ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بازگشت به خانه‌ای که ترک‌اش کرده بودیم

<p>اکبر فلاح&zwnj;زاده- اینگمار برگمن را همکارانش در جریان فستیوال فیلم کن در سال ۱۹۹۷ &laquo;بهترین فیلم&zwnj;ساز تمام زمان&zwnj;ها&raquo; نامیدند. او سه بار برنده&zwnj;ی جایزه&zwnj;ی اسکار شد و از جشنواره&zwnj;های معتبر کن، ونیز و برلین هم جوایز بزرگی گرفت. امسال در شصت و یکمین جشنواره&zwnj;ی فیلم برلین (برلیناله) مجموعه آثار برگمن به نمایش گذاشته می&zwnj;شود. نسخه&zwnj;های تازه&zwnj;ای از فیلم&zwnj;های برگمن از طریق انستیتوی فیلم سوئد در اختیار فستیوال قرار گرفته که به همراه چند فیلم مستند درباره&zwnj;ی سینمای برگمن نمایش داده می&zwnj;شود. علاوه بر این&zwnj;ها نمایشگاهی از اسناد و عکس&zwnj;های برگمن نیز در برلین، پایتخت آلمان و محل برگزاری جشنواره&zwnj;ی فیلم برلین برپا شده است.</p> <p><br /> <strong>برگمن، یک سینماگر مؤلف </strong></p> <p><br /> فیلم&zwnj;های برگمن با دقت تمام، موقعیت&zwnj;های بشری در چالش با معضلات هستی را تصویر می&zwnj;کنند. او با گرفتن پرتره و با کمک نور&zwnj;پردازی، حالات روحی اشخاص فیلم را به طرزی مؤثر نمایش می&zwnj;داد. برگمن به سینما همان&zwnj;قدر علاقه داشت که به تأتر؛ و در تأتر، چنان&zwnj;که معروف است، سخت به اندیشه و کارهموطنش آگوست استریندبرگ دلبسته بود.</p> <p><br /> برگمن در طی چند دهه فیلم&zwnj;سازی، به&zwnj;عنوان یک فیلم&zwnj;ساز مؤلف، دنیای سینما را متحول کرد و بر فیلم&zwnj;سازان بسیاری اثر گذاشت. بسیاری از فیلم&zwnj;سازان بزرگ دنیا برگمن را ستوده و و از نفوذ او بر آثارشان سخن گفته&zwnj;اند؛ کسانی مانند استیون اسپیلبرگ، رابرت آلتمن، مارتین اسکورسیسی، اریک رومر، ویم وندرس، وودی آلن و غیره. اریک رومر فیلم &laquo;مهر هفتم&raquo; را زیبا&zwnj;ترین فیلم تمام زمان&zwnj;ها می&zwnj;داند. استانلی کوبریک می&zwnj;گوید: &laquo;به اعتقاد من برگمن، ویتوریو دسیکا و فلینی سه فیلم&zwnj;ساز استثنایی تاریخ سینما هستند، چون از نظر هنری فرصت&zwnj;طلب نبودند. منظورم این است که منتظر نمی&zwnj;نشستند داستانی برای فیلم ساختن پیدا شود، بلکه خودشان ایده داشتند و داستان فیلم&zwnj;هاشان را خلق می&zwnj;کردند&raquo;. مارتین اسکورسیسی می&zwnj;گوید &laquo;کسی که در دهه&zwnj;ی ۱۹۵۰ یا ۶۰ می&zwnj;خواست فیلم بسازد، امکان نداشت بتواند از نفوذ برگمن دور بماند&raquo;.</p> <p><br /> به مناسبت بزرگداشت این فیلم&zwnj;ساز بزرگ عالم سینما که چهار سال پیش در سن ۸۹ سالگی درگذشت، همزمان با برلیناله، رسانه&zwnj;های آلمان به&zwnj;طور گسترده به مرور زندگی و آثار برگمن پرداخته&zwnj;اند. ویم وندرس فیلم&zwnj;ساز معروف آلمانی، که او را با فیلم &laquo;پاریس تگزاس&raquo; می&zwnj;شناسیم، در روزنامه فرانکفور&zwnj;تر آلگماینه از آشنایی&zwnj;اش با سینمای برگمن و ویژگی&zwnj;ها و جذابیت&zwnj;های فیلم&zwnj;های او سخن گفته است. وودی آلن نیز که همیشه از ستایشگران برگمن بوده است، در گفت&zwnj;وگو با هفته&zwnj;نامه&zwnj;ی &laquo;دی سایت&raquo; از نحوه آشنایی&zwnj;اش با سینمای برگمن و شگردهای&zwnj;های سینمایی او سخن گفته است.</p> <p><strong><br /> </strong></p> <p><strong>وودی آلن: &laquo;برگمن بزرگ&zwnj;ترین فیلم&zwnj;ساز تاریخ سینماست.&raquo;</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><img height="231" align="right" width="200" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/woodyallen1.jpg" />وودی آلن در گفت&zwnj;وگو با هفته&zwnj;نامه&zwnj;ی &laquo;دی سایت&raquo;، سینمای سوئد را با سینمای برگمن یکی می&zwnj;داند. او برگمن را بزرگ&zwnj;ترین فیلم&zwnj;ساز تاریخ سینما می&zwnj;داند. وودی آلن در یکی از دیالوگ&zwnj;های پایانی فیلم &laquo;منهتن&raquo;، که خودش هم در آن بازی کرده بود، از برگمن به عنوان یک نابغه یاد می&zwnj;کند. آلن می&zwnj;گوید نخستین فیلمی که از برگمن دیده، فیلم &laquo;خاک اره و پولک&raquo; (۱۹۵۳) بوده. این فیلم، داستان صاحب سیرکی سیار به نام آلبرت است، که بین دو زن سرگردان است: اولی همسرش، که به او بازگشت به زناشویی را نوید می&zwnj;دهد و دیگری، معشوقه&zwnj;اش. آلبرت تصمیم به بازگشت دوباره به نزد همسرش می&zwnj;گیرد و از معشوقه&zwnj;اش می&zwnj;خواهد که او را تنها بگذارد. اما او با این&zwnj;کار هر دو زن را از دست می&zwnj;دهد و از درون فرومی&zwnj;ریزد. این فیلم توفیق تجاری چندانی حاصل نکرد، اما بر وودی آلن مؤثر واقع شد، تا آن حد که آلن می&zwnj;گوید: &laquo;بعد از دیدن این فیلم در موقع ترک سینما در نیویورک احساس کردم که این فیلم چقدر مرا تکان داده است&raquo;.</p> <p><br /> وودی آلن در گفت و گو با هفته&zwnj;نامه&zwnj;ی &laquo;دی&zwnj;سایت&raquo; پاسخ به این پرسش که چه چیز در سینمای برگمن او را مجذوب و شگفت زده کرده، می&zwnj;گوید، &laquo;برگمن می&zwnj;توانست دوربین&zwnj;اش را روی چهره ثابت نگه دارد و جوری این صحنه را بگیرد که یک اثر شگفت&zwnj;آور ایجاد کند. این جور کار&zwnj;ها را در مدارس سینمایی یاد نمی&zwnj;دهند. موضوعات دشوار فلسفی، مانند مرگ و زندگی، که او دستمایه&zwnj;ی کارش قرار می&zwnj;داد، و به&zwnj;ویژه هنر او در پرداخت سینمایی این موضوعات از شگفتی&zwnj;های کار او بود. با وجود پرداخت موضوعات فلسفی، فیلم&zwnj;های او خسته کننده نیستند&raquo;.</p> <p><br /> وودی آلن از میان مجموعه آثار برگمن، سه فیلم را از باقی فیلم&zwnj;های این سینماگر سوئدی بیشتر دوست دارد: &laquo;توت فرنگی&zwnj;های وحشی&raquo;، &laquo;چهره&raquo; و &laquo;مهر هفتم&raquo;. در این میان او &laquo;مهر هفتم&raquo; را از بقیه بیشتر دوست می&zwnj;دارد و به ویژه صحنه&zwnj;ی معروف رقص مرگ را بر تپه&zwnj;ای در افق شگفت&zwnj;آور می&zwnj;داند. می&zwnj;گوید: &laquo;فیلم&zwnj;های برگمن صحنه&zwnj;های به&zwnj;یادماندنی زیاد دارند، اما صحنه&zwnj;ی رقص مرگ چیز دیگری است.&raquo; <br /> وودی آلن صحنه&zwnj;های به&zwnj;یادماندنی در سه فیلم &laquo;توت&zwnj;فرنگی&zwnj;های وحشی&raquo;، &laquo;چهره&raquo; و &laquo;مهر هفتم&raquo; را نشانه&zwnj;ی ترکیب روشنفکری خارق&zwnj;العاده و استادی برگمن در تکنیک می&zwnj;داند. می&zwnj;گوید، گاهی اینگمار برگمن از خانه&zwnj;ی مسکونی&zwnj;اش در جزیره فارو به او تلفن می&zwnj;کرده و از رؤیا&zwnj;ها و طرح&zwnj;های فیلمش حرف می&zwnj;زده. گاهی می&zwnj;گفته که می&zwnj;ترسیده در موقع فیلم برداری نداند چه باید بکند و دوربین را کجا و چطور قرار بدهد. وودی آلن با لحن شوخی اضافه می&zwnj;کند که برگمن بیست تا از شاهکار&zwnj;هایش را با همین دغدغه&zwnj;ها ساخته است!</p> <p><br /> به گفته&zwnj;ی او لحظه&zwnj;های ناب سینمایی در فیلم&zwnj;های برگمن فراوان&zwnj;اند. برای مثال صحنه&zwnj;ای که کسی در موقع بازی بچه&zwnj;ها توت فرنگی وحشی می&zwnj;خورد، هر چند ساده و عادی است، اما اثری شگفت&zwnj;آور دارد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>ویم وندرس: &laquo;فیلم&zwnj;های برگمن را به&zwnj;خاطر محتوای فلسفی&zwnj;شان دوست دارم&raquo; </strong></p> <p><br /> <img height="233" align="left" width="200" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/wim_wenders2.jpg" />نخستین فیلمی که از اینگمار برگمن دیدم، &laquo;سکوت&raquo; بود. آن وقت&zwnj;ها جوان هجده ساله&zwnj;ای بودم و از سینما چیز چندانی نمی&zwnj;دانستم. این فیلم در آن زمان در آلمان رسوایی بالا آورده بود: نخستین بار همخوابگی به شکل سانسور&zwnj;نشده بر پرده&zwnj;ی سینما نمایش داده شد! پدر و مادرم از اینکه من بی&zwnj;اجازه&zwnj;ی آن&zwnj;ها فیلم را دیده&zwnj;ام، عصبانی شده بودند. من عمیقاً از حال و هوای فیلم، از بیگانه بودن شخصیت&zwnj;ها با هم، و فضای سیاه و سفید تصویرهای آن متأثر شده بودم. آن وقت&zwnj;ها آثار آلبر کامو و ژان پل سار&zwnj;تر را می&zwnj;خواندم و این فیلم به&zwnj;نظرم اگزیستانسیالیستی آمده بود. دومین بار که برگمن بر من اثر گذاشت، در زمانی بود که من در شهر فرایبورگ دانشجوی پزشکی بودم. اثر او بر من این بار عمیق&zwnj;تر بود. بگذارید اعتراف کنم که آن وقت&zwnj;ها چندان به پزشکی کار نداشتم، نقاشی می&zwnj;کشیدم و فلسفه می&zwnj;خواندم.</p> <p>&nbsp;</p> <p>چندین هفته هم پشت سر هم هر شب می&zwnj;رفتم به سینمایی به نام کندل&zwnj;هوف، که آن روز&zwnj;ها برای بزرگداشت برگمن مجموعه&zwnj;ی تمام فیلم&zwnj;های او را تا نیمه سال&zwnj;های ۱۹۶۰ نمایش می&zwnj;داد. این نخستین بار در زندگی&zwnj;ام بود که مجموعه&zwnj;ی آثار یک کارگردان را یک&zwnj;جا می&zwnj;دیدم. بعضی فیلم&zwnj;ها را دو بار دیدم و برای نخستین بار دریافتم تألیف، بیان سینمایی و سینمای مؤلف به چه معناست. این تجربه&zwnj;ی تازه&zwnj;ای برای من بود. درک من از فیلم تا آن زمان در حد بقیه و محدود بود. فیلم تا آن زمان هنوز یک رشته&zwnj;ی دانشگاهی نبود و فیلم&zwnj;سازی به عنوان شغل رسمیت نداشت. باری، علاقه&zwnj;ی من به فیلم&zwnj;های برگمن اصلاً جنبه سینمایی و حرفه&zwnj;ای نداشت، فیلم&zwnj;های او را به جهت فلسفی بودن آن&zwnj;ها دوست می&zwnj;داشتم. بویژه از پرداخت ماوراء طبیعی دو موضوع مرگ و زندگی در فیلم &laquo;مهر هفتم&raquo; عمیقا متأثر شدم. صرفا محتوای فیلم&zwnj;های او برایم جالب بود، نه فرم آن&zwnj;ها.</p> <p><br /> اینک ۴۰ سال از آن زمان سپری شده و من خودم فیلم&zwnj;ساز شده&zwnj;ام. سؤال این است که آیا فقط سینمای آمریکا بر من نفوذ داشته؟ تا به حال خود را صرفاً تحت تأثیرسینمای آمریکا و ژاپن می&zwnj;دانستم. اما در مرور گذشته، نفوذ دو فیلم&zwnj;ساز اروپایی هم بر کارم دیده می&zwnj;شود، این دو فیلم&zwnj;ساز برگمن و آنتونیونی هستند. اثر این دو بر من کمتر پیدا بود، شاید از این نظر که برای ما آلمانی&zwnj;های بعد از جنگ جهانی دوم اثر آمریکایی&zwnj;ها جذاب&zwnj;تر و خوشایند&zwnj;تر از اثر اروپایی&zwnj;ها می&zwnj;نمود.</p> <p><br /> دیدن دوباره&zwnj;ی فیلم&zwnj;های برگمن واقعا مغتنم است. تصاویر سینمایی او چنان قاطع&zwnj;اند که گویی در سنگ حک شده&zwnj;اند، با این حال امروزه که دوباره فیلم&zwnj;های او را می&zwnj;بینم، در تصاویر فیلم&zwnj;ها یک جلوه&zwnj;ی تازه توأم با سادگی می&zwnj;بینم، که آن وقت&zwnj;ها نمی&zwnj;دیدم. دیدن دوباره&zwnj;ی فیلم&zwnj;های برگمن مانند بازگشت به خانه&zwnj;ای است، که مدت&zwnj;ها قبل ترک کرده&zwnj;ایم و در آن بخشی از جوانی خود را بازمی&zwnj;یابیم.</p>

اکبر فلاح‌زاده- اینگمار برگمن را همکارانش در جریان فستیوال فیلم کن در سال ۱۹۹۷ «بهترین فیلم‌ساز تمام زمان‌ها» نامیدند. او سه بار برنده‌ی جایزه‌ی اسکار شد و از جشنواره‌های معتبر کن، ونیز و برلین هم جوایز بزرگی گرفت. امسال در شصت و یکمین جشنواره‌ی فیلم برلین (برلیناله) مجموعه آثار برگمن به نمایش گذاشته می‌شود. نسخه‌های تازه‌ای از فیلم‌های برگمن از طریق انستیتوی فیلم سوئد در اختیار فستیوال قرار گرفته که به همراه چند فیلم مستند درباره‌ی سینمای برگمن نمایش داده می‌شود. علاوه بر این‌ها نمایشگاهی از اسناد و عکس‌های برگمن نیز در برلین، پایتخت آلمان و محل برگزاری جشنواره‌ی فیلم برلین برپا شده است.

برگمن، یک سینماگر مؤلف

فیلم‌های برگمن با دقت تمام، موقعیت‌های بشری در چالش با معضلات هستی را تصویر می‌کنند. او با گرفتن پرتره و با کمک نور‌پردازی، حالات روحی اشخاص فیلم را به طرزی مؤثر نمایش می‌داد. برگمن به سینما همان‌قدر علاقه داشت که به تأتر؛ و در تأتر، چنان‌که معروف است، سخت به اندیشه و کارهموطنش آگوست استریندبرگ دلبسته بود.

برگمن در طی چند دهه فیلم‌سازی، به‌عنوان یک فیلم‌ساز مؤلف، دنیای سینما را متحول کرد و بر فیلم‌سازان بسیاری اثر گذاشت. بسیاری از فیلم‌سازان بزرگ دنیا برگمن را ستوده و و از نفوذ او بر آثارشان سخن گفته‌اند؛ کسانی مانند استیون اسپیلبرگ، رابرت آلتمن، مارتین اسکورسیسی، اریک رومر، ویم وندرس، وودی آلن و غیره. اریک رومر فیلم «مهر هفتم» را زیبا‌ترین فیلم تمام زمان‌ها می‌داند. استانلی کوبریک می‌گوید: «به اعتقاد من برگمن، ویتوریو دسیکا و فلینی سه فیلم‌ساز استثنایی تاریخ سینما هستند، چون از نظر هنری فرصت‌طلب نبودند. منظورم این است که منتظر نمی‌نشستند داستانی برای فیلم ساختن پیدا شود، بلکه خودشان ایده داشتند و داستان فیلم‌هاشان را خلق می‌کردند». مارتین اسکورسیسی می‌گوید «کسی که در دهه‌ی ۱۹۵۰ یا ۶۰ می‌خواست فیلم بسازد، امکان نداشت بتواند از نفوذ برگمن دور بماند».

به مناسبت بزرگداشت این فیلم‌ساز بزرگ عالم سینما که چهار سال پیش در سن ۸۹ سالگی درگذشت، همزمان با برلیناله، رسانه‌های آلمان به‌طور گسترده به مرور زندگی و آثار برگمن پرداخته‌اند. ویم وندرس فیلم‌ساز معروف آلمانی، که او را با فیلم «پاریس تگزاس» می‌شناسیم، در روزنامه فرانکفور‌تر آلگماینه از آشنایی‌اش با سینمای برگمن و ویژگی‌ها و جذابیت‌های فیلم‌های او سخن گفته است. وودی آلن نیز که همیشه از ستایشگران برگمن بوده است، در گفت‌وگو با هفته‌نامه‌ی «دی سایت» از نحوه آشنایی‌اش با سینمای برگمن و شگردهای‌های سینمایی او سخن گفته است.

وودی آلن: «برگمن بزرگ‌ترین فیلم‌ساز تاریخ سینماست.»

وودی آلن در گفت‌وگو با هفته‌نامه‌ی «دی سایت»، سینمای سوئد را با سینمای برگمن یکی می‌داند. او برگمن را بزرگ‌ترین فیلم‌ساز تاریخ سینما می‌داند. وودی آلن در یکی از دیالوگ‌های پایانی فیلم «منهتن»، که خودش هم در آن بازی کرده بود، از برگمن به عنوان یک نابغه یاد می‌کند. آلن می‌گوید نخستین فیلمی که از برگمن دیده، فیلم «خاک اره و پولک» (۱۹۵۳) بوده. این فیلم، داستان صاحب سیرکی سیار به نام آلبرت است، که بین دو زن سرگردان است: اولی همسرش، که به او بازگشت به زناشویی را نوید می‌دهد و دیگری، معشوقه‌اش. آلبرت تصمیم به بازگشت دوباره به نزد همسرش می‌گیرد و از معشوقه‌اش می‌خواهد که او را تنها بگذارد. اما او با این‌کار هر دو زن را از دست می‌دهد و از درون فرومی‌ریزد. این فیلم توفیق تجاری چندانی حاصل نکرد، اما بر وودی آلن مؤثر واقع شد، تا آن حد که آلن می‌گوید: «بعد از دیدن این فیلم در موقع ترک سینما در نیویورک احساس کردم که این فیلم چقدر مرا تکان داده است».

وودی آلن در گفت و گو با هفته‌نامه‌ی «دی‌سایت» پاسخ به این پرسش که چه چیز در سینمای برگمن او را مجذوب و شگفت زده کرده، می‌گوید، «برگمن می‌توانست دوربین‌اش را روی چهره ثابت نگه دارد و جوری این صحنه را بگیرد که یک اثر شگفت‌آور ایجاد کند. این جور کار‌ها را در مدارس سینمایی یاد نمی‌دهند. موضوعات دشوار فلسفی، مانند مرگ و زندگی، که او دستمایه‌ی کارش قرار می‌داد، و به‌ویژه هنر او در پرداخت سینمایی این موضوعات از شگفتی‌های کار او بود. با وجود پرداخت موضوعات فلسفی، فیلم‌های او خسته کننده نیستند».

وودی آلن از میان مجموعه آثار برگمن، سه فیلم را از باقی فیلم‌های این سینماگر سوئدی بیشتر دوست دارد: «توت فرنگی‌های وحشی»، «چهره» و «مهر هفتم». در این میان او «مهر هفتم» را از بقیه بیشتر دوست می‌دارد و به ویژه صحنه‌ی معروف رقص مرگ را بر تپه‌ای در افق شگفت‌آور می‌داند. می‌گوید: «فیلم‌های برگمن صحنه‌های به‌یادماندنی زیاد دارند، اما صحنه‌ی رقص مرگ چیز دیگری است.»
وودی آلن صحنه‌های به‌یادماندنی در سه فیلم «توت‌فرنگی‌های وحشی»، «چهره» و «مهر هفتم» را نشانه‌ی ترکیب روشنفکری خارق‌العاده و استادی برگمن در تکنیک می‌داند. می‌گوید، گاهی اینگمار برگمن از خانه‌ی مسکونی‌اش در جزیره فارو به او تلفن می‌کرده و از رؤیا‌ها و طرح‌های فیلمش حرف می‌زده. گاهی می‌گفته که می‌ترسیده در موقع فیلم برداری نداند چه باید بکند و دوربین را کجا و چطور قرار بدهد. وودی آلن با لحن شوخی اضافه می‌کند که برگمن بیست تا از شاهکار‌هایش را با همین دغدغه‌ها ساخته است!

به گفته‌ی او لحظه‌های ناب سینمایی در فیلم‌های برگمن فراوان‌اند. برای مثال صحنه‌ای که کسی در موقع بازی بچه‌ها توت فرنگی وحشی می‌خورد، هر چند ساده و عادی است، اما اثری شگفت‌آور دارد.

ویم وندرس: «فیلم‌های برگمن را به‌خاطر محتوای فلسفی‌شان دوست دارم»

نخستین فیلمی که از اینگمار برگمن دیدم، «سکوت» بود. آن وقت‌ها جوان هجده ساله‌ای بودم و از سینما چیز چندانی نمی‌دانستم. این فیلم در آن زمان در آلمان رسوایی بالا آورده بود: نخستین بار همخوابگی به شکل سانسور‌نشده بر پرده‌ی سینما نمایش داده شد! پدر و مادرم از اینکه من بی‌اجازه‌ی آن‌ها فیلم را دیده‌ام، عصبانی شده بودند. من عمیقاً از حال و هوای فیلم، از بیگانه بودن شخصیت‌ها با هم، و فضای سیاه و سفید تصویرهای آن متأثر شده بودم. آن وقت‌ها آثار آلبر کامو و ژان پل سار‌تر را می‌خواندم و این فیلم به‌نظرم اگزیستانسیالیستی آمده بود. دومین بار که برگمن بر من اثر گذاشت، در زمانی بود که من در شهر فرایبورگ دانشجوی پزشکی بودم. اثر او بر من این بار عمیق‌تر بود. بگذارید اعتراف کنم که آن وقت‌ها چندان به پزشکی کار نداشتم، نقاشی می‌کشیدم و فلسفه می‌خواندم.

چندین هفته هم پشت سر هم هر شب می‌رفتم به سینمایی به نام کندل‌هوف، که آن روز‌ها برای بزرگداشت برگمن مجموعه‌ی تمام فیلم‌های او را تا نیمه سال‌های ۱۹۶۰ نمایش می‌داد. این نخستین بار در زندگی‌ام بود که مجموعه‌ی آثار یک کارگردان را یک‌جا می‌دیدم. بعضی فیلم‌ها را دو بار دیدم و برای نخستین بار دریافتم تألیف، بیان سینمایی و سینمای مؤلف به چه معناست. این تجربه‌ی تازه‌ای برای من بود. درک من از فیلم تا آن زمان در حد بقیه و محدود بود. فیلم تا آن زمان هنوز یک رشته‌ی دانشگاهی نبود و فیلم‌سازی به عنوان شغل رسمیت نداشت. باری، علاقه‌ی من به فیلم‌های برگمن اصلاً جنبه سینمایی و حرفه‌ای نداشت، فیلم‌های او را به جهت فلسفی بودن آن‌ها دوست می‌داشتم. بویژه از پرداخت ماوراء طبیعی دو موضوع مرگ و زندگی در فیلم «مهر هفتم» عمیقا متأثر شدم. صرفا محتوای فیلم‌های او برایم جالب بود، نه فرم آن‌ها.

اینک ۴۰ سال از آن زمان سپری شده و من خودم فیلم‌ساز شده‌ام. سؤال این است که آیا فقط سینمای آمریکا بر من نفوذ داشته؟ تا به حال خود را صرفاً تحت تأثیرسینمای آمریکا و ژاپن می‌دانستم. اما در مرور گذشته، نفوذ دو فیلم‌ساز اروپایی هم بر کارم دیده می‌شود، این دو فیلم‌ساز برگمن و آنتونیونی هستند. اثر این دو بر من کمتر پیدا بود، شاید از این نظر که برای ما آلمانی‌های بعد از جنگ جهانی دوم اثر آمریکایی‌ها جذاب‌تر و خوشایند‌تر از اثر اروپایی‌ها می‌نمود.

دیدن دوباره‌ی فیلم‌های برگمن واقعا مغتنم است. تصاویر سینمایی او چنان قاطع‌اند که گویی در سنگ حک شده‌اند، با این حال امروزه که دوباره فیلم‌های او را می‌بینم، در تصاویر فیلم‌ها یک جلوه‌ی تازه توأم با سادگی می‌بینم، که آن وقت‌ها نمی‌دیدم. دیدن دوباره‌ی فیلم‌های برگمن مانند بازگشت به خانه‌ای است، که مدت‌ها قبل ترک کرده‌ایم و در آن بخشی از جوانی خود را بازمی‌یابیم.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • مهدی

    <p>تنها مرگ هیچ نگفت و<br /> بدهکار هیچ قصه ای نیز نشد.<br /> (مهدی)</p> <p>در فیلم &quot;مهر هفتم&quot; در ابتدای فیلم وقتی ندیم ارباب برای پرسیدن راه کاروانسرا با یک مُرده(چهره ی مرگ) مواجه می شود:<br /> _ارباب:چی گفت؟<br /> _ندیم:هیچی<br /> _ارباب:لال بود؟<br /> _ندیم:نه،اما زبان شکوهمندی داشت.</p>

  • کاربر مهمان

    مقاله عالی . تشکر . و یک خاهش : چرا از اینگمار برگمن مطلب کم منتشر می کنین؟ برگمن ارزششو داره. این مقاله به واقع دست اول و یک بود .

  • کاربر مهمان

    آقای دکتر با تشکر از این مطلب خواندنی، به خوبی به اثر استریندبرگ بر کارهای برگمن اشاره کردید . یک فیلمی هم از مصاحبه برگمن در مورد همین موضوع هست که میشه لیکش رو گذاشت همه ببینند .