ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

زن ریش‌دار

<p>شهرنوش پارسی&zwnj;پور &ndash; به&zwnj;راستی &laquo;زن ریش&zwnj;دار&raquo; که این همه در داستان&zwnj;های مذهبی ایران از آن گفتار در میان می&zwnj;آید کیست؟ اگر باور بداریم که &laquo;انوما الیش&raquo; یکی از نخستین سندهایی&zwnj;ست که به دست ما رسیده، می&zwnj;توان این را نیز باور کرد که بنیاد نخستین شکل&zwnj;بخشی به موجودی به نام &laquo;زن ریش&zwnj;دار&raquo; نیز در همین زمان صورت گرفته است.</p> <!--break--> <p>&nbsp;<a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110511_Shahrnush_Assatir_Aafarinesh_No_8.mp3"><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_0_0.jpg" /></a></p> <p>این اسطوره تا سده&zwnj;ی نوزدهم شناخته شده نبود. در سال ١٨۴٩ اوستین هنری لایارد (Austin Henry Layard) آن را به صورت قطعات پراکنده از ویرانه&zwnj;های کتابخانه&zwnj;ی آشور بانیپال در نینوا (موصل عراق) منظم کرد. او&zwnj;&zwnj; همان کسی&zwnj;ست که لوح کورش را کشف کرد. در سال ١٨٧۶ جورج اسمیت این الواح هفت&zwnj;گانه را که مرکب از هزار خط هستند، و در سده&zwnj;ی هفتم پیش از میلاد، در &ndash; احتیاطاً &ndash; دوره&zwnj;ی برنز و عصر حمورابی شکل گرفته&zwnj;اند، منتشر کرد. قابل تأمل است که لوح پنجم هرگز به&zwnj;درستی قابل خواندن نبوده است. <br /> &nbsp;</p> <p><img alt="" align="left" width="200" height="249" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/SHPARA02.jpg" />اما آنچه که در اینجا مورد بحث ماست نه تاریخ این کشف، بلکه محتوای این کشف است. اسطوره در خدمت حرمت گذاشتن به مردوک، خدای خدایان، و شرح نابود شدن زنانگی هستی به دست اوست. می&zwnj;توان باور کرد که اسطوره از یک&zwnj;سو شرح نابود کردن زنانگی هستی، و از دیگر سو تقابل و رو در رویی دو مرد در تمامی عرصه&zwnj;های حیات است. دیدیم که چگونه &laquo;ئه آ&raquo; به خدای جو تبدیل می&zwnj;شود و جای پدر خود آپسو را می&zwnj;گیرد، و چگونه خدای زمان &laquo;مردوک&raquo; به دنیا می&zwnj;آید تا مادر یا به قرار مادربزرگ خود را بکشد. این آن چیزی&zwnj;ست که در عرصه&zwnj;ی خدایان رخ می&zwnj;دهد. این خدایان که از این پس مجبور به اطاعت از یک خدای واحد به نام مردوک هستند، گرچه همسر دارند، اما اصل زنانه را به&zwnj;عنوان نیروی تصمیم&zwnj;گیرنده حذف کرده&zwnj;اند. آنان که برنز را به&zwnj;کار گرفته&zwnj;اند اغلب مرد بوده&zwnj;اند و در عالم مردانه&zwnj;ی خود ادبیات مردانه به&zwnj;وجود آورده&zwnj;اند.</p> <p>بدون شک رسم شاگرد گرفتن برای کار و در عین حال ارضای جنسی با این شاگردان توسعه&zwnj;ی گسترده&zwnj;ای پیدا کرده است. جامعه&zwnj;ی مردانه&zwnj;ی این مقطع گوئیا بر سر اینکه زنان را خانه&zwnj;نشین کنند با یکدیگر به توافق رسیده&zwnj;اند. ریشه&zwnj;ی این امر، با تکیه بر برداشتی که از اسطوره&zwnj;ی &laquo;گیل&zwnj;گمش&raquo; دارم، در مسئله&zwnj;ی دیگری نهفته است: بازرگانی راه دور. مردان در این سفر&zwnj;ها، هرچند که هنوز پای پیاده می&zwnj;روند و در محدوده&zwnj;ی کوچکی می&zwnj;چرخند، اما موفق شده&zwnj;اند از تکیه&zwnj;گاهی به نام مادر و همچنین زن، جدا بشوند. آنان در عین حال عشق به یکدیگر را نیز دریافته&zwnj;اند. این عشق اما با خانه&zwnj;نشین کردن زن، هر روز از روز پیش گستره&zwnj;ی بیشتری پیدا می&zwnj;کند، و تا آنجا پیش می&zwnj;رود که به تأسیس نهاد&zwnj;ها و آداب گسترده&zwnj;ای می&zwnj;انجامد.<br /> &nbsp;</p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/SHPARA03.jpg" />اکنون به یاد عکسی از جنوب ایران می&zwnj;افتم که سال&zwnj;ها پیش در مقاله&zwnj;ای در یکی از نشریات دیدم. در این عکس مردی با ریش سپید و چفیه بر سر ایستاده است و بچه&zwnj;ای به بغل دارد. او در پاسخ خبرنگار که بچه مال کیست می&zwnj;گوید: &laquo;او بچه شوهرم است.&raquo; البته اگر این رفتار جنسی به صورت آزاد انجام می&zwnj;شد و محصول عشق بود اشکالی نداشت. اما چنین به&zwnj;نظر می&zwnj;رسد که بخش اعظم این مردان زن شده، یا به زبان ساده&zwnj;تر &laquo;زن ریش&zwnj;دار&raquo;، بدون میل خود و برحسب قانون&zwnj;های مخفی و به ظاهر نا&zwnj;نوشته مورد بهره&zwnj;کشی جنسی قرار می&zwnj;گیرند. مسئله&zwnj;ی جالب این است که زنان نیز که عملاً از صحنه&zwnj;ی اجتماعی حذف گشته&zwnj;اند، و در حرمسرا&zwnj;های پادشاهان و بزرگان روی هم تلمبار شده&zwnj;اند و یا دچار حبس خانگی به&zwnj;وسیله&zwnj;ی پدر یا شوهر و یا برادر خود هستند نیز چاره&zwnj;ای جز ایجاد ارتباط با همجنس خود ندارند. این را در زندان مواد مخدر جمهوری اسلامی دیدم و از گستره&zwnj;ی ابعاد همجنس&zwnj;خواهی این زنان شگفت&zwnj;زده شدم. به نظر اینجانب ریشه&zwnj;ی این گرفتاری بازگشت می&zwnj;کند به مقطع و به ظاهر اصلاحاتی که در مقطع شکل&zwnj;گیری اسطوره&zwnj;ی انوما الیش انجام گرفته است.</p> <blockquote> <p>شهرنوش پارسی&zwnj;پور: فرمان قطعی برای ایجاد عصر برده&zwnj;داری دراین راز نهفته شده است: زن و مرد را از یکدیگر دور نگه دارید. زنان را تحقیر کنید. عشق دو جنس به یکدیگر را نهی کنید. ارتباط جنسی را پست بیانگارید. در عوض عشق به مردوک را در دل&zwnj;ها بپرورید.</p> </blockquote> <p>فرمان قطعی برای ایجاد عصر برده&zwnj;داری دراین راز نهفته شده است: زن و مرد را از یکدیگر دور نگه دارید. زنان را تحقیر کنید. عشق دو جنس به یکدیگر را نهی کنید. ارتباط جنسی را پست بیانگارید. در عوض عشق به مردوک را در دل&zwnj;ها بپرورید. چنین است که ما ناگهان در کتاب اصول کافی که باید ریشه&zwnj;ی بسیار بسیار قدیمی داشته باشد با این جمله روبرو می&zwnj;شویم: &laquo;خدا شوهر مردم است&raquo; مردم در اینجا نه زنان، بلکه مردان هستند. زنان در مقطع شکل&zwnj;گیری این اسطوره جزو ابواب&zwnj;جمعی خانه و همراه با اثاثیه معنا دارند. &laquo;مردم&raquo; یعنی مردان. رسم به همسری گرفتن مردان بسیار گسترده و از عجایب اینکه در&zwnj;&zwnj; همان حال مخفی&zwnj;ست. اما به رغم مخفی بودن در ادبیات پارسی نمود بسیار گسترده&zwnj;ای دارد. در این کتاب&zwnj;ها و یا اشعار که به&zwnj;وسیله&zwnj;ی مردان نوشته شده گفت&zwnj;وگو نه از معشوقه، بلکه از معشوق است. منتهی از آنجایی که قانون&zwnj;گذار رفتار جنسی را عملاً زشت و کثیف تعریف کرده، مردان و زنانی که با همجنس خود درمی&zwnj;آمیزند نیز به شدت این ارتباط را مخفی نگه می&zwnj;دارند. در ظاهر قوانین غلاظ و شدادی بر نهی ارتباط دو همجنس شکل می&zwnj;گیرد و &zwnj;گاه منجر به کشتار آن&zwnj;ها می&zwnj;شود. اما در حقیقت دستگاه&zwnj;های اداره&zwnj;کننده&zwnj;ی جامعه این نوع رفتار جنسی را می&zwnj;پذیرند.</p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/SHPARA04.jpg" />روشن است که یکی ار دلایل این مسئله جلوگیری از تولد بچه&zwnj;های ناخواسته است. این یک نوع تحدبد موالید است. اما منجر به تشکل جامعه&zwnj;هایی می&zwnj;شود که دائم در حال انجام رفتار جنسی مخفیانه هستند، و دائم از ترس لو رفتن به خود می&zwnj;لرزند. جالب&zwnj;ترین و قابل تأمل&zwnj;ترین تعریفی که از این نوع رابطه شده در رمان معروف ١٩٨۴ نوشته جورج اورول قابل بازبینی&zwnj;ست. در این رمان از برادر بزرگ گفتار در میان می&zwnj;آید که باید او را پرستید. ما می&zwnj;توانیم به&zwnj;سادگی عنوان برادر بزرگ را به مردوک تبدیل کنیم. آنچه که از پس از تولد مردوک و کشتار زنانگی هستی رخ می&zwnj;دهد، وحشت زن و مرد در پیدا کردن عشق به یکدیگر است.<br /> &nbsp;</p> <p>از آنجایی که بردگان به&zwnj;شدت از انجام رفتار جنسی نهی می&zwnj;شوند و این رابطه بسیار مخفی می&zwnj;شود، انسان خاورمیانه دچار یک قوز روانی می&zwnj;شود، قوزی چنان عظیم که شخصیت او را خرد می&zwnj;کند. این خردشدگی شخصیت به حدی&zwnj;ست که خلاقیت انسان خاورمیانه نیز درهم شکسته می&zwnj;شود. البته حملات و یورش&zwnj;های قبایل نیز مزید بر علت می&zwnj;شود. انسان خاورمیانه دیگر به آنچه که در عصر مادرتباری ساخته است، عملاً هیچ جیز اضافه نمی&zwnj;کند. این هست تا گردونه&zwnj;ی رشد تکنولوژیکی در غرب شتاب می&zwnj;گیرد. این واقعیتی&zwnj;ست که غرب صاحب ۹۹ درصد تکنولوژی جهان است. دیده می&zwnj;شود که امروزه روز انسان خاورمیانه به جای نگریستن عمیق و انتقادی به فرهنگ خود دائم در حال یک طغیان غیر عادی ست. او با انجام عملیات تروریستی می&zwnj;کوشد، رشد تکنولوژی در غرب را کُند کرده و خود دوباره بیاغازد آنچه را که غرب مدت&zwnj;ها پیش آغازیده است. اما شک نیست تا زمانی که زنانگی هستی در این منطقه مرده است، هیچ نوع پیشرفتی میسر نمی&zwnj;شود.</p> <p>نخستین گام برای زنده کردن بانوی هستی تجدید نظر در رفتار جنسی&zwnj;ست. باید رفتار همجنس&zwnj;گرایانه&zwnj;ی اجباری به&zwnj;شدت زشت تلقی شود. من هیچ نوع مخالفتی با همجنس&zwnj;گرایی ندارم، اما بدون شک مثله کردن پسربچه&zwnj;هایی که بی&zwnj;رحمانه مورد بهره کشی جنسی قرار می&zwnj;گیرند یکی از دلایل عقب&zwnj;ماندگی فنی منطقه&zwnj;ی ماست. مسئله دوم پذیرش این اقعیت است که زنان نیز احساس جنسی دارند. یک&zwnj;بار برای همیشه باید پذیرفت که زنان جسد نیستند. شیئی هم نیستند. آنان الانسان الکامل هستند. همانند مردان. باید یک نقطه پایان گذاشت بر مفهوم ارباب -رعیت، و فرصت داد تا انسان آزاد به دنیا بیاید.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>عکس&zwnj;ها:</strong></p> <p><strong><br /> عکس&zwnj;ها (از بالا به پایین)<br /> </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>دو مرد هم&zwnj;جنسگرا در دوران آشور در عراق کنونی: <em>&laquo;رسم شاگرد گرفتن برای کار و در عین حال ارضای جنسی با این شاگردان توسعه&zwnj;ی گسترده&zwnj;ای پیدا کرده است.&raquo; <br /> </em>&laquo;دانته و ویرجیل&raquo; در هیل، اثر جاودانه&zwnj;ی ویلیام آدولف بوگرو: <em>&laquo;مردان عشق به یکدیگر را دریافته&zwnj;اند.&raquo;<br /> </em>یک &laquo;هجرا&raquo; یا مرد زن&zwnj;نمای هندی در مجموعه عکس&zwnj;&zwnj;های تاکشی ایشیکاوا درباره&zwnj;ی مردان زن&zwnj;نما در هندوستان<br /> زنان قاجار در اندرونی و بیرونی. زنانی که روی <em>&laquo;هم تلمبار شده&zwnj;اند و دچار حبس خانگی به&zwnj;وسیله&zwnj;ی پدر یا شوهر و یا برادر خود هستند.&raquo;<br /> </em>&nbsp;&nbsp;</p> <p><strong>در همین زمینه:<br /> </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=4161">::اسطوره درباب آفرینش جهان- انوما الیش- بخش هشتم، برنامه&zwnj;ی اساطیر شهرنوش پارسی&zwnj;پور، روزهای دوشنبه در رادیو زمانه::</a></p> <p>&nbsp;</p>

شهرنوش پارسی‌پور – به‌راستی «زن ریش‌دار» که این همه در داستان‌های مذهبی ایران از آن گفتار در میان می‌آید کیست؟ اگر باور بداریم که «انوما الیش» یکی از نخستین سندهایی‌ست که به دست ما رسیده، می‌توان این را نیز باور کرد که بنیاد نخستین شکل‌بخشی به موجودی به نام «زن ریش‌دار» نیز در همین زمان صورت گرفته است.

این اسطوره تا سده‌ی نوزدهم شناخته شده نبود. در سال ١٨۴٩ اوستین هنری لایارد (Austin Henry Layard) آن را به صورت قطعات پراکنده از ویرانه‌های کتابخانه‌ی آشور بانیپال در نینوا (موصل عراق) منظم کرد. او‌‌ همان کسی‌ست که لوح کورش را کشف کرد. در سال ١٨٧۶ جورج اسمیت این الواح هفت‌گانه را که مرکب از هزار خط هستند، و در سده‌ی هفتم پیش از میلاد، در – احتیاطاً – دوره‌ی برنز و عصر حمورابی شکل گرفته‌اند، منتشر کرد. قابل تأمل است که لوح پنجم هرگز به‌درستی قابل خواندن نبوده است.
 

اما آنچه که در اینجا مورد بحث ماست نه تاریخ این کشف، بلکه محتوای این کشف است. اسطوره در خدمت حرمت گذاشتن به مردوک، خدای خدایان، و شرح نابود شدن زنانگی هستی به دست اوست. می‌توان باور کرد که اسطوره از یک‌سو شرح نابود کردن زنانگی هستی، و از دیگر سو تقابل و رو در رویی دو مرد در تمامی عرصه‌های حیات است. دیدیم که چگونه «ئه آ» به خدای جو تبدیل می‌شود و جای پدر خود آپسو را می‌گیرد، و چگونه خدای زمان «مردوک» به دنیا می‌آید تا مادر یا به قرار مادربزرگ خود را بکشد. این آن چیزی‌ست که در عرصه‌ی خدایان رخ می‌دهد. این خدایان که از این پس مجبور به اطاعت از یک خدای واحد به نام مردوک هستند، گرچه همسر دارند، اما اصل زنانه را به‌عنوان نیروی تصمیم‌گیرنده حذف کرده‌اند. آنان که برنز را به‌کار گرفته‌اند اغلب مرد بوده‌اند و در عالم مردانه‌ی خود ادبیات مردانه به‌وجود آورده‌اند.

بدون شک رسم شاگرد گرفتن برای کار و در عین حال ارضای جنسی با این شاگردان توسعه‌ی گسترده‌ای پیدا کرده است. جامعه‌ی مردانه‌ی این مقطع گوئیا بر سر اینکه زنان را خانه‌نشین کنند با یکدیگر به توافق رسیده‌اند. ریشه‌ی این امر، با تکیه بر برداشتی که از اسطوره‌ی «گیل‌گمش» دارم، در مسئله‌ی دیگری نهفته است: بازرگانی راه دور. مردان در این سفر‌ها، هرچند که هنوز پای پیاده می‌روند و در محدوده‌ی کوچکی می‌چرخند، اما موفق شده‌اند از تکیه‌گاهی به نام مادر و همچنین زن، جدا بشوند. آنان در عین حال عشق به یکدیگر را نیز دریافته‌اند. این عشق اما با خانه‌نشین کردن زن، هر روز از روز پیش گستره‌ی بیشتری پیدا می‌کند، و تا آنجا پیش می‌رود که به تأسیس نهاد‌ها و آداب گسترده‌ای می‌انجامد.
 

اکنون به یاد عکسی از جنوب ایران می‌افتم که سال‌ها پیش در مقاله‌ای در یکی از نشریات دیدم. در این عکس مردی با ریش سپید و چفیه بر سر ایستاده است و بچه‌ای به بغل دارد. او در پاسخ خبرنگار که بچه مال کیست می‌گوید: «او بچه شوهرم است.» البته اگر این رفتار جنسی به صورت آزاد انجام می‌شد و محصول عشق بود اشکالی نداشت. اما چنین به‌نظر می‌رسد که بخش اعظم این مردان زن شده، یا به زبان ساده‌تر «زن ریش‌دار»، بدون میل خود و برحسب قانون‌های مخفی و به ظاهر نا‌نوشته مورد بهره‌کشی جنسی قرار می‌گیرند. مسئله‌ی جالب این است که زنان نیز که عملاً از صحنه‌ی اجتماعی حذف گشته‌اند، و در حرمسرا‌های پادشاهان و بزرگان روی هم تلمبار شده‌اند و یا دچار حبس خانگی به‌وسیله‌ی پدر یا شوهر و یا برادر خود هستند نیز چاره‌ای جز ایجاد ارتباط با همجنس خود ندارند. این را در زندان مواد مخدر جمهوری اسلامی دیدم و از گستره‌ی ابعاد همجنس‌خواهی این زنان شگفت‌زده شدم. به نظر اینجانب ریشه‌ی این گرفتاری بازگشت می‌کند به مقطع و به ظاهر اصلاحاتی که در مقطع شکل‌گیری اسطوره‌ی انوما الیش انجام گرفته است.

شهرنوش پارسی‌پور: فرمان قطعی برای ایجاد عصر برده‌داری دراین راز نهفته شده است: زن و مرد را از یکدیگر دور نگه دارید. زنان را تحقیر کنید. عشق دو جنس به یکدیگر را نهی کنید. ارتباط جنسی را پست بیانگارید. در عوض عشق به مردوک را در دل‌ها بپرورید.

فرمان قطعی برای ایجاد عصر برده‌داری دراین راز نهفته شده است: زن و مرد را از یکدیگر دور نگه دارید. زنان را تحقیر کنید. عشق دو جنس به یکدیگر را نهی کنید. ارتباط جنسی را پست بیانگارید. در عوض عشق به مردوک را در دل‌ها بپرورید. چنین است که ما ناگهان در کتاب اصول کافی که باید ریشه‌ی بسیار بسیار قدیمی داشته باشد با این جمله روبرو می‌شویم: «خدا شوهر مردم است» مردم در اینجا نه زنان، بلکه مردان هستند. زنان در مقطع شکل‌گیری این اسطوره جزو ابواب‌جمعی خانه و همراه با اثاثیه معنا دارند. «مردم» یعنی مردان. رسم به همسری گرفتن مردان بسیار گسترده و از عجایب اینکه در‌‌ همان حال مخفی‌ست. اما به رغم مخفی بودن در ادبیات پارسی نمود بسیار گسترده‌ای دارد. در این کتاب‌ها و یا اشعار که به‌وسیله‌ی مردان نوشته شده گفت‌وگو نه از معشوقه، بلکه از معشوق است. منتهی از آنجایی که قانون‌گذار رفتار جنسی را عملاً زشت و کثیف تعریف کرده، مردان و زنانی که با همجنس خود درمی‌آمیزند نیز به شدت این ارتباط را مخفی نگه می‌دارند. در ظاهر قوانین غلاظ و شدادی بر نهی ارتباط دو همجنس شکل می‌گیرد و ‌گاه منجر به کشتار آن‌ها می‌شود. اما در حقیقت دستگاه‌های اداره‌کننده‌ی جامعه این نوع رفتار جنسی را می‌پذیرند.

روشن است که یکی ار دلایل این مسئله جلوگیری از تولد بچه‌های ناخواسته است. این یک نوع تحدبد موالید است. اما منجر به تشکل جامعه‌هایی می‌شود که دائم در حال انجام رفتار جنسی مخفیانه هستند، و دائم از ترس لو رفتن به خود می‌لرزند. جالب‌ترین و قابل تأمل‌ترین تعریفی که از این نوع رابطه شده در رمان معروف ١٩٨۴ نوشته جورج اورول قابل بازبینی‌ست. در این رمان از برادر بزرگ گفتار در میان می‌آید که باید او را پرستید. ما می‌توانیم به‌سادگی عنوان برادر بزرگ را به مردوک تبدیل کنیم. آنچه که از پس از تولد مردوک و کشتار زنانگی هستی رخ می‌دهد، وحشت زن و مرد در پیدا کردن عشق به یکدیگر است.
 

از آنجایی که بردگان به‌شدت از انجام رفتار جنسی نهی می‌شوند و این رابطه بسیار مخفی می‌شود، انسان خاورمیانه دچار یک قوز روانی می‌شود، قوزی چنان عظیم که شخصیت او را خرد می‌کند. این خردشدگی شخصیت به حدی‌ست که خلاقیت انسان خاورمیانه نیز درهم شکسته می‌شود. البته حملات و یورش‌های قبایل نیز مزید بر علت می‌شود. انسان خاورمیانه دیگر به آنچه که در عصر مادرتباری ساخته است، عملاً هیچ جیز اضافه نمی‌کند. این هست تا گردونه‌ی رشد تکنولوژیکی در غرب شتاب می‌گیرد. این واقعیتی‌ست که غرب صاحب ۹۹ درصد تکنولوژی جهان است. دیده می‌شود که امروزه روز انسان خاورمیانه به جای نگریستن عمیق و انتقادی به فرهنگ خود دائم در حال یک طغیان غیر عادی ست. او با انجام عملیات تروریستی می‌کوشد، رشد تکنولوژی در غرب را کُند کرده و خود دوباره بیاغازد آنچه را که غرب مدت‌ها پیش آغازیده است. اما شک نیست تا زمانی که زنانگی هستی در این منطقه مرده است، هیچ نوع پیشرفتی میسر نمی‌شود.

نخستین گام برای زنده کردن بانوی هستی تجدید نظر در رفتار جنسی‌ست. باید رفتار همجنس‌گرایانه‌ی اجباری به‌شدت زشت تلقی شود. من هیچ نوع مخالفتی با همجنس‌گرایی ندارم، اما بدون شک مثله کردن پسربچه‌هایی که بی‌رحمانه مورد بهره کشی جنسی قرار می‌گیرند یکی از دلایل عقب‌ماندگی فنی منطقه‌ی ماست. مسئله دوم پذیرش این اقعیت است که زنان نیز احساس جنسی دارند. یک‌بار برای همیشه باید پذیرفت که زنان جسد نیستند. شیئی هم نیستند. آنان الانسان الکامل هستند. همانند مردان. باید یک نقطه پایان گذاشت بر مفهوم ارباب -رعیت، و فرصت داد تا انسان آزاد به دنیا بیاید.

عکس‌ها:


عکس‌ها (از بالا به پایین)

دو مرد هم‌جنسگرا در دوران آشور در عراق کنونی: «رسم شاگرد گرفتن برای کار و در عین حال ارضای جنسی با این شاگردان توسعه‌ی گسترده‌ای پیدا کرده است.»
«دانته و ویرجیل» در هیل، اثر جاودانه‌ی ویلیام آدولف بوگرو: «مردان عشق به یکدیگر را دریافته‌اند.»
یک «هجرا» یا مرد زن‌نمای هندی در مجموعه عکس‌‌های تاکشی ایشیکاوا درباره‌ی مردان زن‌نما در هندوستان
زنان قاجار در اندرونی و بیرونی. زنانی که روی «هم تلمبار شده‌اند و دچار حبس خانگی به‌وسیله‌ی پدر یا شوهر و یا برادر خود هستند.»
  

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • خلیل

    <p>گوشه هایی از این مطالب که با سرعت عبور می کنید، گویی روزنه هایی است به دشت هایی ناشناخته و سهمناک.<br /> به روش شاعران مطلب نگویید، به روش آموزگاران بگویید، آرام و با مسیر، در نتایج توقف کنید؛ صاعقه زدن کار شاعران است، قشنگ است، اما حیف می شود این مطالب به این تازگی، که تنها مزّه ی اسطوره ای شان بماند و درس هایی که باید، گرفته نشود.<br /> به سهم خودم متشکّرم. </p>

  • بهروز

    <p>دیدگاهِ اسطوره شناختی-روانشناختیِ خانمِ پارسی پور شایانِ تحسین، نو و قابلِ تامّل می باشد. امّا فکر می کنم کمی در نتیجه گیری عجله شده است. تحلیل هایِ اسطوره شناختیِ متن در توجیه و ریشه یابیِ شاخص هایِ فرهنگی خاورِمیانه بسیار کارامد می باشند، امّا در حوزه ی بررسیِ توسعه ی علمی-تکنولوژیک فاکتور هایِ به مراتب تاثیرگذار تری مانند شرایطِ اقلیمی-سیاسیِ منطقه، ساختارِ اقتصادیِ جوامعِ اسلامی، ساختارِ قدرتِ سیاسی و... مطرح می باشد که ممکن است همبستگی داشته باشند، امّا نتیجه گیری به این سادگی امکان پذیر نیست و فکر می کنم که شواهدِ تاریخی نیز دالّ بر این مطلب وجود دارد، مثلا عصرِ طلاییِ اسلام که در آن شاهدِ پیشرفتِ چشمگیرِ علمی-تکنولوژیکِ منطقه ی خاورِمیانه بودیم. </p> <p>با تشکّر از خانمِ پارسی پور و سایتِ رادیو زمانه</p>

  • کاربر نادر

    <p>زاویه زاویه تنگی است ! از هر روزنه که نگاه کنی دنیا به وسعت سوراخ تنگ سوزنی است ! چه شاعرانه است وقتی که چرت پرت میگویم ! ارام ارام یک پک دیگر بزن ! هپروت چه شیرین است ! رعد برق کار ما شیرین سخنان است ! ایستگاه اول نشد ؟! ایستگاه دوم نشد ! ؟ این قطار که قرار نیست تا ابد براند ! راستی ایستگاه اخر کجاست؟! زمین که گرد است و این دو خط موازی هم هیچگاه بهم نمیرسند ! مگر انکه ولایت امر بفرمایند پیاده شوید ! ... چقدر شاعرانه است ( صاعقه زدن شاعران !) لطفا تا مزه اسطوره توی دهانم هست ! یک قاشق ماست و خیار برسان ! منهم بسهم خودم متشکرم . جلیل</p>

  • کاربر مهمان

    <p>آیا امکان این هست که بفرمایید عبارت نقل شده از اصول کافی در کدام جلد و کدام صفحه است؟</p>

  • شروین فریدنژاد

    <p>باید تصحیح کوچکی در نوشتهٔ خانم پارسی&zwnj;پور کرد و آن اینکه لوح یا منشور کورش نه به وسیلهٔ &quot;اوستین هنری لایارد&quot; بلکه توسط آشورشناس، باستان&zwnj;شناس و دیپلمات انگلیسی&zwnj; &quot;هرمزد رسّام&quot; (Hormuzd Rassam 1826-1910) در سال ۱۸۷۹ پیدا شد که پیش از آن الواح گیلگمش را هم پیدا کرده بود. &quot;لایارد&quot; در همان منطقه چندین ماه کاوش کرده بود اما موفق نبود و چیزی پیدا نکرد.</p> <p>برای جزئیات بیشتر میتونید به این منابع و همینطور پایگاه اینترنتی موزه بریتانیا نگاه کنید:<br /> Rassam, Hormuzd (1879) Asshur and the Land of Nimrod</p> <p>Vos, Howard Frederic (1995). &quot;Archaeology of Mesopotamia&quot;. In Bromiley, Geoffrey W.. The International Standard Bible Encyclopedia. Grand Rapids, Mich.: Wm. B. Eerdmans Publishing</p>

  • ahmad

    <p>نوشته جنابعالی متاسفانه منسجم به نظر نمی زسد و این شبهه را تقویت میکند که نویسنده خود نمیداند چه میگوید<br /> لطفا یک بار برای همیشه تکلیف را روشن کنید اگر میخواهی آکادمیک بنویسی و ادعای اسطوره شناسی داری برای هر جمله که در آن ادعایی میآوری باید منبع و ماخذ بیاوری درست مانند کاری که گنجی در عالم سیاست و نقد قدرت میکند<br /> و گرنه اینکه هر چه به ذهن مشوش برسد بر زبان آری و آنهم با جملات از هم گسیخته ای که در ارتباط با یکدیگر نیستند جز اینکه به اعتبار نویسندگی خود آسیب برسانی نتیجه ای ندارد و در واقع به این شبهه دامن میزند که نگارنده مطالعه کافی در عرصه مورد ادعا ندارد</p>

  • شهرنوش پارس پور

    <p>جناب خلیل </p> <p>این یک برنامه رادیویی ست. اگر بخواهد خیلی لحن علمی پیدا کند و با طمانینه گفت شود یک کتاب خواهد شد، اما حوصله شنوندگان و خوانندگان را سر خواهد برد. پس فعلا در حد این برداشت به آن فرصت دهید. اگر عمری به دنیا بود به صورت کامل تری عرضه خواهد شد، </p> <p>بهروز گرامی </p> <p>کاملا حق با شماست. در یک برداشت حداقل پنج عامل را باید در مد نظر قرار داد: شرایط اقتصادی، رفتار جنسی، اکولوژی (بوم شناسی)، جغرافیای سیاسی و بالاخره تکنولوژی.<br /> اینجا اما من یک خطی جلو آمده ام تا بیشتر بر یک عامل -رفتار جنسی- تامل کنم. لطف کنید ، آنچه را که نوشته آمد در حد یک برداشت تلقی بفرمایید. در آینده بیشتر گفت خواهم داشت. </p> <p>کاربر میهمان </p> <p>اصول کافی که من در زندان خواندم پنچ جلد بود. اما یادداشت بر نمی داشتم، چون همیشه احتمال می دادم که این یادداشت ها توقیف شود. تنها نکته ای که خدمت شما می توانم بگویم آن که لحن نوشتاری این کتاب نه باستانی، بلکه بسیار قرن بیستمی بود. پس متن اصلی باید بسیار متفاوت از این کتاب باشدُ اما باور دارم که جمله ای که نقل کردم با واقعیت کتاب تاصلی طبیق دارد.. پوزش که نمی توانم در پیدا کردن جلد و صفحه مطلب به شما کمک کنم. </p> <p>شهرنوش پارسی پور</p>

  • شهرنوش پارس پور

    <p>جناب شروین فرید نژاد </p> <p>من این اطلاعات را از طریق مراجعه به اینترنت و بیشتر از همه ویکی پدیا پیدا کردم. البته این ویکی پدیا چندان منبع معتمدی به نظر نمی رسدُ اما گمان من این بود که در باب این مطلب تاریخی قابل تکیه است. با سپاس فراوان از شما که روشنگری فرمودی، بازاین نکته قابل ذکر است که من تحقیق تاریخی و ماقبل تاریخی نمی کنم، بلکه برداشتی از یک اسطوره را با شما بخش می کنم. </p> <p>شهرنوش پارسی پور</p>