ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

در ستایش دیکتاتور؟!

آنچه پس از مرگ رفسنجانی نوشته‌اند

ف.تابان - هیچ کس بخش های عمده و خونین کارنامه هاشمی رفسنجانی را نفی نمی کند، پس علت ستایش از او چیست؟

«هیچ کس بخش های عمده و خونین کارنامه هاشمی رفسنجانی را نفی نمی کند، پس علت ستایش از او چیست؟ اگر برای «پیشرفت رفرم» باید بر جنایت ها چشم پوشید، ارزش های دموکراتیک را بی بها کرد و به تقدیس دیکتاتورها پرداخت، پس بفرمائید، این گوی و این میدان، اما لطفا نگویید این «رفرم» چیزی بیشتر از آن خواهد بود که «عالیجناب سرخ پوش» قهرمانش باشد.»

«منافع» در سیاست همواره حرف اول را می زند. غالب کسانی که از شب گذشته تا به حال به مستقیم و غیرمستقیم به تقدیس اکبر هاشمی رفسنجانی به بهانه های مختلف مشغول هستند همان ها هستند که وقتی دو ماه پیش فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا درگذشت بی هیچ شبه و تردید او را یک «دیکتاتور» خواندند و محکومش کردند.

فضایی که این روزها در حال شکل گیری است، مشابه همان فضایی است که در یک سال و خرده ای پیش در زمان انتخابات مجلس و خبرگان شکل گرفت. آن زمان اما اگر پیوستن به جبهه ی اکبر هاشمی رفسنجانی با توجیه حذف «مثلث جیم» صورت می گرفت، این بار این تجلیل بی بهانه ای و مستقیما به خاطر «شخصیت» و «نقش» اکبر هاشمی رفسنجانی در نظام جمهوری اسلامی صورت می گیرد.

هیچ کس بخش های عمده و خونین کارنامه ی هاشمی رفسنجانی، از سازماندهی ده ها ترور در ایران و خارج از ایران، از قتل و کشتار نویسندگان و تلاش برای امحای دسته جمعی اعضای کانون نویسندگان ایران، از دست داشتن در هزاران اعدام و قتل عام سیاسی مخالفان، از نشاندن علی خامنه ای بر گلوگاه مردم ایران، تا برخورد با ملایمترین مخالفان حکومت اسلامی و… را نفی نمی کند. اما چه چیز باعث می شود که علیرغم این کارنامه ی خونین و سیاه، داوری در مورد هاشمی رفسنجانی در جامعه ی ما تا این اندازه متفاوت باشد؟

به نظر می رسد سال هاست اختلاف بین آن ها که در چارچوب این حکومت منافعی را می جویند با آن ها که خواهان برافکندن آن هستند، از موضوعات تاکتیکی و سیاسی و خط مشی گذشته و به اختلاف در ارزش ها و آرمان رسیده است. هیچ تاکتیک سیاسی نمی تواند امروز از هاشمی رفسنجانی یک قهرمان و یا یک منجی بسازد بدون آن که اندیشه های آزادی خواهانه و دموکراتیک و عدالت جویانه را به مسلخ ببرد و اگر هم از دیکتاتوری ارزش نمی سازد، اما اغماض و کرنش در برابر آن را رواج ندهد.

حال اگر برای «پیشرفت رفرم» باید بر جنایت ها چشم پوشید، ارزش های دموکراتیک را بی بها کرد و به تقدیس دیکتاتورها پرداخت، پس بفرمائید، این گوی و این میدان؛ اما لطفا نگویید این «رفرم» چیزی بیشتر از آن خواهد بود که «عالیجناب سرخ پوش» قهرمانش باشد!

منبع:  اخبار روز

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • reza

    خدمت *** بهروز عناصری هفشجانی / ۲۲ دی گفتگو بسیارگشت و خلق گیج... همین اپوزیسیون بود که رئیس جمهور منتخبتان رو ازمرگ نجات داد ؛ حالا نخست وزیرتان درحبس خانگی ست هیچ کدامتان عرضه ندارید ازبندش برهانید. باید خیلی گیج باشی که بعد از انفجار مرکزیهویان آرژانتین؛ ترور رستوران میکونوس ترورمجاهدین ؛ قتل های زنجیره و الا ماشالله ... کسی را که حتی پلیس بین الملل به اتهام قتل تحت پیگرد قرار داده مردی بزرگ با خدماتی بزرگ یاد کنی . مردی اربا ریش بودی و ذکر مرد میدان بز بُدی و نره خر مولانا

  • بهروز عناصری هفشجانی

    مشکل بسیاری از فعالان سیاسی اپوزیسیون خارج کشور اینه که میخوان همه چیز رو توی الگوهای ذهنی خودشون جا بدن، حتی اگه شده به زور! اولاً که هاشمی خودش جزو انقلابیون بود. انتظار دارید مثل شما که بعد انقلاب کشور رو ترک کردید (چون از اول در حاکمیت جایی نداشتید) پست و مقام رو ول کنه بره؟ یا وایسه و سعی کنه نظام رو از درون اصلاح کنه؟ شما که تو حکومت نبودین ولی همفکراتون تو کشورهای سوسیالیستی بلافاصله بعد پیروزی شون کارنامه بهتری از انقلابیون ایران داشتن؟ حتی کوبا که مورد احترام بسیاری از مردم آزادیخواه جهان بود، حتی چه گوارا کارنامه خیلی بهتری از هاشمی داشت؟ میگین اونا رو تأیید نمیکنید، کی رو تأیید میکنید؟ واقع بین باشیم: وارث انقلاب بودن، از درون توش کار کردن، اصلاح کردن امور، مبارزه کردن، تغییر مسیر دادن، وایسادن پای حرف و چوب بی بصیرتی رو خوردن، منزوی شدن، و در تمام این مدت از حقوق اصلاح طلبها دفاع کردن، کار بسیار دشواری یه. هاشمی نه فرشته بود نه شیطان، انسانی بزرگ بود، با خدماتی بزرگ و البته اشتباهاتی بزرگ. در میون انقلابیون بزرگ جهان من فقط گاندی و ماندلا رو می شناسم که از همون اول تونستن خودشون رو از تبدیل شدن به دیکتاتورهای بعد از پیروزی دور نگه دارن. هاشمی هیچ کاری نکرده باشه تونسته میراثی باقی بذاره که نسل بعد بتونه بهش برگرده و در صورتی که تونست ازش استفاده بکنه.

  • تروریستای دیروز-قهرمان های امروز

    مردمی بدون حافظه ! همین

  • رهبر

    جناب روان: با سلام خواستم فقط جسارتأ عرض کنم که اینقدر در حمایت از رفسنجانی و امثالهم گریبان ندریده و سلامتی روان خود را به مخاطره نیاندازید که ناخواسته از روان تبدیل شوید به یک روانی. ۱۰۰٪اطمینان خاطر داشته باشد که در روز جزا که ممکن است همین فردا باشد خدای عالمیان بحساب اکبران و معظمان روی زمین در دادگاه جنایی الهی اش مفصل رسیدگی کرده و جزایشان را تمام و کمال پرداخت خواهد کرد. و باز هم آرامش روان بیشتری حاصل خواهید کرد که بدانید در آن دادگاه نه از جنابعالی در مورد پرونده آن بزرگان و بزرگزادگان پرسش خواهد شد و نه از اینجانب که نه سر پیاز است و نه ته پیاز.

  • روان

    اما ما که بیرون قدرت هسیتم وظیفه مان در برابر عقل و اخلاق چیست؟ انسان جایزالخطاست، معنی این است اشتباه از هرکسی سر می زند و راه بازگشت باید باز باشد، ولی معلوم است وقتی از قدرت دور شوند یا سرنگون، توبه بیفایده است و بایست مکافات عملش ببینند. کسانی تا آخر سر جنایت و ظلم ایستادند و تا زمانی قدرت داشتند تاختند، توبه شان در وقت گرفتاری، پذیرفتنی ینست. شاید متوهانه برای خدای شان موجه باشد ولی برای ملتی که دو-سه نسل فرصت های شان نابود شده ، بی فایده است،اما اکنون در قدرت هستند این شانس را هنوز دارند. چه حرفی است می گویند تقدیس دیکتاتوری! بدی و بدکرداری هم تقدیس بردار نیست/ مگر ما بچه ایم که این گونه سوال بشود؟! مگر با بچه طرفند؟! ما خر نیستیم و می فهمیم کی چه می گیود! تمام حرف من نوعی مدعی لیبرال دمکراسی خواهی همین مبارزه با تقدس گرایی است. مصائبی عظیمی کشیدیم از همان تقدس گرایی است. اگر خمینی ایست ها و خامنه ای ایست و هاشمی ایست ها داشیعی داعشی وار سر همین تقدس گرایی جنایات و مظالمشان توجیه می کنند!! مثلا، زندگی خصوصی و یا روابط جنسی مردم چه ربطی به آخوند و حکومت دارد که در آن مداخله می کند و به ز یر لحاف مردم کار دارد؟! چرا وحشیانه بایست با شلاق مجازت بشوند؟! در حالی خودشان می گونند کتک زدن حیوان، ممنوع است، مگر ما اسنانها از حیوان حقمان کمتر است؟! اخر این توحش را تقدیش مگر می شود کرد؟! قطعا بایست به وقت و با حوصله هاشمی رفسنجانی را نقد کرد منصفانه! بر هر کاری از جنایت یا استبدادو خطا او مشارکت کرده بایست محکوم کرد، ولی اگر سعی ای بر جبران مافات کرده و خدمتی اگر به ملت ایران کرده هم باید گفت. تشکر/تمام/

  • روان

    باز می گویم بروید کامنت های چند روز اخیرم چک کنید، من با صراحت مخالفتم را با نظام ولایت فقیه و اعتراضم بر استبداد، ظلم و فساد این نظام اعلام کردم. شادی اوالایل مردم نمی دانستند ولایت فقیه چیست و بخاطر تعصب مذهبی، اعتماد کردند، ولی حالا می دانند چه بلای خانمانسوزی است. این نظام و ایدئولوژی اشتباه و باطل است. هر روز که ادامه یابد فاجعه آمیز و خانم سوز است. حملات و انتقادهای شدیدی از شخص خامنه ای کردم، اما اصلا به خاطر مسئله شخصی نیست. اگر به منافع شخصی ام به اندیشیم، با این هک و با این تروریسم و خشومنت عریان نظام، فقط باید احمق باشم و از جانم سیر شده باشم بیایم اینجا - حتی به عنوان ناشناس - نظری علیه این نظام وحشت و کشتار بدهم! بحث من بنیانی است، ما نباید همه راه ها برخود طرف مقابل به بندیم، راه بازگشت و گذشت، در موقعی که بشود ملت ایران نفع ببرند، باید باز باشد. این چشم پوشی بر جنایت و استبداد و ظلم ها و فرصت-نسل سوزی ها این نظام نیست. من امیدی ندارم خامنه ای وعوامل سرمست قدرتش بیایند از کارهایشان توبه کنند و به قول خودشان آدم بشوند!

  • خشایار

    با تشکر از شما. حرف دل مردم عادی که نماینده ای در بی بی سی و صدای امریکا ندارند را زدید.

  • Rouzbeh avval

    پاسخ به روان. متاسفانه سياست مداران ما يا قبل از رسيدن به قدرت يا بعد ا ز خلع از قدرت آزاديخواه ميشوند و خواسته شان با خواست ملت كه آزاديست يكى ميشود ولى زمانى كه آنجا نشسته اند بغير از استبداد راه ديگرى نميدانند. آزموده را آزمودن خطاست اگر شما ميخواهيد فريب رفسنجانى يا خاتمى و يا موسوى و كروبى ووووو را پس از چهار ده بخوريد آزاديد. خواست اين آقايان سهيم شدن در قدرت است نه تحقق خواست مردم براى رسيدن به آزادى . در اين راه مردم وسيله امتياز گرفتن از طرف مقابلند . اينها به اصطلاح پيرو خط امامند فراموش نكنيد خمينى چه و عده هايى در مورد مسايل مختلف از جمله آزادى ميداد و آخرش چه از آب درآمد.

  • روان

    این پیام تسلیت از سر اجبار بود. از همین حالا وحشت دارند روز تشیع جنازه مردم حرکتی و شعاری بدهند! از مرده هاشمی هم وحشت دارند! مگر در عرض همین یک سال چه همه اخوند معروف مردند، ولی چرا وحشت از مرده هاشمی دارند؟! وشحت از تجمع میلیونی هنگامه تشیع نازه، لغزشی و حکرتی منجر به انجار یم شود! تهران 12 میلیونی ، بمب فراهسته ای است از جمعیت میلیونی متعرض! اگر این پناسیل معترض به حرکت در بیاید تبدیل به سیل بنیان کن خواهد شد! او لاقل جز ده نفری موثر بعد انقلاب ارتجاعی و منحوس 1357 بوده است.ا نظام ولایی، اما ای کاش بجای تحریف واقعیت و خود را به نفهمی زدن، معترف شود به اشتباهتش و عدم تکرا ر انها. ای کاش دست از این ظلم و فساد لااقل بردارد. دست از این همه خشونت و احکام داعشی وار دست بردارد. از این همه فشار و سرکوب بیش از حد تحمل ملت بردارد. این همه فرصت سوزی و دشمن تراشی برای هیچ! حقیقتا نیازی نیست به این همه بد بودن حاکمیت. چرا حاکمیت خودش و ملت ایران به مهلکه بی خوید می اندازد؟ هنوز هم فرصت دارد بر گردد از اشتباهتش و به سمت ملت بیاید و شانس بخشش ملت ایران را دارد! اما بعیدست حرف امثال مرا گوش دهند! احتمالا مرا هم جز همان خناسان برمی شمارند! ایران کشوری مستعد است، بایست با همه کشورها، اعم شرقی و غربی، از چین ورسیه تا اروپای امریکا روابط حسنه و اقتصادی داشته باشد. فرصت-نسل سوزی بس است. تکرار اشتباه حماقت است!

  • روان

    ببخشید که کامنت زیادی نوشتم، ولی من واقعا از نظر شخصی امیدی ندارم که شاید ساعتی دیگر هم زنده باشم و یا فرصت داشته! این وضیت شخصی ام هست نمی توانم توضیح بدهم! قطعا اکثر قریب به اتفاق ما، حتی یک بار هم با این دیکتاتورها و حاکمان دنیا از جلمه ایران برخورد شخصی نداشته ایم، مواضع ما بخاطر مشکل شخصی با اینان نیست. من یکی که اساس نفعی ندارم، امیدی ندارم عمرم کفاف بدهد دیکتاتوری از بین برود و سودی نسیب من بشود، پس چرا بیام ریسک کنم علیه جنایتکارانی بنویسم که اگر دسشتان به من برسد کاری می کنند که آرزوی مرگ کنم! چرا من این کار می کنم؟ خوب خودتان بجای یک دیکتاتور حاکم د راوج قدرت بگذارید، به جای او بودید چه کار می کردید؟ کسی در اوج قدرت و ثروت است. طرف سرمست قدرت است! از قدرت و فرما روایی دارد لذت می برد احتمالا! شاید احساس خدایی می کند! جانی می گذرد و از جانی می گیرد (داستان نمرود!)، حالا بر خلاف عرف تاریخ، یک دیکتاتور حاکم خودخواسته و در اوج قدرت، بیاید قدمی برای ملت بردارد و نرمشی نشان دهد از برای انسانیت، آن وقت ما نبایست به او احساس بهتری داشته باشیم؟ بایست دید رفسنجانی آیا مجبور بود در مقابل خامنه ای به ایستد یا غیر مستقیم از حکومت خامنه ای انتقاد کند و دشمنی او را به جان خرد؟ اگر صرفا مال اندیشی و مصلحت شخصی بود، بهتر نبود او با خامنه ای و اقلیت حاکم تمام و کمال همراهی می کرد! چرا رفسنجانی که از حامیان و عوامل به رهبری رسیدن خامنه ای است، بیاید از او انتقادکند و یک جورایی مخالفت کند؟ این نشانه چیست؟ هر چند بعید است، خامنه ای با این تاریخچه عملکرد و خصوصیات فردی اش، در حد انسانی باشد که از سلطنت مطلقه کوتاه بیاید و به رهبری مشروطه قانع شود! اصل بدبختی ما از تقدس گرایی و ایدئولوژک بودنشان است! کسی را که از او سن و سابقه طلبگی بیشتر ی دارد و بقیه او را ایت الله می گویند، او بعد از مرگ هاشمی هم او را حجت الاسلام می گوید! خامنه ای خودش یک شبه از عنوان حجت الاسلامی به ایت اللهی نظام رسید! الان دارند روی کلیدواژه خناس مانور می دهند! چون هاشمی در حد منتظری جلو نرفت، ضربات مهلکی که به او زدند و مثلا در صلاحیتش کردند! ولی دارند القا می کنند آن پیرمرد 80 ساله، با ان هوش و کوله بار تجربه وسوسه شد/ خناس یعنی وسوسه گر. باید پرسید ، هاشمی افتاب لب بوم،چه نیازی به وسوسه داشت؟، او در اوج ثروت و مکنت و تکیه بر قدرت، منتقد حاکمیت شد! او جوان کم مایه و تازه به دوران رسده ای نبود که اسیر وسوسه شود!

  • روان

    امروز تو را دسترسِ فردا نیست و اندیشه فردات، به جز سودا نیست ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست کاین باقی عمر را بها پیدا نیست خیام

  • روان

    انتقاد کردن از کسی روزگاری همراه و مجری دیکتاتور یوبده و خواسته یاناخواسته در جریان ظلم و فساد و کشتار و شکنجه و زندانی کردن و تبعید و نابودی زندگی نسلی بوده، حداقل کار ممکن است. اگر بالاخره ما و هیچ کس انجام ندهیم، دنیا کارش بهبود نمیابد. اینکار ما نکینم کسی دیگر می کنم. امروز نوبت منست و من در حد مقدوراتم ادای وظیفه انسانی انجام دادم. نسل من نوعی سوختیم، ولی با این کرا امیدوارم نسل بعدی مثل ما زندگی شان نابود نشود. یکی از همین ها تفاوت قائل شدن افراد نسبت به عملشان است. این تفاوت قائل شدن نه بخاطر آنها، بلکه بخاطر خودمان است. این انصاف و انعطاف برای زندگی خودمان است. حتی همین امروز خامنه ای که در اوج قدرت است- بر فرض محال- دچار انقلاب درونی شود و متوجه اشتباهاتش بشود و بخواهد جبران مافات کند، ملت باید قدرت گذشت داشته باشد! البته، فرق است موقعی که یک حاکم در اوج قدرت، بخواهد جبران اشتباهتش کند و درصدص بخشش از ملت باشد تا موقعی که سقوط مرده! آن وقتی سقوط کرده طلب بخشش احمقانه است. خامنه ای و عواملش الان باید در صدد جبران بانشد و طلب بخشش از ملت! هرچند سرمست تر آن هستند حرف مرا درک و قبول کنند. فعلا برخر مراد سوارند و لذت قدرت مبرند و بر مکب حکومت می تازند، تا مگر نوبت برسد که آنگاه دیر است. این را دیکتاتورهایی چون صدام وقذافی.. فهمیدند، اما دیگر زمان و فرصت برای شان از دست رفته بود! کینه ورزی کور، نابخردی است. انتقام گیری کور نابخردی است. این رباعی خیام عجیب وصف حال ما است. ای کاش سخن این حکیم را همگان دریابند و بکار بندند! مروز تو را دسترسِ فردا نیست و اندیشه فردات، به جز سودا نیست ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست کاین باقی عمر را بها پیدا نیست خیام

  • روان

    من نمی خواستم دوباره بیام اینجا چیزی بگویم در این باره، اما در سه کامنت درباره هاشمی رفسنجانی نظرم گفتم، هیچ اجباری نیست، منطق است و احساس، در نهایت برآیندش چیزی می شود به نام نظر-عقیده! ما از نظر قومی احساس خالی نیستیم و این طور هم نیست کلا در وجودمان فقط منطق یا احساس حکم فرما شود. اما این سمپاتی یا نوعی احساس همدردی با خانواده او در نظر من نوعی بخاطر این است که با وجودی خودم را نسل سوخته و رنج کشیده این از این نظام استبدادی و ظالم و فاسد می ینیم، ولی انصاف من و عقل من می گوید: کسی که آمر بود و با کسی که مامور فرق دارد، کسی تا همین امروز بر ظلم و فساد و استبداد پافشاری کرده و با کسی سعی کرده اشتباهاتش جبران کند فرق دارد.، کسی که گناهش را موجه می داند با کسی که توبه کرده و اقرار به گناه فرق دارد. در دادگاههای غربی هم گناهکاری که اقرار به گناه می کند برایش تخیف قائل می شوند حتی اگر قاتل باشد! این به دلیل ارزش توبه و اقرار به گناه و اشتباه است. ارزش درک اشتباه و سعی در جبران، آن در است که گذشت یا تخفیف باشد. الخصوص طرف در موقعتی باشد که بتواند جبران کند. از طرفی، این یک پیام/سیگنال اسا برای مجرمان و جنایتکارن و حاکمان مستبد و ظالم و فاسد، که راه بازگشت هنوز است، هوز تا زنده و برسر قدرت هستند راه جبران هست. این بخردانه است، اگر همه راه ها به بندیم به خودمان ظلم کرده ایم، برای خودمان هزینه دائمی خریده ایم. راه ضرر موقع به گیری منفعت است. این فرق قائل شدن در میان دو فرد متفاوت نسبت به عملشان، نشانه عقل ماست. این فرق گذاشتن نشانه خرد است. اگر قرار باشد همه را به یک چوب رانید، نابخردانه به دست خود، دشمن دائمی درست کرده ایم! انسان عاقل دشمن تراشی نمی کند، دشمنی نباید عمدی باشد. این دشمنی ها و مخالفت ها از سر اجبار است و نه اینکه اختیار ی ونه از روی لذت و هوس! شاید برخی دیکتاتورهای مریض از دمشن تراشی لذت ببرند، و از بیماری ایدئولوژیک! ولی یک لیرال دمکرات (آزادی-دمکراسی خواه) دشمن تراش نیست، و عقل سلیم می گوید: تا می توانی دوست به دست آر، که دشمن تراشی هنر نیست! https://www.radiozamaneh.com/317763 https://www.radiozamaneh.com/317763

  • اشکان

    درست است که جنایت کار بوده ولی به هرحال مردم نسبت به کسی که تازه مرده است نوعی سمپاتی دارند. مخصوصا مردم ایران که هر وقت کسی میمیرد میگویند آدم خوبی بود. چند روزی که گذشت جوگیر شدگان از این حالت خارج خواهند شد. به نظر من موضوع مهمی نیست . امثال رفسنجانی در تاریخ, خوشنام نخواهند ماند.