ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

«یی جینگ»، کتاب در اندر شدن چینیان

<p>شهرنوش پارسی&zwnj;پور - سالیان درازی&zwnj;ست که &laquo;یی جینگ&raquo;، &laquo;کتاب در اندر شدن&raquo; چینیان همیشه و همه جا همراه من است. یی جینگ را با عنوان&zwnj;های &laquo;آی چینگ&raquo; و &laquo;یی چینگ&raquo; و &laquo;آی کینگ&raquo; و &laquo;یی کینگ&raquo; و ده&zwnj;ها نام دیگر در دنیا می&zwnj;شناسند. اما &laquo;یی جینگ&raquo; درست&zwnj;ترین در روش بیانی&zwnj;ست. &laquo;یی&raquo; به معنای تحولات و تغییرات است، که من آن را به &laquo;در اندر شدن&raquo; برگرداندم. &laquo;جینگ&raquo; اما به معنای کتاب است. از بسیار دور تاریخ ۹ کتاب کلاسیک برای چینیان باقی مانده است. یی جینگ یکی از این ۹ کتاب است. هگل در جائی می&zwnj;گوید: &laquo;اندیشه&zwnj;ای که می&zwnj;خواهم درباره آن برای شما بنویسم در هزاران سال پیش در چین به&zwnj;وجود آمد. در طی هزاره&zwnj;ها در جهان سفر کرد و در سده نوزدهم به آلمان رسید و [اکنون] توسط من تفسیر می&zwnj;شود.&raquo; (درباره هگل، نوشته حمید حمید)</p> <!--break--> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110318_Shahrnush_Kelasikhaaye_Jahaan_Yi_JIng_1.mp3" target="_blank" rel="noopener"><img height="31" width="273" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon.jpg" alt="" /><br /> </a></p> <p><br /> به خوبی آگاهیم که مارکس دستگاه دیالکتیک خود را از هگل وام گرفته و به گفته خودش هرم واژگونه&zwnj;ای را که هگل ساخته است روی پایه&zwnj;اش قرار داده. بد نیست بدانیم که این اندیشه همانی&zwnj;ست که در کتاب &laquo;در اندر شدن&raquo; چینیان مورد بررسی قرار گرفته و می&zwnj;گسترد. اما مسئله به اینجا ختم نمی&zwnj;شود. عطار نیشاپوری، در کتاب منطق&zwnj;الطیر، از زبان هدهد، در زمانی که مرغان از او می&zwnj;پرسند که این سیمرغ در کجا زندگی می&zwnj;کند، چنین فرمایش می&zwnj;کند:</p> <p><br /> ابتدای کار سیمرغ&zwnj; ای عجب<br /> جلوه گر بگذشت بر چین نیمشب<br /> در میان چین فتاد از او پری<br /> لاجرم پر شور شد هر کشوری<br /> هرکسی نقشی از آن پر برگرفت<br /> هرکه دید آن نقش کاری درگرفت<br /> آن پر اکنون در نگارستان چین است<br /> اطلبوالعلم ولو بالصین از این است...</p> <p><br /> می&zwnj;دانیم که &laquo;صین&raquo;، به عربی یعنی چین. پس یعنی جویای دانش باش، ولو که در چین باشد. و اما به خوبی متوجه می&zwnj;شویم که آن شاخه عرفانی ایران که عطار در گفتمان مرغان در منطق&zwnj;الطیر از آن یاد می&zwnj;کند متأثر و انگیخته از اندیشه چینی&zwnj;ست. البته عبدالرحمن جامی در &laquo;نفحات الانس&raquo; در آغازینه می&zwnj;فرماید: &laquo;سه درویش در بیابانی در کاسه&zwnj;ای خوراک می&zwnj;خوردند. امیری &quot;مسیحی&quot; از آنجا عبور کرد. از این بابت که آنان از یک کاسه خوراک می&zwnj;خورند بی&zwnj;آنکه جدال کنند در وجد آمد و گفت که در همان&zwnj;جا خانقاهی برای آنان برپا خواهد کرد.&raquo;</p> <p><br /> <img hspace="8" height="381" align="left" width="252" vspace="8" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/pajiji02.jpg" alt="" />از دیر باز تأثیرگیری عرفان ایرانی از مسیحیت بر اهل دانش روشن بوده. همچنین در اینکه عرفان ما زیر تاثیر آئین بودا و آئین&zwnj;های هندوست شکی نداریم. اما شاخه چینی این اندیشه از همگان پوشیده باقی مانده بود و یا در متن&zwnj;های تحقیقی و بازیافتی اشاره&zwnj;ای به آن نمی&zwnj;شد. بر این پندارم که دلیل این امر در خط بسیار مشکل چینی ریشه دارد. این اندیشه در گفت&zwnj;وگوی عارفان منطقه خراسان با عارفان ترک و تاتار و مغول، و البته بیشتر از همه به احتمال قوی خردمندان سغدی شکل گرفته. سغدیان شاخه&zwnj;ای تحلیل رفته از قوم آریائی هستند که در جریان یورش مغول تقریباً به&zwnj;کلی نابود شدند. سغدیان بیشتر شتربان بودند و در جاده ابریشم کار می&zwnj;کردند. این&zwnj;گونه حرفه&zwnj;مندی آنان را به روش اندیشه چینیان آموخته کرده بود.</p> <p><br /> پس می&zwnj;بینیم که ایرانیان عارف و بخرد اندیشه &laquo;دووارگی&raquo; چینیان را می&zwnj;شناختند. دوواره را در برابر واژه &laquo;ثنویت&raquo; پیشنهاد می&zwnj;کنم؛ و نمی&zwnj;توان شک کرد که واژگان&raquo; وحدت وجود &laquo;اشاره به آئین &laquo;تائو&raquo; دارد. من در چند کتاب که ترجمه کرده&zwnj;ام تائو را &laquo;دائو&raquo; نوشته بودم. اما در سفر به ژاپن، ژاپنی&zwnj;ها تأکید کردند که تائو درست&zwnj;تر است. این تائو به&zwnj;قراری که می&zwnj;دانید از دو وجه &laquo;یانگ&raquo;، به معنای نرینگی هستی، و &laquo;یین&raquo;، مادینگی هستی شکل گرفته. دایره&zwnj;ای ست که به دو بوته جغه راست&zwnj;قامت و واژگونه&zwnj;قامت بخش شده. یکی ازاین دو سپید و دیگری سیاه است. چکه&zwnj;ای از سپید در سیاه و چکه&zwnj;ای از سیاه در سپید قرار گرفته. بخش سپید یانگ، یعنی نیروی نرینگی هستی&zwnj;ست، و بخش سیاه یین، یا نیروی مادینگی هستی&zwnj;ست. اینکه چکه&zwnj;ای از این در آن و از آن در این است به این معناست که آن دو دائم در حال تبدیل و در اندر شدن به یکدیگر هستند.</p> <p><br /> البته که یانگ و یین چنان بلندقامت و چنان در بی&zwnj;&zwnj;&zwnj;نهایت بزرگ و کبیرند که به وهم نایند. از این قرار قانون گزار وجوه قابل مشاهده و قابل بیان آنان را در یی جینگ، در نماد جین و کون رودرروی یکدیگر وامی&zwnj;نهد. پس جین به فتح ی و سکون ن و کون وجه&zwnj;های قابل مشاهده آن یانگ و یین هستند. از دیرباز تاریخ میان تائوگرایان و کنفسیوسیان بر سر شرح و تببین گهان اخنلاف نگرش ژرفی وجود داشته است. از دیدگاه کنفسیوسیان، گهان، که توأمان زمانیت و مکانیت هستی را به نمایش می&zwnj;گذارد در آغازینه خود نماد پری مطلق است و از این وجه یک سیاه&zwnj;چاله کبیر را به پندار انسان می&zwnj;آورد. تائوئیان، به واژوگونه این اندیشه آویخته&zwnj;اند و در آغاز هیچ نمی&zwnj;بینند جز یک &laquo;خالی کبیر.&raquo; اما چه خالی مطلق داشته باشیم و چه پری مطلق، از&zwnj;&zwnj; همان آغازیت حرکت، زمان یک آن یین است و یک آن یانگ. به زبان درست&zwnj;تر در آغازیت، زمان، یک آن کون است و یک آن جین. درست همانند تناوب قطب&zwnj;های مثبت و منفی در حرکت الکتریسیته. و اما این زمان آغاز شده از پری یا خالی مطلق ازلی در این یک آن جینی و یا آن کونی در چرخشی دورانی&zwnj;ست، و همانند ماری در حرکت یک آن مثبت و یک آن منفی رو به ابدیت دارد. تمامیت هستی، از مطلق نور و مطلق تاریکی در این اندر این شدن و اندر آن شدن شکل می&zwnj;گیرد. در این چرخش دورانی ما با بی&zwnj;نهایتی از دایره&zwnj;های تائو رو در و هستیم.</p> <p><br /> <img hspace="8" height="218" align="right" width="218" vspace="8" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/pajiji03.jpg" alt="" />این دایره تائو را را شما می&zwnj;شناسید.. دایره&zwnj;ای&zwnj;ست که دو بوته جغه سیاه (کون) و سپید (جین) که به حال واژگونه بر یکدیگر خوابیده&zwnj;اند آن را تشکیل می&zwnj;دهند. چکه سیاه در سپید و چکه سپید در سیاه است. این دایره&zwnj;ها آنی سکون ندارند، بلکه دائم درهم و برهم می&zwnj;شوند. ساده&zwnj;ترین کار این است که از خود بیاغازیم و ببینیم معنای این دایره تائو چیست. هریک از ما یک دایره تائوست. طرف چپ بدن شما یین، یا تجلی آن کون است و طرف راست بدن شما یانگ، یا تجلی آن جین است. اکنون که در این دایرگی ایستاده&zwnj;اید تمامیت حضور شما متوجه حرکتیدن است. دست چپ یا راست خود را که بالا می&zwnj;برید آن را در حالت جین قرار می&zwnj;دهید. اینک اما دست را پائین می&zwnj;آورید که حالت کون است. پس دست شما از یک چرخش جین به کون یک دایره تائو می&zwnj;سازد.</p> <p><br /> اینک انگشت خود را بلند می&zwnj;کنید. پس این انگشت در حالت جین قرار می&zwnj;گیرد. اکنون انگشت را بخوابانید، پس حالت کون برقرار می&zwnj;شود. این انگشت شما در بالا و پائین رفتن یک دایره تائو می&zwnj;سازد. اینک شما در مقام زن، یعنی کون سخنوری می&zwnj;کنید که حالت کنشی جین است. اینک مردان که تابعی از جین هستند، دارند به شما گوش می&zwnj;دهند که تابع کون است. پس آنان در حالی&zwnj;که جین هستند به کون&zwnj;وارگی عمل می&zwnj;کنند و شما که کون هستید به جین&zwnj;وارگی عمل می&zwnj;فرمائید. <br /> مشکل است؟ در شماره بعدی آسان&zwnj;تر گفت خواهم کرد.</p>

شهرنوش پارسی‌پور - سالیان درازی‌ست که «یی جینگ»، «کتاب در اندر شدن» چینیان همیشه و همه جا همراه من است. یی جینگ را با عنوان‌های «آی چینگ» و «یی چینگ» و «آی کینگ» و «یی کینگ» و ده‌ها نام دیگر در دنیا می‌شناسند. اما «یی جینگ» درست‌ترین در روش بیانی‌ست. «یی» به معنای تحولات و تغییرات است، که من آن را به «در اندر شدن» برگرداندم. «جینگ» اما به معنای کتاب است. از بسیار دور تاریخ ۹ کتاب کلاسیک برای چینیان باقی مانده است. یی جینگ یکی از این ۹ کتاب است. هگل در جائی می‌گوید: «اندیشه‌ای که می‌خواهم درباره آن برای شما بنویسم در هزاران سال پیش در چین به‌وجود آمد. در طی هزاره‌ها در جهان سفر کرد و در سده نوزدهم به آلمان رسید و [اکنون] توسط من تفسیر می‌شود.» (درباره هگل، نوشته حمید حمید)


به خوبی آگاهیم که مارکس دستگاه دیالکتیک خود را از هگل وام گرفته و به گفته خودش هرم واژگونه‌ای را که هگل ساخته است روی پایه‌اش قرار داده. بد نیست بدانیم که این اندیشه همانی‌ست که در کتاب «در اندر شدن» چینیان مورد بررسی قرار گرفته و می‌گسترد. اما مسئله به اینجا ختم نمی‌شود. عطار نیشاپوری، در کتاب منطق‌الطیر، از زبان هدهد، در زمانی که مرغان از او می‌پرسند که این سیمرغ در کجا زندگی می‌کند، چنین فرمایش می‌کند:

ابتدای کار سیمرغ‌ ای عجب
جلوه گر بگذشت بر چین نیمشب
در میان چین فتاد از او پری
لاجرم پر شور شد هر کشوری
هرکسی نقشی از آن پر برگرفت
هرکه دید آن نقش کاری درگرفت
آن پر اکنون در نگارستان چین است
اطلبوالعلم ولو بالصین از این است...

می‌دانیم که «صین»، به عربی یعنی چین. پس یعنی جویای دانش باش، ولو که در چین باشد. و اما به خوبی متوجه می‌شویم که آن شاخه عرفانی ایران که عطار در گفتمان مرغان در منطق‌الطیر از آن یاد می‌کند متأثر و انگیخته از اندیشه چینی‌ست. البته عبدالرحمن جامی در «نفحات الانس» در آغازینه می‌فرماید: «سه درویش در بیابانی در کاسه‌ای خوراک می‌خوردند. امیری "مسیحی" از آنجا عبور کرد. از این بابت که آنان از یک کاسه خوراک می‌خورند بی‌آنکه جدال کنند در وجد آمد و گفت که در همان‌جا خانقاهی برای آنان برپا خواهد کرد.»

از دیر باز تأثیرگیری عرفان ایرانی از مسیحیت بر اهل دانش روشن بوده. همچنین در اینکه عرفان ما زیر تاثیر آئین بودا و آئین‌های هندوست شکی نداریم. اما شاخه چینی این اندیشه از همگان پوشیده باقی مانده بود و یا در متن‌های تحقیقی و بازیافتی اشاره‌ای به آن نمی‌شد. بر این پندارم که دلیل این امر در خط بسیار مشکل چینی ریشه دارد. این اندیشه در گفت‌وگوی عارفان منطقه خراسان با عارفان ترک و تاتار و مغول، و البته بیشتر از همه به احتمال قوی خردمندان سغدی شکل گرفته. سغدیان شاخه‌ای تحلیل رفته از قوم آریائی هستند که در جریان یورش مغول تقریباً به‌کلی نابود شدند. سغدیان بیشتر شتربان بودند و در جاده ابریشم کار می‌کردند. این‌گونه حرفه‌مندی آنان را به روش اندیشه چینیان آموخته کرده بود.

پس می‌بینیم که ایرانیان عارف و بخرد اندیشه «دووارگی» چینیان را می‌شناختند. دوواره را در برابر واژه «ثنویت» پیشنهاد می‌کنم؛ و نمی‌توان شک کرد که واژگان» وحدت وجود «اشاره به آئین «تائو» دارد. من در چند کتاب که ترجمه کرده‌ام تائو را «دائو» نوشته بودم. اما در سفر به ژاپن، ژاپنی‌ها تأکید کردند که تائو درست‌تر است. این تائو به‌قراری که می‌دانید از دو وجه «یانگ»، به معنای نرینگی هستی، و «یین»، مادینگی هستی شکل گرفته. دایره‌ای ست که به دو بوته جغه راست‌قامت و واژگونه‌قامت بخش شده. یکی ازاین دو سپید و دیگری سیاه است. چکه‌ای از سپید در سیاه و چکه‌ای از سیاه در سپید قرار گرفته. بخش سپید یانگ، یعنی نیروی نرینگی هستی‌ست، و بخش سیاه یین، یا نیروی مادینگی هستی‌ست. اینکه چکه‌ای از این در آن و از آن در این است به این معناست که آن دو دائم در حال تبدیل و در اندر شدن به یکدیگر هستند.

البته که یانگ و یین چنان بلندقامت و چنان در بی‌‌‌نهایت بزرگ و کبیرند که به وهم نایند. از این قرار قانون گزار وجوه قابل مشاهده و قابل بیان آنان را در یی جینگ، در نماد جین و کون رودرروی یکدیگر وامی‌نهد. پس جین به فتح ی و سکون ن و کون وجه‌های قابل مشاهده آن یانگ و یین هستند. از دیرباز تاریخ میان تائوگرایان و کنفسیوسیان بر سر شرح و تببین گهان اخنلاف نگرش ژرفی وجود داشته است. از دیدگاه کنفسیوسیان، گهان، که توأمان زمانیت و مکانیت هستی را به نمایش می‌گذارد در آغازینه خود نماد پری مطلق است و از این وجه یک سیاه‌چاله کبیر را به پندار انسان می‌آورد. تائوئیان، به واژوگونه این اندیشه آویخته‌اند و در آغاز هیچ نمی‌بینند جز یک «خالی کبیر.» اما چه خالی مطلق داشته باشیم و چه پری مطلق، از‌‌ همان آغازیت حرکت، زمان یک آن یین است و یک آن یانگ. به زبان درست‌تر در آغازیت، زمان، یک آن کون است و یک آن جین. درست همانند تناوب قطب‌های مثبت و منفی در حرکت الکتریسیته. و اما این زمان آغاز شده از پری یا خالی مطلق ازلی در این یک آن جینی و یا آن کونی در چرخشی دورانی‌ست، و همانند ماری در حرکت یک آن مثبت و یک آن منفی رو به ابدیت دارد. تمامیت هستی، از مطلق نور و مطلق تاریکی در این اندر این شدن و اندر آن شدن شکل می‌گیرد. در این چرخش دورانی ما با بی‌نهایتی از دایره‌های تائو رو در و هستیم.

این دایره تائو را را شما می‌شناسید.. دایره‌ای‌ست که دو بوته جغه سیاه (کون) و سپید (جین) که به حال واژگونه بر یکدیگر خوابیده‌اند آن را تشکیل می‌دهند. چکه سیاه در سپید و چکه سپید در سیاه است. این دایره‌ها آنی سکون ندارند، بلکه دائم درهم و برهم می‌شوند. ساده‌ترین کار این است که از خود بیاغازیم و ببینیم معنای این دایره تائو چیست. هریک از ما یک دایره تائوست. طرف چپ بدن شما یین، یا تجلی آن کون است و طرف راست بدن شما یانگ، یا تجلی آن جین است. اکنون که در این دایرگی ایستاده‌اید تمامیت حضور شما متوجه حرکتیدن است. دست چپ یا راست خود را که بالا می‌برید آن را در حالت جین قرار می‌دهید. اینک اما دست را پائین می‌آورید که حالت کون است. پس دست شما از یک چرخش جین به کون یک دایره تائو می‌سازد.

اینک انگشت خود را بلند می‌کنید. پس این انگشت در حالت جین قرار می‌گیرد. اکنون انگشت را بخوابانید، پس حالت کون برقرار می‌شود. این انگشت شما در بالا و پائین رفتن یک دایره تائو می‌سازد. اینک شما در مقام زن، یعنی کون سخنوری می‌کنید که حالت کنشی جین است. اینک مردان که تابعی از جین هستند، دارند به شما گوش می‌دهند که تابع کون است. پس آنان در حالی‌که جین هستند به کون‌وارگی عمل می‌کنند و شما که کون هستید به جین‌وارگی عمل می‌فرمائید.
مشکل است؟ در شماره بعدی آسان‌تر گفت خواهم کرد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • علی

    <p>درود بر تو شهرنوش عزیز.احتمالن منو میشناسی مدتی از طریق ایمیل باهم حرف میزدیم.مقالتو خوندم جالبه اما انتقادم اینه که در مورد آیین تائو کم توضیح دادی.اگه بیشتر تشریح و تبیینش کنی واسه خواننده واضحتر میشه چون متن حاضر مخاطب رو بدون اینکه آشنایی با آیین تائو داشته باشه یهو وارد بطنش میکنه.اما موضوع جالبی بود.با سپاس</p>

  • مصطفی

    <p>ممنون خانم پارسی پور. بسیار عالی بود. جای همچین مبحثی در رادیو زمانه خالی بود. امیدوارم ادامه داشته باشه.</p>

  • شهرنوش پارس پور

    <p>علی عزیز، </p> <p>این یی جینگ است ، گرچه به تائو مربوط می شود اما درگیری دیگری دارد. البته من پیش از ورود به بحث اصلی درباره تائو خواهم نوشت. </p> <p>شهرنوش </p>