چگونه کودکان را از دروغگویی باز داریم؟
بچهها گاهی دروغ میگویند، درست توی چشم آدم. با دروغگویی بچهها چه باید کرد؟
صفحه رایانه مشکلی پیدا کرده بود − رنگها همه تابدار و لکهدار شده بودند. آهنربا از یک کیتِ علمی روی زمین افتاده بود. اما بامزه اینکه کسی این کار را نکرده بود. نه پسربچهام که آهنربا مال او بود و نه خواهر ماجراجویش و نه حتی نوزاد بهتزدهای که نزدیک آهنربا نشسته بود. آن وقت بود که فهمیدم بچهها گاه به گاه دروغ میگویند، درست توی چشم آدم.
به مرور که فرزندانتان بزرگ میشوند دروغهایشان (و دلایلشان برای دروغگویی) هم تغییر میکند − و همچنین واکنشهای شما به دروغگوییِ آنها. اما خبر خوب اینکه: واکنش اندیشیده به کار ناشایست کودک به او اطمینان میبخشد که هرچه شده باشد شما به او کمک خواهید کرد.
پیشدبستانیها
داستانهای پریان، تخیل و دروغهای کوچک
کسی با قیچی بازی کرده است. بریدههای قبضهای آب و تلفن روی زمین ریخته است. پسربچه چهارسالهتان به شما میگوید خواهرش این کار را کرده است. به نظر نامحتمل میآید: خواهر او دوماهه است و علاقهای به کار دستی ندارد.
چرا پیشدبستانیها دروغ میگویند؟
بچههای خیلی کمسنوسال به معنای واقعی دروغ نمیگویند. دبی نیستروم که مدیر یک مرکز رشد در تورنتو است میگوید: «برای اینکه دروغ بگویند، بچهها باید بدانند که آنچه میگویند نادرست است − باید تفاوت میان دروغ و راست را درک کنند. و این توانایی را پیش از چهارسالگی به دست نمیآورند.»
بعدتر در سالهای کودکستان تخیل کودک رشد میکند و او کمکم کاوش از طریق اندیشههایش را آغاز میکند و ممکن است داستانهایی سرهم کند. نیستروم میگوید «کودکستانیها ممکن است تخیل و واقعیت را به هم بیامیزند − آنها داستانها را به هم میآمیزند و چیزی که در تلویزیون دیدهاند را با آنچه واقعاً روی داده ترکیب میکنند».
کودکستانیها در سنین بالاتر ممکن است دروغ بگویند تا چیزی به دست آورند یا از پیآمدهای ناخوشایند − مثل محروم شدن از یک اسباببازی − پیشگیری کنند. نیستورم میگوید «هرقدر هم که از دروغگفتن بدمان بیاید، دورغ گفتن بخشی از روندِ طبیعی و بههنجار رشد و نموِ کودک است».
چه باید کرد؟
دبستانیها
راستگویی و پیآمدهایش
میفهمید که یک کتاب از کتابخانهتان کم شده است. بچه هفتسالهتان به شما میگوید دوستش آن را قرض گرفته و گم کرده است. با چند سؤال از او میفهمید که این جور نبوده و کار کارِ خود اوست.
چرا دبستانیها دروغ میگویند؟
کودکان در سن و سال دبستان میتوانند پیشبینی کنند که کارها چه پیآمدهایی دارد: اگر کتابی گم شود کسی عصبانی خواهد شد. اگر تکلیف مدرسه انجام نشود دردسری درست خواهد شد. جودی آرنل که در شهر کالگری مشاور والدین است میگوید «مغز بچهها در ششسالگی در حدی رشد کرده که دربارهی پیآمدها بیشتر بدانند. در هشتسالگی به مفهوم علت و معلول پی میبرند. و برای همین بسیاری از دروغهایی که بچهها در این سنین میگویند برای این است که از پیآمدی پیشگیری کنند.»
چه باید کرد؟
نوجوانان
بچهی ۱۲سالهتان برای رفتن به مدرسه از وسایل نقلیهی عمومی استفاده میکند. شما چندان نگران نیستید چراکه او مستقیماً به خانه میآید. یک روز خیلی دیر میکند و میگوید کلاسش طول کشیده است، حرفی که باورش برای شما سخت است. بعد بطور تصادفی میفهمید که تأخیر او نه بخاطر کلاس بلکه بخاطر دورهمی با دوستانش بوده است.
چرا نوجوانان دروغ میگویند؟
بسیاری از دروغهایی که دبستانیها و نوجوانان میگویند با زندگیِ اجتماعیشان ارتباط دارد، اینکه با چه کسانی دوستاند و چه برنامههایی دارند. جَنِت مریسون روانشناس در تورنتو میگوید: «زندگیِ بچهها در این سنین تا اندازهای از والدینشان مستقل میشود. دروغگوییشان لزوماً دغلکارانه نیست بلکه این احساس را به آنها میدهد که برای نخستین بار در زندگیشان میتوانند کارهایی بکنند که اجازه ندارند.»
این روند در طیِ نخستین سالهای نوجوانی هم ادامه مییابد. بچهها میخواهند بیشتر برای خودشان تصمیم بگیرند و والدین (با قصد خوب) میخواهند همچنان بر آنها کنترل داشته باشند. موریسون هشدار میدهد که «اگر فرزندان فکر کنند هر وقت کاری را مسقلاً انجام میدهند مجازات میشوند، انگیزهی خوبی برای دروغگویی خواهند داشت.».
چه باید کرد؟
بگذارید فرزندتان بداند که دروغگوییِ او را تشخیص میدهید ولی نمیپسندید. در عین حال به یاد داشته باشید که او از این راه بهاشتباه میکوشد استقلالش را اثبات کند. موریسون میگوید: «میتوانید چیزی شبیه این به بگویید: “ممکن است در لحظهی آخر تصمیمبگیری که به خانه نیایی تا تلکیفهایت را انجام دهی. عیبی ندارد که به خانه دوستت بروی. فقط به من اطلاع بده”. با چنین واکنشی به فرزندتان این پیام سازنده را میدهید که به خودمختاریِ او که هرچه بیشتر میپرورد احترام میگذارید، اما نسبت به امنیت و سلامت او نگرانید.»
وقتی فرزندتان به سن نوجوانی رسید مقررات کمتری برایش وضع میکنید. موریسون میگوید: «چه والدین بپسندند چه نپسندند، در این دوره مشاجره بسیار زیاد است، مثلاً دربارهی اینکه کِی بچهها تکلیفهای درسیشان را انجام دهند، کِی به رختخواب بروند و.... هرچه والدین سختگیرتر و کممداراتر باشند و هرچه کمتر اهل گفتوگو باشند، فرزندان بیشتر از مقررات آنها سرپیچی میکنند و بیشتر به آنها دروغ میگویند.»
حتی وقتی فرزندتان درباره چیز مهمی به شما دروغ گفته است (مثلاً مخفیانه از جیب شما پول برداشته تا سیگار بخرد) شدیداً عصبانی نشوید. بعضی بچهها کارهای احمقانه میکنند. موریسون پیشنهاد میکند به جای آنکه فکرتان را به دروغی که گفته مشغول کنید بهتر است بر تصمیم خطرناکی که میگیرد متمرکز شوید. بسته به اوضاع و احوال، شاید از او بخواهید پول را برگرداند یا از پول توجیبیاش کم کنید. «در این نمونه، چیزی که مهم است نه خودِ دروغگویی بلکه دلیلِ آن است. مسلم است که بچهها برای مخفی نگاه داشتنِ چنان تخلفهایی دروغ میگویند.»
بیشک وقتی کسی میفهمد بچهاش به او دروغ گفته نگران میشود. ممکن است به آینده بیندیشد و تصور کند که فرزندش خلافهای بزرگتر مرتکب خواهد شد. اما چنین نیست. آرنل میگوید: «قرار نیست دروغگوییِ بچهها به چیز هولناکی در آینده منجر شود. بچهها باید راه خودشان را بیابند و والدین آنجا هستند تا بچهها را در انواع موقعیتها راهنمایی و سرپرستی کنند.» تا جایی که به آنچه بچههایمان به ما میگویند – خوب یا بد – با رویی گشاده واکنش نشان دهیم، دروغگویی مشکلی برطرفشدنی است. باور کنید.
منبع: پدر و مادر امروز
نظرها
تیرچه پسر عموی نیچه
کافیه بهشون یاد بدیم که: یک: به هیچ عنوان پای شبکه بی بی سی و ووآ و... نشین. و دوم اینکه: گول ظاهر آدمها رو نخور که زیر لباس و رفتار خوب پنهانند, و سوم اینکه حواستون به آخوندهای خود نیک پندار باشه خودشون و اعمال دروغشون رو بنداز دور ولی حرفهاشون رو بردار