ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نیما یوشیج تاجیکان ۱۰۰ ساله شد

<p>شهزاده سمرقندی - برنامه رادیویی &quot;با همسایگان&quot; را امروز اختصاص داده&zwnj;ام به شاعری که در دوران شوروی به شعر تاجیک جایگاه تازه&zwnj;ای داد. میرزا تورسون&zwnj;زاده (&lrm;Мирзо Турсунзода&rlm;)&nbsp;شاعر و سیاستمدار تاجیک ۱۴ اکتبر سال ۱۹۱۱ در در روستای&nbsp;قراتاغ شهرستان حصار تاجیکستان به دنیا آمد.</p> <!--break--> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20111015_Hamsaygan_Mirza_Tursunzadeh_shazadeh.mp3"><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_14.jpg" /></a></p> <p>شعر&zwnj;های ساده و گویای او که زبان ادبی را به زبان مردم نزدیک می&zwnj;کرد، زود در یاد&zwnj;ها حک می&zwnj;شد و سر زبان&zwnj;ها می&zwnj;افتاد. محبوب&zwnj;ترین سروده&zwnj;های او به شکل ترانه است و پیر و جوان آن را زمزمه می&zwnj;کنند. شعر&zwnj;های میرزا تورسون&zwnj;زاده از معدود سروده&zwnj;های تاجیکان بود که توانست از مرز&zwnj;های آهنین شوروی عبور کند و به دست هم&zwnj;زبانانش در افغانستان برسد. تاجیکانی که در افغانستان به عنوان مترجم کار می&zwnj;کردند و تلاش می&zwnj;کردند بین برادران روس و افغان&zwnj;شان پل بسازند، با این ترانه&zwnj;ها توانستند روابط نزدیک&zwnj;تری با هم&zwnj;زبانان افغانشان به وجود آورند. با معیار&zwnj;های امروزی می&zwnj;شود به این مترجمان به عنوان فعالان حقوق بشری نگاه کرد که تلاش می&zwnj;کردند از درگیری&zwnj;های مسلحانه و کشته شدن افراد بی&zwnj;گناه جلوگیری کنند. <br /> &nbsp;</p> <p><strong>همین کافی&zwnj;ست!</strong></p> <p><br /> &quot;همین کافی&zwnj;ست&quot; یکی از شعر&zwnj;های میرزا تورسون&zwnj;زاده است که احمد ظاهر، خواننده نامی افغان در دهه۷۰&nbsp; آن را خوانده است.&nbsp;</p> <p>جوره بیک&zwnj; نظری، ادیب تاجیک درباره اینکه از چه راهی این سروده به دست احمد ظاهر، خواننده افغان رسیده، چنین قصه می&zwnj;کند:&nbsp;</p> <p>&quot;شبی در کابل در مهمانی حضور داشتیم که احمد ظاهر با یک دوست خود به نام داوود نیز آنجا بود. دوستان تاجیکی که همراه ما بودند، کتاب تازه به نشر رسیده &quot;مشاعره &quot; را پیشکش احمد ظاهر کردند. این کتاب مجموعه&zwnj;ای بود از اشعار شاعران تاجیک در آن دوران. من هم از از احمد ظاهر خواهش کردم این کتاب را باز کند و هر شعری که آمد، به آن آهنگ ببندد و به عنوان هدیه برای ما بخواند.&quot;</p> <p>شعری که به روی احمد ظاهر باز شد، &quot;همین کافی&zwnj;ست&quot; سروده استاد میرزا تورسون&zwnj;زاده بود، و احمد ظاهر هم آن را خواند: <br /> &nbsp;</p> <p>&quot;تو را صد بار گفتم من که غلامت من، همین کافی&zwnj;ست، <br /> فدای یک کلامت، یک سلامت من، همین کافی&zwnj;ست&quot; <br /> &nbsp;</p> <p>جوره بیک نظری که در نیمه دوم دهه ۷۰ میلادی در کابل به عنوان مترجم فعالیت می&zwnj;کرد، &quot;همین کافی&zwnj;ست&quot; سروده میرزا تورسون&zwnj;زاده را به این ترتیب به عنوان فال نیک با صدای ماندگار احمد ظاهر به دوشنبه &zwnj;آورد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>سفر به هند و &quot;شرق آزاد&quot;</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>میرزا تورسون&zwnj;زاده می&zwnj;نویسد: &quot;سال ۱۹۴۷ مرا به هیأت نمایندگی شورای عالی اتحاد شوروی پذیرفتند. در آن سال بخت با من بود و در گروه حزب کمونیست به اولین کنفرانس کشور&zwnj;های آسیایی به هند سفر کردم. بعد از آن بود که موضوع شرق آزاد در اندیشه&zwnj;ام نقش مهمی پیدا کرد.&quot;&nbsp;<br /> &nbsp;</p> <blockquote> <p><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/mirztorssh03.jpg" />میرزا تورسون&zwnj;زاده، شاعر ملی تاجیکان:از کوه بلند است روان آب دوشنبه/&zwnj;تر کرده لب تشنه&zwnj;لبان آب دوشنبه /هر چند که جاری&zwnj;ست به صد عصر و زمان&zwnj;ها/ با یاد وطن مانده جوان آب دوشنبه (آب دوشنبه)</p> </blockquote> <p>در واقع سفر به هند موجب شد که اندیشه شاعر فرا&zwnj;تر از اتحاد شوروی برود. امکان چنین سفری در آن زمان به&zwnj;سادگی فراهم نمی&zwnj;شد. از هر یک میلیون شهروند شوروی، یک نفر بخت چنین سفری را به دست می&zwnj;آورد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>این سفر یک ماه یه طول انجامید و درین مدت اعضای کمونیست اتحادیه نویسندگان که میرزا تورسون&zwnj;زاده را همراهی می&zwnj;کردند نگران و هیجان&zwnj;زده بودند. حزب کمونیست از آن می&zwnj;ترسید که او نیز مثل دیگر روشنفکرانی که فرصت سفر به آن&zwnj;ها داده شده بود، تقاضای پناهندگی بکند و به شوروی برنگردد. اما شاعر با آغوش باز به سوی مردم برگشت تا دیده&zwnj;ها و شنیده&zwnj;هایش را به آن&zwnj;ها نیز برساند. جشن بازگشت هیأت نمایندگی شورای عالی از هند در حد یک جشن ملی باشکوه برگزار شد و شهرت میرزا تورسون&zwnj;زاده بی&zwnj;حد و بی&zwnj;&zwnj;مثل شد. <br /> &nbsp;</p> <p>دیدار با خانواده گاندی و از نزدیک دیدن فقر مردم هند و همین&zwnj;طور آشنایی با جهانی دیگر از او فردی متفاوت و شاعری بی&zwnj;همتا ساخته بود. <br /> &nbsp;</p> <p>دیوان &quot;شرق آزاد&quot; که میراز تورسون&zwnj;زاده بعد از سفر خود به هند نوشت، او را در سراسر کشور&zwnj;های شرق معروف کرد و تمام کارهای او به عمده&zwnj;ترین زبان&zwnj;های شرقی ترجمه شد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>نیمایوشیچ تاجیکان</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>شجاع&zwnj;الدین شجاع، محقق تاجیک در گفت&zwnj;وگو با رادیو آزادی می&zwnj;گوید: &quot;میرزا تورسون&zwnj;زاده بود که دولت (نو)&nbsp;تاجیکستان را شکل داد. راه و شیوه مبارزه برای شناساندن دولت و ملت تاجیک که استاد تورسون&zwnj;زاده به کار بردند برای نسل&zwnj;های بعدی واقعاً آموزنده بود.&quot;&nbsp;<br /> &nbsp;</p> <blockquote> <p><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/mirztorssh02.jpg" />شهزاده سمرقندی: من شاید یکی از هزاران تاجیکان برونمرزی هستم که تمام کودکی و نوجوانیم را با نوشتن نام این شاعر روی دفتر و فرم&zwnj;های اداری گذرانده&zwnj;ام.</p> </blockquote> <p>میرزا تورسون&zwnj;زاده دقیقاً در سال&zwnj;هایی دست به قلم برد که روشنفکران تاجیک غزل را شعر فارسی-تاجیکی می&zwnj;دانستند و حزب کمونیستی هم با آن مشکل داشت. در نتیجه شعر تاجیکان با کمر شکسته راهی برای تکان خوردن نداشت. اما میرزا تورسون&zwnj;زاده&zwnj;&zwnj; همان راه حلی را پیدا کرد که نیما یوشج در شعر معاصر ایران به کار برده بود. در همان سال&zwnj;ها بود که صدرالدین عینی (Садриддин Айнӣ)&nbsp;&quot;در چهارچوب غزل احساس تنگی&quot; می&zwnj;کرد و رو به نثری آورد که اساس نثر نو تاجیک شد، و چنین بود که میرزا تورسون&zwnj;زاده شعر نو تاجیک را بنیاد گذاشت. <br /> &nbsp;</p> <p>شعر او به اندیشه ملی تاجیکان شکل می&zwnj;داد. شعرش ساده، روان و مشخص بود. شعر&zwnj;های عریان او از فقر و بی&zwnj;سوادی خود در دوران کودکی شکایت می&zwnj;کرد. شعرهای او به گونه&zwnj;ای بود که نسل جوان، بخصوص دانشجویان آن دوران را وادار می&zwnj;کرد که شب و روز بیداری بکشند و برای دوردست&zwnj;ترین تاجیکان مدرسه&zwnj;های مدرن میز و تخته&zwnj;سیاه بسازند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>&quot;در جهانی کج&zwnj;روانی راستان را گم مکن&quot; </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>من شاید یکی از هزاران تاجیکان برونمرزی هستم که تمام کودکی و نوجوانیم را با نوشتن نام این شاعر روی دفتر و فرم&zwnj;های اداری گذرانده&zwnj;ام. مدرسه ما را پدر و عمویم با چند تن از هم&zwnj;درسیان خود که در شهر دوشنبه دانشگاه را ختم کرده بودند، ساخته بودند. آن&zwnj;ها پس از آنکه از یکی از شب&zwnj;های شعر استاد ترسون&zwnj;زاده به وطن خود سمرقند برگشتند، مدرسه ما را &quot;میرزا تورسون&zwnj;زاده&quot; نامیدند. این مدرسه نخستین مدرسه به زبان تاجیکی بود. یادم است که سال اول مدرسه نزد پدر آمدم و گفتم من این نام را نمی&zwnj;توانم بنویسم. چرا اینقدر طولانی است؟&nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p>من ۲۰ دفتر داشتم و هر دفترم ۱۲ ورق بیشتر نداشت. معمولاً هر دو هفته دفترم پر می&zwnj;شد و می&zwnj;بایست نو می&zwnj;کردم و روی هر دفتر نو هم می&zwnj;بایست می&zwnj;نوشتم:<br /> &nbsp;</p> <p>دفتر درس زبان و ادبیات <br /> خواننده صنف اول &quot;ب&quot; <br /> مدرسه رقم &quot;نزده&quot; به نام میرزا تورسون&zwnj;زاده<br /> شهزاده نظروا<br /> &nbsp;</p> <p>و به این ترتیب، هر هفته چندین بار نام &quot;تورسون&zwnj;زاده&quot; را روی دفترهایی که نو می&zwnj;کردم، می&zwnj;نوشتم. <br /> &nbsp;</p> <p>پدرم گفته بود: &quot;اگر این مرد نمی&zwnj;بود و در آن شب شعری با او و همسالانش از اتحاد ملی سخن نمی&zwnj;گفت و آنها را تشویق نمی&zwnj;کرد، او از دوشنبه به سمرقند نمی&zwnj;آمد، بلکه به مسکو می&zwnj;رفت و به زبان روسی ادامه تحصیل می&zwnj;داد. اگر به سمرقند نمی&zwnj;آمد، دوستانش هم نمی&zwnj;آمدند، مدرسه هم نمی&zwnj;ساختند، ازدواج هم نمی&zwnj;کردند و من هم به دنیا نمی&zwnj;آمدم.&quot; <br /> &nbsp;</p> <p>از آن پس همیشه با افتخار وارد مدرسه می&zwnj;شدم، چون مدرسه&zwnj;ای بود به نام مردی محبوب که تا این حد به روزگار من &quot;پایه و اثر&quot; گذاشته بود. <br /> &nbsp;</p> <p>استاد لایق شیر علی (Лоиқ Шералӣ) و بازار صابر ( Бозор Собир)&nbsp;مدت&zwnj;ها اندیشه ملی میرزا تورسون&zwnj;زاده را پیگیری می&zwnj;کردند و به مدرسه&zwnj;هایی که با آن روحیه ملی&zwnj;گرایی سال&zwnj;های هفتاد میرزا تورسون&zwnj;زاده بنیان گذاشته بود، سری می&zwnj;زدند و شعری می&zwnj;خواندند و کتاب می&zwnj;آوردند. این روحیه ملی&zwnj;گرایی و سیاست ملی اما در تاجیکستان، در ۲۰ سال گذشته فرونشسته است. <br /> &nbsp;</p> <p>دو سال پیش در سفری به تاجیکستان به مدرسه &quot;میرزا تورسون&zwnj;زاده&quot; سر زدم. احساسم این بود که دیگر حال و هوای مدرسه تغییر کرده و کمتر کسی به لایق و به شاعری که مدرسه به نام او بود علاقه دارد. با این حال در&nbsp;ازبکستان دیروز، پنجشنبه، ۱۳ اکتبر در تالار تیا&zwnj;تر به نام صدرالدین عین جشن باشکوهی برپا بود و اجل ادب تاجیک از کارنامه این مرد بزرگ گفتند و شنیدند. <br /> &nbsp;</p> <p>در پایان دوست دارم از این شعر میرزا تورسون&zwnj;زاده یاد کنم که برای تاجیکان یکی از محبوب&zwnj;ترین نوش&zwnj;باد&zwnj;هایی&zwnj;ست هنگام مستی و خوشی: <br /> &nbsp;</p> <p>تا توانی دوستان را گم مکن<br /> دوستان مهربان را گم مکن<br /> در میان کجروانی راستان را گم مکن <br /> &nbsp;</p> <p>این سروده را خواننده نامی بخارایی فاطمه قوینوا اجرا کرد. این ترانه را با دیگر ترانه&zwnj;ها و سروده&zwnj;ها می&zwnj;توانید <a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20111015_Hamsaygan_Mirza_Tursunzadeh_shazadeh.mp3">از طریق فایل صوتی بشنوید.&nbsp;</a><br /> &nbsp;</p> <p><strong>در همین زمینه:</strong></p> <p><a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/2940">::برنامه رادیویی &quot;با همسایگان&quot;، شهزاده سمرقندی، جمعه هر هفته در رادیو زمانه::</a></p>

شهزاده سمرقندی - برنامه رادیویی "با همسایگان" را امروز اختصاص داده‌ام به شاعری که در دوران شوروی به شعر تاجیک جایگاه تازه‌ای داد. میرزا تورسون‌زاده (‎Мирзо Турсунзода‏) شاعر و سیاستمدار تاجیک ۱۴ اکتبر سال ۱۹۱۱ در در روستای قراتاغ شهرستان حصار تاجیکستان به دنیا آمد.

شعر‌های ساده و گویای او که زبان ادبی را به زبان مردم نزدیک می‌کرد، زود در یاد‌ها حک می‌شد و سر زبان‌ها می‌افتاد. محبوب‌ترین سروده‌های او به شکل ترانه است و پیر و جوان آن را زمزمه می‌کنند. شعر‌های میرزا تورسون‌زاده از معدود سروده‌های تاجیکان بود که توانست از مرز‌های آهنین شوروی عبور کند و به دست هم‌زبانانش در افغانستان برسد. تاجیکانی که در افغانستان به عنوان مترجم کار می‌کردند و تلاش می‌کردند بین برادران روس و افغان‌شان پل بسازند، با این ترانه‌ها توانستند روابط نزدیک‌تری با هم‌زبانان افغانشان به وجود آورند. با معیار‌های امروزی می‌شود به این مترجمان به عنوان فعالان حقوق بشری نگاه کرد که تلاش می‌کردند از درگیری‌های مسلحانه و کشته شدن افراد بی‌گناه جلوگیری کنند.
 

همین کافی‌ست!

"همین کافی‌ست" یکی از شعر‌های میرزا تورسون‌زاده است که احمد ظاهر، خواننده نامی افغان در دهه۷۰  آن را خوانده است. 

جوره بیک‌ نظری، ادیب تاجیک درباره اینکه از چه راهی این سروده به دست احمد ظاهر، خواننده افغان رسیده، چنین قصه می‌کند: 

"شبی در کابل در مهمانی حضور داشتیم که احمد ظاهر با یک دوست خود به نام داوود نیز آنجا بود. دوستان تاجیکی که همراه ما بودند، کتاب تازه به نشر رسیده "مشاعره " را پیشکش احمد ظاهر کردند. این کتاب مجموعه‌ای بود از اشعار شاعران تاجیک در آن دوران. من هم از از احمد ظاهر خواهش کردم این کتاب را باز کند و هر شعری که آمد، به آن آهنگ ببندد و به عنوان هدیه برای ما بخواند."

شعری که به روی احمد ظاهر باز شد، "همین کافی‌ست" سروده استاد میرزا تورسون‌زاده بود، و احمد ظاهر هم آن را خواند:
 

"تو را صد بار گفتم من که غلامت من، همین کافی‌ست،
فدای یک کلامت، یک سلامت من، همین کافی‌ست"
 

جوره بیک نظری که در نیمه دوم دهه ۷۰ میلادی در کابل به عنوان مترجم فعالیت می‌کرد، "همین کافی‌ست" سروده میرزا تورسون‌زاده را به این ترتیب به عنوان فال نیک با صدای ماندگار احمد ظاهر به دوشنبه ‌آورد.

سفر به هند و "شرق آزاد"

میرزا تورسون‌زاده می‌نویسد: "سال ۱۹۴۷ مرا به هیأت نمایندگی شورای عالی اتحاد شوروی پذیرفتند. در آن سال بخت با من بود و در گروه حزب کمونیست به اولین کنفرانس کشور‌های آسیایی به هند سفر کردم. بعد از آن بود که موضوع شرق آزاد در اندیشه‌ام نقش مهمی پیدا کرد." 
 

میرزا تورسون‌زاده، شاعر ملی تاجیکان:از کوه بلند است روان آب دوشنبه/‌تر کرده لب تشنه‌لبان آب دوشنبه /هر چند که جاری‌ست به صد عصر و زمان‌ها/ با یاد وطن مانده جوان آب دوشنبه (آب دوشنبه)

در واقع سفر به هند موجب شد که اندیشه شاعر فرا‌تر از اتحاد شوروی برود. امکان چنین سفری در آن زمان به‌سادگی فراهم نمی‌شد. از هر یک میلیون شهروند شوروی، یک نفر بخت چنین سفری را به دست می‌آورد.

این سفر یک ماه یه طول انجامید و درین مدت اعضای کمونیست اتحادیه نویسندگان که میرزا تورسون‌زاده را همراهی می‌کردند نگران و هیجان‌زده بودند. حزب کمونیست از آن می‌ترسید که او نیز مثل دیگر روشنفکرانی که فرصت سفر به آن‌ها داده شده بود، تقاضای پناهندگی بکند و به شوروی برنگردد. اما شاعر با آغوش باز به سوی مردم برگشت تا دیده‌ها و شنیده‌هایش را به آن‌ها نیز برساند. جشن بازگشت هیأت نمایندگی شورای عالی از هند در حد یک جشن ملی باشکوه برگزار شد و شهرت میرزا تورسون‌زاده بی‌حد و بی‌‌مثل شد.
 

دیدار با خانواده گاندی و از نزدیک دیدن فقر مردم هند و همین‌طور آشنایی با جهانی دیگر از او فردی متفاوت و شاعری بی‌همتا ساخته بود.
 

دیوان "شرق آزاد" که میراز تورسون‌زاده بعد از سفر خود به هند نوشت، او را در سراسر کشور‌های شرق معروف کرد و تمام کارهای او به عمده‌ترین زبان‌های شرقی ترجمه شد.

نیمایوشیچ تاجیکان

شجاع‌الدین شجاع، محقق تاجیک در گفت‌وگو با رادیو آزادی می‌گوید: "میرزا تورسون‌زاده بود که دولت (نو) تاجیکستان را شکل داد. راه و شیوه مبارزه برای شناساندن دولت و ملت تاجیک که استاد تورسون‌زاده به کار بردند برای نسل‌های بعدی واقعاً آموزنده بود." 
 

شهزاده سمرقندی: من شاید یکی از هزاران تاجیکان برونمرزی هستم که تمام کودکی و نوجوانیم را با نوشتن نام این شاعر روی دفتر و فرم‌های اداری گذرانده‌ام.

میرزا تورسون‌زاده دقیقاً در سال‌هایی دست به قلم برد که روشنفکران تاجیک غزل را شعر فارسی-تاجیکی می‌دانستند و حزب کمونیستی هم با آن مشکل داشت. در نتیجه شعر تاجیکان با کمر شکسته راهی برای تکان خوردن نداشت. اما میرزا تورسون‌زاده‌‌ همان راه حلی را پیدا کرد که نیما یوشج در شعر معاصر ایران به کار برده بود. در همان سال‌ها بود که صدرالدین عینی (Садриддин Айнӣ) "در چهارچوب غزل احساس تنگی" می‌کرد و رو به نثری آورد که اساس نثر نو تاجیک شد، و چنین بود که میرزا تورسون‌زاده شعر نو تاجیک را بنیاد گذاشت.
 

شعر او به اندیشه ملی تاجیکان شکل می‌داد. شعرش ساده، روان و مشخص بود. شعر‌های عریان او از فقر و بی‌سوادی خود در دوران کودکی شکایت می‌کرد. شعرهای او به گونه‌ای بود که نسل جوان، بخصوص دانشجویان آن دوران را وادار می‌کرد که شب و روز بیداری بکشند و برای دوردست‌ترین تاجیکان مدرسه‌های مدرن میز و تخته‌سیاه بسازند.

"در جهانی کج‌روانی راستان را گم مکن"

من شاید یکی از هزاران تاجیکان برونمرزی هستم که تمام کودکی و نوجوانیم را با نوشتن نام این شاعر روی دفتر و فرم‌های اداری گذرانده‌ام. مدرسه ما را پدر و عمویم با چند تن از هم‌درسیان خود که در شهر دوشنبه دانشگاه را ختم کرده بودند، ساخته بودند. آن‌ها پس از آنکه از یکی از شب‌های شعر استاد ترسون‌زاده به وطن خود سمرقند برگشتند، مدرسه ما را "میرزا تورسون‌زاده" نامیدند. این مدرسه نخستین مدرسه به زبان تاجیکی بود. یادم است که سال اول مدرسه نزد پدر آمدم و گفتم من این نام را نمی‌توانم بنویسم. چرا اینقدر طولانی است؟ 

من ۲۰ دفتر داشتم و هر دفترم ۱۲ ورق بیشتر نداشت. معمولاً هر دو هفته دفترم پر می‌شد و می‌بایست نو می‌کردم و روی هر دفتر نو هم می‌بایست می‌نوشتم:
 

دفتر درس زبان و ادبیات
خواننده صنف اول "ب"
مدرسه رقم "نزده" به نام میرزا تورسون‌زاده
شهزاده نظروا
 

و به این ترتیب، هر هفته چندین بار نام "تورسون‌زاده" را روی دفترهایی که نو می‌کردم، می‌نوشتم.
 

پدرم گفته بود: "اگر این مرد نمی‌بود و در آن شب شعری با او و همسالانش از اتحاد ملی سخن نمی‌گفت و آنها را تشویق نمی‌کرد، او از دوشنبه به سمرقند نمی‌آمد، بلکه به مسکو می‌رفت و به زبان روسی ادامه تحصیل می‌داد. اگر به سمرقند نمی‌آمد، دوستانش هم نمی‌آمدند، مدرسه هم نمی‌ساختند، ازدواج هم نمی‌کردند و من هم به دنیا نمی‌آمدم."
 

از آن پس همیشه با افتخار وارد مدرسه می‌شدم، چون مدرسه‌ای بود به نام مردی محبوب که تا این حد به روزگار من "پایه و اثر" گذاشته بود.
 

استاد لایق شیر علی (Лоиқ Шералӣ) و بازار صابر ( Бозор Собир) مدت‌ها اندیشه ملی میرزا تورسون‌زاده را پیگیری می‌کردند و به مدرسه‌هایی که با آن روحیه ملی‌گرایی سال‌های هفتاد میرزا تورسون‌زاده بنیان گذاشته بود، سری می‌زدند و شعری می‌خواندند و کتاب می‌آوردند. این روحیه ملی‌گرایی و سیاست ملی اما در تاجیکستان، در ۲۰ سال گذشته فرونشسته است.
 

دو سال پیش در سفری به تاجیکستان به مدرسه "میرزا تورسون‌زاده" سر زدم. احساسم این بود که دیگر حال و هوای مدرسه تغییر کرده و کمتر کسی به لایق و به شاعری که مدرسه به نام او بود علاقه دارد. با این حال در ازبکستان دیروز، پنجشنبه، ۱۳ اکتبر در تالار تیا‌تر به نام صدرالدین عین جشن باشکوهی برپا بود و اجل ادب تاجیک از کارنامه این مرد بزرگ گفتند و شنیدند.
 

در پایان دوست دارم از این شعر میرزا تورسون‌زاده یاد کنم که برای تاجیکان یکی از محبوب‌ترین نوش‌باد‌هایی‌ست هنگام مستی و خوشی:
 

تا توانی دوستان را گم مکن
دوستان مهربان را گم مکن
در میان کجروانی راستان را گم مکن
 

این سروده را خواننده نامی بخارایی فاطمه قوینوا اجرا کرد. این ترانه را با دیگر ترانه‌ها و سروده‌ها می‌توانید از طریق فایل صوتی بشنوید. 
 

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.