ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نامه محسن مخملباف به محمد خاتمى: اصلاحات، تا پایان ایران؟!

محسن مخملباف: خاتمى عزیز! خواهید گفت مگر استبداد دینى رفراندوم را خواهد پذیرفت؟ پاسخ من این است مگر اصلاحات شما را پذیرفت؟! مگر انقلاب را مى پذیرد؟! استبداد با زبان خوش حق ملت را نمى دهد. حق گرفتنى است، نه دادنى.

جناب آقاى خاتمى عزیز!

شما خود مى دانید که براى من تا چه اندازه عزیزید. اما در کنار همه ستایش هایى که سزاوار عزت شماست، به خاطر رنجى که همه ایرانیان از این حکومت دینى مى برند، ناچارم به نقد اصلاحاتى که منجر به استمرار استبداد شده بپردازم.

خاتمى عزیز!

وقتى ١٣ سال پیش شما را ملاقات کردم، خود شما هم در خلوت از اصلاح استبداد دینى ناامید شده بودید. حال آنکه در آن زمان هنوز هفت سال از اصلاحات گذشته بود و چون امروز این اندازه ناکارآمد و غیر اخلاقى نبود. ١٣ سال پیش اصلاحات هنوز یک روش بود و به ایدئولوژى تبدیل نشده بود و مى شد با اصلاح‌طلبان درباره‌اش سخن گفت. در آن زمان من با نگرانى از عاقبت اصلاحاتى که ناکارآمدى‌اش را هر روز بیش از پیش به رخ مى کشید، با پیشنهاد استعفا براى یافتن راهى نو نزد شما آمده بودم. شما گفتید: " استعفاى من موجب شلوغى مى شود، و من هرگز کارى نخواهم کرد که یک قطره خون از دماغ یک ایرانى جارى شود."

محسن مخملباف − محمد خاتمی
محسن مخملباف − محمد خاتمی

خاتمى مهربان!

شما که ١٣ سال پیش نگران ریخته شدن قطره اى خون از دماغ یک ایرانى بودید، چگونه اینک نگران هدر شدن عمر همه مردم ایران براى سعى و خطاهاى بى ثمر ٢٠ ساله اصلاحات نیستید؟!

خاتمى عزیز!

من اکنون ٦٠ ساله ام، ٢٠سال (یک سوم) از عمر من و نسل من در آزمایش اصلاحات بى سرانجام شما طى شد. نسل بعد از من که ٤٠ ساله اند، نیمى از عمرشان براى اصلاحات ناکارآمد هدر شد. نسل بعدتر که ٢٠ ساله اند، همه عمرشان در آزمایش اصلاحات ناممکن، به ناامیدى و سردرگمى و خشم و عصیان رسید. خدا عمر شما را زیاد کند، اما اگر بخواهید تا پایان عمر خویش بر اصلاحاتى که دیگر حاصلى جز تداوم استبداد ندارد ادامه دهید، دیگر نه از نفت ایران براى نسل بعد چیزى باقى مى ماند، نه از طبیعت ایران و نه از امید و صبر ایرانیان امروز.

اگر این ناامیدى و خشم به ویرانى ایران منجر شود، آیا حاضرید سهم صبورى خود را در آن ویرانى بپذیرید؟ اگر اصلاحات یک برنامه است، زمان بندى آن باید معلوم باشد. شما ما را به راه بى پایانى کشانده اید. اصلاحات وعده بهشت مى داد، اما به تقلیل جهنم استبداد دینى هم کمک نکرد!

در قانون اساسى جمهورى اسلامى، زمان سعى و خطاى هر رییس جمهور٤ تا ٨ سال است. در همان قانون، دوره خطاهاى ولى فقیه تا پایان عمر اوست. در قانون اساسى جمهورى اسلامى، جایى براى اصلاحات نگذاشته اند، تا براى سعى و خطاى آن زمانى تعیین کنند. ناچارم از شما که بنیانگذار و رهبر اصلاحات ایران هستید، بپرسم که پایان دوره آزمایش اصلاحات ناکارآمد شما چه زمانى است؟ پایان عمر شما؟ پایان عمر همه ما؟ یا پایان ایران؟

خاتمى عزیز!

مشکل اصلاح ناپذیرى حکومت دینى، فراتر از ناکارآمدى دولت‌ها، استبداد جایگاه ولى فقیه یا بى‌لیاقتى خامنه‌ای است. مشکل اصلى، ادعاى حکومت الهى است که ناچار آن را نقد ناپذیر و غیر قابل اصلاح و غیر پاسخگو مى کند که همین ریشه فساد و ناکارآمدى حکومت جمهورى اسلامى است.

آیا شما دوست داشتید یکى از ادیان دیگر در ایران به قدرت رسیده بود و مثلا شما زیر سیطره قوانین کلیمیان یا مسیحیان یا زرتشتیان زندگى مى‌کردید و حکومت دینى آنها قوانین مطلق‌اش را بر شما تحمیل مى کرد؟ اگر نه، چرا آنها باید قوانین حکومت اسلامى مورد باور شما را در زندگى اجرا کنند؟! آقاى خاتمى! ایرانیان همه مسلمان و شیعه نیستند. حتى جمع گسترده اى از مردم ایران امروز، از جبر حکومت اسلامى به بى دینى رسیده‌اند. این رها شدگان از استبداد دینى و یا آن پیروان ادیان دیگر، تا کى باید حاکمیت دینى را که قبول ندارند، بر زندگى روزمره خود تحمل کنند؟ شما در درون حکومت دینى چه اصلاحاتى را ممکن مى دانید تا جزاى از دین خارج شدن، گردن زدن نباشد؟ و برداشتن حجاب اختیارى مجازات زندان نداشته باشد؟ و مجرم زیر هجده سال را به محض ١٨ ساله شدن، اعدام نکند؟

خاتمى عزیز!

شما ١٣ سال پیش همین احساس ناامیدى مرا از اصلاحات داشتید، و با آن که از دولت کنار کشیدید، باز بر خلاف آنچه آزمایش‌ها به شما اثبات کرده بود، بر اصلاحات ناممکن حکومت دینى اصرار کردید. آن خاتمى که من ١٣ سال پیش دیدم، چون دانشمندى از بى نتیجه بودن آزمایش اصلاحات حکومت دینى سخن مى گفت. پس چرا آن دانشمند بر استمرار خطا اصرار کرد و مى کند؟

خاتمى گفتگوى تمدنها!

شما از گفتگوى تمدنها گفتید. نظامى که ٢٠ سال در حال اصلاح آن بوده اید، با زبان موشک و جنگ و ترور با تمدنها سخن مى گوید. گفتگوى تمدنها هیچ، این نظام دینى آیا اجازه مى دهد در یک جلسه آزاد عمومى، شیعه در کنار سنى و مسلمان در کنار مسیحى و کلیمى و بهایى و زرتشتى بنشینند و با هم گفتگو کنند؟ اصولگراها هیچ، آیا اصلاح‌طلبان در این ٢٠ سال اصلاحات، حتى زمانى که در قدرت بودند، مخالفین بى دین یا مومن به ادیان غیر اسلامى را دعوت به گفتگو یا همکارى سیاسى کردند؟ خاتمى عزیز! گفتگوى تمدنها تنها از یک حکومت دمکراتیک، سکولار و مبتنى بر حقوق بشر بر مى آید و ربطى به حکومت دینى ندارد.

در پشت سر ایرانیان، چهل سال استبداد دینى و بیست سال اصلاحات ناکارآمد است. در پیش روى آنها، انقلاب یا حمله ویرانگر خارجى است. مردم ایران نه آن گذشته چهل ساله را مى خواهند و نه آینده ویران ایران را. پس چه راهى مى ماند؟

رفراندوم سریع‌ترین راه حل مشکلات

ایرانیان مى گویند جمهورى اسلامى مشکلات متعددى را در این حدود ٤٠ سال براى همه ما ایجاد کرده. نیمى از این مشکلات مربوط به آزادى هاى فردى است که از قضا با "رفراندوم آرى به جمهورى اسلامى" یک‌شبه ایجاد شده و فقط "رفراندوم نه به جمهورى اسلامى" یک‌شبه فرصت رهایى از این جبرهاى حکومت دینى را فراهم مى‌کند. مثل رفع حجاب اجبارى زنان و قوانین مجازات اسلامى و تبعیض دینى و نابرابرى زن و مرد...

رفراندوم راه کم هزینه تغییر استبداد

انجام رفراندوم یک روز وقت مى گیرد و تکلیف ملت در فرصت کوتاهى معلوم خواهد شد. حال آن که اصلاحات ٢٠ سال وقت گرفت و هنوز تکلیف هیچ چیز معلوم نیست.

اگر به خاطر جنگ طلبى هاى ایران و ناامنى هایى که حکومت ایران در منطقه ایجاد کرده، دولت هاى خارجى به ایران حمله کنند؛ یا مردم جان به لب رسیده، که از اصلاح حکومت دینى ناامید شده اند، به انقلابى خشن مجبور شوند، خون مردم بى گناه ریخته خواهد شد، به سرمایه هاى ملى آسیب فراوان خواهد رسید. در حالى که با شرکت در رفراندوم زیر نظر مجامع بى طرف و یا سازمان ملل، استبداد بر انداخته خواهد شد، بى آنکه خونى ریخته شود و سرمایه هاى ملى از بین برود.

رفراندوم و شکوفایى اقتصادى

اگر وضع به همین منوال در بى اعتمادى مردم به حکومت، ادامه اختلاس یا هدر کردن ثروت ملى در جنگ سوریه و تروریسم در منطقه طى شود، و تحریم‌ها تشدید یابد؛ یا حمله خارجى و انقلاب خشن داخلى اتفاق افتد، تا مدتها هیچ سرمایه گذار بین المللى حاضر به سرمایه گذارى در ایران نخواهد شد. چرا که سرمایه‌ها به سوى مکانهاى امن جارى مى شوند. در حالى که اگر رفراندوم انجام شود، راه را براى رسیدن به یک حکومت دمکراتیک و سکولار مبتنى بر اصول حقوق بشر باز مى کند، در آن صورت دنیا به امنیت ایران اعتماد مى کند و کار آفرینان تشویق مى شوند در ایران حضور یابند و بیکاران با سرعت بیشترى به اشتغال خواهند رسید و ویرانى هاى طبیعت و اقتصاد ایران زودتر رو به آبادى مى روند. در حالى که حمله خارجى و انقلاب خشن داخلى، تا مدتها امنیت نمى آورد و سرمایه گذاران و کارآفرینان را از ایران فرارى مى دهد.

بازگشت مغزها و سرمایه هاى ایرانى

اگر استبداد دینى فعلى ادامه یابد، که نمى یابد، (همه نشانه‌ها این روزها فروپاشى تدریجى یا حتى ناگهانى حکومت دینى را نشان مى دهند) و اگر حمله خارجى اتفاق بیفتد یا انقلابى خشن رخ دهد، به دلیل ناامنى، باز هم ایرانیان بیشترى از ایران خواهند رفت. اما اگر رفراندوم انجام شود، بسیارى از آنها که از ایران رفته اند، باز خواهند گشت. در این صورت نه تنها مغزها و سرمایه هاى ایرانى به ایران باز مى گردند، که میلیون‌ها رابطه عاطفى گسسته بین خانواده‌ها از نو برقرار خواهد شد. پدران و مادران بسیارى فرزندانشان را دوباره در آغوش خواهند گرفت.

خاتمى عزیز!

خواهید گفت مگر استبداد دینى رفراندوم را خواهد پذیرفت؟ پاسخ من این است مگر اصلاحات شما را پذیرفت؟! مگر انقلاب را مى پذیرد؟! استبداد با زبان خوش حق ملت را نمى دهد. حق گرفتنى است، نه دادنى.

طرفداران رفراندوم، ابتدا باید مردم را از طریق استدلال قانع کنند که این روش کم هزینه تر و پر فایده تر از تحمل استبداد یا انقلاب خشن است. سپس مردم با هر روشى، اعم از تظاهرات یا اعتصابات یا مخالفت هاى مدنى در بحران هاى نظام، رفراندوم را به حکومت خواهند قبولاند و از این طریق آن را برخواهند انداخت.

طرفداران حکومت نیز وقتى راهى جز قبول شکست نداشته باشند، ترجیح مى دهند با رفراندوم کنار روند تا این که با انقلاب نابود شوند. البته اگر رفراندوم را نپذیرند، مسئولیت انقلاب و ویرانى ایران به عهده حکومت اسلامى خواهد بود.

خاتمى عزیز!

فاجعه در فروپاشى رژیم اتفاق نمى افتد. که فروپاشى استبداد یک معجزه است. فاجعه آنجاست که این فروپاشى قبل از اتحاد مخالفین استبداد رخ دهد. اصلاحات امروز نه تنها از اتحاد مخالفین نظام دینى عاجز است، که حتى دیگر از متقاعد کردن دوستداران اصلاحات هم درمانده است. اما رفراندوم، توانایى اتحاد مخالفین استبداد دینى را دارد. چرا که کم هزینه، پر فایده و به نفع همه مردم ایران است.

خاتمى عزیز!

از اصلاح‌طلبان توقع گفتگوى تمدنها را نداریم، اما متوقعیم در باز شده به گفتگوهاى ایرانى با ایرانى را نبندند. توقع داریم از طریق نامه نگارى و گفتگو به هر شکل بر این تاریکى سر در گمى ملى نورى انداخته شود. چرا که اگر گفتگو خاموش بماند، سوء تفاهم و خشونت و فریب به صدا در خواهند آمد، و مى شود همین وضعى که اکنون داریم.

با احترام

دوستدار شما

محسن مخملباف، ١٣ فوریه ٢٠١٨

مطالب مرتبط:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • Mousa

    ایرانیان چندین قرن تحت تسلط شاهان دیکتاتور فرست در کنار هم نشستن و باهم فکر کردن را نداشتند و به شکل قبیله ای و طایفه ای باهم زندگی کردن اگر هر حکومتی سر کار بیاید سرنوشتش نهایتأ شبیه ترکیه و یا مصر شاید هم لیبی خواهد بود . اول بیایید با تشکل احزاب واقعی گروهای مردمی باهم صحبت کردن را یاد بگیریم تا بتوانیم در سرنوشت خود تصمیم عاقلانه بگیریم ، وگرنه در دام جهان خواران گفتار خواهیم شد . نمونه نا پختگی سیاسی مردم ما را میتوانید در کامنت های که در پای نظرات هموطنان خویش میگزارند مشاهده کنید که جز فحش و ناسزا چیزی ندارند بگویند!!!!.

  • کوروش

    برگزاری رفراندوم در ایران مانند یک رویایی شیرینی‌ هست که فکر می‌کنیم زمانی‌ به حقیقت می‌پیوندد. اگر نظام مطمئن بود که حداقل ۵۰% از مردم پشتیبانش هستند حتما این کار را میکرد و حداقل ۲۰ سال به عمر خود اضافه میکرد، ولی‌ افراد نظام خوب میدانند که برگزاری رفراندوم نه تاها برابر با سقوط نظام خواهد بود بلکه با نتیجیی‌ بسیار بد برای آنها خواهد بود. نظامی که در طول عمرش به هیچ یک از اصلاحات کوچک تن‌ نداده یا با اکراه آن را قبول کرده، چطور میتوان از آن انتظار داشت به یک روش دیگر از اصلاحات که برگزاری رفراندوم باشد اجازه دهد، آن هم روشی‌ که هدف آن ابقا‌ٔ یا سرنگونی آن هست. اصلاح طلبان باید با واقعیت اشنا بشوند که نه راه حالی‌ دارند و نه واقع گرایانه به مسئله نگاه میکنند، تفکرات اصلاحطلبان بر پایه ایده‌آلیسم هست که سعی‌ میکنند با نگاه به دیگر کشور‌ها راه حالی‌ مسالمت جویانه پیدا کنند و روش‌هایی‌ که دیگر کشور‌ها انجام داده‌اند را نمی‌شود کپی پست کرد.

  • نه به حجاب اجباری

    بله محسن در نامه به تاجزادi خیلی خوب عمل کرد،در بی بی سی دگم و ناامیدکننده بود.

  • راهی

    بنده هم آقای مخملباف را هنرمند خوبی می دانم اما سخنان اخیر ایشان در بی بی سی چندان جالب نبود. ایشان آشکارا سخنان رضا پهلوی را تحریف کرد و حتی با نامیدن ایشان با عنوان پسر شاه عملاً گفته ها و نوشته های خود ایشان را نادیده گرفت. سخنان امروز رضا پهلوی از سخنان بسیاری از چهره های شاخص اپوزیسیون روشن تر و منطقی تر است، با این تفاوت که رضا پهلوی به عنوان میراث دار پادشاهی در ایران دارای یک سرمایه عظیم است که امثال آقای مخملباف بر آن چشم می پوشند. رضا پهلوی می تواند یک نماد بالقوه برای رهبری در یک ایران آزاد و دمکراتیک و سکولار در آینده باشد. پادشاه به عنوان یک نماد وحدت در کشور در بسیاری از کشورهای دمکراتیک جهان مانند نروز، سوئد، دانمارک، بریتانیا، بلژیک، هلند و اسپانیا کارکرد مثبتی دارد. گوئی آقای مخملباف عمداً تظاهر به ندانستن این موضوع می کند تا شرمنده دوستان ضد سلطنت سابق و کنونی خودش نشود.

  • مهر

    سلام آقای مخملباف من یکی از طرفداران شما هستم.فیلم های بسیار خوش ساختی دارین. اما مصاحبه اخیر شما با بی بی سی وجهه ی خوبی از شما ارایه نداد.فقط کینه و خشم دیدم از شما.آنچه که باعث شورش 57 شد.و به اصطلاح خودتان محسن چریک بودید.آن چریک بودن آیا از خشم و نفرت نبود؟هنوز آن چهره محسن چریک را همراه دارید. آیا بهتر نیست بعد از 40 سال و دیدن نتیجه آن حجم خشم و کینه که باعث ویران کامل ایران شد کمی اصلاحات و رفراندوم را در درون خودمان شروع کنیم.هر کدام از ما نه تنها شما .که شما البته چهره هستین و آن خشم و نفرت که در ما ایرانی ها هست را به تصویر می کشین. من طرفدار هیچ کس نیستم اما وقتی می بینم را پهلوی می گوید کنار هم باشیم و شما انکار می کنید که نگفته، این نشان از خصومت شخصی و روحیات چریکی شما دارد . این متاسفانه مشکل هست که نمی توانیم کنار هم باشیم و رژیم غارتگر و بیگانگان از این سود خواهند برد رفراندوم و رفرم از هر کدام ما باید شروع شود .آین گام نخست هست.

  • تیشک

    و بدین سان تکلیف بیش از چهل درصد جمعیت ایران را روشن ساخت. کسی که به گفتگوی تمدنها معتقد باشد اسناد پوسیده را از گورهای هزار ساله بیرون نمی کشد تا سرنوشت ملتی را با آن و بدون گفتگو در قرن 21 تعیین کند. آقای مخملباف شما اشاره ای به مسلمانان کردید، اگر شما برای انسانها به صرف انسان بودن ارزش قائل می شدید، می بایستی آن روز متوجه می شدید که این حزب تو زرد است. مثال فراوان است در این مقوله نمی گنجد. از انصاف بدور است اگر نگویم که بهترین و شکوفاترین دوره اقتصادی کشور (بعد از 57) در آن هشت سال اصلاحات رقم خورد، اما باز از انصاف بدور است اگر گفته نشود که حمله به دانشجویان و کشتن متفکرین نیز در آن سالها بسیار زیاد اتفاق افتاد. کسی که معتقد به گفتگوست اگر در دستگاهی که او مسئول است تاب ظلم بیاورد، نشان از بی اعتقادی او به گفتگوست. نهایتا اینکه، شاید شما عمرتان را برای خاتمی صرف کردید (به دلایل خودتان)، ولی ما مردم ایران اگر به ایشان و یا منتخبین ایشان رأی می دادیم (در دور دوم و پس از آن)، فقط به جهت انتخاب بد بوده (بین بد و بدتر)، نه اینکه معتقد بوده ایم که ایشان در فکر اصلاح است که اگر بود، همانند منتظری مواضعی شفاف ارائه می داد و آنهمه آسمان و ریسمان نمی کرد، و مهمتر از همه، آنهمه مفسد اقتصادی و جنایتکار دور خود جمع نمی کرد.

  • تیشک

    نامه ای دیر هنگام، اما مفید! خلاف نظر جناب آقای مخملباف، معتقدم اگر منافع شخصی و جناحی و حزبی، انسان را کر و کور نکند، فهمیدن اینکه اصلاحات فریبی بیش نبود، نیازی به بیست سال زمان نداشت، فقط اگر ما کمی دقت در رفتار و گفتار آقای خاتمی داشتیم، می توانستیم بفهمیم که ایشان حتی اگر بخواهد، که من شک دارم، مرد عمل نیست. سطور ذیل دلیلی بر این مدعاست: خاتمی در ابتدای ریاست جمهوری مشخص بود که فردی فریبکار است و هیچ عقیده ای به گفتگو ندارد، چه برسد به گفتگوی تمدنها! و جبر طبیعت هم با فریبکاران بد معامله ای می کند، همچنانکه می بینیم ایشان بیش از هر زمان دیگری ورشکسته است. و اما دلیل من برای فریبکاری ایشان: آقای خاتمی با رأی بالای مناطق کورد نشین و عمدتا سنی نشین و سیستان و بلوچستان (بیش از هفتاد درصد) به ریاست جمهوری رسید. در اولین سخنرانی، ایشان تکلیف سنی های ایران را بدون گفتگو روشن ساخت با عاریه گرفتن از سخن یک دانشمند سنی دولتی (چیزی شبیه به جنتی) که مردم باید تابع حاکم مستقر باشند حتی اگر آن حاکم با رأی مردم بر سر کار نیامده باشد.

  • سانسور زده اپوزیسیون ایران !

    همه می دانند نظام تن به رفراندم نمی دهد که خودش نابود کند (!) تنها ارزش این این گونه درخواست ها ، برای قضاوت در تاریخ است ! اینکه بالاخره مردمان ایران بارها بهر وش هیا مسالمت امیز خواستند به پایان دهند به به ظلم فساد حاکمیت و عواملش و حاکمیت فقط سرکوب کرد یا به فریب کاری به سبک پلیس بد و پلیس خوب (بازی جناح حا) اتلاف وقت کرد . اما من اعتمادی به چیین اپوزیسی.نی ندرام که گاه تمام کامنتها و گاه بخشی از کامنت های مخاطبانش را سانسور می کند حیت در راستای نظرات انها ست.

  • پدرام

    یک به یک کلام مخملباف در این نامه حاوی اصول منطقی و پذیرفتنی برای هر عقل سلیم و نیتی بدون غرض است. هر ایرانی که خواهان ایجاد تحول و تغییر بنیادی در وضعیت حکومت و در عین حال نگران نابودی مملکت با استمرار وضع موجود است باید این ایده و پیشنهاد را با دل و جان بپذیرد و در آگاه ساختن اطرافیان و خصوصا افرادی که بهر دلیل در بی تفاوتی بسر میبرند کوشش کند. تنها راه جلوگیری از اتلاف باقیمانده سرمایه های مادی و معنوی ایران و ایرانیان برگزاری رفراندم آری یا نه به استمرار حکومت فعلی است. کسانی هم که در سایت ها و دیگر رسانه ها به رفراندم میتازند و با مخالفت کردن با آن سعی دارند چهره های سرشناس مثل مخملباف و شیرین عبادی و نرگس محمدی و دیگرانی را که بیانیه درخواست رفراندم را امضاء کرده اند از این تنها راه اصولی بازدارند و آنان را به نایاک و حکومت منتسب می نمایند نه تنها دوست بلکه دشمن ایران و ایرانی هستند اینان همان کسانی هستند که در همه مقاطع گذشته به اشکال مختلف ایجاد اختلاف و تفرقه در بین مبارزین و مردم را دنبال میکنند و این بار هم با ترساندن مردم از نتیجه رفراندم و اتهام زنی به موافقان آن قصدی بجز نا امید کردن ملت از تحول مسالمت آمیز و سوق دادن آنان به مسیر پر خشونت که نتیجه ای جز نابودی منابع کشور و کشته شدن جوانان مملکت ندارد در سر نمی پرورانند.چه خوب است هر ایرانی دلسوز و اندیشمندی به نتایج این دو راه ومسیر و مقایسه این دو با هم بپردازد و پس از تشخیص راه از چاه در ترویج و تبلیغ رفراندم و مایل ساختن اطرافیان به تحرک در این مسیر کوشش نماید. به امید ساختن ایرانی آزاد و آباد از راه عقلانی و منطقی.

  • انقلاب چرا که نه ؟!

    مشت نمونه خروار تضضیه حققو ملی مردمان ایران توسط دولت و مجلسی سرکار امده که با تشویق و ترغیب به مشارکت در انتخابات توسط مدعیان اصلاح طلبی و حتی بخشی از مدعیان اپوزیسیون خارج نشین رخ داده است!: حاجی بابایی گفت: با احتساب این ۲ رقم، جمع کل درآمد ناشی از هدفمندسازی یارانه ها ۱۰۲ هزار میلیارد تومان خواهد شد که بر اساس قانون باید به خزانه‌داری کل کشور واریز و با مجوز خزانه، برداشت شود. وی افزود: واریز نشدن این درآمد به حساب خزانه، منجر به مفاسدی از قبیل حقوق‌ها و پاداش‌های نجومی خواهد شد که به معنای عدم شفافیت در بودجه است. عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در پایان با انتقاد از فراهم نشدن فرصت برای ارائه پیشنهادها و تذکرات نمایندگان در جریان بررسی تبصره ۱۴ به بهانه‌های مختلف گفت: ما می‌خواهیم پاسخ دهند که براساس کدام ماده از آئین‌نامه مجلس، تبصره مربوط به هدفمندی یارانه ها بدون طرح در صحن و بدون آن که رای نمایندگان اخذ شود به کمیسیون تلفیق بودجه بازگشته است.

  • انقلاب چرا که نه ؟!

    اما از طرف دیگر خود حسن روحانی و گروه موسوم به اعتدالی یا کارگزاران و حتی اکثر اصلاح طبلان با نماندگی جهانگیری نیز تعهدی ندارند و به قول فائزه هاشمی، هیچ کس روحانی مجبور نکرد که وزیر زن انتحب نکند خود او این تمایل نداشت! او حتی از رهبر سنی ها مولوی دعوت نکرد!، در حالی این کار نه هزنیه داشت و نه خطری و فقط برآودرن یک توفع سمبلیک بود! اما حسن همین را انجام نداد و ممکن است اصلاح طلبان و مجلس با اکثریت اصول گرا هم این بی اعتنایی به اهل تسن را تایید کرده باشند! کارنامه ضد مردی حسن روحاین بسیار سنگین تر از این حرفها است و من چند نشانه گفتم. اما می گویم بزرگترین قدرت مانور و توانایی این دولت و مجلس تدراکچی، در بحخشهای مبارزه با فساد، مدیریت کشورداری و اقتصاد و افزایش کارمدی و بهره وری ملی است، و دستشان در این زمینه ها به نظر بازتر است ، ولی باز می بینم کارنامه بدی دارند ، و بوده 97 یک فاجعه ضد منافع اکثریت مردمان ایران است،: اختصاص یک سوم درماد نفتی به صندق توسعه و ندادن حق ثورت عمومی به مرد م بویژه نیازمندان و تبدیل این صندق باری غارت نظامیان سرمایه دران نئو لیبرالی ! و دادن هزاران میلیارد تومان به نهادهای مفت خور و رانتخورا مذهبی-فرهنگی نظام و تدوام بی نظمی و عدم شفافیت مالی و بی قانونی و تراژدی حقو ق های نجومی و انواع تبعیض میان بروکراتهای دولتی با طبقات کاررگ و مزدبیگر غیر حکومتی و حیف و میل بیت المال، دادن هزاران میلیارد تومان یارانه به مرفهان تحت پوشش یارانه انرژی .. و در عین حال عدم افزایش یارانه نیازمندان ! اینها را که دیگر دست خودشان دولت و ججلس انتخابتی است و نه دست انصاباتی ها! بود این مدعیان کذایی اعتدال و اصلاح طلبی، اینها را دیگر بعید است اصول گرایان مخالف کنند چرا در عمل انها هم موافق این اصلاحات هستند! و خواهان دادن حق ثورت عمومی به مردم اند و لاقل در رحف این می خواهند و این جناح کذایی اعتدالی و اصلاح طلب است مخالفت می کند! حقیقت تلخ این است اصلالحات تنها شعار برای فریب بود تا بخشی از افراد رانتخورا و دزد رانده شده ازنظام دوباره بر گردند به این سفره غارتکده و میزان غارت بسیار بیشتر شود!

  • انقلاب چرا که نه ؟!

    در کامنت به خبری مهم اشاره می کند که ماهیت مدعیان کذایی اعتدالی و اصلاح طلب را برملا میکند، به نظرم ما نمی توانیم در مورد شخصیت و نیات کسی اظهرا نظر کنیم مگر با توجه به سوابق و مقایسه کرار و گفتار انها. اگر تقاض عملکردها با گتار مشاهدذه کردیم ما به اصل حُسن نیت انها بایست شک کنیم ! چرا که ما میداینم در حکومت ولایت فقیه با اسم فریبنده جمهوری اسلامی، نهادهای انتخاباتی تشریفاتی و به قولی تدراکچی هستند از جمله دولت و مجلس و شورها... خب دیدیم در انتخاب اعضای کابینه دو طرف ضربات مهلکی بر رای مردم زدند و نشان دادند حتی به حداقل های اخلاق حرفه ای ای کار سیاسی پای بند نیستند و اینها درمقایسه با تندروها نظام، در واقع کندروهای نظام هستند ، و در حکم ترمز و سرعت گیر اصلاحات اند و نه اصلاح طلبی و همان چیزی که به استمرار طلب نظام از انها توصیف میشود!: اول از ظواهر امر برمی آید که، راس حکومت یعنی خانه ای و شرکای درجه اولش ش همچون سپاه و اصول گرا ها.. وزرایی را تحیمل کردند که بیشتر مناصب سیاسی و فرهنگی و و اطلاعاتی و نظامی و حقوقی و راهبردی بود! با توجه سوابق و علکرد فعلی خامنه ای شرکایش درجه اولش ، پس ما هیچ امید نبایست داشت به اصلاحات از طریق نهاد انتخاباتی در این امور داشته باشیم از مسائل مهمی چون اصلاحات در امور سیاسی اعم توسعه سیاسی داخلی و تنش زدایی خارجی و ارتباط با جهان و سیاست مخرب ضد منافع ملی ایران، مانند غرب ستیزی و امریکا ستیز ی و اسرائیل ستیزی... و حقوق شهروندی و مدنی و آزادی فردی ...

  • خون دماغ

    من در تایید کلی سخنان جناب مخملباف، به نکاتی کمتر توجه شده یا مغفول در این نامه و مباحث پیرامونش می پردازم: اول به مطلب زیر منتشر سایت محترم رادیو زمانه بنگرید و کامنتهایش. سخنگوی شورای نگهبان: روحانی از مدار انقلاب خارج نشود ***

  • پیام

    ارتباط مخملباف با داخل کشور اون هم با تاج زاده از اصلاح طلبان حکومتی نشان میدهد که ارتباطی ارگانیک بین مخملباف سازگارا شیرین عبادی نایاک ورژیم وجود دارد تا مردم رو از سرنگونی نظام به رفراندم کذائی تقلیل داده ویکبار دیگر وقت این ملت را بگیرند مثلا همین خبر رفراندم خیلی زود توسط رسانه های دولتی مثل رادیو فردا صدای امریکا ورادیو زمانه خیلی زود رسانه ای شد تا مردم را از سرنگونی منصرف کنند اما اپوزیسیون اصلی همه نقشه های اینچنینی را برملا میکنند ونمی گذارند که شما مردم را سرکاربگذارید

  • bijan

    در قانون اساسی دو امر را نمیتوان به رفراندم گذاشت : اسلامیت و جمهوریت ! واین یک معضل ا ساسی است و مغایر با اراده مردم ! جالب است که امام خمینی خودش بارها گفت که : اگر اجداد ما قانونی را تصویب کردند دلیل ندارد که ما هم از آن تبعیت کنیم ! چطور شد که این سخن منطقی در قانون اسا سی طور دیگر شد ؟! پس برای جلوگیری از خشونت و آشفته شدن کشور یک راه بیشتر نمانده و آن کنار کشیدن روحانیت به میل خود از نهاد حکومت و بازگشت به همان دوران قبل از انقلاب تا هم کشور حفظ شود و آسیب نبیند و هم روحانیت بتواند جایگاه شایسته و احترام قبلی را که در میان مردم داشت باز سازی کند.