ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

پیکار با تباهی - ۲

منیره برادران - نگاهی به کتاب نه زیستن نه مرگ، نوشته ایرج مصداقی (بخش دوم)، مجموعه‌ی ادبیات زندان.

ایرج مصداقی در روش خود در روایت از زندان، تنها به دیده‌هایش بسنده نمی‌کند. او با جست‌وجو در اسناد و اظهارات خمینی و مسئولان جمهوری اسلامی، نقش آن‌ها را در فرمان قتل و شکنجه و همچنین شکل‌گیری بنیان‌های سیاسی و نظامی سرکوب از فردای انقلاب ۵۷ پیش روی خواننده قرار می‌دهد.

دسترسی به این اطلاعات در دنیای اینترنتی امروز کار غیرممکنی نیست ولی جمع‌آوری و گزینش آن‌ها در ارتباط با موضوع‌ها کار پژوهشگر تاریخ است. از این جهت می‌توان گفت که کتاب مصداقی نه فقط روایتی تاریخی- مثل هر کتاب خاطرات زندان- بلکه در زمره‌ی تاریخ‌نویسی و برملا کردن تاریخ تحریف و سانسورشده‌ی کشورمان است و نقش مهمی در روشن شدن حقیقت دارد که بخشی جدائی‌ناپذیر روند دادخواهی در جامعه است.
 

محمدرضا معینی در اهمیت کتاب «نه زیستن نه مرگ» در ایجاد پرسش برای دست‌یابی به حقیقت می‌نویسد: «به باور من «دوران شاهد روایتگر» به پایان رسیده است و از این پس باید «شاکی تاریخ‌ساز» بود، تا حافظه از روایت به تاریخ بدل شود و نقش‌آفرینی فردا را از امروز به‌عهده گیرد. ایرج مصداقی در این راه گام نهاده است.» (سایت بیداران)
 

روشن شدن حقیقت دو سویه دارد. در کنار شناساندن ناحقی‌ها و آنچه بر قربانیان رفته، باید کسانی هم که آمر و عامل این ناحقی‌ها بوده‌اند، به جامعه شناسانده شوند. نقض حقوق بشر و جنایت امری مجرد نیست. انسان‌ها هستند که آن را اعمال می‌کنند. ایرج مصداقی در کتاب خود و همچنین در نوشته‌های بعدی‌اش به نقش و مسئولیت اشخاص و همچنین نهاد‌ها در اعمال جنایت‌های ناشی از نقض حقوق بشر پرداخته است.
 

یکی دیگر از کارهای پر اهمیت- و پرزحمت- مصداقی در چاپ دوم کتاب «نه زیستن نه مرگ» تهیه‌ی نقشه‌ی زندان‌های اوین، گوهردشت (رجائی شهر) و قزل‌حصار است. در این نقشه‌ها هم نماهای بیرونی ساختمان‌ها متشکل از بند‌ها، سلول‌ها، سالن ملاقات، حسینیه و مکان‌های اداری نمایش داده می‌شوند و هم نمای هر بند و سلول. در اهمیت این‌کار، مصداقی خود اشاره می‌کند که این‌کار به فهم و برداشت خواننده از کتاب‌ها و گزارش‌های زندان کمک می‌کند و همچنین به زندان سندیت بیشتری می‌دهد. این زندان‌ها، که مکان‌های جنایت و نیز یادبود مبارزان هستند، هر آن ممکن است توسط رژیم نابود شوند. کما اینکه گورستان خاوران را با خاک یکسان کردند. مصداقی در این‌باره هشدار می‌دهد: «بایستی این واقعیت را در نظر داشت که مقامات جمهوری اسلامی در تلاش هستند تا آثار جنایتشان را از بین ببرند(...) وجود این نقشه‌ها می‌تواند به لحاظ تاریخی مفید باشد و لااقل تصویری از گذشته‌ی این بنا‌ها به‌دست می‌دهد.»
 

فرهنگ مبالغه

یکی دیگر از ویژگی‌های کتاب «نه زیستن نه مرگ» مقابله با «فرهنگ مبالغه» در ارقام و آمار و برملا کردن اطلاعات غیرواقعی است. چنین فرهنگی که به گفته‌ی مصداقی جامعه‌ای را از یک جامعه‌ی مدرن متمایز می‌کند، به‌ویژه در مقوله‌ی مربوط به زندان صدمه‌آفرین و حاکی از بی‌مسئولیتی در قبال حقیقت و جان انسان‌هاست.
 

«در نظر من جنایت، جنایت است و عدد و رقم نمی‌شناسد. ظاهراً اما نیروهای سیاسی تلاش می‌کنند که در دادن آمار از یکدیگر عقب نمانند. گویا در این عرصه هم باید به رقابت پرداخت، حتی به قیمت جعل و حذف تاریخ» (ص ۳۴۶ جلد سوم)
 

مثلاً در ارائه‌ی آمار اعدام‌شدگان تابستان ۶۷، که مصداقی با در دست داشتن نام و مشخصات آن‌ها، تعدادشان را حدود ۳۸۰۰ نفر برآورد می‌کند، به ارقام غیرواقعی۱۲۰۰۰ و حتی ۳۰۰۰۰ هم توسل جسته‌اند.
 

فقط آمار نیست که مورد مبالغه قرار می‌گیرد. برخی سازمان‌ها روایت‌های اغراق‌آمیز و نادرست از مقاومت و رفتار اعدام‌شدگان هم‌سازمانی خود ارائه می‌دهند و در برخی گزارش‌ها برای پررنگ کردن شکنجه، به آن ابعاد غیرواقعی داده می‌شود. مثلاً برخی از نویسندگان از «تابوت»‌ها یا «جعبه‌ها» برداشت‌های غیرواقعی و خیالی خود را به خواننده قالب کرده‌اند. و شگفت آنکه برخی از این نویسندگان اصلاً در زندان نبودند یا بودند ولی چننین تنبیهاتی‌ را متحمل نشده‌اند و گزارششان صرفاً تصوراتی است که از آن واژه‌ها در ذهنشان به‌وجود آمده است. مصداقی در فصل مربوط به این تنبیه‌ها، پیش از پرداختن به خود موضوع، این بی‌مسئولیتی‌ها را به نام نشان داده و این بی‌دقتی‌ها را «دفن واقعیت» می‌نامد.
بی‌دقتی و بی‌مسئولیتی‌ها در کتاب‌های خاطرات زندان،‌گاه جنبه‌ی خیال‌پردازی به خود می‌گیرد. مصداقی این سهل‌انگاری‌ها و بی‌دقتی‌ها را، که کم و بیش عارضه‌ای همگانی است، در یک شیوه‌ی قیاسی به خواننده نشان می‌دهد. شاید بسیاری از این شیوه‌ی انتقادی او رنجیده باشند. اما درست آن است که به جای رنجش‌ها به درست‌نویسی تاریخ اهمیت دهیم. خود من در کتاب «روان‌شناسی شکنجه» در ترسیم زندان و آمار زندانیان، به کتاب یرواند آبراهامیان استناد جسته‌ام، که خالی از اشکال نبوده است. به گمان من، چنین نقدهایی بر زندان‌نویسی ما را وامی دارد که در نوشتن دقیق‌تر و مسئولانه‌‌تر عمل کنیم.
 

حافظه اما، خطاپذیر است

با همه‌ی این دقت‌ها در مواردی گزارش خود مصداقی هم خالی از خطا نیست. به ویژه در مواردی که او خود شاهد مستقیم نبوده است. این موارد شاید بی‌اهمیت باشند. قصد من از اشاره به آن‌ها در اینجا توجه دادن به این واقعیت است که مشاهدات انسان‌ها در برابر حادثه‌ای یکسان‌ گاه می‌تواند متفاوت از هم باشد. در مورد بندهای زنان اطلاعات مصداقی در چند جا اشتباه است. می‌نویسد: «هیچیک از زنان مارکسیست [در سال ۶۷] به دادگاه فرا خوانده نشدند...» (ص ۱۸ جلد چهار)
 

این واقعیت نداشت. ده‌ها نفر از زنان مارکسیست در بند ما در شهریور ۶۷ به دادگاه برده شدند. در خاطرات و گزارش‌های مختلف از زنان زندانی به این موضوع اشاره شده است.‌‌ همان سؤال‌های تفتیش عقیده که در «دادگاه» از مردان مارکسیست به عمل آمد، از زنان هم پرسیده شد و حکم ارتداد برایشان صادر شد. طبق احکام اسلامی مجازات زن مرتد، شلاق است تا زمانی که نماز بخواند و یا بمیرد. حدود سه هفته شلاق زدن به زنان ادامه داشت.
 

مصداقی در صفحه‌ی بعد می‌نویسد: «ولی بخشی از زندانیان زن [مارکسیست] تا سال ۶۹ همچنان بر مواضع خود استوار بودند و مدت زیادی را در انفرادی به‌سر بردند.» در حالی‌که تعدادی- اندک- از این زنان تا سال ۱۳۷۰ همچنان در زندان بودند. یکی از دوستان من تا زمستان ۱۳۷۰ یعنی تا پایان محکومیت ده ساله‌اش در زندان ماند. بعد از انفرادی آن‌ها را به بند زنان «عادی» منتقل کرده بودند. شهرنوش پارسی‌پور در دستگیری دوم با این زنان همبندی بوده است.
 

در جایی دیگر - صفحه ۱۱۰ جلد چهارم- در گزارش مربوط به نقل و انتقال زنان چپ از بند ۴ به بند ۳ در هنگام بازدید گالیندوپل، نماینده‌ی ویژه‌ی حقوق بشر سازمان ملل، یکی دو اشتباه جزئی وجود دارد و از کشیدن دیواری جلوی بند ۴، که بالکل بند ما را از دید بیرونی مخفی می‌کرد، صحبتی به عمل نیامده است. این حادثه‌ی مهمی در نشان دادن حیله‌های رژیم بود و در گزارش‌های زنان زندان و از جمله در «حقیقت ساده» به‌طور مفصل آمده است.
 

در بالا اشاره کردم که یکی از قوی‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین بخش‌های کتاب ایرج مصداقی، بخش‌های مربوط به «واحد مسکونی» و همچنین «قبر» و «تابوت‌ها»ست. او با دقت و حوصله اطلاعات نادرست و خیال پردازی‌های دیگران را درباره‌ی این تنبیه‌ها توضیح داده است. ولی متأسفانه در مورد زنان چپ، خود او در کتاب «نه زیستن، نه مرگ» اطلاعات نادرست و ناقصی ارائه می‌دهد- البته در کتاب «دوزخ روز زمین» اطلاعات در این‌باره دقیق‌تر است. می‌نویسد «تنها افراد انگشت‌شماری از آن‌ها که به «قیامت» برده شدند، سالم ماندند. من در کتاب «حقیقت ساده» هم توضیح داده‌ام و دیگران نیز در این‌باره صحبت کرده‌اند که گرچه تعداد کسانی که نه یا ده ماه – یعنی تا به آخر در آنجا ماندند، انگشت‌شمار بود ولی این به این معنا نبود که همه‌ی کسانی که زود‌تر بیرون آمدند، «سالم» نماندند. خیلی‌ها را حاج داوود رحمانی بعد از ماه‌ها ماندن آن‌ها در آن شرایط جنون‌آور، تنها با این تعهد که مقررات بند را رعایت کنند، به قرنطینه و بعد به بند تواب‌ها فرستاد. همانطور که در مورد خود ایرج مصداقی هم چنین پیش آمد؛ و توجه داشته باشیم که این دسته از زنان از اوایل پائیز به «تابوت‌ها» فرستاده شده بودند در حالی‌که دیگران از اسفند ماه به آنجا برده شدند.
 

تجاوز به دختران قبل از اعدام

مصداقی از «ضیافت‌های دسته‌جمعی تجاوز به زنان قبل از اعدام» می‌نویسد و در زیرنویس اضافه می‌کند که «این حرکت به ویژه در زمستان سال ۶۰ به‌طور قطع و یقین انجام می‌گرفت.» موضوع تجاوز جنسی به دختران قبل از اعدام یکی از مسائلی است که همچنان رازی سر به مهر مانده است. از تجاوز جنسی به شکل موردی گزارش‌هایی موجود است ولی در مورد سیستماتیک بودن آن در پیش از اعدام اطلاعاتی مبتنی بر شهادت و قابل استناد در دست نیست. مصداقی به نامه‌ای از آیت الله منتظری به خمینی که در آن از «تصرف به زور» دختران صحبت شده (ص ۳۰۰ جلد اول) و نیز به «کنیزان حربی» در فتوا‌ها اشاره می‌کند. ولی در کار مستندسازی می‌دانیم که این‌ها برای ادعای همراه با یقین کافی نیستند. این نوع یقین و ادعا با دقت و نحوه‌ی کار مستندسازی مصداقی و نیز نقد او به ادعاهای بی‌پایه‌ی دیگران در تناقض قرار دارد. البته این به آن معنا نیست که احتمال تجاوز به دختران پیش از اعدام را نبینیم. این هم واقعیتی است که شهادت در موردی که شاهدان دیگر زنده نیستند، کار را مشکل‌تر می‌کند. این اتهام به‌هر حال متوجه جمهوری اسلامی است و پرونده‌ای است همچنان باز و حیطه‌ای است که باید روی آن کار تحقیقی صورت گیرد.
 

موارد دیگری هم در ادعاهای ایرج مصداقی است که بدون فاکت و سند ارائه شده‌اند. بهروز افخمی به‌عنوان پاسدار اوین و محسن مخملباف به‌عنوان شکنجه‌گر و بازجو در سال ۶۰ معرفی شده‌اند و گفته شده که زندانیانی که در شیراز در فیلم «بایکوت» مخملباف شرکت کردند، اعدام شدند. قصد من دفاع از این اشخاص نیست. در سال‌های اول انقلاب و به ویژه در سال ۶۰، اوین و دیگر زندان‌ها برای خیلی‌ها نردبان ترقی به‌حساب می‌آمد و زندانبانی قبحی نداشت. ولی مصداقی برای این ادعا شاهدی ارائه نمی‌دهد. جهانگیر اسماعیل‌پور که خود در فیلم «بایکوت» به‌عنوان سیاهی لشکر شرکت داشته، در خاطراتش از زندان شیراز، (رنج ماندگار، نشر باران، ۲۰۱۰) ماجرای حضور مخملباف را در زندان شیراز به تفصیل توضیح داده ولی از اعدام کسی که به این حادثه ربط داشته باشد، صحبتی به میان نیاورده است.
 

قصد من دفاع از مخملباف نیست. در فصل‌های پایانی کتاب، فصلی به معرفی سازمان‌های سیاسی، که در پیش و پس از انقلاب حضور داشتند و اعضاء و هواداران آن‌ها را زندانیان دهه ۶۰ را تشکیل می‌دادند، اختصاص داده شده است. این اطلاعات به‌ویژه برای نسل جوان، که هیچ شناخت و تجربه‌ای از آن دوران و سازمان‌های سیاسی ندارد، دارای اهمیت زیادی است. برای من جای تعجب بود که مصداقی در مورد سازمان «راه کارگر» دچار‌‌ همان خطایی شده که در سال ۶۰ سازمان مجاهدین خلق به آن پر و بال داده و عده‌ای بدون یک تحقیق ساده آن خطا را تکرار کرده‌اند: «این سازمان در مقطع ۳۰ خرداد ۶۰ با اعلام شکست انقلاب، تشکیلات خود را منحل اعلام کرده و...» چنین ادعایی واقعیت ندارد و کسانی از اعضای کنونی و سابق این سازمان می‌توانند در این مورد شهادت دهند.
و یک اشتباه چاپی در ص ۱۰۹ جلد ۴: دکتر فریبرز بقایی به اشتباه «لقائی» نوشته شده است.
 

زبانی برای تأمل

زبان ایرج مصداقی هم در کتاب «نه زیستن، نه مرگ» و هم در نوشته‌های دیگر وی، روان و استوار است. او حوادث تلخ و سنگین را با زبانی روان و سیال نقل می‌کند و خواننده را بدون مکث و توقف به قلب حوادث می‌کشاند. او جا به جا با خواننده وارد بحث می‌شود و استدلال‌های مختلف خود را با او در میان می‌گذارد و او را به مکث و تأمل وامی‌دارد ولی دست آخر ذهن مستدل و استوارش و زبانی درخور آن، خواننده را وادار می‌کند که استدلال او را بپذیرید. زبان او به ویژه در نقد نگاه و نوشته‌های هم‌قطاران ‌گاه لحنی گزنده به خود می‌گیرد، در هر حال اما راوی همواره منصف می‌ماند.

حضور شعر

در لابلای کتاب حضور شعر را در زندان و علاقه مصداقی به شعر را می‌بینیم. هر فصل با قطعه شعری آغاز می‌شود، که در ارتباط با موضوع آن بخش قرار دارد. مثلاً برای فصل مربوط به «منطق تعصب» این شعر انتخاب شده است:
 

«آموخته ام
که کولی‌گونه
کوله پوچی به دوش بگذارم
و از کوچه‌های باد
مثل قاصدکی مثلاً آزاد
فریاد را‌‌ رها کنم از پنجره نا، آی ی ی....»

این شعر و بیشتر شعر‌ها از سروده‌های زندان هستند، که مصداقی آن‌ها را در حافظه‌اش سپرده و در اولین فرصت در خارج از زندان به روی کاغذ آورده و در کتاب جداگانه‌ای با نام «بر ساقه تابیده کنف» منتشر کرده است. (سوئد ۱۳۸۴) برخی شعر‌ها هم از نویسندگان و شاعران بزرگ به امانت گرفته شده‌اند. مصداقی در فصلی که از دفاع شجاعانه‌ی حسین فقیهی، پسر دانش‌آموز هوادار مجاهدین سخن رفته، شعری از ابوسعید ابوالخیر را برگزیده است:
 

روزی ز پی گلاب می‌گردیدم
پژمرده عذار گل در آتش دیدم
گفتم که چه کرده‌ای که می‌سوزندت
گفتا که در این باغ دمی خندیدم

شعر در زندان همواره همراه ما بود. جایی که دفتر و قلم داشتیم، از جمع‌آوری حافظه‌ها دفتر و کتاب شعر تهیه می‌شد و دست به‌دست می‌گشت. در تنبیه‌ها که چنین امکانی نبود، شعرهایی را که در حافظه داشتیم برای همدیگر می‌خواندیم. ایرج مصداقی هم از دفترهای شعر دست‌نوشته صحبت می‌کند و از شعرهایی که باید در حافظه جا می‌گرفتند تا به بیرون راه یابند.
 

در همین زمینه:

دانلود مجموعه چهار جلدی «نه زیستن، نه مرگ» نوشته‌ی ایرج مصداقی به شکل فایل پی دی اف (منبع دانلود: سایت نویسنده) برای دانلود کتاب روی عکس جلد کلیک کنید

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    <p>درست می فرمایید آقا یا خانم مقدم </p>

  • نفر شماره 1

    <p>من همان نفر قبلی هستم. آقای مصداقی وب سایت شما را نگاه کردم و متوجه شدم که سوال بی خود مطرح کردم. ببخشید، دوزاری من بکلی کج بوده است. اول کار متوجه نظرات نشدم. // خانم برادران: از شما انتظار درایت بیشتر داشتم که وسیله تبلیغاتی نشوید. ولی خوب دفعه دیگر بیشتر دقت می کنم. </p>

  • کاربر مهمان

    <p>بخشی از کتاب اقای مصداقی را خواندم و تصمیم داشتم که در پایان یک ایم میل برایش بفرستم. اگر ایشان مایل هستند لطفا یک شکلی این امکان را فراهم کنید. ولی موقع خواندن ان بخش این کتاب و با توجه به مورد های مشابه در کتاب های خاطرات زندان دیده می شود که در ان دوران جوانان فعال سیاسی ایرانی در دو زندان بودند. اول زندان تشکیلات خودشان و دوم زندانی که دولت ساخته بود. در مورد زندان اولی هنوز کمتر نوشته شده است. مثلا خود مصداقی داستانی را می نویسد که سرشاخه او فقط با استدلال این که این دستور سازمانی از بالا است تمامی قوانین همان سازمان را می شکند و مصداقی هم ناچار قبول می کند. با احترام به ایشان، این نشان می دهد که روابط داخلی این سازمان ها حتی از روابط مرید و مرادی هم یک طرفه تر بوده است. فکر کردم اگر اقای مصداقی به جای این که از روز دستگیری خود شروع می کرد، از روز عضوگیری خود شروع می کرد، داستان هنوز خیلی روشن تر می شد که به خواننده اجازه بدهد داستان را در دو زندان مقایسه کند که به واقع داستان های درون تشکیلاتی هم خود حدیث نقل نشده ای دارد. با احترام به شخص اقای مصداقی باید اضافه کنم که این داستان درون تشکیلاتی سال های بعد از انقلاب است که حالا ما را با یک فاجعه دیگر در کمپ مستقر در استان دیاله عراق مواجه کرده است. ان جا 3000 ایرانی در درون دو زندان تو در تو گرفتار شده اند. اول زندان تشکیلات خودشان و بعد هم زندان بزرگی که فعلا ارتش عراق ان را محاصره کرده است. مقدم </p>