ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

اپرای آتش سروشان در نام‌آورترین سالن نیویورک

<p>پانته&zwnj;آ بهرامی- صاحب&zwnj;نظران معتقدند یکی از عوامل پیشرفت در موسیقی مکان&zwnj;هایی&zwnj;ست که هنرمندان بتوانند بدون محدودیت هنر خود را به نمایش بگذارند. &laquo;کارنگی هال&raquo; (Carnegie Hall) در نیویورک یکی از نام&zwnj;آورترین سالن&zwnj;های اجرای موسیقی است که از زیبایی آکوستیک و امکانات صوتی غنی برای اجرای موسیقی، به&zwnj;ویژه موسیقی کلاسیک برخوردار است. ساخت این بنا در سال ۱۸۹۱ پایان یافت و در شب گشایش&zwnj;اش آثاری از چایکوفسکی در آن به نمایش درآمد. در روز ۲۹ مارس، میهمان &laquo;کارنگی هال&raquo; جسیکا ریورا، خواننده&zwnj;ی سوپرانو بود و در بخش دوم این برنامه، اپرای &laquo;آتش سروشان&raquo; به اجرا گذاشته شد. نویسنده&zwnj;ی این اپرا نیلوفر طالبی، نویسنده و مترجم و شاعر مقیم کالیفرنیاست. به مناسبت اجرای اپرای &laquo;آتش سروشان&raquo; در &laquo;کارنگی هال&raquo; نیویورک با نیلوفر طالبی درباره&zwnj;ی این اپرا گفت&zwnj;وگویی کرده&zwnj;ام:</p> <!--break--> <p>&nbsp;</p> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110329_PanteA_AtashSoroushan.mp3"><img height="31" align="absMiddle" width="273" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon.jpg" /></a></p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>چطور شد که اپرای &laquo;آتش سروشان&raquo; را نوشتی؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>به من یک متن شعری برای یک کار اپرا سفارش داده شد، البته یک اپرای تک نفره و برای جسیکا ریورا سوپرانوی جوان معروف. سفارش برای یک قطعه&zwnj;ی عاشقانه بود. طی دورانی که درباره&zwnj;ی این سفارش با خود کارنگی هال و با آهنگساز مارک گری صحبت می&zwnj;کردیم، متوجه شدیم که اجرای جهانی اپرا در سال ۲۰۱۱ مصادف است با دهمین سالگرد رویداد یازدهم سپتامبر که در آمریکا اتفاق افتاد و به این نتیجه رسیدیم که خوب است قطعه&zwnj;ای بنویسیم که داستانی عاشقانه باشد و در ضمن با رویداد یازدهم سپتامبر رابطه&zwnj;ای داشته باشد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>البته کار ساده&zwnj;ای نبود. یک سال درباره&zwnj;ی این موضوع صحبت کردیم. در طی این یک سال می&zwnj;دانستم که نمی&zwnj;خواهم چیزی را ترجمه کنم، بلکه می&zwnj;خواهم خودم یک داستان بنویسم. اصولاً [درباره&zwnj;ی این موضوع] چیزی که هم داستانی عاشقانه باشد و هم موضوع آن به یازدهم سپتامبر ربط داشته باشد، وجود نداشت که بخواهم ترجمه&zwnj;اش کنم. باری، در سال ۲۰۰۹ که در حال انجام این پژوهش بودم، تصادفاً با نام&zwnj;های مانا و آشا آشنا شدم و فهمیدم که مانا نیرویی&zwnj;ست بی&zwnj;تاریخ که در همه&zwnj;ی دنیا پراکنده است و آشا در افکار زرتشتی به معنای&nbsp;خرد نیکو، راستی و درستی است و عنصر آشا، آتش است. پس از یک هفته که با این مفاهیم آشنا شدم، یکباره این دو مفهوم شدند دو شخصیت در داستان عاشقانه&zwnj;ای که قصد داشتم بنویسمش. اصلاً این داستان به یکباره نوشته شد و من واقعاً در یک روز داستان را نوشتم و شش ماه بعد این داستان را به شعر درآوردم. این دو شخصیت مانا و آشا با هم برخورد ویرانگری دارند و بعد از این برخورد ویرانگر است که در ویرانی&zwnj;شان می&zwnj;بینند که اصلاً درست مثل هم بودند. متوجه&nbsp;می&zwnj;شوند که&nbsp;یک چیز بودند، به جای اینکه دو چیز باشند. در این داستان چند خط از اشعار سهراب سپهری و چند خط هم از اوستا آوردم. ولی بقیه&zwnj;اش به انگلیسی است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><img height="180" align="left" width="120" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/large_pateatal02.jpg" /></p> <p><strong>محیط داستان آیا در یک دنیای مدرن اتفاق یا در دنیای باستان اتفاق می&zwnj;افتد؟ </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>داستان طوری نوشته شده که در دنیای مشخصی اتفاق نمی&zwnj;افتد. هم دنیای باستانی هست و هم دنیای مدرن. موسیقی&zwnj;ای که برایش نوشته شده هم در یک دنیای بسیار کهن است، ولی به هر حال این موسیقی کلاسیک تازه و به همین خاطر خیلی هم مدرن است. یک قطعه&zwnj;ی ۳۵ دقیقه&zwnj;ای است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>پس بنابراین شما از منابع فارسی، یعنی از داستان&zwnj;های عاشقانه&zwnj;ی فارسی الهام نگرفتید؟ </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>نه، اصلاً. تنها چیزی که برای من الهام&zwnj;بخش بود، همین مفهوم مانا و آشا بود. اینها به هر حال مفاهیمی فلسفی هستند و این دو یک روز در ذهنم به شکل دو شخصیت شکل گرفتند و من آنها را به&zwnj;عنوان دو شخصیت در شعر گنجاندم.</p> <p><strong><br /> </strong></p> <p><strong>بسیاری از هنرمندان دلشان می&zwnj;خواهد در این سالن برنامه اجرا کنند. چگونه شما موفق شدید اینکار را انجام دهید؟ </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>آهنگساز قطعه&zwnj;ی &laquo;آتش سروشان&raquo; و من در سال ۲۰۰۷ با هم آشنا شدیم. او در آن زمان به افراد مختلفی گفته بود که می&zwnj;خواهد با نویسنده&zwnj;ای کار کند که از شعر ایران آگاهی داشته باشد. در واقع مرا به خاطر کتاب شعری که&nbsp;از ترجمه اشعار شاعران معاصر داخل و خارج از کشور فراهم آوده بودم، به ایشان توصیه کردند. ولی واقعاً دیدیم شعری نیست که من بخواهم برای این پروژه ترجمه کنم و می&zwnj;دانستم که باید یک قطعه&zwnj;ی جدید خودم بنویسم. ولی همانطور که می&zwnj;بینید، با گذاشتن چند خط از شعرهای سهراب سپهری و با الهام از مفاهیمی که مثلاً آشا یک مفهوم زرتشتی است، به هر حال در این قطعه به فرهنگ ایران ارجاع دادم، ولی با این حال این داستان از هر نظر یک داستان تازه است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>کارکردن در تیم بین&zwnj;المللی چه مشکلات و چه مزایایی دارد؟ چون به هرحال دراین اثر افرادی با تفکرات شرق و غرب به هم پیوسته&zwnj;اند. کارکردن در چنین تیمی چه مشکلات و چه مزایایی دارد؟ </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>همیشه کار کردن در یک گروه چندفرهنگی، فرهنگ شرق و غرب را به هم نزدیک می&zwnj;کند. من می&zwnj;بایست خیلی از وقتم را به این کار اختصاص می&zwnj;دادم که به همکارانم توضیح بدهم که مثلاً پیشینه&zwnj;ی آیین&zwnj;های زرتشتی و افکار زرتشتی به چندین هزار سال قبل از اسلام بازمی&zwnj;گردد. برای مثال مانا و آشا به مولانا و اندیشه&zwnj;ی عرفانی او ربطی ندارند. مولوی شاعری بود که در قرن سیزدهم زندگی می&zwnj;کرد و از شاعران بعد از اسلام بود و کارش با شاعران پیش از اسلام تفاوت دارد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><img height="180" align="left" width="135" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/large_pateatal03.jpg" /></p> <p><strong>به نظر می&zwnj;رسد که دو شخصیت &laquo;مانا و آشا&raquo; یکی آیینه هستی و دیگری تبلور حقیقت است. چرا عنوان &laquo;آتش سروشان&raquo; را انتخاب کردید برای این اپرا؟ </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>می&zwnj;دانید که سروش یکی از فرشته&zwnj;هایی&zwnj;ست که هم در اوستا و هم در قرآن وجود دارد. سروش فرشته&zwnj;ای است که در دوران آخر زندگی و هنگام پایان جهان به مردم کمک می&zwnj;کند که راحت&zwnj;تر این دوره را از سر بگذرانند. سروشان هم که جمع سروش است. آتش سروشان معنایش این است که این دو شخصیت مانا و آشا فرشته&zwnj;هایی هستند پیام&zwnj;آور تجدید نظر در نحوه&zwnj;ی دیدن. به قول سهراب سپهری باید با چشم&zwnj;های شسته شده همدیگر را دید.</p> <p><strong><br /> </strong></p> <p><strong>می&zwnj;توانید در مورد پیشینه خواننده سوپرانو توضیح دهید؟ </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>خواننده&zwnj;ی اپرا، جسیکا ریورا یکی از خوانندگان جوان و نام&zwnj;آور اپراست. کمتر از ۴۰ سال دارد، و به همین جهت از آینده&zwnj;ی درخشانی برخوردار است. الان هم خوب در زندگی حرف&zwnj;های&zwnj;اش، روی صحنه اپرا می&zwnj;درخشد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>برای شنیدن و متن کامل مصاحبه همراه با قطعه&zwnj;ای از اپرای &laquo;آتش سروشان&raquo; به فایل صوتی مراجعه کنید.</p>

پانته‌آ بهرامی- صاحب‌نظران معتقدند یکی از عوامل پیشرفت در موسیقی مکان‌هایی‌ست که هنرمندان بتوانند بدون محدودیت هنر خود را به نمایش بگذارند. «کارنگی هال» (Carnegie Hall) در نیویورک یکی از نام‌آورترین سالن‌های اجرای موسیقی است که از زیبایی آکوستیک و امکانات صوتی غنی برای اجرای موسیقی، به‌ویژه موسیقی کلاسیک برخوردار است. ساخت این بنا در سال ۱۸۹۱ پایان یافت و در شب گشایش‌اش آثاری از چایکوفسکی در آن به نمایش درآمد. در روز ۲۹ مارس، میهمان «کارنگی هال» جسیکا ریورا، خواننده‌ی سوپرانو بود و در بخش دوم این برنامه، اپرای «آتش سروشان» به اجرا گذاشته شد. نویسنده‌ی این اپرا نیلوفر طالبی، نویسنده و مترجم و شاعر مقیم کالیفرنیاست. به مناسبت اجرای اپرای «آتش سروشان» در «کارنگی هال» نیویورک با نیلوفر طالبی درباره‌ی این اپرا گفت‌وگویی کرده‌ام:

چطور شد که اپرای «آتش سروشان» را نوشتی؟

به من یک متن شعری برای یک کار اپرا سفارش داده شد، البته یک اپرای تک نفره و برای جسیکا ریورا سوپرانوی جوان معروف. سفارش برای یک قطعه‌ی عاشقانه بود. طی دورانی که درباره‌ی این سفارش با خود کارنگی هال و با آهنگساز مارک گری صحبت می‌کردیم، متوجه شدیم که اجرای جهانی اپرا در سال ۲۰۱۱ مصادف است با دهمین سالگرد رویداد یازدهم سپتامبر که در آمریکا اتفاق افتاد و به این نتیجه رسیدیم که خوب است قطعه‌ای بنویسیم که داستانی عاشقانه باشد و در ضمن با رویداد یازدهم سپتامبر رابطه‌ای داشته باشد.

البته کار ساده‌ای نبود. یک سال درباره‌ی این موضوع صحبت کردیم. در طی این یک سال می‌دانستم که نمی‌خواهم چیزی را ترجمه کنم، بلکه می‌خواهم خودم یک داستان بنویسم. اصولاً [درباره‌ی این موضوع] چیزی که هم داستانی عاشقانه باشد و هم موضوع آن به یازدهم سپتامبر ربط داشته باشد، وجود نداشت که بخواهم ترجمه‌اش کنم. باری، در سال ۲۰۰۹ که در حال انجام این پژوهش بودم، تصادفاً با نام‌های مانا و آشا آشنا شدم و فهمیدم که مانا نیرویی‌ست بی‌تاریخ که در همه‌ی دنیا پراکنده است و آشا در افکار زرتشتی به معنای خرد نیکو، راستی و درستی است و عنصر آشا، آتش است. پس از یک هفته که با این مفاهیم آشنا شدم، یکباره این دو مفهوم شدند دو شخصیت در داستان عاشقانه‌ای که قصد داشتم بنویسمش. اصلاً این داستان به یکباره نوشته شد و من واقعاً در یک روز داستان را نوشتم و شش ماه بعد این داستان را به شعر درآوردم. این دو شخصیت مانا و آشا با هم برخورد ویرانگری دارند و بعد از این برخورد ویرانگر است که در ویرانی‌شان می‌بینند که اصلاً درست مثل هم بودند. متوجه می‌شوند که یک چیز بودند، به جای اینکه دو چیز باشند. در این داستان چند خط از اشعار سهراب سپهری و چند خط هم از اوستا آوردم. ولی بقیه‌اش به انگلیسی است.

محیط داستان آیا در یک دنیای مدرن اتفاق یا در دنیای باستان اتفاق می‌افتد؟

داستان طوری نوشته شده که در دنیای مشخصی اتفاق نمی‌افتد. هم دنیای باستانی هست و هم دنیای مدرن. موسیقی‌ای که برایش نوشته شده هم در یک دنیای بسیار کهن است، ولی به هر حال این موسیقی کلاسیک تازه و به همین خاطر خیلی هم مدرن است. یک قطعه‌ی ۳۵ دقیقه‌ای است.

پس بنابراین شما از منابع فارسی، یعنی از داستان‌های عاشقانه‌ی فارسی الهام نگرفتید؟

نه، اصلاً. تنها چیزی که برای من الهام‌بخش بود، همین مفهوم مانا و آشا بود. اینها به هر حال مفاهیمی فلسفی هستند و این دو یک روز در ذهنم به شکل دو شخصیت شکل گرفتند و من آنها را به‌عنوان دو شخصیت در شعر گنجاندم.

بسیاری از هنرمندان دلشان می‌خواهد در این سالن برنامه اجرا کنند. چگونه شما موفق شدید اینکار را انجام دهید؟

آهنگساز قطعه‌ی «آتش سروشان» و من در سال ۲۰۰۷ با هم آشنا شدیم. او در آن زمان به افراد مختلفی گفته بود که می‌خواهد با نویسنده‌ای کار کند که از شعر ایران آگاهی داشته باشد. در واقع مرا به خاطر کتاب شعری که از ترجمه اشعار شاعران معاصر داخل و خارج از کشور فراهم آوده بودم، به ایشان توصیه کردند. ولی واقعاً دیدیم شعری نیست که من بخواهم برای این پروژه ترجمه کنم و می‌دانستم که باید یک قطعه‌ی جدید خودم بنویسم. ولی همانطور که می‌بینید، با گذاشتن چند خط از شعرهای سهراب سپهری و با الهام از مفاهیمی که مثلاً آشا یک مفهوم زرتشتی است، به هر حال در این قطعه به فرهنگ ایران ارجاع دادم، ولی با این حال این داستان از هر نظر یک داستان تازه است.

کارکردن در تیم بین‌المللی چه مشکلات و چه مزایایی دارد؟ چون به هرحال دراین اثر افرادی با تفکرات شرق و غرب به هم پیوسته‌اند. کارکردن در چنین تیمی چه مشکلات و چه مزایایی دارد؟

همیشه کار کردن در یک گروه چندفرهنگی، فرهنگ شرق و غرب را به هم نزدیک می‌کند. من می‌بایست خیلی از وقتم را به این کار اختصاص می‌دادم که به همکارانم توضیح بدهم که مثلاً پیشینه‌ی آیین‌های زرتشتی و افکار زرتشتی به چندین هزار سال قبل از اسلام بازمی‌گردد. برای مثال مانا و آشا به مولانا و اندیشه‌ی عرفانی او ربطی ندارند. مولوی شاعری بود که در قرن سیزدهم زندگی می‌کرد و از شاعران بعد از اسلام بود و کارش با شاعران پیش از اسلام تفاوت دارد.

به نظر می‌رسد که دو شخصیت «مانا و آشا» یکی آیینه هستی و دیگری تبلور حقیقت است. چرا عنوان «آتش سروشان» را انتخاب کردید برای این اپرا؟

می‌دانید که سروش یکی از فرشته‌هایی‌ست که هم در اوستا و هم در قرآن وجود دارد. سروش فرشته‌ای است که در دوران آخر زندگی و هنگام پایان جهان به مردم کمک می‌کند که راحت‌تر این دوره را از سر بگذرانند. سروشان هم که جمع سروش است. آتش سروشان معنایش این است که این دو شخصیت مانا و آشا فرشته‌هایی هستند پیام‌آور تجدید نظر در نحوه‌ی دیدن. به قول سهراب سپهری باید با چشم‌های شسته شده همدیگر را دید.

می‌توانید در مورد پیشینه خواننده سوپرانو توضیح دهید؟

خواننده‌ی اپرا، جسیکا ریورا یکی از خوانندگان جوان و نام‌آور اپراست. کمتر از ۴۰ سال دارد، و به همین جهت از آینده‌ی درخشانی برخوردار است. الان هم خوب در زندگی حرف‌های‌اش، روی صحنه اپرا می‌درخشد.

برای شنیدن و متن کامل مصاحبه همراه با قطعه‌ای از اپرای «آتش سروشان» به فایل صوتی مراجعه کنید.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    <p>به نظر می آید که خانم نیلوفر طالبی پس از نشان دادن استعداد درخشان خود در امر ترجمه به نوشتن اپرا روی آورده اند. پس از شما خواهش می کنیم که به این وبلاگ سری بزنید: http://mistranslation.persianblog.ir</p>

  • مجید

    <p>سلام خانم پانته آ بهرامی گرامی:<br /> فکر می کنید آیا هیچکس در این دوره و زمانی که جهان موسیقی کلاسیک و هنر اپرانویسان برجسته ای دارد که بر موسیقی کلاسیک چیرگی دارند و همچنین شعرای بسیار کارکشته و برجسته ای در خود آمریکا (که اتفاقاً نیویورک یکی از مراکز عمده ی فعالیت آنهاست)، کارنگی می آید و خانم نیلوفر طالبی را کشف می کند و به ایشان سفارش همکاری می دهد؟ شما فکر می کنید ما ایرانیانی که سالها کار هنری کرده ایم یک کلمه از چنین ادعای موهوم و غلو آمیزی را باور می کنیم؟<br /> آیا ایشان قبلا اپرا نوشته بودند؟ خیر! پس چگونه کارنگی می آید به ایشان سفارش می دهد؟ مگر اینکه خواب نما شده باشد. </p> <p>در درجه ی دوم ایشان کتاب بسیار معیوبی را در ترجمه ی شعر ارائه داده اند که در کمتر جایی به آن اشاره شده، علیرغم تبلیغات شبانه روزی شان.<br /> خواهش می کنم اگر دولت جمهوری اسلام ما را خر فرض می کند شما اینکار را با ما ایرانیان نفرمایید. </p> <p>با احترامات</p>