ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

مدیریت و تنظیم روابط سکسی - عاطفی

<p>وحید ولی&zwnj;زاده - رمان چهار شخصیت اصلی دارد. مازیار، هاله، سمیرا، و نویسنده. رمان، داستان روابط پیچیده&zwnj;ی میان هاله، مازیار و سمیرا را روایت می&zwnj;کند که با مرگ ناگهانی دو نفر از آن&zwnj;ها به پایان رسیده و اکنون &laquo;نویسنده&raquo; که زوج پیشین مازیار بوده است در تلاش است تا با بازنویسی حکایت آن&zwnj;ها رمانی را شکل دهد. چنین به نظر می&zwnj;رسد که نویسنده رمانش را بر اساس روایت&zwnj;های شخصی شخصیت&zwnj;هایی حقیقی این رابطه&zwnj;ی سه نفره به پیش می&zwnj;برد. اما در فصل پایانی رمان که خواننده در انتظار روشن شدن نقطه&zwnj;ی دراماتیک داستان، یعنی تصادف منجر به مرگ دو شخصیت رمان است، فاش می&zwnj;شود که نویسنده&zwnj;ی اصلی داستان مردی است که در لابی هتلی در تهران، داستان&zwnj;های مختلفی از مهمانان هتل را همچون مصالحی به کار گرفته است تا با پیوند و تلفیق آن&zwnj;ها به کمک تکنیک&zwnj;های داستان&zwnj;نویسی، این رمان را خلق کند؛ روایتی که با توجه به فاش شدن ساختگی بودن فصل&zwnj;های پیشین کتاب، خودش نیز در معرض عدم قطعیت قرار می&zwnj;گیرد.</p> <p><br /> <strong>یک اثر سفارشی و بازاری</strong></p> <p><br /> اصرار نویسنده در برهنه کردن تمهیدهای نوشتن رمان در پی همنوایی با نظریه و اندیشه&zwnj;ی مد روز غالب در روشنفکری ایرانی است. اینکه واقعیتی وجود ندارد و همه چیز قابل بازی و جابهجایی است و نویسنده نیز همچون هر شهروند دیگر عصر جدید جهانی، در پی ساختن موقعیت&zwnj;های سرخوشی و سرگرمی است. اینکه هیچ کلان&zwnj;روایتی وجود ندارد، بلکه تنها با تعددی بیکران از خرده&zwnj;روایت&zwnj;هایی متناقض روبروییم که هیچگاه نمی&zwnj;توان درباره&zwnj;ی درستی یا نادرستی&zwnj;شان حکم قطعی داد. در این مفهوم باید گفت به معنای واقعی نویسنده سفارش خود را به خوبی تحویل مشتری داده است. در فصل پایانی مرد ثروتمند و فرهنگ&zwnj;دوستی که نویسنده را به هتل دعوت کرده تا بعد از مدت&zwnj;ها رمان بنویسد، به او سفارش می&zwnj;دهد که برای جمعیت کتابخوان ایرانی که &laquo;شایگان&zwnj;ها و طباطبایی&zwnj;ها و نصر&zwnj;ها&raquo; را می&zwnj;خوانند، رمان بنویسد. &laquo;شب ممکن&raquo; محصول سفارشی است که تیپ غالب در روشنفکری این سال&zwnj;ها را بازار خود فرض کرده و بنا به شنیده&zwnj;ها در جلب این بازار موفق عمل کرده است.</p> <p><br /> <strong>تلفیق ادبیات عام&zwnj;پسند با ترفندهای پست مدرنیستی</strong></p> <p><br /> رمان اگرچه به شدت با تأکید بر ساختگی بودن و بازی با احتمالات ممکن، و از طریق تلاش برای برهنه کردن تمهید&zwnj;های نویسندگی تلاش دارد خود را به عنوان اثری غیرواقع&zwnj;گرا، تخیلی، و اثری قائم به ذات معرفی کند و سندیتش را برای هرگونه اشاره به واقعیت از بین ببرد، اما همچون هر اثر دیگری به شدت در روندهایی واقعی در جهان واقعی ریشه دارد و واکاوی این ریشه&zwnj;ها می&zwnj;تواند نگاه ما را به ایران امروز و تکاپوهای درونی آن غنی&zwnj;تر کند.</p> <p><img alt="" align="left" width="250" height="375" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/vahidv02.jpg" /><br /> رمان &laquo;شب ممکن&raquo; در &laquo;شبکه&raquo;&zwnj;ای از موجی تازه در رمان&zwnj;نویسی ایران قرار می&zwnj;گیرد که ویژگی عمده&zwnj;ی صوری آن&zwnj; ترکیب دو جریان ادبی با یکدیگر است. نخست رمان&zwnj;هایی که در ایران پسامدرن نامیده می&zwnj;شد و از نیمه دوم دهه&zwnj;ی هفتاد به شکل انبوه تولید شدند و تلاش داشتند با تکنیک&zwnj;گرایی و نظریه&zwnj;گرایی، رمان&zwnj;هایی مطابق با جریان ترجمه&zwnj;ای پسامدرنیسم در ایران بیافرینند. مشکل این بود که اینگونه رمان&zwnj;ها همچون شعرهای پسامدرنیستی خواننده&zwnj;ای نیافتند. جریان دوم ادبیات پاورقی یا عامه&zwnj;پسند است که اگر چه همواره خواننده داشته، اما عموماً جدی گرفته نمی&zwnj;شود. ترکیب این دو جریان ادبی با یکدیگر بستری برای کارخانه&zwnj;ی ادبیات درون&zwnj;مرزی ایران فراهم آورده است که &laquo;شب ممکن&raquo; از نمونه&zwnj;های شاخص آن است و مانند دیگر کتاب&zwnj;هایی که از این کارخانه بیرون می&zwnj;آیند، داعیه&zwnj;ی ادبی بودن و پرفروش بودن را هم دارد.</p> <p><br /> <strong>ملاکی مطمئن برای شناخت پیامدهای سرکوب فرهنگی</strong></p> <p><br /> رمان پیرامون روابط و فضاهایی شکل گرفته که برای درک بهتر خط سیر کنونی &laquo;روشنفکری&raquo; و &laquo;ادبیات&raquo; در ایران امروز توجه به آن&zwnj;ها بی&zwnj;فایده نیست. مازیار استاد دانشگاه و نویسنده&zwnj;ای منضبط و فرهیخته است که در یکی از روزنامه&zwnj;های معروف پایتخت دبیر صفحه فرهنگی است. البته بعداً متوجه می&zwnj;شویم که او در حقیقت یک فیلم&zwnj;نامه&zwnj;نویس موفق و زن&zwnj;باره است و زن سابق او که درحال نوشتن این رمان است به&zwnj;عنوان یک نویسنده در تصویر او دست برده، و البته بعداً متوجه می&zwnj;شویم که این شخصیت زاییده&zwnj;ی ذهن نویسنده&zwnj;ی پشت ماجراست و بر اساس یکی دو نام و نشانه، او را خلق کرده است. اما پس پشت این هزارتوی داستان در داستان، نوعی نویسنده تصویر شده است که پس پشت چنین نوعی از ادبیات قرار دارد؛ یعنی روشنفکران روزنامه&zwnj;ای دوخردادی.</p> <p><br /> <strong>از دفتر روزنامه&zwnj;ها تا دنیای خیالی بالاشهر تهران</strong></p> <p><br /> از دهه هفتاد تاکنون، جمهوری اسلامی خط مشی فرهنگی نوینی را راه&zwnj;اندازی کرده است. تأسیس و انتشار روزنامه&zwnj;هایی که &laquo;زنجیره&zwnj;ای&raquo;، &laquo;دو خردادی&raquo; و... نامیده شدند. از بسیاری از جوانب این پروژه که بگذریم، تنها یکی را می&zwnj;کاویم که به این رمان و این مقاله مرتبط است. یعنی مکان روزنامه&zwnj;ها.</p> <p><br /> دفا&zwnj;تر روزنامه&zwnj;ها در بالاشهر تهران مستقر شدند. میدان آفریقا و خیابان جردن دفا&zwnj;تر بسیاری از این روزنامه&zwnj;ها را در خود جای می&zwnj;دادند. این روزنامه&zwnj;ها که البته در ریشه&zwnj;کنی تمام مجلات و نشریات مستقل و مخالف رژیم دلبری می&zwnj;کردند به&zwnj;زودی توانستند تنها پایگاهی برای آمد و شد نسل جوانی از روشنفکران و نویسندگانی شوند که برای انتشار آثارشان و سهیم شدن در زندگی فرهنگی و اجتماعی به جست و&zwnj;جوی روزنه&zwnj;ای بودند. نویسندگان جوانی که تجربه&zwnj;شان و دریافت&zwnj;شان از شهر در دنیای فانتزی جردن و امواج انباشت ثروت و لذت شکل می&zwnj;گرفت، به&zwnj;زودی در حد محصولات مطلوبی برای نظام اقتصادی سیاسی مسلط بر ایران، به&zwnj;ویژه طیفی که خود را در جناح اصلاح&zwnj;طلب سازمان داده بود، فرا آمدند. اگر نویسندگان و روشنفکران دهه&zwnj;های قبل&zwnj;تر در کوچه&zwnj;های اعماق بالیده بودند و تجربه&zwnj;ی رنج و محرومیت&zwnj;های بخش&zwnj;های وسیع جامعه، به نگاه انتقادی آن&zwnj;ها شکل داده بود، خط مشی فرهنگی رژیم موفق شد بسیاری از نیروهای بالقوه&zwnj;ی فکری جامعه را در مسیر دیگری روانه کند. زندگی آزاد&zwnj;تر جنسی و فرهنگی طبقه&zwnj;ی مرفهی که در بالاشهر تهران لانه داشت، بسیاری از این نسل نوخاسته&zwnj;ی روشنفکر را به سوی خود جذب می&zwnj;کرد. تمایل به بالا کشیدن خود، دستیابی به رفاه اقتصادی، و آشنایی با هاله&zwnj;هایی که سوار بر ماشین&zwnj;های گرانبها و سکسی خود راسته&zwnj;ی جردن را بالا و پایین می&zwnj;رفتند، ذهن نویسندگان جوان را لبریز می&zwnj;کرد. آن&zwnj;ها بنا به دانش خود دارای سرمایه&zwnj;ای فرهنگی بودند و از این سرمایه&zwnj;ی فرهنگی برای راهیابی به محافل سرمایه&zwnj;داران اجتماعی و اقتصادی بهره بردند تا طغیان فرهنگی خود علیه جمهوری اسلامی را در پارتی&zwnj;ها شلیک کنند.</p> <p><br /> <strong>نوعی ادبیات نوبالغ مبتنی بر مدیریت روابط سکسی و عاطفی</strong></p> <p><br /> محصول این خط مشی فرهنگی بیست ساله اکنون قشری و لایه&zwnj;ای است که از تصادم این نسل از نویسندگان و روشنفکران با بخشی از بورژوازی ایران پدیدار شده است (اهمیت کانونی صحنه&zwnj;ی اولین برخورد مازیار با هاله). این روشنفکری راست نوپدید، رمان&zwnj;های خود را نیز می&zwnj;طلبد. و شب ممکن&zwnj;ها و یوسف آباد خیابان سی و سوم&zwnj;ها در چنین بازاری دست به دست می&zwnj;شوند. جامعه و درد&zwnj;ها و رنج&zwnj;هایش در این زیبایی&zwnj;شناسی نوین جایی ندارند. کور&zwnj;ترین زیبایی&zwnj;شناسی ادبی ایران در حال قرق کردن کتابفروشی&zwnj;هاست، درحالی&zwnj;که چشم&zwnj;هایش جز برق نئون&zwnj;ها و الوان بورژوازی را نمی&zwnj;بیند. در پس پشت جلوه&zwnj;های تکنیکی و فضل&zwnj;نمایی&zwnj;های هنری، ادبیات از محتوایی پر می&zwnj;شود که در بهترین حالت ژانر ادبیات نوجوان غربی را شکل می&zwnj;دهد: یعنی گره&zwnj;ها و معضلات روابط دوست دختری دوست پسری و نبردهای شوالیه&zwnj;ای و مدیریت و تنظیم روابط سکسی عاطفی.</p>

وحید ولی‌زاده - رمان چهار شخصیت اصلی دارد. مازیار، هاله، سمیرا، و نویسنده. رمان، داستان روابط پیچیده‌ی میان هاله، مازیار و سمیرا را روایت می‌کند که با مرگ ناگهانی دو نفر از آن‌ها به پایان رسیده و اکنون «نویسنده» که زوج پیشین مازیار بوده است در تلاش است تا با بازنویسی حکایت آن‌ها رمانی را شکل دهد. چنین به نظر می‌رسد که نویسنده رمانش را بر اساس روایت‌های شخصی شخصیت‌هایی حقیقی این رابطه‌ی سه نفره به پیش می‌برد. اما در فصل پایانی رمان که خواننده در انتظار روشن شدن نقطه‌ی دراماتیک داستان، یعنی تصادف منجر به مرگ دو شخصیت رمان است، فاش می‌شود که نویسنده‌ی اصلی داستان مردی است که در لابی هتلی در تهران، داستان‌های مختلفی از مهمانان هتل را همچون مصالحی به کار گرفته است تا با پیوند و تلفیق آن‌ها به کمک تکنیک‌های داستان‌نویسی، این رمان را خلق کند؛ روایتی که با توجه به فاش شدن ساختگی بودن فصل‌های پیشین کتاب، خودش نیز در معرض عدم قطعیت قرار می‌گیرد.

یک اثر سفارشی و بازاری

اصرار نویسنده در برهنه کردن تمهیدهای نوشتن رمان در پی همنوایی با نظریه و اندیشه‌ی مد روز غالب در روشنفکری ایرانی است. اینکه واقعیتی وجود ندارد و همه چیز قابل بازی و جابهجایی است و نویسنده نیز همچون هر شهروند دیگر عصر جدید جهانی، در پی ساختن موقعیت‌های سرخوشی و سرگرمی است. اینکه هیچ کلان‌روایتی وجود ندارد، بلکه تنها با تعددی بیکران از خرده‌روایت‌هایی متناقض روبروییم که هیچگاه نمی‌توان درباره‌ی درستی یا نادرستی‌شان حکم قطعی داد. در این مفهوم باید گفت به معنای واقعی نویسنده سفارش خود را به خوبی تحویل مشتری داده است. در فصل پایانی مرد ثروتمند و فرهنگ‌دوستی که نویسنده را به هتل دعوت کرده تا بعد از مدت‌ها رمان بنویسد، به او سفارش می‌دهد که برای جمعیت کتابخوان ایرانی که «شایگان‌ها و طباطبایی‌ها و نصر‌ها» را می‌خوانند، رمان بنویسد. «شب ممکن» محصول سفارشی است که تیپ غالب در روشنفکری این سال‌ها را بازار خود فرض کرده و بنا به شنیده‌ها در جلب این بازار موفق عمل کرده است.

تلفیق ادبیات عام‌پسند با ترفندهای پست مدرنیستی

رمان اگرچه به شدت با تأکید بر ساختگی بودن و بازی با احتمالات ممکن، و از طریق تلاش برای برهنه کردن تمهید‌های نویسندگی تلاش دارد خود را به عنوان اثری غیرواقع‌گرا، تخیلی، و اثری قائم به ذات معرفی کند و سندیتش را برای هرگونه اشاره به واقعیت از بین ببرد، اما همچون هر اثر دیگری به شدت در روندهایی واقعی در جهان واقعی ریشه دارد و واکاوی این ریشه‌ها می‌تواند نگاه ما را به ایران امروز و تکاپوهای درونی آن غنی‌تر کند.


رمان «شب ممکن» در «شبکه»‌ای از موجی تازه در رمان‌نویسی ایران قرار می‌گیرد که ویژگی عمده‌ی صوری آن‌ ترکیب دو جریان ادبی با یکدیگر است. نخست رمان‌هایی که در ایران پسامدرن نامیده می‌شد و از نیمه دوم دهه‌ی هفتاد به شکل انبوه تولید شدند و تلاش داشتند با تکنیک‌گرایی و نظریه‌گرایی، رمان‌هایی مطابق با جریان ترجمه‌ای پسامدرنیسم در ایران بیافرینند. مشکل این بود که اینگونه رمان‌ها همچون شعرهای پسامدرنیستی خواننده‌ای نیافتند. جریان دوم ادبیات پاورقی یا عامه‌پسند است که اگر چه همواره خواننده داشته، اما عموماً جدی گرفته نمی‌شود. ترکیب این دو جریان ادبی با یکدیگر بستری برای کارخانه‌ی ادبیات درون‌مرزی ایران فراهم آورده است که «شب ممکن» از نمونه‌های شاخص آن است و مانند دیگر کتاب‌هایی که از این کارخانه بیرون می‌آیند، داعیه‌ی ادبی بودن و پرفروش بودن را هم دارد.

ملاکی مطمئن برای شناخت پیامدهای سرکوب فرهنگی

رمان پیرامون روابط و فضاهایی شکل گرفته که برای درک بهتر خط سیر کنونی «روشنفکری» و «ادبیات» در ایران امروز توجه به آن‌ها بی‌فایده نیست. مازیار استاد دانشگاه و نویسنده‌ای منضبط و فرهیخته است که در یکی از روزنامه‌های معروف پایتخت دبیر صفحه فرهنگی است. البته بعداً متوجه می‌شویم که او در حقیقت یک فیلم‌نامه‌نویس موفق و زن‌باره است و زن سابق او که درحال نوشتن این رمان است به‌عنوان یک نویسنده در تصویر او دست برده، و البته بعداً متوجه می‌شویم که این شخصیت زاییده‌ی ذهن نویسنده‌ی پشت ماجراست و بر اساس یکی دو نام و نشانه، او را خلق کرده است. اما پس پشت این هزارتوی داستان در داستان، نوعی نویسنده تصویر شده است که پس پشت چنین نوعی از ادبیات قرار دارد؛ یعنی روشنفکران روزنامه‌ای دوخردادی.

از دفتر روزنامه‌ها تا دنیای خیالی بالاشهر تهران

از دهه هفتاد تاکنون، جمهوری اسلامی خط مشی فرهنگی نوینی را راه‌اندازی کرده است. تأسیس و انتشار روزنامه‌هایی که «زنجیره‌ای»، «دو خردادی» و... نامیده شدند. از بسیاری از جوانب این پروژه که بگذریم، تنها یکی را می‌کاویم که به این رمان و این مقاله مرتبط است. یعنی مکان روزنامه‌ها.

دفا‌تر روزنامه‌ها در بالاشهر تهران مستقر شدند. میدان آفریقا و خیابان جردن دفا‌تر بسیاری از این روزنامه‌ها را در خود جای می‌دادند. این روزنامه‌ها که البته در ریشه‌کنی تمام مجلات و نشریات مستقل و مخالف رژیم دلبری می‌کردند به‌زودی توانستند تنها پایگاهی برای آمد و شد نسل جوانی از روشنفکران و نویسندگانی شوند که برای انتشار آثارشان و سهیم شدن در زندگی فرهنگی و اجتماعی به جست و‌جوی روزنه‌ای بودند. نویسندگان جوانی که تجربه‌شان و دریافت‌شان از شهر در دنیای فانتزی جردن و امواج انباشت ثروت و لذت شکل می‌گرفت، به‌زودی در حد محصولات مطلوبی برای نظام اقتصادی سیاسی مسلط بر ایران، به‌ویژه طیفی که خود را در جناح اصلاح‌طلب سازمان داده بود، فرا آمدند. اگر نویسندگان و روشنفکران دهه‌های قبل‌تر در کوچه‌های اعماق بالیده بودند و تجربه‌ی رنج و محرومیت‌های بخش‌های وسیع جامعه، به نگاه انتقادی آن‌ها شکل داده بود، خط مشی فرهنگی رژیم موفق شد بسیاری از نیروهای بالقوه‌ی فکری جامعه را در مسیر دیگری روانه کند. زندگی آزاد‌تر جنسی و فرهنگی طبقه‌ی مرفهی که در بالاشهر تهران لانه داشت، بسیاری از این نسل نوخاسته‌ی روشنفکر را به سوی خود جذب می‌کرد. تمایل به بالا کشیدن خود، دستیابی به رفاه اقتصادی، و آشنایی با هاله‌هایی که سوار بر ماشین‌های گرانبها و سکسی خود راسته‌ی جردن را بالا و پایین می‌رفتند، ذهن نویسندگان جوان را لبریز می‌کرد. آن‌ها بنا به دانش خود دارای سرمایه‌ای فرهنگی بودند و از این سرمایه‌ی فرهنگی برای راهیابی به محافل سرمایه‌داران اجتماعی و اقتصادی بهره بردند تا طغیان فرهنگی خود علیه جمهوری اسلامی را در پارتی‌ها شلیک کنند.

نوعی ادبیات نوبالغ مبتنی بر مدیریت روابط سکسی و عاطفی

محصول این خط مشی فرهنگی بیست ساله اکنون قشری و لایه‌ای است که از تصادم این نسل از نویسندگان و روشنفکران با بخشی از بورژوازی ایران پدیدار شده است (اهمیت کانونی صحنه‌ی اولین برخورد مازیار با هاله). این روشنفکری راست نوپدید، رمان‌های خود را نیز می‌طلبد. و شب ممکن‌ها و یوسف آباد خیابان سی و سوم‌ها در چنین بازاری دست به دست می‌شوند. جامعه و درد‌ها و رنج‌هایش در این زیبایی‌شناسی نوین جایی ندارند. کور‌ترین زیبایی‌شناسی ادبی ایران در حال قرق کردن کتابفروشی‌هاست، درحالی‌که چشم‌هایش جز برق نئون‌ها و الوان بورژوازی را نمی‌بیند. در پس پشت جلوه‌های تکنیکی و فضل‌نمایی‌های هنری، ادبیات از محتوایی پر می‌شود که در بهترین حالت ژانر ادبیات نوجوان غربی را شکل می‌دهد: یعنی گره‌ها و معضلات روابط دوست دختری دوست پسری و نبردهای شوالیه‌ای و مدیریت و تنظیم روابط سکسی عاطفی.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان ونداد زمانی

    <p>من داستانی را که بازبینی کرده اید نخوانده ام ولی از توضیحی که از طرح داستانی داده اید بسیار شبیه به رمان موفق &laquo; سرباز خوب&raquo; یا شاید بهتر است ان را ترجمه کرد &laquo; آدم حسابی&raquo; نوشته فورد مکس فورد انگلیسی در سالهای اول قرن بیستم است. یکی از 4 شخصیت داستان ( راوی غیر قابل اعتماد) در حال یادآوری، بازنویسی و به هم بافتن رابطه 4 دوست است و مرگ و خیانت و دروغ و تصادف بدون آنکه به بیان صریح ادا شود لحظه به لحظه در لفافه اینکه همه چیز خوب است و زندگی عالی است و ... روایت می شود.</p>

  • رامتین کریمی

    <p>دمت گرم آقای منتقد. دیدگاه تو هم دقیق است و هم درست. این نوع از روزنامه‌نگاری ادبی، همان چیزی است که جایش در مطبوعات رسمی خالی است. ادامه‌ی این روند در اینجا و جاهای دیگر می‌تواند فضا را کلاً عوض کند. نشان‌گذاری این کتاب در تقاطع عامه‌پسندنویسی و ابتذال پست‌مدرنیستی (البته قرائت کودکانه‌ی آن) کاملاً درست است. من با شما کاملاً موافقم.</p>

  • حسام

    <p>این دیگر چطور تیتر زدن است؟ می خواستید با دیدن کلمه سکس افراد بیشتری روی مطلب کلیک کنند؟ مطلبی که نقد رمان است را اینطور باید تیتر زد؟ مدیریت روابط سکسی دراین نقد یا اصلاً در خود کتاب چقدر نقش دارد؟ نکند به صورت اتفاقی آخرین کلمات متن به عنوان تیتر انتخاب شده است؟</p>

  • محمد رضایی

    <p>حالم از این لغت بورژوازی بهم میخوره! اگه رمانی دغده های طبقاتی شما را مطرح نکنه رمانی بی ریشه و بی اساسه؟! شاید یه نویسنده و طیفی از مخاطبین دوست داشته باشند لحظه ای از دغدغه های امروزی ایران بیرون بیاند. این جرمه و خیانت به ادبیات و کشور؟</p>