فلسفه گردشگری
فلسفهی گردشگری از شاخههای بسیار نوپدید در فلسفه است. از آنجا که گردشگری راهی برای ارتباط، گفتوگو، شناخت و آشنایی است، سویههای فلسفیِ مهمی دارد

گردشگران در دیدار از حافظیه (شیراز)
فلسفهی گردشگری از شاخههای بسیار نوپدید در فلسفه است. از آنجا که گردشگری راهی برای ارتباط، گفتوگو، شناخت و آشنایی است، سویههای فلسفیِ مهمی دارد؛ گردشگری از راه آشناسازیِ فرهنگها و مردمان با همدیگر رواداری انسانها را افزایش میدهد، احساس بیگانگی را کاهش میدهد و صلح و آشتی را به جای جنگ و دودستگی مینشاند. همچنین گردشگری سویههای فلسفیِ مهمی از نظرگاههای زیباییشناسی، اخلاق، و شناختشناسی دارد. نوشتار پیشِرو فلسفهی گردشگری را معرفی میکند.

گرچه دانشِ گردشگری فزایندهوار رشد کرده است، برخی قلمروهای دانش در زمینهی گردشگری ناتناورده باقی ماندهاند و با کمی بررسی درخواهیم یافت که فلسفهی گردشگری یکی از این قلمروها ست. سه پرسشِ بنیادین در سه قلمروِ فلسفی در زمینهی گردشگری پرسیدنی ست: پرسش از حقیقت، پرسش از زیبایی، و پرسش از فضیلت.
کسانی اینجا و آنجا بطور پراکنده به دو قلمرو از این سه قلمرو – یعنی حقیقت و فضیلت – پرداختهاند؛ روششناسی مهمترین انگیزه برای پرداختن به حقیقت بوده و مسئلهی پایایی[1] هم گاهی پرسشهایی دربارهی فضیلت برانگیخته است. اما، اگر از نوشتهی دِباتون در سال ۲۰۰۳ با عنوانِ «هنرِ مسافرت» صرفِنظر کنیم، [2] توجه به پرسمانِ زیبایی در زمینهی گردشگری بسیار اندک بوده است. این عجیب است چراکه در جهانِ معاصر گردشگری یکی از مهمترین آفرینشگرهای صورتها بوده است. در مقیاسِ کوچک، گردشگری رهآوردها و تصویرها و عکسها را آفریده، بر سبکِ پوشش تأثیر گذاشته، نشانهها و نیز بینظمیهای زبانی پدید آورده، ساختمانهایی (رستورانها، پایانهها، اقامتگاهها، نمایشگاهها و موزهها) را پدیده آورده و بر معماریِ داخلی و بیرونیِ آنها هم تأثیر گذاشته است. در مقیاسِ بزرگ هم گردشگری بخشهایی از جهان را به دریاکنارها و اسکیگاهها و شهرهای گردشگری بدل کرده که برای نمونه لاسوگاس یکی از آنها ست، و همچنین به برکتِ گردشگری بوده که برخی سرزمینها و برخی مناطقِ شهری ارج و اهمیت یافته و پاسداری شده و برخی دیگر چنان توسعه یافته که سراپا دگرگون شدهاند.
واژههای «توسعه»[3] و «برنامهریزی»[4] خود نشان میدهند که ما علاقهمند و توانا هستیم که بر چگونگیِ رشدِ گردشگری در آینده تأثیر بگذاریم و نیز نشان میدهند که هدفهای مشخص و سنجیدهای پیشارویِ توسعه هست. در مقابلِ این درک از گردشگریِ جهانی که بر برنامهریزیِ بخردانه استوار است، جامعهشناسِ نامآشنا آنتونی گیدنز اصطلاحِ «جهانِ افسارگسیخته» را عنوانِ کتاب و مجموعهای از سخنرانیهایش قرار داده است. او این اصطلاح را به کار گرفته تا جهانی را وصف کند که شتابان و مهارناپذیرانه توسعه مییابد. گیدنز در کتابش خاطرنشان میکند که فیلسوفانِ پسا-روشنگری همه باور داشتند که «با توسعهی دانش و فناوری، جهان در آینده باثباتتر و منظمتر خواهد شد». اما گیدنز به این واقعیت پی میبَرد که:
امروزه جهانِ ما چندان شبیه به چیزی نیست که آنان پیشبینی میکردند. بهجای آنکه هرچه بیشتر در فرمانِ ما باشد، از فرمانِ ما خارج شده است – جهانی افسارگسیخته.[5]
امروزه گردشگری تا اندازهی بالایی به شیوهای برنامهریزینشده و مهارناپذیر گسترش مییابد. از همین رو میتوانیم با وامگیری از گیدنز از «گردشگریِ افسارگسیخته» سخن بگوییم، چراکه گردشگری نیز چون بسیاری از امورِ دیگر در محیطِ اقتصادیِ نو-لیبرال رشد میکند که تا اندازهی بالایی مهارناشده است و نمیتوان آن را بهطور کامل برنامهریزی و مدیریت کرد. آدام اسمیث از «دستِ ناپیدا» سخن گفته و این تعبیر در اینجا هم به کار میآید چراکه نو-لیبرالیسم جهان را به شیوهای میآفریند و شکل میدهد که به چشمِ ما عادی و برنامهریزینشده مینماید انگار که شیوهی طبیعی همان است و گزینهی دیگری در کار نیست. به نظر میرسد گردشگری هم بیآنکه چندان کوششِ آگاهانهای در کار باشد توسعه مییابد. افزون بر این، دانشِ اقتصاد معمولاً اهمیت داشتنِ بیطرفی در پژوهش را از یافتههای خود میداند. اما در نو-لیبرالیسم هم ارزشهایی مضمر است. فردگرایی، رقابت، فناوری، ارزش ذاتی دادن به بازار و (پس از آدام اسمیث) این باور که به دنبالِ منفعتِ فردی بودن برای جامعه هم مفید است. حتا ممکن است کسی بگوید نو-لیبرالیسم ارزشهایی چون «نتیجهبخشی» و «مصرفگرایی» و «سوددهی» را ترویج میکند که درست در مقابلِ سه انگارهی «حقیقت»، «زیبایی» و «فضیلت» هستند. بهویژه نتیجهبخشی ارزشی بسیار پرزور است چون، چنانکه لیوتارد شرح داده، نیرویی است که دانشِ فناورانه را به پیش میراند. نتیجهبخشی (بیشترین برونداد در ازای کمترین درونداد) بر فناوری فرمان میراند و این نکته از این جهت اهمیت دارد که «به این صورت ثروت و بازده و حقیقت یکی میشوند».[6] در اینجا دانشِ سودبخش مطلوب است طوری که:
دلیلآوری و برهانآوری... در بازیِ زبانیِ دیگری جای میگیرد که در آن هدف نه حقیقت بلکه نتیجهبخشی است – یعنی بهترین معادلهی درونداد/برونداد.[7]
از این تحلیل برمیآید که مطالعهی حقیقت در زمینهی گردشگری بهطور خاص اهمیت دارد.
این هم خود کاری فلسفی است که بتوانیم خودمان را در جهانِ گردشگری که افسارگسیخته پیش میرود بیابیم و همهنگام رانههای نیرومندِ نو-لیبرال در آن را شناسایی و نقد کنیم. چراکه فلسفیدن در سادهترین معنا این است که بتوانیم خود را از جهانِ شلوغ و درگیر بودن با ساختنها و انجامدادنها بیرون کشیم، که بتوانیم خود را از مشغولیتها رهایی بخشیم و مکث کنیم تا جانی تازه بگیریم و بیندیشیم بهویژه به معنا و هدف. واژهی «فلسفه» از اصطلاحی یونانی گرفته شده که «عشق به حکمت» معنا میدهد و این واژه در واژهنامهی فشردهی آکسفورد[8] چنین تعریف شده است:
حکمت یا دانش را جستن، بهویژه حکمت یا دانشی که سروکار دارد با هستیِ بنیادین یا علتهای آغازین و اصول چیزها و ایدهها و درک و شناختِ انسانی نسبت به آنها، پدیدههای فیزیکی (فلسفهی طبیعی)، و فلسفهی اخلاق؛ آموزشِ عالی (دکترای فلسفه)؛ نظامِ فلسفی؛ نظامِ اصلها برای ساختِ زندگی؛ آرامش، وقار.
این تعریف را چو بگشاییم باز پرسشهای بیشتری سر میگشاید: حکمت چیست؟ دانستن چیست؟ هستی چه سرشتی دارد؟ چرا برخی چیزها زیبا و دلپسند به شمار میآیند؟ اخلاق چیست و نیک و بد کدام اَند؟ چه خواستههایی مطلوب است؟
دانش گردشگری
بسیاری میپندارند که گردشگری موضوعی تازه در پژوهش و کارِ دانشگاهی است، اما این دانشپهنه گرچه بهنسبت جوان است دستاوردهای خوبی داشته است. برای نمونه، «سالنامهی پژوهشهای گردشگری» از سال ۱۹۷۳ مقالههای پژوهشی منتشر کرده، بیش از ۵۰ نشریهی پژوهشی در زمینهی گردشگری منتشر میشود و پژوهشی تازه از سوی بنیادِ CABI حدودِ ۵۰۰۰۰ اثر (بیشتر مقاله اما همچنین کتاب و فصلِ کتاب) را تحتِ سرعنوانِ گردشگری ثبت کرده است. همچنین بسی همایشها در این زمینه برگزار شده است. تارنمای آمازون بیش از ۷۵۰۰ کتاب را فهرست میکند که واژهی گردشگری را در عنوانِ خود دارند. اما دانشی که بدین سان تولید میشود بیشتر از سنخی ست که میتوان آن را دانش افزایشی نامید، یعنی دانشی که نظریهها و بینشها و برداشتها دربارهی پدیدهی گردشگری را پدید میآورد یا اصلاح میکند.
اما همچنین میتوانیم در روندِ تولیدِ دانشِ گردشگری باریک شویم و با ریزنگری بسنجیم که دانستن چیست. چنان مطالعهای شاید بهویژه در زمینهی گردشگری بایسته باشد، یعنی در پهنهای که در آن انفجارِ اطلاعات را شاهدیم که از طریقِ توسعهی پرشتاب در رسانهها و ارتباطاتِ دیجیتال ممکن شده است. برای نمونه، وقتی واژهی «گردشگری» را در گوگل جستوجو میکنیم ۱۶۶ میلیون درایه پیدا میشود که همهی نُمودهای گردشگری – تارنماها، تصویرها، بلاگها، پستها، ویدئوها، گروههای بحث، و دیگرها – را شامل میشود. مسئلهی اطلاعاتِ اینترنتی خود به شماری از پرسشها دامن میزند که باید پاسخ یابند.
تحلیل مفهومهای گردشگر و گردشگری
مبناییترین پرسشها دربارهی قلمرو و چارچوب است: از مفهومهای «گردشگر» و «گردشگری» چه مراد میشود؟ چگونه این مفهومها را میسازیم و مرزهای آنها کدامند؟ ساختنِ چنین مفهومهایی چه پیآیندهایی دارد و پژوهش در این زمینه چهها را شامل میشود و چهها را شامل نمیشود. دومین دسته از پرسشها که باید پاسخ یابند دربارهی معنای خودِ شناخت است: دانستن چیست و چگونه حقیقت، اظهار، دروغ و تبلیغات را از هم بازشناسیم؟ این بحث با افلاتون آغاز شد همو که گفت شناخت عبارت از باورِ صادقِ موجه است.
پرسشهای مفهومی نیز از نظر فلسفی بسیار پرارجاند. واژههای «گردشگر» و «گردشگری» به چندین معنا به کار میرود. مسائلی هم در زمینهی تولیدِ دانش در زمینهی گردشگری اهمیت دارند: چگونه چیزی را میدانیم (شناختشناسی)؟ و آن دنیای گردشگری که میخواهیم بشناسیم چه سرشتی دارد (هستیشناسی)؟
چنین مینماید که بسیاری خوش دارند خود را مسافر بدانند و نه گردشگر. برای همین است که کسانی ترجیح میدهند مفهومهای جایگزینی چون «جابهجایی»[9] را به کار برند که نسبت به «گردشگری» دامنهی بسیار گستردهتری دارند.[10] اسکات مککابه نشان میدهد که این نکته پیآوردهای مهمی برای پژوهش در زمینهی گردشگری دارد. میتوان پرسید که چه پیوندهای مسئلهانگیزی هست میانِ کاربردهای واژهی گردشگر وقتی در صنعت به کار میرود، وقتی در آموزش و پژوهشِ دانشگاهی به کار میرود، و وقتی غیرمتخصصان در گفتوگوهای معمولی آن را به کار میبرند. علاقهی مککابه به این موضوع تا اندازهای به این دلیل است که میخواهد گفتمانی جاافتاده را شناسایی کند که «گردشگر» را با دلالتهای ناخوشایند همراه کرده است؛ او میخواهد نشان دهد که چگونه گردشگران کردوکارهای خود و دیگران را چونان رَویههای اجتماعی میسازند، و میخواهد هشدار دهد که کار با مقولهای که سخت با معنای خاصی اشباع شده چه پیآمدهایی دارد. مککابه استدلال میکند که علوم اجتماعی در زمینهی گردشگری، و بهویژه خوانشهای پسامدرن و پساساختارگرا از گردشگری (و نیز پژوهش جامعهشناختی و روانشناختی که از نظرگاهی قومنگارانه و کیفی برخاسته است) اغلب قادر نیست رفتار گردشگران را فهم کند. به نظر میرسد این نقد از ایدهی «پاد-گردشگر»[11] که جکوبسن[12] طرح کرده مایه گرفته باشد. [پاد-گردشگر به آن دسته از گردشگران گفته میشود که با شلوغ شدنِ مناطق گردشگرپذیر مخالف هستند؛ آنان معتقدند که هرچه شمار گردشگران در یک منطقه بیشتر شود احتمال تجربههای تازه و اصیل کمتر میشود.] مککابه نتیجه میگیرد که اصطلاح «گردشگر»[13] چندان چیزی فراتر از یک ابزار زبانی یا یک ساخت ایدئولوژیک یا سیاسی نیست. از این رو ما باید در کاربرد این اصطلاح بسیار احتیاط به خرج دهیم.[14]
منبع:
Tribe, J. (Ed.). (2009). Philosophical issues in tourism (Vol. 37). Channel View Publications. pp. 3-7.
پانویسها
[1] sustainability
[2] Botton, A. D. (2002). The art of travel. London: Hamish Hamilton.
[3] Pearce, D. (1995) Tourist Development. Harlow: Longman.
[4] Gunn, C. (1994) Tourism Planning. New York: Taylor and Francis.
[5] Giddens, A. (2002) Runaway World. London: Profile Books. p. 2.
[6] Lyotard, J. (1984) The Postmodern Condition: A Report on Knowledge. Manchester: Manchester University Press. p. 45.
[7] Lyotard, J. (1984) The Postmodern Condition: A Report on Knowledge. Manchester: Manchester University Press. p. 46.
[8] Concise Oxford Dictionary
[9] mobilities
[10] Bernstein, B. (1971) On the classification and framing of educational knowledge. In M. Young (ed.) Knowledge and Control: New Directions for the Sociology of Education (pp. 47-69). London: Collier-Macmillan.
[11] Anti-tourist
[12] Jacobsen, J. (2000) Anti-tourist attitudes: Mediterranean charter tourism. Annals of Tourism Research 27, pp. 284-300.
[13] anti-tourist
[14] McCabe, S. (2005) Who is a Tourist? A critical review. Tourist Studies 5 (1), pp. 85-106.
◄ بیشتر بخوانید: از ر.رمضانی
- دیوید ثورو، زبان درختان
- جُرمشناسی سبز: سرمایهداری چگونه زیستبوم را نابود میکند؟
- تبارشناسی «حیاتوحش»؛ پیوندها میان انسان و مکان
- عاج: قدرت و شکار در آفریقا
- چرا کره زمین ظرفیت افزایش جمعیت را دارد؟
- تفاوت اقلیم و آبوهوا: درآمدی بسیار کوتاه
- اندیشیدن همچون کوهستان
- انرژی و اقلیم به زبان ساده
- اخلاق زیستمحیطی، اخلاق سرزمین: میراث آلدو لئوپولد
- چرا بومشناسی مهم است؟
- تماس بیشتر علم و قانون؛ قانونهای زیستمحیطی
نظرها
نظری وجود ندارد.