ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

تولد، غیبت و ظهور منجی در "اصول کافی" (۲)

در قسمت اول این نوشته بر اساس روایات اصول کافی گفته شد، فقط چهار نفر شهادت به وجود امام دوازدهم در زمان امام عسکری دادند و گفته شد در این کتاب هیچ اثری از وجود و نقش نواب خاص و ویژگی هر کدام (به باور شیعیان) به چشم نمی‌خورد بلکه سخن از وکلای زیادی برای جمع آوری خمس و… است و همین مسئله نشان می‌دهد، برساختن نواب خاص و عام، کارعلمای شیعه بعد از شیخ کلینی است.

صالح نظری − شیخ کلینی صاحب اصول کافی خود در دوران تولد و غیبت امام دوازدهم شیعیان زندگی می‌کرده اخبار و اطلاعات او دست اول محسوب می‌شود و ضمنا شخص کلینی و کتابش – اصول کافی – به شدت مورد وثوق علمای شیعه است. از این رو اصول کافی در این نوشته به عنوان مرجع تحقیق انتخاب گردیده است.

در قسمت اول این نوشته بر اساس روایات اصول کافی گفته شد، فقط چهار نفر شهادت به وجود امام دوازدهم در زمان امام عسکری دادند و گفته شد در این کتاب هیچ اثری از وجود و نقش نواب خاص و ویژگی هر کدام (به باور شیعیان) به چشم نمی‌خورد بلکه سخن از وکلای زیادی برای جمع آوری خمس و… است و همین مسئله نشان می‌دهد، برساختن نواب خاص و عام، کارعلمای شیعه بعد از شیخ کلینی است.

در قسمت دوم که قسمت پایانی است، بحث غیبت و ظهور پی گرفته می‌شود.

ساختار این مقاله – همچنان که در آغاز بخش اول گفته شد − چنین است:
زیر عنوان هر بابی از اصول کافی روایاتی از آن باب نقل می‌شود که با شماره مشخص می‌گردند.
تفسیرها و توضیح‌های نگارنده در هر مورد با این علامت ■ که در آغاز هر پاراگرافی می‌آید مشخص می‌شود.

باب نادریست درباره غیبت

۱- امام صادق علیه السلام فرمود: زمانیکه بندگان به خداى عزوجل ذکره نزدیکترند و خدا از ایشان بیشتر راضى است، زمانی است که حجت خداى عزوجل از میان آنها مفقود شود و آشکار نگردد و جاى او را هم ندانند و از طرفى هم بدانند که حجت و میثاق خداى جل ذکره باطل نگشته و از میان نرفته است در آن حال در هر صبح و هر شام به انتظار فرج باشید زیرا سخت‌ترین موقع خشم خدا بر دشمنانش زمانى است که، حجت او از میان بندگانش مفقود باشد و آشکار نشود، و خدا مى‌داند که اولیائش شک نمى‌کنند و اگر می‌دانست شک مى‌کنند، چشم به هم زدنى حجت خود را از ایشان نهان نمى‌داشت، و ظهور امام جز بر سر بدترین مردم نباشد.

در قسمت اول این نوشته بر اساس روایات اصول کافی گفته شد، فقط چهار نفر شهادت به وجود امام دوازدهم در زمان امام عسکری دادند و گفته شد در این کتاب هیچ اثری از وجود و نقش نواب خاص و ویژگی هر کدام (به باور شیعیان) به چشم نمی‌خورد بلکه سخن از وکلای زیادی برای جمع آوری خمس و… است و همین مسئله نشان می‌دهد، برساختن نواب خاص و عام، کارعلمای شیعه بعد از شیخ کلینی است.
در قسمت دوم که قسمت پایانی است، بحث غیبت و ظهور پی گرفته می‌شود.

۲- عمار ساباطى گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: کدام یک از این دو بهتر است: عبادت پنهانى با امام پنهان از شما؟ خانواده در زمان دولت باطل یا عبادت در زمان ظهور و دولت حق با امام آشکار از شما؟ فرمود: اى عمار! به خدا که صدقه دادن آشکارا بهتر است، و همچنین به خدا عبادت شما در پنهانى با امام پنهانتان در زمان دولت باطل و ترس شما از دشمن و در حال صلح با دشمن بهتر است از کسی که عبادت کند خداى عزوجل ذکره را در زمان ظهور حق با امام بر حق آشکار و در زمان دولت حق. عبادت با ترس و در زمان دولت باطل مانند عبادت در زمان امنیت و دولت حق نیست. و بدانید هر کس از شما که در این زمان نماز واجبش را در وقتش به جماعت گزارد و از دشمنش پنهان کند و آن را تمام و کامل بجا آورد، خدا براى او ثواب پنجاه نماز واجب به جماعت گزارده بنویسد و کسی که از شما نماز واجبش را فرادى و در وقتش بخواند و درست و کامل بجا آورد، و از دشمنش پنهان کند، خداى عزوجل ثواب بیست و پنج نماز واجب فرادى برایش بنویسد، و هر کس از شما که یک نماز نافله را در وقتش بخواند و کامل ادا کند، خدا براى او ثواب ده نماز نافله نویسد. و آنکه از شما کار نیکى انجام دهد، خداى عزوجل براى او بجاى آن بیست حسنه نویسد و حسنات مؤ من از شما را خداى عزوجل چند برابر کند، اگر حسن عمل داشته باشد و نسبت به دین و امام و جان خود به تقیه معتقد باشد و زبان خود را نگه دارد، همانا خداى عزوجل کریم است.
من عرض کردم: قربانت گردم، به خدا که شما مرا به عمل تشویق فرمودى و برانگیختى، ولى من دوست دارم بدانم دلیلش چیست که اعمال ما از اعمال اصحاب امامی که آشکار باشد، در زمان دولت حق بهتر است، با وجود اینکه همه یک دین داریم؟
فرمود: زیرا شما در وارد شدن به دین خداى عزوجل و انجام دادن نماز و روزه و حج و هر کار خیر و دانشى بر ایشان سبقت دارید، و نیز نسبت به عبادت خداى عز ذکره در پنهانى از دشمن با امام پنهان سبقت دارید، در حالیکه مطیع او هستید و مثل او صبر مى‌کنید، و در انتظار دولت حق مى‌باشید، و درباره امام و جان خود از سلاطین ستمگر ترس دارید، حق امام و حقوق خود را در دست ستمگران مى‌بینید که از شما باز مى‌گیرند و شما را به کسب و زراعت در دنیا و طلب روزى ناچار مى‌کنند، علاوه بر موضوع صبر شما نسبت بدین و عبادتتان و اطاعت از امام و ترس از دشمنتان، بدین جهات است که خداى عزوجل ثواب اعمال شما را چند برابر فرموده است، گوارا باد بر شما.
عرض کردم: قربانت گردم، پس در صورتی که ما در زمان امامت شما و فرمانبردارى از شما نیکوکارتر و با ثواب بیشتر از اصحاب دولت حق و عدالت باشیم، شما عقیده ندارید که ما از اصحاب حضرت قائم باشیم و حق ظاهر شود؟
فرمود: سبحان اللّه! ! شما دوست ندارید که خداى تبارک و تعالى حق و عدالت را در بلاد ظاهر کند؟ و وحدت کلمه پدید آورد؟ و میان دلهاى پراکنده الفت دهد؟ و مردم خدا را در روى زمینش نافرمانى نکنند؟ و حدود خدا در میان خلقش اجرا شود و خدا حق را باهلش برگرداند تا حق آشکار شود و از ترس هیچیک از مردم حق پوشیده نگردد، هان بخدا، اى عمار! هر کدام از شما بر این حالیکه اکنون دارید بمیرد از بسیارى از شهداء بدر واحد بهتر و برتر است، پس مژده باد شما را (از بسیارى از شهدا فرمود، تا مانند حمزه سیدالشهدا را خارج کند)

۳- ابى اسحاق گوید: جمعى از موثقین اصحاب امیرالمؤ منین علیه السلام نقل کردند که شنیدیم امیرالمؤ منین علیه السلام در یکى از خطبه هایش چنین مى‌فرمود: بار خدایا من می‌دانم که بساط علم و دانش برچیده نمی‌شود و مایه هایش از میان نمی‌رود و می‌دانم که تو روى زمینت را از حجتى بر خلق خالى نسازى که او یا آشکار باشد و فرمانش نبرند و یا ترسان و پنهان تا حجت تو باطل نگردد و دوستانت بعد از آنکه هدایتشان فرمودى گمراه نشوند، ولى آنها کجایند و چقدر؟ ایشان از لحاظ شماره بسیار اندک و از لحاظ ارزش نزد خداى جل ذکره بسیار بزرگند، ایشان پیرو پیشوایان دین و امامان رهبرند. همان امامانى که به آدابشان پرورش یافته و براه آنها رفته‌اند. اینجاست که علم و دانش ایشانرا بحقیقت ایمان آگاه ساخته و روحشان نداى پیشوایان دانش را لبیک گوید و همان احادیثى که بر دیگران مشکل آید براى ایشان دلنشین باشد و به آن چه تکذیب کنندگان، از آن وحشت دارند و متجاوزان سرباز می‌زنند انس و الفت دارند. آنها پیرو دانشمندانند، براى اطاعت خداى تبارک و اولیائش با اهل دنیا معاشرت کنند و نسبت بدین و براى ترس از دشمن خویش تقیه را آئین خود سازند، روحهاى ایشان بمقام بالا مربوط است و دانشمندان و پیروانشان در زمان دولت باطل لال و خاموشند و همیشه بانتظار دولت حق نشسته اند، خدا هم با کلمات خود حق را ثابت کند و باطل را از میان ببرد. هاى: هاى، خوشا بحالشان که در زمان صلح و آرامش بر دینشان شکیبائى ورزیدند، هان از اشتیاق بدیدارشان در زمان ظهور دولتشان، خدا ما و ایشان و پدران و همسران و فرزندان نیکوکارشان را در بهشت برین جمع خواهد کرد.

■ در حدیث ۱ آمده “زمانی که بندگان به خدا نزدیک‌ترند و خدا از ایشان بیشتر راضى است، زمانی است که حجت خدا از میان آنها مفقود شود و آشکار نگردد و جاى او را هم ندانند و… ظهور امام جز بر سر بدترین مردم نباشد” این جمله بر خلاف باور شیعه است که معتقد است، چون مردم قدر امام را نمی‌دانستند غیبت اتفاق افتاده است.
طبق حدیث ۲ برای شیعیان بهتر است برای ثواب بیشتر، در زمان غیبت باشند تا ظهور.
حدیث ۳ ارتباطی با غیبت امام غایب شیعه ندارد “یا آشکار باشد و فرمانش نبرند و یا ترسان و پنهان تا حجت تو باطل نگردد” اینجا ترسان و پنهان، مانند دوران سایر امامان شیعه است که از حاکم می‌ترسیدند و عقاید خود را تقیه و پنهان می‌کردند.

■ اما این که ” به انتظار دولت حق نشسته اند” همان باور عمومی همه ادیان است که در انتظار منجی موعود نشسته‌اند.

باب “در امر غیبت”

۱- یمان تمار گوید: خدمت امام صادق علیه السلام نشسته بودیم، به ما فرمود: همانا صاحب الامر را غیبتى است، هر که در آن زمان دینش را نگه دارد مانند کسى است که درخت خارقتاد را با دست بتراشد سپس فرمود: اینچنین و با اشاره دست مجسم فرمود کدام یک از شما میتواند خار آن درخت را به دستش نگه دارد، سپس لختى سربزیر انداخت و باز فرمود: همانا صاحب الامر را غیبتى است، هر بنده‌اى باید از خدا پروا کند، و بدین خود بچسبد.

۲- على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر علیه السلام نقل کند که فرمود: هرگاه پنجمین فرزند هفتمین ناپدید شود خدا را، خدا را، نسبت بدینتان مواظب باشید، مبادا کسى شما را از دینتان جدا کند، پسر جان ناچار صاحب الامر غیبتى کند که معتقدین بامامت هم از آن برگردند، همانا امر غیبت یک آزمایشى است از جانب خداى عزوجل که خلقش را بوسیله آن بیازماید، اگر پدران و اجداد شما دینى درست تر از این دین سراغ داشتند، از آن پیروى میکردند من عرض کردم: آقاى من! پنجمین فرزند هفتمین کیست؟ فرمود. پسر جان! عقل شما از درک آن کوچکتر و مغز شما از گنجایش آن تنگتر است ولى اگر زنده باشید بدان خواهید رسید.

■ در حدیث آمده “اگر پدران و اجداد شما دینى درست تر از این دین سراغ داشتند، از آن پیروى می‌کردند” استدلالی سست است، مگر پیروان سایر ادیان پدرانشان پیرو آن دین نبودند، قرآن این استلال را رد می‌کند و می‌گوید ” شاید پدران شما اشتباه می‌کردند.”

■ باز در حدیث آمده، شما امر غیبت را نمی‌دانید “عقل شما از درک آن کوچکتر و مغز شما از گنجایش آن تنگتر است” در حالی که انتظار منجی وغیبت آن در همه ادیان وجود داشته و قابل درک و فهم است.

۳ – مفضل بن عمر گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام مى‌فرمود: بپرهیزید از شهرت دادن و فاش کردن همانا به خدا که امام شما سالهاى سال از روزگار این جهان غایب شود و هر آینه شما در فشار آزمایش قرار گیرید تا آنجا که بگویند: امام مرد، کشته شد، به کدام دره افتاد ولى دیده اهل ایمان بر او اشک بارد، و شما مانند کشتی‌هاى گرفتار امواج دریا متزلزل و سرنگون شوید، و نجات و خلاصى نیست، جز براى کسى که خدا از او پیمان گرفته و ایمان را در دلش ثبت کرده و به وسیله روحى از جانب خود تقویتش نموده، همانا دوازده پرچم مشتبه برافراشته گردد که هیچ یک از دیگرى تشخیص داده نشود مفضل گوید: من گریستم و عرض کردم: پس ما چکنیم؟ حضرت به شعاعى از خورشید که در ایوان تابیده بود اشاره کرد و فرمود: اى ابا عبداللّه: این آفتاب را میبینى؟ عرض کردم: آرى، فرمود: بخدا امر ما از این آفتاب روشنتر است.

■ حدیث می‌گوید “بپرهیزید از شهرت دادن و فاش کردن” معلوم نیست شیعیان از مشهور کردن وفاش کردن چه کسی باید پرهیز کنند، از اینکه معتقد به امام غایبی هستند و یا اینکه امام غایب چه کسی است، که اولی مشهور شیعه هست و فاش گفته می‌شود و دومی که اصلأ او را نه دیده‌اند و نه می‌شناسند چه کسی است تا بخواهند او را به دیگران بشناسانند.
حدیث می‌گوید “دوازده پرچم مشتبه برافراشته گردد که هیچ یک از دیگرى تشخیص داده نشود” یعنی ۱۲ نفر ادعا خواهند کرد که صحت ادعایشان قابل تشخیص نخواهد بود وراستی چه معیاری وجود دارد تا درستی ادعای مدعی را تشخیص داد.

۴- سدیر صیرفى گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام مى‌فرمود: همانا صاحب الامر علیه السلام شباهت‌هایى به جناب یوسف علیه السلام دارد، به حضرت عرض کردم: گویا امر زندگى یا امر غیبت آن حضرت را یاد می‌کنید، فرمود: خوك و شان این امت چه چیز را انکار م‌یکنند؟ ! همانا برادران یوسف نوادگان و فرزندان پیغمبران بودند و با اوتجارت و معامله کردند و سخن گفتند، بعلاوه ایشان برادر او و او برادر ایشان بود، با وجود این همه او را نشناختند تا آنکه خودش گفت: من یوسفم و این برادر منست پس چرا لعنت شدگان این امت انکار میکنند که خداى عزوجل در یکزمانى با حجت خود همان کند که با یوسف کرد.

همانا یوسف سلطان مصر بود و فاصله میان او و پدرش ۱۸ روز راه بود، اگر میخواست پدرش را بیاگاهاند میتوانست، ولى یعقوب و فرزندانش پس از دریافت مژده یوسف، فاصله میان ده خود و شهر مصر را در مدت نه روز پیمودند. پس این امت چرا انکار میکنند که خداى جل و عز با حجت خود همان کند که با یوسف کرد، بطوریکه او در بازارهاى ایشان راه رود و پاى روى فرش آنها گذارد تا خدا درباره او اجازه دهد، چنانکه بیوسف اجازه فرمود و آنها گفتند همین تو خود یوسف هستى؟ ! ! گفت: من یوسفم.

■ تشییه امام غایب به یوسف از جهت شناسایی او قیاس مع الفارق است، زیرا برادران یوسف سابقه ذهنی نسبت به او داشتند، چون بزرگ شده بود و در هیبت عزیز مصر بود انتظار دیدن او را نداشتند تا دقت کرده و او را شناسایی کنند و بعد از معرفی او را شناختند، اما شیعیان هیچ گونه سابقه ذهنی از امام غایب ندارند تا بتوانند در زمان ظهور او را بشناسند.

۵ – زراره گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام مى‌فرمود: براى آن جوان پیش از آنکه قیام کند، غیبتى است، عرض کردم: چرا؟ فرمود: میترسد و با دست اشاره بشکم خود کرد سپس فرمود: اى زراره! اوست که چشم براهش باشند، و اوست که در ولادتش تردید شود: برخى گویند: پدرش بدون فرزند مرد، و برخى گویند: در شکم مادر بود و برخى گویند: دو سال پیش از وفات پدرش متولد شد و اوست که در انتظارش باشند ولى خداى عزوجل دوست دارد شیعه را بیازماید در زمان (غیبت ) است اى زراره که اهل باطل شک مى‌کنند، زراره گوید: من عرض کردم، قربانت، اگر من به آن زمان رسیدم چکار کنم؟ فرمود: اى زراره: اگر به آن زمان رسیدى، با این دعا از خدا بخواه: خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من بشناسانى، من رسولت را نشناسم خدایا تو پیغمبرت را بمن بشناسان، زیرا اگر تو پیغمبرت را بمن نشناسانى، من حجت ترا نشناسم خدایا حجت خود را بمن بشناسان، زیرا اگر تو حجتت را بمن بشناسانى، از طریق دینم گمراه میشوم.

سپس فرمود: اى زراره! بناچار جوانى در مدینه کشته مى‌شود، عرض کردم: قربانت، مگر لشکر سفیانى او را نمى‌کشند؟ فرمود: نه، بلکه او را لشکر آل بنى فلان بکشند، آن لشکر مى‌آید تا وارد مدینه مى‌شود و آن جوان را مى‌گیرد و مى‌کشد، پس چون او را از روى سرکشى و جور و ستم بکشد، مهلتشان بسر آید، در آن هنگام امید فرج داشته باش انشاء اللّه.

■ طبق حدیثچاره‌ای نمی‌ماند تا خدا او را به ما بشناساند، سوال اینجاست که چگونه خدا می‌تواند او را به ما بشناساند؟ ؟ الهام می‌کند؟ درقلب مان القا می‌کند؟
حدیث راه شناسایی امام را در زمان ظهور نشان می‌دهد، جوانى در مدینه کشته مى‌شود، اما لشکر سفیانى او را نمى‌کشد، بلکه لشکر آل بنى فلان می‌کشد، چون او از روى سرکشى و جور و ستم کشته می‌شود، آن هنگام امید فرج را باید داشت. اما نشانه‌ها دقیق نیست، آن جوان کیست؟ لشکر آل بنى فلان کدام فلان است؟ امید فرج داشتن به معنی ظهور است؟ و….؟

۶ – عبیدبن زراره گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام مى‌فرمود: مردم امام خود را نیابند امام در موسم حج حاضر شود و مردم را ببیند ولى آنها او را نبینند.

۷ – اصبغ بن نباته گوید: خدمت امیرالمؤ منین علیه السلام آمدم و دیدم آن حضرت متفکر است و زمین را خط می‌کشد، عرض کردم: اى امیرالمؤ منین! چرا شما را متفکر مى‌بینم و بزمین خط می‌کشى، مگر به آن رغبت کرده اى؟ فرمود: نه، بخدا، هرگز روزى نبوده که بخلافت یا بدنیا رغبت کنم، ولى فکر مى‌کردم درباره مولودی که فرزند یازدهم من است، او همان مهدى است که زمین را از عدل و داد پر کند، چنانکه از جور و ستم پر شده باشد. براى او غیبت و سرگردانى است که مردمى در آن زمان گمراه گردند و دیگران هدایت شوند، عرض کردم: یا امیرالمؤ منین، آن سرگردانى و غیبت تا چه اندازه است؟ فرمود: شش روز یا شش ماه یا شش سال، عرض کردم: این امر شدنى است؟ ! فرمود: آرى چنانکه خود او خلق شدنى است ولى اى اصبغ تو کجا و این امر؟ آنها نیکان این امت با نیکان این عترت اند، عرض کردم: پس از آن چه می‌شود؟ فرمود: پس از آن هر چه خدا خواهد مى‌شود، همانا خدا را، بداها و اراده‌ها و غایات و پایانهاست.

۸ – معروف بن خربوذ گوید امام باقر علیه السلام فرمود: ما ائمه مانند اختران آسمانیم که هرگاه اخترى غروب کند، اختر دیگرى طالع شود، تا زمانی که با انگشت اشاره کنید و گردن بسویش کج کنید خدا اخترش را از شما پنهان کند و فرزندان عبد المطلب مساوى شوند و امام از غیر امام شناخته نشود، پس چون اختر شما طالع شد، پروردگارتانرا سپاس گویید.

۹ – زراره گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام مى‌فرمود: همانا براى حضرت قائم علیه السلام پیش از آنکه ظهور کند غیبتى است، عرض کردم: براى چه؟ فرمود: زیرا او می‌ترسد و با دست اشاره به شکمش فرمود یعنى از کشته شدن مى‌ترسد.

۱۰ – محمد بن مسلم گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام مى‌فرمود: اگر خبر غیبت صاحب الامر به شما رسید منکر آن نشوید.

۱۱ – مفضل بن عمر گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم، و در اتاق مردم دیگرى هم نزدش بودند، که من گمان کردم روى سخنش با دیگرى است، امام فرمود، همانا بخدا که صاحب الامر از میان شما پنهان شود و گمنام گردد، تا آنجا که گویند، او مرد، هلاک شد، در کدام دره افتاد، و شما مانند کشتى گرفتار امواج دریا، متزلزل و واژگون شوید، و نجات نیابید جز کسى که خدا از او پیمان گرفته و ایمان را در دلش ثبت کرده و او را با روحى از جانب خود تقویت نموده، و همانا دوازده پرچم مشتبه برافراشته گردد که هیچیک از دیگرى شناخته نشود زراره گوید: من گریه کردم، امام فرمود: چه تو را به گریه آورد، اى اباعبدالله؟ ! عرض کردم، قربانت چگونه نگریم که شما مى‌فرمایید: دوازده پرچم مشتبه است و هیچیک از دیگرى شناخته نشود، زراره گوید: در مجلس آنحضرت سوراخى بود که از آنجا آفتاب میتابید، حضرت فرمود: این آفتاب آشکار است؟ گفتم: آرى، فرمود: امر ما از این آفتاب روشنتر است.

۱۲ – امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت قائم علیه السلام را دو غیبت است در یکى از آندو غیبت در مواقف حج حاضر شود، و مردم را ببیند ولى مردم او را نبینند.

۱۳ – محمد بن مسلم گوید: امام صادق علیه السلام می‌فرمود: اگر خبر غیبت صاحبتان بشما رسید منکر آن نشوید.

۱۴ – به ناچار صاحب الامر غیبت کند و بناچار در زمان غیبتش گوشه گیرى کند، چه خوب منزلی است مدینه و در سى وحشتى نیست (یعنى آن حضرت همراه ۳۰ یا ۲۹ نفر از اصحاب و موالیان خود مى‌باشد ).

۱۵ – ابان بن تغلب گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: چگونه باشى زمانى که حمله سختى میان دو مسجد واقع شود و علم و دانش مانند ماریکه بسوراخ خود میرود، نوردیده شود، و میان شیعیان اختلاف افتد و یکدیگر را دروغگو خوانند و بصورت هم تف اندازند، عرض کردم: قربانت، در چنان وضعى خیرى نیست، حضرت سه مرتبه فرمود: تمام خیر در آن وضع است.

۱۶ – امام صادق علیه السلام می‌فرمود: حضرت قائم پیش از آنکه قیام کند غایب شود، زیرا او مى‌ترسد و با دست اشاره بشکمش فرمود یعنى از کشته شدن میترسد.

۱۷ – امام صادق علیه السلام فرمود: براى حضرت قائم علیه السلام دو غیبت است: یکى کوتاه و دیگرى دراز، در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جاى آن حضرت خبر ندارند، و در غیبت دیگر جز دوستان مخصوصش از جاى او خبر ندارند.

۱۸ – مفضل بن عمر گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام مى‌فرمود براى صاحب الامر دو غیبت است، در نخستین آنها بسوى خانواده‌اش مراجعه مى‌کند. و در دیگرى مردم مى‌گویند: هلاک شد و در کدام وادى افتاد: عرض کردم: اگر چنان شد. ما چه کنیم؟ فرمود: هرگاه کسى مدعى امامت شد، مسائلى از او بپرسید که مثل امام جواب دهد.

۱۹ – ابو حمزه گوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و عرض کردم: صاحب الامر شمایید؟ فرمود نه، گفتم: پسر شماست؟ فرمود: نه، گفتم، پسر شما است؟ فرمود: نه، گفتم: پسر پسر پسر شماست؟ فرمود: نه، گفتم: پس او کیست؟ فرمود: همان کسى است که زمین را پر از عدالت کند، چنانکه پر از ستم و جور شده باشد، او در زمان پیدا نبودن امامان بیاید، چنانکه رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در زمان پیدا نبودن رسولان مبعوث شد.

۲۰. ابوالحسن سوم (امام هادى ) علیه السلام فرمود: هرگاه پیشواى شما از میان شما برداشته شود، از زیر پاى خود منتظر فرج باشید.

۲۱ – ایوب بن نوح گوید به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم: من امیدوارم که شما صاحب الامر باشید، و خدا امر امامت را بدون شمشیر و خونریزى به شما رساند، زیرا براى شما بیعت گرفته شده و بنام شما سکه زده اند، حضرت فرمود: هیچ کس از ما خاندان نیست که مکاتبات داشته باشد و با انگشت بسویش اشاره کنند و از او مسئله بپرسند و اموال برایش برند، جز اینکه یا ترور شود و یا در بستر خود بمیرد تا زمانى که براى این امر کودکى را از ما خاندان مبعوث کند و ولادت و وطن او نهانست ولى نسبت و دودمانش نهان نیست.

۲۲ – عبداللّه بن عطا گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: شیعیان شما در عراق بسیارند و بخدا مانند شما در خاندانت کسى نیست، پس چرا خروج نمى‌کنى؟ فرمود: اى عبداللّه بن عطا! تو گوشهایت را براى بیخردان مى‌گسترى بخدا من صاحب شما نیستم، گوید عرض کردم: پس صاحب ما کیست؟ فرمود: بنگرید هر که ولادتش از مردم نهان گشت او صاحب شماست، همانا کسى از ما خاندان نیست که انگشت نما شود و میان دهان مردم افتد، جز اینکه مرگش یا از خون دل خوردن و یا از بینیش بخاک مالیده شدن باشد.

۲۳ – امام صادق علیه السلام فرمود: قائم ما قیام مى‌کند و در گردن او براى هیچکس پیمان و قرارداد و بیعتى نیست.

۲۴ – منصور از مردى نقل مى‌کند و بامام صادق علیه السلام عرض کرد: هرگاه روز را صبح و شام کنم و امامى را که از او پیروى کنم نبینم چکنم؟ فرمود: آنکه را باید دوست داشته باشى دوست بدار و آنکه را باید دشمن بدارى دشمن بدارتا خداى عزوجل او را ظاهر کند.

۲۵ – زرارة بن اعین گوید، امام صادق علیه السلام فرمود: آن جوان ناچار غیبت مى‌کند عرض کردم: چرا؟ فرمود: میترسد و با دست اشاره بشکمش کرد و اوست که چشم براهش باشند و او است که مردم در ولادتش تردید مى‌کنند. برخى گویند در شکم مادرش بود بعضى گویند: پدرش مرد و فرزندى نداشت و بعضى گویند: دو سال پیش از وفات پدرش متولد شد. زراره گوید: من عرض کردم: چه دستور مى‌فرمائى اگر من به آن زمان رسیدم، فرمود: خدا را با این دعا بخوان: خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانى، من ترا نخواهم شناخت، خدایا پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر تو پیغمبرت را به من نشناسانى من هرگز او را نشناسم. خدایا تو حجت را به من بشناسان، زیرا اگر تو حجتت را به من نشناسانى از طریقه دینم گمراه مى‌شوم احمد بن هلال گوید، من این حدیث را ۵۶ سال پیش شنیده ام.

۲۶ – مفضل بن عمر گوید: امام صادق علیه السلام درباره قول خداى عزوجل (زمانیکه در صور دمیده شود ۸ سوره ۷۴ )فرمود: همانا امام پیروز و پنهان از ما خاندان است و چون خداى عز ذکره اراده کند که امر او را ظاهر سازد، در دلش نکته اى گذارد، سپس ظاهر شود و به امر خداى تبارک و تعالى قیام کند.

۲۷ – محمد بن فرج گوید: امام باقر علیه السلام به من نوشت: زمانیکه خداى تبارک و تعالى بر خلقش خشم کند، ما را از مجاورت آنها دور کند.

■ تعریف دو نوع غیبت با تعریف کلاسه شده علمای شیعه ناسازگار است، که مهمترین آن داشتن نواب خاص و عام است.

■ در چندین حدیث می‌گوید امام غایب از ترس کشته شدنش غایب شده؟ ؟ یعنی ربطی به تکلیف الهی ندارد و بنا به تصمیم خود پنهان شده است، بنابراین هر وقت احساس کند خطر مرگ تهدیدش نمی‌کند، باید ظهور کند.

■ امام علی در مقابل سؤال “غیبت تا چه اندازه است؟ فرمود: شش روز یا شش ماه یا شش سال”! این حدیث با کدام باور شیعی سازگار است، شش روز یا شش ماه یا شش سال کجا و تاکنون حدود ۱۲۰۰ سال کجا! پیش‌بینی این حدیث که غلط از آب در آمده، تا ببینیم بقیه پیش‌بینی‌ها چه می‌شوند.

باب “کراهیت تعیین وقت ظهور امام علیه السلام”

۱ – ابو حمزه ثمالى گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام میفرمود: اى ثابت همانا خداى تبارک و تعالى این امر را هفتاد وقت گذاشت، چون حسین صلوات اللّه علیه کشته شد، خشم خداى تعالى بر اهل زمین سخت گشت، آنرا تا صد و چهل بتأخیر انداخت. سپس که ما به شما خبر دادیم، آن خبر را فاش کردید و از روى پوشیده پرده برداشتید، بعد از آن خدا براى آن وقتى نزد ما قرار نداد. خدا هر چه را خواهد محو کند و ثابت گذارد اصل کتاب نزد اوست. ابو حمزه گوید: من این حدیث را به امام صادق علیه السلام عرض کردم، فرمود: چنین بوده است.

■ در احادیث قبل حدیثی از امام علی نقل شد که مدت غیبت را شش هفته یا شش ماه یا شش سال اعلام کرده بود، در این حدیث هفتاد و به جهت کشته شدن امام حسین یک صدوچهل (هفته، ماه، سال، قرن یا هزاره؟ ؟ ؟ ) وبعد از افشای مدت توسط شیعیان، زمان ظهور نامعلوم می‌شود! ! . اگر – احتمالا – مراد سال باشد، منظور از هفتاد از سال ۲۶۰ (سال فوت امام عسکری) است یا سال هفتاد از هجرت!

■ جریمه شیعیان به جهت کشته شدن امام حسین، دو برابر شدن مدت غیبت است و جریمه افشای مدت غیبت توسط شیعیان نامعلوم بودن زمان ظهور است، این جریمه قاعدتا نباید بیش از دو برابر شدن باشد یعنی ۲۸۰ سال.

۲ – عبدالرحمن بن کثیر گوید: خدمت امام صادق علیه السلام نشسته بودم که مهزم وارد شد و عرض کرد: قربانت، به من خبر دهید: این امرى که در انتظارش هستیم کى واقع می‌شود؟ فرمود: اى مهزم! دروغ گفتند وقت گزاران و هلاک شدند شتاب کنندگان و نجات یافتند تسلیم شوندگان.

۳ – ابو بصیر گوید: از امام صادق علیه السلام راجع به قائم علیه السلام پرسیدم، فرمود: وقت گزاران دروغگویند، ما خانواده‌اى هستیم که تعیین وقت نکنیم.

۴ – احمد باسناد خود گوید: آنحضرت فرمود: خدا نخواهد جز آنکه با وقتیکه وقت گزاران تعیین کنند مخالفت کند.

۵ – فضیل بن یسار گوید: بامام باقر علیه السلام عرض کردم: براى این امر وقتى هست؟ فرمود وقت گزاران دروغ گویند، وقت گزاران دروغ گویند، وقت گزاران دروغ گویند. همانا موسى علیه السلام چون (در طور سینا) بپروردگار خود براى پیغام بردن وارد شد، قومش را وعده سى روز دارد، و چون خدا ده روز بر سى روز افزود قومش گفتند: موسى با ما خلف وعده کرد، و کردند آنچه کردند (یعنى گوساله پرست شدند) پس اگر ما خبرى بشما گفتیم و طبق گفته ما واقع شد، بگویید: خدا راست فرموده است تا دو پاداش گیرید.

■ واگر خلاف در آمده چه؟ آیا نباید به پیشگویی امامان شک کرد؟

۶ – على بن یقطین گوید: موسى بن جعفر علیه السلام بمن فرمود: دویست سال است که شیعه به آرزوها تربیت می‌شود: چون على این خبر را براى پدرش نقل کرد به پسرش على بن یقطین گفت: چرا آنچه درباره ما گویند (از پیشرفت دولت بنى عباس) واقع شود و آنچه درباره شما گوید (از ظهور دولت حق ) واقع نشود؟ على به پدرش گفت: آنچه درباره ما و شما گفته شده از یک منبع است، جز این که امر شما چون وقتش رسیده بود خالص و واقعش به شما عطا شد، و مطابق آنچه به شما گفته بودند واقع گشت، ولى امر ما وقتش نرسیده است، لذا به آرزوها دلگرم گشته‌ایم. اگر به ما بگویند: این امر تا دویست یا سیصد سال دیگر واقع نمى‌شود، دلها سخت شود بیشتر مردم از اسلام برگردند، ولى مى‌گویند: چقدر زود مى‌آید، چقدر به شتاب مى‌آید، براى اینکه دلها گرم شود و گشایش نزدیک گردد.

■ جمله امام کاظم که “دویست سال است که شیعه به آرزوها تربیت می‌شود” یعنی به امید و انتظار ظهور منجی، یعنی امید به وعده حاکمیت حق و عدل و باید این امید، در باور مردم زنده نگاه داشته شود، آنچه مسلم است امید به ظهور منجی همیشه و در همه ادیان وجود داشته، اما مدت انتظار در اذهان شیعیان همیشه کوتاه مدت بوده است چنانچه این حدیث، انتظار دویست و سیصد ساله را طولانی و سبب سخت شدن دلها و ترک اسلام می‌داند.

باب “هرگاه درباره کسى چیزى گویند که او نداشته باشد و فرزند یا فرزند زاده اوداشته باشند، همانست که درباره او گفته شده”

۱ – ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: خداى تعالى به عمران (پدرم مریم مادر عیسى علیه السلام ) وحى کرد که من به تو پسرى مى‌بخشم، سالم و مبارک که به اذن خدا کور مادر زاد و پیس را درمان کند و مردگان را زنده کند و پیغمبر بنى اسرائیلش قرار دهم، عمران این مطلب را به همسرش حنة که مادر مریم است گزارش داد، چون به مریم حامله گشت، فکر مى‌کرد که حملش پسر است، چون او را زایید (و دید دختر است ) گفت: پروردگارا! (من دختر زاییدم و پسر مانند دختر نیست )یعنى دختر که پیغمبر نمى‌شود. خداى عزوجل مى‌فرماید: خدا به آنچه او زاییده داناتر است، سپس چون خداى تعالى عیسى را به مریم بخشید، او همان پیغمبرى بود که به عمران بشارت داده شده بود و به او وعده کرده بودند. پس هرگاه ما درباره مردى از خاندان خود چیزى گفتیم. و در فرزند یا فرزند زاده او پیدا شد آن را انکار مى‌کنید.

۲ – امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه درباره مردى سخنى گوئیم و در او نباشد و در فرزند یا نوه او باشد، انکار نکنید، زیرا خداى تعالى هر چه خواهد مى‌کند.

۳ – امام صادق علیه السلام مى‌فرمود: گاهى انسان با صفت عدالت یا ستم سنجیده مى‌شود و به آن سنجش نسبتش مى‌دهند، در صورتى که خودش آن صفت را دارا نیست، بلکه پسرش یا پسر پسرش بعد از او داراى آن صفت مى‌باشد، پس او همان است.

■ بنابراین نیاز نیست امام مهدی حتما فرزند بلافصل امام یازدهم باشد، کافی است نسل چندم امام عسکری باشد، بنا براین شیعیان نیاز ندارند، طول عمر بیش از هزار ساله را برای منجی موعود باور و برای اثبات آن خود را به آب و آتش بزنند.

نتیجه گیری:

بنابراین براساس احادیث و روایاتِ ” (درست یا نادرستِ) اصول کافی”:

۱ – واقعیت تولد امام دوازدهم به نظر در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، خصوصاً، آن جایی که به سخن چهار نفر استناد می‌شود که مدعی دیدن کودکی در زمان حیات امام عسکری بودند. سه تن از آنان از وکلای مالی امام عسکری هستند و دیگری عمه آن امام است.

۲ – در کافی، هیچ مکتوب، حدیث یا روایتی که نشان دهد، امام غایب نواب خاص داشته و آنان واسطه بین امام و شیعیان هستند، وجود ندارد بلکه خلاف چنین باوری در آن وجود دارد.

۳ – روایات اصول کافی درباره کسانی که ادعای رؤیت امام را داشته‌اند، نادرست است، زیرا راهی برای شناختن امام نداشتند، همچنان که الان نیز شیعیان راهی برای شناخت او ندارند.

۴ – بر اساس روایات اصول کافی وکلای امام پیشین، مدعای ملاقات و مکاتبه با امام غایب را دارند – که بر خلاف باور شیعیان کنونی است – و از مردم وجوهات (خمس و سایر اموال ) را می‌گرفتند، اما اینکه واقعا به او می‌رساندند یا به نام او به کام خود می‌کردند محل مناقشه است.

۵ – خلاصه نظریه انتظار این است که، باید با وعده ظهور منجی، امید را در دلها زنده نگهداشت تا شیعیان از دین بر نگردند و این اساس بحث انتظار در همه تفکرات ایدئولوژیک است – اعم از دینی و غیر دینی – خواه این وعده حقیقی باشد یا دروغی مصلحتی.

۶ – در اصول کافی هیچ حدیثی که اشاره به طول عمر امام غایب شده باشد وجود ندارد، زیرا این معضل به وجود نیامده بود که احتیاج به حدیث یابی – یا حدیث سازی – درباره آن شود.

۷ – در اصول کافی هیچ حدیثی که اشاره به سید خراسانی، سید یمانی و شعیب بن صالح و… در زمان ظهور کند، وجود ندارد.

پایان

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    من یکی که قانع شدم اقایی که این را نوشته ای یعنی به همچی چیزی که کاملا خلاف عقل است باور داشتی باور داشتی کسی 1400 سال عمر میکند و مییاد و انسانهای دیگر اندیش را به خاک و خون میکشد که طوری که پاهای اسبش تا زانو در خون میرود اگر تازه قانع شده ای که یک چیز چرت بیش نبوده است پس از امزوز اولین روزی است که حاضر به فکر کردن شده ای و مثل میلیونها ایرانی شیعه که مغز دست نخوره خود یا به ان دنیا برده اند یا میخواهند ببرند نیستی دیگر

  • کاربر مهمان

    دست شما دردنکنه بخاطرمقاله بسیارخوبی که نوشتید.من یکی که قانع شدم تئوری منجی آخرالزمان که آخوندهامطرح کردندجفنگی بیش نیست برای استثمارفکری عوام الناس.

  • ایراندوست

    نگارش‌های این‌چنانی، هرچند تلاش و کوششی با ارزش در یادآوری خزعبلات و نوشته‌های خاک‌خورده مذهب شیعه است ولی میتواند نوعی سلفی‌گری یا وهابی‌گری را بطور غیر مستقیم تبلیغ کند و پاسخی بر جنگ قلمی- اینترنتی دشمن تراشان معمم حوزه‌های علمی‌ قم، باشد و باعث این شبهه میشود که از طریق سعودیها، تغذیه مالی‌ میشود. افرادی چون شریعتی، بنی‌صدر،سروش و این اواخر اکبر گنجی،برداشت‌هایی‌ شخصی‌ از اسلام ارائه کرده‌اند ولی این چهره‌پردازی‌ها، اگرچه پدیده‌ایی نو نیست ولی تغییری ریشه‌ایی از معضلات و تناقضات این دین مبین،کم نمیکند. اگر مسیحیت با انشعابات درون مذهبی‌ خود در تطبیق‌پذیری با جوامع پیرامونی خود موفق بود، از طریق پیوند و سازماندهی یهودیت و ماسونی در عرصه عملی به این هدف رسید. این مهم در ساختار اسلام و عربیت مسلط به آن، به یک کاریکاتور تقلیدی تبدیل میشود که هم اکنون در کشورهای ثروتمند عرب بشکل نمادهای تمدن و صنعت در ظاهر ولی بشدت ارتجاعی و محافظه‌کار در باطن میبینیم، و در نوع ایرانی‌، بشکل روشنفکر دینخو با وام‌گیری ذهنی‌ و غربی و ناتوانی‌های عینی و عملی آن. تاریخ قبل از اسلام شبه‌‌ جزیره عرب، دوران محمد و عملکرد او، و خلفای راشدین و تاثیر‌گذاران آنها، ۳ موضوع قابل پژوهش در راستای به زیر کشیدن اتوریته این مذهب زنجیرکننده اندیشه و آمال انسان بر روی کرّه زمین است.

  • کاربر مهمان

    <p>*****. اگر به کل داستان شیعه اثنی اشری نگاه کنیم کی بینیم که تاریخ این فرقه اصولا بر اساس یک دروغ بنیان شده زیرا شیغیان یک واقعیت تاریخی را کتمان میکنند و ان اینکه ابوبکر وعمر و عثمان و خلافت انها نه پذبرفته است و نه قابل قبول. یعنی امامت از اما علی شروع شده و به اما 12 ختم میشود. حالا چگونه میتوان خلفای راشدین را از تاریخ حذف کرد این همان کاری است که شیعیان در رابزه با امام زمان درست کرده اند، دروغ مصلحتی آنهم برای سیطره گستردن بر افکار مردم بی نوا.</p>

  • دردمندی از شهر ری

    سهروردی گفته بود که تمامی این دین ساخته شده است از مقداری نجاسات و غایاط و پاک و نجسی و حیض و نفاس و احمقیات، و گاهی هم درستی و علوم. دسته ی اول از پیامبر و از عربستان می آید، و بدویت آنها و دسته ی دوم از ایران و تاریخ و تمدن آن. و البته آن بیچاره ی فیلوسوف را با فتوای مفت خوری از طایفه ی آخوندان در زندان خفه کردند... در تمامی جهان هر کسی از سورخی گزیده می شود و بلایا و ستم و مظالمش و فسادش و عقب ماندگیش از آنجا می آید. اما تمامی بربختی ملت ما، تمامی عقب ماندگی ملت ما، تمام فسادش و تمام سفله گیش و منافقتش و ...از این دین حنیف و رحمانی ست. مقاله کاری ست در خور توجه. امید است که هر چه بیشتر در راه قدم برداشته شود. باشد که ملت ایران از این پستگاه نفرت و خون و شهید و تشهد و فساد درونی و بیرونی برهند.

  • کاربر مهمان

    برای انها که هنوز هم باور دارند که امام 12 سید است و می اید و اله میکند و بله این هم داستانی است که اصولا سید بودن را زیر سوال میبرد. اگر چه ایرانیها در واقع از نحوه به وجوا امدن کلمه "سید" بی اطلاعند. سید دز زبان عربی مثل اقا در زبان فرسی یا مستر در یبان اکگیسی است. عربها پس از پیر.زی بر ایرانیها خودرا "سید" یعنی برار میخواهندند و اینکه عربی سید بوده یا نه ربطی به نواده و نتیچه پیامبر بودن نداشته و ندارد. اما داستانی از مرحوم ایت الله ----- شنیدم که میگفت در زمان شاهی یکی از همین سادات که عمامه سیاه به سر میگداشته و به دربار وی خیلی نزدیک بوده را به دلیل خیانت ناموسی به مرگ محکوم میکند و از ان هام فراتر میرود و دستور میدهد همه سادات را بکشند. خلاصه در مدت کوتاهی عده ای عمامه دار یا کشته میشوند و یا از ترس عمامه خودرا از کودکان و اقربا و البته ناخودی ها پنهان می کنند تا اینکه چندین سال بعد نواده همان شاه از کرده پدر بزرگش پشیمان میشود و میخواهد جبران کند. منادی ها صدا میزنند که شاه برای حلال بودی میخواهد به هرچه سید است انعامی بدهد. به همین دلیل هم عده ای که نه سید بودند و ده ربطی به سیادت داشتند پیش امدند و ادعای شیادت کردند. از ان پس دیگر معلوم نبود که چه کسی واقعا و چه کسی تعمدا سید است. اما از داستان و حدیث که بگدریم باید گفت چرا روزه شک دار بگیریم. امروز به کمک علم ژنتیک جدید میتوان اصل نصب هر کسی را به اسانی تشقیص داد و به اثبات رسانید. اگر این اقایان سادات وا قعا از نسل پیامبرند بایسی ژن های مشابه داشته باشند. دیگر انکه اجازه بدهند تا با نبش قبر مقداری مواد از قبر پیامبر برداشته شود تا برای انجام ازمایشات و اثبات این ادعا و دیگر ادعا ها استفاده شود تا دیگر کسی را یارای مدعی شدن ظهور امام زمان نباشد.

  • محسن محسن

    آقا محمد حسين شما فكر مي كنيد اگر واقعاً چنين اتفاقي افتاده بود تا حالا راديو و تلويزيون ولايت فقيه روزي صد بار اونو به خورد ملت و تمام دنيا نميداد يا با نوه نتيجه هاي اون بقول شما 4000 نفر روزي 4000 دفعه مصاحبه نمي كرد .مطمئن باشيد اين رو هم بايد بگذاريد كنار بقيه خرافاتي كه سالهاست به خورد ما ميدهند .

  • کاربر مهمان

    اقا محمذ حسین: ذلایل قوی باید و معنوی نه رگهای گردن به حجت قوی

  • کاربر مهمان

    تمامی ادیان یک مجموعه یا package است که یا باید آن را بپذیری یا رد کنی. به عبارت دیگر اگر بخواهی چند و چون یا ریز و درشت کنی میبینی که مو لای درز بسیاری مسائل از ابتدای به وجود آمدن انسان تا..... میرود. دین در کل موضوعی شخصی است.

  • محمد حسین

    به کوری چشم شما امام زمان وجود دارد و بسیاری از مراجع و عرفای بنام شیعه که حتی یک مکروه در زندگی انجان ندادند و عمری تهذیب نفس کردند خدمت حضرت ولی عصر رسیدند و تشرف خدمت ایشان حاصل کردند زیاد خودتونو خسته نکنید که اعتقاد شیعه را در مورد امام دوازدهم زیر سوال ببرید چون روز به روز بر شیعیان افزوده میشود و نام مهدی روز به روز بیشتر روی کودکان گذاشته میشود درزمان مرجع بزرگ سید ابوالحسن اصفهانی که مرجعیت تام شیعیان را از شبه قاره هند تا مصر و یمن داشت یکی از علمای بزرگ اهل سنت نامه ای به ایشان زد و گفت اگر اورا به من نشان دهی من شیعه میشوم و 4000 نفر از قبیله هم شیعه میشود و داستانش بسیار خواندنی است برای شما که به سخره میگیرید و با دیدن امام زمان از هوش رفت و شیعه شد و همه قبیله هم شیعه شدند و شیعیان شمال یمن از همان قبیله هستند این مطلب در تاریخ شیعه هست و غیر قابل انکار است . شما خوب میدانید به چه اصلی از اصول تشیع اراجیف وارد کنید ولی کور خواندید و خللی در این اعتقاد تشیع وارد نمیشود السلام علیک یا ابا صالح المهدی

  • کاربر مهمان

    اتفاقا طبق بعضی از احادیث بالا به چند نکته میتوان پی برد 1- قائم یا امام قائب در واقع متولد میشود از خاندان رسول است (سید است) ولی در کدام شهر و کدام محل است مشخص نیست 2- قائم مانند پیامبران از بین مردم انتخاب میشود و در واقع برگزیده حق است و غیبت یک غیبت نمادین است نه غیبت جسمانی یعنی حقیقت امر اسلام از انظار غائب شده نه پسر جسمانی آخرین امام (حسن عسکری ) 3- هنگام ظهور قائم عده معدودی به او ایمان می آورند و امر او به تدریج گسترش میابد چون مانند مردم عادی بین مردم زندگی میکند پس احتمال دارد که با زیاد شدن پیروانش گرفتار حکومت گردد و یا کشته و اعدام گرددد 4 - میتوان به این نتیجه رسید که ممکن است این وقایع اتفاق افتاد و بسیاری از این احادیث تحقق پیدا کرده