ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

تلاش خاتمی برای نجات خامنه‌ای از مهلکه باخت در مسئله حصر

اکبر گنجی − خاتمی برای بازی برد- برد، توپ را به زمین سلطان انداخته است.

سید محمد خاتمی طی هفت سال گذشته همیشه از رهبران جنبش سبز حمایت به عمل آورده و خواهان رفع حصر بوده و همچنان هست. او این مطالبه را بارها در دیدارها و سخنرانی‌ها اعلام کرده است. اما پس از اعتصاب غذای اخیر مهدی کروبی، ضمن ابراز خشنودی از برداشته شدن "حصر در حصر" (حضور نیروهای امنیتی در داخل منزل مهدی کروبی و احتمالاً منزل مهندس موسوی)، از حسن روحانی خواست تا براساس وعده‌های انتخاباتی و مطالبات مردم، "با هماهنگی رهبری و با رعایت دغدغه‌های رهبری، بکوشد مسئله حصر حل شود و هم گذر از فضای امنیتی به فضای باز و سالم سیاسی آسان ‌تر شود".

خاتمی سپس برای اولین بار و به طور علنی، مستقیماً این تقاضا را با آیت الله خامنه‌ای در میان گذاشت و گفت: "من شخصا هیچ تقاضایی از هیچ کس و هیچ جا نداشته‌ام...امروز می‌‌خواهم به استناد مطالب و خواسته‌های شما و به نام و اسم شما تقاضایی را از مقام معظم رهبری مطرح کنم که دستور بفرمایند مسئله حصر حل شود. دستگاههایی که مسئول هستند، نمی‌خواهند یا نمی‌‌توانند مسئله حصر را حل کنند و عنایت ایشان است که این مسئله حل خواهد شد و این به نفع نظام و نشانه امنیت و اقتدار نظام خواهد بود. آن چه مطرح کردم تقاضای آزادگان، ایثارگران و بسیاری از اقشار مردم از علما و دانشمندان گرفته تا فرهنگیان و دانشجویان و مردمی است که به نحوی این خواست را مطرح کرده‌اند و معتقدم دستور رهبری می‌تواند این مشکل را حل کند".

محمد خاتمی، و دو شخصیت محصور: مهدی کروبی، میرحسین موسوی. خود خاتمی هم گرفتار انواع محرومیت‌هاست.
محمد خاتمی، و دو شخصیت محصور: مهدی کروبی، میرحسین موسوی. خود خاتمی هم گرفتار انواع محرومیت‌هاست.

درباره این درخواست محمد خاتمی از علی خامنه‌ای چند نکته قابل تأمل است:

یکم- آیت الله خامنه‌ای سلطان ستمگر دارای ولایت مطلقه است (در مورد نئوسلطانی بودن جمهوری اسلامی، رجوع شود به مقاله: "به "بیضه اسلام" فشار آورید تا رهبران جنبش سبز آزاد شوند"). حصر رهبران جنبش سبز به حکم مستقیم او صورت گرفته است. او احکام سلطانی را رکنی از دین به شمار آورده که رافع سکولاریسم است و فقط دشمنان دین و غارتگران سیاست فرامین سلطان را دین به شمار نمی‌آورند. می گوید:

"مردم را با احکام دین آشنا کنید و دین هم از سیاست جدا نیست. یکی از احکام دین، احکام اداره‌ امور کشور و احکام سلطانیه است. در فقه، بابی است که ابواب احکام سلطانیه است. پس، احکام سلطانیه هم از دین است. کسانی که این‌ها را از هم جدا می‌کنند، دشمن دین و غارتگر میدان سیاستند."

بدین ترتیب، حکم سلطان مبنی بر حصر رهبران جنبش سبز، حکمی دینی است. وقتی سلطان جنبش سبز را "فتنه" می‌نامد، داوری دین در مورد این رخداد را بیان می‌کند. همین طور وقتی سلطان ادعا کرد که فتنه طراحی آمریکا و انگلیس و اسرائیل برای براندازی و انقلاب مخملی بود و "سران فتنه"- در تحلیلی خوشبینانه- عروسک‌های خمیه شب بازی دشمنان بودند و یا - در تحلیلی بدبینانه- آگاهانه با دشمنان برای براندازی جمهوری اسلامی همکاری می‌کردند، حکم دین را بیان می‌کند. سلطان و دین از یکدیگر جدا پذیر نیستند. همه زمامداران و نهادها مشروعیت خود را از سلطان گرفته و می‌گیرند و دو سلطان جمهوری اسلامی- خمینی و خامنه ای- در حکم روسای جمهور که با آرای میلیون‌ها تن از مردم انتخاب شدند، نوشتند:"من شما را به ریاست جمهوری منصوب می‌کنم". آیت الله خمینی پس از عزل ابوالحسن بنی صدر گفت:"من قبلاً هم گفته بودم که اگر من احساس خطر بکنم، آن چیزی را که به شما داده‏ام پس می‌‏گیرم". همه مملکت و کشور مال سلطان است.

دوم- سلطانی که آرأ و فرامینش عین نظرات و فرامین خداوند و دین است، داوری‌های بسیاری درباره اعتراض‌های گسترده پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ کرده است. داوری‌های ۸ سال گذشته او، چنان بزرگ بوده که عقب نشینی از آن‌ها دشوار است. کارل پوپر می‌گفت آدمیان قادرند خطاها وشکست‌های خود را در هر عرصه‌های جبران کنند. اما وقتی خطاها و شکست‌ها بسیار بزرگ و عظیم باشند، امکانی برای جبران نمی‌گذارند. او انقلاب‌های کل گرایانه کلاسیک را خطاهای بسیار بزرگ جبران ناپذیر به شمار می‌آورد که انقلابیون حتی اگر بخواهند، قادر نخواهند بود که وضع را به شکل پیش از انقلاب و آن همه هزینه‌های بزرگ در آورند.

رفع حصر به کابوسی بزرگ برای سلطان تبدیل شده است. برای این که همه تهمت ها، دروغ‌ها و هتاکی‌های سلطان را دود کرده و به هوا می‌فرستد. او "سران فتنه" را مطرود مردم قلمداد می‌کرد و در دو انتخابات گذشته شاهد بود که در سراسر کشور در همه تجمعات مردم خواستار رفع حصر بودند و از رهبران جنبش به عنوان "قهرمانان ملی" یاد می‌کردند. این پایگاه عظیم اجتماعی، مبطل همه مدعیات سلطان و فقیهان و مراجع درباری است.

سوم- بدین ترتیب مسئله اصلی نه رفع حصر، که بازی برد- باخت کامل است. یعنی شکست است، اما شکستی بسیار بزرگ. شکست بزرگ از همان ۲۲ خرداد ۸۸ آغاز شد. او حاضر به دیدن صدها هزار معترض ۲۵ خرداد ۸۸ نبود که کل خیابان انقلاب و میدان آزادی را پر کرده بودند. مهمترین گام خطا را در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ برداشت که فرمان سرکوب معترضان را صادر کرد. اما خطای مهمترش این بود که اعلام کرد در میان تمامی زمامداران جمهوری اسلامی، نظرات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی (داخلی و خارجی) آقای احمدی نژاد از همه به نظرات من نزدیکتر است.

دستاوردهای دوران ۸ ساله احمدی نژاد- که با تقلب در سال‌های ۸۴ و ۸۸ رئیس جمهور شد- هدر دادن ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد صادرات نفتی و غیر نفتی، فسادهای عظیم، تحریم‌های فلج کننده، چندین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، و تحویل دادن دولت با رشد اقتصادی منفی ۶.۸ درصد و تورم ۳۵ درصد بود. احمدی نژاد آن چنان شیفته خود و آرای متقلبانه اش شد که در اواخر در برابر سلطان ایستاد و با بدترین تهمت‌ها و دروغ‌ها از سوی فقیهان درباری مواجه شد.

این تقابل آن قدر بالا گرفت که وقتی سلطان در دیدار خصوصی از احمدی نژاد خواست که نامزد ریاست جمهوری انتخابات ۹۶ نشود، او نه تنها به فعالیت‌های انتخاباتیش ادامه داد، بلکه به کلی منکر حکم سلطان شد. سلطان مجبور شد در جلسه علنی به همه بگوید که احمدی نژاد را از نامزدی ریاست جمهوری منع کرده است. اما احمدی نژاد او را به سخره گرفت. طی نامه‌ای اعلام پذیرش و التزام کرد، اما نه تنها خود، بلکه بقایی را هم نامزد ریاست جمهوری کرد. شورای نگهبان از آنان خواست کناره گیری کنند و نکردند. در نزاع‌های بعدی هم مثلث احمدی نژاد- بقایی- مشایی سخنانی علیه همه زمامداران جمهوری اسلامی و شخص سلطان بیان کردند. با این همه، سلطان بدهکار، دوباره محمود احمدی نژاد را به عنوان یکی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب کرد.

شکست سلطان این بود که همه داوری‌ها و پیش بینی‌های مهندس میر حسین موسوی، اکبر هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان درباره احمدی نژاد درست از آب درآمد و داوری‌های سلطان درباره او به کلی نادرست و ابطال شد. مسئله فقط و فقط بدهکاری خامنه‌ای به احمدی نژاد نیست، مسئله این هم هست که سلطان هنوز امیدوار است که با انتصاب احمدی نژاد به مجمع تشخیص مصلحت نظام، به گونه داوری‌های سبزها، اصلاح طلبان و اعتدالیون را باطل ساخته و امیدوار است که او همانی شود که سطان در خطبه‌های نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ ادعا کرد.

چهارم- سلطان و درباریان فقط و فقط به دنبال بازی برد- باخت هستند. شکست مفتضحانه رهبران جنبش سبز، خاتمی، اصلاح طلبان و بقیه افرادی که با جنبش سبز همراهی کردند. اما سه انتخابات ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ نشان داد که مردم به افرادی رأی می‌دهند که مخالف سلطان باشند و خاتمی و رهبران جنبش سبز، وقتی لیست کاملاً ناشناخته - و حتی با افراد نامقبول- را تأیید می‌کنند، اکثریت مردم به آن لیست رأی می‌دهند. عقب نشینی رهبران جنبش سبز از ادعاها و آرمان هایشان دست نیافتنی است. سهل است، مهدی کروبی اعتصاب غذا می‌کند و خواستار محاکمه علنی شد تا ادعای تقلب و دیگر مسائل را اثبات کند.

این اعتصاب زلزله‌ای ایجاد کرد و بسیاری از زمامداران رژیم را تکان داد. حسین انصاری راد- رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس ششم در ۲۶ مرداد ۹۶ در نامه‌ای به سلطان خواستار رفع حصر شد و به صراحت نوشت که اگر مشکلی برای کروبی پیش آید، "این ضایعه برای کشور و جمهوری اسلامی و اسلام و مسلمانی و روحانیت و شخص مقام رهبری بسیار گران و غیر قابل جبران تمام می‌شود و زخمی خواهد بود که قابل التیام نخواهد بود...صلاح کشور و جمهوری اسلامی و الزامات رهبری حکیم ایجاب می‌کند که این گره باز شود و محصورین به وسیله‌ شخص رهبری آزاد شوند". انصاری گفت که اگر سلطان رهبران جنبش را آزاد نسازد و مشکلی برای آنان پیش آید، همه آنان را با مدرس و قائم مقام و امیر کبیر مقایسه خواهند کرد که سلطان وقت آنان را به قتل رساند. انصاری راد فراموش کرد از مشابهت رهبران جنبش سبز و دکتر محمد مصدق سخن بگوید (رجوع شود به مقاله‌های "آیت الله کاشانی: دکتر مصدق یاغی طاغی به دلیل ایستادن در برابر بیضه اسلام و عدم اطاعت از شاه باید اعدام شود" و "آیت الله خمینی: کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سیلی اسلام بر دکتر محمد مصدق بود").

درخواست حسین انصاری، سید محمد خاتمی، علی مطهری، و صدها تن دیگر، توپ را به زمین خامنه‌ای انداخت و او را مسئول آسیب‌ها و جنایت احتمالی کرد. خامنه‌ای شکست رهبران جنبش سبز را تجربه نخواهد کرد. سهل است، همین دولت و نمایندگان همین مجلس هم پیگیر رفع حصرند.

پنجم- بدون شک سید محمد خاتمی اینک دارای جایگاه ویژه‌ای در جامعه ایران است. او گرفتار انواع محرومیت‌های سلطانی است، اما سخنش و تقاضایش توسط اکثریت مردم و جوانان خریدار دارد. خاتمی با چنین موقعیتی، می‌کوشد تا خامنه‌ای را از مهلکه بازی باخت- برد نجات دهد و راهی در پیش او بگذارد که شکست بزرگ او را به بازی برد- برد تبدیل کند. خامنه‌ای می‌تواند ادعا کند که خاتمی به عنوان رهبر اصلاح طلبان- فرد مورد تأیید رهبران جنبش سبز- و کسی که با تأییدش حسن روحانی رئیس جمهور شد، از او تقاضا و درخواست کرده که رهبران جنبش سبز را آزاد سازد. بدین ترتیب راه بازی برد- برد گشوده شده است. گویی رهبری جنبش از او تقاضا کرده است. منتهی تقاضایی بدون عقب نشینی مورد مطالبه سلطان.

ششم- آیا سلطان به بازی برد- برد تن خواهد داد یا کینه توزی و انتقام گیری به او اجازه نمی‌دهد که خود را از این بحران بزرگ نجات دهد؟

اکبر گنجی

سلطان همچنان خواستار توبه خاتمی و رهبران جنبش سبز و اعلام عدم تقلب است. اما زمان کاملاً به زیان او پیش می‌رود. رهبران جنبش سبز روز به روز سالخورده تر و بیمارتر می‌شوند. خطر جدی جان آنان را تهدید می‌کند و این به زیان کل نظام سلطانی فقیه سالار است. اگر او از فرصتی که خاتمی برای بازی برد- برد برای او فراهم ساخت استفاده نکند، جمهوری اسلامی بازی برد - باختی را تجربه خواهد کرد که شکست عظیمی برای آن در پی دارد.

جامعه ایران در طی ۴ دهه اخیر تحولات ساختاری بزرگی را پشت سر نهاده است. این تحولات با ارزش‌ها و سبک زندگی مورد تأیید سلطان به هیچ وجه همخوانی نداشته و ندارد. زنان همه جا در حال تحمیل خود هستند. سلطان اجازه نداد تا روحانی ۳ تن از زنان را وزیر سازد، اما روحانی دستور داد تا ۳۰ درصد مدیریت‌ها به زنان واگذار شود و با وزرأ شرط کرده است که زنان به عنوان معاون وزیر منصوب شوند. توپ در زمین خامنه‌ای برای بازی برد- برد است. شاید هم مانند اکثر دیکتاتورها باخت بزرگ را طلب می‌کند.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ملت بازنده ولی مستعد بُرد

    داعش و داشیعه شبیه هم هستند. هر دو احکام قرون وسطایی که مقتضای عصر قرون وسطای اعراب بدوی بود را در دنیای مدرن پیاده میکنند. خشونت بی منطق همچو شلاق و سنگسار و اعدام دگراندیشان و اترداد و تکفیر... و دخالت امور شخصی همچو پوشش و عدم سپردنش به عرف و اخلاق جهان روایی، یعنی نقض حقوق بشر و سبک خصوصی انسانها. ولایت فقیه مطلقه، حتی غیر مطلقه اش، بر مبانی نادرستی پی ریزی شد، ضمن تضادش با تشیع و اسلام، متاسفانه فاقد کمترین وجوح مترقیانه و تعالی بخش برای انسان است. گاهی یک بدعت در دین و مذهبی که به شدت مداخله گر در جمامعه و سیاست است موجب رهایی بشریت از خرافات و ظلم و تباهی گری مذهبی میوشد مانند پروتستانیسم، اما ولایت فقیه بر عکس پروتستانسیم یک رویکرد متحجرانه رقیب وهابیت است که با اعمال قوانین متحجرانه همراه با استفاده ابزاری از محصولات تمدن مدرن و تحمیل هزینه های گزاف بیهوده، موجب افزایش رنج های بشری شده است. در حالی که هدف اصلی علم و فلسفه و عقلانیت و اخلاق جهان روایی کاهش رنج های بشری است.

  • ملت بازنده ولی مستعد بُرد

    اهمیت کار پژوهشی-انتقادی محسن کدیور، بسیار ارزمشند است، احتمالاً تا حال میدانیم خوانده اید یا شنیده اید که رسم فقه و مرجعیت شیعیان در مرود حکومت، عدم مداخله مستقیم و تصدی گری بود تا پیش ظهور خمینیسم. نشیع تا ظهور فاشیسم خمینسم، معتقد بود ولایت مختص امام معصوم است و اوست میتواند حدها را اجرا کند و نه شخص غیر معصوم. خمینی و جانشنانش و عمال مزدور یا مریدش با بدعت های بد ضد بشری و ضد شیعی گذاشت، او ظلم و فساد حکومتی توجیه شرعی کرد و بدترین ضربات را اعتقادات تشیع در ایران و بقیه جاها زد، در شور کثرالقوم و کثیرالسان (دهها اتنیک) تشیع و در اسلام همچو چسب نامرئیی انسجام ملی بود، ولی این انسجام نبی ملی که با عناصری از ملیت ایرانی پیش اسلام مانند جشنها و رسمات ملی-محلی تحکیم یافته بود همزمان هر دو مورد (اسلام و هویت ایرانی) هجمه و تخریب ونظام ولایی قررا رگفت و اکنون ایران در استان فروپاشی کامل کشوری قرار داده است. رسوا کردن ماهیت ضد شیعی و ضد رسم فقه و مرجعیت و انحراف تشیع به سمت حکومت ولایت فقیه به جای مساعد کردن جامعه (یعنی جامعه در همکاری با مدرنیته مستعدد نهضت کند تا از ظلم و فساد پاک شود، ولی در عمل حکومت ولایت فقیه به دلیل کمبود دانش و همچینی بی لیاقتی ظلم و فساد گسترش داد)، ولایت فقیه عملا کپی بردرای از وهابیت است. وهابیت در قرن 18 میلادی ظهور کرد و هنوز اقلیتی است ولی به پشتوانه رانت نفت و ثروت باداورده شاهزادگان وهابی، در جهان تررویسم اسلام سلفی توسعه میدهد، نمونه کپی برداری شده اش یعنی شیعه ولایی هم دارد همین گونه با وهابیت رقابت میکند.

  • ملت بازنده ولی مستعد بُرد

    پس چند دهه، از میان انبوه اطلاعات آغشته به روغ و تحریف، محققان و مولفان و تاریخ پژوهان ازاده و انسانیت دوستی بالاخره بخشی از پرده ها پس زدند و حقایقی روشن کرده اند. منتها نسل عموم مردم دچار کاهلی مطالعه هستند، فرسایش زنده مانی و نا امیدی از دست یابی به زندگانی، آنها خسته کرده و کم حوصله، ولی به لطف همت دنیای مجازی، به صورت تکه نوشتارهایی روشنگرانه، این نسل خسته و کم خوصله آگا کرده است. نوشتارهای سنگین و مطول برای افراد خاص است. این نوشته جات را عامه مردم حوصله خوانش ندارند، وظیفه دیگر را اطلاع رسانهای زبردست و هوشمند باید انجام دهد که با برشهای هوشمندانه و خلاق، با رفنس ، جملات نفز جدا و حتی بازآفرینی کنند از توشته جات مفصل، تا همچو شعارهایی که ضمن برافروختن شور موجب افازیش شعور هم بشود، نسل امروز مجهز به دانایی کنند.

  • امیرحسین دلسوز مردم

    خطرات بعد از انقلاب ملی:نقد غیر منصفانه حکومت ولایت فقیه ی خامنه ای خمینی وندیدن حسانات ان.واستفاده نکردن از انها تصمیم از روی احساسات و هیجان های انقلابی وامدن خشم تنفر از گذشتگان .اسلام گریزی واسلام ستیزی.وتبعات اجتماعی سالها بعد از انقلاب روشن میشود.انداختن تمام مشکلات روی حکومت و ندیدن مشکلات فرهنگی مردم...انچه در انقلاب 57 رخ داد.

  • امیرحسین دلسوز مردم

    خطرات بعد از انقلاب ملی:ظلم به خانواده های شهدا جنگ 8 ساله.دیکتاتوری دوباره ظواهر غرب.استفاده نکردن از مدیران کارامد و تجربه و پاکدست جمهوری ولایت فقیه عدم شایسته سالاری .اعدام کردن مسئولان قبلی نظام.وهر انچه در انقلاب 57 اتفاق افتاد.

  • امیرحسین دلسوز مردم

    #من از بسیجی نمیترسم.

  • امیرحسین دلسوز مردم

    ایه الله خمینی با بردن شاه خدمت بزرگی وبه مردم کرد.واز نوکری امریکا دراورد.ولی با وضع ولایت فقیه خیانت بزرگی به مردم ایران هم کرد.وبدترین اش این از افکارش قداست ساخت.تا کسی انها را زیر سوال نبرد.

  • امیرحسین دلسوز مردم

    ولایت فقیه نه پشتوانه عقلی دارد.نه نقلی.من زمانی که شیعه بودم هیچ وقت قانع نشدم.که امامان شیعه از ولایت فقیه بخواهند.

  • امیرحسین دلسوز مردم

    باید از الان فرهنگ دمکراسی تمرین کنیم.مثلا پناهیان و عالی وامثال اینها را یه یک روز دعوت کنیم واز کرامات خامنه ای بگوید.و ما منصفانه گوش کنیم.

  • امیرحسین دلسوز مردم

    باید بپذیریم این فرهنگ سیاسی بالا ایرانیان نیست که ثبات سیاسی اورده بلکه کدخدا سیاسی مثل ولایت فقیه است.که ثبات سیاسی اورده.اما باید یک بار برای همیشه این ریسک کنیم.که از دست ولایت فقیه راحت شویم.واز ترس مریضی نباید واکسن نزنیم.باید فکر کنیم ازادی بعد از ولایت فقیه چه خواهد بود.و مخاطرات بعد ان بپذیریم.

  • عوام خاص اندیش

    امثال من نوعی عوامی هستیمف ولی با تمام محرویمت و کمی بضاعت علم، در چند دهه مطالعات فهمیدیم یک چیزهایی. اصل انتقاد به اقای گنجی در کاربرد سطلان، افراطی است که احتمالا در کاربرد است. سطلانیم که تعریف شده مثلا ماکس وبر، البته هر عامی باسواد و اهل مطالعه میفهمد معنی سطلان چیست. اگر رغبیان یک دو صد یالی چندان سطلنیسم درک نکردند ولی شرقیان تا همین امروز سطلتنی واقعی تجربه میکنند. سطلان یعنی حاکم مطلقه العنان که خود را همچو خدا ، صاحب جان و مال و ناموس دیگران میداند، همین طور سطلاین تحت عناوین خلیفه و امی رو شیخ و ملک و شاه و پاشه... چننی کرده اند و یمکنند. این سطلا صفت استی از چند صفت ولی فقیه و نام مترادف و معادل ولی فقیه. چرا ولی فقیه این صفت سطانی از سنت و ارث نمیگرد بلکه بهانه اش دین و مذهب است. اخیار جناب محسن کدیور در سایتش بخش سانسور شده رساله حائری شیرازی موسس حوزه علمیه قم منتشر که استاد استاد همین خمینی و خامنه ای و امثالهم است و آشکار ولایت فقیه مردود دانسته است. این گفتن سلطانیسم بدون ذکر ولی فقیه مطلقه موجب سوأتفاهم میشود. این طور شاید بعضی وقتها گفت: ولی فقیه مطلقه سلطان صفتانه!

  • Molla

    مواضع آقای گنجی بسیار متضاد و با عرض پوزش خنده‌دار است و هر چهار سال یکبار در یک سیکل معیوب تکرار می‌شوند. اصرار تعجب‌برانگیز برای شرکت در تمام انتخابات این رژیم قبل از انتخابات، و بعد از انتخابات هیچ گره‌ای از گره‌های کور این مردم باز نمیشود و ایشان هم یک جواب بیشتر ندارند : اینکه خامنه‌ای نمی‌گذارد ! به مدت 4 سال تمام کاسه و کوزه‌ها را سر خامنه‌ای میشکانند، تا موقع انتخابات بعدی و دوباره مشارکت و .... ابتدا ایشان باید توضیح بدهند برای حل مشکل به اصطلاح سلطان چه راهکاری دارند؟ و با وجود این سلطان و هیچ‌کاره بودن رئیس جمهوری این همه اصرار برای شرکت در انتخابات برای چیست ؟ عین این سوال در تلویزیون بی‌بی‌سی از ایشان پرسیده شد و ایشان با طفره رفتن از دادن جواب امتناع ورزیدند. با توجه به اینکه حاکمیت داخل همیشه شعار "صفوف دشمن شکن" و "مشارکت گسترده" در انتخابات را شعار می‌دهد، و با توجه به گذشته آقای گنجی در ابتدای نظام آیا این شبهه پیش نمی‌آید که ایشان خط و خطوط خود را از جایی احتمالاً داخل حاکمیت می‌گیرند ؟؟

  • ایراندوست

    اینکه خاتمی سراغ کدخدا را میگیرد چون بخشی از افراد ده با او هستند دلیلی‌ بر رهبری او در جنبش به اصطلاح سبز و در این دعوای سلیقه ایی نیست، کدخدا او را به پشیزی نمیگیرد. یک نفر باید خاتمی را از حصر کشوری (=ممنوع الخروجی، غیر حصر خانگی) نجات دهد. خاتمی فردی است بزدل که هیچوقت به هم لباسی‌هایش پشت نمیکند ! مردی در آب نمک جمهوری اسلامی ! فکر نمیکنم که در صورت مطرح شدن خاتمی و قدرت؟ گرفتن او در این نظام، حتا افراد سینه چاک اصلاح طلب مقیم خارج از کشور، چون نویسنده این مقاله، شهامت و جرئت رفتن به ایران و تلاش برای آزادی سیاسی و مبارزه با سلطان‌های آینده در ایران را داشته باشند !

  • شاهد

    3: گلاویز شدن گنجی با خامنه ای و فراموشی ایده لوژی سرکوب اسلامی بتدریج سخن گنجی را شبیه به تضاد شخصی بین او و خامنه ای کرده است و نظریه "سلطانی " نامیدن حکومت اسلامی را از نفس انداخته است . درک درست حاکمیت سیاسی به کنشگران امکان می دهد بدرستی شرایط تداوم و چگونگی مهار ان به قصد گسترش " سپهر عمومی سیاست " درک کنند . عدم درک صحیح حکومت اسلامی ایران در سالهای اول به قدرت رسیدن موجب شد که کنشگران نقش تداوم جنگ برای این حکومت در گسترش جنبش تو تالیتر شیعی تشخیص ندهند و از قدرت حکومت در اتکا بر توده ها برای سرکوب باز بمانند که سرانجام به کشتار سال 67 و نابودی کنشگران سیاسی انجامید که خمینی را مستبد " سلطان " ساده ای می دانستند که قادرند او را به سادگی فشل کنند یا از قدرت خلع نمایند . شباهتی تام به نگرش کمونیست های المانی در زمان بر امدن هیتلر . اکنون نیز " اصلاح طلبان " با توهم محدود کردن قدرت " سلطانی" خامنه ای و فراموشی عمدی ایده لوژی توتالیتر شیعی حکومت به فجایعی چون سرکوب خیابانی زنان و جوانان . سرکوب فضای " خصوصی " و " عمومی " و گسترش پلیس سیاسی سپاه و سایر ارگان های ایده لوژیک در اقتصاد و اجتماع که خصلت حکومت شبه توتالیتر شیعی ایران است بی اعتنا هستند . گنجی نیز می کوشد با مسئول نشان دادن " سلطان " خامنه ای مسئله را ساده کند . پاسخ گنجی در مورد حصر از دیدگاه حکومت اسلامی را حائری امام جمعه سابق فارس بدرستی داد " شکستن حصر بدون توبه حصر شدگان باعث می شود نظام به راشیتیسم مبتلا شود "

  • شاهد

    ا:تاکید مدام اکبر گنجی بر " سلطان " نامیدن خامنه ای موجب شده است که بحق کسانی از او بپرسند ایا با الصاق وازه سلطان به او قصد ندارد ایده لوژی مذهبی که از بدو به قدرت رسیدن حکومت اسلامی مسئول سرکوب مردم بوده است را از نظر دور کند ؟. آیده لوژی که با برامدن ایت الله خمینی در سپهر سیاست ایران ظاهر شد و موجب تداوم جنگ .کشتار سال های 58 تا 67 شد . گنجی در تمام این سالها پیرو خمینی بوده است و از کادر های حکومتی اسلامی ایران . خامنه ای چندین بار بدرستی خطاب به " اصلاح طلبان تکرار کرده است که اگر ایت الله خمینی زنده بود حکم همه دست اندرکاران جنبش اعتراضی سال 88 اعدام بود و من با حصر کروبی و موسوی و رهنورد بر انها منت نهاده ام . تداوم حکومت اسلامی در اتکا به ایده لوژی شیعی گری تمامیت خواه و سرکوب مدام حوزه خصوصی و عمومی زندگی مردم نیازمند توضیح ساختار سیاسی حکومتی است که از انچه ماکس وبر در نطریه حکومتی "سلطان " نامید بر نمی اید . 2: ماکس وبر در توضیح حکومت سلطانی شیوه بر امدن حاکم و حکومت داری انرا به " سنت " منتسب می کند .گنجی توضیح نمی دهد که برامدن حکومت اسلامی ایران با جنبشی توده ای خیابانی و رهبری که معتقد است حفظ ولی فقیه از حفظ امام زمان واجب تر است و لی فقیه می تواند احکام ثا نویه اسلام همچون نماز و روزه و حج ابطال کند .سپس اتکا مدام حکومت بر جنبش های خیابانی به قصد سرکوب و تاکید مدام خامنه ای بر شیوه " انقلابی " چه ربطی به بر امدن حکومت "سلطانی " بر پایه سنت و تداوم ان بر پایه " سنت " همچانکه ماکس وبر می گوید دارد ؟.