فاحشگی سینما یا سینمای هنری؟
<p>محمد عبدی - «کات» ساخته امیر نادری به‌رغم اصرار فیلمساز بر دل کندن از فیلم‌های قبلی و همین‌طور ریشه‌ها و زبان مادری‌اش و تلاش آشکار برای «جهانی شدن»، ادامه دنیای‌‌ همان فیلمسازی است که حرف‌ها و ایده‌هایی برای گفتن دارد، اما در طرح و پرداخت آن‌ها موفق نیست. </p> <!--break--> <p>«کات» که در ژاپن با تهیه‌کننده و بازیگران ژاپنی ساخته شده، چه در قصه و چه پرداخت، در ظاهر کاملاً حال و هوای این کشور شرق آسیایی را بازتاب می‌دهد، اما در ‌‌نهایت حکایت امیرو یا دونده تنهایی است که در مناسبات این دنیا به دنبال گریز و گزیری‌ست است که برای رسیدن به آن عکس‌العملی به غایت تلخ را در پیش می‌گیرد؛ شاید درست مثل خود فیلمساز.</p> <p> </p> <p>«کات» در واقع ایده درخشانی دارد: کسی که به تمام معنی عاشق سینماست، برای این عشق تقاص پس می‌دهد. این عشق زیبا‌ترین لحظه‌های فیلم را شکل می‌دهد و برای عاشق سینمایی که فیلم‌های مورد اشاره و صحنه‌های آن‌ها را می‌شناسد، لحظات لذت‌بخشی را رقم می‌زند و حتی نوعی همذات‌پنداری زیبا را سبب می‌شود؛ چه آنجا که عاشق با آپارات صحنه‌هایی از فیلم اوگتسومونوگاتاری را بر روی بدن عریان خودش می‌اندازد (در واقع با سینما عشقبازی می‌کند) یا چه جایی که فیلم از فضای رنگی‌اش فاصله می‌گیرد و به جهان دیگرتری که شاید در باور فیلمساز پاک و مقدس است پا می‌گذارد، به همین دلیل فیلم سیاه و سفید می‌شود تا همراه با شخصیت اصلی، تک تک سر قبر سه بزرگ سینمای ژاپن- میزوگوچی، اوزو و کوروساوا- حاضر شود و عشق به سینمای واقعی را با ما قسمت کند.</p> <p> </p> <p>اما مشکل از جایی آغاز می‌شود که فیلمساز از بیان این عشق خالص فاصله می‌گیرد و به شعار پناه می‌برد. در واقع نادری می‌خواهد همه عشقش به سینما و در عین حال نفرتش از آن (از تجارت غالب بر سینما و مشکلات فیلمسازی مستقل و غیرتجاری) را در یک فیلم خلاصه کند. «کات» در واقع بازتاب تمام مشکلات مالی نادری برای فیلمسازی و در واقع گونه‌ای حدیث نفس است. <br /> </p> <blockquote> <p><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/mohabdamnc03.jpg" />محمد عبدی: «کات» از‌‌ همان دقایق اول، مستقیم و بدون پرده‌پوشی به شعار پناه می‌برد.</p> </blockquote> <p>حدیث نفس گفتن در سینما البته هیچ ایرادی ندارد، اما قضیه از جایی مشکل پیدا می‌کند که تمام فیلم به یک عکس‌العمل شعاری به شرایط حال فیلمساز بدل می‌شود (درست مثل فیلم آخر بیضایی که تنها به یک عکس‌العمل به شرایط موجود خلاصه می‌شد و فاصله بسیار داشت از جهان غنی و ستایش‌برانگیز غالب فیلم‌هایش).</p> <p> </p> <p>به همین دلیل فیلم از‌‌ همان دقایق اول، مستقیم و بدون پرده‌پوشی به شعار پناه می‌برد. شخصیت اصلی فیلم - که در واقع حرف‌های نادری را بر زبان می‌آورد- با بلندگویی در دست در خیابان شعار می‌دهد که سینما مقدس است. او در بلندگو فریاد برمی‌آورد که عده‌ای کثافت سینما را برای پول درآوردن به دست گرفته‌اند و «سینما فاحشه نیست، سینما هنر است»! <br /> </p> <p>کار به همین صحنه زائد و شعاری ختم نمی‌شود. زمانی که شخصیت اصلی در قبال پس دادن پولی که برادرش از مافیای ژاپن برای فیلمسازی او قرض کرده و حالا وقتی او برای اولین بار با کتک خوردن داوطلبانه و در واقع به کیسه بوکس این مافیا بدل شدن، می‌خواهد در قبال هر ضربه‌ای که می‌خورد، پول جمع کند تا این قرض را بازپرداخت کند (همان تقاص عشق به سینما که اشاره شد) باز صحنه مشابه‌ای تکرار می‌شود و او این‌بار در بالکن خانه‌‌ همان حرف‌ها را مثل کسی که با دیوار حرف می‌زند، این‌بار برای خودش تکرار می‌کند. او فریاد می‌زند که از سینما چیزی جز سرگرمی باقی نمانده و رسماً از تماشاگران می‌خواهد که «با رفتن به تماشای فیلم‌های مستقل از سینمای واقعی حمایت کنند»!</p> <blockquote> <p> <img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/mohabdamnc04.jpg" />«کات» روایتگر عشق به سینما و بیانگر تاوان این عشق است. فیلمی با لحظات لذت‌بخش که آرزوی جهان دیگرتری را دارد.</p> </blockquote> <p>این نوع حرف زدن مستقیم و پیام دادن در واقع دقیقاً ضد سینمای کلاسیکی است که فیلمساز از ابتدا تا انتهای فیلم با ستایش از آن یاد می‌کند. «پیام»‌های فیلم به همین‌جا ختم نمی‌شود. در صحنه‌ای از فیلم، قهرمان آن با خوردن هر ضربه نام یک فیلم را بر زبان می‌آورد و آنقدر این صحنه کش می‌یابد که تمام مضمون آن مضحک می‌شود. در حالی‌که فیلم اصلاً و اساساً نیازی به این پرداخت سطحی و اشاره‌های مستقیم ندارد و با حذف تمام مونولوگ‌های شعاری و صحنه‌هایی از این دست می‌تواند به فیلمی به مراتب دیدنی‌تر بدل شود.</p> <p> </p> <p>اما فیلمساز که به‌نظر می‌رسد در چنبر بده بستان‌های مالی سینما گرفتار آمده، می‌خواهد به هر نحو ممکن «حرف» خود را بزند. در واقع شاید تمام ایده و فضای فیلم بیش از آنکه عشق به سینمای کلاسیک و ۱۰۰ فیلم برگزیده نهایی فیلمساز باشد (که در آخر فیلم با هر ضربه نام فیلمی بر روی پرده نوشته می‌شود)، نفرت او را از محیط کثیف فیلمسازی و بده‌بستان‌های نفرت‌انگیز مالی آن عیان می‌کند. <br /> </p> <blockquote> <p><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/mohabdamnc02.jpg" />نمایی از «کات»، ساخته امیر نادری در جشنواره فیلم تورنتو با یک ایده درخشان و «کارگردانی شسته رفته»</p> </blockquote> <p>هرچند نمایش نفرت غالباً چندان جذاب و دیدنی از کار در نمی‌آید (مثل‌‌ همان فیلم بیضایی)، اما باز می‌توان نفرت را هم به شکل هنری و فارغ از شعار طرح کرد. در واقع ایده کتک خوردن یک عاشق سینما- فرض کنید خود فیلمساز- از مافیای مالی، می‌تواند بازتاب استعاری و نمادین فیلمساز از اوضاع و اطرافش باشد، اما فیلمساز دل‌آزرده به این اکتفا نمی‌کند و گویی که فرصتی یافته تا همه غیض‌های خود را خالی کند، بلندگو به دست می‌گیرد و شعارهای سطحی و مضحکی را بر زبان می‌راند.</p> <p> </p> <p>جز این اما فیلمساز در تکنیک فیلمسازی و درآوردن صحنه‌های زد و خورد با نادری ۳۰سال پیش‌ (مثلاً در فیلم خام و سطحی «ساخت ایران») تفاوت آشکاری دارد و به‌جز چند صحنه اغراق‌آمیز (مثلاً جایی که در ابتدای فیلم مرد از دست پلیس فرار کرده و با دوستش حرف می‌زند؛ یا صحنه‌ای که تلفن زنگ می‌زند و رئیس مافیا در برداشتن گوشی تردید دارد؛ که هر دو اغراقی بیش از اندازه و غیر معمول دارند و باورپذیر نیستند) با کارگردانی شسته و رفته‌ای روبرو هستیم که ابایی ندارد نما‌هایش را از باشگاه مشت‌زنی (دیوید فینچر) یا گاو خشمگین (اسکورسیزی) وام بگیرد.<br /> <strong> </strong></p> <p><strong>در همین زمینه:</strong></p> <p><a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/5878">::صفحه ویژه پنج فیلم ایرانی در جشنواره فیلم تورنتو در رادیو زمانه::</a></p>
محمد عبدی - «کات» ساخته امیر نادری بهرغم اصرار فیلمساز بر دل کندن از فیلمهای قبلی و همینطور ریشهها و زبان مادریاش و تلاش آشکار برای «جهانی شدن»، ادامه دنیای همان فیلمسازی است که حرفها و ایدههایی برای گفتن دارد، اما در طرح و پرداخت آنها موفق نیست.
«کات» که در ژاپن با تهیهکننده و بازیگران ژاپنی ساخته شده، چه در قصه و چه پرداخت، در ظاهر کاملاً حال و هوای این کشور شرق آسیایی را بازتاب میدهد، اما در نهایت حکایت امیرو یا دونده تنهایی است که در مناسبات این دنیا به دنبال گریز و گزیریست است که برای رسیدن به آن عکسالعملی به غایت تلخ را در پیش میگیرد؛ شاید درست مثل خود فیلمساز.
«کات» در واقع ایده درخشانی دارد: کسی که به تمام معنی عاشق سینماست، برای این عشق تقاص پس میدهد. این عشق زیباترین لحظههای فیلم را شکل میدهد و برای عاشق سینمایی که فیلمهای مورد اشاره و صحنههای آنها را میشناسد، لحظات لذتبخشی را رقم میزند و حتی نوعی همذاتپنداری زیبا را سبب میشود؛ چه آنجا که عاشق با آپارات صحنههایی از فیلم اوگتسومونوگاتاری را بر روی بدن عریان خودش میاندازد (در واقع با سینما عشقبازی میکند) یا چه جایی که فیلم از فضای رنگیاش فاصله میگیرد و به جهان دیگرتری که شاید در باور فیلمساز پاک و مقدس است پا میگذارد، به همین دلیل فیلم سیاه و سفید میشود تا همراه با شخصیت اصلی، تک تک سر قبر سه بزرگ سینمای ژاپن- میزوگوچی، اوزو و کوروساوا- حاضر شود و عشق به سینمای واقعی را با ما قسمت کند.
اما مشکل از جایی آغاز میشود که فیلمساز از بیان این عشق خالص فاصله میگیرد و به شعار پناه میبرد. در واقع نادری میخواهد همه عشقش به سینما و در عین حال نفرتش از آن (از تجارت غالب بر سینما و مشکلات فیلمسازی مستقل و غیرتجاری) را در یک فیلم خلاصه کند. «کات» در واقع بازتاب تمام مشکلات مالی نادری برای فیلمسازی و در واقع گونهای حدیث نفس است.
محمد عبدی: «کات» از همان دقایق اول، مستقیم و بدون پردهپوشی به شعار پناه میبرد.
حدیث نفس گفتن در سینما البته هیچ ایرادی ندارد، اما قضیه از جایی مشکل پیدا میکند که تمام فیلم به یک عکسالعمل شعاری به شرایط حال فیلمساز بدل میشود (درست مثل فیلم آخر بیضایی که تنها به یک عکسالعمل به شرایط موجود خلاصه میشد و فاصله بسیار داشت از جهان غنی و ستایشبرانگیز غالب فیلمهایش).
به همین دلیل فیلم از همان دقایق اول، مستقیم و بدون پردهپوشی به شعار پناه میبرد. شخصیت اصلی فیلم - که در واقع حرفهای نادری را بر زبان میآورد- با بلندگویی در دست در خیابان شعار میدهد که سینما مقدس است. او در بلندگو فریاد برمیآورد که عدهای کثافت سینما را برای پول درآوردن به دست گرفتهاند و «سینما فاحشه نیست، سینما هنر است»!
کار به همین صحنه زائد و شعاری ختم نمیشود. زمانی که شخصیت اصلی در قبال پس دادن پولی که برادرش از مافیای ژاپن برای فیلمسازی او قرض کرده و حالا وقتی او برای اولین بار با کتک خوردن داوطلبانه و در واقع به کیسه بوکس این مافیا بدل شدن، میخواهد در قبال هر ضربهای که میخورد، پول جمع کند تا این قرض را بازپرداخت کند (همان تقاص عشق به سینما که اشاره شد) باز صحنه مشابهای تکرار میشود و او اینبار در بالکن خانه همان حرفها را مثل کسی که با دیوار حرف میزند، اینبار برای خودش تکرار میکند. او فریاد میزند که از سینما چیزی جز سرگرمی باقی نمانده و رسماً از تماشاگران میخواهد که «با رفتن به تماشای فیلمهای مستقل از سینمای واقعی حمایت کنند»!
«کات» روایتگر عشق به سینما و بیانگر تاوان این عشق است. فیلمی با لحظات لذتبخش که آرزوی جهان دیگرتری را دارد.
این نوع حرف زدن مستقیم و پیام دادن در واقع دقیقاً ضد سینمای کلاسیکی است که فیلمساز از ابتدا تا انتهای فیلم با ستایش از آن یاد میکند. «پیام»های فیلم به همینجا ختم نمیشود. در صحنهای از فیلم، قهرمان آن با خوردن هر ضربه نام یک فیلم را بر زبان میآورد و آنقدر این صحنه کش مییابد که تمام مضمون آن مضحک میشود. در حالیکه فیلم اصلاً و اساساً نیازی به این پرداخت سطحی و اشارههای مستقیم ندارد و با حذف تمام مونولوگهای شعاری و صحنههایی از این دست میتواند به فیلمی به مراتب دیدنیتر بدل شود.
اما فیلمساز که بهنظر میرسد در چنبر بده بستانهای مالی سینما گرفتار آمده، میخواهد به هر نحو ممکن «حرف» خود را بزند. در واقع شاید تمام ایده و فضای فیلم بیش از آنکه عشق به سینمای کلاسیک و ۱۰۰ فیلم برگزیده نهایی فیلمساز باشد (که در آخر فیلم با هر ضربه نام فیلمی بر روی پرده نوشته میشود)، نفرت او را از محیط کثیف فیلمسازی و بدهبستانهای نفرتانگیز مالی آن عیان میکند.
نمایی از «کات»، ساخته امیر نادری در جشنواره فیلم تورنتو با یک ایده درخشان و «کارگردانی شسته رفته»
هرچند نمایش نفرت غالباً چندان جذاب و دیدنی از کار در نمیآید (مثل همان فیلم بیضایی)، اما باز میتوان نفرت را هم به شکل هنری و فارغ از شعار طرح کرد. در واقع ایده کتک خوردن یک عاشق سینما- فرض کنید خود فیلمساز- از مافیای مالی، میتواند بازتاب استعاری و نمادین فیلمساز از اوضاع و اطرافش باشد، اما فیلمساز دلآزرده به این اکتفا نمیکند و گویی که فرصتی یافته تا همه غیضهای خود را خالی کند، بلندگو به دست میگیرد و شعارهای سطحی و مضحکی را بر زبان میراند.
جز این اما فیلمساز در تکنیک فیلمسازی و درآوردن صحنههای زد و خورد با نادری ۳۰سال پیش (مثلاً در فیلم خام و سطحی «ساخت ایران») تفاوت آشکاری دارد و بهجز چند صحنه اغراقآمیز (مثلاً جایی که در ابتدای فیلم مرد از دست پلیس فرار کرده و با دوستش حرف میزند؛ یا صحنهای که تلفن زنگ میزند و رئیس مافیا در برداشتن گوشی تردید دارد؛ که هر دو اغراقی بیش از اندازه و غیر معمول دارند و باورپذیر نیستند) با کارگردانی شسته و رفتهای روبرو هستیم که ابایی ندارد نماهایش را از باشگاه مشتزنی (دیوید فینچر) یا گاو خشمگین (اسکورسیزی) وام بگیرد.
در همین زمینه:
نظرها
بهمن
فیلمسازان ایرانی فکر می کنند چون ساختن فیلم شعاری درباره ایران در خارج خریداری دارد و توی جشنواره ها به به و چه چه تحویل می گیرد، لاجرم هر فیلم شعاری هم همین است. حال آنکه در افتخارات سینمایی ایران بیش از هر چیز سیاست دخیل است نه استعداد سینماگر.
D.T
دونده و طعم گیلاس...بهترین فیلم های تاریخ سینمای ایران. آب، بــاد، خـاک : بهترین تدوین در سینمای ایران. یک بار دیگر سکانس آخرش را ببینید، یک فریم کم یا زیاد ندارد. هر جای دونده که خواستید چشم بسته استپ بزنید، یکی از بهترین تصاویر زندگی تان را خواهید دید. امیر نادری بزرگترین فیلمسازی ست که گمنام مانده است. شراب های با اصالت زمان می برد تا گیرایی اش درک شود اما بنجل های فرهنگی با همه ی جوایزشان، تا 200 سال دیگر اثری از نامشان نیست. امیرو بدو بدو امیرو تو همیشه اول از همه رسیدی و مطمئن باش اول از همه می رسی به قلــه. دیگران با هواپیما و هلیکوپتر می رن ، تو با پاهای خودت رفتی .... D.T بچه ی آبادان