ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

"خود"سازی

<p>محمدرضا نیکفر &ndash; وقتی از &quot;ما ایرانیان&quot; سخن می&zwnj;گوییم و روایت می&zwnj;کنیم ما در طول تاریخ چنین و چنان کرده&zwnj;ایم، آن &quot;ما&quot; را دارای &quot;خود&quot;ی تصور کنیم، &quot;خود&quot;ی که ثابت است. &quot;خود&quot; در روایت ساخته می&zwnj;شود. این موضوعی است که اندیشه&zwnj;ی انتقادی بایستی بر آن آگاهی داشته باشد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>در بخش&zwnj;های پیشین از زاویه&zwnj;ی نظریه&zwnj;ی روایت بررسی آن &quot;ما&quot;یی را آغاز کردیم که در روایت دوستدار از تاریخِ آن، هویت ثابتی داشته: دینخو بوده است و نمی&zwnj;اندیشده است. برای بررسی این سوژه&zwnj;ی تاریخی، سوژه&zwnj;ی رمان بلند &quot;کلیدر&quot; را در نظر گرفتیم و این دو را با هم قیاس کردیم. در این بخش به بررسی &quot;خود&quot; سوژه&zwnj;ها می&zwnj;پردازیم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>مفهوم شخص</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>۸۳. گفتیم که &quot;گل محمد&quot;، چهره&zwnj;ی اصلی رمان &quot;کلیدر&quot; یک شخص است و کل کردار و پندار و گفتار او به حساب شخص او گذاشته می&zwnj;شود.</p> <p>&nbsp;</p> <p>نظریه&zwnj;ای پراهمیت در مورد &quot;شخص&quot;، نظریه&zwnj;ی جان لاک است. او موضوع شخص را در چارچوب بحث یگانگی و اختلاف مطرح می&zwnj;کند. [۱] شخص با خودش یکی است و این با خود یکی بودن در نهایت به آگاهی شخص برمی&zwnj;گردد. از دید لاک اینهمانی فردی در طول زمان ثابت می&zwnj;ماند و همین ثبوت است که بنیاد شخص&zwnj;بودگیِ شخص را می&zwnj;سازد. شخص&zwnj;بودگی و آگاه&zwnj;بودگی اساسِ مصداقیِ یکسانی دارند. هویت شخص همان بردی را دارد که حافظه&zwnj;ی او. شخص، همان خودِ خودآگاهیِ فردی است. خودآگاهی، یعنی آگاهی بر آگاهی، به باور جان لاک &laquo;باخود یکسان ماندن موجود معقول&raquo; است.</p> <p>در نظریه&zwnj;های اجتماعی در باره&zwnj;ی مفهوم شخص، به عنوان نمونه در نزد هگل، مفهوم، چیستی&zwnj;ای نسبیتی دارد و اساس آن بودن در اجتماعی است که با فرد در نسبتی قرار می&zwnj;گیرد که او را به عنوان شخص برمی&zwnj;شناسد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>در نظریه&zwnj;ی جان لاک، که به &quot;نظریه&zwnj;ی حافظه&quot; مشهور است، برشناسی به خودشناسی برمی&zwnj;گردد. ما دیگری را آگاه بر آگاهی&zwnj;اش در نظر می&zwnj;گیریم، در قیاس با خود، کانون حافظه&zwnj;&zwnj;ی او را ثابت می&zwnj;گیریم و به این اعتبار او را خودی می&zwnj;دانیم با خود یکسان.</p> <p>&nbsp;</p> <p>بر این قرار، درباره&zwnj;ی نمونه&zwnj;ی &quot;گل&zwnj;محمد&quot; می&zwnj;توانیم بگوییم، او بر کردار و پندار خود آگاه است، حافظه&zwnj;ی او کردارها و پندارهایش را به عنوان کردارها و پندارهای &quot;خود&quot; او ثبت کرده&zwnj;اند و اگر چه آنها متغیر بوده&zwnj;اند، اما آن &quot;خود&quot; ثابت مانده است. ما با اینکه در درون او نیستیم، اما از بیرون بر این امر آگاهیم، چون قیاس به نفس می&zwnj;کنیم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>فرض وجود &quot;خود&quot; ثابت</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>&quot;با خود یکی بودنِ&quot; شخصانی، تنها یک ایده&zwnj; است، یک فرض اساسی زندگی برای جهت&zwnj;گیری در جهان و بازیابیِ محیط اجتماعی امروز در فرداست. چیزی از نوع داوری تأمل&zwnj;ورزانه&zwnj;ای است که به گفته&zwnj;ی کانت برای فهم واقعیت اصلی را می&zwnj;سازد که در واقعیت وجود ندارد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>ما خودِ ثابتی را فرض می&zwnj;کنیم و مجموعه&zwnj;ای از کردارها را که یک زندگی منحصر به فرد را می&zwnj;سازند، به آن نسبت می&zwnj;دهیم. ما حتّا آنجایی که با یک موجود دوشخصیتی مواجه می&zwnj;شویم به نوعی آن دو شخصیت را در یک قالب تصور می&zwnj;کنیم و این قالب، خود، هویتی دارد که به یک جسم محض منحصر نمی&zwnj;شود. همیشه کسی هست که دو شخصیتی است و آن کس در هر مورد یکی است. در پس دو شخص همپیکر هم گویا شخص دیگری نهفته است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>ما هم خودِ خود را می&zwnj;سازیم و هم خودِ دیگران را. خودی که ساخته می&zwnj;شود، پدیده&zwnj;ای واقعی است. تأثیرهایی می&zwnj;گذارد و خود برپایه&zwnj;ی آنها ساخته می&zwnj;شود. &quot;خودِ&quot; شخصی به نام منوچهر احمدی که در ساختمان شماره&zwnj;ی ۶ خیابان سعدی ساکن است، همچون محل سکونتش است. آن ساختمان در طول زمان بازساخته می&zwnj;شود، مدام چیزی دیگر می&zwnj;شود، همهنگام خانه&zwnj;ی شماره&zwnj;ی ۶ باقی می&zwnj;ماند و منوچهر احمدی می&zwnj;تواند بگوید که همیشه اقامتگاه ثابتی داشته است: خیابان سعدی، شماره&zwnj;ی ۶.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>گذشته و آینده&zwnj;ی &quot;خود&quot;</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>&quot;خود&quot;، همنهشته&zwnj;ای خودویژه است. حال آن گذشته و آینده است، گذشته&zwnj;ی آن حال آن و آینده&zwnj;ی آن است و آینده&zwnj;ی آن ما را به گذشته و حال آن رجوع می&zwnj;دهد. در هیچ لحظه&zwnj;ای ثباتی نمی&zwnj;یابد که یک بار برای همیشه باشد. اعتبار نسبی &quot;نظریه&zwnj;ی حافظه&quot;، که نماینده&zwnj;ی برجسته&zwnj;ی آن جان لاک است، در این است که به شخص به عنوان محفظه می&zwnj;نگرد، به عنوان &quot;جا&quot;یی که گذشته&zwnj;ا&zwnj;ی را حفظ می&zwnj;کند، آن هم مسئولانه، مسئولانه از این نظر که مسئول آن گذشته پنداشته می&zwnj;شود.</p> <p>&nbsp;</p> <p>&quot;گل&zwnj;محمد&quot; دارای یک خود است، یک شخصیت است، در هر آن نگه&zwnj;دارنده و فرادارنده است، یعنی سایه&zwnj;ی گذشته&zwnj;ای است و پیش&zwnj;نمای آینده&zwnj;ای است، سابقه&zwnj;ای دارد و برپایه&zwnj;ی آن سابقه، انتظاری ایجاد می&zwnj;کند. او مسئول کرده&zwnj;های خود است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>&quot;ایران&quot; و &quot;فرهنگ ایرانی&quot; نیز در داستان&zwnj;سرایی&zwnj;ها در مورد آنها چنین خصلت و شخصیتی دارند. فرهنگ دینی ایرانی در روایت دوستار یک محفظه است، گذاشته&zwnj;ای در آن حفظ می&zwnj;شود و حال و آینده نیز در حفاظ آن قرار دارند. حافظه&zwnj;های فردی، نیز در این حفاظ گرفتار اند و افقی در پیش و پس خود ندارند که از افق یک بار برای همیشه&zwnj;ی تثبیت&zwnj;شده&zwnj;ی آن فرهنگ فراتر رود.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>نحوه&zwnj;ی شخصیت&zwnj;یابی</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>۸۴. در آغاز &quot;کلیدر&quot; که با &quot;گل&zwnj;محمد&quot; آشنا می&zwnj;شویم، او دیگر شخصیت شکل&zwnj;گرفته&zwnj;ای دارد، &quot;خود&quot; او آنچنان قوامی یافته که بتوان گفت &quot;گل&zwnj;محمد&quot; چنین و چنان است. شخصیت&zwnj;یابی، اتفاقی صورت نمی&zwnj;گیرد. روایت، چارچوبی برای آن تعیین می&zwnj;کند. آن چارچوب، از آن ایده&zwnj;ی آغازینی حاصل می&zwnj;شود، که گسترش ملموس&zwnj;کننده&zwnj;ی آن است. ایده&zwnj;ی آغازین در این معنا را در نظریه&zwnj;ی روایت، پیش&zwnj;گذارده (Premise که می&zwnj;تواند فرض یا پیش&zwnj;فرض نیز خوانده شود) می&zwnj;گویند. پیش&zwnj;گذارده با آنچه نتیجه یا در موردهایی &quot;نتیجه&zwnj;ی اخلاقی&quot; خوانده می&zwnj;شود، فرق دارد، دست کم به لحاظ تحلیلی.</p> <p>&nbsp;</p> <p>پیش&zwnj;گذارده&zwnj;ی داستان کلیدر این است که مرد ایلیاتی تن به نظم نمی&zwnj;دهد، نظم در معنای ساختاری فراتر از ساختار جاافتاده&zwnj;ی قدرت در ایلش. این پیش&zwnj;گذارده&zwnj; روند داستان را تعیین می&zwnj;کند، داستانی با &quot;نتیجه&zwnj;های اخلاقی&quot;&zwnj;ای چون برتری صفاتی از قبیل شجاعت و مقاومت و شورشگری، اینکه رهبر مردم باید از دل مردم درآید و مسائل آنان را بشناسد و حکمت&zwnj;هایی دیگری از این دست. اگر &quot;ارتجاعی&quot; را صفت ساختارها و گرایش&zwnj;های کهنه و میرنده&zwnj; بدانیم و آن گونه که مرسوم است در برابر آن &quot;انقلابی&quot; را بگذاریم، می&zwnj;توانیم بگوییم که پیش&zwnj;گذارده&zwnj;ی داستان &quot;ارتجاعی&quot; است، ولی نتیجه&zwnj;های اخلاقی آن &quot;انقلابی&quot; هستند.</p> <p>در داستان دوستدار در مورد ایران ، پیش&zwnj;گذارده و نتیجه یکی هستند. پیش&zwnj;گذارده، سوژه&zwnj;ای است که چون دینخو است، نمی&zwnj;اندیشد. داستان نیز نشان می&zwnj;دهد که او چون دینخو است نمی&zwnj;اندیشد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>دوستدار در برابر روح، آن گونه که در مورد ماکس وبر گفتیم، سیستم را نمی&zwnj;&zwnj;گذارد. روح، از ابتدا تا انتها تعیین&zwnj;کننده است، سیستم هم اگر وجود داشته باشد، توسط روح متعین شده است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>ماکس وبر هم به تأثیر تعیین&zwnj;کننده&zwnj;ی &quot;روح&quot; بر سیستم باور داشت، اما چنین تأثیری را تنها در دوره&zwnj;ای ویژه می&zwnj;دید، دوره&zwnj;ی پاگیری سیستم سرمایه&zwnj;داری. سیستم که راه افتد، دیگر راه افتاده است. ماکس وبر معتقد نبود هر جا که بخواهد سرمایه&zwnj;داری رشد کند، مردم نخست باید به اخلاقی شبیه به اخلاق پروستانی بگروند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>زیرنویس:</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>[1] John Locke, An Essay Concerning Human Understanding (1690), Book 2, Chapter XXVII: Of Identity and Diversity</p> <p><br /> ادامه دارد</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>بخش پیشین:</strong></p> <p><br /> <a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2011/03/11/2437">داستان ایران</a></p>

محمدرضا نیکفر – وقتی از "ما ایرانیان" سخن می‌گوییم و روایت می‌کنیم ما در طول تاریخ چنین و چنان کرده‌ایم، آن "ما" را دارای "خود"ی تصور کنیم، "خود"ی که ثابت است. "خود" در روایت ساخته می‌شود. این موضوعی است که اندیشه‌ی انتقادی بایستی بر آن آگاهی داشته باشد.

در بخش‌های پیشین از زاویه‌ی نظریه‌ی روایت بررسی آن "ما"یی را آغاز کردیم که در روایت دوستدار از تاریخِ آن، هویت ثابتی داشته: دینخو بوده است و نمی‌اندیشده است. برای بررسی این سوژه‌ی تاریخی، سوژه‌ی رمان بلند "کلیدر" را در نظر گرفتیم و این دو را با هم قیاس کردیم. در این بخش به بررسی "خود" سوژه‌ها می‌پردازیم.

مفهوم شخص

۸۳. گفتیم که "گل محمد"، چهره‌ی اصلی رمان "کلیدر" یک شخص است و کل کردار و پندار و گفتار او به حساب شخص او گذاشته می‌شود.

نظریه‌ای پراهمیت در مورد "شخص"، نظریه‌ی جان لاک است. او موضوع شخص را در چارچوب بحث یگانگی و اختلاف مطرح می‌کند. [۱] شخص با خودش یکی است و این با خود یکی بودن در نهایت به آگاهی شخص برمی‌گردد. از دید لاک اینهمانی فردی در طول زمان ثابت می‌ماند و همین ثبوت است که بنیاد شخص‌بودگیِ شخص را می‌سازد. شخص‌بودگی و آگاه‌بودگی اساسِ مصداقیِ یکسانی دارند. هویت شخص همان بردی را دارد که حافظه‌ی او. شخص، همان خودِ خودآگاهیِ فردی است. خودآگاهی، یعنی آگاهی بر آگاهی، به باور جان لاک «باخود یکسان ماندن موجود معقول» است.

در نظریه‌های اجتماعی در باره‌ی مفهوم شخص، به عنوان نمونه در نزد هگل، مفهوم، چیستی‌ای نسبیتی دارد و اساس آن بودن در اجتماعی است که با فرد در نسبتی قرار می‌گیرد که او را به عنوان شخص برمی‌شناسد.

در نظریه‌ی جان لاک، که به "نظریه‌ی حافظه" مشهور است، برشناسی به خودشناسی برمی‌گردد. ما دیگری را آگاه بر آگاهی‌اش در نظر می‌گیریم، در قیاس با خود، کانون حافظه‌‌ی او را ثابت می‌گیریم و به این اعتبار او را خودی می‌دانیم با خود یکسان.

بر این قرار، درباره‌ی نمونه‌ی "گل‌محمد" می‌توانیم بگوییم، او بر کردار و پندار خود آگاه است، حافظه‌ی او کردارها و پندارهایش را به عنوان کردارها و پندارهای "خود" او ثبت کرده‌اند و اگر چه آنها متغیر بوده‌اند، اما آن "خود" ثابت مانده است. ما با اینکه در درون او نیستیم، اما از بیرون بر این امر آگاهیم، چون قیاس به نفس می‌کنیم.

فرض وجود "خود" ثابت

"با خود یکی بودنِ" شخصانی، تنها یک ایده‌ است، یک فرض اساسی زندگی برای جهت‌گیری در جهان و بازیابیِ محیط اجتماعی امروز در فرداست. چیزی از نوع داوری تأمل‌ورزانه‌ای است که به گفته‌ی کانت برای فهم واقعیت اصلی را می‌سازد که در واقعیت وجود ندارد.

ما خودِ ثابتی را فرض می‌کنیم و مجموعه‌ای از کردارها را که یک زندگی منحصر به فرد را می‌سازند، به آن نسبت می‌دهیم. ما حتّا آنجایی که با یک موجود دوشخصیتی مواجه می‌شویم به نوعی آن دو شخصیت را در یک قالب تصور می‌کنیم و این قالب، خود، هویتی دارد که به یک جسم محض منحصر نمی‌شود. همیشه کسی هست که دو شخصیتی است و آن کس در هر مورد یکی است. در پس دو شخص همپیکر هم گویا شخص دیگری نهفته است.

ما هم خودِ خود را می‌سازیم و هم خودِ دیگران را. خودی که ساخته می‌شود، پدیده‌ای واقعی است. تأثیرهایی می‌گذارد و خود برپایه‌ی آنها ساخته می‌شود. "خودِ" شخصی به نام منوچهر احمدی که در ساختمان شماره‌ی ۶ خیابان سعدی ساکن است، همچون محل سکونتش است. آن ساختمان در طول زمان بازساخته می‌شود، مدام چیزی دیگر می‌شود، همهنگام خانه‌ی شماره‌ی ۶ باقی می‌ماند و منوچهر احمدی می‌تواند بگوید که همیشه اقامتگاه ثابتی داشته است: خیابان سعدی، شماره‌ی ۶.

گذشته و آینده‌ی "خود"

"خود"، همنهشته‌ای خودویژه است. حال آن گذشته و آینده است، گذشته‌ی آن حال آن و آینده‌ی آن است و آینده‌ی آن ما را به گذشته و حال آن رجوع می‌دهد. در هیچ لحظه‌ای ثباتی نمی‌یابد که یک بار برای همیشه باشد. اعتبار نسبی "نظریه‌ی حافظه"، که نماینده‌ی برجسته‌ی آن جان لاک است، در این است که به شخص به عنوان محفظه می‌نگرد، به عنوان "جا"یی که گذشته‌ا‌ی را حفظ می‌کند، آن هم مسئولانه، مسئولانه از این نظر که مسئول آن گذشته پنداشته می‌شود.

"گل‌محمد" دارای یک خود است، یک شخصیت است، در هر آن نگه‌دارنده و فرادارنده است، یعنی سایه‌ی گذشته‌ای است و پیش‌نمای آینده‌ای است، سابقه‌ای دارد و برپایه‌ی آن سابقه، انتظاری ایجاد می‌کند. او مسئول کرده‌های خود است.

"ایران" و "فرهنگ ایرانی" نیز در داستان‌سرایی‌ها در مورد آنها چنین خصلت و شخصیتی دارند. فرهنگ دینی ایرانی در روایت دوستار یک محفظه است، گذاشته‌ای در آن حفظ می‌شود و حال و آینده نیز در حفاظ آن قرار دارند. حافظه‌های فردی، نیز در این حفاظ گرفتار اند و افقی در پیش و پس خود ندارند که از افق یک بار برای همیشه‌ی تثبیت‌شده‌ی آن فرهنگ فراتر رود.

نحوه‌ی شخصیت‌یابی

۸۴. در آغاز "کلیدر" که با "گل‌محمد" آشنا می‌شویم، او دیگر شخصیت شکل‌گرفته‌ای دارد، "خود" او آنچنان قوامی یافته که بتوان گفت "گل‌محمد" چنین و چنان است. شخصیت‌یابی، اتفاقی صورت نمی‌گیرد. روایت، چارچوبی برای آن تعیین می‌کند. آن چارچوب، از آن ایده‌ی آغازینی حاصل می‌شود، که گسترش ملموس‌کننده‌ی آن است. ایده‌ی آغازین در این معنا را در نظریه‌ی روایت، پیش‌گذارده (Premise که می‌تواند فرض یا پیش‌فرض نیز خوانده شود) می‌گویند. پیش‌گذارده با آنچه نتیجه یا در موردهایی "نتیجه‌ی اخلاقی" خوانده می‌شود، فرق دارد، دست کم به لحاظ تحلیلی.

پیش‌گذارده‌ی داستان کلیدر این است که مرد ایلیاتی تن به نظم نمی‌دهد، نظم در معنای ساختاری فراتر از ساختار جاافتاده‌ی قدرت در ایلش. این پیش‌گذارده‌ روند داستان را تعیین می‌کند، داستانی با "نتیجه‌های اخلاقی"‌ای چون برتری صفاتی از قبیل شجاعت و مقاومت و شورشگری، اینکه رهبر مردم باید از دل مردم درآید و مسائل آنان را بشناسد و حکمت‌هایی دیگری از این دست. اگر "ارتجاعی" را صفت ساختارها و گرایش‌های کهنه و میرنده‌ بدانیم و آن گونه که مرسوم است در برابر آن "انقلابی" را بگذاریم، می‌توانیم بگوییم که پیش‌گذارده‌ی داستان "ارتجاعی" است، ولی نتیجه‌های اخلاقی آن "انقلابی" هستند.

در داستان دوستدار در مورد ایران ، پیش‌گذارده و نتیجه یکی هستند. پیش‌گذارده، سوژه‌ای است که چون دینخو است، نمی‌اندیشد. داستان نیز نشان می‌دهد که او چون دینخو است نمی‌اندیشد.

دوستدار در برابر روح، آن گونه که در مورد ماکس وبر گفتیم، سیستم را نمی‌‌گذارد. روح، از ابتدا تا انتها تعیین‌کننده است، سیستم هم اگر وجود داشته باشد، توسط روح متعین شده است.

ماکس وبر هم به تأثیر تعیین‌کننده‌ی "روح" بر سیستم باور داشت، اما چنین تأثیری را تنها در دوره‌ای ویژه می‌دید، دوره‌ی پاگیری سیستم سرمایه‌داری. سیستم که راه افتد، دیگر راه افتاده است. ماکس وبر معتقد نبود هر جا که بخواهد سرمایه‌داری رشد کند، مردم نخست باید به اخلاقی شبیه به اخلاق پروستانی بگروند.

زیرنویس:

[1] John Locke, An Essay Concerning Human Understanding (1690), Book 2, Chapter XXVII: Of Identity and Diversity

ادامه دارد

بخش پیشین:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    <p>با سلام به آقای نیکفر.<br /> انتقادهای بجایی که تا حال از دوستدار داشته اید را می پسندم و در رابطه با این مقاله خواستم کوتاه اشاره وار به فیشته هم که بافت منطقی شخص را به مثابه یک روند متناوب و ممتد با تاویل دیالکتیک هگل بررسی و گسترش داده توجه ای بکنید. من و نه/من و برهمنهاده ها و برهمنهشته های آن را می توان بعنوان انتزاعی ترین بافت منطقی خود و شخص در نظر گرفت. که این خود بازتابی از بودن و نبودن پیکر فردی و کنشها و واکنشهای زیستی و اجتماعی آن ست.<br /> با آرزوی هوای تازه ی بیشتر برای سال 90<br /> لطفعلی راجی </p>

  • کاربر نادر

    <p>ایراندوست عزیز عید شما هم مبارک ! لابدشماهم متوجه لغزش بنده شده اید ! ایراندوست را با دوستدار قاطی پاتی کردم ! شرمنده !!</p>

  • ایراندوست

    <p>نادر گرامی&zwnj;، عید شما مبارک !</p>

  • کاربر نادر

    <p>اول سلام خدمت ایراندوست . عیدتان مبارک . دردفاع یا توجیه استاد میفرمائید: ( گویا دوستدار برای دل خود این چهارکتاب را نوشته و.....! ) وبعد امضا میفرمائید:دوستدار !! من که دارم گیج میشوم ! شما خود استاد هستید ؟ یا دوستدار ؟! دوم سلام خدمت امیر خان . نوروزبشما هم مبارک باد . تا چند وقت پیش مارا که از مگسی هم کمتر میدید !! کلی زحمت خود داشتید وعرض ما بردید ! توضیحی فرمودید که والله قسم نه خودت فهمیدی چه میفرمائید و نه من عامی چیزی حاصلم شد !! بی رودرباستی خدا وکیلی ! شما همگی فیلسوفان حکیم ( یک نفر ) نیستید ؟؟! من شاگرد پرسشگر منتظر مبحث سی و چهارم استاد هستم .</p>

  • امیر

    <p>برادر نادر، تلاش می کنم با خود متن پاسخ شما را بدهم<br /> می پرسید خود چیست؟<br /> به ابتدای نوشته برمی گردیم:<br /> &quot;وقتی از &quot;ما ایرانیان&quot; سخن می&zwnj;گوییم و روایت می&zwnj;کنیم ما در طول تاریخ چنین و چنان کرده&zwnj;ایم، آن &quot;ما&quot; را دارای &quot;خود&quot;ی تصور کنیم، &quot;خود&quot;ی که ثابت است. &quot;خود&quot; در روایت ساخته می&zwnj;شود. &quot;<br /> پس در روایت از &quot;ما&quot; به برساخته &quot;خود&quot; می رسیم که این &quot;خود&quot; تا اندازه زیادی ثابت است چرا؟<br /> پاسخ جلوتر داده شده<br /> &quot;با خود یکی بودنِ&quot; شخصانی، تنها یک ایده&zwnj; است، یک فرض اساسی زندگی برای جهت&zwnj;گیری در جهان و بازیابیِ محیط اجتماعی امروز در فرداست. &quot;<br /> یا<br /> &quot;ما خودِ ثابتی را فرض می&zwnj;کنیم و مجموعه&zwnj;ای از کردارها را که یک زندگی منحصر به فرد را می&zwnj;سازند، به آن نسبت می&zwnj;دهیم.&quot;<br /> پس آدمی باید برای فهم و معنابخشی به جهان این ایده را بیافریند<br /> در متن آمده است که<br /> &quot;خود&quot;، همنهشته&zwnj;ای خودویژه است. حال آن گذشته و آینده است، گذشته&zwnj;ی آن حال آن و آینده&zwnj;ی آن است و آینده&zwnj;ی آن ما را به گذشته و حال آن رجوع می&zwnj;دهد. در هیچ لحظه&zwnj;ای ثباتی نمی&zwnj;یابد که یک بار برای همیشه باشد.&quot;<br /> این &quot;خود&quot; فوق الذکر! اما یک سنتز خاص و یکتاست که حال و آینده و گذشته آن در هم می روند، بحث حافظه را در همین متن به یاد می آوری؟</p>

  • ایراندوست

    <p>نقد پر شاخ و برگ، گاهی&zwnj; نامنسجم، طولانی، پراکنده، بکاربردن لغاتی نوین بدون زیرنویس و توضیح آنها به زبانی&zwnj; ساده&zwnj;تر و بتازگی ربط آن به نماد شخصیتی &quot;گًل محمد&quot; از نوشتارهای دوستدار، باعث سردرگمی و گیر دادن خوانندگان به همدیگر شده. در این مدت، سکوت نا فلسفی آقای دوستدار از نقد و تحلیل افکارش در این مجموعه، آرامش، دوستداران اینگونه مباحث و گفتمان فرهنگی&zwnj; را هم سلب کرده ! گویا آقای دوستدار برای دل&zwnj; خود این ۴ کتاب را نوشته و از چالش فکری با دیگر صاحب نظران اجتناب میکند و این در تضاد، تعالیم او در نوشته&zwnj;ها و افکارش است !</p>

  • امیر

    <p>نوشتار خوبی است اماچرا اظهار نظر ها انقدر همراه بداخلاقی است . خوب است دوستان به جای مجادله های کسل کننده در مورد خود نوشتار صحبت بفرمایند تا برای سایر دوستان نیز ابهامات برطرف و شناخت بیشتری حاصل آید.</p>

  • امبر

    <p>برادر من حرف روشن است، اگر چیزی نمی دانی متلک نگو و طنازی به خرج نده، چاره اش خواندن است و بس.<br /> دکتر نیکفر جامعه شناس نیست و آنچه می نویسد بیشتر در چارچوب فلسفه جا می گیرد که اگر بدانی! با هم متفاوتند، چنانچه جامعه شناسی با فلسفه جامعه شناسی متفاوت است. مخاطبش هم مردم عادی نیستند، اگر به دیگر نوشته های بخش اندیشه رادیو زمانه مراجعه بفرمایید می بینید که مخاطب عام ندارد.<br /> بزرگوار، همنهشت برگردان synthesis است و خودویژه هم که از خود کلمه پیداست، تدقیق بیشتر این مفهوم را در همین مقاله بالا که می گوید &quot;ال آن گذشته و آینده است، گذشته&zwnj;ی آن حال آن و آینده&zwnj;ی آن است و آینده&zwnj;ی آن ما را به گذشته و حال آن رجوع می&zwnj;دهد .....&quot; آورده شده که اگر پیش از آن در مدخل های<br /> Thesis, antithesis, synthesis و dialectic<br /> دانشنامه ویکیپدیا اندکی بخوانی دریافت بهتری هم خواهد داشت. عرصه اندیشه ورزی را نباید با پای منبر اشتباه گرفت، نقد هم رسم و آداب خودش را دارد</p>

  • کاربر نادر

    <p>با سلام خدمت ل.ر احتمالا شما هم لر غیرتمندی هستید مثل من لر ! انصافا مرور بفرمائید از مطلبی که در دفاع از استاد کرده اید! اگر خودت چیزی فهمیدی عنایتی بکن و انرا بفارسی یا ( به لری ) ترجمه کن !! باور کن تا ابد مدیون شما خواهم بود ! ( هر روز به رنگی در اید این بت عیار !) عید شما هم مبارک . </p>

  • کاربر نادر

    <p>امیر ارسلان نامدار! با سلام . این شب عیدی خلق بنده را بس بسیار تنگ کردید !! بنده که عرصه گیتی را برای جولان دادن مگسی چون خودم بسیار کوچک میبینم !! تا چه برسد به شما !! لطفا مجددا مرور بفرمائید ! این لغت ( همنهشته ای خود ویژه !!) را توضیح کوتاهی بفرمائید شاید منهم شیرفهم شدم !! فراموش نکنید که مخاطب یک جامعه شناس مردم عادی و جوانان تشنه دانستن هستند . چون بنده را به اسم خطاب کردید مزاحم شدم ! نوروزتان پیروز . </p>

  • کاربر نادر

    <p>امیر خان .با سلام . پیام شما همین چند لحظه پیش روئیت شد ! ( اینهم از اشکالات زمانه است ! ) پس استاد تقریبا در موضوع فلسفه مصدع اوقات ما میشوند ؟؟!! ببخشید ! دوزاری ما کج بود ! بنده با کمال تواضع از ایشان و شما که فکر میکردم استاد در مقوله جامعه شناسی مدرس هستند از هردو جنابعالی طلب بخشش میکنم ! ولی بالاخره از شما جنابان تقریبا فیلسوف محبت کنید بفرمائید: ( همنهشته ای خود ویژه ) یعنی چه ؟؟!! باور بفرمائید در ویکی پیدیا و لغتنامه های مختلف سرگردان شدم همگی گفتند : مفهوم نیست !! حال که در کسوت حکما و فیلسوفان در امده اید همین لغت را ترجمه بفرمائید تا ابد سالک ورهرو و خاکی شما خواهم بود زیاده عرضی نیست .</p>

  • کاربر نادر

    <p>اقای نیکفر با سلام. بنده دو سه جلسه ایست شاگرد شما هستم ! سی جلسه قبلی را خوشبختانه از دست داده ام! ظاهرا از جامعه شناسی تدریس میفرمائید! حضرت عباسی نفهمیدم منظورتان چیست؟! جامعه که معنی عام دارد . یعنی مجموعه انسانها که با خلقیات ورفتارها و روابط و... دورهمدیگر چمع شده وباهمدیگر زندگی میکنند. (شناسی) هم که معنی در بطن خوددارد ! جامعه شناس کسی است که سعی میکند این جامعه را مورد مطالعه قرار داده ومشکلات انها را کشف وبرای درمان ان راه حلی ارائه نماید. اولین قدم ارتباط گرفتن با جامعه است. استفاده از مکاتب ناشناخته وکلمات ولغات نا مانوس مثل مکتبی که در جلسه قبل فرمودید! یا لغات من دراوردی! مثل : خوانش! و اینهمانی و همنهشته ای خودویژه!!!و ...یعنی چه ؟!! اگر منظورتان اظهار فضل است ؟! پس چرا جوان دانش طلب جستجوگر را گرفتارافاضات خود می نمائید؟؟! چنان سخن میگوئید که ان بیچاره فکر میکند هیچ نمیفهمد! درحالی خودش در متن جامعه است.خواستم قلم را کم تندتر برانم ولی به حرمت ایام خجسنه نوروز زبان در کام کشیدم ! ایام بکامتان وعیدتان مبارک باد . </p>

  • کاربر مهمان

    <p>جناب آقای نادر،<br /> نظر شما حاوی نکته مهمی است و حضرت عباسی، حجتی قوی علیه نیکفر است و نظر آقای دوستدار در مورد امتناع تفکر در فرهنگ ما را تأیید می کند.</p>

  • امیر

    <p>نادر جان،<br /> به قول قدما عرصه سیمرغ نه جولانگه توست. عرض خود می بری و زحمت ما می داری<br /> اینهمانی و همنهشتی من درآوری نیست زحمت بکشید پیش از دست به قلم بردن کتاب های مرتبط را تورقی بفرمایید شاید کمی در نوشتن این ترهات دستتان بلرزد، برادر من وقتی چیزی برایت ناشناخته است شاید دانش کافی ندارید، چاره اش هم اندکی خواندن و اندیشه است و گرنه زیان در کام کشیدن که دیر به فکرش افتادید.<br /> زیاد وارد معقولات نشوید<br /> نوروزتان پیروز</p>

  • ل.ر

    <p>با سلام به آقای نیکفر.<br /> انتقادهای بجایی که تا حال از دوستدار داشته اید را می پسندم و در رابطه با این مقاله خواستم کوتاه اشاره وار به فیشته هم که بافت منطقی شخص را به مثابه یک روند متناوب و ممتد با تاویل دیالکتیک هگل بررسی و گسترش داده توجه ای بکنید. من و نه/من و برهمنهاده ها و برهمنهشته های آن را می توان بعنوان انتزاعی ترین بافت منطقی خود و شخص در نظر گرفت. که این خود بازتابی از بودن و نبودن پیکر فردی و کنشها و واکنشهای زیستی و اجتماعی آن ست.<br /> با آرزوی هوای تازه ی بیشتر برای سال 90<br /> ل. راجی </p>

  • ل.ر

    <p>باسلام. اگر من از انتقادهای بجای آقای نیکفر از آرامش دوستدار حرفی بمیان آوردم منظورم دقت کلام نسبتا تحلیلی آقای نیکفر بود و اینکه به این شیوه مناسب تر می توان به مبحاثی چون هویت قومی و ملی و فرهنگی و جنسی و الخ پرداخت.<br /> یک از ترفندهای مناسب برا ی بررسی خود و شخص و مفاهیم وابسته را میتوان در تفکیک پذیر نمودن این مفاهیم جستجو کرد و البته می توان خود و مفاهیم وامور وابسته را بمثابه یک مجموعه همپیوند و وابسته بررسی کرد که زیر مجموعه های متفاوت و زیادی دارد. سابقه فلسفی و تحلیلی تفکیک نمودن خود به یونان باستان می رسد اگر چه در آن تفاکیک بیشتر لایه های زیستی و ارادی و هیجانی و عقلی عنوان می شوند. برای نمونه می توان به درباره ی روح ارسطو توجه کرد. گزاره ی ما ایرانی هستیم تزی سیاسی و جدلی ست و تمامی نوشته های آقای دوستدار مملو از موضع گیری های سیاسی ست که در آن جنبه های فلسفی نیز عنوان می شود. که متاسفانه دقتی چندان ندارند. این روش البته مورد تازه ای نیست ولی به عدم دقت و نوعی سطحی گری فکری دامن می زند که خود آقای دوستدار از آن شکایت می کند. در مورد لغاتی چون اینهمانی یا هو هویت Identität<br /> دوست خوبمان نادر می تواند ابتدا در صفحه های مربوط به منطق با این مطلب کمی آشنا تر شود و در تداوم نیز درباره ی بحث بر انگیز و معضل بودن این مفهوم در روانشناسی شخصیت و فلسفه ی ذهن کمی کسب اطلاع کند.<br /> با آرزوی سالی بهتر برای شما<br /> لطفعلی راجی </p>