کودکآزاری و تجاوز جنسی در اجتماع و ادبیات
<p>شهرنوش پارسی‌پور - نامه‌ی دردناک علی باعث شد تا دوستی لینک برنامه‌ی اپرا وینفری را در کامنت‌های زیر مقاله بگذارد. همین توفیقی اجباری برای من بود که این برنامه به شدت قابل تأمل و عبرت‌انگیز را ببینم.</p> <!--break--> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110625_Shahrnush_Gozareshe_Zendegiema_24.mp3"><img alt="" align="middle" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/musicicon.jpg" /></a></p> <p>۲۰۰ مرد جوان و پیر، در حالی که عکس دوران کودکی خود را به دست داشتند در دایره‌ای به دور اپرا ایستاده بودند تا با شهامت کامل، همانند علی اعتراف بکنند که در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته‌اند. این مسئله مرا به یاد کتاب تحقیقی The Corrage to Heal انداخت که به وسیله‌ی «الن باس» و «لورا دیویس» نوشته شده است. این کتاب که وقف بررسی زندگی زنانی‌ست که در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته‌اند روشن می‌کند که در آمریکا از هر سه دختر یکی و از هر هفت پسر یک نفر در کودکی مورد تجاوز پدر یا پدربزرگ خود قرار می‌گیرند. هنگامی که چند سال پیش این آمار را خواندم بسیار وحشت کردم. بعد در عمل متوجه شدم که این آمار بایستی در سطح جهانی اعتبار داشته باشد. فقط مسئله این است که آمریکائیان شهامت آن را دارند که از مسائل و مشکلات خود حرف بزنند. لورا دیویس، یکی از دو نویسنده‌ی کتاب که در عین حال همجنس‌گراست، خود قربانی تجاوز در کودکی‌ست.</p> <p>اما آماری که در برنامه‌ی اپرا به دست داده شد اندکی با این آمار متفاوت بود. روشن شد که از هر شش پسر یکی در کودکی مورد تجاوز قرار می‌گیرد. این مردان که اغلب چهره‌ی بسیار متأثری داشتند شرح می‌دادند که چگونه از طریق خویشاوندان، پدران، کشیشان و یا همسایگان مورد تجاوز قرار <img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/PARSSHZV02.jpg" />گرفته‌اند. بر این پندارم که اگر مسئله‌ی این تجاوزات به‌دقت مورد بررسی قرار گیرد، روشن خواهد شد که رسم به بردگی کشاندن مردم از بسیار قدیم از طریق همین تجاوزات انجام می‌گرفته است. در تاریخ مغول می‌خوانیم که چنگیز خان بر هر خانی که غلبه می‌کرد طی تشریفاتی با او در چادر خلوت می‌کرد، و خان مغلوب از آن پس همسر او محسوب می‌شد. می‌توان باور داشت که سربازان خان مغلوب نیز به وسیله‌ی مردان جنگی چنگیز مورد تجاوز قرار می‌گرفتند. اما این رسم به قبایل مغول محدود نمی‌شد بلکه میدان گسترده‌ای داشت. در منطق‌الطیر داستان بسیار دردناکی شرح می‌شود که کاملاً واقعی‌ست. عطار می‌گوید که این پادشاه که در اصل خان فاتحی بوده به شدت به پسر وزیر خود دل می‌بندد که اصلاً و ابداً همجنس‌گرا نیست، اما اگر از فرمان خان اطاعت نکند، جان پدرش به خطر می‌افتد. پس به بستر خان می‌رود، اما این رابطه پسر نوجوان را به شدت خسته و پریشان‌احوال کرده است. او که دل در گرو عشق دختری دارد در یک شب از مستی خان استفاده کرده و با محبوب خود خلوت می‌کند. خبر به خان می‌رسد. ایشان که از بی‌وفایی معشوق بسیار خشمگین است، فرمان می‌دهد تا پوست پسر را زنده زنده از تن او بکنند و جسدش را از پا آویزان کنند تا مورد عبرت بقیه‌ی معشوقگان خاطی قرار گیرد. <br /> </p> <blockquote> <p>شهرنوش پارسی‌پور: در تاریخ مغول می‌خوانیم که چنگیز خان بر هر خانی که غلبه می‌کرد طی تشریفاتی با او در چادر خلوت می‌کرد، و خان مغلوب از آن پس همسر او محسوب می‌شد. می‌توان باور داشت که سربازان خان مغلوب نیز به وسیله‌ی مردان جنگی چنگیز مورد تجاوز قرار می‌گرفتند</p> </blockquote> <p>وزیر پریشان احوال نمی‌داند چه باید بکند. مسئله تنها این نیست که جان پسرش به این وضع فجیع در خطر است، بلکه اما فردا که عقل خان به سرش بازگشت کند، چون بسیار عاشق پسر است ممکن است دستور قتل عام بدهد. چنین می‌شود که آن‌ها مردی را که باید اعدام می‌شده می‌آورند، و حالا نمی‌دانم زنده یا مرده، پوست از تنش می‌کنند و از پا آویزانش می‌کنند. فردا روز که جناب خان از مستی شبانه به‌در می‌آید مواجه با مرگ معشوق می‌شود و به شدت دچار رنج و تعب می‌گردد. روزهای متوالی به گریه و زاری می‌گذراند و از کرده‌ی خود ابراز پشیمانی می‌کند. عاقبت به جایی می‌رسد که می‌خواهد کشندگان پسر را به‌سزای اعمالشان برساند، که وزیر پیش‌دستی کرده و خبر زنده بودن پسر را به او می‌دهد. حالا چه می‌شود؟ هیچ. آقای خان دوباره مشغول زندگی با پسر بدبختی می‌شود که از اساس این‌کاره نیست. این داستان خود به تنهایی می‌تواند ابعاد هیولائی تجاوز به مردان را روشن کند. </p> <p> </p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/PARSSHZV03.jpg" />علی در نامه‌اش به من نوشته بود که اینک در سن بیست و سه سالگی دارای احساس شدید جنسی و عاطفی‌ست، اما نمی‌داند چه باید بکند. فشار روانی که بر دوش اوست به‌گونه‌ای‌ست که توان زندگی عادی را از او گرفته است. او نمی‌تواند همانند یک مرد عادی به خواستگاری دختری رفته و با او ازدواج کند. مسئله‌ی تجاوز در کودکی همیشه در ته ذهن او جا خوش کرده و بیرون نمی‌رود. او خود را موظف می‌بیند تا به دختر یا زنی که می‌خواهد با او ازدواج کند حقیقت را بگوید، اما به‌راستی کدام دختر یا زنی‌ست که بتواند شنونده‌ی چنین اعترافی باشد؟ به‌راستی درک اینکه این مردان مورد تجاوز قرار گرفته جه عذابی را تحمل می‌کنند بسیار مشکل است؛ و به‌راستی در اینجا این پرسش پیش می‌آید که نقش ما زنان در این میانه چیست؟ آیا تحمل و ظرفیت آن را داریم که اعتراف یک مرد را بشنویم و باز او را دوست بداریم و از همه مهم‌تر به او احترام بگذاریم؟ در برنامه‌ی اپرا دیده می‌شد که مادران، همسران و دوستان دختر بسیاری از قربانیان تجاوز در کودکی حضور داشتند و با صمیمیت از مردانشان حمایت می‌کردند. واقعیتی‌ست که تا این مردان قادر نباشند به حالت عادی زندگی کنند جامعه هرگز روی آزادی را نخواهد دید. سیستم رعیت‌پروری از طریق تجاوز به کودکان به حیات خود ادامه می‌دهد. <br /> </p> <p>و در اینجا یک پرسش بسیار مهم پیش می‌آید: با متجاوز چه باید کرد؟ اخیرا مورد اعدامی در جمهوری اسلامی رخ داد. مأمور اعدام از پسر سیزده‌ساله‌ای خواسته بود تا چهارپایه را از زیر پای محکوم به اعدام بیرون بکشد. روشن است که در اینجا ما با یک مورد تجاوز روبرو هستیم، اما اگر بنا باشد تمامی متجاوزان را اعدام کنیم معنی‌اش این است که رقم قابل ملاحظه‌ای از مردان متجاوز را باید اعدام کرد. بسیاری از این متجاوزان نباید آدم‌های بدی باشند. این‌ها به نظر می‌رسد که از اشتهای جنسی بسیار بالایی برخوردار هستند و نمی‌دانند چه باید بکنند. یادم هست چند سال پیش یک پلیس آلمانی خود به دستگاه قضایی مراجعه کرد و درخواست نمود تا او را اخته کنند. این پلیس در حالتی غیر قابل مهار به دختر خود نیز تجاوز کرده بود.</p> <p> </p> <blockquote> <p>شهرنوش پارسی‌پور:رسم تجاوز جنسی به مردان میدان گسترده‌ای داشت. در منطق‌الطیر داستان دردناکی شرح داده می‌شود که کاملاض واقعی‌ست. در این داستان یک خان فاتح به پسر وزیرش که ابداً همجنس‌گرا نیست دل می‌بندد. این پسر عاشق دختری‌ست و وقتی که با محبوبش خلوت می‌کند، پادشاه حکم به قتل او می‌دهد.</p> </blockquote> <p>منظور من از طرح این مسئله این است که امر تجاوز به کودکان باید با دقت و تأمل بسیار زیادی مورد بررسی قرار گیرد. یک جای کار خراب است که اینهمه نسبت تجاوز به کودکان بالاست. بدون شک متخصصان این مسائل دارای نظریات باارزشی هستند که اگر لطف کرده و در این برنامه کامنت بگذارند بسیار اسباب شادی خواهد بود. ما در ایران نیازمند آن هستیم که افرادی که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند تا می‌توانند بنویسند و مشکل خود را مطرح کنند. مردانی که در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته‌اند باید انجمن‌هایی تشکیل بدهند. این انجمن‌ها نباید مخفی باشد. آن‌ها باید با سربلندی و با اقتدار زندگی کنند. جامعه موظف است به این مردان احترام بگذارد. جامعه باید مراقب فرزندانش باشد که مورد تجاوز قرار نگیرند، اما اگر مورد تجاوز قرار گرفتند نباید از شخصیت تهی شوند. <br /> </p> <p>سیستم‌های اجتماعی جداکننده‌ی زنان و مردان یکی دیگر از عوامل تشدید تجاوزات جنسی نسبت به کودکان است. هر جایی که شماری مرد یا زن را جدا از بدنه‌ی اصلی اجتماع کنار هم بگذارند مسئله‌ی تجاوز هم امکان‌پذیر می‌شود. من در اینجا یک‌بار دیگر از علی سپاسگزاری می‌کنم که باعث شد این مسئله مورد بحث قرار گیرد؛ و به زنان و دختران به ویژه تأکید می‌کنم که نقش بسیار مهمی در این میانه دارند. یک زن حقیقی هرگز اجازه نمی‌دهد که یک مرد به دلیل مورد تجاوز قرار گرفتن در کودکی شخصیت خود را گم کند. جامعه‌ی سالم در تمامی ابعاد خود را بررسی می‌کند. ما هرقدر دقیق و وسواسی باشیم باز نمی‌توانیم در یک جامعه‌ی گسترده جلوی تجاوزات را بگیریم، اما می‌توانیم برای آن کس که مورد تجاوز قرار گرفته درمانی داشته باشیم. این دارو نامش «احترام متقابل» است.</p> <p> </p> <p><strong>در همین زمینه:<br /> </strong><a href="http://www.oprah.com/oprahshow/Full-Episode-200-Adult-Men-Who-Were-Molested-Come-Forward-Video">::برنامه‌ی کامل اپرا وینفری درباره‌ی دویست مرد تجاوزدیده، ویدیو::</a><br /> <a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=4427">::سرگذشت دردناک علی، گزارش زندگی شهرنوش پارسی‌پور با موضوع تجاوز جنسی::</a><br /> </p>
شهرنوش پارسیپور - نامهی دردناک علی باعث شد تا دوستی لینک برنامهی اپرا وینفری را در کامنتهای زیر مقاله بگذارد. همین توفیقی اجباری برای من بود که این برنامه به شدت قابل تأمل و عبرتانگیز را ببینم.
۲۰۰ مرد جوان و پیر، در حالی که عکس دوران کودکی خود را به دست داشتند در دایرهای به دور اپرا ایستاده بودند تا با شهامت کامل، همانند علی اعتراف بکنند که در کودکی مورد تجاوز قرار گرفتهاند. این مسئله مرا به یاد کتاب تحقیقی The Corrage to Heal انداخت که به وسیلهی «الن باس» و «لورا دیویس» نوشته شده است. این کتاب که وقف بررسی زندگی زنانیست که در کودکی مورد تجاوز قرار گرفتهاند روشن میکند که در آمریکا از هر سه دختر یکی و از هر هفت پسر یک نفر در کودکی مورد تجاوز پدر یا پدربزرگ خود قرار میگیرند. هنگامی که چند سال پیش این آمار را خواندم بسیار وحشت کردم. بعد در عمل متوجه شدم که این آمار بایستی در سطح جهانی اعتبار داشته باشد. فقط مسئله این است که آمریکائیان شهامت آن را دارند که از مسائل و مشکلات خود حرف بزنند. لورا دیویس، یکی از دو نویسندهی کتاب که در عین حال همجنسگراست، خود قربانی تجاوز در کودکیست.
اما آماری که در برنامهی اپرا به دست داده شد اندکی با این آمار متفاوت بود. روشن شد که از هر شش پسر یکی در کودکی مورد تجاوز قرار میگیرد. این مردان که اغلب چهرهی بسیار متأثری داشتند شرح میدادند که چگونه از طریق خویشاوندان، پدران، کشیشان و یا همسایگان مورد تجاوز قرار گرفتهاند. بر این پندارم که اگر مسئلهی این تجاوزات بهدقت مورد بررسی قرار گیرد، روشن خواهد شد که رسم به بردگی کشاندن مردم از بسیار قدیم از طریق همین تجاوزات انجام میگرفته است. در تاریخ مغول میخوانیم که چنگیز خان بر هر خانی که غلبه میکرد طی تشریفاتی با او در چادر خلوت میکرد، و خان مغلوب از آن پس همسر او محسوب میشد. میتوان باور داشت که سربازان خان مغلوب نیز به وسیلهی مردان جنگی چنگیز مورد تجاوز قرار میگرفتند. اما این رسم به قبایل مغول محدود نمیشد بلکه میدان گستردهای داشت. در منطقالطیر داستان بسیار دردناکی شرح میشود که کاملاً واقعیست. عطار میگوید که این پادشاه که در اصل خان فاتحی بوده به شدت به پسر وزیر خود دل میبندد که اصلاً و ابداً همجنسگرا نیست، اما اگر از فرمان خان اطاعت نکند، جان پدرش به خطر میافتد. پس به بستر خان میرود، اما این رابطه پسر نوجوان را به شدت خسته و پریشاناحوال کرده است. او که دل در گرو عشق دختری دارد در یک شب از مستی خان استفاده کرده و با محبوب خود خلوت میکند. خبر به خان میرسد. ایشان که از بیوفایی معشوق بسیار خشمگین است، فرمان میدهد تا پوست پسر را زنده زنده از تن او بکنند و جسدش را از پا آویزان کنند تا مورد عبرت بقیهی معشوقگان خاطی قرار گیرد.
شهرنوش پارسیپور: در تاریخ مغول میخوانیم که چنگیز خان بر هر خانی که غلبه میکرد طی تشریفاتی با او در چادر خلوت میکرد، و خان مغلوب از آن پس همسر او محسوب میشد. میتوان باور داشت که سربازان خان مغلوب نیز به وسیلهی مردان جنگی چنگیز مورد تجاوز قرار میگرفتند
وزیر پریشان احوال نمیداند چه باید بکند. مسئله تنها این نیست که جان پسرش به این وضع فجیع در خطر است، بلکه اما فردا که عقل خان به سرش بازگشت کند، چون بسیار عاشق پسر است ممکن است دستور قتل عام بدهد. چنین میشود که آنها مردی را که باید اعدام میشده میآورند، و حالا نمیدانم زنده یا مرده، پوست از تنش میکنند و از پا آویزانش میکنند. فردا روز که جناب خان از مستی شبانه بهدر میآید مواجه با مرگ معشوق میشود و به شدت دچار رنج و تعب میگردد. روزهای متوالی به گریه و زاری میگذراند و از کردهی خود ابراز پشیمانی میکند. عاقبت به جایی میرسد که میخواهد کشندگان پسر را بهسزای اعمالشان برساند، که وزیر پیشدستی کرده و خبر زنده بودن پسر را به او میدهد. حالا چه میشود؟ هیچ. آقای خان دوباره مشغول زندگی با پسر بدبختی میشود که از اساس اینکاره نیست. این داستان خود به تنهایی میتواند ابعاد هیولائی تجاوز به مردان را روشن کند.
علی در نامهاش به من نوشته بود که اینک در سن بیست و سه سالگی دارای احساس شدید جنسی و عاطفیست، اما نمیداند چه باید بکند. فشار روانی که بر دوش اوست بهگونهایست که توان زندگی عادی را از او گرفته است. او نمیتواند همانند یک مرد عادی به خواستگاری دختری رفته و با او ازدواج کند. مسئلهی تجاوز در کودکی همیشه در ته ذهن او جا خوش کرده و بیرون نمیرود. او خود را موظف میبیند تا به دختر یا زنی که میخواهد با او ازدواج کند حقیقت را بگوید، اما بهراستی کدام دختر یا زنیست که بتواند شنوندهی چنین اعترافی باشد؟ بهراستی درک اینکه این مردان مورد تجاوز قرار گرفته جه عذابی را تحمل میکنند بسیار مشکل است؛ و بهراستی در اینجا این پرسش پیش میآید که نقش ما زنان در این میانه چیست؟ آیا تحمل و ظرفیت آن را داریم که اعتراف یک مرد را بشنویم و باز او را دوست بداریم و از همه مهمتر به او احترام بگذاریم؟ در برنامهی اپرا دیده میشد که مادران، همسران و دوستان دختر بسیاری از قربانیان تجاوز در کودکی حضور داشتند و با صمیمیت از مردانشان حمایت میکردند. واقعیتیست که تا این مردان قادر نباشند به حالت عادی زندگی کنند جامعه هرگز روی آزادی را نخواهد دید. سیستم رعیتپروری از طریق تجاوز به کودکان به حیات خود ادامه میدهد.
و در اینجا یک پرسش بسیار مهم پیش میآید: با متجاوز چه باید کرد؟ اخیرا مورد اعدامی در جمهوری اسلامی رخ داد. مأمور اعدام از پسر سیزدهسالهای خواسته بود تا چهارپایه را از زیر پای محکوم به اعدام بیرون بکشد. روشن است که در اینجا ما با یک مورد تجاوز روبرو هستیم، اما اگر بنا باشد تمامی متجاوزان را اعدام کنیم معنیاش این است که رقم قابل ملاحظهای از مردان متجاوز را باید اعدام کرد. بسیاری از این متجاوزان نباید آدمهای بدی باشند. اینها به نظر میرسد که از اشتهای جنسی بسیار بالایی برخوردار هستند و نمیدانند چه باید بکنند. یادم هست چند سال پیش یک پلیس آلمانی خود به دستگاه قضایی مراجعه کرد و درخواست نمود تا او را اخته کنند. این پلیس در حالتی غیر قابل مهار به دختر خود نیز تجاوز کرده بود.
شهرنوش پارسیپور:رسم تجاوز جنسی به مردان میدان گستردهای داشت. در منطقالطیر داستان دردناکی شرح داده میشود که کاملاض واقعیست. در این داستان یک خان فاتح به پسر وزیرش که ابداً همجنسگرا نیست دل میبندد. این پسر عاشق دختریست و وقتی که با محبوبش خلوت میکند، پادشاه حکم به قتل او میدهد.
منظور من از طرح این مسئله این است که امر تجاوز به کودکان باید با دقت و تأمل بسیار زیادی مورد بررسی قرار گیرد. یک جای کار خراب است که اینهمه نسبت تجاوز به کودکان بالاست. بدون شک متخصصان این مسائل دارای نظریات باارزشی هستند که اگر لطف کرده و در این برنامه کامنت بگذارند بسیار اسباب شادی خواهد بود. ما در ایران نیازمند آن هستیم که افرادی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند تا میتوانند بنویسند و مشکل خود را مطرح کنند. مردانی که در کودکی مورد تجاوز قرار گرفتهاند باید انجمنهایی تشکیل بدهند. این انجمنها نباید مخفی باشد. آنها باید با سربلندی و با اقتدار زندگی کنند. جامعه موظف است به این مردان احترام بگذارد. جامعه باید مراقب فرزندانش باشد که مورد تجاوز قرار نگیرند، اما اگر مورد تجاوز قرار گرفتند نباید از شخصیت تهی شوند.
سیستمهای اجتماعی جداکنندهی زنان و مردان یکی دیگر از عوامل تشدید تجاوزات جنسی نسبت به کودکان است. هر جایی که شماری مرد یا زن را جدا از بدنهی اصلی اجتماع کنار هم بگذارند مسئلهی تجاوز هم امکانپذیر میشود. من در اینجا یکبار دیگر از علی سپاسگزاری میکنم که باعث شد این مسئله مورد بحث قرار گیرد؛ و به زنان و دختران به ویژه تأکید میکنم که نقش بسیار مهمی در این میانه دارند. یک زن حقیقی هرگز اجازه نمیدهد که یک مرد به دلیل مورد تجاوز قرار گرفتن در کودکی شخصیت خود را گم کند. جامعهی سالم در تمامی ابعاد خود را بررسی میکند. ما هرقدر دقیق و وسواسی باشیم باز نمیتوانیم در یک جامعهی گسترده جلوی تجاوزات را بگیریم، اما میتوانیم برای آن کس که مورد تجاوز قرار گرفته درمانی داشته باشیم. این دارو نامش «احترام متقابل» است.
نظرها
کاربر مهمان
<p>سلام<br /> خيلي عجيبه! همين چندروز پيش داشتم كتابي مي خوندم با عنوان the ultimate betrayal كه نويسنده خانم روانشناسي بود كه به مسئله تجاوز خانگي و سكوت مادران و بدتر از اون كمك كردن مادر به متجاوز پرداخته بود. آماري كه در اين كتاب ارائه شده بود حيرت انگيز بود و من اول فكر كردم كه شايد ساختگي باشه چون نوشته بود كه از هر شش امريكايي يك نفر در خردسالي مورد سوءاستفاده جنسي قرار گرفته. اما حالا كه نوشته خانم پارسي پور رو ميخونم مي بينم كه واقعيت داره.<br /> با خوندن اين كتاب يه نكته به ذهنم رسيد كه با چندتا از دوستان دانشگاه هم مطرح كردم. به اونا مسئله اين كتاب رو گفتم. البته اونا فكر نمي كردند كه در ايران هم چنين مسئله (تجاوز خانگي يا تجاوز از سوي خويشاوندان) خيلي جدي باشه. اما من خودم بسيار به اين مسئله مشكوكم. خود دوستان من همگي گفتند كه در كودكي به نوعي مورد سوءاستفاده در محله مدرسه يا حتي خونه قرار گرفتند به طرزي كه ماهها استرس داشتند و حتي نمي تونستند اين مسئله رو به كسي بگن. من فكر مي كنم كه بايد به اين مسئله بطور جدي پرداخته بشه. چون كه اگه قربانيان مورد درمان قرار نگيرند و از ناراحتيشون حرف نزنند قطعا در موارد جدي اين امر مي تونه به مشكلات شديد رواني منجر بشه. </p>
علی صیامی
<p>به گمانِ من، خانم پارسیپور یکی از معدود زنان ایرانیست که در دفاع از حقوق زن، سعی دارد نگاهی هم به حقوق مردان داشته باشد. به دیگر سخن، مانند اکثریتِ زنان و مردان ایرانیای که خود را زیر پرچم فمینسیم می پندارند و من اینان را "زنپرستِ مردسالار" مینامم، نمیخواهد باد به آتش مردستیزی بیندازد. اگر خوشبین باشم، که هستم، و نخواهم به پارسی پور تهمت مرد ستیزی بزنم، که نه میخواهم و نه میتوانم بزنم، چارهای برایم باقی نمیماند که حدس بزنم، مردستیزیِ مستتر در واژهها و جملههای نوشتههای پارسی پور، یا ناشی از عادت فکری-زبانیاش است، و یا از ناخودآگاهِ مردستیزش و یا عاملی که برای من ناشناخته است.<br /> در مطلبِ نشریافته از من در سایت اخبارروز به آدرس http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=33826<br /> به یکی از نوشتههای مردستیزِ پارسی پور اشارهای کردهام. در اینجا همین متن را کنکاش میکنم.<br /> پارسی پور آماری بدست میدهد که منبع آماری ندارد و نمیتوان به آن استناد علمی کرد؛ از هرسه دختر یکی و از هر هفت پسر یک نفر در کودکی مورد تجاوز پدر یا پدربزرگ خود قرار میگیرند. اگر فرض کنیم این آمار درست هم باشد، یکسویه است و فقط نیمی از واقعیت را میگوید. از این آمار ارائه شده و خواندن کلِ مطلب ایشان شاهد میشوم که پارسی پور در یکسو کودکان قربانیِ سواستفادهی جنسی اعم از دختر و پسر، و در سوی دیگر مردِ متجاوزِ جنسی را نشان داده است. میبینم که جای زنِ متجاوزِ جنسی به کودکان خالیست و از او حرفی به میان نمیآید. از خانم پارسی پور میپرسم؛ آیا آماری در دست ندارید که نشان دهد به چه نسبتی مادران، خواهرها، خالهها، عمهها، مادربزرگها، همسایههای زن، از پسران نابالغ و یا تازه بالغ سواستفادهی جنسی کردهاند؟ پاسخ خودم به این پرسش پیشاپیش منفیست. آمار رسمیای در این باره در جایی ندیدهام. اما گفتهها و شنیدههایم بسیار است. استفاده از دستانِ کوچکِ پسربچه برای گذاشتن در لای پا برای رسیدن به ارگاسم توسط زن، حمام کردن پسربچه توسط زن و بازی با دودول طلایش و قربان صدقه رفتن آن اندام جنسی و گاه در دهان گرفتنش برای ابراز مجبت بیشتر به پسر و مردبودنش، فقط دونمونه از بیشمار شنیدههایم است. مادری که پس از جدایی از شوهرش پسرتازه بالغش را کنار خود میخواباند و بوی زن را به او شناساند و تا بیست و پنجسالگیِ پسر با او همخوابه می شود، تا پسر پس از معتاد شدن برای تحمل این درد، تنها راه را درخودکشی می بیند، فقط یک نمونه از بسیاران است که تنها من از آن ها باخبرم. اگر روزی مردان جرئت کنند و حرف بزنند یا روانکاوانی که این داستانها را شنیدهاند، شجاعت کنند و آماروارقام به دست دهند، فکر نمیکنم آمارهای تفکیکی به زن و مرد فاصلهی زیادی از هم داشته باشند.<br /> نه قصد خراب کردن زنان و نه قصد دفاع از مردان متجاوز به حقوق کودک را دارم، هدفم از نوشتن این یادداشت این است که شاید بتوانم با نگاهی مدرنتر و امروزی تر به برابری انسانیِ مرد و زن بپردازم، و مرد و زن را نه دو تافتهی جدابافتهی نیک و شر، بلکه هر دو را به مثابهِ بشر با تمام نیازهای انسانیاش، و در اینجا نیازهای جنسیاش، برابر بدانم . میخواهم با این نوشتهی کوتاه با این دو نیمهی بشریت بر بستر برابریخواهی برخوردی برابر داشته باشم. امری که متاسفانه در نوشتههای پارسی پور دیده نمیشود و لاجرم از یکسو به مردستیزی و متجاوز بودن مرد، و از سوی دیگر به باقی ماندن زن در نقش قربانی یاری میرساند، که به نظر من این نوع بینش که سخت طرفدار هم دارد، هیچگاه به رسیدن به برابری مرد زن در حقوق اجتماعی و وظیفهی اجتماعی فرا نخواهد رفت.<br /> علی صیامی/هامبورگ/ژوئن 2011 </p>
کاربر مهمان بهزاد یاری
<p>شهرنوش پارسی پور عزیز یک نگاهی هم به این وبلاگ بیندازی بد نیست- با ارادت </p> <p>www.ficsup.blogspot.com</p>
شهرنوش پارس پور
<p>علی صیامی عزیز </p> <p>حق کاملا با شماست. زنان متجاوز هم بسیار هستند. اما توجه داشته باشید که مقاله ما با نامه علی آغاز شد که مورد تجاوز پسران ومردان قرار گرفته بود. در نتیجه برنامه ده دقیقه ای رادیو زمانه نیز بر همین روال شکل کرفت. مقاله دوم نیز پس از دیدن برنامه اپرا وینفری نوشته شده که معطوف است به تجاوز به کودکان توسط مردان مختلف. اما من شک ندارم که حق با شماست و زنان متجاوز هم بسیار هستند. به طور کلی روش دیدن را باید عوض کرد. در جامعه ما ایران، رفتار جنسی را به گونه ای مهار می کنند که همیشه متوجه رفتارهای نهانی می شود. زنان را که شیی فاقد احساس جنسی می دانند و بسیار به نظرشان عادی می آید که یک زن در تمام عمرش هیچ رابطه جنسی وعاطفی نداشته باشد، روشن است که در چنین حالتی حوادث مخفی تلخی رخ می دهد.<br /> اضمنا آمار هفت پسر وسه دختر در همان کتاب شهامت شفایابی به دست داده شده ، من از آنجا نقل قول کرده ام. این کتاب در آمریکا منتشر شده است.<br /> شما اگر آمار قابل اعتمادی از تجاوزات جنسی زنان داری به دست بده، من قول می دهم برنامه ویژه ای درست کنم. </p> <p>شهرنوش</p>
شهرنوش پارس پور
<p>و اما علی عزیز </p> <p>شما در مقاله تان مقاله مرا تحریف کرده ای. من هرگز نگفته ام همه زنان از غرض ومرض خالی هستند، بلکه دقیقا نوشته ام صدیقه خانم زنی بود خالی از غرض و مرض.<br /> توجه می دهم که فلسفه دفاع از مفهوم خالی را مردی به نام لائوتزهُ خرمند چینی بوجود آورده. پیشنهاد می کنم اشعار تائوته جینگ را بخوانید که در دو هزار و پانصد سال پیش سروده شده. در برابر مفهوم خالی که لائوتزه مدافع آن است، کنفسیوس مفهوم پری مطلق را باب می کند و به اندیشه ای مشابه بیگ بنگ امروزیان می رسد. البته در آینده درباب این مفاهیم پر و خالی توضیحاتی خواهم داد. انا اینجا به طور خلاصه می توانیم بگوئیم:<br /> حالت خالی متعلق به مردان و زنانی ست که می توانند ذهن خود را از هر پیشداوری خالی کنند وفرصتی فراهم بیاورند که اندیشه نوین به راحتی رشد کند. پیشنهاد می کنم کتاب عقل آبی مرا بخوانید. در آنجا در این باره مفصل تر حرف زده ام.<br /> نکته آخر این که من فمینیست نیستمُ بلکه طرفدار انسانیت هستم. </p> <p>شهرنوش</p>
کاربر مهمان
البته خانم پارسی پور همواره به حقوق تمامی انسان ها توجه داشته اند اما گویی ایشان هنوز اقلیت های جنسی را یا نمی شناسد یا دوست دارند از ایشان چهره ی مد نظر خویش را نشان دهند. هموفوبیا کم از بیماری هایی شبیه تجاوز نیست!