ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

در تدارک اول ماه مه

چه باید و چه نباید کردها

محمود قزوینی - جدال جمهوری اسلامی با اول ماه مه به قدمت عمر خود رژیم است. از این نظر مسئله اساسی نه بر سر شکل دادن اعتراض کارگری و یا تعیین فلان مطالبه و شعار و قطعنامه، بلکه بر نفس برگزاری نمایش همبستگی طبقاتی کارگری و برگزاری وسیع و باشکوه اول ماه مه است.

آلبوم «ترامالدول» از شاهین نجفی

در ایران نفس برگزاری مستقل اول ماه مه از اهمیت درجه اول برخوردار است. جدال رژیم جمهوری اسلامی با اول ماه مه به قدمت عمر خود رژیم است. از این نظر مسئله اساسی نه بر سر شکل دادن اعتراض کارگری و یا تعیین فلان مطالبه و شعار و قطعنامه، بلکه بر نفس برگزاری نمایش همبستگی طبقاتی کارگری و برگزاری وسیع و باشکوه اول ماه مه است.

محمود قزوینی

در یک دهه و نیم گذشته مراسم‌های اول ماه مه از شکل غیرعلنی دوره دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی بیرون آمده و شکل علنی به خود گرفته‌اند. اما این مراسم‌ها بدون استثناء محدود به شرکت فعالین کارگری و سوسیالیست بوده است. مراسم‌هایی که هر چند مورد سرکوب قرار می‌گیرند، اما به‌طور علنی برگزار می‌شوند. قبل از این دوره، از دهه ۶۰ تا دهه ۸۰ شمسی، اول ماه مه در میان فعالین و سوسیالیست‌ها به شکل غیرعلنی در میان محافل خانوادگی و دوستی و همکاران برگزار می‌شده است. برگزاری علنی اول ماه مه ظاهراً می‌بایست موجبات شرکت توده وسیع‌تر کارگر و مردم را فراهم آورد، اما تاکنون فعالین برگزار کننده از این وظیفه بازمانده‌اند. تعداد شرکت‌کنندگان در مراسم‌های علنی این دوره در مقایسه با دوره سرکوب شدید سال‌های ۶۰ و ۷۰ نه تنها تغییری مثبت را نشان نمی‌دهد، بلکه شاید در دوره سرکوب شدید سطح شرکت‌کننده در مراسم‌های اول ماه مه بیشتر بود. دلایل آن را باید در سبک کار فعالین جست‌وجو کرد. روش فعالیت در دوره ۶۰ و ۷۰ بر زمینه درست استوار بود، یعنی بر زمینه ارتباطات خانوادگی و دوستی و شغلی. اما روش دوره ۸۰ و نود بر زمینه درست فعالیت علنی استوار نیست. فعالیت علنی به حرکت آکسیونی صرف تقلیل پیدا کرده است.
مراسم‌های اول ماه مه سال ۹۷ نباید به مراسمهایی با شرکت فعالین کارگری و سوسیالیست محدود بماند. اگر محدودیت شرکت کنندگان و مخاطبان مراسمهای سالهای گذشته را بتوان با مسئله سرکوب توجیه کرد، مراسم‌های اول ماه مه سال ۹۷ را نمی‌توان. چون سیطره سرکوبگری رژیم دیگر مانند گذشته نیست.
اگر فعالین و دست‌اندرکاران اول ماه مه به همان سبک کار گذشته فعالیت بچسبند، اول ماه مه امسال نیز مانند سال‌های پیش محدود به فعالین باقی می‌ماند.

قطعنامه نویسی به عنوان فعالیت عملی

یک شیوه فعالیت و ابراز وجود در اول ماه مه در ایران ظاهراً قطعنامه نویسی است که سال‌هاست میان تشکل‌های فعالین کارگری علنی در ایران (سندیکای شرکت واحد و هفت تپه هم جمع فعالین هستند و نه تشکل توده‌ای) باب شده است. چندین تشکل می‌نشینند و قطعنامه‌ای را ارائه می‌دهند. قطعنامه آنها قطعنامه همین فعالین است. چنین قطعنامه‌هایی نه از نقطه نظر تبلیغاتی و نه از نقطه نظر عملی کاربردی ندارد، حتی برای خود همین فعالین و قطعنامه نویسان. قطعنامه و مطالبات بیان شده اثری در جنبش کارگری باقی نمی‌گذارد. نه در روز کارگر و نه در سال مربوطه. در هر حال اطلاعیه‌ها و یا قطعنامه‌ها می‌توانند اعلام نظر، بیان اعتراض و بیان دیدگاه جمع و تشکل و گروهی به جامعه باشند. اما نباید صدور این اعلامیه‌ها و قطعنامه‌ها را به عنوان عمل مربوط به اول ماه مه و تدارک آن نوشت.

برگزاری تظاهرات و آکسیون

شکل دیگر ابراز وجود در اول ماه مه برگزاری تظاهرات و آکسیون‌های اعتراضی است که تاکنون معدود به جمع فعالین کارگری و سوسیالیست باقی مانده است. البته امسال فعالین و دست اندرکاران انتظار می‌کشند که این آکسیون‌ها وسیع برگزار شود. تصور بخش اعظم تشکل‌ها، فعالین کارگری و سوسیالیست در ایران و همچنین احزاب چپ و کمونیستی ایران این است که با توجه به تحرک توده‌ای دی ماه ۹۶، حتماً تظاهرات اعتراضی کارگری در اول ماه به شکل گسترده‌ای صورت خواهد گرفت. برای همین در تبلیغاتشان به سمت برگزاری تظاهرات اعتراضی می‌روند.
شیوه کار هم این است که فعالین و جمع‌هایی از فعالین در مقابل وزارت کار و یا خیابانی در یک شهر اعلام تظاهرات و آکسیون می‌کنند و امیدوارند مردم در آن شرکت کنند و آکسیون گسترده شود. تقریباً بیش از یک دهه است این تجربه به این شکل تکرار می‌شود و آکسیون‌ها به جمع بسیار کوچکی از فعالین، تقریباً حدود ۲۰، ۳۰ نفر در شهر میلیونی چون تهران و شهر بزرگی چون سنندج، محدود مانده است. این بار هم در تبلیغات گروه‌ها و فعالین داخل ایران و احزاب سیاسی چپ همین روش را می‌شود به‌طور برجسته‌تری دید. مطالباتی را اعلام می‌کنند و یا مسئله فقر را با شدت و حدت خاصی در تبلیغاتشان بیان می‌کنند و فکر می‌کنند مردم در روز اول ماه مه به این فراخوان‌ها پاسخ مثبت خواهند داد. تفاوتش این است که این بار، بعد از جنبش دی ماه ۹۶، امیدواری بیشتری نزد این فعالین وجود دارد که توده‌های کارگر و مردم معترض در این آکسیون‌ها شرکت کنند.
این روش تشجیع و تهییج مردم برای ایجاد حرکت اعتراضی و یا پیوستن به اعتراض نا کاراست. اگر مردم به تحرک درآمده و در حال اعتراض و تظاهرات را می‌شود با تبلیغات صحیح و بجا "تهییج" کرد، مردمی را نمی‌توان با تبلیغات و تهییج کردن به آکسیون و عمل کشاند. این سبک کار و بینشی غلط و غیر کارگری و غیراجتماعی است که بر داده‌های نادرستی نیز استوار می‌باشد. مثلاً تصور می‌شود چون سطح دستمزدها پایین است پس می‌توان با تبلیغات و اعلام تظاهرات و آکسیون، کارگران را به اعتراض کشاند. تاکنون از چنین روشی نتیجه‌ای حاصل نشده است. همین روش را برای اول ماه مه هم بکار می‌بندند. مثلاً برای اول ماه مه مطالبه دستمزد را در محور تبلیغات قرار می‌دهند و با تهدید به کارفرماها و رژیم اعلام می‌کنند که طبقه کارگر ساکت نمی‌شیند و عکس‌العمل نشان می‌دهد و انتظار دارند تبلیغاتشان بگیرد. رژیم هم این تهدیدهای توخالی را جدی تلقی نمی‌کند، چون می‌داند نه اعتراضی در کار است و نه تهدیدی در کمین.

روش مریوانی‌ها در ۸ مارس

روش دیگر برگزاری مراسم در خارج از شهر است، که در ۸ مارس امسال توسط فعالین شهر مریوان تکرار شد. این روش برای دوره غیرعلنی و سرکوب شدید مناسب بود که بر برگزاری مراسم در جمع‌های خانوادگی و دوستی و آشنایی استوار بود. امروز دیگر بخصوص بعد از جنبش دی ماه، این روش هیچ چیز مثبتی در خود ندارد. نمونه آن را در شهر مریوان در ۸ مارس امسال دیدیم. جمع معدودی از فعالین با پلاکاردهای قرمز در بیرون شهر جمع شده بودند و صورت‌های خود را با پلاکاردها پوشانده بودند. کافی است این روش را مقایسه کنیم با روش برگزار کنندگان ۸ مارس در تهران: سخنرانی و سرود خواندن در مترو، آکسیون جلوی وزارت کار و جلسه سخنرانی و برداشتن حجاب‌ها در خیابان و....
این فعالین مریوانی (فعالین شهر مریوان از مبتکرین روش‌های نو و جذاب در فعالیت اجتماعی چند سال اخیر بوده‌اند) برخلاف سنت اجتماعی در مریوان به شیوه غیراجتماعی و عاری از ابتکار روی آورده‌اند. بخصوص بعد از جنبش دی ماه این روش کاملاً باید مرده تلقی شود و کسی سراغ آن نرود.

روش سنندجی‌ها در اول ماه مه

در سنندج هر سال تظاهراتی در زمانی بسیار کوتاه برگزار می‌شود و به سرعت چند دقیقه پایان می‌یابد. این روش و تجربه آکسیونی برای یک‌بار کافی بود. آکسیونی مورد حمله رژیم قرار گرفت و از برگزاری آن ممانعت به عمل آمد. در سال‌های بعد می‌بایست از این عمل اجتناب و راه‌هایی برای برگزاری مراسم جستجو می‌شد تا مراسم بتواند برگزار شود. می‌شود دید که برای چنین مراسمی هیچ‌گونه تدارکی برای شرکت حتی بخش فعال کارگران و مردم دیده نمی‌شود. حتماً تصور برگزارکنندگان این است که در صورت ادامه یافتن آکسیون، مردم به آن می‌پیوندند، تصوری بس اشتباه! برگزارکنندگان و شرکت‌کنندگان جوانی که با شجاعت تظاهرات را برگزار می‌کنند، برای اجتناب از دستگیری مجبورند به سرعت محل را ترک کنند. این آکسیون تدارک ندیده، نمی‌تواند مردم بیشتری را وارد دایره برگزاری مراسم و خود مراسم کند. بخصوص بعد از جنبش دی ماه ۹۶ باید این روش را دور انداخت و اول ماه می را تدارک دید که حداقل با شرکت وسیع فعالین کارگری و سوسیالیست، فعالین بخش‌های مختلف طبقه از معلمان و پرستاران تا کارگاه‌ها و کارخانه‌ها و دانش آموزان و دانشجویان و.... برگزار شود.
سنندج شهری است که در دل سرکوب و اعدام دهه ۶۰ اول ماه مه‌های باشکوه به همراه سخنرانی و گروه سرود و.. برگزار می‌کرد و در دهه ۸۰ روز جهانی زن به شکل با شکوه و با حضور نسبتاً گسترده در سالن‌هایی به همراه سخنرانی‌ها برگزار می‌شد. آن سنت کجا و سبک کار امروز کجا!

باید برای اول ماه مه تدارک دید!

در تدارک اول ماه مه باید این فرض را کنار گذاشت که چون توده‌های کارگر و مردم زیر فشار فقر و بیکاری و گرانی هستند و به رژیم معترض‌اند، پس می‌توان با تبلیغات و تشجیع و تهییج کردن مردم و با برگزاری اعلام تظاهرات آنها را به اعتراض و تظاهرات در اول ماه مه کشاند.
حتی تنها تظاهرات توده‌ای بزرگ اول ماه مه در ایران با شرکت صدها هزار نفر، یعنی اول ماه مه سال ۵۸ بر مبنای کشاندن توده‌های کارگر به اعتراض نبود، بلکه بر مبنای خود اول ماه مه و نمایش همبستگی و اتحاد طبقاتی بود. اول ماه مه سال ۵۸ و ۵۹ توسط کارگران رادیکال- سوسیالیست و سازمان‌های چپ سازماندهی شده بودند. حتی در آن زمان اعلام صرفآکسیون و تظاهرات نمی‌توانست کسی را به تظاهرات بکشاند. بلکه سازمان‌های چپ وتشکل‌های کارگری برای آن تدارک مفصل می‌دیدند.
در تدارک اول ماه مه باید وزن را بر روی خود اول ماه مه و اهمیت برگزاری آن، همبستگی طبقاتی کارگران و مردم زحمتکش، همبستگی سراسری و جهانی، گذاشت. به جای تظاهرات وآکسیون‌های اعتراضی، به طرف مراسم‌ها رفت. مراسم‌هایی در محله‌ها و پارک‌ها و در صورت ممکن در مراکز اصلی شهرها. مراسم‌هایی با گروه موسیقی و سخنرانی و...
در تدارک چنین مراسمی باید با بیشترین فعالین در محیط‌های کارگری و دانشگاهی و..... تماس گرفت و همه آنها را وارد مرحله تدارکات کرد. مثلاً در تهران باید از شرکت واحدی‌ها تا معلمان و پرستاران، اتحادیه آزاد و کمیته هماهنگی تا فعالین دانشگاهی و دانش آموزی، فعالین معتمد و معترض محیط کار و محله و... وارد تدارکات شوند. تعداد انسان‌هایی کهمی‌توانند وارد تدارکات شوند و خودشان و افرادی را به مراسم بیاورند به صدها و حتی هزاران نفر می‌رسد. مسئله این است که هسته فعال تدارک باید وسایل دخالت همه را فراهم آورد. اگر هدف نه آکسیون و تظاهرات اعتراضی، بلکه برگزاری یک مراسم باشد می‌شود تعداد زیادی از انسان‌ها را وارد دایره فعالیت کرد. به جوانب فرعی (سیر داغ و پیاز داغ) مراسم بیش از هر چیزی باید اهمیت داد. گروه موسیقی، اجرای نمایشنامه، بادبادک‌هایی که روی آن زنده باد اول ماه مه و یا مطالبه مهمی مانند حق تشکل مستقل کارگران و... نوشته شدهباشد و.... دعوت از بخش‌های مختلف کارگری برای شرکت و سخنرانی، غرفه‌های مختلفبخش‌های مختلف طبقه، حالا اگر این غرفه‌ها حتی بتواند فقط با شرکت با لباس کار بیان شود، غرفه کودکان کار و شرکت آنها، غرفه گروه‌های موسیقی خیابانی و ....

کار اتحادیه آزاد کارگران، کمیته هماهنگی، کانون مدافعان حقوق کارگر، فعالین کارگری جنوب و شوش و اندیمشک و فعالین شرکت واحد.... این نیست که فراخوان آکسیون دهند و تلاش کنند تا دیگران در آکسیون شرکت کنند. و یا اینکه فعالین تنها برای پخش شیرینی میان همکاران صنف خود بروند (این البته در سطح محدود ابتکار خوبی است). وظیفه آنها و وظیفه ده‌ها و صدها فعال کارگری و سوسیالیست از کارگر تا دانشجو این است که به سراغ بخش‌های مختلف طبقه بروند و آنها را به تدارک و برگزاری اول ماه مه تشویق کنند و یا آنها را به مراسم‌هایی که تدارک دیده می‌شوند دعوت کنند. در مراسم اول ماه باید کارگر شلاق خورده آق دره و چارملو روی چارپایه برود و برای دیگران از درد و رنج خود بگوید. کار مراکز فعالین کارگری در تدارک اول ماه این است که بروند و آنها را گیر بیاورند و قانع کنند که بیایند و حرف بزنند. در مراسم تهران و یا هر شهر دیگری باید بخش‌های مختلف طبقه، شاغل و غیر شاغل، بیکاران و بی خانمانان و زنان و... نمایندگی شوند. کسانی به نمایندگی از آنها روی چارپایه بروند و سخنرانی کنند.
برای موسیقی باید به سراغ گروه‌های موسیقی خیابانی رفت و شرکت حداکثری آنها را فراهم آورد. آنها می‌توانند با موسیقی‌شان و با ارتباطاتشان شرکت تعداد زیادی از افراد را فراهم آورند و خودشان با نوازندگی و خوانندگی (مهم نیست چه بنوازند و چه بخوانند، جواد یساری و آقاسی و یا جان لنون و فرهاد...) در جشن اول ماه مه شادی و روح همبستگی بدمند.
می‌شود همه این فعالیت‌ها را از چشم رژیم و نیروهای امنیتی مخفی نگه داشت و در صورت مطلع شدنشان هم در این هیچ عیبی نیست که به آنها اطلاع داده شود که این یک تظاهرات و عمل اعتراضی در مقابل دولت و رژیم نیست و به تظاهرات و اعتراض هم تبدیل نمی‌شود، بلکه مراسم اول ماه است و کاری به کار دولت و رژیم هم ندارد. مهم وسیع و پرشکوه برگزار شدن مراسم است. چنین روشی دست دولت و نیروهای امنیتی را در سرکوب مراسم می‌بندد. نمی‌گویم آنها ساکت می‌نشینند و نظاره گر می‌مانند، بلکه برایشان دشوارتر می‌شود که یک مراسم غیر اعتراضی را در این شرایط، شرایط پس از دی ماه ۹۶، سرکوب کنند.
اگر برگزاری مراسم در مرکز شهر مشکل است، تدارک خوب چنین مراسمی در یک محله و یا محله حاشیه شهر می‌تواند تا زمان برگزاری مراسم از چشم مأموران امنیتی رژیم مخفی بماند.
در دل سرکوب سال ۶۰ مراسم‌های روز کارگر بعضاً در میان کارگران ساختمانی در محل ساختمان‌های نیمه تمام اجرا می‌شد که از رژیم و نیروهای امنیتی خبری نبود. مراسم‌هایی با شرکت کارگران ساختمانی از همه نقاط ایران که در تهران کار می‌کردند و کارگران مهاجر افغانستانی.

مراسم در مراکز اعتراض کارگری

مراسم در مراکزی که اعتراض کارگری جریان دارد متفاوت است. مثلاً در هفت تپه فعالین کارگری می‌توانند مراسمی را در محله‌های کارگری تدارک ببینند که ضمن اینکه شرکت وسیع همه مردم و خانوده‌ها را فراهم میاورند، اعتراض و مطالبه آنها وجه اساسی مراسم اول ماه مه باشد. اما در آنجا هم وزن زیادی را باید به سخنرانی‌ها و موسیقی و اجرای نمایشنامه و ابتکارات دیگر داد. در هر شهر و منطقه‌ای که کارگران در ماه‌های گذشته در اعتراض به سر برده‌اند، امکان برگزاری مراسم اول ماه توسط خود کارگران است. شاید در اکثر موارد باید کسانی از فعالین حالا چه از فعالین تشکل‌های فعالین مانند اتحادیه آزاد و... یا دانشجویان سوسیالیست و... پا پیش بگذارند، با کارگر فعال و معتمد این بخش‌ها تماس بگیرند و مراسم را تدارک ببینند.
نمی‌توان بدون این تماس‌ها و تدارکات مراسم برگزار کرد و انتظار داشت مردم بیایند و در مراسم‌ها شرکت کنند.

مراسم سخنرانی

مراسم سخنرانی در سالن‌ها و بخصوص در دانشگاه‌ها هم از ابتکارات به جا و خوبی است. دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در دهه ۸۰ چندین سال پیاپی در دانشگاه‌ها مراسم سخنرانی برگزار کرده بودند. در شهرهای کوچک‌تر این روش کاراتر است. آنجا هم می‌توان به جز سخنرانی، به جنبه‌های ظاهراً فرعی مراسم مانند موسیقی و سرود..... اهمیت زیاد داد.

ابتکار بی نظیر ۸ مارس

در روز ۸ مارس امسال، روز جهانی زن شاهد ابتکار فوق‌العاده جالبی در تهران بوده‌ایم که می‌توان از آن درس گرفت. سه زن در مترویی در تهران با سخنرانی و خواندن سرود، پیامی را به تمامی جامعه ارسال کردند که از هر نظر جالب و شورانگیز بود. اولاً برای ده‌ها و شاید بالای صد نفر در یک مکان سخنرانی کردند، دوما سخنرانی و خواندن سرود آنها و شاید بیشتر از آن شکل بی نظیر اجرای آن انعکاس وسیع آن را در سطح جامعه به دنبال داشت. می‌توان این روش را بکار گرفت. نه تنها در مترو، بلکه در هر محله و مکان ازدحام مردم می‌توان به چنین ابتکاراتی دست زد. می‌توان با یک گروه موزیک، با یک نمایشنامه، با یک سخنرانی و.... مکان‌های مختلف شهر را به فضای اول ماه کشاند.
اگر ما نتوانیم از شیوه سال‌های گذشته، از شیوه آکسیونی، از تصورات گذشته مبنی بر به اعتراض کشاندن مردم در روز کارگر دست بکشیم، دوباره همان آکسیون‌ها و تظاهرات‌های معدود فعالین را خواهیم داشت که فقط بخش معدودی در آن شرکت می‌کنند. تعداد کسان آماده تحمل زندان و شکنجه، آماده از دست دادن ممر درآمد و شغل، آماده آزار و اذیت قرار گرفتن دائمی در جامعه بسیار معدود است. فعالین هم نباید بقول معروف خروار خروار هزینه دهند باید روش‌هایی را به کار بست تا کمترین هزینه را داد. در این صورت تعداد مردم شرکت کننده هم زیاد می‌شود. اگر مراسم و برنامه و یا تظاهرات به فداکاری و دادن هزینه زیاد احتیاج داشته باشد، فقط افراد بسیار اندکی می‌توانند به آن بپیوندند. این فعالین و جمع‌ها به همراه صدها کارگر و فعال دیگر باید نه به سمت برگزاری آکسیون اعتراضی، بلکه به سمت تدارک مراسم اول مه بروند. مراسم‌های وسیع و یا مراسم‌هایی با ابتکارات ویژه.

مراسم دولتی را به حال خود رها کنیم!

برخی از فعالین داخل ایران ممکن است خود را برای دخالت در مراسم دولتی اول ماه مه و تغییر شعارها در این مراسم‌ها آماده کنند. این انتظار بدترین تدبیر و تصمیمی است که ممکن است گرفته شود. تغییر شعارهای اول ماه مه مراسم‌های دولتی هیچ پیامی برای طبقه ما ندارد. کسانی که تصورشان از مراسم اول مه به اعتراض کشاندن کارگر در این روز است، شاید این هم قماری نظیر دیگر قمارهای آکسیونی باشد که شانس برد آن تازه بسیار ضعیف می‌باشد. اما چنین قماری مناسب اول ماه مه نیست. ما برای اول ماه مه به تدارک احتیاج داریم. تدارکی که زمینه پیوند محکمی را میان فعالین کارگری و سوسیالیست و توده وسیع‌تری از فعالین کارگری ایجاد می‌کند. هدف فقط روز اول ماه مه و آکسیون آن نیست. جایگاه تدارک اول ماه مه برای فعالین کارگری و سوسیالیست به اندازه خود برگزاری مراسم مهم است. تدارک موجبات ارتباط و پیوند محکم را میان فعالین بخش‌های مختلف طبقه ایجاد می‌کند. اکسیونیسم موجب می‌شود ما حتی به تغییر شعار در دل یک مراسم دولتی دل خوش کنیم. چنین حرکتی در بهترین حالت تنها می‌تواند بیان اعتراض کارگران به وضعیت حاکم باشد، اما نشانی از اول ماه مه و اهداف آن بر خود ندارد. البته کیست که از اعتراض کارگران و مردم بی خبر باشد!
صرف دیدن تدارک و برگزاری مراسم اول ماه مه مستقل، بدون توجه به اینکه در این مراسم چه گفته می‌شود و چه خوانده می‌شود پیام قوی همبستگی طبقاتی دارد، اما تغییر شعار در یک مراسم دولتی تنها بیان اعتراض کارگران به وضعیت موجود است. مراسم دهه ۶۰ در یک کارگاه و کارخانه که فقط با خواندن ترانه یساری و آقاسی و پخش شیرینی در محل کار همراه بود از تغییر شعارها در یک مراسم دولتی با ارزش‌تر و بهتر است.
مبارزه کارگری بر زمینه سفت و محکم، بر زمینه ارتباطات داده شده در میان کارگران و فعالین کارگری استوار است. شیوه‌های مبارزه در جنبش کارگری با شیوه‌های مبارزه اقشار دیگر متفاوت است. مانند مورد دستمزدها، ده سال و یا بیست سال هم سطح دستمزد مناسبی را با توجه به آمار و ارقام دقیق اعلام کنیم، اما یک مجمع از فعالین بخش‌های مختلف برای اعلام آن برگزار نکنیم، آب در هاون کوبیده‌ایم. ابتدا و قبل از هر آمار و ارقامی مجمع معتبر فعالین کارگری بخش‌های مختلف (با توجه به عدم وجود تشکل‌های کارگری) باید تشکیل شود و یا اینکه یک مرکز مهم کارگری مثل نفت و یا خودروسازی و.... نظر خود را در مورد مسئله سطح دستمزد در یک مجمع عمومی اعلام کند، وگرنه هیچ کاری صورت نگرفته است. چندین سال است به جای چنین کارهایی تهییج و تبلیغ نشسته است.
در مورد اول ماه مه هم همین‌طور. تا زمانی که فعالین کارگری و سوسیالیست‌ها برای اول مه مه تدارک خوب نبینند، مجمع و مجمع‌هایی به صور مخفی و علنی برگزار نکنند، تا زمانی که به سراغ آق دره، چادرملو، هپکو، فولاد اهواز و دانشگاه‌ها و محله‌ها و.... نروند و فقط به راحت‌ترین شیوه یعنی برگزاری آکسیون که بر فداکاری فردی استوار است روی آورند ما شاهد مراسم‌هایی نیستیم که شایسته اول ما ه مه باشد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کارگر

    "اول ماه مه" شعری به یاد جمال چراغ ویسی به یاد رفیق جانباخته جمال چراغویسی سخنران اول مه ۱۳۶۸ سنندج ای سفر کرده، جمال! هم مرام ِ شب شکار! ای تو گلخنده‌ی صبح، کرده داغان شب تار. این زمان، اول مه، زده یک غنچه‌ی سرخ، روی دروازه‌ی شهر، چون نشانی زبهار، خیزشی نو، ماندگار، بر سریر روزگار. رهگشا، میله شکن! جفت عقاب، ضد زغن! چکشت را داده صیقل، داس ماه، در روز ما، "مجمع"*ت غنچه زده، در کانها و کوره ها، شوکتت، به قله ها داده بلندی و صفا، نفرتت، خشم نجیب، کرده هدف دشمن ما. ای سفر کرده، چراغ! ای نیاسوده، جوان! رزم شما و دوستان، آلاله شد در بوستان، کوهها را کرد سرخ، دشتها را زرفشان، شهرها را پر سرود، روستا را نغمه خوان، کارگه را رزمخواه، کارگر را نکته‌دان. ای رفیق راه سخت! جنگآور آوردگاه! آنکه کرد هیکل تو، طعمه‌ی دار، یک پگاه، زیر رکیب توده ها، حکومتی شده، تباه، بوی کثیفش میرود، پنج قاره‌ی زمین، راه. وریا ناظری، زرگویز، فروردین ۹۰ * بحث "مجمع عمومی" بخش قابل توجهی از سخنرانی زنده یاد جمال در مراسم اول ماه مه سال ۶۸ سنندج بود.

  • بعد سالها

    بعد سالها بررسی متوجه شدم سازمان مجاهدین خلق و گروه سطلنت طلبها که متشکل گروههای اپوزیسیون هستند، هرگز آبشان توی یک جو نمیرود. این سازمانها تنها راهش انحلال است و نیروهایشان بروند یک حزب سیاسی مستقل از اجانب با اساسنامه مدرن و فرهیخته درست کنند. تمامی گروههایی که اقدامات تروریستی کرده و یا مثل سلطنت طلب ها حامی دیکتاتوری پهلوی بودند در چشم ملت اکثریت ایران جایی ندارند (میدانم به این پیشنهاد اهمتی نخواهند داد و فقط از باب گفتن بود که نگویند نمی دانستیم!). اگر مردم ایران شعار رضاشاه روحت شاد ، دادند می خواسند رضاشاه دیکتاتور اما وطن پرست خاری کنند توی چشم بی وطنهای حکومت استبداد ملاتاریا / وگرنه نه تررویستهای چپی و مزدور بلوک شرق و نه سلطنت طلبهای حامی دیکتاتوری شاهی جایی در میان مردم ایران ندارند و اتفاقا حضور اینها موجب میشود دیکتاتور ی مذهبی بهانه سرکوب بیشتر یباد.

  • کارگر

    محمود جان دست مریزاد از این مقاله و کل حرف های حسابی که ذکر می کنید. اشاره ات به جنبش کارگری کردستان در دههء شصت, حقیر را به یاد رفیق جانباخته جمال چراغ ویسی, سخنران اول مه ۶۸، در سنندج انداخت. آیا در مراسم امسال یادی از او نیز خواهد شد؟