ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

تلاشی دیگر برای مبارزه با سانسور

<p>سارا روشن - &laquo;خانه&zwnj;ی آزادی بیان&raquo; چند وقت پیش بیانیه&rlm;ای منتشر کرد و از هنرمندان و نویسندگان خواست که عضو این نهاد بشوند. از بین اعضا، هفت نفر که خود را کاندید کرده بودند، به&zwnj;عنوان هیأت دبیران خانه&zwnj;ی آزادی بیان انتخاب شدند.</p> <!--break--> <p>در مورد اهداف &laquo;خانه&zwnj;ی آزادی بیان&raquo; و تشکیل هیأت دبیران آن، با منصور کوشان، بنیان&rlm;گذار این نهاد گفت&rlm;وگویی انجام داده&rlm;ام. ابتدا از او خواستم که اعضتی هیأت دبیران را معرفی کند:<br /> &nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/2011051_Azadi_Bayan_Mansour_Kushan_Sara.mp3"><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_0_0.jpg" /></a></p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>منصور کوشان</strong> - پس از اعلام اسامی نامزدهای عضویت در هیأت دبیران، سه&rlm;چهارم از اعضاء رأی دادند و هفت نفر از میان ۱۲ داوطلب انتخاب شدند. اعضای انتخاب&zwnj;شده عبارتند از خانم&rlm;ها: نیلوفر بیضایی، پرتو نوری&rlm;&zwnj;علا و شهلا بهاردوست، آقایان: منصور کوشان، فرج سرکوهی، حسین نوش&rlm;آذر و علی نگهبان.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>آقای کوشان، وقتی اسامی را دیدم، اولین چیزی که به ذهنم رسید، این بود که در این نهاد هم، از نظر سنی، نسل زیر ۳۰ سال ایرانی، در میان هیأت دبیران دیده نمی&rlm;شود.</strong><br /> &nbsp;</p> <p>بله همین&rlm;طور است. اما نامزد شدن برای هیأت دبیران کاملاً اختیاری بوده و ما در رسانه&rlm;ها اعلام کرده&rlm; بودیم. ما اعلام کرده بودیم که هر کس که کار فرهنگی انجام داده باشد و در زمینه&rlm;های موسیقی، تئاتر، سینما، ادبیات و روزنامه بتواند آثاری ارائه دهد، می&rlm;تواند عضو این نهاد بشود. فکر می&rlm;کنم در میان اعضاء هم عده&rlm;ای&nbsp;هستند که ممکن است سن&rlm;شان حول و حوش ۳۰ سال باشد و به نسل بعد از انقلاب تعلق داشته باشند.<br /> &nbsp;</p> <p><strong>&laquo;خانه آزادی بیان&raquo; اصلاً چگونه شکل گرفته است؟</strong><br /> &nbsp;</p> <p>&nbsp;تشکیل &laquo;خانه آزادی بیان&raquo; یا فکر ایجاد آن، از سال&rlm;ها پیش با من بود. یعنی از وقتی که در ایران، در گروه مشورتی کانون نویسندگان فعالیت می&rlm;کردم، به این فکر بودم که چگونه می&rlm;توانیم نهادی داشته باشیم که از نویسندگان و اهل قلم فراتر برود و دیگر آفرینشگران، کنش&rlm;گران و کوشندگان فرهنگی را هم دربربگیرد. چون طبیعتاً هرچه همبستگی بزرگ&rlm;تری باشد، قدرت بیشتری داریم برای مقابله با سانسور و خفقانی که از آن موقع تاکنون در ایران وجود دارد. بعد که به زندگی در تبعید ناگزیر شدم، مدت&rlm;ها این فکر با من بود، ولی اینجا چون مشغله&rlm;های خودش را دارد، روز به روز این&zwnj;کار را عقب می&rlm;انداختم تا وقتی که خودم به مناسبت آزادی بیان، برنده&rlm;ی جایزه &laquo;اوسیستکی&raquo; از طرف نروژ شدم و دوباره به فکر افتادم که چرا این&rlm;کار را نکرده&rlm;ام. این&rlm;بار با دوستان صحبت و مشورت کردم و سرانجام این نهاد را تأسیس کردیم.<br /> &nbsp;</p> <p>&nbsp;<strong>شما عضو کانون نویسندگان در ایران هم بودید. چرا در همان مجموعه کارتان را ادامه ندادید؟<br /> </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>کانون نویسندگان در ایران مستقل است و جای خود را دارد و کسی که در خارج از کشور، در تبعید و یا مهاجرت به&rlm;سر می&rlm;برد، نمی&rlm;تواند آن&rlm;چنان فعالیت و رابطه&rlm;ی مستقیمی با همکارانش در کانون نویسندگان ایران داشته باشد. به&rlm;ویژه که این طرف شما آزاد هستید هر حرفی را بزنید و هر حرکتی را انجام بدهید و اگر به نام عضو و یا کانون نویسندگان این&zwnj;کار را انجام دهید، حکومت اسلامی نشان داده که فشار و ضرب آن را در داخل ایران وارد خواهد کرد. به همین دلیل نویسندگانی که پیش از آمدن من، در اینجا بودند، &laquo;کانون نویسندگان در تبعید&raquo; را تأسیس کرد&rlm;ند و بعد از آن &laquo;انجمن قلم ایران در تبعید&raquo; را. این دو نهاد هم همچنان وجود دارند. البته به آن معنا فعال نیستند. نتوانستند آ&rlm;ن&rlm;چنان که شایسته&rlm;ی این نام&rlm;ها هستند، راه خود را پیش ببرند و تمامی نویسندگان را جمع کنند و با همبستگی و اتحاد، هدف&rlm;های مندرج در کانون نویسندگان یا انجمن قلم را پیش ببرند. در واقع این دو نهاد به نوعی انفعال دچار شدند و یکی از علت&rlm;های اصلی&rlm; که من و دوستان تصمیم به تأسیس &laquo;خانه آزادی بیان&raquo; گرفتیم، این بود که این دو نهاد، متأسفانه به آن معنا فعال نبودند و نیستند. به اضافه&rlm;ی اینکه این دو نهاد، فقط اهل قلم را دربرمی&rlm;گیرند و نه مثلاً اهل موسیقی، گرافیک، نقاشی، سینما، تئاتر و&hellip; را.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>شما چه راهکاری را در نظر گرفته&rlm;اید که &laquo;خانه آزادی بیان&raquo; را به مسیری متفاوت از کانون نویسندگان در تبعید بکشاند؟ چه راهکاری را در نظر گرفته&rlm;اید که بین خانه آزادی بیان و هنرمندانی که علاقمند هستند با شما همکاری کنند، کنش و واکنش ایجاد شود؟</strong><br /> &nbsp;</p> <p>وجهه مشترکی بین &laquo;خانه آزادی بیان&raquo; و نهادهای همسان آن، مانند انجمن قلم و کانون نویسندگان وجود دارد و آن هم مقابله و مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان است. منتهی همانطور که بسیاری از مخاطبان شما و خود شما می&rlm;دانید، کانون نویسندگان در تبعید یا انجمن قلم تا این مقطع نتوانسته&rlm;اند سمینارها و جشنواره&rlm;هایی برگزار کنند، فعالیت&rlm;های علنی و عملی&rlm; را پیش ببرند و با اجتماعات گسترده در سراسر جهان، به&rlm;ویژه در کشورهایی که ایرانیان مهاجر و تبعیدی زیاد هستند، جلساتی برگزار کنند و به قول شما، کنش و واکنش ایجاد کنند و رابطه&rlm;ا&rlm;ی عملی&rlm; به&rlm;وجود آورند. طرح ما در قالب خانه آزادی بیان این است که در اولین فرصت بتوانیم در هر کشوری کمیسیون&rlm;هایی را تشکیل دهیم و این کمیسیون&rlm;ها موظف هستند با به&rlm;دست آوردن امکانات مالی و معنوی، جلسات شعرخوانی، بحث و گفت&rlm;وگو، سمینار پیرامون موضوع&rlm;های مختلف برگزار کنند. به&rlm;ویژه خود موضوع آزادی بیان، عقیده و رأی، بی&zwnj;حصر و استثناء را باید بتوانیم با سمینارهایی که برگزار می&rlm;کنیم، برای همگان توضیح بدهیم. چنانچه یکی از ماده&rlm;های منشور خانه آزادی بیان این است که به بهانه&rlm;ی توهین به قوم&rlm;ها، ایل&rlm;ها، عقاید نمی&rlm;توان جلوی بیان را گرفت و آن را سانسور کرد. چنان&rlm;که این اتفاق حتی در آمریکا و اروپا مدام دارد می&rlm;افتد و نمونه&rlm;ی خیلی روشن آن، محدودیتی بود که برای آقای &laquo;ژولیان آسانژ&raquo; (julian assange) به&rlm;وجود آوردند.<br /> &nbsp;</p> <p><strong>یکی از مسائلی که ما در فرهنگ ایرانی از آن رنج می&rlm;بریم، عدم اعتماد به بقیه&rlm;ی ایرانی&rlm;هایی&zwnj;ست که می&rlm;خواهیم با آنها به شکلی همکاری کنیم. آیا در کار تازه&zwnj;ای که شما در &laquo;خانه آزادی بیان&raquo; می&zwnj;خواهید انجام دهید، نگرش خاصی وجود دارد که این مشکل را به نوعی حل کند؟</strong><br /> &nbsp;</p> <p>این پرسش یک خصلت، یا منش و یا یک وجه از شخصیت ما ایرانی&rlm;ها را نشان می&rlm;دهد. منتهی خوشبختانه من این بخت بزرگ را داشته&rlm;ام که نزدیک به ۱۰ سال، در بدترین شرایط ایران، یکی از اعضای اصلی جمع مشورتی کانون نویسندگان بودم، یکی از اعضای هیأت دبیران این کانون و یکی از اعضای هیأت جمع&rlm;آوری متن ۱۳۴ نویسنده و همچنین یکی از نویسندگان منشور کانون نویسندگان بودم. زمانی که دقیقاً تصمیم گرفتیم بار دیگر کانون نویسندگان را در آن خفقان و شرایط وحشتناکی که در ایران بود فعال کنیم، در جمع مشورتی کانون نویسندگان، با تداوم توانستیم اندیشه&rlm;ها، سلیقه&rlm;ها، منش&rlm;ها، و سیاست&rlm;مداران گوناگون را جمع کنیم و بگوییم اندیشه&rlm;ی هر کس، سیاست هر کس، منش هر کس جای خود دارد، اما همه می&rlm;توانند با هم همبستگی داشته باشند و به هدف مقابله با سانسور و دفاع از آزادی بیان برسند. سرانجام پس از ۱۰ سال تداوم، مقاومت و تحمل توانستیم این تحمل و مدارا را در دیگر دوستان هم به&rlm;وجود بیاوریم و امیدوارم در خارج از کشور که اساساً با داخل ایران قابل مقایسه نیست، موفق بشویم و نشان بدهیم که به&rlm;رغم ضرب&rlm;المثل &laquo;دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند&raquo;، به&rlm;راحتی چندین پادشاه می&rlm;توانند در یک اقلیم، در یک سرزمین، در یک نهاد و یا در یک خانه زندگی کنند و با هم همکاری داشته باشند. مسئله&rlm;ی اصلی این است که &laquo;خواستن توانستن است&raquo; و برای رسیدن به یک هدف، شما ناگزیر هستید که وقت بگذارید، انرژی بگذارید، مدارا داشته باشید، دگراندیشی را بپذیرید، نخواهید فقط حرف خودتان به کرسی نشانده بشود، نخواهید فقط سلیقه&rlm;ی خودتان را پیش ببرید، باید جاهایی کوتاه بیایید، جاهایی محکم بایستید و&hellip; همه&rlm;ی این&rlm;ها را باید داشته باشید تا بتوانید به هدف برسید.</p> <p><br /> <strong>امیدی که شما برای ایجاد همبستگی بین هنرمندان داخل و خارج از ایران دارید، آیا نشأت گرفته از اتفاقات و هم&rlm;بستگی&rlm;ای است که مردم ایران طی دو سال گذشته تجربه کرده&rlm;اند؟<br /> </strong></p> <p>به نکته&rlm;ی جالبی اشاره کردید: جنبش سبز نشان داد که بنیاد، نفس و ریشه&rlm;ی آن، بر اساس یک منش کهن ایرانی به&rlm;وجود آمده است و آن یک منش حسی و شهودی است و نه یک منش عقلی- تعقلی. یعنی ما ایرانی&rlm;ها نشان داده&rlm;ایم که در مقاطع تاریخی، بیشتر حسی عمل می&rlm;کنیم و بعد مانند عارفان و درویشان، با کشف و شهود، ناگهان به&rlm;خود می&rlm;&rlm;آییم. اما بعد آن را تعقلی نمی&rlm;کنیم، آن را در بستر خرد نمی&rlm;اندازیم که فراز و نشیبش کمتر بشود، به هدف نزدیک&rlm;تر بشود، با برنامه&rlm;ریزی پیش برود و به یک اتحاد و همبستگی و سامان درست دست بیابد. مثلاً فرض کنید همین فکر نهاد &laquo;خانه آزادی بیان&raquo; هیجان هم ایجاد خواهد کرد، شادمانی هم به&rlm;وجود خواهد آورد، اما بعد تمام خواهد شد، مانند همه&rlm;ی اتفاقات دیگر. اما اگر بیایید این را با خرد، برنامه&rlm;ریزی، با تعقل و با دانش و تجربه هماهنگ کنید و آرام&rlm;آرام جلو بروید، آن وقت دیگر دچار رکودهای وحشتناک و سکوت&rlm;های طولانی نخواهد شد و تداوم و پویایی خوبی خواهد داشت.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>امکاناتی که خانه&zwnj;ی آزادی بیان می&rlm;خواهد در اختیار هنرمندان بگذارید و جمعیت هنرمندان ایرانی را دور هم جمع کند، از کجا می&rlm;آید؟ چگونه تأمین می&rlm;شود؟<br /> </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>ما نخست بر هنرمندان و نویسندگان و شاعران ایرانی تکیه خواهیم کرد؛ از یاری و همراهی اعضاء و ایرانی&rlm;هایی که امکان کمک دارند برخوردار می&zwnj;شویم. سپس از نهادهای بین&rlm;المللی کمک می&zwnj;گیریم که بتوانیم جلسات بزرگ&rlm;تر و بیشتر برگزار کنیم. سوم، همان&rlm;طور که در منشور &laquo;خانه آزادی بیان&raquo; هم ذکر شده است، به دلیل سانسور شدید در سراسر ایران و به دلیل عدم امکانات لازم برای نشر در خارج از ایران برای ایرانیان، اعم از نشر کتاب، مجله، سی&rlm;دی، فیلم، تئاتر و یا هر چیز دیگری، یکی از فعالیت&rlm;های ما روی این مسئله متمرکز است که آثار در تبعید را بتوانیم تولید کنیم و پخش گسترده برای آن ایجاد کنیم. درست است که نخست ما باید سرمایه&rlm;ای برای این&zwnj;کار بگذاریم، ولی در تدوام می&rlm;تواند سود و بهره&rlm;ای برای فعالیت&rlm;های خود &laquo;خانه آزادی بیان&raquo; به&rlm;وجود بیاورد.</p> <p><br /> <strong>در همین زمینه:</strong><br /> <a href="http://zamaaneh.com/khaak/2010/02/publish_at_05_02_2010.html">::رهایی از قاعده&zwnj;ها و تحمل پذیر کردن واقعیت&zwnj;ها، گفت&zwnj;و&zwnj;گوی دفتر خاک با منصور کوشان::</a><br /> <a href="http://zamaaneh.com/news/2010/11/post_14828.html">:: جایزه اوسیستکی به منصور کوشان تعلق گرفت::</a><br /> <a href="#http://radiozamaneh.com/news/iran/2011/04/20/3394">:: نامزدهای هيأت دبيران خانه آزادی بيان مشخص شدند::</a><br /> <a href="http://zamaaneh.net/news/iran/2011/05/17/4065">::اعضای هیأت دبیران خانه&zwnj; آزادی بیان انتخاب شدند::</a><br /> <a href="http://zamaaneh.net/taxonomy/term/2329/all">::صفحه&zwnj;ی &laquo;خانه&zwnj;ی آزادی بیان&raquo; در بخش خبر رادیو زمانه::</a><br /> &nbsp;</p> <p>&nbsp;</p>

سارا روشن - «خانه‌ی آزادی بیان» چند وقت پیش بیانیه‏ای منتشر کرد و از هنرمندان و نویسندگان خواست که عضو این نهاد بشوند. از بین اعضا، هفت نفر که خود را کاندید کرده بودند، به‌عنوان هیأت دبیران خانه‌ی آزادی بیان انتخاب شدند.

در مورد اهداف «خانه‌ی آزادی بیان» و تشکیل هیأت دبیران آن، با منصور کوشان، بنیان‏گذار این نهاد گفت‏وگویی انجام داده‏ام. ابتدا از او خواستم که اعضتی هیأت دبیران را معرفی کند:
 

منصور کوشان - پس از اعلام اسامی نامزدهای عضویت در هیأت دبیران، سه‏چهارم از اعضاء رأی دادند و هفت نفر از میان ۱۲ داوطلب انتخاب شدند. اعضای انتخاب‌شده عبارتند از خانم‏ها: نیلوفر بیضایی، پرتو نوری‏‌علا و شهلا بهاردوست، آقایان: منصور کوشان، فرج سرکوهی، حسین نوش‏آذر و علی نگهبان.

آقای کوشان، وقتی اسامی را دیدم، اولین چیزی که به ذهنم رسید، این بود که در این نهاد هم، از نظر سنی، نسل زیر ۳۰ سال ایرانی، در میان هیأت دبیران دیده نمی‏شود.
 

بله همین‏طور است. اما نامزد شدن برای هیأت دبیران کاملاً اختیاری بوده و ما در رسانه‏ها اعلام کرده‏ بودیم. ما اعلام کرده بودیم که هر کس که کار فرهنگی انجام داده باشد و در زمینه‏های موسیقی، تئاتر، سینما، ادبیات و روزنامه بتواند آثاری ارائه دهد، می‏تواند عضو این نهاد بشود. فکر می‏کنم در میان اعضاء هم عده‏ای هستند که ممکن است سن‏شان حول و حوش ۳۰ سال باشد و به نسل بعد از انقلاب تعلق داشته باشند.
 

«خانه آزادی بیان» اصلاً چگونه شکل گرفته است؟
 

 تشکیل «خانه آزادی بیان» یا فکر ایجاد آن، از سال‏ها پیش با من بود. یعنی از وقتی که در ایران، در گروه مشورتی کانون نویسندگان فعالیت می‏کردم، به این فکر بودم که چگونه می‏توانیم نهادی داشته باشیم که از نویسندگان و اهل قلم فراتر برود و دیگر آفرینشگران، کنش‏گران و کوشندگان فرهنگی را هم دربربگیرد. چون طبیعتاً هرچه همبستگی بزرگ‏تری باشد، قدرت بیشتری داریم برای مقابله با سانسور و خفقانی که از آن موقع تاکنون در ایران وجود دارد. بعد که به زندگی در تبعید ناگزیر شدم، مدت‏ها این فکر با من بود، ولی اینجا چون مشغله‏های خودش را دارد، روز به روز این‌کار را عقب می‏انداختم تا وقتی که خودم به مناسبت آزادی بیان، برنده‏ی جایزه «اوسیستکی» از طرف نروژ شدم و دوباره به فکر افتادم که چرا این‏کار را نکرده‏ام. این‏بار با دوستان صحبت و مشورت کردم و سرانجام این نهاد را تأسیس کردیم.
 

 شما عضو کانون نویسندگان در ایران هم بودید. چرا در همان مجموعه کارتان را ادامه ندادید؟

کانون نویسندگان در ایران مستقل است و جای خود را دارد و کسی که در خارج از کشور، در تبعید و یا مهاجرت به‏سر می‏برد، نمی‏تواند آن‏چنان فعالیت و رابطه‏ی مستقیمی با همکارانش در کانون نویسندگان ایران داشته باشد. به‏ویژه که این طرف شما آزاد هستید هر حرفی را بزنید و هر حرکتی را انجام بدهید و اگر به نام عضو و یا کانون نویسندگان این‌کار را انجام دهید، حکومت اسلامی نشان داده که فشار و ضرب آن را در داخل ایران وارد خواهد کرد. به همین دلیل نویسندگانی که پیش از آمدن من، در اینجا بودند، «کانون نویسندگان در تبعید» را تأسیس کرد‏ند و بعد از آن «انجمن قلم ایران در تبعید» را. این دو نهاد هم همچنان وجود دارند. البته به آن معنا فعال نیستند. نتوانستند آ‏ن‏چنان که شایسته‏ی این نام‏ها هستند، راه خود را پیش ببرند و تمامی نویسندگان را جمع کنند و با همبستگی و اتحاد، هدف‏های مندرج در کانون نویسندگان یا انجمن قلم را پیش ببرند. در واقع این دو نهاد به نوعی انفعال دچار شدند و یکی از علت‏های اصلی‏ که من و دوستان تصمیم به تأسیس «خانه آزادی بیان» گرفتیم، این بود که این دو نهاد، متأسفانه به آن معنا فعال نبودند و نیستند. به اضافه‏ی اینکه این دو نهاد، فقط اهل قلم را دربرمی‏گیرند و نه مثلاً اهل موسیقی، گرافیک، نقاشی، سینما، تئاتر و… را.

شما چه راهکاری را در نظر گرفته‏اید که «خانه آزادی بیان» را به مسیری متفاوت از کانون نویسندگان در تبعید بکشاند؟ چه راهکاری را در نظر گرفته‏اید که بین خانه آزادی بیان و هنرمندانی که علاقمند هستند با شما همکاری کنند، کنش و واکنش ایجاد شود؟
 

وجهه مشترکی بین «خانه آزادی بیان» و نهادهای همسان آن، مانند انجمن قلم و کانون نویسندگان وجود دارد و آن هم مقابله و مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان است. منتهی همانطور که بسیاری از مخاطبان شما و خود شما می‏دانید، کانون نویسندگان در تبعید یا انجمن قلم تا این مقطع نتوانسته‏اند سمینارها و جشنواره‏هایی برگزار کنند، فعالیت‏های علنی و عملی‏ را پیش ببرند و با اجتماعات گسترده در سراسر جهان، به‏ویژه در کشورهایی که ایرانیان مهاجر و تبعیدی زیاد هستند، جلساتی برگزار کنند و به قول شما، کنش و واکنش ایجاد کنند و رابطه‏ا‏ی عملی‏ به‏وجود آورند. طرح ما در قالب خانه آزادی بیان این است که در اولین فرصت بتوانیم در هر کشوری کمیسیون‏هایی را تشکیل دهیم و این کمیسیون‏ها موظف هستند با به‏دست آوردن امکانات مالی و معنوی، جلسات شعرخوانی، بحث و گفت‏وگو، سمینار پیرامون موضوع‏های مختلف برگزار کنند. به‏ویژه خود موضوع آزادی بیان، عقیده و رأی، بی‌حصر و استثناء را باید بتوانیم با سمینارهایی که برگزار می‏کنیم، برای همگان توضیح بدهیم. چنانچه یکی از ماده‏های منشور خانه آزادی بیان این است که به بهانه‏ی توهین به قوم‏ها، ایل‏ها، عقاید نمی‏توان جلوی بیان را گرفت و آن را سانسور کرد. چنان‏که این اتفاق حتی در آمریکا و اروپا مدام دارد می‏افتد و نمونه‏ی خیلی روشن آن، محدودیتی بود که برای آقای «ژولیان آسانژ» (julian assange) به‏وجود آوردند.
 

یکی از مسائلی که ما در فرهنگ ایرانی از آن رنج می‏بریم، عدم اعتماد به بقیه‏ی ایرانی‏هایی‌ست که می‏خواهیم با آنها به شکلی همکاری کنیم. آیا در کار تازه‌ای که شما در «خانه آزادی بیان» می‌خواهید انجام دهید، نگرش خاصی وجود دارد که این مشکل را به نوعی حل کند؟
 

این پرسش یک خصلت، یا منش و یا یک وجه از شخصیت ما ایرانی‏ها را نشان می‏دهد. منتهی خوشبختانه من این بخت بزرگ را داشته‏ام که نزدیک به ۱۰ سال، در بدترین شرایط ایران، یکی از اعضای اصلی جمع مشورتی کانون نویسندگان بودم، یکی از اعضای هیأت دبیران این کانون و یکی از اعضای هیأت جمع‏آوری متن ۱۳۴ نویسنده و همچنین یکی از نویسندگان منشور کانون نویسندگان بودم. زمانی که دقیقاً تصمیم گرفتیم بار دیگر کانون نویسندگان را در آن خفقان و شرایط وحشتناکی که در ایران بود فعال کنیم، در جمع مشورتی کانون نویسندگان، با تداوم توانستیم اندیشه‏ها، سلیقه‏ها، منش‏ها، و سیاست‏مداران گوناگون را جمع کنیم و بگوییم اندیشه‏ی هر کس، سیاست هر کس، منش هر کس جای خود دارد، اما همه می‏توانند با هم همبستگی داشته باشند و به هدف مقابله با سانسور و دفاع از آزادی بیان برسند. سرانجام پس از ۱۰ سال تداوم، مقاومت و تحمل توانستیم این تحمل و مدارا را در دیگر دوستان هم به‏وجود بیاوریم و امیدوارم در خارج از کشور که اساساً با داخل ایران قابل مقایسه نیست، موفق بشویم و نشان بدهیم که به‏رغم ضرب‏المثل «دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند»، به‏راحتی چندین پادشاه می‏توانند در یک اقلیم، در یک سرزمین، در یک نهاد و یا در یک خانه زندگی کنند و با هم همکاری داشته باشند. مسئله‏ی اصلی این است که «خواستن توانستن است» و برای رسیدن به یک هدف، شما ناگزیر هستید که وقت بگذارید، انرژی بگذارید، مدارا داشته باشید، دگراندیشی را بپذیرید، نخواهید فقط حرف خودتان به کرسی نشانده بشود، نخواهید فقط سلیقه‏ی خودتان را پیش ببرید، باید جاهایی کوتاه بیایید، جاهایی محکم بایستید و… همه‏ی این‏ها را باید داشته باشید تا بتوانید به هدف برسید.

امیدی که شما برای ایجاد همبستگی بین هنرمندان داخل و خارج از ایران دارید، آیا نشأت گرفته از اتفاقات و هم‏بستگی‏ای است که مردم ایران طی دو سال گذشته تجربه کرده‏اند؟

به نکته‏ی جالبی اشاره کردید: جنبش سبز نشان داد که بنیاد، نفس و ریشه‏ی آن، بر اساس یک منش کهن ایرانی به‏وجود آمده است و آن یک منش حسی و شهودی است و نه یک منش عقلی- تعقلی. یعنی ما ایرانی‏ها نشان داده‏ایم که در مقاطع تاریخی، بیشتر حسی عمل می‏کنیم و بعد مانند عارفان و درویشان، با کشف و شهود، ناگهان به‏خود می‏‏آییم. اما بعد آن را تعقلی نمی‏کنیم، آن را در بستر خرد نمی‏اندازیم که فراز و نشیبش کمتر بشود، به هدف نزدیک‏تر بشود، با برنامه‏ریزی پیش برود و به یک اتحاد و همبستگی و سامان درست دست بیابد. مثلاً فرض کنید همین فکر نهاد «خانه آزادی بیان» هیجان هم ایجاد خواهد کرد، شادمانی هم به‏وجود خواهد آورد، اما بعد تمام خواهد شد، مانند همه‏ی اتفاقات دیگر. اما اگر بیایید این را با خرد، برنامه‏ریزی، با تعقل و با دانش و تجربه هماهنگ کنید و آرام‏آرام جلو بروید، آن وقت دیگر دچار رکودهای وحشتناک و سکوت‏های طولانی نخواهد شد و تداوم و پویایی خوبی خواهد داشت.

امکاناتی که خانه‌ی آزادی بیان می‏خواهد در اختیار هنرمندان بگذارید و جمعیت هنرمندان ایرانی را دور هم جمع کند، از کجا می‏آید؟ چگونه تأمین می‏شود؟

ما نخست بر هنرمندان و نویسندگان و شاعران ایرانی تکیه خواهیم کرد؛ از یاری و همراهی اعضاء و ایرانی‏هایی که امکان کمک دارند برخوردار می‌شویم. سپس از نهادهای بین‏المللی کمک می‌گیریم که بتوانیم جلسات بزرگ‏تر و بیشتر برگزار کنیم. سوم، همان‏طور که در منشور «خانه آزادی بیان» هم ذکر شده است، به دلیل سانسور شدید در سراسر ایران و به دلیل عدم امکانات لازم برای نشر در خارج از ایران برای ایرانیان، اعم از نشر کتاب، مجله، سی‏دی، فیلم، تئاتر و یا هر چیز دیگری، یکی از فعالیت‏های ما روی این مسئله متمرکز است که آثار در تبعید را بتوانیم تولید کنیم و پخش گسترده برای آن ایجاد کنیم. درست است که نخست ما باید سرمایه‏ای برای این‌کار بگذاریم، ولی در تدوام می‏تواند سود و بهره‏ای برای فعالیت‏های خود «خانه آزادی بیان» به‏وجود بیاورد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    <p>باز هم که مصاحبه با اين آقا! آخه در "خانه آزادی" آدم ديگری نيست؟ آقای فرج سرکوهی چطوره؟ يک گپ و گفتگويی با آقای سرکوهی منتشر کنيد. ما که خسته شديم از بس حرفهای تکراری آقای کوشان رو شنيديم.</p>

  • کاربر مهمان

    <p>این کانون جهت گیری سیاسی کاملا مشخصی دارد، "تعمیق جنبش سبز" که بسیاری آن را گمراهی سیاسی دیگری ارزیابی کرده اند که به دست اصلاح طلبان و خودیهای جمهوری اسلامی با همکاری اپوزیسیون منفعت طلب ترویج می شود و ناسیونالیسم به عنوان "فرهنگ ایرانی" که یعنی همان "فرهنگ فارسی زبانها". خوب با این نوع سیاستگذاری خود بخود هنرمندان و نویسندگان ایرانی که به چنین "فرهنگی" باور ندارند و اساسا درکشان از فرهنگ و هویت با این قالبها نمی خورد، کنار می روند. در عوض کسانی را هم دور خود جمع هم می کنند که زیر سایه این سیاست به نام آزادی بیان و مبارزه با سانسور، نام خودشان را به هنرمند و نویسنده و... مطرح یا بیشتر مطرح کنند و تبلیعات است دیگر برای خود و خودی، می بینید که صحبت چاپ آثار خودشان و برنامه گذاری برای خودشان است و بس. </p>

  • نیلوفر شیدمهر

    <p>نویسندگان ادبی گرامی<br /> هر چه بگندد نمکش می زنند وای به وقتی که بگنند نمک</p> <p>1) کتاب یاس و داس آقای سرکوهی را بخوانید، بهترین سند معاصر در مورد نویسندگان ایرانی است. اینها ماه ها با هم سر اینکه بگویند اندیشه ی بدون حصر و استثناء در متن 134 نویسنده سر و کله زدند! بعدش هم همینهایی که اینرا گفته بودند امضای اسماعیل جمشیدی را به بهانه ی اینکه روزنامه نگار است نه نویسنده سانسور کردند. ولی امضای آقای سرکوهی روزنامه نگار ماند. حتی زنده یاد مختاری هم از این بازی در امان نماند. همان شد که عباس معروفی و عده ای دیگر امضایشان را پس گرفتند. ضد سانسورانی که سانسور می کنند نمک گند زده اند<br /> 2) در آن اتوبوس همه ی نویسندگانی که دعوت شده بودند نبودند. بعضی صبح همان روز استعفا داده و نرفته بودند. آیا بهشان خبر داده بودند اتوبوس قرار است توی دره پرت شود؟ بالاخره ماه همیشه پشت پرده نمی ماند<br /> 3) کانون نویسندگان در تبعید عقیم بوده است چرا که بیشتر اعضایش از لحاظ نویسندگی سترونند. چه انتظاری دارید؟<br /> 4) آیا اعضای نویسنده ی خانه ی آزادی بیان سترونند؟ به تولیداتشان در تبعید مراجعه کنید (نه به تعداد تولیداتشان بلکه به کیفیت آنها) و خود قضاوت کنید.<br /> 5) آقای کوشان با گفتن اینکه پادشاهان در اقلیمی بگنجند خود و دوستان نویسنده اش را به مقام پادشاهی رسانده. پادشاه خود منتخب! به نظر من بر اساس تجربه ام دو آلت مذکر ایرانی تبار در شلواری نگنجند!<br /> 6) این نویسندگان در تبعید آزادند که هر چه دل تنگشان خواست بگوید که از قضا مرتب هم می نویسند و خودشان خودشان را منتشر می کنند. پس این تلاش برای آزادی و ضد سانسور دیگر چه صیغه ای است؟<br /> 7) نظرات آقای کوشان را در مقالاتشان بخوانید. مثل نظرات صادق هدایت از نژاد پرستی ایرانی رنج می برد<br /> 8) خانه ی آزادی بیان یا طرح خود؟<br /> 9) بیچاره دولتهایی که سرکیسه می شوند تا به ستر ونان برای تولیداتشان بودجه بدهند<br /> 10) همانطور که فرج سرکوهی به درستی می گوید اینها از زبان فارسی تبعید و پرت شده اند بیرون. نه تنها از زبان فارسی بلکه از فرهنگی که به اسم ادبیات زباله ی ادبی تولید می کند و یک عده متولی این زباله ها هستند افتاده اند بیرون. از فرهنگ من بهترین نویسنده ی دنیایم چرا که خودم و رفقا و هم باندی های ادبی ام می گویند پرت شده اند بیرون. مشکل بزرگ دیگر اینها این است که پیر و پاتال هم هستند و دیگر نمی توانند به یک زبان دیگر بنویسند<br /> 11) سانسور که هیچ، خیلی از این نویسندگان بزرگ با مژده ی اینکه شما را معروف می کنیم از دختر های جوان سوء استفاده های جنسی می کردند<br /> 12) خیلی از اینها جلسات مرید و مرادی، ارباب و رعیتی داشته و دارند--حتی در خارج کشور هم. اینها فکر می کنند چون بزرگند باید یک یا تعدادی نوکر، کلفت، آشپز، راننده ی شخصی، دست و پا مال، نوازشگر، رامشگر، ساپورت مالی که پول تو جیبی شان را بدهد، تهیه کننده ی ویسکی و مشروبات دیگر، بغل خواب و ... داشته باشند. اما در این خارج کشور قضیه جور دیگری است و حتی براهنی شان گوشه ی منزل مانده و ماهها کسی در خانه اش را نمی زند</p> <p>خدا عاقبت خانه ی آزادی بیان را بخیر کند<br /> نیلوفر شیدمهر</p>

  • نیلوفر شیدمهر

    <p>کامنت ها چه شد؟ تا این را از روی صفحه ی اصلی برنداشته اید کامنت ها را انعکاس دهید</p>

  • نیلوفر شیدمهر

    <p>خواستم توضیح دهم وقتی گفتم بعضی از این نویسندگان بزرگ منظورم نویسندگان خانه ی آزادی بیان مانند آقای کوشان، سر کوهی یا نگهبان نبود. منظورم بعضی نویسندگانی که در ایران ادعای بزرگی می کردند بود و مسئله ی سوء استفاده ی جنسی هم به آنها بر می گشت.</p> <p>نوشته ی من در کل در مورد فضای باند بازی ادبی ایران تا 15 سال پیش که آن را ترک کنم و فضای ادبی خارج از کشور بود (البته فضای این نویسندگان بزرگ چون همه را شامل نمی شود). نویسندگان ادبی بسیار خوبی مانند احمد محمود و درویشیان و فریده خردمند و خیلی های دیگر بوده اند که خودشان را از این هیاهو ها دور نگه داشته اند و نویسندگان و شاعران خوبی در خارج از کشور هستند که قاطی این باند بازی ها نیستند.</p> <p>من در مورد هنرمندان و آفرینشگران چیزی نمی دانم.</p> <p>وقت آن است که رفیق بازی و باندبازی و دروغ و دورویی و خود فروشی و تجاوز جنسی به زنان و مرید و مرادی و ارباب و شبانی و بادمجان دور قاب چینی و نان قرض دهی و خود فریبی که ما شاهکار می نویسیم و حماقت و سانسور و حذف دیگران و جایزه ادبی بازی و حباب بازی را که متر ادبی شده اند افشا کنیم. این فکر که آخوندها و جمهوری اسلامی بدند و سانسور چی هستند و همه ی نویسندگان ادبی خوب و ضد سانسور ساده انگاری است. دوستان سکوت نکنید، افشا کنید</p> <p>با مهر<br /> نیلوفر شیدمهر</p>