مفسران ترانههای اعتراض
<p>محمود خوشنام ـ در مقالات پیشین از کسانی که در به وجود آوردن ترانه‌های اعتراض دست داشته‌اند (ترانه‌سرایان، آهنگسازان و تنظیم کنندگان) یاد کردیم، حالا کمی هم بپردازیم به اجراکنندگان و در واقع «مفسران» ترانه که همانا خوانندگان باشند.</p> <p><br /> در جریان بررسی فرایند ترانه‌های اعتراض دیدیم که بیشتر به حوزه پاپ تعلق دارند و در حوزه سنتی اگر چیزی باشد، استثناست. شیوه کار برجسته‌ترین خوانندگان معترض یعنی محمد رضا شجریان را هم که بزرگ‌ترین استثناست، بررسی کردیم. در حوزه پاپ هم به یکی دو خواننده اشاره داشته‌ایم که «حسن گل‌نراقی» و «محمد نوری» باشند. تنها ترانه‌ای که گل‌نراقی خوانده است، در صدر فهرست اعتراضی‌‌ها قرار می‌گیرد (مراببوس). محمد نوری هم اگر چه محافظه‌کار‌تر از آن بود که به صراحت ترانه اعتراضی بخواند، ولی با این همه در تک و توک از ترانه‌های او جلوه‌های پنهانی از اعتراض را می‌توان شناسائی کرد. <br /> و اما پس از بنیاد «طنین»، دو خواننده معروف، فرهاد و گوگوش، در صدر خوانندگان اعتراضی قرار گرفتند. در آغاز بار سنگین اجرای ترانه‌های اعتراضی و نمادین، که خیلی با شتاب هم به بازار می‌آمد، بر دوش آن دو بود. و حقا که در تفسیر دقیق و تأثیرگذار آن، سنگ تمام می‌گذاشتند.</p> <p><br /> گوگوش، هنگامی که گردونه طنین به راه افتاد، سال‌ها بود که با فوت و فن ترانه‌خوانی آشنا شده بود. فقط باید هدف اعتراضی ترانه‌ها‌ی تازه را می‌شناخت که خیلی زود هم چنین شد و از پس تفسیر آن‌ها برآمد.</p> <p><br /> فرهاد، خواننده رستوران «کوچینی» بود و ترانه‌های انگلیسی می‌خواند. «اسفندیار منفردزاده» که برای فیلم «رضا موتوری» در جست‌وجوی خواننده‌ای خوش‌صدا بود، پای او را به میدان ترانه‌خوانی فارسی باز کرد. البته اسفندیار می‌گوید با اصرار و ابرام بسیار او را به این‌کار راضی کرده است.</p> <p><br /> یعنی می‌توان گفت که موسیقی پاپ اعتراضی، بهره‌گیری از صدای پخته و تفسیری فرهاد را مدیون همت و درایت منفردزاده است. البته معلوم نیست که اگر فرهاد با طنینی‌ها کار نمی‌کرد آیا به شهرت بعدی می‌رسید یا نه؟</p> <p><br /> <strong>از صدای بی‌صدا تا پل</strong></p> <p><br /> به این ترتیب در و تخته جور درآمد و طنینی‌ها که در انتظار تفسیر و پخش درست کارهای خود بودند، خیالشان از این بابت نیز راحت شد و انبوهی از ترانه‌های ناب اعتراضی در فضا طنین افکند.</p> <p><br /> «صدای بی‌صدا» با آهنگ منفردزاده و شعر «شهیار قنبری» که مرد تنها نیز نامیده شده، گویا نخستین ترانه فرهاد در همکاری با طنینی‌هاست، و اگر شهریار باز مرا به نادانی متهم نکند- گمان می‌کنم متن آن کمابیش همزمان با «قصه دو ماهی» سروده شده باشد، متنی پر از بغض و پر از تصویر:</p> <p><br /> با صدای بی‌صدا<br /> مث یه کوه بلند<br /> مثل یه خواب کوتاه<br /> یه مرد بود، یه مرد<br /> با دست‌های فقیر<br /> با چشم‌های محروم<br /> با پاهای خسته<br /> یه مرد بود یه مرد<br /> شب با تابوت سیاه<br /> نشست توی چشم‌هاش<br /> خاموش شد ستاره<br /> افتاد روی خاک<br /> با لب‌های تشنه<br /> به عکس یه چشمه<br /> نرسید تا ببینه<br /> قطره، قطره، قطره آب<br /> در شب بی‌تپش<br /> این طرف<br /> اون طرف<br /> می‌افتاد تا بشنفه<br /> صدا، صدا، صدای پا...</p> <p><br /> نمی‌دانیم کدام ترانه متعهدانه را، گوگوش برای نخستین بار خوانده است. ولی می‌دانیم که «قصه دو ماهی» و «قصه بره و گرگ» و «جمعه» با متن‌هائی از شهیار و «پل» و «دریائی» با سروده‌هائی از «ایرج» با صدای او ضبط و پخش شده است.</p> <p><br /> تکه‌ای از «پل» را می‌خوانیم: <br /> «برای خواب معصومانه عشق<br /> کمک کم بستری از گل بسازیم<br /> برای کوچ شب هنگام وحشت<br /> کمک کن با تن هم پل بسازیم <br /> کمک کن، سایه‌بونی از ترانه<br /> برای خواب ابریشم بسازیم<br /> کمک کن با کلام عاشقانه<br /> برای زخم شب مرهم بسازیم»</p> <p> </p> <p><strong>مفسران تازه</strong></p> <p><br /> کار مستمر آهنگسازان و ترانه‌سرایان طنین راه را برای ورود خوانندگان جدید به عرصه ترانه هموار کرد. «فریدون فروغی» آمد با نگاهی به دست فرهاد. نگاهی که بعد استقلال پیدا کرد. نام ترانه‌ها، خود از محتوای آن‌‌ها می‌گوید: «شیاد»، «قریه» «سال قحطی»، «تنگنا» و «طلوع خونین» و......</p> <p><br /> بعد نوبت به «داریوش اقبالی» و «ابراهیم حامدی» (ابی) رسید که به ویژه اولی تاکنون صدای خود را وقف خواندن ترانه‌های اعتراضی کرده است. با حضور داریوش در کنار خوانندگان دیگر، نوعی تقسیم کار به وجود آمد. سروده‌های شهیار را بیشتر فرهاد و گوگوش می‌خواندند و متن‌های ایرج را بیشتر داریوش.</p> <p><br /> آهنگسازان: «منفردزاده»، «واروژان» و بعد‌ها «بابک بیات» نیز با هر دو زوج همکاری می‌کردند.</p> <p><br /> شعرهای «اردلان» نیز که با موسیقی «شماعی‌زاده» و بعد با موسیقی «فرید زولاند» پیوند می‌خورد، از سوی خوانندگان هر دو گروه خوانده می‌شد. به تکه‌ای از «شقایق» که از همکاری «داریوش، اردلان، زولاند» پدید آمده نگاه می‌کنیم. اردلان این ترانه را به «خسرو گلسرخی»، «گلی که به دست باد پرپر شد» تقدیم کرده است.</p> <p><br /> «شقایق درد من یکی دو تا نیست<br /> آخه درد من از بیگانه‌ها نیست<br /> کسی خشکیده خون من رو دستاش<br /> که حتی یک نفس از من جدا نیست<br /> .... شقایق آخرین عاشق تو بودی<br /> تو مردی و پس از تو عاشقی مرد<br /> تو رو آخر سراب و عشق و حسرت<br /> ته گلخونه‌های بی‌کسی برد... »</p> <p><br /> <strong>ترانه‌ی امروز:</strong></p> <p><br /> :: «صدای بی‌صدا»، آهنگ منفردزاده و شعر شهیار قنبری با صدای فرهاد::<br /> این ترانه را می‌توانید با پلیر زمانه گوش بدهید</p>
محمود خوشنام ـ در مقالات پیشین از کسانی که در به وجود آوردن ترانههای اعتراض دست داشتهاند (ترانهسرایان، آهنگسازان و تنظیم کنندگان) یاد کردیم، حالا کمی هم بپردازیم به اجراکنندگان و در واقع «مفسران» ترانه که همانا خوانندگان باشند.
در جریان بررسی فرایند ترانههای اعتراض دیدیم که بیشتر به حوزه پاپ تعلق دارند و در حوزه سنتی اگر چیزی باشد، استثناست. شیوه کار برجستهترین خوانندگان معترض یعنی محمد رضا شجریان را هم که بزرگترین استثناست، بررسی کردیم. در حوزه پاپ هم به یکی دو خواننده اشاره داشتهایم که «حسن گلنراقی» و «محمد نوری» باشند. تنها ترانهای که گلنراقی خوانده است، در صدر فهرست اعتراضیها قرار میگیرد (مراببوس). محمد نوری هم اگر چه محافظهکارتر از آن بود که به صراحت ترانه اعتراضی بخواند، ولی با این همه در تک و توک از ترانههای او جلوههای پنهانی از اعتراض را میتوان شناسائی کرد.
و اما پس از بنیاد «طنین»، دو خواننده معروف، فرهاد و گوگوش، در صدر خوانندگان اعتراضی قرار گرفتند. در آغاز بار سنگین اجرای ترانههای اعتراضی و نمادین، که خیلی با شتاب هم به بازار میآمد، بر دوش آن دو بود. و حقا که در تفسیر دقیق و تأثیرگذار آن، سنگ تمام میگذاشتند.
گوگوش، هنگامی که گردونه طنین به راه افتاد، سالها بود که با فوت و فن ترانهخوانی آشنا شده بود. فقط باید هدف اعتراضی ترانههای تازه را میشناخت که خیلی زود هم چنین شد و از پس تفسیر آنها برآمد.
فرهاد، خواننده رستوران «کوچینی» بود و ترانههای انگلیسی میخواند. «اسفندیار منفردزاده» که برای فیلم «رضا موتوری» در جستوجوی خوانندهای خوشصدا بود، پای او را به میدان ترانهخوانی فارسی باز کرد. البته اسفندیار میگوید با اصرار و ابرام بسیار او را به اینکار راضی کرده است.
یعنی میتوان گفت که موسیقی پاپ اعتراضی، بهرهگیری از صدای پخته و تفسیری فرهاد را مدیون همت و درایت منفردزاده است. البته معلوم نیست که اگر فرهاد با طنینیها کار نمیکرد آیا به شهرت بعدی میرسید یا نه؟
از صدای بیصدا تا پل
به این ترتیب در و تخته جور درآمد و طنینیها که در انتظار تفسیر و پخش درست کارهای خود بودند، خیالشان از این بابت نیز راحت شد و انبوهی از ترانههای ناب اعتراضی در فضا طنین افکند.
«صدای بیصدا» با آهنگ منفردزاده و شعر «شهیار قنبری» که مرد تنها نیز نامیده شده، گویا نخستین ترانه فرهاد در همکاری با طنینیهاست، و اگر شهریار باز مرا به نادانی متهم نکند- گمان میکنم متن آن کمابیش همزمان با «قصه دو ماهی» سروده شده باشد، متنی پر از بغض و پر از تصویر:
با صدای بیصدا
مث یه کوه بلند
مثل یه خواب کوتاه
یه مرد بود، یه مرد
با دستهای فقیر
با چشمهای محروم
با پاهای خسته
یه مرد بود یه مرد
شب با تابوت سیاه
نشست توی چشمهاش
خاموش شد ستاره
افتاد روی خاک
با لبهای تشنه
به عکس یه چشمه
نرسید تا ببینه
قطره، قطره، قطره آب
در شب بیتپش
این طرف
اون طرف
میافتاد تا بشنفه
صدا، صدا، صدای پا...
نمیدانیم کدام ترانه متعهدانه را، گوگوش برای نخستین بار خوانده است. ولی میدانیم که «قصه دو ماهی» و «قصه بره و گرگ» و «جمعه» با متنهائی از شهیار و «پل» و «دریائی» با سرودههائی از «ایرج» با صدای او ضبط و پخش شده است.
تکهای از «پل» را میخوانیم:
«برای خواب معصومانه عشق
کمک کم بستری از گل بسازیم
برای کوچ شب هنگام وحشت
کمک کن با تن هم پل بسازیم
کمک کن، سایهبونی از ترانه
برای خواب ابریشم بسازیم
کمک کن با کلام عاشقانه
برای زخم شب مرهم بسازیم»
مفسران تازه
کار مستمر آهنگسازان و ترانهسرایان طنین راه را برای ورود خوانندگان جدید به عرصه ترانه هموار کرد. «فریدون فروغی» آمد با نگاهی به دست فرهاد. نگاهی که بعد استقلال پیدا کرد. نام ترانهها، خود از محتوای آنها میگوید: «شیاد»، «قریه» «سال قحطی»، «تنگنا» و «طلوع خونین» و......
بعد نوبت به «داریوش اقبالی» و «ابراهیم حامدی» (ابی) رسید که به ویژه اولی تاکنون صدای خود را وقف خواندن ترانههای اعتراضی کرده است. با حضور داریوش در کنار خوانندگان دیگر، نوعی تقسیم کار به وجود آمد. سرودههای شهیار را بیشتر فرهاد و گوگوش میخواندند و متنهای ایرج را بیشتر داریوش.
آهنگسازان: «منفردزاده»، «واروژان» و بعدها «بابک بیات» نیز با هر دو زوج همکاری میکردند.
شعرهای «اردلان» نیز که با موسیقی «شماعیزاده» و بعد با موسیقی «فرید زولاند» پیوند میخورد، از سوی خوانندگان هر دو گروه خوانده میشد. به تکهای از «شقایق» که از همکاری «داریوش، اردلان، زولاند» پدید آمده نگاه میکنیم. اردلان این ترانه را به «خسرو گلسرخی»، «گلی که به دست باد پرپر شد» تقدیم کرده است.
«شقایق درد من یکی دو تا نیست
آخه درد من از بیگانهها نیست
کسی خشکیده خون من رو دستاش
که حتی یک نفس از من جدا نیست
.... شقایق آخرین عاشق تو بودی
تو مردی و پس از تو عاشقی مرد
تو رو آخر سراب و عشق و حسرت
ته گلخونههای بیکسی برد... »
ترانهی امروز:
:: «صدای بیصدا»، آهنگ منفردزاده و شعر شهیار قنبری با صدای فرهاد::
این ترانه را میتوانید با پلیر زمانه گوش بدهید
نظرها
ستوده
<p>پرداختن به «ترانه معترض» در فصل نوین ترانه از ابعاد مختلف نه تنها کاری است نیکو بلکه امری است واحب و ضروری. دکتر خوشنام و رادیو زمانه به سهم خود این مهم را در نظر دارند. در مطلبی سابقۀ پیدایش ترانۀ صدای بی صدا را خواندم. شاید در تکمیل این مطلب خواندنش مناسب باشد. </p> <p>http://www.parand.se/tr-marde-tanha.htm </p>