ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

تاریخ و رمان تاریخی – با نگاهی به رمان «گود»

محمدرفیع محمودیان- «گود» نوشته مهدی افشار نیک با رویکردی اخلاقی به تاریخ می‌نگرد و در این چارچوب از شخصیت‌هائی قربانی، نماد معصومیت می‌سازد.

رمان تاریخی جایگاهی را که در ایران تاکنون نداشته در چند سال اخیر تا حد معینی به دست آورده است. نویسندگان بیشتری در قلمرو آن می‌نویسند. بیش از هر چیز، تاریخ معاصر ایران با حوادث بزرگ و فراز و نشیب‌های دامنه‌دار خود در کانون توجه این نویسندگان قرار گرفته است. مهدی افشار نیک یکی از چنین نویسندگانی است.

گود، رمان، مهدی افشار نیک، نشر چشمه

رمان گود (نشر چشمه، ۱۳۹۴) او به یکی از مسائل مهم تاریخ معاصر ایران، رویکردها و فعالیت‌های سیاسی گروه‌های مذهبی می‌پردازد. کتاب دهه‌های چهل تا هشتاد را در برمی‌گیرد. شخصیت‌های اصلی آن در کنار چند مرد بازاری زنان جوانی هستند که به سازمان مجاهدین می‌پیوندند. تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین و قتل یکی از رهبران آن که در کتاب به صورت قتل یکی از شخصیت‌های زن تجلی می‌یابد نیز موضوعی است که مورد توجه قرار می‌گیرد.

کتاب با آگاهی به وضعیت گروه‌های سنتی در جامعه نوشته شده است ولی با درکی نوجویانه این وضعیت می‌نگرد. یکی جنبۀ جالب آن قرار دادن مبارزه سیاسی گروه‌های سنتی در نقشۀ جغرافیائی تهران، بخش مرکزی و جنوب شهر، است. جنبۀ جالب دیگر آن مرتبط ساختن اجزاء گوناگون زیست سنتی با یکدیگر است. کار در بازار با زیست در محلات سنتی شهر و زندگی اجتماعی در عرصه‌هائی همچون زورخانه و مراسم آئینی دینی پیوند داده می‌شود. نوآوری کتاب در عرصۀ دیگری، در زمینۀ توجهی که به نقش زنان می‌دهد به چشم می‌آید. بطور کلی، زنان در میان گروه‌های سنتی جامعه تاریخی کمتر ترغیب به ایفای نقشی پویا در زندگی سیاسی و اجتماعی شده‌اند. ولی در کتاب ما شاهد زنان جوانی هستیم که در عرصه‌های اصلی زیست اجتماعی خود سرزنده و پویا بوده در سیاست نقشی مهم را به عهده می‌گیرند.

رمان تاریخی

رمان تاریخی مفهومی است که فوری کتاب مشهور لوکاچ به همان عنوان (ترجمۀ امید مهرگان، نشر ثالث، ۱۳۹۰) را در یادها زنده خواهد کرد. کتاب لوکاچ هنوز اثری مطرح در جهان است و به تازگی از سوی پری اندرسون برای بررسی رمان‌های تاریخی جهان معاصر مورد استفاده قرار گرفته است. در چارچوب بررسی کارهای والتر اسکات، لوکاچ ویژگی‌هائی را برای رمان تاریخی بر می‌شمرد که جا دارد به آنها بپردازیم:

سبک نگارش رمان تاریخی حماسی و متمرکز بر توصیف تحولات اجتماعی در گسترۀ زندگی توده‌ها است. چهره‌های مشهور تاریخ گاه در آن حضور می‌یابند ولی نقش آنها فرعی و حاشیه‌ای است. روایت متمرکز بر نقش چهره‌های متوسطِ بدون تشخصی خاص است. این چهره‌ها وجهی انسانی و دراماتیک به ستیز گرایش‌های گوناگون اجتماعی و تردیدهای انسانی در قبال آن می‌بخشند. رمان‌های اسکات عرصۀ رقابت سیر اعتلائی و قهقرائی تحولات اجتماعی و ارج‌گذاری زیست شکست‌خوردگان در کنار پذیرش ضرورت تاریخی پیروزی پیروزمندان است. به باور لوکاچ، رمان تاریخیِ کلاسیک تأییدی بر پیشرفت تاریخ در بستر شکاف و ستیز بین نیروهای اجتماعی و افرد وابسته به آن نیروها است.

با اینکه رمان کلاسیک تاریخی بیش از پیش در سبکی از رمان که به نام لباس و نمایش مشهور شده است تحلیل رفته است و دیگر گرایشی به ارائۀ درکی معین از سیر تاریخ ندارد رمان گود هنوز جنبه‌هائی از آنچه لوکاچ به آن پرداخته را به نمایش می‌گذارد. از آغاز دهۀ چهل تا میانۀ دهۀ پنجاه ما با جنبش و رویکرد مذهبی‌ به سیاست روبرو هستیم که شتابان به سوی به صحنه بردن یک انقلاب در حرکت است. این را بسیاری آن گاه نمی‌دیدند. آن جنبش برای برخی گرایشی ارتجاعی را نمایندگی می‌کرد که در نهایت باید زیر چرخ پیش تازندۀ مدرنیته له می‌شد. چرخش ایدئولوژیک سازمان مجاهدین به سمت مارکسیسم و قتل شریف واقفی از سوی برخی مارکسیست‌ها و رهبری چپ آن هنگام مجاهدین در این راستا دیده می‌شد. رمان این چرخش و قتل را به صورت حادثه‌ای اندوهناک می‌بیند. تا اینجا شباهتی به درک لوکاچ وجود دارد. ولی مهدی افشار نیک فرایند مبارزه و رویکرد نیروهای مذهبی را نه به صورت گرایشی ارتجاعی که به صورت گشایشی در تاریخ برای رخداد انقلاب ۵۷ ارزیابی می‌کند. او تراژدی را نه در ستیزی محتوم به شکست که در قربانی شدن برای غایتی می‌بیند که به هر رو در نهایت راهگشای تاریخ می‌شود.

گود به سیر تحولات اجتماعی توجه چندانی نشان نمی‌دهد و بیشتر متمرکز بر رویدادهای سیاسی و اجتماعی است. تضادی که شاید امروز برای ما مهم به نظر آید، تضاد باورهای دینی با نوسازی (مدرنیزاسیون) شتابان جامعه در کتاب انعکاس چندانی نمی‌یابد. زیر و رو شدن زندگی مردم و در آن فرایند نابودی زیست‌بوم بسیاری از انسان‌ها نیز تا حد زیادی در حاشیه باقی می‌ماند. در این زمینه گود رمان تاریخی نیست. ولی در بازروایت بخشی از تاریخ معاصر ایران در بستر فرایند زندگی انسان‌هائی معین، انسان‌هائی با گوشت و پوست، قرار گرفته در متن زندگی، رمانی تاریخی است. بخشی از تاریخ معاصر ایران به ویژه در زمینه‌هائی که دیگران در گسترۀ ادبیات و نه گسترۀ تبلیغات حکومتی کمتر به آن پرداخته‌اند را به خوبی باز می‌نماید. به مردان و به ویژه زنان مذهبی‌ای می‌پردازد که پای در راه مبارزه می‌نهند، هر چند کتاب نمی‌تواند آن را به خوبی به تحولات اجتماعی و انگیزه‌های مبارزاتی طبقات و گروه‌های اجتماعی گره زند.

تاریخ و رمان

ادبیات حتی در شکل رمان تاریخی تاریخ نیست. روایت و گزارشی از تاریخ به دست می‌دهد ولی تاریخ‌نگاری را در دستور کار ندارد. زندگی، کنش‌ها و احساسات انسان‌هائی را به سان نماد یک عصر را به تصویر کشیده، کشمکش‌های درونی آنها را برملا ساخته و بازی سرنوشت با آنها را رو می‌کند. شخصیت‌ها(ی داستانی)، تمرکزها و پیرنگ‌های ویژۀ خود را دارد. این را پس از خواندن کارهای کسانی مانند هایدن وایت آموخته‌ایم که تاریخ‌نگاری نیز باید متکی به روایتی معین از فرایند تحولات و واگذاری نقش به افراد یا نیروهای معینی باشد تا بتواند گزارشی منسجم از تحولات یا رویدادها ارائه دهد. با اینهمه تاریخ‌نگاری به یک واقعیت عینی برونی باید وفادار بماند. آن را نمی‌تواند به دلخواه خود روایت کند.

رمان گود در مواجهه با حوادث تاریخی‌ای که رخ داده‌اند به نیروها و گرایش تاریخی معینی توجه نشان می‌دهد. این امر اثر را در تقابل با دو درک یکی دریافت لوکاچ و دیگری بینش تاریخی چپ قرار می‌دهد. گود روایت دردناک مبارزین مذهبی‌ای را باز می‌گوید که در یک دورۀ کوتاه تاریخی نه فقط سازمانی را که خود بنیان گذاشته بودند بلکه حتی جان خود را از دست می‌دهند. ولی این مبارزین بازندگان تاریخ در ایران معاصر نیستند. کتاب نیز آنها را به سان بازندگان تاریخ به نمایش نمی‌گذارد. آنها بطور کلی و به ویژه کسانی که در مقابل چرخش ایدئولوژیک مجاهدین در خارج از زندان ایستادند برندگان نبردی بودند که در انقلاب و حوادث پس از آن تجلی یافت. شاید بتوان آنها را شکست‌خوردگان کلی فرایند تاریخ در مقابل سیر شتابان و گاه وحشیانۀ مدرنیته خواند ولی گود چنین درکی از آنها ارائه نمی‌دهد. در درک چپ که تا حد معینی در سازگاری با درک مدرن از تاریخ قرار دارد، برندۀ نهائی تاریخ و تحولات اجتماعی مدرن پرولتاریا و درک مادی او از جهان و تاریخ است. دیگر باورها حتی در سطح ایدئولوژی بطور نسبی مادی‌گرایی بورژوائی در مقابل نقد مارکسیستی به مناسبات اجتماعی فروپاشیده در نهایت جای خود را به درکی مادی و واقع‌گرایانه از جهان می‌دهد. در چارچوب این درک، چرخش ایدئولوژیک سازمان مجاهدین حرکتی در راستای تاریخ بود. کسانی یا به عبارت دقیق‌تر گرایشی باید افشا می‌شد، هژمونی خود را از دست می‌داد و رانده شده به سرزمین‌های هرز تاریخ آنجا می‌پوسید. اگر کسی در این جریان کشته می‌شود نیز باید در پس‌زمینۀ محو تدریجی نیروها و گرایش‌های کهنۀ بدون آینده دیده می‌شد. در مواجهه با چنین درکی می‌توان گود را رمانی تاریخی در چارچوب تفسیر لوکاچ دید ولی مشکل آن است که در رمان نشانی از اشاره به شکست‌خوردگی به سان سرنوشت تاریخی نیروهای مذهبی وجود ندارد. از داوری اخلاقی مبتنی بر نکوهش قتل نشان فراوان است ولی از اینکه این سرنوشتی محتوم در انتظار نیروهائی مذهبی است نشانی نمی‌توان جست.

این تقابل را چگونه می‌توان دید؟ کدامیک تصویر دقیق‌تر، قانع‌کننده‌تر و در گسترۀ رمان، روایت جالب‌تری از تاریخ ارائه می‌دهد؟ تعیین مسیر و سرنوشت برای تاریخ امروز امری نفرین شده بشمار می‌آید. نه اینکه فقط چنین کاری را غلط بدانیم بلکه آن را نسخه‌ای برای تجویز ویرانی، کشتار و اختناق می‌دانیم. باور عمومی چه در بین تاریخ‌نگاران و چه در سطح کلی‌تر افکار عمومی آن است که تاریخ جهت خود را در فرایند حوادث و ستیز (یا گاه رقابت) نیروها، گروه‌ها و افراد با یکدیگر پیدا می‌کند. به گونه‌ای پیشینی و به صورت سرنوشت برای تاریخ جهتی وجود ندارد. فقط آنهائی که می‌خواهند آن را به سوی جهتی معین ببرند چنین درکی دارند و اینان کسانی هستند که می‌خواهند یا حاضر هستند به زور جهتی خودخواسته را بر خواست و کنش دیگران غالب سازند. در همین راستا، دیگر به سختی می‌توان از شکست‌خوردگان تاریخ نام برد. شکی نیست در سیر شتابان نوسازی (مدرنیزاسیون)، بسیاری زیست‌بوم، شأن اجتماعی و حتی امکانات اولیۀ زندگی را از دست می‌دهند، ولی هیچ معلوم نیست چه عواملی چنین سرنوشتی را برای برخی دامن می‌زنند و چه کسانی را می‌توان شکست‌خوردگان تاریخ نامید. آیا دهقانانی که با باز پس گرفته شدن زمین‌هایشان محکوم به مرگی تدریجی شدند محکومین تاریخ بودند یا دهقانانی که به شهر‌ها مهاجرت کردند و به صورت پرولتاریا، نیروی پویندۀ تاریخ، به بدترین شکل‌ها استثمار شدند؟ آیا اقوام بومی‌ای که استثمار به فلاکت نشاندشان شکست‌خوردگان تاریخ هستند یا آن مجرمین، کارگران و سربازانی که برای سرکوب آنها و جایگزینی آنها به مستعمرات گسیل شدند و در این فرایند همه چیز را جز تن خویش از دست دادند؟

صد البته می‌توان به گونه‌ای پسینی سیری را به تاریخ نسبت داد. برای تحولی تاریخی مسیری تعیین کرد و به گاه شماری تکوین آن پرداخت. اکنون می‌توانیم از پیروزی ذره به ذره و در نهایت تام سرمایه‌داری به سان سیر تاریخ پانصد سال اخیر جهان سخن بگوئیم. حتی شاهد آن هستیم که عرصه‌های هر چه بیشتری از زیست به تسلط آن درمی‌آید و هیچ نیروئی توان بازایستادن آن را ندارد. به همان سان، مدرنیته در سیصد سال اخیر زندگی انسان‌ها را زیر و رو ساخته است و بر تمامی اجزاء زندگی تسلط پیدا کرده است. در این مورد می‌توان از تحول آن به مدرنیته متأخر یا پسامدرنیته سخن گفت. در هر دو مورد نیز می‌توان از قربانیان سیر تحول، از نفرین‌شدگانی معین سخن گفت که در فرایند تحول زندگی یا شأن و جایگاه اجتماعی خود را از دست می‌دهند. برخی شاید کمتر و برخی شاید بیشتر هزینۀ تحول را می‌پردازند ولی در اینکه بسیاری چنین هزینه‌ای را می‌پردازند شکی نیست. نظریه‌پردازان و تاریخ‌نگارانی همانند سیلویا فدریچی و سون بکرت اکنون از سرمایه‌داری جنگ و خون سخن گفته، ارتباط استثمار بورژوائی با برده‌داری را مورد تأکید قرار می‌دهند. برخی از قربانیان به نظم کهنۀ در حال نابودی تعلق داشتند ولی در چارچوب نظم جدید در معدن، کشتزار صنعتی، کارخانه، فاحشه‌خانه و گتو جان و عزت نفس خویش را از دست دادند.

بطور کلی، می‌توان با فاصله گرفتن از درک تا حدی مارکسیستی از تاریخ جهتی پسینی را به تاریخ نسبت داده، سیری را برای آن در نظر گرفت و از قربانیان سیر تحولات یاد کرد، قربانیانی که به ضرورت به مقاومت در مقابل نظم نو تعلق ندارند. برندگان تاریخ نیروهای برحق تاریخ نیستند. بورژواری در اروپا و نیروهای مذهبی در ایران برای یک دوره نیروی پیروز تحولات شده‌اند. این هیچ حقانیتی را به آنها نمی‌بخشد. پیروزی آنها همچنین هیچ حقانیتی به نیروی مخالف آنها، به تمام قربانیان آنها، نمی‌بخشد. رمان تاریخی می‌تواند با نگرشی هنجاری و اخلاقی از قربانیان تاریخی قهرمانان مقاومتی شکست خورده بیافریند ولی همچنین می‌تواند از پیروزمندان قهرمانانی مظهر عدالت سیر تاریخ بسازد یا به دلخواه کسانی را نماد شرافت یا عدالت جلوه دهد.

گود نیز با نگرشی هنجاری و اخلاقی به تاریخ می‌نگرد و در این چارچوب از شخصیت‌هائی قربانی و نماد معصومیت می‌سازد. سیر تاریخ را در یک دوره باز می‌نماید ولی به آن مسیری معین نسبت نمی‌دهد هر چند گاه به نظر می‌رسد از بُعدی اخلاقی برای تاریخ گرایشی را در نظر می‌گیرد.

تاریخ مدرن ایران هر چند بطور کلی فصلی پایان نیافته است اما در عرصه‌هائی سرنوشت‌های معینی را رقم زده است. انقلاب پنجاه و هفت با رهبری نیروهای مذهبی، در تداوم جریانی که از در آغاز چهل شکل گرفته بود، به پیروزی رسید. این نیروها در مبارزات مسلحانه، دانشجوئی و کارگری دهۀ پنجاه نقش مهمی نداشتند ولی در فرایند مبارزۀ انقلابی سال‌های منتهی به انقلاب به دلایل گوناگونی رهبری آن را در دست گرفتند. چپ ایران که در سال‌هائی در اوایل دهۀ پنجاه به سنخی از هژمونی سیاسی و فرهنگی در گروه‌هائی فعال سیاسی و فرهنگی دست یافته بود نتوانست در رهبری انقلاب نقشی ایفا کند. در فرایند تحولات پس از پنجاه و هفت، تا حدی البته به خاطر تحولات جهانی و سقوط سوسیالیسم واقعا موجود، چپ به حاشیۀ جامعه و تحولات رانده شد. در این پس‌زمینه نمی‌توان چرخش ایدئولوژیک سازمان مجاهدین را به سیر ناگزیر تاریخ نسبت داد. شاید می‌بایست این تحول در چارچوب تحولات ساسی اجتماعی نیمۀ اول دهۀ پنجاه رخ می‌داد و شاید در آینده سیر تاریخ چرخشی نو پیدا کند (و وجهی نو به چرخش ایدئولوژیک ببخشد) ولی با توجه به وضعیت پیش آمده و شرایط کنونی جهان نمی‌توان توجیهی تاریخی برای ضروریت رویداد آن داشت.

اعضا و رهبران جنبش چپ چه در قالب مجاهدین مارکسیست و چه در قالب چریک‌های فدائی و دیگر جریان‌های مشابه سرنوشتی دردناک پیدا کردند. بخشی از آن سرنوشت دستگیری، شکنجه و اعدام یا کشته شدن در جنگ و گریز چریکی بود، بخش دیگرِ شاید مهم‌تر از چشم‌انداز تاریخ شکستی بود که آنها در فرایند مبارزه گرفتار آن شدند. آنها به استقبال شکنجه و مرگ می‌شتافتند تا در نهایت پیروزی آرمانی را مسجل سازند که فکر می‌کردند آرمان تاریخی کارگران و زحمتکشان نفرین شدۀ تاریخ است. اکنون هیچ نشانی از آنکه آنها در این زمینه گامی - تأثیرگذار - برداشته‌اند به چشم نمی‌خورد. ترادژی زندگی آنها این است. تراژدی در دو وجه درونمند و برونمند، پیشینی و پسینی. یکی به گاه رخداد و دیگری به گاه داوری تاریخی. شاید بتوان با رمان تاریخی از سنگینی وجه اول کاست ولی وجه دوم سنگین‌تر از آن است که بتوان چیزی از آن کاست. تاریخ آن را رقم زده است و هیچکس نمی‌تواند آن را دگرگون سازد. محدودیت رمان تاریخی اینجا آشکار می‌شود. عمق درد را می‌تواند درک کند (هر چند به استقبال آن نمی‌شتابد) ولی آن را نمی‌تواند فرازش بخشد. برای این کار باید حقانیتی را در کنش‌هائی بیابد که در خود هیچ حقانیت تاریخی را به نمایش نمی‌گذارند. شاید از این‌رو رمان تاریخی در ایران و جهان به چنین رخدادهائی نزدیک نشده و همچون گود به رخدادهائی دیگر می‌پردازد. گود باید در این زمینه به سرنوشت تاریخی مبارزین فعالین و کنشگران دینی بپردازد ولی به آن توجهی نشان نمی‌دهد. بسیاری از این افراد در مبارزۀ انقلابی یا حوادث پس از آن همچون جنگ زخمی و کشته شدند. در پرتو دستاوردهای انقلاب چه نگاهی می‌توان به سرنوشت آنها داشت؟ سرنوشت آنها نمادی از یک تراژدی است یا بر عکس نمادی از رستگاری مدرن؟ گود به این پرسش‌ها وقعی نمی‌نهد - شاید به این خاطر که نخواهد به امر فرجام انقلاب بپردازد.

کلام آخر

تاریخ پر از رخدادها و سرنوشت‌های اندوهناک است و گود به برخی از چنین رخدادها و سرنوشت‌هائی می‌پردازد. این سیر تاریخ نیست که به ضرورت آن حوادث را معنامند، دردناک یا ارزشمند (در یادآوریِ امری به فراموشی سپرده شده) می‌سازد. رخدادها در خود، در اینکه در زندگی‌هائی رخ می‌دهند، می‌توانند مهم و معنامند باشند. بدون تردید رمان تاریخی چنین زندگی‌هائی را در بستر تاریخی آنها روایت می‌کند و در چارچوب تاریخی معینی بازپردازی می‌کند. ولی با این کار بیش از آنکه به زندگی‌ها معنا و اهمیت بخشد به تاریخ جان و مادیت می‌دهد. درست همان کاری که رمان گود دربارۀ بخشی از تاریخ معاصر ایران انجام می‌دهد. رمان تاریخی بیش از آنکه تبدیل رمان به تاریخ باشد تبدیل تاریخ به رمان است. همۀ آنچه که در دست داریم رمان است. روح و جان زمانۀ ما را رمان رقم می‌زند. ولی رمان تاریخ را پشت سر نمی‌نهد. آن را فقط به شکلی شاید متفاوت و شاید جالب‌تر روایت می‌کند. نسبت به تاریخ هیچ چیز ترافرازنده نیست. سیر تاریخ، چه پیشینی و چه پسینی، با زندگی ما کاری می‌کند که هیچ عاملی نمی‌تواند ما را از آن برهاند. نفرین‌شدگان و شکست‌خوردگان آن تا ابد نفرین شده و پیروزمندان آن تا ابد پیروز باقی می‌مانند. رمان تاریخی حتی در درکی لوکاچی از آن به جنگ (سیر) تاریخ نمی‌رود، بلکه به جنبه‌های در تاریکی مانده آن توجه نشان می‌دهد. می‌کوشد تا معصومیت نفرین‌شدگان را ارج نهد و برای مقاومت‌های در هم شکسته وجهه و اعتبار ایجاد کند. تاریخ را بازنویسی یا بازاندیشی نمی‌کند، بلکه آنرا در روایتی ارزشی-اخلاقی باز می‌گوید. رمان گود نیز همین کار را می‌کند هر چند تاریخ را در چارچوب روایتی باز می‌گوید که به پیروزمندان کنونی تاریخ متعلق است، پیروزمندانی که معلوم نیست در آینده‌ای دور یا نزدیک کجا خواهند بود.

در همین زمینه

از همین نویسنده

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.