کشتار زنانگی هستی
<p>شهرنوش پارسی‌پور- در دو برنامه‌ی گذشته در باب اسطوره‌ی آفرینش به روایت سومری- آشوری- بابلی گفت داشتیم. دیدیم که چگونه جهان از آمیزش دو آب شور و شیرین به‌وجود آمد که این خود نمایشگر اهمیت رفتار جنسی برای انسان باستان بوده است، و می‌دانیم که امروزه نیز رفتار جنسی عاملی بسیار تعیین‌کننده در زندگی‌ست. آیا سازندگان این اسطوره به طور جدی «رود» را به جای «آب شیرین» و «دریا» را به جای «زنانگی هستی» گرفته‌اند؟ و یا این گزینش آب‌های شور و شیرین کنایه‌ای از ترشحات بدن زن و مرد است؟ بر این پندارم که انسان در مقطع شکل‌بخشی به این اسطوره به هر دو وانه توجه داشته است.</p> <!--break--> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110324_Shahrnush_Assatire_Aafarinesh_No_3.mp3" target="_blank" rel="noopener"><img height="31" width="273" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon.jpg" alt="" /></a></p> <p> </p> <p>در اینجا بی‌شک باید جائی باز کرد برای انگاشت (تئوری- نظریه) فروید. اما البته در این اسطوره گرچه به رفتار اقتصادی اشاره‌ی روشنی نمی‌شود، اما بی‌شک انگاشت اقتصادی مارکس جای ویژه‌ی خود را حفظ می کند. هنگامی‌که خدایان از «کار زیاد» گله‌مندی می‌کنند در واقع به‌طور غیر مستقیم به انگاشت اقتصادی و طبقه‌بندی تاریخی مارکس اشاره می‌کنند.</p> <p><br /> در انتهای برنامه اشاره کردم به عواملی که باعث کشتار زنانگی هستی شده است. به پنج اصل اشاره کردم، که بدون شک به اصل ششمی به نام «تکنولوژی» یا فن‌شناسی نیز باید اشاره کرد. این شش عامل یا اصل را –که در کنار رفتار جنسی و رفتار اقتصادی به هشت عامل یا اصل گسترش می‌یابند- همراه هم بازبینی می‌کنیم: </p> <p><br /> در نخستین عامل به «کپک‌زدگی دوران مادرتباری» اشاره کردم. معنی آن چیست؟ روشن است که انسان از بدو آفرینش خود در حالت مادرتباری زیست می‌کرده است. کودک همیشه وابسته به مادر است و برای زمانی دراز نقش پدر یا شناخته‌شده نبوده و یا به آن بهاء داده نمی‌شده است. این دوران چندین صدهزار ساله عاقبت به نقطه‌ای می‌رسد که بشر اختراعات و کشفیات اساسی می‌کند. کشف آتش و روش تولید آن، چنان مهم بوده که در تمامی فرهنگ‌های جهان از جمله در ایران و از طریق شاهنامه به آن اشاره شده است. اختراع چرخ و آغاز افزارسازی در متن فرهنگ‌های مادرتبار رخ داده است و بدون هیچ تردیدی زنان در آن نقش بسیار مهمی داشته‌اند. می‌توان باور داشت که اغلب کوزه‌گران و سازندگان ابزار زنان بوده‌اند. این‌که بتوان گندم به این ریزی را کشت کرد و از آن نان ساخت و گرسنگی میلیون ساله را برطرف کرد، باید در آغاز به عقل زن بارداری رسیده باشد که از گرسنگی نمی‌دانسته چه باید بکند. حالا اندکی به شوخی و اندکی جدی به واژه گندم نگاه می‌کنیم. آیا بخش نخست آن «گن» همان واژه‌ی «زن» است؟ می‌دانیم که در زبان‌های مختلف «زن» را «ژن»، «جن»، و حتی «گن» خطاب می کنند. حالا می‌ماند بخش دوم واژه، یعنی «دم». آیا این همان «دُم» است؟ و کل واژه را آیا می‌توانیم به معنای «دم زن» تعبیر کنیم؟ بدبختانه در این لحظه هیچ فرهنگی در اختیارم نیست که نگاه بکنم. شما می توانید این‌کار را با امکاناتی که دارید انجام بدهید. اما در اسطوره‌ی آفرینش یهودیان که به اسلام هم ارث رسیده رسماً توضیح داده می‌شود که آدم و حوا «گندم» خوردند و از باغ بهشت اخراج گشتند. جالب است که عرب‌ها هم به گندم «جندم» می گویند. اگر حالا به‌راستی «دُم زن»، گندم باشد، به‌راحتی روشن می‌شود که عصر کشاورزی را زنان آغازیده‌اند. البته در آغاز هم به‌تنهائی و در کوششی کم و بیش صد در صد زنانه. این آدم بیچاره است که وقتی از زنان کلک می‌خورد، از بهشت وحش اخراج می‌شود.</p> <p><br /> به هر حال منظورم این است که دوران مادرتباری بسیار دراز است و در آخر کار با گروهی زن افزارساز و ابزارگر و جنگجو روبرو هستیم که هم در مردان ایجاد رعب می‌کنند و هم آنها را به‌شدت خشمگین می‌کنند. آنها به‌راستی «دُم» درآورده اند و خدائی می‌کنند. البته مردان زیادی هم هستند که به انبارهای گندم و خوراکی‌های دیگر این خانم بزرگ و مقتدر دست‌درازی می‌کنند. مطالعه‌ی مختصری در همین اساطیر نشان می‌دهد که این زنان که اداره‌کننده‌ی روستا- شهرها نیز هستند و یا بسیار نفوذ دارند، هر ساله ترتیب کشتار چند مرد جوان را می‌داده‌اند تا از آنها زهر چشم بگیرند. پس مردان از دست زنان و از دست قانون‌مداری‌های زنانه‌ی آن دوران کلافه هستند. عاقل‌ترین آنان به این نتیجه رسیده‌اند که باید همانند زن‌ها کار بکنند تا بتوانند اقتدار رفتاری به‌دست آورند. می‌توان گفت این دورانی‌ست که خدایان دارند کار می‌کنند. یک باغبان برای خودش پادشاهی‌ست و یک آهنگر نجات‌بخش. اکنون این مردانی که کار می‌کنند به این نتیجه می‌رسند که زن‌ها را سرجایشان بنشانند و کارها را میان خودشان بخش کنند. روشن است که این‌کار – که زنان نیز آرزومند آن هستند- به‌سادگی میسر نیست. هیچ شکارچی آزادی حاضر نیست به‌آسانی قید کار را به گردن بگیرد. تلاش بسیار گسترده و بسیار پیچیده‌ای در کار است تا مردان سالم شکارچی را به درون سیستم کاری بکشاند. زنان این را می‌خواهند، چون تنها و خسته هستند. مردان عاقل و پیرمردان نیز به‌راستی این را می‌خواهند تا بر زنان اقتدار پیدا کنند. در برنامه‌های آینده با باز کردن اسطوره‌ی «گیل گمش»، که چه بسا اسطوره‌ای قدیمی‌تر از این اسطوره‌ی آفرینش «انوما الیش» باشد خواهیم دید که «انسان وحش» چگونه شکار می‌شود، و اما چگونه طغیان می‌کند. در اینجا تنها به این نکته اشاره می‌کنیم که این اسطوره‌ی «انوما الیش»، یا پس از آغاز نظام پدرسالاری شکل گرفته، و یا شکل گرفته تا نظام پدرسالاری را بیاغازاند. واقعیت به هر حال این است که مردان برای رسیدن به این مهم از زنان تقلید کرده‌اند که آغازگران کار بودند و حرفه‌مندی را ارج می‌نهادند. البته روشن است که دسته‌ای از مردان برای همیشه از کار کردن به معنای واقعی کلمه سر باز زدند. در متون قدیمی می‌خوانیم که فلان پادشاه به فلان امیر شکست‌خورده می‌گوید: «تو برو همانند زنان نخ بریس!»</p> <p><br /> اما عاقل‌ترین در میان مردان بنا را براین نهادند که از زنان تقلید کنند. بخشی از آنها در همان عصر مادرتباری این‌کار را کردند و بخشی دیگر به این‌کار به زور واداشته شدند. اکنون برای اینکه بدانیم این مهم چگونه رخ می‌دهد، نگاهی بیندازیم به دسته‌ی آخوندها که به قول آخوندکی به نام موسوی در زندان، نسبشان به حضرت آدم می‌رسد. خود این موسوی ادعا داشت که نود و نهمین پشت آدم است. شاید هم راست بگوید. بالاخره نسب هر انسانی به صدها هزار سال پیش بازگشت می‌کند، اما دار و دسته‌ی آخوندها باید از درون نظمی حداقل پنج هزار ساله بیرون آمده باشند. کمی در رفتار آخوندها دقت کنید: همانند زن‌ها با گذاشتن مقداری پارچه موهایشان را می‌پوشانند. آداب سینه‌زنی را آنها اختراع کرده‌اند که در آخرین تحلیل فرویدی یا روان‌کاوانه نوعی حرکت زنانه و به مفهوم خودزنی‌ست. اغلب این زنان هستند که وقتی زورشان به دشمن نمی‌رسد، خود را می‌زنند. به علاقه‌ی آخوندها به گریه کردن و گریه انداختن فکر کنید؛ و به حالت‌های غش و نوحه‌خوانی آنها توجه کنید. چنین به نظر می‌رسد که ما در تمامی این حرکات و بسیار حرکات دیگر آخوندها، از جمله ردا و قبای آنها زنانی را پنهان می‌بینیم که آدابی مذهبی خلق کرده‌اند و چون زور جسمانی‌شان آن‌قدر نمی‌رسد که بر دشمن غلبه کنند خودزنی می‌کنند، فریاد می‌کشند و گریه می‌کنند. احتیاطاً می‌توان گفت این دسته از موجودات یک‌راست از شکم نظام مادرتباری بیرون آمده‌اند و بعد به خدمت نظام پدرسالار درآمده‌اند. شاید دلیل علاقه‌ی زنان سنتی به آخوندها را از همین‌جا بتوان دریافت. آنها در چهره‌ی آخوند یک زن –در حال حاضر- ریش‌دار می‌یابند که در پنج هزار سال پیش در حقیقت مادر بزرگشان بوده است.<br /> باز در این‌باره گپ خواهیم زد.</p>
شهرنوش پارسیپور- در دو برنامهی گذشته در باب اسطورهی آفرینش به روایت سومری- آشوری- بابلی گفت داشتیم. دیدیم که چگونه جهان از آمیزش دو آب شور و شیرین بهوجود آمد که این خود نمایشگر اهمیت رفتار جنسی برای انسان باستان بوده است، و میدانیم که امروزه نیز رفتار جنسی عاملی بسیار تعیینکننده در زندگیست. آیا سازندگان این اسطوره به طور جدی «رود» را به جای «آب شیرین» و «دریا» را به جای «زنانگی هستی» گرفتهاند؟ و یا این گزینش آبهای شور و شیرین کنایهای از ترشحات بدن زن و مرد است؟ بر این پندارم که انسان در مقطع شکلبخشی به این اسطوره به هر دو وانه توجه داشته است.
در اینجا بیشک باید جائی باز کرد برای انگاشت (تئوری- نظریه) فروید. اما البته در این اسطوره گرچه به رفتار اقتصادی اشارهی روشنی نمیشود، اما بیشک انگاشت اقتصادی مارکس جای ویژهی خود را حفظ می کند. هنگامیکه خدایان از «کار زیاد» گلهمندی میکنند در واقع بهطور غیر مستقیم به انگاشت اقتصادی و طبقهبندی تاریخی مارکس اشاره میکنند.
در انتهای برنامه اشاره کردم به عواملی که باعث کشتار زنانگی هستی شده است. به پنج اصل اشاره کردم، که بدون شک به اصل ششمی به نام «تکنولوژی» یا فنشناسی نیز باید اشاره کرد. این شش عامل یا اصل را –که در کنار رفتار جنسی و رفتار اقتصادی به هشت عامل یا اصل گسترش مییابند- همراه هم بازبینی میکنیم:
در نخستین عامل به «کپکزدگی دوران مادرتباری» اشاره کردم. معنی آن چیست؟ روشن است که انسان از بدو آفرینش خود در حالت مادرتباری زیست میکرده است. کودک همیشه وابسته به مادر است و برای زمانی دراز نقش پدر یا شناختهشده نبوده و یا به آن بهاء داده نمیشده است. این دوران چندین صدهزار ساله عاقبت به نقطهای میرسد که بشر اختراعات و کشفیات اساسی میکند. کشف آتش و روش تولید آن، چنان مهم بوده که در تمامی فرهنگهای جهان از جمله در ایران و از طریق شاهنامه به آن اشاره شده است. اختراع چرخ و آغاز افزارسازی در متن فرهنگهای مادرتبار رخ داده است و بدون هیچ تردیدی زنان در آن نقش بسیار مهمی داشتهاند. میتوان باور داشت که اغلب کوزهگران و سازندگان ابزار زنان بودهاند. اینکه بتوان گندم به این ریزی را کشت کرد و از آن نان ساخت و گرسنگی میلیون ساله را برطرف کرد، باید در آغاز به عقل زن بارداری رسیده باشد که از گرسنگی نمیدانسته چه باید بکند. حالا اندکی به شوخی و اندکی جدی به واژه گندم نگاه میکنیم. آیا بخش نخست آن «گن» همان واژهی «زن» است؟ میدانیم که در زبانهای مختلف «زن» را «ژن»، «جن»، و حتی «گن» خطاب می کنند. حالا میماند بخش دوم واژه، یعنی «دم». آیا این همان «دُم» است؟ و کل واژه را آیا میتوانیم به معنای «دم زن» تعبیر کنیم؟ بدبختانه در این لحظه هیچ فرهنگی در اختیارم نیست که نگاه بکنم. شما می توانید اینکار را با امکاناتی که دارید انجام بدهید. اما در اسطورهی آفرینش یهودیان که به اسلام هم ارث رسیده رسماً توضیح داده میشود که آدم و حوا «گندم» خوردند و از باغ بهشت اخراج گشتند. جالب است که عربها هم به گندم «جندم» می گویند. اگر حالا بهراستی «دُم زن»، گندم باشد، بهراحتی روشن میشود که عصر کشاورزی را زنان آغازیدهاند. البته در آغاز هم بهتنهائی و در کوششی کم و بیش صد در صد زنانه. این آدم بیچاره است که وقتی از زنان کلک میخورد، از بهشت وحش اخراج میشود.
به هر حال منظورم این است که دوران مادرتباری بسیار دراز است و در آخر کار با گروهی زن افزارساز و ابزارگر و جنگجو روبرو هستیم که هم در مردان ایجاد رعب میکنند و هم آنها را بهشدت خشمگین میکنند. آنها بهراستی «دُم» درآورده اند و خدائی میکنند. البته مردان زیادی هم هستند که به انبارهای گندم و خوراکیهای دیگر این خانم بزرگ و مقتدر دستدرازی میکنند. مطالعهی مختصری در همین اساطیر نشان میدهد که این زنان که ادارهکنندهی روستا- شهرها نیز هستند و یا بسیار نفوذ دارند، هر ساله ترتیب کشتار چند مرد جوان را میدادهاند تا از آنها زهر چشم بگیرند. پس مردان از دست زنان و از دست قانونمداریهای زنانهی آن دوران کلافه هستند. عاقلترین آنان به این نتیجه رسیدهاند که باید همانند زنها کار بکنند تا بتوانند اقتدار رفتاری بهدست آورند. میتوان گفت این دورانیست که خدایان دارند کار میکنند. یک باغبان برای خودش پادشاهیست و یک آهنگر نجاتبخش. اکنون این مردانی که کار میکنند به این نتیجه میرسند که زنها را سرجایشان بنشانند و کارها را میان خودشان بخش کنند. روشن است که اینکار – که زنان نیز آرزومند آن هستند- بهسادگی میسر نیست. هیچ شکارچی آزادی حاضر نیست بهآسانی قید کار را به گردن بگیرد. تلاش بسیار گسترده و بسیار پیچیدهای در کار است تا مردان سالم شکارچی را به درون سیستم کاری بکشاند. زنان این را میخواهند، چون تنها و خسته هستند. مردان عاقل و پیرمردان نیز بهراستی این را میخواهند تا بر زنان اقتدار پیدا کنند. در برنامههای آینده با باز کردن اسطورهی «گیل گمش»، که چه بسا اسطورهای قدیمیتر از این اسطورهی آفرینش «انوما الیش» باشد خواهیم دید که «انسان وحش» چگونه شکار میشود، و اما چگونه طغیان میکند. در اینجا تنها به این نکته اشاره میکنیم که این اسطورهی «انوما الیش»، یا پس از آغاز نظام پدرسالاری شکل گرفته، و یا شکل گرفته تا نظام پدرسالاری را بیاغازاند. واقعیت به هر حال این است که مردان برای رسیدن به این مهم از زنان تقلید کردهاند که آغازگران کار بودند و حرفهمندی را ارج مینهادند. البته روشن است که دستهای از مردان برای همیشه از کار کردن به معنای واقعی کلمه سر باز زدند. در متون قدیمی میخوانیم که فلان پادشاه به فلان امیر شکستخورده میگوید: «تو برو همانند زنان نخ بریس!»
اما عاقلترین در میان مردان بنا را براین نهادند که از زنان تقلید کنند. بخشی از آنها در همان عصر مادرتباری اینکار را کردند و بخشی دیگر به اینکار به زور واداشته شدند. اکنون برای اینکه بدانیم این مهم چگونه رخ میدهد، نگاهی بیندازیم به دستهی آخوندها که به قول آخوندکی به نام موسوی در زندان، نسبشان به حضرت آدم میرسد. خود این موسوی ادعا داشت که نود و نهمین پشت آدم است. شاید هم راست بگوید. بالاخره نسب هر انسانی به صدها هزار سال پیش بازگشت میکند، اما دار و دستهی آخوندها باید از درون نظمی حداقل پنج هزار ساله بیرون آمده باشند. کمی در رفتار آخوندها دقت کنید: همانند زنها با گذاشتن مقداری پارچه موهایشان را میپوشانند. آداب سینهزنی را آنها اختراع کردهاند که در آخرین تحلیل فرویدی یا روانکاوانه نوعی حرکت زنانه و به مفهوم خودزنیست. اغلب این زنان هستند که وقتی زورشان به دشمن نمیرسد، خود را میزنند. به علاقهی آخوندها به گریه کردن و گریه انداختن فکر کنید؛ و به حالتهای غش و نوحهخوانی آنها توجه کنید. چنین به نظر میرسد که ما در تمامی این حرکات و بسیار حرکات دیگر آخوندها، از جمله ردا و قبای آنها زنانی را پنهان میبینیم که آدابی مذهبی خلق کردهاند و چون زور جسمانیشان آنقدر نمیرسد که بر دشمن غلبه کنند خودزنی میکنند، فریاد میکشند و گریه میکنند. احتیاطاً میتوان گفت این دسته از موجودات یکراست از شکم نظام مادرتباری بیرون آمدهاند و بعد به خدمت نظام پدرسالار درآمدهاند. شاید دلیل علاقهی زنان سنتی به آخوندها را از همینجا بتوان دریافت. آنها در چهرهی آخوند یک زن –در حال حاضر- ریشدار مییابند که در پنج هزار سال پیش در حقیقت مادر بزرگشان بوده است.
باز در اینباره گپ خواهیم زد.
نظرها
Anonymous
<p>شهرنوش خانم پارسی پور:</p> <p>مقاله های شما در دیدن همه چیز به صورت زنانه مردانه من را هم به فکر انداخت و متوجه شدم که به واقع کل ریاضیات محاسبه ای هم زنانه مردانه است و من فقط بعد از مطالعه نوشته های اسطوره ای شما متوجه آن شدم.</p> <p>می دانید که پایه ریاضی عددی که ما داریم سیستم دهدهی است که عددها از 0 شروع شده و بعد از از 1 تا 9 نوشته می شوند. ولی پایه این سیستم دهدهی سیستم ریاضی بر پایه عدد دو است که بیناری گفته م شود. در این سیستم هر عددی به صورت ترکیبی از 1 و 0 نوشته می شود و سیستم مورد استفاده از کامپیوتر ها است. و تمام عدد دیگر به واقع حاصل زاد و ولد عدد های 1 و 0 هستند. و در این صورت کامپیوتر را هم می توان یک اطاق حچله در نظر گرفت که از به هم امیختن عددهای 1 و 0 عددهای دیگر بوجود می ایند. این هم یک نوع بررسی اسطوره ای - جنسیتی از علم ریاضی است که من از خود شما یاد گرفتم.</p> <p>اگر شما شک دارید که عدد های 1 و 0 جنسیت دارند، خیلی ساده به شکل ان عدد ها نگاه کنید. شما را یاد چه می اندازند؟</p>