ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بدیل پیش‌فرض‌های معرفتی مردسالاری

<p>حسن یوسفی اشکوری &minus; بخش نخست این گفتار در معرفی &laquo;پیش&zwnj;فرض&zwnj;های معرفتی مردسالاری&raquo; بود. در این بخش &nbsp;پیش&zwnj;فرض&zwnj;هایی که نیکوست جانشین جزمیات گذشته شوند، توصیف می&zwnj;شوند.</p> <p>بخش آخر &laquo;نقد فرهنگ و فقه توجیه&zwnj;گر مردسالاری&raquo; است.</p> <p>بحث با یک نتیجه&zwnj;گیری به پایان می&zwnj;رسد.</p> <div align="center" dir="RTL">&nbsp;</div> <!--break--> <div>&nbsp;</div> <div align="center" dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">ب<b> - پیش&zwnj;فرض&zwnj;های جانشین</b></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">اگر اهمیت و نقش پیش&zwnj;فرض&zwnj;های یاد شده در تعیین نوع رابطه زن و مرد و محصول میراث تاریخی و حقوقی آن را معقول و مقبول بدانیم و البته در اندیشه تغییر و تحول در آن&zwnj;ها به سود زن و به طور کلی سلامت جامعه انسانی و تعادل خانواده باشیم، لازم است که در آن مبانی تجدید نظر کنیم و حداقل تعریف و تفسیر انسانی&zwnj;&zwnj;&zwnj;تر و سودمند&zwnj;&zwnj;&zwnj;تر از آن&zwnj;ها ارائه دهیم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">من در اینجا همان پیش&zwnj;فرض&zwnj;های (به گمان من نادرست) را وارونه می&zwnj;&zwnj;&zwnj;کنم و برخی پیش&zwnj;فرض&zwnj;های دیگر را (به ویژه در حوزه&zwnj;اندیشه اسلامی) بر آن&zwnj;ها می&zwnj;&zwnj;&zwnj;افزایم و برای تدوین مفروضات تازه برای نواندیشی اسلامی و فقهی در حوزه منزلت و حقوق زنان یک جا پیشنهاد می&zwnj;&zwnj;&zwnj;کنم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;<img hspace="15" height="236" align="left" width="283" vspace="15" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/eshkevari_1.jpg" /></div> <div dir="RTL"><i>۱ &ndash; برابری ذاتی زن و مرد در آفرینش<span>&nbsp;&nbsp;&nbsp;&nbsp;&nbsp;&nbsp;&nbsp;&nbsp;&nbsp; </span></i></div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i></div> <div dir="RTL">همه چیز از انسان آغاز می&zwnj;&zwnj;&zwnj;شود. خوشبختانه در این زمینه نیاز به بحث و استدلال زیاد نیست، چرا که در هیچ فلسفه و حتی دینی نه تنها دلایل عقلی و نقلی معتبری مبنی بر عدم تساوی ذاتی بین زن و مرد&nbsp;نیست، بلکه بر عکس به ویژه در اسلام و قرآن مبانی معرفتی و عقلی و نیز مستندات نقلی فراوان بر مساوات ذاتی آدمیان مرکب از دو جنس در دست است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">اثبات این مدعا چندان آسان و بدیهی است که باید از منکران تقاضای دلیل و سند کرد. اما از باب نمونه می&zwnj;&zwnj;&zwnj;توان به آیات متعددی اشاره کرد که به صراحت اعلام می&zwnj;&zwnj;&zwnj;کند &laquo;خلقکم من نفس واحده&raquo; (نساء/۱، انعام/۹۸، اعراف/۱۸۹، لقمان/۲۸ و زمر/۶) و قابل تأمل اینکه سور&zwnj;ه&zwnj;ای که به نام زنان (نساء) نامگذاری شده با همین جمله آغاز می&zwnj;&zwnj;&zwnj;شود.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">روایات مشهور و معتبر نیز کم و بیش مؤید همین نظر است. در انسان شناسی قرآن هیچ فردی و نژادی و قومی و مقامی بر هیچ فرد و نژاد و مقام دیگر برتری ذاتی و تعین یافته ندارد. آیه ۱۳ مشهور سوره احزاب به روشنی همین معنا را بیان می&zwnj;&zwnj;&zwnj;کند. رستگاری، به عنوان غایت&zwnj;&zwnj;&zwnj;القصوای دین، فقط و منحصرا از طریق پارسایی (تقوا) و کردار درست (عمل صالح) است. در اسلام برای زن و مرد به طور یکسان&nbsp;امکان و صلاحیت برای رستگاری هست (نساء/۱۲۴). از این رو همواره به &laquo;مؤمنین&raquo; و &laquo;مؤمنات&raquo; خطاب می&zwnj;شود (از جمله آیات ۷۱ و ۷۲ سوره توبه).</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">دستاورد&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;های معرفتی و فلسفی بشر نیز در طول روزگاران همین دیدگاه را تأیید و تحکیم می&zwnj;&zwnj;&zwnj;کند. از جمله این دستاورد مهم در ماده اول و دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر (مصوب مجمع عمومی سازمان ملل در ۱۹۴۸ میلادی)، که خوشبختانه به امضای اکثریت قریب به اتفاق ملت&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;ها و دولت&zwnj;ها هم رسیده، تبدیل به یک اجماع جهانی شده است. بنابراین امروز مورد توافق عموم خردمندان است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><i>۲ &ndash; نفی ذات&zwnj;انگارانه ضعف عقلی و غلبه احساس و عاطف بر زنان</i></div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i></div> <div dir="RTL">اگر به استدلال&zwnj;های مخالفان مشارکت زنان در امور سیاسی، اجتماعی، قضایی و یا حق حضانت فرزندان و به طور کلی معاف کردن زنان از برخی امور ظاهرا سخت و یا مهم توجه کنیم، عموما به این گزاره استناد می&zwnj;&zwnj;&zwnj;کنند که زن از قدرت تعقل لازم برخوردار نیست و در مقابل عواطف و احساسات بر او چیره است و لذا برای چنین مسئولیت&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;های مهمی توان و صلاحیت ندارد، و این کار&zwnj;ها بر عهده مردان است که چنین نیستند. ذهن و زبان (ادبیات منثور و منظوم و ضرب&zwnj;&zwnj;&zwnj;المثل&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;ها و قصه&zwnj;&zwnj;&zwnj;ها) اکثر مردمان و به ویژه مردمان مشرق زمین و بیشتر در کشور&zwnj;های اسلامی و نیز منابع روایی و فقه استدلالی ما، انباشته از این مدعاست. &laquo;زن ناقص&zwnj;&zwnj;&zwnj;العقل است&raquo; ورد زبان بسیاری است. حداقل ضعف قدرت تعقل زن در قیاس با مرد از مقبولیت زیادی برخوردار است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">اما به راستی این اندیشه از کجا و چرا پیدا شده و مبتنی بر چه داده&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;های علمی یا تاریخی است؟ واقعیت این است که چنین باوری برساخته تاریخ و زمینه&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی چند هزاره اخیر یعنی مربوط به عصر چیرگی مطلق مرد بر عرصه زندگی و کم رنگ شدن نقش زن در مجتمع است و مستند به هیچ دلیل و داده عقلی و علمی نیست. ادبیات و روایات دینی پس از پیامبر اسلام هم متأثر از چنین ذهنیت تاریخی است. بگذریم که همه یا حداقل غالب این روایات در دوران&zwnj;های بعد به دست جاعلان حدیث جعل شده و به بزرگان و اولیای دین نسبت داده است. تحقیق جدی در تبار و سرچشمه&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;های تاریخی این روایات صحت این مدعا را نشان می&zwnj;&zwnj;&zwnj;دهد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">در سالیان اخیر، که علوم تجربی و طبیعی غربی در جوامع اسلامی رسوخ کرده و برخی را تحت تأثیر قرار داده، شماری برای اثبات نقصان عقلی زن به برخی ادعا&zwnj;های علمی استناد کردند و مثلا گفتند وزن مغز زن از مرد کمتر است. یا عمدتا به ضعف جسمانی زن در قیاس با مرد اشاره می&zwnj;کنند. روشن است که چنین گفته&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;هایی از هیچ اعتبار عقلی و علمی برخوردار نیست. تنها نکته&zwnj;ای که می&zwnj;&zwnj;&zwnj;ماند این است که در عینیت تاریخ زنان در قیاس با مردان از رشد عقلی و علمی کمتری برخوردار بوده&zwnj;&zwnj;&zwnj;اند اما روشن است که این تفاوت نیز برساخته تاریخ مردانه بوده که در عمل امکانات کمتری برای رشد فکری و اجتماعی و فرهنگی زنان پرده نشینن فراهم آورده و این هیچ ارتباطی به خلقت و ذاتیات زن و مرد ندارد. از این رو از این &laquo;هست&raquo; نمی&zwnj;&zwnj;&zwnj;توان &laquo;باید&raquo; ایدئولوژیک و جاوادنه استخراج کرد. تجربه (از جمله در زمان ما) نشان داده است که هرگاه زنان مجال کافی برای رشد و آگاهی و کسب صلاحیت برای تصدی هر مسئولیتی پیدا کرده&zwnj;اند، توان و آمادگی خود را به نمایش گذاشته&zwnj;اند. به هرحال مدعای ضعف تعقل زنان و در مقابل غلبه عاطفه و احساس آنان به عنوان یک امر ذاتی و ژنتیک به کلی بی&zwnj;&zwnj;&zwnj;بنیاد و در واقع مدعایی بدون دلیل است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">با این همه این بدان معنا نیست که زن و مرد دارای تفاوت&zwnj;های ژنتیک نیستند و در خلقت از صفات کاملا یکسانی برخوردارند. قطعا ساختمان بدنی (آناتومی) و خصوصیات جسمی و جنسی این دو از جهاتی متفاوتند و این تفاوت&zwnj;ها خواه ناخواه منشأ برخی رفتار&zwnj;های فردی و جمعی یا جنسی می&zwnj;&zwnj;&zwnj;شود اما سخن این است که اولا زن و مرد در آفرینش به عنوان &laquo;انسان&raquo; خلق شده&zwnj;&zwnj;&zwnj;اند و در انسانیت هیچ تمایزی وجود ندارد (یعنی یکی از دیگری انسان&zwnj;&zwnj;&zwnj;تر نیست) و ثانیا موضوع مهم این است که تفاوت&zwnj;های طبیعی و ذاتی ژنتیک (حتی اگر هم توان تعقل و میزان عاطفه و احساس در زن و مرد متفاوت باشد) منشأ حق و حقوق مرد و زن و یا نظام خانواده نیست. یعنی، چنانکه گفته شد، از آن &laquo;هست&raquo; &laquo;باید&raquo;ی حقوقی استخراج نمی&zwnj;&zwnj;&zwnj;شود.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">در همین جا اشار&zwnj;ه&zwnj;ای هم به موضوع سکس و شهوت جنسی می&zwnj;&zwnj;&zwnj;کنم و از آن در می&zwnj;&zwnj;&zwnj;گذرم. واقعیت این است که نه سکس و عمل جنسی ذاتا بد و زشت و پلید است و نه اعمال و ارتباط جنسی مذموم است و نه زن مظهر سکس و شهوت شمرده می&zwnj;&zwnj;&zwnj;شود و به هرحال نه در نهایت شری در این میان وجود دارد که به کسی (زن و یا مرد) نسبت داده شود.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">حایض شدن زن نیز امری طبیعی است و به خودی خود مذموم نیست. عمل جنسی و یا حیض و الزامات حاملگی و مانند آن نیز صرفا یک پدیده طبیعی است و بار ارزشی خاصی را با خود حمل نمی&zwnj;&zwnj;&zwnj;کند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">برخی آداب مذهبی مانند حرمت ارتباط جنسی در زمان و حالت خاص و یا انجام غسل در شرایط معین در اسلام (وبرخی ادیان دیگر) اولا یک حکم فرعی است و با اصل دینداری ملازمه ندارد (بر اساس دو اصل محکم رابطه حکم و موضوع و فلسفه احکام امکان اجتهاد در آن&zwnj;ها وجود دارد) و ثانیا این شمار احکام در چهارچوب فلسفه تشریع برخی احکام در مورد نجاسات و مطهرات مذهبی قابل فهم و تحلیل است و باید در آن حوزه برای این&zwnj;ها تعیین تکلیف کرد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">اما به هرحال اگر معقولیت نجس بودن برخی امور را بپذیریم، غسل و مطهرات نیز عملی و حکمی معقول خواهد بود. در عین حال در ارتباط با مبحث مورد بحث کنونی، یک امر مسلم است و آن اینکه فلسفه غسل&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;های مذهبی هر چه باشد، بی&zwnj;&zwnj;&zwnj;گمان برآمده از مذموم بودن عمل جنسی و یا آلوده شدن ذاتی زن در ایام حیض و نفاس و شیطانی شدن وی نیست.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">با این همه این شمار احکام در قلمرو اجتهاد قرار دارند و می&zwnj;&zwnj;&zwnj;توانند با توجه به معیار&zwnj;های علمی و قواعد فقهی در شرایط تغییر ماهوی پیش&zwnj;فرض&zwnj;های معرفتی و تحول در منابع مورد تجدید نظر قرار بگیرند. [۵] از این رو منطقا باید این نوع احکام و یا آداب فرعی و عرضی دینی در پرتو دانش و فهم تازه و تغییر پارادایم&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;های معرفتی مورد تأمل و در صورت نیاز تجدید نظر قرار بگیرند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><i>۳ &ndash; خانواده به عنوان ملک مشاع </i></div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i></div> <div dir="RTL">موضوع &laquo;خانواده&raquo; موضوعی حساس و بس مهم است. تردید نیست که خانواده در آغاز زیست آدمی وجود نداشته و بعد&zwnj;ها به ضرورت اجتماعی و اقتصادی شکل گرفته و به تدریج در تعامل با نیاز&zwnj;ها و مقتضیات زمان و زمانه دچار تغییرات اساسی شده و به تناسب این تغییرات تعاریف و روابط حقوقی&nbsp;نظم و نظم نو به نو بر آن حاکم شده و به شرایط کنونی متحول شده است. چنانکه گفته شد، آن نوع تعاریف و روابط و قوانین برآمده از نیاز&zwnj;ها و پیش&zwnj;فرض&zwnj;های معرفتی آن زمان بوده اما اکنون می&zwnj;&zwnj;&zwnj;باید، با توجه به شرایط جدید تمدنی و فرهنگی و تغییر پیش&zwnj;فرض&zwnj;ها، تعریف از خانواده و تنظیم روابط اعضای آن و به ویژه در رابطه با حقوق و جایگاه زن و مرد تجدید نظر کرد و اشتباهات نظری و عملی سنتی را اصلاح و ترمیم کرد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">اگر اصول موضوعه دین اسلام (اصول کلی و عام متخذ از قرآن و سنت معتبر) را معیار قرار دهیم، ظاهرا تردید نیست که خانواده و حتی می&zwnj;&zwnj;&zwnj;توان گفت اصالت آن بسیار مورد توجه و تأکید این دین بوده است. از این رو اسلام در قیاس با نظام و مقررات خانواده در میان اعراب حجاز تحول مهمی ایجاد کرد. از یک سو برخی بی نظمی&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;ها و حتی بی بند و باری&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;ها در روابط زن و مرد را اصلاح و محدود کرد و از سوی دیگر برخی سختگیری&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;ها و محدودیت&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;ها را برداشت و به هرحال زنان را در نظام خانواده و حتی جامعه از حقوق و منزلت بیشتری برخوردار کرد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">اما در شرایط کنونی و در این مقطع کاملا متفاوت تاریخی، به نظر می&zwnj;&zwnj;&zwnj;رسد همچنان می&zwnj;&zwnj;&zwnj;توان از اصالت خانواده و ضرورت حفظ و حراست از کیان آن به عنوان هسته سخت جامعه و نخستین مدرسه تعلیم و تربیت، دفاع کرد و حتی می&zwnj;&zwnj;&zwnj;توان ادعا کرد &laquo;خانواده اسلامی&raquo; می&zwnj;&zwnj;&zwnj;تواند الگوی مناسبی برای خانواده&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;های بشری باشد، اما در این میان آنچه تردید ناپذیر است این است که دیگر نمی&zwnj;&zwnj;&zwnj;توان از برخی مقررات سنتی و سپری شده اسلامی دفاع معقول کرد، زیرا این شمار احکام شرعی یا منسوب به شرع نه با پیش&zwnj;فرض&zwnj;های معرفتی زمان ما سازگار است و نه با عدالت زمانه انطباق دارد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">عدالت و قسط که از ارکان اسلام است، نمی&zwnj;&zwnj;&zwnj;تواند تعریف ثابت و مصادیق ثابت و فیکس داشته باشد. نظام خانواده در گذشته به شکل هرمی با زعامت و ولایت کامل مرد بر زن و فرزندان یا همان &laquo;پدر سالاری&raquo; مشهور تاریخی طراحی شده بود و در زیست جهان اعراب حجاز قرن هفتم میلادی و بعد&zwnj;ها در جهان اسلام&nbsp;نیز عملا جز این نمی&zwnj;&zwnj;&zwnj;توانست باشد. طبیعی است که حقوق اعضای خانواده بر اساس همان باور&zwnj;ها و نظم و نظام مقبول اجتماعی تنظیم شده باشد. در تمام جوامع چنین بود چنانکه هنوز هم همان نظم پیشین کم و بیش در همه جا برقرار است. اما در حال حاضر باید نظمی در خانواده و از قضا برای حفظ و اعتبار و نقش آفرینی عادلانه&zwnj;&zwnj;&zwnj;تر و کارآمدتر خانواده در انداخت.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">از این رو پیشنهاد می&zwnj;&zwnj;&zwnj;کنم که به عنوان یک پیش&zwnj;فرض کلی و یکی از اصول موضوعه دینی، قبول کنیم که عرصه خانواده &laquo;ملک مشاع&raquo; باشد که در آن هیچ فرد اعم مرد و زن و فرزندان و دیگران دارای فضیلت ذاتی و حقوق طبیعی و مفروض نباشد و در واقع عرف زمانه و خرد جمعی بشری و از جمله خرد و مصلحت اندیشی مشترک دو عنصر اصلی خانواده (زن و مرد) تعریف زمانی و مکانی از عدالت و مصلحت و فضیلت را تعیین کند و بر آن اساس حقوق هر عضوی تعیین و محاسبه شود. از قضا به گواهی قرآن بسیاری از امور اجتماعی و بیشتر امور مربوط به خانواده به عرف زمانه (معروف&zwnj;&zwnj;&zwnj;ها) ارجاع شده شده است. به طور کلی در زبان قرآن &laquo;معروف&raquo; همان &laquo;عرف زمانه&raquo; است نه لزوما اموری که در شرع مقرر شده است. [۶] هرچند احکام شرعی در قلمرو جامعه و خانواده نیز غالبا امضا و تأیید همان معروف&zwnj;&zwnj;های زمانه بوده&zwnj;اند (احکام امضایی). از این رو عنوان مشهور &laquo;امر به معروف و نهی از منکر&raquo;، بر خلاف باور عمومی و رایج، ارجاع و ارشاد (نه امر و فرمان و یا تحمیل و زور) به عرف زمانه و جامعه است نه امور شرعی. گرچه در یک جامعه مذهبی قواعد قابل دفاع شرعی هم می&zwnj;&zwnj;&zwnj;تواند بخشی از همان معروف&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;ها باشد. البته در عمل از نوعی تقسیم کار و یا توزیع مسئولیت در خانواده (مانند جامعه) گریزی نست اما مهم آن است که در نظریه ملک مشاع خانواده و تعیین حقوق اعضای خانواده، خرد جمعی و عرف زمانه سامان می&zwnj;یابد نه مقررات ثابت عرفی و سنتی و یا شرعی و یک بار برای همیشه.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><i>۴ &ndash; نفی هر نوع سلطه</i></div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i></div> <div dir="RTL">اگر به تاریخ مراجعه کنیم، به روشنی در می&zwnj;&zwnj;&zwnj;یابیم که پدیده مرد سالاری یا پدر سالاری (مانند انواع &quot;سالاری&quot;&zwnj;های دیگر) و طرح قوامیت و ولایت مرد بر زن، از یک اندیشه و باور مهمی برآمده است که اکنون از آن تحت عنوان &laquo;حق سلطه&raquo; یاد می&zwnj;&zwnj;&zwnj;کنیم. براساس همان اندیشه فضیلت ذاتی فردی یا گروهی و یا نژادی و یا خاندانی بر افراد و گروه&zwnj;ها و نژاد&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;ها و خاندان&zwnj;های دیگر (که به ویژه در شرق و از جمله ایران باستان به شدت رواج داشته است)، حق سلطه و ولایت مرد بر زن نیز با همان توجهیات آشنا امری طبیعی و ذاتی شمرده شده است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">اما اگر این پیش&zwnj;فرض را نفی کنیم و آن را غیر طبیعی بدانیم و اصل را بر عدم سلطه یکی بر دیگری و یا گروهی بر گروه&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;های دیگر بشماریم، راه هر نوع نظام اجتماعی و خانوادگی مبتنی بر حق ذاتی سلطه یکی بر دیگری بسته خواهد شد. تجربه آدمی نیز در طول تاریخ به سوی نفی هر نوع سلطه و آمریت بوده که البته از دوران رنساس به بعد و طرح اومانیسم این تجربه شتاب بیشتری گرفته و اکنون به عنوان یک اصل انسانی و معرفتی قبول عام یافته است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">از قضا در ادیان ابراهیمی و توحیدی این تفکر با صراحت و شفافیت بیشتری مورد تأکید و تأیید قرار گرفته است. در اندیشه اسلامی هر نوع عبودیت و بندگی غیر خدا شرک و کفر دانسته شده است. اگر به آیات متعدد قرآن در این زمینه و روایات نبوی و به طور کلی الزامات منطقی گزاره&zwnj;&zwnj;های توحیدی توجه کنیم، نفی هر نوع سلطه و یا عبودیت امری انکار ناپذیر است و از مسلمات دینداری شمرده است. به استناد همین منابع عبودیت فقط در فکر و امور انتزاعی نیست بلکه بیشتر در امور اجتماعی و عینی معنا و مصداق دارد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">در این تفکر، ولایت و قوامیت مرد بر زن را چگونه می&zwnj;&zwnj;&zwnj;توان فهم کرد که با اصل توحیدی برابری ذاتی آدمی در خلقت و حق آزادی برابر آدمیان و اختصاص عبودیت برای خداوند سازگار باشد؟ اگر در نظام تعریف شده و توجیه شده کنونی خانواده و نوع رابطه زن و مرد در فرهنگ و جوامع اسلامی دقت و تأمل کنیم، بی&zwnj;&zwnj;&zwnj;گمان حداقل بخش قابل توجهی از قوانین و مقررات برساخته مذهبی و منسوب به دین و خدا و رسول مصداق عبودیت و تن دادن انسانی صاحب اراده و اختیار به اراده و خواست انسان دیگر است. تمکین تقریبا بی&zwnj;&zwnj;&zwnj;قید و شرط زن به خواسته&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;های شوهر (به ویژه در رابطه جنسی) از مصادیق چنین سلطه و عبودیتی است. وانگهی وقتی ما در فرهنگ اسلامی از آزادی و اختیار و حق انتخاب انسان سخن می&zwnj;&zwnj;&zwnj;گوییم، شامل زنان نمی&zwnj;&zwnj;&zwnj;شود؟ فقط مردان انسانند یا زنان هم انسانند؟ اگر زن هم انسان است، چرا باید با طرح مفاهمیی چون ولایت و قوامیت با تفسیر سلطه بی&zwnj;&zwnj;&zwnj;چون و چرای مرد بر زن، اراده و آزادی و اختیار او را نادیده بگیریم و یا حتی محدود کنیم؟</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">در فرهنگ و زبان دینی موجود زن به نوعی ملک مرد تلقی می&zwnj;&zwnj;&zwnj;شود و کلمه &laquo;تملیک&raquo; و یا &laquo;تصرف&raquo; در هنگام ازدواج و زفاف از نشانه&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;های این تفکر یک سویه و ولایتمدار مردانه است. واژه &laquo;متعه&raquo; و &laquo;تمتع&raquo; در خطبه&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;های عقد نیز از همین اندیشه پرده بر می&zwnj;&zwnj;&zwnj;دارد. در این فرهنگِ باور، این زن است که متاع تمتع است و مرد از او کام می&zwnj;&zwnj;&zwnj;گیرد و متمع می&zwnj;&zwnj;&zwnj;شود. حتی این باور در تمام جوامع بشری کنونی هم حاکم است. این سنت و اندیشه عمومی شاید بدان دلیل باشد که با هر توجیهی زن مظهر سکس شمرده می&zwnj;شود نه مرد. این همه استفاده از اندام و زیبایی&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;ها و جذابت&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;های زنانه زنان در تبلیغات کاهالا و به طور کلی کسب پول و ثروت کلان، مؤید همین تفکر است. به هرحال ممکن است که چنین باور و سنتی ریشه در برخی خصوصیات فیزیولوژیکی و رفتار خاص جنسی زن و مرد داشته باشد، اما به هرحال نمی&zwnj;&zwnj;&zwnj;توان بر بنیاد برخی ویژگی&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;های طبیعی فلسفه و مذهبی بر اساس تبعیض و سلطه تأسیس کرد و یکی را بر دیگری سلطه جاوادنه بخشید.</div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i></div> <div dir="RTL"><i>۵ &ndash; استقلال اقتصادی زن </i>&nbsp;</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">از امور بسیار مهم موضوع &laquo;استقلال اقتصادی زن&raquo; است. عدم استقلال زن در طول تاریخ مردانه موجب گرفتاری&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;ها و مشکلات زیادی برای زنان و فرزندان و حتی گاه همسران شده و می&zwnj;&zwnj;&zwnj;شود. گرچه در گذشته هم به لحاظ نظری و رسمی و نیز مذهبی برای استقلال اقتصادی زنان منعی وجود نداشته اما در عمل زن همواره از استقلال اقتصادی محروم بوده است. در آن نظام اجتماعی سنتی، به ویژه مذهبی، زنان نیروی کار به معنای مصطلح نبودند و در جنگ&zwnj;ها شرکت نمی&zwnj;&zwnj;&zwnj;کردند به همین دلیل در بسیاری از جوامع در سلسله مراتب نظام خانواده واجب&zwnj;&zwnj;&zwnj;النفقه شوهر بود. از این رو زنان تابعی از ولایت و قیمومیت اقتصادی مردان شمرده می&zwnj;&zwnj;&zwnj;شدند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">یکی از عوامل چند همسری برای مردان، همین تمکن مالی و اقتصادی آنان بوده و هست. همین موضوع در احکام فقهی ما نیز راه یافته و به شکلی پذیرفته شده است. زمانی که در اسلام برای زنان حق ارث مقرر شد، اعراب مسلمان سنتی اندیش به اعتراض بر خاسته و آن را غیر عادلانه دانستند و استدلال کردند که چون زنان به جنگ و جهاد نمی&zwnj;&zwnj;&zwnj;روند، حق نیست از مال مردان ارث ببرند. البته روشن است که امروز با حق تحصیل زنان و ورود آنان به بازار کار، این تفکر به کلی در حال فروپاشی و زوال است و این البته به سود زنان و در نهایت مردان و جامعه است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">حال ما مسلمانان اگر به عنوان یک پیش&zwnj;فرض اساسی قبول کنیم که زنان حق تحصیل و تخصص دارند و می&zwnj;&zwnj;&zwnj;توانند وارد بازار کار شوند و همتای مردان در این زمینه باشند، طبعا استقلال اقتصادی و مالی زمان را به رسمیت شناخته&zwnj;&zwnj;&zwnj;ایم و در این صورت، دیگر نمی&zwnj;&zwnj;&zwnj;توان از بسیاری از مقررات سنتی شرعی یا منسوب به شرع اسلام دفاع کرد. مثلا در این نظام، موضوع ارث و یا واجب&zwnj;&zwnj;&zwnj;النفقه بودن زن و مهریه و الزام تمکین جنسی زن و نشوز و تعدد زوجات و ضرورت اجازه زن از شوهر برای خروج از خانه و مانند آن&zwnj;ها چه توضیح و توجیهی دارد و با چه منطقی می&zwnj;&zwnj;&zwnj;توان از آن&zwnj;ها دفاع کرد؟ اساسا در این تعریف از خانواده و با قبول حقوق برابر زنان و مردان در تشکیل و مدیریت بهنیه خانواده، ولایت و قوامیت مردن بر زن چه معنایی می&zwnj;&zwnj;&zwnj;تواند داشته باشد؟</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><i>۶ &ndash; نفی فقه حداکثری</i></div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i></div> <div dir="RTL">در حوزه دین شناسی و فقه اسلامی، یکی از مشکلات اساسی باور پیشینی به دین جامع و اسلام کامل و فقه انحصار طلب است. از روزگار پس از درگذشت پیامبر، به تدریج این فکر در میان مسلمانان پیدا شد که اسلام دین کامل و جامعی است و برای تمام امور زندگی آدمی برنامه و حکم دارد و از این رو مؤمنان باید برای همیشه و در همه حال و در تمام امور زندگی اعم از فردی و جمعی خود را با این احکام منطبق کنند. مستمسک اینان عمدتا عبارت بود از: آیه اکمال (مائده/۳ )، خاتمیت (احزاب/۴۰)، دعوت جهانی اسلام و تعریف متفاوت و موسع از معنا و مفهوم &laquo;سنت نبوی&raquo;. به استناد آیه معروف اکمال مؤمنان به این نظریه رسیدند که اسلام دین کامل و جامعی است و جامعیت و کمال هم بدین معنا تفسیر شد که احکام شریعت نیز جامع است و برای تمام امور کلی و جزئی زندگی فردی و جمعی دینداران حکمی و نظری دارد. خاتمیت پیامبر اسلام نیز به نوعی بر این اندیشه دامن زد و خاتمیت هم به معنای کمال و جامعیت دین و شریعت در تمام امور زندگی تا قیامت تعبیر و تفسیر شد. ادعا شد که دین اسلام اکمل ادیان توحیدی و ناسخ آنهاست و راه رستگاری منحصرا در ایمان به این دین و پیروی بی چون و چرا از پیامبر اسلام و اطاعت از احکام شریعت است. از همان آغاز به استناد برخی آیات قرآن (مانند خطابات &laquo;یا ایهالناس&raquo; که بار&zwnj;ها در قرآن تکرار شده است)، چنین ادعا شد که اسلام دین جهانی است و برای نجات تمام مردمان است و نیز چنین تفسیر شد که به الزام رسالت جهانی اسلام و امتیاز فراگیری و شمول آن، شریعت آن نیز باید کامل باشد و کامل هست و فقه و شریعت محمدی برای تمام آدمیان در تمام نقاط جهان و برای تمام مکان&zwnj;ها حکم دارد. در چنین چهارچوبی، سنت نبوی هم چنان فراگیر و جامع تفسیر شد که با این مفروضات سازگار باشد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">اما واقعیت این است که در تمام این دعاوی مناقشه بسیار است. [۷] به اجمال می&zwnj;&zwnj;&zwnj;توان گفت که هیچکدام از این ادعا&zwnj;ها نه تنها قطعی و قابل اثبات نیستند، بلکه دلایل عقلی و شواهد نقلی فراوانی خلاف آن&zwnj;ها را نشان می&zwnj;&zwnj;&zwnj;دهند. در واقع این دعوی&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;ها بر اساس تفاسیری بود که از برخی از آیات قرآن و اصل خاتمیت و یا ضرورت پیروی از سنت نبوی پدید آمد و به تدریج استوار شد و در نهایت به صورت اصول موضوعه و قطعی مسلمانان در&zwnj;&zwnj;&zwnj;آمد. در این روند در سده&zwnj;&zwnj;&zwnj;&zwnj;های دوم تا چهارم هجری علمی به نام فقه شکل گرفت و سلسله فقیهان به عرصه آمدند و ادعا کردند که اینان تنها

حسن یوسفی اشکوری − بخش نخست این گفتار در معرفی «پیش‌فرض‌های معرفتی مردسالاری» بود. در این بخش  پیش‌فرض‌هایی که نیکوست جانشین جزمیات گذشته شوند، توصیف می‌شوند.

بخش آخر «نقد فرهنگ و فقه توجیه‌گر مردسالاری» است.

بحث با یک نتیجه‌گیری به پایان می‌رسد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ممدآقا

    <p>آقای اشکوری عزیز، لطفا بخش سوم هر چه سریع تر! منتظریم</p>

  • reza

    <p>سارا خانم زیاد عصبانی نشید , اتفاقا پای هر مطلبی اگر منطقی باشد باید<br /> کامنت گذاشت ,چرا نه؟؟؟ فرمایش شما در خصوص پرخاشگری متین ولی اجازه<br /> بفرمایید مردم حرفشونو بزنن , ما از حزب الاهی تاآنجا که بیاد داریم چیزی جز<br /> تهدید و باتوم , پرونده سازی , آدم فروشی و...چیزی یاد نگرفتیم , وقتی توی این<br /> مکتب بی آنکه به بوجودآمدن زن از پهلوی چپ مرد اشاره بشه همزمان<br /> از برابری مردو زن شعار میدن حتی برای من که مرد هستم وعلاقه ای هم به<br /> به فمینیسم ندارم و انساندوستی را فارغ از جنسیت میشناسم ناراحت میشم<br /> و باورش برام ثغیله ,من طی 33 سال آموخته که ازکسی عبرت بگیرم که در<br /> اقلیت بوده و باورش را به هیچ انگاشته اند ,بگذارید با شکیبایی حداقل یکدیگر را<br /> بفهمیم ,در دنیاهیچ بن بستی نیست,یا راهی خواهم یافت , یا راهی خواهم ساخت<br /> من کوچک تر از آنم که کسی را نصیحت کنم که خود سراسر قابل انتقادم<br /> ,به قول طبری ,...این زبان حال نسلی است از انقلابیون ایرانی که درفاصله<br /> معینی از جاده ایستاده بودند,زجر کشیدند,گالری حیرت آور زندگی را دیدند,<br /> هستی گرانبهای خود را وقف مردم کردند, از بسی امتیازات چشم پوشیدند<br /> و به حرمان ها تن در دادند, هیچ سطرنوشته ای نمیتواند دقیقه ها و ثانیه های<br /> طولانی زندگی آنها را در زندان , مریضخانه , جلسات دود آگین بحث ,در رنجش<br /> های روحی , در دلهره های حوادث, در تنهایی های دل آزار,در عزلت با خویشتن<br /> و غیره توصیف کند ...وظیفه او آن است که باگام های استوار و وفادار به سوی<br /> آن برود باگام های قربانیان فضیلت ... زنده باشید , رضا </p>

  • سارا

    <p>خانم شیدمهر، شما گویا کمنت‌گذار حرفه‌ای هستید، پای هر مطلبی نشانی از خود می گذارید، آن هم با لحنی پرخاشگر. به شعور خوانندگان و گردانندگان این سایت احترام بگذارید. شما حق ندارید که به نویسنده بگویید نمی فهمد و به سایت زمانه بگویید چه عکسی را انتخاب کند. حرفی اگر دارید با ادب و استدلال بنویسید. به رفتار و گفتار حزب اللهی ها نگاه کنید و عبرت بگیرید. در نظر داشته باشید که آنها هم حق بجانبی و عصبیتی دارند که به لحاظ انسان شناسی هیچ فرقی با حق بجانبی و عصبیت من و شما ندارند. خوب است یاد بگیریم خود را کنترل کنیم. فرهنگ یعنی کنترل خود.</p>

  • نیلوفر شیدمهر

    <p>سنگ اول چون نهد معمار کج<br /> تا ثریا می رود دیوار کج </p> <p>آقای اشکوری در سنگ اول می گوید: "برابری ذاتی زن و مرد در آفرینش </p> <p> همه چیز از انسان آغاز می‌‌‌شود. خوشبختانه در این زمینه نیاز به بحث و استدلال زیاد نیست، چرا که در هیچ فلسفه و حتی دینی نه تنها دلایل عقلی و نقلی معتبری مبنی بر عدم تساوی ذاتی بین زن و مرد نیست، بلکه بر عکس به ویژه در اسلام و قرآن مبانی معرفتی و عقلی و نیز مستندات نقلی فراوان بر مساوات ذاتی آدمیان مرکب از دو جنس در دست است."<br /> این یعنی اینکه زنانگی و مردانگی دو نوع جنسیت هستند که به شکل اجتماعی ساخته نمی شوند بلکه ذاتی هستند. دوبوار 50 سال پیش بین جندر و سکس تفاوت قائل شد. نکته همه اش اینجاست که جنسیت یا مرد و زن که اشکوری می گوید یک سازه ی اجتماعی است. </p> <p>برای همین سنگ دوم را هم خراب گذاشته. به نظر اشکوری خانواده تشکیل شده از زن و مرد آفریده شده (آدم و حوا) و بچه هایشان است. </p> <p>و اینطور است که تا ثریا می رود دیوار کج. </p> <p>اقا جان نمی شود شما دست از بدیل پیش فرض دادن بردارید و ما را بیش از این با این اسلام و خداتان که آدم و حوا را آفرید بدبخت نکنید. شما اصلن نمی فهمید مرد/پدر سالاری چیست. این گفتمان جهانی است و مسئله ی فقط ایران و کشورهای به ظاهر اسلامی نیست. مرد سالاری بر پیش فرض سنگ اول پیش فرض های بدیل شما استوار است: یعنی این پیش فرض که زنانگی و مردانگی ذاتی است--پیش فرضی که جندر را با زیرکی نفی می کند </p> <p>بدبخت آنها که پیش فرض های شما را مبنای گفتار/کردار/پندارشان کنند </p> <p>نیلوفر شیدمهر </p> <p>نیلوفر شیدمهر </p>

  • نیلوفر شیدمهر

    <p>زمانه جان باز اومدی نسازی ها. ببین آخه تا کی می خوای به سر تا پای زنها ماتیک و روسری/توسری سبز بمالی و بگذاریشون بالای مقاله ی مردسالارانه. انقدر زنها را سی و اندی سال است مالاندید کم نیست؟ </p> <p>نیلوفر شیدمهر</p>