ولی هنوز نقشه از خود ندارد چرا که هر سال با شهرک سازی غیرقانونی تلاش بر اضافه کردن سرزمین های فلسطینی به طرح و نقشه نهایی خود دارد٠ فقط کافیست که مردم کامنت های شما را بخوانند و با ماهیت اشغالگر شما آشنا شوند۰توضيح و توجيه ضرورت ندارد٠

  • Behrouz

    فرزاد *** من شهروند اسرائیل (تنها دموکراسی خاورمیانه) نیستم و در عمرم یک شهروند اسرائیل را هم ملاقات نکرده ام. نویسنده آلمانی ماتیاس کونتسل ایرانیان را یکی از نژاد پرست ترین یهود ستیزان دنیا میداند و تو با ارتباط دادن من با اسرائیل درستی نظر وی را ثابت کرده ای. ***این کودکان فلسطینی چیست که از دهان ** بیرون میریزی؟ امی شومر که تهدید به ترک آمریکا کرده بود میگوید که شوخی میکرده و یک شرکت هواپیمائی در میسیسیپی پیشنهاد بلیط مجانی یک طرفه به کانادا را کرده ولی با کمال تأسف هیچ داوطلبی اعلام آمادگی نکرده و جالب اینکه کانادائیها هشتگی دارند که میگویند خود بقدر کافی از این ننرها دارند و آنها را نمیخواهند. حیف از این وقت که صرف جوابگوئی به *** تو شد.

  • bijan

    با این انتخاب پوپولیسم آمریکایی مناسبات جهانی و محیط زیست وضعیتی بدی پیدا خواهد کرد و تقویت جریانات راست خطر گسترش فاشیسم را افزایش می دهد و در داخل آمریکا فاصله دارا و ندار بیشتر شده و تضادها و نا آرامی های اجتماعی آشکار تر میشود و چه بسا دستگاه حاکمه برا ی فرا فکنی مشکلات داخلی جنگ افروزی کند و همان بلایی را که دارودسته بوش بر سر عراق آوردند بر سر مناطق دیگر جهان بیاورند .

  • فرزاد

    این آقا که طرفدار پر پا قرص نتانیاهو است و همیشه علیه دمکراسی و انساندوست بودن و مردم از جمله مردم فلسطین سخن پراکنی کرده ا ست۰ ایشان حتی در پست دیگری در همین سایت به دروغ از مخالفت دولت كانادا به مهاجرت مردم امریکا به کانادا بعد از انتخابات اخيرسخن گفته که دروغی بیش نیست۰ در پستهای قبلی از قتل عام کودکان فلسطینی و حمله به ايران دفاع كرده و حالا در دفاع از ترامپ که نه تنها امریکا را بلکه جهان را رو به سوی تاریکی و خشونت بیشتر سوق خواهد داد۰ گاردین یکی آزاداندیش ترین و مترقی ترین روزنامه های جهان است و قابل دسترسی برای همه در نت۰ دروغ گفتن و لجن پراکنی سنت دیکتاتورها و همنوعان آنهاست۰

  • فرزاد

    سیاستهای ترامپ جهان را بسوی رشد نژادپرستی و ناامنی جانی و مالی بیشتر خواهد برد۰ این آبروریزی فجیع سیاستهای ترامپ جهان را بسوی رشد نژادپرستی و ناامنی جانی و مالی بیشتر خواهد برد۰ این آبروریزی فجیع نتایجی مهلک در امریکا و عقب گردی مدنی به قبل از دهه شصت میلادی خواهد برد و از لحاظ اقتصادی به فاجعه ای عظیم برای مردم امریکا ۰ ترامپ با فحش دادن و قلدربازی توانایی مقابله با روسیه و چین و آلمان و فرانسه را نخواهد داشت و امریکا را تبدیل به نوک پیکان سیاستهای منحط و ضدمردمی در جهان تبدیل خواهد کرد۰ سیاستهای نژادپرستانه و ضد زن و ضدیت با مسلمانان و ضد دمکراتیک وی و انتخاب احتمالا دو یا سه قاضی در شورای عالی قضایی امریکا در دوران حكومتش این قهقرا و بنیادگرایی ارتجاعی را برای دهه ها تضمین خواهد کرد۰

  • فرزاد

    این آقای سیه روز ( نه به روز) که شهروند اسراییل است و طرفدار پر پا قرص نتانیاهو همیشه علیه دمکراسی و انسانیت و مردم از جمله مردم فلسطین سخن پراکنی کرده است۰ ایشان حتی در پست دیگری در همین سایت به دروغ از مخالفت مهاجرت مردم امریکا به کانادا سخن گفته که دروغی بیش نیست۰ در پستهای قبلی از قتل عام کودکان فلسطینی سخن گفته و حالا در دفاع اذ ترامپ که نه تنها امریکا را بلکه جهان را رو به سوی تاریکی و خشونت بیشتر سوق خواهد داد۰ ایشان نميداند شرم چیست که به وی گفته شود شرم کن۰

  • ایران

    بهترین انتخاب ترامپ بود. روش دمکراتها و کلینتون مثل حکومت فاسد ایران با دروغ و نفاق و شیادی است. بیاری خدا این رژیم فاسد جنایتکار ایران، منشاء و تغذیه کننده تروریست و ناامنی در دنیا را هم بزودی به جهنم میفرستیم

  • Behrouz

    دشنام روزنامه چپی افراطی، بد نام و ضد آمریکائی گاردین، خود نشانه درستی انتخاب مردم آمریکا است.

  • بهرام

    واسه خودتون یه تحلیل آبکی کردین و رفتین. روز تاریک !؟ کجاش تاریکه ؟! دنیای امروز به افرادی مانند ترامپ نیاز داره. نه به بی بخارهایی مثل اوباما که قدرت مبارزه با داعش رو نداشته یا مرکل که با سیاستهای پناهجوییش اروپا رو چندتکه کرده.