•شعر زمانه
زینب (سارا) اسکندری: سرو سر بریده
«نه» به سبز و بنفش/«نه» به شکلاتی و سیاه/«آری» به تو،ای بیرنگ،ای آزاد، «آزادی»/ای بهای سروهای سر بریده/ای حسرت شوریده دلهای داغ دیده
«نه» به سبز و بنفش
«نه» به شکلاتی و سیاه
«آری» به تو،ای بیرنگ،ای آزاد، «آزادی»
ای بهای سروهای سر بریده
ای حسرت شوریده دلهای داغ دیده
گفتند: «از خون جوانان وطن لاله دمیده»
افسوس که «خود»، لاله کاشتند و چیدند
آری که «خود» لاله دریدند
آری همانها، هرس کردند باغچهها را
با ترومای سروهای یخزده
و نهالهای زنده به گور شده
بگذار بتازند
اینجا، در صحن تاریخ، جلادترین جلادان، جلادی خواهند شد.
نظرها
شایان
بیژن!!!؟؟؟ تو شعر بهتر داری رو کن!!!!!
بیژن
به به!! عجب شعری!!؟
امیرشکاری
ومرزخودوخویش باوری ست که / مستولی یافته ست/ برسرتاسر/ این مکان سرد ویخ زده / مستولی یافته است! ودرنهایت... تلخ وبی احساس/ همه جا را / در می نوردد/ وبه ما / فرمان می دهد.