بوکری که در گنجه گذاشتهاند
<p>احمد مرادی - بهتر است این‌بار هم گزارشمان را با اتفاقات بین‌المللی آغاز کنیم. جایزه‌ی "من‌بوکر" که از امسال لطف کرد و تعدادی از کشورهای آسیایی را هم در حلقه‌ خود جا داد، فهرست نامزدهای جایزه‌ خود را اعلام کرد که در آن نام کتاب "زوال کلنل" نوشته‌ محمود دولت‌آبادی هم به‌چشم می‌خورد.</p> <!--break--> <p>این اتفاق چند نکته را به گزارش‌نویس رادیو زمانه گوشزد کرد: اول، ما همواره به دلیل محدویت‌های زبانی و حتی جغرافیایی، دستمان از حوزه‌ بین‌المللی ادبیات کوتاه مانده است. تقریباً هیچ نویسنده‌ای نداریم که به رشدی جهانی دست پیدا کرده باشد. (وضعیت هدایت از بقیه بهتر است اما او هم فقط با یکی از کتاب‌هایش توانسته به موفقیت فرامرزی برسد.)</p> <p> </p> <p>ترجمه‌ آثار نویسنده‌های مهمی همچون گلشیری نگاه آن‌ طرف آبی‌ها را به ادبیات ایران جلب نکرد. دو سال پیش تجربه‌ موفق انتشار ترجمه‌ انگلیسی تازه‌ترین کتاب شهریار مندنی‌پور با خودش روزنه‌ امیدی به‌ همراه آورد، که آثار نویسنده‌ ایرانی سرانجام بتواند به نیویورکر و گاردین راه پیدا کند. این افتخار نیست که منتقد نیویورکر کتاب ما را نقد کند، اما مجرای رسیدن به جریان بین‌المللی ادبیات از چنین نشریاتی می‌گذرد؛ چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید. <br /> </p> <blockquote> <p><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/moradboo02.jpg" />سرشناس‌ترین نویسنده‌های مملکت، باید کنج اتاقشان بنشینند و خاک خوردن نوشتن‌هاشان را تماشا کنند، چراکه یک ممیز نا‌شناس صلاحیت انتشار کتابشان را رد کرده است.</p> </blockquote> <p>خبر نامزدی "زوال کلنل" هم اتفاق خوشحال‌کننده‌ دیگری‌ست، که می‌تواند روشنگر پتانسیل ادبیات ایران باشد. به‌خصوص وقتی درمی‌یابیم که کتاب دولت‌آبادی روایتی‌ست از دهه‌ پنجاه و مثل سایر کتاب‌های این نویسنده بویی از دیارگرایی دارد، خوشحال می‌شویم که مخاطبان غیرایرانی هم با آن بیگانه نبوده‌اند. <br /> دوم، همچون کتاب مندنی‌پور، "زوال کلنل" هم اجازه‌ انتشار در کشورش را نیافته است. این ماجرا دیگر شاهکار اداره‌ ارشاد است. سرشناس‌ترین نویسنده‌های مملکت، باید کنج اتاقشان بنشینند و خاک خوردن نوشتن‌هاشان را تماشا کنند، چراکه یک ممیز نا‌شناس صلاحیت انتشار کتابشان را رد کرده است. ممیزینی که معلوم نیست صلاحیت قضاوت درباره‌ آثار ادبی را از کجا آورده‌اند. ما حتی نام ممیزان را نمی‌دانیم و اتاق کار ممیزان برای نویسندگان بیشتر به دالانی تاریک شبیه است که چیزی در آن آشنا نیست. آن‌وقت وزیر ارشاد می‌گوید، هر کس مشکلی در ارتباط با ممیزی دارد، بیاید به اتاق من. کاش ایشان اتاقشان را می‌بردند به آن دالان تاریک. <br /> </p> <p>سوم، با وجود شانس کتاب دولت‌آبادی برای به‌دست آوردن "من‌بوکر"، اما مشکل دائمی ادبیات ما هنوز پابرجاست: ترجمه. از شرط‌های بوکر برای بررسی یک کتاب، ترجمه‌ آن به زبان شناخته‌شده بین‌المللی‌ست. تعداد آثار داستانی فارسی‌زبان که به انگلیسی ترجمه می‌شوند، در طول چند سال هم انگشت‌شمار است. این یک مهجوریت دائمی‌ست که بر گردن ماست، و البته انزوای سیاسی هم در انزوای فرهنگی ما دخالت فراوانی داشته است. اما به‌طور کلی بعید است که ما بتوانیم در سال‌های متمادی شاهد حضور آثار نویسندگانمان در محافل بین‌المللی و فهرست نامزدهای جوایز ادبی باشیم، چراکه ترجمه‌ آن‌ها به زبان‌های دیگر در فرآیندی طبیعی و همیشگی اتفاق نمی‌افتد. <br /> <br /> <strong>غرفه‌های کم‌یاب <br /> </strong> </p> <p>هجدهمین نمایشگاه مطبوعات هم خیلی آرام و بی‌خطر آمد و همچنان آرام و بی‌خطر رفت. نمایشگاهِ امسال سوم آبان کارش را آغاز کرد و چند روز پیش هم با مشخص شدن برگزیدگان بساط‌ش جمع شد تا یک سال دیگر. سال‌هاست که دوره‌ طلایی مطبوعات گذشته است. چه باور کنیم یا نه، حالا روزنامه‌ها رسانه‌های کم‌تأثیری هستند. در قیاس با دوران اصلاحات که روزنامه‌نگارانمان نه تبعید شده بودند و نه زندانی، اوضاع کاملاً ناامیدکننده است. این‌هایی هم که مانده‌اند و کار می‌کنند، دست مریزاد دارند و کسی نمی‌خواهد تلاششان را ناچیز جلوه بدهد، اما واقعاً نشریات مستقل در نهایتِ محدودیت به‌سر می‌برند.</p> <p> </p> <blockquote> <p><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/moradboo04.jpg" />هجدهمین نمایشگاه مطبوعات و نشریات آشپزی به جای نشریات ادبی</p> </blockquote> <p>در هجدهمین نمایشگاه مطبوعات هم، غرفه‌ نشریات ادبی را سپرده بودند به نشریات آشپزی، و جلوه‌ نشریات تخصصی ادبیات به روال چند سال گذشته، کم‌فروغ بود. کمی بیشتر از ۱۰ نشریه‌ ادبی در این نمایشگاه حضور داشتند، و این رقم در برابر ۵۰۰ نشریه‌ دیگری که در نمایشگاه غرفه داشتند، وضع فعلی نشریات ادبی را مشخص می‌کنند. "بخارا" با سابقه‌ ۲۰ ساله، وضعیتش از مجله‌های زردی که دو سال است آمده‌اند، ضعیف‌تر است. در این میان، اهالی قلم بار‌ها از وضع موجود گلایه کرده‌اند، از جمله در جریان نمایشگاه امسال، رسول یونان در مصاحبه‌ای با ایسنا گفت: "شرایط برای مجله‌های ادبی به گونه‌ای است که مسؤولان آن‌ها مجبورند برخی از شماره‌ها را با هم دربیاورند و برخی اوقات بین چاپ شماره‌های مختلف فاصله بیندازند و استمرار نداشته باشند. وضعیت فروش این مجله‌ها هم افتضاح است و دخل و خرجشان با هم جور درنمی‌آید." <br /> </p> <p>به‌هر حال با هر خوب و بد، هجدهمین نمایشگاه مطبوعات هم کار خود را در نیمه‌ اول آبان به پایان برد، تا ادامه‌ سال برای اهالی مطبوعات چه در چنته داشته باشد.</p> <p> </p> <p><strong>از برخورد با وزیر، تا خدشه‌دار شدن پرستیژ</strong></p> <p> </p> <p>در گزارش ماه مهر، از اتفاقی گفتیم که در بزرگ‌ترین نمایشگاه کتاب دنیا، نمایشگاه فرانکفورت برای غرفه‌ ایران افتاده بود. حالا پس از رسانه‌ای شدن موضوع، به‌نظر مجلس هم می‌خواهد تکانی به خودش بدهد و بالاخره نگاهی به ماجراهای جذاب حوزه‌ فرهنگ بیندازد. غلامعلی حداد عادل، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس، تصمیم مجلس برای پرسیدن سؤال از وزیر را اعلام کرد. به‌نظر می‌رسد که آقای حسینی این‌بار باید به دنبال پاسخی به‌جز "آماده نبودن روادید" برای تحویل دادن به مجلس باشد. <br /> </p> <p>اما اگر فکر می‌کنید آخر‌الزمان به این زودی‌ها نمی‌رسد، به این بخش از گزارش ما گوش کنید: مدتی پیش مشخص شد که مسئولین فرهنگی ایران، تهران را دو بار به‌عنوان "پایتخت کتاب جهان" به یونسکو پیشنهاد داده‌اند و البته هر دوبار با رأی‌گیری تصمیم ایران رد شده است. هنوز مشخص نیست مسئولان بدون ارائه‌ هیچ برنامه‌ای و بدون در نظر گرفتن معیارهای حداقلی، چگونه دست به این اقدام زده‌اند، و به قول محمدرضا سعیدآبادی، دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو: "ما دوبار تقاضا کرده‌ایم و رد شده‌ایم، این به لحاظ پرستیژ برای کشور ما خوب نیست که دوباره تقاضا کنیم و رد شویم."</p> <p> </p> <blockquote> <p><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/moradboo03.jpg" />صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران</p> </blockquote> <p>این هم حرفی‌ست که پرستیژمان خدشه‌دار نشود، اما سؤال اساسی این است که در روزهایی که تیراژ کتاب ۱۱۰۰ نسخه است، چگونه می‌توان تهران را پایتخت جهانیِ کتاب فرض کرد؟ آن‌هم زمانی که در شب کتاب یونسکو کشور‌هایی مثل بریتانیا و آمریکا، یک میلیون کتاب به رایگان بین مردم توزیع خواهند کرد، تا فرهنگ کتاب‌خوانی در جامعه بهبود یابد. "غرور و تعصب"، "داستان دو شهر" و "کیمیاگر" از جمله آثاری هستند که در این طرح به مردم و اماکن عمومی اهداء خواهد شد. <br /> </p> <p>البته وزیر فرهنگ ایران، با مسائل مهم‌تری درگیر است و گمان نمی‌کنم وقت کند این گزارش را بخواند. او در گفت‌وگو با ایسنا گفت: "به آثار افرادی که بر ضد نظام فعالیت می‌کنند و معاند هستند، مجوز داده نمی‌شود." در واقع سرانجام مشخص شد که ارشاد مجوز کتاب را برای محتوای آثار صادر نمی‌کند و هویت دارنده‌ اثر حرف اول را می‌زند. البته، مشخص است که گستره‌ دایره‌ "معاندان" بر هیچکس روشن نیست اما می‌توان حدس زد که نهادهای دولتی حضور چه کسانی را در هیچ قالبی نمی‌پسندند.</p> <p> </p> <p><strong>چاپ شده‌ها و چاپ‌نشده‌ها</strong></p> <p> </p> <p>فرزانه طاهری در گفت‌و‌گو با شرق گفت: "پناه می‌بریم به خدا، احتمالاً با این شرایط مجبور خواهم بود دوباره کتاب دیگری درباره آشپزی ترجمه کنم."<br /> </p> <p>این مترجم باسابقه که به‌تازگی کتاب "گروتسک" را توسط نشر "مرکز" به ارشاد سپرده است، از ایرادات غیر قابل درکی گلایه دارد که از طرفم ممیزان ارشاد بر ترجمه‌اش گرفته شده. به‌نظر کم‌کم همه‌مان باید به فکر شغل‌های شریف‌تری غیر از نوشتن و ترجمه‌ ادبیات باشیم. <br /> </p> <p>وزارت ارشاد مجوز چاپ دیوان رودکی را که توسط محمد علی سپانلو گردآوری شده، پس از هشت ماه هنوز صادر نکرده است! این کتاب از ابتدای امسال به این نهاد تحویل داده شده، اما به گفته‌ سپانلو به‌نظر نمی‌رسد که مسئولان مایل به انتشار آن باشند. <br /> </p> <p>اما زرشک طلایی نیمه‌ نخست ماه آبان، تقدیم می‌شود به وزارت ارشاد به‌خاطر خمیر کردن رمان "سوخته‌دلان" نوشته‌ زهره درانی. پس از گفت‌و‌گوی خانم درانی با ایلنا مشخص شد که این رمان توسط نشر مدبران به ارشاد ارسال شده بوده است، اما پس از چند ماه با چهار صفحه اصلاحیه مواجه می‌شود. نویسنده پس از دیدن موارد اصلاحیه خورده، متوجه‌ عدم انطباق آن‌ها با اثرش می‌شود و زمانی که برای پیگیری این موضوع به وزارت ارشاد مراجعه می‌کند، پاسخ می‌شنود که کتاب شما خمیر شده و چیزی برای پیگیری کردن موجود نیست! <br /> </p> <p>کتاب "لاک نقره‌ای" پس از دو سال موفق به کسب مجوز شد. مجموعه داستان علی‌رضا زندی توسط روشنگران منتشر خواهد شد. نشر چشمه که در زمینه‌ی ادبیات داستانی حضور فعالی دارد، به‌زودی مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه مارک تواین نویسنده‌ شهیر آمریکایی را با ترجمه‌ علی مسعودی‌نیا منتشر خواهد کرد. "شانس" عنوان این کتاب است. محمد ‌هاشم اکبریانی هم مجموعه داستان "آرام‌بخش می‌خواهم" را از سوی نشر افکار منتشر کرده است. اکبریانی که بیشتر به عنوان روزنامه‌نگار در حوزه‌ ادبیات شناخته می‌شود، سال گذشته هم رمان "باید بروم" را از سوی نشر چشمه به انتشار رسانده بود. اما در آستانه‌ چهارمین سالگرد فوت قیصر امین‌پور مجموعه‌ اشعارش توسط نشر مروارید به چاپ هفتم رسید. مروارید همچنین به تازگی مجموعه شعر "گل باران هزار روزه" سروده‌ علی باباچاهی را منتشر کرده است. باباچاهی که اشعار پست‌مدرنش در دو دهه‌ اخیر مورد توجه بوده، این بار هم با کتابی به کتاب‌فروشی‌ها آمده است که حال و هوایی متفاوت دارد. <br /> </p> <p>نشر افراز به تازگی مجموعه‌ای با نام "شعر امروز" تحت سرپرستی علی‌رضا بهنام ایجاد کرده است که می‌کوشد در قالب آن تازه‌های شعر معاصر را به مخاطبان عرضه کند. توجه‌ دوباره‌ی ناشرین به شعر معاصر و استقبال خوانندگان از آثار تولیدشده رونق دوباره‌ای به این حوزه داده است. مجموعه‌ "چه" سروده‌ علی‌رضا بهنام به‌زودی توسط افراز منتشر خواهد شد. <br /> </p> <p>اما یکی از کتاب‌های مهمی که اخیراً به انتشار رسید "صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران" است که حاصل تلاش مسعود مهرابی‌ست و با قیمت نجومی ۸۵۰۰۰ تومان از سوی نشر نظر منتشر شده. بد نیست اختلاسی، چیزی به دادمان برسد و بتوانیم نسخه‌ای از این کتاب را در کتابخانه‌مان داشته باشیم. به‌هر حال، حاصل تلاش مهرابی ارزشمند است و می‌تواند به‌عنوان یک منبع برخی از نیازمندی‌های سینماگران و دیگر مخاطبان را برطرف کند.<br /> </p> <p><strong>در همین زمینه:</strong></p> <p><a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/6348">::مقالات احمد مرادی در رادیو زمانه::</a></p>
احمد مرادی - بهتر است اینبار هم گزارشمان را با اتفاقات بینالمللی آغاز کنیم. جایزهی "منبوکر" که از امسال لطف کرد و تعدادی از کشورهای آسیایی را هم در حلقه خود جا داد، فهرست نامزدهای جایزه خود را اعلام کرد که در آن نام کتاب "زوال کلنل" نوشته محمود دولتآبادی هم بهچشم میخورد.
این اتفاق چند نکته را به گزارشنویس رادیو زمانه گوشزد کرد: اول، ما همواره به دلیل محدویتهای زبانی و حتی جغرافیایی، دستمان از حوزه بینالمللی ادبیات کوتاه مانده است. تقریباً هیچ نویسندهای نداریم که به رشدی جهانی دست پیدا کرده باشد. (وضعیت هدایت از بقیه بهتر است اما او هم فقط با یکی از کتابهایش توانسته به موفقیت فرامرزی برسد.)
ترجمه آثار نویسندههای مهمی همچون گلشیری نگاه آن طرف آبیها را به ادبیات ایران جلب نکرد. دو سال پیش تجربه موفق انتشار ترجمه انگلیسی تازهترین کتاب شهریار مندنیپور با خودش روزنه امیدی به همراه آورد، که آثار نویسنده ایرانی سرانجام بتواند به نیویورکر و گاردین راه پیدا کند. این افتخار نیست که منتقد نیویورکر کتاب ما را نقد کند، اما مجرای رسیدن به جریان بینالمللی ادبیات از چنین نشریاتی میگذرد؛ چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید.
سرشناسترین نویسندههای مملکت، باید کنج اتاقشان بنشینند و خاک خوردن نوشتنهاشان را تماشا کنند، چراکه یک ممیز ناشناس صلاحیت انتشار کتابشان را رد کرده است.
خبر نامزدی "زوال کلنل" هم اتفاق خوشحالکننده دیگریست، که میتواند روشنگر پتانسیل ادبیات ایران باشد. بهخصوص وقتی درمییابیم که کتاب دولتآبادی روایتیست از دهه پنجاه و مثل سایر کتابهای این نویسنده بویی از دیارگرایی دارد، خوشحال میشویم که مخاطبان غیرایرانی هم با آن بیگانه نبودهاند.
دوم، همچون کتاب مندنیپور، "زوال کلنل" هم اجازه انتشار در کشورش را نیافته است. این ماجرا دیگر شاهکار اداره ارشاد است. سرشناسترین نویسندههای مملکت، باید کنج اتاقشان بنشینند و خاک خوردن نوشتنهاشان را تماشا کنند، چراکه یک ممیز ناشناس صلاحیت انتشار کتابشان را رد کرده است. ممیزینی که معلوم نیست صلاحیت قضاوت درباره آثار ادبی را از کجا آوردهاند. ما حتی نام ممیزان را نمیدانیم و اتاق کار ممیزان برای نویسندگان بیشتر به دالانی تاریک شبیه است که چیزی در آن آشنا نیست. آنوقت وزیر ارشاد میگوید، هر کس مشکلی در ارتباط با ممیزی دارد، بیاید به اتاق من. کاش ایشان اتاقشان را میبردند به آن دالان تاریک.
سوم، با وجود شانس کتاب دولتآبادی برای بهدست آوردن "منبوکر"، اما مشکل دائمی ادبیات ما هنوز پابرجاست: ترجمه. از شرطهای بوکر برای بررسی یک کتاب، ترجمه آن به زبان شناختهشده بینالمللیست. تعداد آثار داستانی فارسیزبان که به انگلیسی ترجمه میشوند، در طول چند سال هم انگشتشمار است. این یک مهجوریت دائمیست که بر گردن ماست، و البته انزوای سیاسی هم در انزوای فرهنگی ما دخالت فراوانی داشته است. اما بهطور کلی بعید است که ما بتوانیم در سالهای متمادی شاهد حضور آثار نویسندگانمان در محافل بینالمللی و فهرست نامزدهای جوایز ادبی باشیم، چراکه ترجمه آنها به زبانهای دیگر در فرآیندی طبیعی و همیشگی اتفاق نمیافتد.
غرفههای کمیاب
هجدهمین نمایشگاه مطبوعات هم خیلی آرام و بیخطر آمد و همچنان آرام و بیخطر رفت. نمایشگاهِ امسال سوم آبان کارش را آغاز کرد و چند روز پیش هم با مشخص شدن برگزیدگان بساطش جمع شد تا یک سال دیگر. سالهاست که دوره طلایی مطبوعات گذشته است. چه باور کنیم یا نه، حالا روزنامهها رسانههای کمتأثیری هستند. در قیاس با دوران اصلاحات که روزنامهنگارانمان نه تبعید شده بودند و نه زندانی، اوضاع کاملاً ناامیدکننده است. اینهایی هم که ماندهاند و کار میکنند، دست مریزاد دارند و کسی نمیخواهد تلاششان را ناچیز جلوه بدهد، اما واقعاً نشریات مستقل در نهایتِ محدودیت بهسر میبرند.
هجدهمین نمایشگاه مطبوعات و نشریات آشپزی به جای نشریات ادبی
در هجدهمین نمایشگاه مطبوعات هم، غرفه نشریات ادبی را سپرده بودند به نشریات آشپزی، و جلوه نشریات تخصصی ادبیات به روال چند سال گذشته، کمفروغ بود. کمی بیشتر از ۱۰ نشریه ادبی در این نمایشگاه حضور داشتند، و این رقم در برابر ۵۰۰ نشریه دیگری که در نمایشگاه غرفه داشتند، وضع فعلی نشریات ادبی را مشخص میکنند. "بخارا" با سابقه ۲۰ ساله، وضعیتش از مجلههای زردی که دو سال است آمدهاند، ضعیفتر است. در این میان، اهالی قلم بارها از وضع موجود گلایه کردهاند، از جمله در جریان نمایشگاه امسال، رسول یونان در مصاحبهای با ایسنا گفت: "شرایط برای مجلههای ادبی به گونهای است که مسؤولان آنها مجبورند برخی از شمارهها را با هم دربیاورند و برخی اوقات بین چاپ شمارههای مختلف فاصله بیندازند و استمرار نداشته باشند. وضعیت فروش این مجلهها هم افتضاح است و دخل و خرجشان با هم جور درنمیآید."
بههر حال با هر خوب و بد، هجدهمین نمایشگاه مطبوعات هم کار خود را در نیمه اول آبان به پایان برد، تا ادامه سال برای اهالی مطبوعات چه در چنته داشته باشد.
از برخورد با وزیر، تا خدشهدار شدن پرستیژ
در گزارش ماه مهر، از اتفاقی گفتیم که در بزرگترین نمایشگاه کتاب دنیا، نمایشگاه فرانکفورت برای غرفه ایران افتاده بود. حالا پس از رسانهای شدن موضوع، بهنظر مجلس هم میخواهد تکانی به خودش بدهد و بالاخره نگاهی به ماجراهای جذاب حوزه فرهنگ بیندازد. غلامعلی حداد عادل، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس، تصمیم مجلس برای پرسیدن سؤال از وزیر را اعلام کرد. بهنظر میرسد که آقای حسینی اینبار باید به دنبال پاسخی بهجز "آماده نبودن روادید" برای تحویل دادن به مجلس باشد.
اما اگر فکر میکنید آخرالزمان به این زودیها نمیرسد، به این بخش از گزارش ما گوش کنید: مدتی پیش مشخص شد که مسئولین فرهنگی ایران، تهران را دو بار بهعنوان "پایتخت کتاب جهان" به یونسکو پیشنهاد دادهاند و البته هر دوبار با رأیگیری تصمیم ایران رد شده است. هنوز مشخص نیست مسئولان بدون ارائه هیچ برنامهای و بدون در نظر گرفتن معیارهای حداقلی، چگونه دست به این اقدام زدهاند، و به قول محمدرضا سعیدآبادی، دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو: "ما دوبار تقاضا کردهایم و رد شدهایم، این به لحاظ پرستیژ برای کشور ما خوب نیست که دوباره تقاضا کنیم و رد شویم."
صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران
این هم حرفیست که پرستیژمان خدشهدار نشود، اما سؤال اساسی این است که در روزهایی که تیراژ کتاب ۱۱۰۰ نسخه است، چگونه میتوان تهران را پایتخت جهانیِ کتاب فرض کرد؟ آنهم زمانی که در شب کتاب یونسکو کشورهایی مثل بریتانیا و آمریکا، یک میلیون کتاب به رایگان بین مردم توزیع خواهند کرد، تا فرهنگ کتابخوانی در جامعه بهبود یابد. "غرور و تعصب"، "داستان دو شهر" و "کیمیاگر" از جمله آثاری هستند که در این طرح به مردم و اماکن عمومی اهداء خواهد شد.
البته وزیر فرهنگ ایران، با مسائل مهمتری درگیر است و گمان نمیکنم وقت کند این گزارش را بخواند. او در گفتوگو با ایسنا گفت: "به آثار افرادی که بر ضد نظام فعالیت میکنند و معاند هستند، مجوز داده نمیشود." در واقع سرانجام مشخص شد که ارشاد مجوز کتاب را برای محتوای آثار صادر نمیکند و هویت دارنده اثر حرف اول را میزند. البته، مشخص است که گستره دایره "معاندان" بر هیچکس روشن نیست اما میتوان حدس زد که نهادهای دولتی حضور چه کسانی را در هیچ قالبی نمیپسندند.
چاپ شدهها و چاپنشدهها
فرزانه طاهری در گفتوگو با شرق گفت: "پناه میبریم به خدا، احتمالاً با این شرایط مجبور خواهم بود دوباره کتاب دیگری درباره آشپزی ترجمه کنم."
این مترجم باسابقه که بهتازگی کتاب "گروتسک" را توسط نشر "مرکز" به ارشاد سپرده است، از ایرادات غیر قابل درکی گلایه دارد که از طرفم ممیزان ارشاد بر ترجمهاش گرفته شده. بهنظر کمکم همهمان باید به فکر شغلهای شریفتری غیر از نوشتن و ترجمه ادبیات باشیم.
وزارت ارشاد مجوز چاپ دیوان رودکی را که توسط محمد علی سپانلو گردآوری شده، پس از هشت ماه هنوز صادر نکرده است! این کتاب از ابتدای امسال به این نهاد تحویل داده شده، اما به گفته سپانلو بهنظر نمیرسد که مسئولان مایل به انتشار آن باشند.
اما زرشک طلایی نیمه نخست ماه آبان، تقدیم میشود به وزارت ارشاد بهخاطر خمیر کردن رمان "سوختهدلان" نوشته زهره درانی. پس از گفتوگوی خانم درانی با ایلنا مشخص شد که این رمان توسط نشر مدبران به ارشاد ارسال شده بوده است، اما پس از چند ماه با چهار صفحه اصلاحیه مواجه میشود. نویسنده پس از دیدن موارد اصلاحیه خورده، متوجه عدم انطباق آنها با اثرش میشود و زمانی که برای پیگیری این موضوع به وزارت ارشاد مراجعه میکند، پاسخ میشنود که کتاب شما خمیر شده و چیزی برای پیگیری کردن موجود نیست!
کتاب "لاک نقرهای" پس از دو سال موفق به کسب مجوز شد. مجموعه داستان علیرضا زندی توسط روشنگران منتشر خواهد شد. نشر چشمه که در زمینهی ادبیات داستانی حضور فعالی دارد، بهزودی مجموعهای از داستانهای کوتاه مارک تواین نویسنده شهیر آمریکایی را با ترجمه علی مسعودینیا منتشر خواهد کرد. "شانس" عنوان این کتاب است. محمد هاشم اکبریانی هم مجموعه داستان "آرامبخش میخواهم" را از سوی نشر افکار منتشر کرده است. اکبریانی که بیشتر به عنوان روزنامهنگار در حوزه ادبیات شناخته میشود، سال گذشته هم رمان "باید بروم" را از سوی نشر چشمه به انتشار رسانده بود. اما در آستانه چهارمین سالگرد فوت قیصر امینپور مجموعه اشعارش توسط نشر مروارید به چاپ هفتم رسید. مروارید همچنین به تازگی مجموعه شعر "گل باران هزار روزه" سروده علی باباچاهی را منتشر کرده است. باباچاهی که اشعار پستمدرنش در دو دهه اخیر مورد توجه بوده، این بار هم با کتابی به کتابفروشیها آمده است که حال و هوایی متفاوت دارد.
نشر افراز به تازگی مجموعهای با نام "شعر امروز" تحت سرپرستی علیرضا بهنام ایجاد کرده است که میکوشد در قالب آن تازههای شعر معاصر را به مخاطبان عرضه کند. توجه دوبارهی ناشرین به شعر معاصر و استقبال خوانندگان از آثار تولیدشده رونق دوبارهای به این حوزه داده است. مجموعه "چه" سروده علیرضا بهنام بهزودی توسط افراز منتشر خواهد شد.
اما یکی از کتابهای مهمی که اخیراً به انتشار رسید "صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران" است که حاصل تلاش مسعود مهرابیست و با قیمت نجومی ۸۵۰۰۰ تومان از سوی نشر نظر منتشر شده. بد نیست اختلاسی، چیزی به دادمان برسد و بتوانیم نسخهای از این کتاب را در کتابخانهمان داشته باشیم. بههر حال، حاصل تلاش مهرابی ارزشمند است و میتواند بهعنوان یک منبع برخی از نیازمندیهای سینماگران و دیگر مخاطبان را برطرف کند.
در همین زمینه:
نظرها
نظری وجود ندارد.