بجنگ و بمیر
<p><span dir="LTR"><span lang="AR-SA">مجتبا صولت‌پور - آثار کافکا از چند دهه‌ی پیش در ایران مورد استقبال قرار گرفته‌، و بیشتر نوشته‌های این نویسنده‌ی چک، به فارسی برگردان شده‌اند. اما جدا از ترجمه‌های قدیمی، اخیراً هم چند مترجم تمرکز خود را بر روی کتاب‌های کافکا گذاشته‌اند تا ترجمه‌های تازه‌تر و روان‌تری از نوشته‌های او به فارسی ارائه بدهند. </span></span></p> <!--break--> <p><span dir="LTR"><span lang="AR-SA">بعد از علی‌اصغر حداد که با ترجمه‌ی داستان‌های کوتاه کافکا و دو رمان «قصر» و «محاکمه» در این راه قدم برداشت، علی عبدللهی هم با ترجمه‌ی «آمریکا» دیگر رمان مهم کافکا، خواننده‌ی فارسی‌زبان را دوباره روبه‌روی نوشته‌های این نویسنده‌ی بزرگ قرار داده است. ضمن این‌که، در نمایشگاه کتاب تهران، همین رمان با ترجمه‌ی علی‌اصغر حداد هم در غرفه‌ی نشر «ماهی» قرار گرفت، که در این نوشتار مورد بحث نیست. <br /> </span></span></p> <p> </p> <p><strong><span dir="LTR"><span lang="AR-SA">رمان آمریکایی</span></span></strong><span dir="LTR"><span lang="AR-SA"><br /> </span></span></p> <p> </p> <p><span dir="LTR"><span lang="AR-SA"><span dir="LTR"><span lang="AR-SA"><img align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/KAFKSOAB03.jpg" alt="" /></span></span>نام اصلی کتاب «گم‌شده» است، اما چون «آمریکا» نامی‌ست که عموماً این رمان را با آن می‌شناسند، مترجم هم صلاح دانسته که به این ذهنیت وفادار بماند و از‌‌ همان پیروی کند. البته این انتخاب، پُربیراه نیست، چراکه به نقل از ماکس برود، کافکا موقع نام بردن از این کتاب، از عبارت «رمان آمریکایی» استفاده می‌کرده است، و این نکته به همراه مجموعه‌ای از دیگر اشتراکات، نشان می‌دهد که عنوان کتاب در جای درست خود قرار گرفته است. کافکا از سال‌ها پیش، و به نوعی از ابتدای جوانی، طرح داستانی را در ذهن می‌پروارند که در آمریکا می‌گذشت، و بالاخره در فاصله‌ی سال‌ها ۱۹۱۳ – ۱۹۱۴ آن‌ را نوشت؛ گرچه همچون دو رمان دیگرش، ناقص و بدون ویراستاری. <br /> </span></span></p> <p> <span dir="LTR"><span lang="AR-SA">قهرمان «آمریکا» جوانکی شانزده ساله به‌نام کارل روسمان است، که به دلیل رسوایی مجبور به ترک چک و خانواده‌اش می‌شود و ناچار به آمریکا سفر می‌کند. در زمانه‌ی کافکا، تب مهاجرت به آمریکا، به‌عنوان سرزمینی گسترده، دوردست و ناشناخته، بالا می‌گیرد و رؤیای پیدا کردن طلا و یافتن شغل مناسب، فکر خیلی‌ از اروپائیان را به‌خود مشغول می‌کند. اما کافکا هرگز آمریکا را خود به چشم ندیده بود، و اطلاعاتش در مورد این سرزمین بیشتر مربوط می‌شد به سفرنامه‌هایی که در این رابطه مطالعه کرده بود. در بین همه‌ی منابعی که او مطالعه کرد، سهم تاثیرگذاری زندگی‌نامه‌ی بنجامین فرانکلین از بقیه بیشتر است. <br /> ‌</span></span></p> <p><strong><span dir="LTR"><span lang="AR-SA">روایتگر جبرِ بی‌پایان</span></span></strong><span dir="LTR"><span lang="AR-SA"><br /> </span></span></p> <p> </p> <p><span dir="LTR"><span lang="AR-SA">سرزمین آمریکا در کتاب کافکا، از لحاظ جغرافیایی بی‌اهمیت است، و ماجرای کتاب را می‌شود در هر سرزمین دوردستی تصور کرد. در واقع آمریکا، نماد هر نقطه‌ای از این دنیاست، که در آن جوانکی مجبور به شنیدن تحقیر و تلاش برای به‌دست آوردن سکه‌ای پول می‌شود. کارل جوانی احساساتی و پاک است، (هم‌چون قهرمان‌های کافکا در رمان‌های دیگرش) و مثل یوزف کا.، تحت فشار قرار می‌گیرد و تهمت‌ها و فریب‌هایی به او تحمیل می‌شود. این رمان نسبت به دیگر نوشته‌های کافکا، ریتم تند‌تری دارد و خوش‌خوان‌تر است. «آمریکا» روایتگر جبرِ بی‌پایانِ دنیاست؛ جبرِ قوانین غیرعادلانه‌ی اجتماعی. کافکا با قرار دادن آمریکا به عنوان مقصد کارل، به نوعی بر هر چیزی که از آن به عنوان «سرزمین رؤیا‌ها» نام می‌برند، خط باطل می‌کشد و جبرِ دنیا را تا دوردست‌ترین سرزمین‌ها پیش می‌برد. <br /> </span></span></p> <p> </p> <blockquote> <p> مجتبا صولت‌پور: «آمریکا» روایتگر جبرِ بی‌پایانِ دنیاست؛ جبرِ قوانین غیرعادلانه‌ی اجتماعی. کافکا با قرار دادن آمریکا به عنوان مقصد کارل، به نوعی بر هر چیزی که از آن به عنوان «سرزمین رؤیا‌ها» نام می‌برند، خط باطل می‌کشد و جبرِ دنیا را تا دوردست‌ترین سرزمین‌ها پیش می‌برد.</p> </blockquote> <p><span dir="LTR"><span lang="AR-SA">کارل روسمان الکن‌ترین شخصیت کافکاست. شاید به این دلیل که فقط شانزده سال سن دارد، و هنوز چیز‌های زیادی در دنیا هست که او نمی‌داند. زمانی به‌خاطر دو دقیقه ترک محل کارش، اخراج می‌شود؛ و پس از آن، بر اساس جبری خودخواسته، خدمتکار زنی چاق می‌شود. او پیشخدمت می‌شود و مورد تحقیر قرار می‌گیرد، اما هرگز در دفاع از حقش چیزی را فریاد نمی‌زند. او را «دزد کثیف» می‌خوانند، در حالی‌که هرگز دزدی نکرده، اخراجش می‌کنند، در حالی‌که وظیفه‌اش را انجام داده، به او ظن بد می‌برند، در حالی‌که پاک است، اما کارل روسمان، جوانی خجالتی از پراگ، هرگز در دفاع از خودش کلمه‌ای را با زبان رسا توضیح نمی‌دهد تا اندکی از مصائبش کاسته شود. از نگاه کافکا، این سرنوشت همه‌ی انسان‌هاست. البته برخی از منتقدان با استناد به آخرین قطعه‌ای که کافکا بر این رمانِِ ناتمام نوشته، «آمریکا» را روشن‌ترین رمان کافکا می‌خوانند و سرنوشت نهایی روسمان را خوب توصیف می‌کنند. اما چیزی که بدیهی‌ست، رنج نامیرای دنیای کافکا‌ست، که شخصیت‌هایش در آن غوطه‌ورند. <br /> <br /> </span></span></p> <p><strong><span dir="LTR"><span lang="AR-SA">فعلاً بجنگ </span></span></strong><span dir="LTR"><span lang="AR-SA"><br /> </span></span></p> <p> </p> <p><span dir="LTR"><span lang="AR-SA">دنیای کافکا، لجوج و خودخواه است. شخصیت را تحقیر می‌کند و خواننده را راحت نمی‌گذارد. کافکا به‌خوبی جای زخمی چرکین را پیدا کرده، و به‌طور بیمارگونه با آن زخم کلنجار می‌رود. چیزی که در همه‌ی آثارش تکرار می‌شود، همین کلنجار رفتن است که بازتابش در رمان، خشونتی اجتماعی‌ست که گریبان قهرمان کتاب را می‌گیرد. همان‌طور که یوزف کا. در «محاکمه» بی‌هیچ دلیل موجهی کشته می‌شود، و کا. در «قصر» بی‌کس و تنها می‌ماند، روسمان هم در «آمریکا» از شر مصیبت‌های پیاپی خلاص نمی‌شود و در پی یافتن سرپناه و شغل، توهین می‌شنود و تحقیر می‌بیند. اما کاری که آدم‌های کافکا، همیشه و به‌خوبی از پس انجامش برآمده‌اند، ادامه دادن زندگی‌ست، و کارل روسمان، قهرمان کتاب «آمریکا» هم از این قاعده مستثنا نیست.<br /> </span></span></p> <p><span dir="LTR"><span lang="AR-SA">دقت مترجم و وسواس او در قیاس و توجه به نسخه‌های متعدد و جدید «آمریکا»، باعث شده که پس از ترجمه‌های درخشان حداد، شاهد ترجمه‌ی خوب دیگری از کافکا و این‌بار با تلاش علی عبداللهی باشیم. کتاب با دقت و زحمت مترجم، با نثری روان و شیوا به فارسی برگردان و منتشر شده است، و خیال خواننده را برای خواندن و لذت بردن از متن راحت می‌کند. <br /> </span></span></p> <p> </p> <p><strong><span dir="LTR"><span lang="AR-SA">شناسنامه‌ی کتاب:</span></span></strong></p> <p><span dir="LTR"><span lang="AR-SA"><br /> آمریکا، فرانتس کافکا، علی عبداللهی، نشر مرکز، چاپ اول: ۱۳۸۹، ۱۸۰۰ نسخه، ۳۹۳ صفحه، ۷۹۰۰ تومان.</span></span></p> <p><span dir="LTR"><span lang="AR-SA"> <br /> <strong>ایمیل نویسنده</strong>:</span></span><span dir="LTR"><span lang="AR-SA"><br /> Mja. solatpoor@gmail. com</span></span></p> <p> </p>
مجتبا صولتپور - آثار کافکا از چند دههی پیش در ایران مورد استقبال قرار گرفته، و بیشتر نوشتههای این نویسندهی چک، به فارسی برگردان شدهاند. اما جدا از ترجمههای قدیمی، اخیراً هم چند مترجم تمرکز خود را بر روی کتابهای کافکا گذاشتهاند تا ترجمههای تازهتر و روانتری از نوشتههای او به فارسی ارائه بدهند.
بعد از علیاصغر حداد که با ترجمهی داستانهای کوتاه کافکا و دو رمان «قصر» و «محاکمه» در این راه قدم برداشت، علی عبدللهی هم با ترجمهی «آمریکا» دیگر رمان مهم کافکا، خوانندهی فارسیزبان را دوباره روبهروی نوشتههای این نویسندهی بزرگ قرار داده است. ضمن اینکه، در نمایشگاه کتاب تهران، همین رمان با ترجمهی علیاصغر حداد هم در غرفهی نشر «ماهی» قرار گرفت، که در این نوشتار مورد بحث نیست.
رمان آمریکایی
نام اصلی کتاب «گمشده» است، اما چون «آمریکا» نامیست که عموماً این رمان را با آن میشناسند، مترجم هم صلاح دانسته که به این ذهنیت وفادار بماند و از همان پیروی کند. البته این انتخاب، پُربیراه نیست، چراکه به نقل از ماکس برود، کافکا موقع نام بردن از این کتاب، از عبارت «رمان آمریکایی» استفاده میکرده است، و این نکته به همراه مجموعهای از دیگر اشتراکات، نشان میدهد که عنوان کتاب در جای درست خود قرار گرفته است. کافکا از سالها پیش، و به نوعی از ابتدای جوانی، طرح داستانی را در ذهن میپروارند که در آمریکا میگذشت، و بالاخره در فاصلهی سالها ۱۹۱۳ – ۱۹۱۴ آن را نوشت؛ گرچه همچون دو رمان دیگرش، ناقص و بدون ویراستاری.
قهرمان «آمریکا» جوانکی شانزده ساله بهنام کارل روسمان است، که به دلیل رسوایی مجبور به ترک چک و خانوادهاش میشود و ناچار به آمریکا سفر میکند. در زمانهی کافکا، تب مهاجرت به آمریکا، بهعنوان سرزمینی گسترده، دوردست و ناشناخته، بالا میگیرد و رؤیای پیدا کردن طلا و یافتن شغل مناسب، فکر خیلی از اروپائیان را بهخود مشغول میکند. اما کافکا هرگز آمریکا را خود به چشم ندیده بود، و اطلاعاتش در مورد این سرزمین بیشتر مربوط میشد به سفرنامههایی که در این رابطه مطالعه کرده بود. در بین همهی منابعی که او مطالعه کرد، سهم تاثیرگذاری زندگینامهی بنجامین فرانکلین از بقیه بیشتر است.
روایتگر جبرِ بیپایان
سرزمین آمریکا در کتاب کافکا، از لحاظ جغرافیایی بیاهمیت است، و ماجرای کتاب را میشود در هر سرزمین دوردستی تصور کرد. در واقع آمریکا، نماد هر نقطهای از این دنیاست، که در آن جوانکی مجبور به شنیدن تحقیر و تلاش برای بهدست آوردن سکهای پول میشود. کارل جوانی احساساتی و پاک است، (همچون قهرمانهای کافکا در رمانهای دیگرش) و مثل یوزف کا.، تحت فشار قرار میگیرد و تهمتها و فریبهایی به او تحمیل میشود. این رمان نسبت به دیگر نوشتههای کافکا، ریتم تندتری دارد و خوشخوانتر است. «آمریکا» روایتگر جبرِ بیپایانِ دنیاست؛ جبرِ قوانین غیرعادلانهی اجتماعی. کافکا با قرار دادن آمریکا به عنوان مقصد کارل، به نوعی بر هر چیزی که از آن به عنوان «سرزمین رؤیاها» نام میبرند، خط باطل میکشد و جبرِ دنیا را تا دوردستترین سرزمینها پیش میبرد.
مجتبا صولتپور: «آمریکا» روایتگر جبرِ بیپایانِ دنیاست؛ جبرِ قوانین غیرعادلانهی اجتماعی. کافکا با قرار دادن آمریکا به عنوان مقصد کارل، به نوعی بر هر چیزی که از آن به عنوان «سرزمین رؤیاها» نام میبرند، خط باطل میکشد و جبرِ دنیا را تا دوردستترین سرزمینها پیش میبرد.
کارل روسمان الکنترین شخصیت کافکاست. شاید به این دلیل که فقط شانزده سال سن دارد، و هنوز چیزهای زیادی در دنیا هست که او نمیداند. زمانی بهخاطر دو دقیقه ترک محل کارش، اخراج میشود؛ و پس از آن، بر اساس جبری خودخواسته، خدمتکار زنی چاق میشود. او پیشخدمت میشود و مورد تحقیر قرار میگیرد، اما هرگز در دفاع از حقش چیزی را فریاد نمیزند. او را «دزد کثیف» میخوانند، در حالیکه هرگز دزدی نکرده، اخراجش میکنند، در حالیکه وظیفهاش را انجام داده، به او ظن بد میبرند، در حالیکه پاک است، اما کارل روسمان، جوانی خجالتی از پراگ، هرگز در دفاع از خودش کلمهای را با زبان رسا توضیح نمیدهد تا اندکی از مصائبش کاسته شود. از نگاه کافکا، این سرنوشت همهی انسانهاست. البته برخی از منتقدان با استناد به آخرین قطعهای که کافکا بر این رمانِِ ناتمام نوشته، «آمریکا» را روشنترین رمان کافکا میخوانند و سرنوشت نهایی روسمان را خوب توصیف میکنند. اما چیزی که بدیهیست، رنج نامیرای دنیای کافکاست، که شخصیتهایش در آن غوطهورند.
فعلاً بجنگ
دنیای کافکا، لجوج و خودخواه است. شخصیت را تحقیر میکند و خواننده را راحت نمیگذارد. کافکا بهخوبی جای زخمی چرکین را پیدا کرده، و بهطور بیمارگونه با آن زخم کلنجار میرود. چیزی که در همهی آثارش تکرار میشود، همین کلنجار رفتن است که بازتابش در رمان، خشونتی اجتماعیست که گریبان قهرمان کتاب را میگیرد. همانطور که یوزف کا. در «محاکمه» بیهیچ دلیل موجهی کشته میشود، و کا. در «قصر» بیکس و تنها میماند، روسمان هم در «آمریکا» از شر مصیبتهای پیاپی خلاص نمیشود و در پی یافتن سرپناه و شغل، توهین میشنود و تحقیر میبیند. اما کاری که آدمهای کافکا، همیشه و بهخوبی از پس انجامش برآمدهاند، ادامه دادن زندگیست، و کارل روسمان، قهرمان کتاب «آمریکا» هم از این قاعده مستثنا نیست.
دقت مترجم و وسواس او در قیاس و توجه به نسخههای متعدد و جدید «آمریکا»، باعث شده که پس از ترجمههای درخشان حداد، شاهد ترجمهی خوب دیگری از کافکا و اینبار با تلاش علی عبداللهی باشیم. کتاب با دقت و زحمت مترجم، با نثری روان و شیوا به فارسی برگردان و منتشر شده است، و خیال خواننده را برای خواندن و لذت بردن از متن راحت میکند.
شناسنامهی کتاب:
آمریکا، فرانتس کافکا، علی عبداللهی، نشر مرکز، چاپ اول: ۱۳۸۹، ۱۸۰۰ نسخه، ۳۹۳ صفحه، ۷۹۰۰ تومان.
ایمیل نویسنده:
Mja. solatpoor@gmail. com
نظرها
نظری وجود ندارد.