کدام نظام سیاسی «خوشبختی» بیشتری ایجاد میکند؟
بنجامین ردکلیف - مردم، همانند زندگی شخصیشان، باید این را نیز بیاموزند که کدام نتایج سیاسی به خوشبختی آنها میانجامد.
از نظر بعضیخوشبختی چنان مبهم است که نمیتوان بهآسانی آن را با روشهای علمی سنجید. اما دانشمندانِ علوماجتماعی در حوزۀ درحالرشدِ «اقتصاد خوشبختی» مدعیاند زندگی رضایتبخش ریشه در شرایط عینی دارد و گرایشهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعیِ جوامع میتواند خوشبختیِ فردی را بهدقت پیشبینی کند. از نظر این محققان پرسش دربارۀ میزان خوشبختی نه سؤالی فلسفی و نه موضوعِ سلیقۀ سیاسی است، بلکه سؤالی تجربی است که میتوان با بررسیِ دادهها بدان پاسخ داد.
نظرها
از نسل سوخته بعد از 57 ملت ایران
کدام نظام سیاسی «خوشبختی» بیشتری ایجاد میکند؟ حال پاسخ جواب شما برایم راحت استف چون مبنای فکری ام دانستید. به نظرم -رژیم/نظام سیاسی کشوری- می تواند خوشبختی بیاورد که این احساس در انسانها ایجاد کند. برای این کار، 1- همه ملت، از حداقل رفع احتیاجات اولیه برخودار باشند/خوراک، پوشاک،سرپناه. یعنی واقعا هیچ کس مشکلی از سه نیاز حیاتی نداشته باشد. حتی یک درصد مردم این مشکل داشته بانشد، تاثیر روانی بدی می گذارد بر بیه آن 99% جامعه! وقتی آحاد طبقات پایین جامعه به بینند اندکی از مردمشان از رفع احتیاجات اولیه ناتوان هستند، دچار هراس و نگرانی می شوند بویژه طبقات در معرض خطر فقر یعنی طبقه کارگری و شاغل مزدبیگر! وجود فقرا تنها مشکل نیست، مشکل مضاعف ایجاد ترس و نگرانی در بقیه مردم است! نمی دانم تاکنون کسی به این نکته توجه کرده یا نه! بخش بزرگی از احساس بدبختی و نگرانی از آن، ناشی دیدن هم نوعان بدبخت است! برای همینبرخی از متفکران پیشنهاد می دهند، حکومت ها این سه نیاز اساسی و اولیه را برای همه مردم تضمین کنند که تحت هر شرایطی حکومت اجازه نمی دهد کسی دچار کمبود خوراک و پوشاک و سرپناه باشد! این تضمین نکته کلیدی است. 2- امید برای همه برایی عبور از اختلاف طبقاتی، نکته همین است، شاید 90% مردم هرگز در طول عمرشان حقیقتا فرصت عبور نداشته باشند، ولی این احساس امید نظام سیاسی باور ش در مردم ایجاد کند. هرچه صداقت و تلاش واقعی نظام سیاسی باشد، این باور بیشتر می شود. قطعا دمرکاسی، نبود ظلم سیستماتیک حکومتی، مبارزه حقیقی و عملی با فساد در حکومت، این باور پذیری بیشتر می کند. همین دو نکته کافیست که مردم احساس خوشبختی کنند، و به تبعش از حاکمیت راضی باشند و از آن حمایت کنند.
از نسل سوخته بعد از 57 ملت ایران
من مطلبی گذاشتم در این لینک در تایید و تاکید مطلب نویسنده، یک جورای این مطلب شما هم در تدوام و ارتباط آن مطلب است. ریشه احساس خوشبختی، بخشی از برمی گردد به عینیان و برخی به ذهنیات. https://www.radiozamaneh.com/318633 نمی دانم نویسنده و خواننده مطلب، در وضعیتی مثل قرار داشتند یا نه. من دورانی در ناز و نعمت بودم و غمی از بابت خانه و خوراک و پوشاک نداشتم، اما آن موقع احساس خوشبختی نمی کردم! ولی موقعی دچار فقیر و گرسنگی و آوراگی بودم، تازه فهمیدم چه سالهای زیادی را در اوج خوشبختی بودم و قدرش را ندانستم! این شاید از ذات کمال گرا و سیرناپذیر انسانی است، که البته خودش موجب تمایل به پیشرفت می شود، ولی واقعا داستان همین است. احساس خوش بختی نسبی است. کسانی همسر و فرزند ندارند، خوشبختی در داشتن آن، کسانی امکانات مادی مولتی میلیونری دلاری خوشبختی میدانند، همگی به برمی گردد به احساس. اما خوشبختی طبیعی و منطقی، احساس آرامش در رفع احتیاجات اولیه است. و بقیه اش تطبیق توقع از زندگی بر توانایی و موقعیت خود. اگر از موقعیت خود توقع به جایی داشته باشید بیشتر احساس خوشبختی می کیند به شرطی ان نیاز اولیه باشد. شکست و از دست دادن موقعتی خوب برای پیشرفت مادی یا معنوی، به شدت انسانها سرخورده می کند و احساس بدبختی. خوب نبایست توقع داشت از انسانی که فرصت های طبیعی و نرمال همچو خانه و خوراک و پوشاک و همسر و فرزند را از دست داده احسسا خوشبختی کند. اما همین انسان باز می تواند اندکی شکرگذار باشد اگر به اندیشد که مثلا همسرو فرزند ندارد ولی در عوض مصائب داشتنشان را هم ندارد. ولی نداشتن بعضی چیزها مثل مسکن و خوراک و پوشاک واقعا مصیبت غیر قبال تحمیلی است و نبایست توقع داشت احساس خوشبختی کنندو اگر فردی بدون این نیازهای اولیه باز احساس خوشبخیت کند استثناء است!