هاله سحابی در راه صلح جان باخت
<div dir="RTL" style="text-align:justify;direction:rtl;unicode-bidi: embed">خدیجه مقدم- <span style="font-size: small; "><span style="line-height: 115%; ">هرکس هاله سحابی را از نزدیک</span><span style="line-height: 115%; ">،</span><span style="line-height: 115%; "> فقط یک</span><span style="line-height: 115%; ">‌</span><span style="line-height: 115%; ">بار دیده باشد به من حق می‌دهدکه<a href="#http://radiozamaneh.com/news/iran/2011/06/01/4395"> درگذشت</a> او را به </span><span style="line-height: 115%; ">جامعه </span><span style="line-height: 115%; ">بشری تسلیت </span><span style="line-height: 115%; ">بگویم</span><span style="line-height: 115%; ">. </span></span></div> <!--break--> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><span><span>هاله انسانی بی‌ادعا، متفکر و آگاه به </span><span>مسائل زمانه، قرآن‌پژوه، شاعر و نویسنده، صلح‌دوست و فرزند خلف مهندس </span><span>عزت‌ الله سحابی بود</span><span>.</span></span></div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><span><span>تا پیش از کنفرانس برلین</span><span> شانس معاشرت با دوستان ملی</span><span>- </span><span>مذهبی را پیدا </span><span>نکرده بودم و در آن یک هفته بود که با شخصیت مهندس سحابی از نزدیک آشنا</span><span>شدم و بعد در مادران صلح با دخترش هاله. به جرئت </span><span>می‌توانم بگویم در طول </span><span>عمر </span><span>۶۰</span><span> ساله‌ام و </span><span>۴۰</span><span> سال </span><span>بودن </span><span>با مردم، انسانی را </span><span>پاک‌تر و مهربان‌تر از </span><span>هاله ندیده‌ام. یک مادر صلح واقعی که صلح در وجودش نهادینه شده بود و</span><span>از چهره‌اش مدارا و مهر و محبت ساطع می‌شد</span><span>.</span></span></div> <div dir="RTL"><span> </span></div> <div dir="RTL"><span><span>هاله</span><span>‌جا</span><span>ن</span><span>!</span><span> حالا که نیستی بگویی درباره</span><span>من ننویسید</span><span>!</span><span> می‌خواهم بنویسم تا</span><span>مردم بدانند چه کسی امروز کشته شده است. می‌خواهم مردم بدانند، وقتی در زندان بودی اجازه ندادی در موردت بنویسیم و برای همین است که مردم تو را کمتر از ما می‌شناسند. وقتی پس از اولین بازداشتت، به دیدن خانواده‌ات رفته بودیم و من سو</span><span>ال کردم می‌توانیم در مورد هاله بنویسیم؟ عمه نازنیت گفت، ننویسید که</span><span> هاله سن</span><span>‌ا</span><span>ش بالاست و مریض است و بیماری قند و ناراحتی قلبی دارد</span><span>.</span><span> هاله خوشش نمی‌آید. خانواده ما به زندان عادت دارند و می‌دانند که زندان، زندان است</span><span dir="LTR">.</span><span> چقدر لذت بردم از زندگی ساده و بی‌تکلف و با کیفیت تو و خانواده‌ات. </span></span></div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><span><span>هاله</span><span>‌</span><span>جان</span><span>!</span><span> سو</span><span>ال می‌کنند تو مورد ضرب و شتم قرار گرفتی یا با ایست قلبی زندگی را وداع کردی و به پدرت پیوستی؟</span></span></div> <div dir="RTL"><span><span>من جای باتوم روی پیشانی بلند و زیبایت را در تجمع مقابل مجلس هیچگاه فراموش نمی‌کنم</span><span>.</span><span> جای باتوم چماقداران حکومتی تا روز آخری که دیدمت روی پیشانیت بود</span><span>،</span><span>ولی این بار جای باتوم در قلب همه ماست. چه فرقی می‌کند اول با ضربات نامردان و جاهلان و قاتلان مردم، شکم و ریه‌ات صدمه خورد و بعد قلبت از حرکت ایستاد یا برعکس. فقط مردم باید بدانند که تو به دست دشمنان صلح و بشریت کشته شدی</span><span>.</span></span></div> <div dir="RTL"> </div> <blockquote> <div dir="RTL"><span>دوماه پیش به دوستان گفتم چرا درباره هاله کسی چیزی نمی‌گوید</span><span>.</span><span> گفتند هاله گفته کاری نکنید</span><span>...</span><span> من دو سال در زندان می‌مانم و برمی‌گردم</span></div> </blockquote> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><span><span dir="LTR">‌‌</span><span>همان</span><span>‌</span><span>روزی که مقابل سفارت فلسطین برای حمایت از زنان و کودکان غزه جمع شده بودیم و چماقداران شعار مرگ بر صلح دادند</span><span>،</span><span> این روز‌ها را پیش‌بینی می‌کردیم</span><span>؛</span><span> ولی باز شعار اصلی خود را فراموش نکردیم که خشونت محکوم است</span><span>.</span></span></div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><span><span>دوماه پیش به دوستان گفتم چرا درباره هاله کسی چیزی نمی‌گوید</span><span>.</span><span>ط</span><span>وماری برای آزادی‌اش جمع و تلاشی جهانی برای آزادی‌اش آغاز کنیم</span><span>.</span><span> گفتند هاله گفته کاری نکنید</span><span>...</span><span> من دو سال در زندان می‌مانم و برمی‌گردم. </span></span></div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><span><span>برگشتی برای مرثیه</span><span>‌</span><span>خوانی پدرت، اما ما را مرثیه</span><span>‌</span><span>خوان تو</span><span> کردند و <span>می‌توانم تصور کنم که الان در بند زنان زندانی در اوین چه خبر است و چه داغی بر سینه همه </span></span><span>آ</span><span>ن</span><span>‌</span><span>هایی که جدیدا</span><span>ً</span><span> با تو آشنا شده‌اند گذاشته شده است. </span></span></div> <div dir="RTL"><span><span dir="LTR"><br /> </span><span>هاله عاشق زندگی بود. عاشق مردم بود. برای مردم</span><span>،</span><span> زندگی شرافتمندانه توام با صلح و آرامش می‌خواست و جانش را در همین راه از دست داد</span><span>.</span></span></div> <p><span> </span></p>
نظرها
شهروز
<p>مرگ او شباهت بسیار به کشته شدن فاطم دختر پیامبر دارد که پس از کوتاه مدتی گذشته از رحلت پدرش روی داد</p>