ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

چگونه فمینیست شدم؟

مادرم سواد اکابری‌اش را وقتی حدود ٤٠ سال داشت در مدرسه فرزندانش آموخت. من مطمئن هستم او کوچک‌ترین آشنایی با کلمه فمینیست نداشت ولی هر سال هنگام بازگشت از روستال به شهر کوچک‌مان در شمال کشور، با خود پسر یا دختر نوجوانی را به خانه می‌آورد تا در شهر برای‌شان در خیاطخانه‌ یا مدرسه‌ای کار پیدا کند. بارها شاهد آن بودم که مادرم، پسران نوجوان روستای اجدادی‌اش را در مراکزی چون آتش‌نشانی شهر، شهربانی و حتی مراکز پذیرش ارتش ثبت نام می‌کرد.

ونداد زمانی: در دوره و زمانه ما، کلمه «فمینیست» بلافاصله مجموعه‌ای از احساسات بسیار متنوع و حتی متناقض را در ذهن شنونده یا خواننده تداعی می‌کند.

نویسنده‌ای به نام «کورتنی سولیوان» از دوستان و همکارانش می‌خواهد به این پرسش پاسخ دهند: «چه وقت و به چه دلیل مشخص به این یقین رسیدند که فمینیست هستند؟» و همین پرسش ساده به خودی خود موجب شکل‌گیری مجموعه‌ای جذاب و خواندنی می‌شود.

قبل از مرور کتابِ مجموعه مقالات «لحظه مشخص»[۱] که دربرگیرنده پاسخ ٢٩ نفر به پرسش یادشده است فکر کردم خوب است که خودم هم به این پرسش جواب دهم.

در فرهنگ غربی، تلاش برای درخواست برابری بین زنان و مردان، در طی مثلا ٥٠ سال گذشته، به سطح عمومی جامعه نیز رخنه کرده است. این واقعیت اجتماعی البته شاید چندان در ایران صدق نکند یا هنوز در سطح وسیعی به چشم نخورد. ما در ایران به طور ناگهانی و در حین مصادف شدن با یک حادثه مشخص، «فمینیست» نمی‌شویم. مجموعه‌ای از تجربه‌های شخصی، تجربه‌های اجتماعی و دریافت‌های مختلف حسی ما را به این نقطه می‌رساند.

به عنوان نمونه به خاطر می‌آورم ششساله بودم که به اتفاق مادرم جاده باریک کوهستانی را پشت سر می‌گذاشتیم تا به روستای ییلاقی و اجدادی‌مان برویم. ذوق‌زده بودم چون مادرم قول داده بود در مدت سه‌روزی که در ده خواهیم بود، بزغاله‌ای را برایم جور کند تا دوست و همبازی من شود.

سفرهای هرساله به ده ییلاقی بیشتر از هرچیز برای من یادآور مارمولک‌هایی است که در هر گوشه آفتابی روستا، بی‌حرکت لم داده بودند یا مارهای سیاه و کوچکی‌ که شکم‌هایی قلمبه از شکار روزانه داشتند. باوجود هیجان‌های کودکانه‌ای که از آن سفر داشتم، به خاطر می‌آورم که دستان مادرم نیز پر بود از سبدهای مملو از داروهایی که او برای مردم ده می‌برد.

یادم می‌آید در ده که بودم گاهی به همراه بزغاله و مادرم به حیاط خانه اقوام مادرم در روستا می‌رفتیم. گاه هنوز وارد حیاط خانه‌نشده، صدای داد و فریاد و گریه می‌شنیدم. در همان‌جاها بود که مادرم با صورت گَر گرفته، با ملایمت و گاه تشر از مرد خانه می‌خواست که زن و فرزندانش را کتک نزند.

یادم نمی‌رود وقتی شب‌های روستا کاملاً ساکت و از جنب و جوش افتاده بود، باز این من و مادرم و بزغاله‌ام بودیم که از کوچه‌ها و خانه‌های گلی با فانوس و پاکت داروها عبور می‌کردیم تا به بالین پیرزنی یا پسر بچه‌ای برسیم که به سختی سرفه می‌کردند.

مادرم سواد اکابری‌اش را وقتی حدود ٤٠ سال داشت در مدرسه فرزندانش آموخت. من مطمئن هستم او کوچک‌ترین آشنایی با کلمه فمینیست نداشت ولی هر سال هنگام بازگشت از روستال به شهر کوچک‌مان در شمال کشور، با خود پسر یا دختر نوجوانی را به خانه می‌آورد تا در شهر برای‌شان در خیاطخانه‌ یا مدرسه‌ای کار پیدا کند. بارها شاهد آن بودم که مادرم، پسران نوجوان روستای اجدادی‌اش را در مراکزی چون آتش‌نشانی شهر، شهربانی و حتی مراکز پذیرش ارتش ثبت نام می‌کرد.

بعدها در دوران نوجوانی بود که جملات و نصیحت‌های مادرم به دختران روستایی و حتی به خواهرانم را می‌شنیدم که می‌گفت: «توسری‌خور و ذلیل نخواهید شد اگر کار و حرفه‌ای داشته باشید. کار و تخصصی که بتوانید به وسیله آن محتاج شوهران‌تان نباشید.»

با قضاوت کنونی‌ام می‌توانم بگویم برای مادرم تفاوتی بین دختر و پسر وجود نداشت. او فقر را باعث و بانی همه ناگواری‌ها می‌دانست.


همه این محدودیت‌ها و هزاران خاطره تلخ که هر روز مادرم به رخ خواهرانم می‌کشید، شاید به عمد و از روی قصد در حضور من اتفاق می‌افتاد. به یاد می‌آورم شب‌های ماه رمضان را که بهانه دلپذیری برای من و سایر پسران همسن و سال محله ایجاد می‌شد که تا نیمه‌شب‌در محله بچرخیم. وقتی به خانه بازمی‌گشتم مادرم مرا به خواهرانم نشان می‌داد و می‌گفت: «ببینید چه فرق بزرگی بین شما و برادرتان هست. او می گردد و می‌چرخد و چشم و گوشش هر روز و هر شب بازتر می‌شود ولی شما مجبورید در خانه بمانید.»

همه اینها را گفتم تا به این حقیقت اشاره کنم که روش تربیتی مادرم باعث شد من تفاوت فاحشی بین دختر و پسر قائل نباشم. به همین دلیل از همان دوران نوجوانی تاکنون، با دختران و زنانی که رفتار مستقل و متکی به خود دارند احساس راحتی بیشتری می‌کنم. هیچ‌وقت هم به‌طور مشخص نفهمیدم چه وقت و چه اتفاقی مرا بر آن داشت که به خودم بگویم که یک فمینیست هستم.

اجازه دهید برگردیم به کتاب «لحظه مشخص» که نویسنده‌آن، خانم کورتنی سولیوان، از ٢٨ زن و به شکلی استثنایی از یک مرد نویسنده درخواست کرده است درباره رویداد مشخصی بنویسند که منجر به فمینیست شدن آنها شده است. خانم سولیوان توانسته است از طریق بازتاب انگیزه‌های صمیمی و شخصی پاسخ‌دهندگان که در ٢٩ مقاله کتاب گردآوری شده است به چند نکته اساسی برای درک لحظه فمینیست شدن اشاره کند.

جمعی از نویسندگان به نقش مادر خود اشاره کرده‌اند. بسیاری از آنها برابری‌جویی غریزی مادران‌شان را در این زمینه مهم شمرده‌اند و تقیلد از شخصیت عدالت‌خواه او را دلیل اصلی فمینیست شدن خود دانسته‌اند. بخش بزرگی از زنان نیز روی اولین خاطرات شورش خود در برابر محرومیت‌های تحمیلی انگشت گذاشته‌اند.

در یکی از مقالات کتاب، یکی از نویسندگان به یاد می‌آورد که به او گفته بودند دختر خانواده حق ندارد با پدرش به شکار برود.

او ۱۱ ساله بوده که با سرسختی تمام به پدرش می‌قبولاند تا با آنها به شکار برود. او نوشته از وقتی خود را در آینه، پوشیده در لباس شکار و تفنگ دیده فمینیست شده است.

زنی دیگر نوشته است یک روز کلوپ موسیقی تیم فوتبال مدرسه، به او اجازه نمی‌دهد که شیپور بزرگی را که به عنوان ساز موسیقی مردانه شناخته شده بوده با خود حمل کند. در این لحظه‌ بوده که او پی می‌‌برد مشکلی در سیستم اجتماعی وجود دارد که او را کمتر از مردان می‌شناسد.

«فمینیسم» به‌ویژه در نیم قرن گذشته، همیشه فراز و نشیب و افراط و تفریط‌های خود را داشته است و به دلیل تفاوت فرهنگ‌ها، طبقات اجتماعی و خصایص فردی، همچنان متنوع و گاه متناقض خواهد ماند. مهم این است که انگیزه اصلی فمینیسم که تلاش برای زندگی اجتماعی بهتر و برابر است، در نهایت هم برای مردان و هم برای زنان، زندگی فرخنده‌تری به ارمغان می‌آورد.

پی‌نوشت:

1- Click, When We Knew We Were Feminists, Edited by J. Courtney Sullivan

J. Courtney Sullivan is a Brooklyn-based writer whose work has appeared in The New York Times, New York magazine, Elle, Glamour, Cosmopolitan, Allure, In Style, Men's Vogue, the New York Observer, Tango, and in the essay anthology The Secret Currency of Love

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • علی

    <p>مثل اینکه کامنت من باعث سوء فهم شده. من با گفتن اینکه "ونداد" مثل "محمد" یا "کوروش" نیست فقط خواستم اشتباه کاربر مهمان را تذکر بدهم که اسم "ونداد" را به خاطر خیلی مرسوم نبودن (که هیچ اشکالی هم ندارد) خانم فرض کرده و بعد هم گفته که چون ونداد زیبا نیست فمنیست شده: "چون خوشگل نبودين ناگزير فمنيست شدين .معمولا خانم ها يا خوشگلن يا فيمنيست .منظورمو كه گرفتين؟"<br /> اصلا منظور بدی نداشتم و برای اینکه کسی فکر نکند که من مخالف اسمهای غیر عربی هستم عمدا "کوروش" را هم آوردم.<br /> و خیلی متاسفم که آقای ونداد زمانی کامنت من را توهین تلقی کرده و در وبلاگ من کامنت زیر را گذاشته است:<br /> "دوست فیلسوف و دانشجوی فاسفه مذهبی علی عزیز، متاسفم که تا این حد از خود بی اطلاعی نشان می دهید و در پایین مقاله ام که بازبینی کتابی بود در باره لحظه مشخص فمینیست شدن می نویسید: «وقتی که اسم یک آقا به جای محمد و یا کوروش بشود "ونداد" نتیجه می شود همین که کاربر میهمان او را خانمی زشتگل و نیلوفر خانم او را خانمی خوشگل تصور کنند». واقعا متاسفم ..." </p>

  • کاربر مهمان

    <p>میخواستم سری توی سرها دربیارم</p>

  • کاربر مهمان ونداد زمانی

    <p>نیلوفر عزیز من متاسفم که اینگونه می اندیشی... خیلی خیلی متاسفم. ولی به هر حال بازگو کننده نگاهی هستی که متاسفانه در سیاره کوچک ما وجود دارد. خیلی خیلی غمگینم کردی. </p>

  • کاربر مهمان دانشجوی فلسفه زندگی

    <p>آقای علی اقا شما که ادرس وبلاگت را گذاشتی و به نظر می آید دانشجوی فلسفه هستی چرا در دام ماجرای خوشگل و خوشگل نبودن فمینیستها افتادی؟ یعنی شما نمی دانید اسم ونداد یک اسم قدیمی ایرانی است؟ اسمی که به همان دوران کوروش که نام بردی گفتی ربط دارد؟ تازه دوست فیلسوف این اسم چه ربطی به محتوای مقاله اقای زمانی دارد؟</p>

  • کاربر مهمان

    <p>آقای زمانی می بینید زنان ملت ایران چقدر بدبختند. اینها که اینجا کامنت می گذارند و معنی فمینیسم برایشان اینقدر توهین کننده است جزو با سوادها هستند. باید خون گریه کرد. ببین با چه خشونتی در باره مادران و خواهران و زنان خود نظر می دهند</p>

  • نیلوفر شیدمهر

    <p>علی گرامی نیلوفر خانم وقتی کامنت گذاشت می دانست سکس ونداد چیست و او آقاست ولی از او خواست خوشگلی اش را ثابت کند. مرد های فمنیست هم باید خوشگلی شان را به طور مستند با عکس و تفاصیل ثابت کنند </p> <p>بحث اصلی این مقاله این است که فمنیست کیست نه فمنیست چیست برای همین انقدر مشتری دارد. وقتی از جودیت باتلر پرسیدند فمنیسم چیست گفت: feminism is a mess </p> <p>اگر حرف او درست باشد به طور منطقی می شود گفت: feminists are mess<br /> ایها الناس: فمنیست ها دو گونه اند: مرد و زن<br /> حالا توی این معادله پید کنید: آیا "همه ی فمنیستها ی زن " دامن بلند می پوشند یا کوتاه؟ آیا آرایش می کنند یا نه؟ آیا جذابند یا نه؟ آیا لاک ناخن می زنند یا نه؟ آیا اخمالو و جدی هستند یا خوش خنده و مهربان؟ آیا .... تا قیامت هم سوال کنید کم می آورید. اما سوال جدی تر این است: از دید چه کسی؟ از دید خریدار؟ خریدار کیست؟ </p> <p>ونداد گرامی<br /> من به هیچ وجه از نحوه ی تفکر خود احساس تاسف نمی کنم و بلکه به خود مباهات می کنم. وقتی می خواستند به دانشگاه قبولم کنند گفتند باید ورقه ای را امضاء کنی که از گذشته ی خود متاسف و پشیمانی! من تاسف امضاء کن نبوده و نیستم.<br /> در ضمن فکر نکنم نگاه من جا را برای نگاه شما در این سیاره ی کوچک زمانه و هفت کوچه تنگ کرده باشد: به تعداد دوستداران خود مراجعه کنید. دیگر اینکه من کمی برای دختر شما که پدری فمنیست دارد دلم می سوزد </p> <p>راستی این هفت کوچه فمنیست است یا نه؟ دامن بلند می پوشد یا کوتاه؟ ... </p> <p>و در آخر: </p> <p>خواهش می کنم غمگین مباش. نوشته ی من تا حدی مستند است و بریده ی نوشته های شما و زن طبیعی بهار است. من قصد غمگین کردن شما را نداشته و ندارم. I am just pulling your leg </p> <p>در شوخی مناقشه نیست </p> <p>حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار<br /> تا بود وردت دعا و درس قران غم مخور </p> <p>با مهر<br /> نیلوفر شیدمهر</p>

  • کاربر مهمان کامران

    <p>ونداد زمانی اصلا دلسرد نشو و بنویس. من فقط به خاطر شما به رادیو زمانه می ایم. نوشته های شما حتی در ایران به وسیله ایمیل دست به دست می شود. مقاله سیندرلا دخترم را دزدید را خواهرم از ایران برایم فرستاد که بخوانم. من تنها نیستم که این عقیده را دارم. همه مطالب شما همیشه پربیننده ترین مقالات رادیو زمانه است. موفق باشید. </p>

  • شریک

    <p>همین که بعضیها می گویند:زنهای زشت فمینیست می شوند، دارند اعتراف می کنند که زن رو یک انسان نمی دونند بلکه چیزی جنسی می دونند که با زیبایی هویت پیدا می کنه یا ارزشگذاری میشه! اگه هم زیبا نباشه طرد میشه! کالای جنسی ای که به محض مستهلک شدن یا با آمدن مدل جدیدتر و زیباتر دور انداخته خواهد شد!! از نظر این جماعت زیبایی مهم ترین چیزیه که یک زن &quot;باید&quot; داشته باشه...همین ها هم مشتریان پر و پا قرص مسابقات ملکه زیبایی هستند... جایی که عجیب مرا به یاد بازار برده فروشها می اندازد...<br /> من دوست دارم این افراد یک بار برای همیشه تصمیم بگیرند که بالاخره زن رو انسان می دونند یا فقط یک عروسک خوشگل ؟<br /> و چرا از نظرشان یک زن باید حتما زیبا باشه؟ چرا اگر زشت باشه باید تحقیر بشه و حق زندگی نداشته باشه؟ آیا در کشورهای پیشرفته هم اینقدر وحشیانه و بیرحمانه در مورد زنان ابراز نظر میشه؟مثل اینکه دارند در مورد یک گله مادیان صحبت می کنند نه انسان...اینها واقعا خیال می کنند همه زنها همان داف هایی هستند که در کلیپها و فیلمهای پورنو می بینند؟ البته که اینطور نیست ...خیلی از زنها زیبا نیستند و البته زنها، میانسال و پیر هم می شوند و زیبایی شون رو از دست می دهند.پس در آن صورت دیگر زن نیستند؟ این تصوری که از زن و زنانگی توی ذهن این مردان زیاده خواه ایرونی و متاسفانه عده قابل توجهی از زنهای ایرانی وجود داره فوق العاده غیرانسانی و بدویه .و فکر می کنم روز به روز هم داره ترسناکتر میشه...به طوریکه زنها باید با وسواس مواظب باشند حتی یک مو جایی از دست یا پاشون باقی نمونه و خاطر دوست پسر یا شوهر رو مکدر نکنه!!! بدبختانه خود زنها هم دارند به این قضیه دامن می زنند...من بارها با مردهای زشت و کریهی مواجه شدم که زنها رو به دلیل قیافه مسخره و تحقیر می کنند...آن وقت می گویند چرا در ایران زنها این همه جراحی پلاستیک می کنند.وقتی شما با یک دماغ بزرگ توی خیابان راه بری و مردان با بدترین و توهین آمیزترین کلمات به استقبالت بیایند شمایی که بعنوان یک زن از اول هم در این جامعه اعتماد به نفس نداشتی و یاد گرفتی مهمترین خصوصیت زنها زیبایی شونه دماغت رو عمل می کنی و بعد هم گونه و ... تا تبدیل به یکی از آن ملکه های زیبایی شوی و مدتی نگاه تحسین آمیز مردان هار روی زیبایی های مصنوعی ات بچرخه و خوشبخت باشی!تازه آن همه مواد آرایشی هم باید به کمک بیاد! زن بودن در چنین باغ وحشی وحشتناکه...من دختر بیست ساله ای رو سراغ دارم که چون چشم بادامی بود در خیابان صدایش می زدند افغانی و مسخره اش می کردند.دانشگاهش رو ول کرد و افسرده شد.بهترین سالهای عمرش به دلیل بدنیا آمدن در یک جامعه وحشی در حال تباه شدنه.</p>

  • شریک

    <p>جالبه خیلی از همین افراد که زنها رو بر اساس زیبایی و زشتی تقسیم بندی می کنند لقلقه زبانشون حقوق بشر و دموکراسی و آزادیه.بهتره ابتدا یک فکری برای اون افکار کهنه و بدوی شون بکنند تا به دموکراسی هم برسیم.</p>

  • بهار

    <p>یادم میاد بچه که بودم پدربزرگ بیسوادم میگفت کمونیست یعنی خدا نیست، جالبه که هنوز مردم مثل پدربزرگم فکر میکنن.در ادامه باید بگم اسلام چون برپایه زن ستیزی هست مسلما پیروانش نمیتونن حق زن رو با مرد یکی بدونن و این یک پارادوکس هست. در جامعه فعلی ایران هم، زنان و مردان زیادی پیدا میشن که با دید تمسخر به این مقوله نگا میکنن. به نظر من مفهوم جنسیتی رو ما در تربیتمون به کودکان القا میکنیم. و من خیلی خوشحال هستم ازینکه پدران عزیزی مانند ونداد زمانی تفکرات فمینیستی دارند.<br /> درود فراوان بر شما</p>

  • نیلوفر شیدمهر

    <p>بهار خانم<br /> خواننده آنقدر آگاه هست که فرق بین طنز و غیر طنز را در نوشته های کسی تشخیص دهد. طنز ابزاری است قوی برای انتقاد<br /> نیلوفر شیدمهر</p>

  • علی

    <p>وقتی که اسم یک آقا به جای محمد و یا کوروش بشود "ونداد" نتیجه می شود همین که کاربر میهمان او را خانمی زشتگل و نیلوفر خانم او را خانمی خوشگل تصور کنند<br /> :)</p>

  • کاربر مهمان ونداد زمانی

    <p>نیلوفر عزیز متشکرم از لطف دلپذیر شما و از قضا در باره خوشگل نبودن فمینیستها نیز بحث های زیادی وجود دارد. کتاب « کلیک» که انگیزه بخش این مقاله بوده است نیز به این مسئله پرداخته است. این همه نه به این معنی است که خوشگلی ( ارزشی تاکید و تحمیل شده توسط مردانی که زن را فقط به عنوان آبژکت زیبا و جنسی می بینند) به خودی خود اعتباری اساسی دارد و حرف اول را برای انسان بودن می زند...<br /> به نظر می رسد نسل جدید فمینیستها بر عکس مادران و حتی مادر بزرگ هایشان، اصراری به پوشیدن دامن بلند و قیافه جدی و اخمالو ندارند و در مغایرت با دوستی که در کامنت شان به خوشگل نبودن فمینیست ها اشاره کردند خوب است با خشنودی تمام بگویم که حداقل در این طرف دنیا، خانم های فمینیست نظیر کورتنی سولیوان و همه زنهان و دخترانی که در « هفت کوچه» از آنها و افکارشان حرف زدم نظیر شیلا کولهتکار، الیف شفیق،تارا پارکر پاپ، جمانه حداد و سایرین بسیار هم جذاب هستند.<br /> در باره مردان فمینیست و از جمله خودم فکر نکنم خوشگل بودن و یا نبودن من توفیری برای کامنت گذار محترم داشته باشد.<br /> مرسی از توجه و دقت شما</p>

  • نیلوفر شیدمهر

    <p>رادیو زمانه ی عزیز<br /> خواهشمندم کامنت ها را سریع تا این مطلب از روی صفحه ی اصلی برداشته نشده انعکاس دهید</p>

  • سما شاملو

    <p>من هم یک فمنیستم با خودم چن وقت پیش فک کردم من کی فمنیست شدم ولی سابقه فمنیست بودنم بر میگرده به دیدن کارتون دور دنیا در هشتاد روز در 6 سالگی زمانی که می رسیدند به هند و قرار بود زن مرد را اتش بزنند و و ااز این موضوع متعجب و شوکه شده بودم هی از مامانم و برادرم میپرسیدم خوب چرا و چون یک زنه مگه زن بودن بده کی گفته یه زن باید با شوهرش بمیره اون رو زها اصلا نمیدونستم فمنیست یعنی چی ولی خیلی با خودم درگیر بودم سر این مسئله و برام عجیب ولی به صورت جدی از 14 سالگی با خوندن مجموعه های جنس دوم که تو ایران منتشر میشد و شرکت تو یه جلسه تو مشهد که باعث شد من جدی فمنیست بشم</p>

  • احسان

    <p>به همه رادیو زمانه رو معرفی و پیشنهاد کردم... ای کاش همه این مطالب ارزشمند رو بخونن...</p>

  • نیلوفر شیدمهر

    <p>فمنیست چیزی نیست که کسی بشود یا نشود. مثل گرفتن مدرک نیست که وقتی درست تمام شد دکتر، مهندس و حسابدار و ... می شوی. فمنیست یک صفت هم نیست که به خود منتسب کنیم<br /> نیلوفر شیدمهر</p>

  • کاربر مهمان

    <p>چگونه فمنیست شدم؟ وقتی خواهرم را که سومین نوزاد دختر خانواده بود در بیمارستان رها کردند، چون دختر بود</p>

  • کاربر مهمان

    <p>چگونه فمینیست شدم؟ چون مد شده بود</p>

  • کاربر مهمان

    <p>متاسفانه الان فکر میکنم فمینیزم خیلی نامتقارن عمل کرده؛ در جوامع کشورهای خاورمیانه و آسیای شرقی هنوز واقعا حقوق زنان به شدت سرکوب میشه (هر چند که رفتاری که در آیینهایی مانند اسلام تعیین شده رو باید قبول کرد و نمیشه در این زمینه برای زنان مسلمان کار زیاد انجام داد)؛ اما از طرفی در جوامع غربی به خصوص جوامع مدرن تر اروپایی به نظر من، کم کم شاید باید جنبشی برای دفاع از حقوق مردان به راه بیفته؛ الان در موقعیت های برابر دانشگاهی در اکثر دانشگاهها زنان شانس ورود بالاتری خواهند داشت و یا در زمینه حقوق فرزندان و ...؛ کم کم گرفتن طرف حقوق مردان داره به یه حرکت ناپسند در اینجا تبدیل میشه!!! جالبتر اینجاست که فکر میکنم دلیل اصلی پیشرفت فمینیزم تفاوت های گرایش جنسی در زن و مرد هست، به عبارتی الان بین دانشجوهای ایرانی که میخوان بیان خارج، یه خانوم زیبا میدونه که به رزومه اش با دید مثبت نگاه میشه! یا در زمینه تخلفات قانونی هم همینطور.<br /> من خیلی دوست دارم باور کنم که در نهایت فمینیزم به برابری حقوق زنان و مردان ختم میشه اما مطمئنم با توجه به ذات این حرکت، تنها حقوق زنان مد نظر قرار گرفته ( که واقعا در مواردی ضایع "میشد") </p>

  • بهار

    <p>واقعا خیلی مهمه این تربیت خانوادگی یا تاثیراتی که بچه ها از اطرافیانشون می گیرند...من دو تا برادر بزرگ دارم که به اندازه اکثر مردان ایرانی مردسالارند و یک برادر کوچکتر که وقتی من نوجوان بودم پسر کوچکی بود...در نوجوانی به شدت نسبت به محدودیتهای جنسیتی معترض بودم. یادمه ساعتها می نشستم و در مورد این تبعیضها با برادر کوچکم حرف می زدم.درددل می کردم.بدون اینکه اصلا آگاه باشم که دارم اون رو به این موضوعات حساس می کنم.نتیجه: برادرم پسر بیست و یک ساله مهربان و برابری طلبی شده که به حقوق زنها بسیار اهمیت میده.از ته دل به این باور رسیده که زن و مرد هر دو انسانند و زن بودن کسر شان نیست.پس وقتی برادر بزرگم مسخره اش می کنه که مثل دخترها می مونی(چون لابد به اندزه اون بلد نیست تو کار زنهای اطرافش دخالت کنه و عربده بکشه) بهش بر نمی خوره...<br /> ولی مادرم همیشه هنگام دعوا با پدر یک جمله رو برای تحقیر پدرم با تاکید به کار می برد: از زن کمتری! </p>

  • کاربر مهمان

    <p>چون خوشگل نبودين ناگزير فمنيست شدين .معمولا خانم ها يا خوشگلن يا فيمنيست .منظورمو كه گرفتين؟</p>

  • نیلوفر شیدمهر

    <p>ونداد گرامی برای اینکه ثابت کنی که حرف کاربر مهمان درست نیست و تو خوشگل هستی عکست را هم با اقرار نامه ی فمنیست بودنت منتشر کن. من که فکر می کنم ونداد زمانی فمنیست خوشگل است</p>

  • نیلوفر شیدمهر

    <p>عوام الناس گرامی اگر تا به حال نمی دانید بدانید ( البته توهین نباشد چرا که شما همه چیز دان هستید):<br /> --همانطور که کمونیست یعنی خدا-نیست، فمنیست هم یعنی مرد-نیست (نابودی). یعنی همه ی مردها را پای دیوار بگذارید و به رگبار ببندید.<br /> --فمنیست یعنی زن زشت کریه که کسی تو رویش نگاه هم نمی کند. فمنیست یعنی زن عقده ای. فمنیست یعنی زن مطلقه، یا شوهر نایافته، یا به دنبال شوهردور جهان گردان، یا شوهر کش، یا شوهرپرهیز. فمنیست یعنی مردکش. </p> <p>--فمنیست یعنی "پدر(یک) دختر دوست داشتنی و با هوش که "قرار است" ده سال دیگر وارد زندگی مستقل اجتماعی شود از این بابت نگران و امیدوار است دخترش و همه دختران و زنان دیگر" سالمترین پاسخ طبیعی" را دریافت کنند و با "مردانی" آشنا شوند که از بودن در کنار "جنس مخالف" احساس پرشور زندگی در آنها افزایش می یابد." </p> <p>--فمنیست یعنی پدری که پیشاپیش سمت گیری و انتخاب جنسیتی دخترش را انتخاب کرده است.<br /> یعنی مردی که به طبیعی بودن زن و مرد معتقد است. و آنچه در روبرو می آید تعریف "زن طبیعی" و "مرد طبیعی" و "خانواده طبیعی" از دهان یک "زن طبیعی" می باشد: " من بعنوان یک زن تمام خصوصیات یک زن را دارم. ماهیچه هایم به اندازه یک مرد قوی نیستند و در شرایط سخت زندگی بر اساس غریزه طبیعی به کمک مردان نیاز دارم حتی حرف زدن با یک مرد به من قدرت ادامه راه میدهد از این بیشتر وقتی مردی دوستم دارد و برایم ارزش قایل است هر چند در کنارم نباشد من چتر حمایتی او را دو دستی میچسبم و احساس امنیت میکنم.من زن هستم دوست ندارم مرد باشم نمیتوانم مثل یک مرد کار کنم. میتوانم کارهای ذهنی را بهتر از مردها انجام بدم. اما طبیعت و غریزه را چکار کنم. ذات من نیاز به حمایت مرد دارد و غریزه مادری در وجودم از بین نرفته و حاظر نیستم از آزمایشگاه اسپرم بخرم. پدر تعریف با ارزشی در ذهن من است. من به عنوان یک زن نیاز به تشکیل خانواده با پدر فرزندم را دارم نیاز به سایه مرد دارم. در مقابل حتی اگر مردی ادعا کند که از زندگی بی مسیولیت لذت میبرد دلم برایش میسوزد باور نمیکنم چون یک مرد هم از نظر غریزی نیاز دارد از یک زن حمایت کند و بالای سر خانواده اش بایستد" (بهار) </p> <p>--فمنیست یعنی زن غیر طبیعی و مرد طبیعی که آرزوهای خوب برای دختر کوچکش دارد. فمنیست یعنی زن زشت و کریه که صورتی مانند آمنه و هیکلی فربه و حال به هم زن دارد و فمنیست یعنی مرد خوشگل، آخ ببخشید اشتباه شد مرد خوش تیپ. باز این فمنیست ها مغزم را به هم ریختند و به جای خوش تیپ گفتم خوشگل. مردان طبیعی مرا ببخشید. </p>

  • کاربر مهمان

    <p>چهل سال پیش اگر کسی میخواست روشنفکر به حساب بیاید کمونیست می شد و یک عکس مارکس می چسباند به دیوار اتاقش. امروز نوبت فمینیسم است.<br /> تا ببینیم مد بعدی چیست</p>