ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

فیلسوفان، نویسندگان وهنرمندان فرانسوی مخالف اسلام

<p>&nbsp;جلال ایجادی &minus; در اروپا مبارزه برای پیشرفت اجتماعی وهموار نمودن ترقی تکنولوژیکی و اقتصادی از مبارزه علیه مذهب جدا نبود. سلطه کلیسا با رشد آگاهی ودانش علمی وتوسعه روند خردپروری فروریخت. توسعه راسیونالیسم وخردگرایی فلسفی ونقد دگم&zwnj;های دینی گشایش بزرگی در مدرن سازی جامعه پدید آورد.</p> <div dir="RTL">اثر برجسته فیلسوف فرانسوی رونه دکارت، &quot;گفتار درباره روش&quot;، که در سال ۱۶۳۷ منتشر گشت و نکته اساسی دکارت که گفت &quot;من فکر میکنم، پس هستم&quot;، رویدادهای تاریخی مهمی هستند که شک ومبارزه علیه خشک&zwnj;اندیشی وجزم&zwnj;گرایی مذهبی رادامن زدند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&quot;نظم الهی واراده الهی&quot; بر بستررشد ذهنیت شکاک ومجموعه تحولات اجتماعی و علمی وفرهنگی واقتصادی، دستخوش بحران گردید. در برآمد این بحران وفروریختن قطعی قدرت مسیحیت کلیسایی، فیلسوفان دوران روشنگری نقش اساسی داشتند. دراین دوران ارزش&zwnj;ها دوباره تعریف می&zwnj;شوند وشالوده زندگی جدید مشخص می&zwnj;شود. قرن هفدهم و بویژه قرن هجدهم میلادی چرخشی اساسی در تاریخ بشری رخ می&zwnj;دهد که شاخص آن روشنگری است. به قول کانت: &quot;روشنگری، خروج آدمی است از نابالغی به تغصیر خویش. ونابالغی، ناتوانی در به کار گرفتن فهم خویشتن است بدون هدایت دیگری.&quot;</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">مبارزه علیه مداخله کلیسا در زندگی اجتماعی و خودسری&zwnj;های آن ومبارزه مستقیم علیه دین واعتقاد مذهبی وخدا پرستی فصل شکوهمندی بود که راه را برای خودمختاری انسان وآزادی روح او وقدرت&zwnj;بخشی به حقوق زمینی ودمکراسی باز نمود. جالب آن است که این مبارزه در اروپا گرچه بطور عمده علیه استبداد و علیه دین مسیحیت و سلطه کلیسا بود، ولی در ضمن نقد ادیان دیگررا مانند دین یهود ودین اسلام دردستور قرارداد. روشنفکران وفیلسوفان فرانسوی دوره روشنگری در آثار فلسفی وادبی واجتماعی به انتقاد از اسلام پرداختند. آنان معتقد بودند که میان استبداد شرقی و اسلام رابطه&zwnj;ای مستقیم وجودارد. این اندیشمندان از زاویه فکری وآزاد اندیشی وظیفه خود می&zwnj;دیدند واین حساسیت راداشتند که علیه خمودگی و اسارت فکری عمل کنند. آنان هرچند دور از رابطه مستقیم با واقعیت خشن مذهب اسلام، ولی نگفتند که این موضوع به ما ربطی ندارد و یا مسئله مرکزی جامعه ما نیست. آنان چشم خودرا نبستند و تعهد روشنفکرانه خودرا نشان دادند. روحیه آزاد وآزادگی بی قید وشرط در نقد دین، این است پیام این اندیشمندان به جامعه روشنفکری امروزما.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">این سنت وسابقه نقد اسلام در غرب واز جمله در فرانسه از عصر روشنگری در قرن هجدهم میلادی تا امروز ادامه پیدا دارد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">در ایران نقد خرافات به دوره مشروطیت برمی&zwnj;گردد، ولی متاسفانه وجود استبداد پهلوی وفشارخفقانی روحانیت وعقب&zwnj;ماندگی فرهنگی مانع از توسعه نقد بوده است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">انقلاب اسلامی در ایران در ۱۹۷۹، در میان روشنفکران ایرانی وفرانسوی دوواکنش گوناگون به وجود می&zwnj;آورد، از یکسو شیفتگی واز سوی دیگر نگرانی. اجرای احکام اسلامی، خشونت حکومت اسلامی ولایت فقیه و توسعه تروریسم اسلامی، توهمات و تردید&zwnj;های محافل روشنفکری را درهم شکست واین گرایش فکری را تقویت نمود که بین حکومت سیاسی و سیاست اسلامگرا و دین اسلام رابطه&zwnj;ای محکم وجوددارد. تعرض تروریستی ملهم از اسلام در جهان ونیز مداخله جویی&zwnj;های بنیادگراها درفرانسه در زمینه مسائل آموزشی، حجاب، پزشکی، چندهمسری، سرکوب دختران، ترورفکری در جلسات عمومی وغیره موج جدیدی از انتقاد را برانگیخت.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">در دوره اخیر ما شاهد هستیم که تاریخ نقد دوران روشنگری دوباره در تاریخ جدید زنده شده و روشنفکر و فیلسوف، هنرمند امروز آشکارا بیش از گذشته به نقد اسلام دست می&zwnj;زنند. از آنجا که خصلت اسلام مداخله گری وتجاوز است، گسترش این دین با حمله به قبایل شبه جزیره عربستان و تجاوزبه ایران ونیز سرزمین&zwnj;های دیگردر زمان پیامبر و خلفا شروع شد (رک. عبدالحسين زرين کوب: دو قرن سکوت). این شکل گسترش در طول تاریخ ادامه یافت و امروز نیز تجاوز به حقوق انسان در سراسر عمر حکومت اسلامی در ایران ومداخله گری گروه&zwnj;ها و فعالان بنیادگرا در جهان، در زندگی شخصی واجتماعی هرکشوری ادامه دارد. در این خط طولانی اراده و خواست همه متجاوزان و زورگویی اسلامی، تحمیل الگوی اسلام در اجتماع و اخلاق وسیاست بوده است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">من در مقالات پیشین مانند &quot;آقای سروش، اسلام خشن است&quot;، &quot;فمینیسم اسلامی، یک سراب&quot;، &quot;پرسش از سیاستمداران وروشنفکران دینی در باره حکومت لائیک&quot; خطرات اسلام ویا خطرفقدان لائیسیته را بررسی نموده ام ودر این نوشته که در ادامه مقاله قبلی &quot;نقداسلام آزاد است&quot; است، می&zwnj;خواهم به اهمیت مبارزه فلسفی، نظری و روشنگرانه علیه اسلام بپردازم و نمونه&zwnj;هایی از اندیشه متفکران فرانسوی علیه خرافات وتهدید&zwnj;های دیروز وامروزاین شریعت را مطرح سازم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">ضرورت نقد در جامعه ما با تاریخ نقد در جهان، پیوند خورده است. کسانی که در جامعه ما نسبت به دین اسلام کوتاه می&zwnj;آیند، اهل سازش ومماشات هستند؛ آنانی که فکر می&zwnj;کنند حالا وقتش نیست، در اشتباه کامل &nbsp;به سر می&zwnj;برند.</div> <div dir="RTL">بعلاوه من اعلام می&zwnj;کنم که به هیچ وجه قصدم دشمنی با شخص مسلمان ویا هردیندار دیگری نیست. من به حقوق انسانی آنها آگاه هستم و حتا جریحه دارشدن آنهارا درطرح نظر خود می&zwnj;فهمم. اما صرفن ظر ازاشخاص، امر اساسی برای من نقد هر ایدئولوژی وهر دین است، زیرا این نقد یکی از پیشرط&zwnj;های آزادی روحی و فکری انسان است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>نقد فیلسوفان عصر روشنگری بر مسیحیت واسلام</b></div> <div dir="RTL"><b>&nbsp;</b></div> <div dir="RTL">در اینجا هدف معرفی کامل اندیشمندان بزرگ دوران روشنگری نیست، بلکه تنها طرح برخی نکات از زبان&zwnj;هاست که در راستای مبارزه علیه مذهب واستبداد است و در ضمن پلی بسوی شرایط کنونی ماست. میراث دیدگاه متفکران این دوره شگفت انگیز در جامعه فرانسه ادامه یافته وریشه دوانده است. نقد دین واز جمله اسلام و آزادی اندیشه فرد، جزواین میراث فکری وفرهنگی است. ما به یادآوری این میراث وبهره گیری از آن نیازمندیم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>فرانسوا رابله</b> از پیشگامان مبارزه علیه تاریک اندیشی است. او که یک پزشک و نویسنده انسان&zwnj;دوست دوران رنسانس است، به ارزش هایی چون بردباری، صلح، فرهنگ مردمی وبازگشت به ارزش&zwnj;های فلسفی دوران باستان تاکید نموده ومبارزه قاطعی را علیه روحانیون کلیسا سازماندهی به مخالفت. اوخواهان اخلاق ملایم روحانی مسیحی بوده وبویژه طرفدار شادمانی و جشن وشراب است. مقامات سیاسی و کلیسایی بر طبق رسوم انکیزیسیون، بخاطردیدگاه انتقادی وتند رابله علیه روحانیون مذهبی، ، آثار او را در سال ۱۵۴۴ جزو لیست سیاه قرارداده وافکار اورا خطرناک اعلام کردند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>شارل دو مونتسکیو </b>از متفکران عصر روشنگری فرانسه است. او در ۱۷۴۸ &quot;روح القوانین&quot; را منتشر ساخت وبدین صورت علوم سیاسی را در طراز فلسفه قرارداد. در این اثراو اشکال مختلف حکومت (دموکراسی- سلطنتی- استبدادی)، را به تحلیل کشانده و در ارتباط با پیوند آنها بامحیط خود، به طبیعت و به ویژه مرزهای جغرافیایی و شرایط آب و هوا، پرداخت. مونتسکیو مانند برخی از متفکران دوران خود از استبداد می&zwnj;گوید، استبداد شرقی، استبداد روشنگر، استبداد مقدس، استبداد شخصی واستبداد مشروع. نقد استبداد، مونتسکیورا به اصل جدایی سه قوه می&zwnj;کشاند. فلسفه دوران روشنگری یکی از بیماری&zwnj;های عصر خودرا استبداد تشخیص می&zwnj;دهد، و این اندیشمند بزرگ برآن است که این استبداد شرقی در دولت ترک&zwnj;ها ودولت پارس&zwnj;ها و کشورهای آسیا تجلی می&zwnj;یابد، دولت&zwnj;هایی مستبد در کشورهایی بزرگ وزیر آفتابی سوزان. شرق به مثابه مکانی بی تحرک وبا فساد ویا جغرافیایی با استبداد قلمداد می&zwnj;گردد.</div> <div dir="RTL">از نظر مونتسکیواستبداد فقط دولت یک فرد، نبود قانون وقاعده نیست؛ این استبداد به طبیعت افراد این جغرافیا ونیز اسلام بر می&zwnj;گردد. مونتسکیو در کتاب معروفش &quot;روح القوانین&quot;، در هنگام تحلیل استبداد شرقی، یکی از پایه&zwnj;های آن را مذهب می&zwnj;داند.، به نظر او دین پیوسته مورد سوء استفاده قرار می&zwnj;گیرد. اومی&zwnj;گوید مذهب چماقی در دست مستبدان است؛ اسلام مخالف قدرت آن پادشاهی است که اصول دین را رعایت نکند و از نظراعتقادی فقط یک قرارداد مقدس است وآن قرارداد احترام به اسلام توسط حاکم است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">مونتسکیو برآنست که هردولتی با همکاری و اتحاد روحانیون مردم را تحت سلطه قرار می&zwnj;دهد و بدبختی آن موقعی است که علمای بزرگ مسلمان با قدرت مطلق استبدادی به همکاری دست می&zwnj;زنند. او هشدار می&zwnj;دهد و می&zwnj;گوید ازیاد نباید برد که بین استبداد و مذهب یک رابطه حساس وجود دارد، زیرا دین خود مستبد است؛ مادر برابر یک معضل قرارداریم وآن اینکه اسلام گاه به مخالفت با استبداد میپردازد، ولی استبداد با مذهب اعمال قدرت می&zwnj;کند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">مونتسکیو بسال ۱۷۲۱ میلادی، در &quot;نامه&zwnj;های پارسی&quot; از سکون مرگبار دنیای مسلمان صحبت می&zwnj;کند. در این اثر&quot;ازبک&quot; شخصیت اصلی از تحرک جامعه پاریس نسبت به سکون &quot;پرس&quot; (ایران) شگفت زده است. نگاه مونتسکیو این است که در این جامعه سنتی، نفع مستبد &nbsp;درآن است که دیگران را فاسد کند، اواز هرگونه پرهیزگاری تنفر دارد؛ در این جامعه اخلاق در برابر دیکتاتوری قرار دارد ومستبد پیوسته علیه جنبش، جنبش مغز و جسم مبارزه می&zwnj;کند. سرکوب تظاهرات، حتا تظاهرات آرام، یک واکنش طبیعی قدرت حاکم است. فساد در این روند مخرب ناشی از این نظام استبدادی است. از نگاه مونتسکیو فساد و انقیاد وبی چیزی در استبداد شرقی بوجود میاید واین رژیم استبدادی براساس طبیعت اش فاسد است. مونتسکیو برآنست که فقر نتیجه غیر مستقیم استبداد است زیرا خشونت دولتی، جامعه را فقیر تر میسازد، نظامی که تقوا وپرهیزکاری ندارد، بیعدالتی را گسترش می&zwnj;دهد</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>هولباخ</b> فیلسوف ماتریالیست وهمکاردر تدوین آنسیکلوپدی، از مخالفان سرسخت روحانیت کلیسایی بود؛ خدا پرست نبود ونسبت به کسانی چون ولتر که در اعتقاد شک داشت، به مذهب به شدت انتقاد می&zwnj;کرد.اوفلسفه خود را برپایه طبیعت استوار کرده ومعتقد بود که اخلاق از مذهب جداست. زمانی که اثرمعروفش، &quot;نظام طبیعت&quot;، انتشار یافت، دولت آن را محکوم نموده ودر ۱۸ اوت ۱۷۷۰ به دستور مقامات این کتاب را آتش می&zwnj;زنند. به دنبال آن چند اثر دیگر این فیلسوف به آتش انداخته می&zwnj;شود. &quot;رساله درباره سه متقلب: موسی، مسیح، محمد&quot; را هم به اونسبت می&zwnj;دهند. هولباخ در نظراتش سازش دوقدرت معنوی وزمینی راافشاکرده ونتیجه اتحاد میان مذهب و دستگاه سیاسی را، قدرت مطلقه میداند. اودر اثرش &quot;جشن اخلاق&quot; می&zwnj;گوید اتحاد بین کشیش و مستبد به نام خدا وآسمان صورت گرفته وهدفش استثمار مردم است. از دیدگاه هولباخ این رابطه میان مذهب و استبداد فقط به مسیحیت محدود نمی&zwnj;گردد، بلکه اسلام را هم شامل می&zwnj;شود؛ در چنین شرایطی هنگامی که قانونگذار مذهب را پایگاه اصلی حکومت قرار می&zwnj;دهد به ناگزیر به کشیشان وعوامل دستگاه دینی اهمیت گسترده می&zwnj;دهد وبه نوبه خود این روحانیون بدفاع از استبداد دولتی بر می&zwnj;خیزند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>کندورسه </b>فیلسوف وریاضی دان و سیاستمدار فرانسوی که در نیمه دوم قرن هجده می&zwnj;زیست، برای ترقی روح انسانی تلاش می&zwnj;کرد وامیدواربود که انسان بتواند در سه زمینه اساسی موفق بشود: از بین بردن بی&zwnj;عدالتی بین ملت ها، پیشرفت برابری در میان مردم وبالاخره تکامل انسان.</div> <div dir="RTL">کندورسه اصل کارخود را به اصلاحات ومدرن سازی جامعه اختصاص داد واز زمان انقلاب فرانسه ۱۷۸۹طرفدار بازسازی ملی جامعه، آزادی مطبوعات و حقوق زنان در رای و انتخابات بود. کندورسه طرفدار حقوق بشر، حقوق زن، یهودیان و سیاهان بود؛ او فردی عقلگرا وقانونگرا بود و مبارزه تندی را علیه پیشداوری&zwnj;ها به پیش برد ومانند ولترمذهب را به نقد کشید واغلب کشیشان را به مستبدان تشبیه کرده و تبلیغات و حیله&zwnj;گری&zwnj;های آنان را افشا نمود. از نظر اومیان پیشداوری مذهبی و استبداد خط مستقیمی وجوددارد، زیراتمام ادیان به نام خدا خواهان انقیاد انسان در برابر استبداد هستند. اومی&zwnj;گفت: &quot;یکی از ویژگی&zwnj;های مسیحیت تحقیر علوم انسانی بوده است. دین معتقد بود که فلسفه گستاخی می&zwnj;کند واز روحیه نقادوشکاک و اعتماد به عقل هراس داشت، زیرا این پدیده&zwnj;ها برای اعتقاد مذهبی زیانبار میباشند. روشنایی علوم طبیعی برای دین شرم آور ومشکوک بود زیرا این علوم برای موفقیت معجزه&zwnj;ها خطرناک بودند...پیروزی مسیحیت نشانه انحطاط قطعی علوم و فلسفه بود&quot; (&quot;طرح یک تابلو تاریخی پیشرفت&zwnj;های روح انسانی&quot;، ۱۷۹۵). در سخنی دیگر کندورسه می&zwnj;گوید: &quot;جامعه&zwnj;ای که توسط فیلسوفان ارشاد نشده، توسط شارلاتان&zwnj;ها گمراه می&zwnj;گردد.&quot; &quot;هرچقدر مردم روشنتر باشند، آرای آنها را مشکل&zwnj;ترمی&zwnj;توان جابجا کرد...در شرایط قانونی کاملاً آزاد نیز مردم نادان فقط برده خواهند بود.&quot; (به &quot;آثار کندورسه ۱۷۴۳/۱۷۹۴ &quot; مراجعه شود)</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>دنی دیدرو</b>فیلسوف نامدار فرانسه یکی از نویسندگان آنسیکلوپدی بود. او را به خاطر ماتریالیسم و بی&zwnj;خدایی محکوم کردند. او درباره مسیحیت این قضاوت را دارد: &quot;هرگز هیچ دینی به اندازه مسیحیت با جنایت عجین نشده است.&quot; (سالن، ۱۷۶۳)، و همچنین مینویسد: &quot;این مذهب از نظر من باطل&zwnj;ترین وخشن&zwnj;ترین دگم&zwnj;ها را دارد.&quot; (نامه به ویاله، ژوییه ۱۷۶۶). دیدرو در نوشته خود &quot;انتقاداتی علیه نوشته&zwnj;های مذهبی&zwnj;های گوناگون&quot; درسال ۱۷۶۲ می&zwnj;نویسد: شک&zwnj;ها در مورد دین اقدام برای تحقیر نیست، بلکه آنها کارهای اساسی هستند. او می&zwnj;گوید هیچ دینی نه ابدی است، نه جهانشمول است ونه با وضوح.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">دیدرو در نوشته&zwnj;های خود معجزه مسیح را به انتقاد کشیده شده و این اعتقاد را که انجیل معجزه است، ابلهانه می&zwnj;داند. دیدرو می&zwnj;نویسد کشیش&zwnj;ها می&zwnj;گفتند که تنها کتاب ما مقدس است وپیامبر ما معجزه می&zwnj;کند؛ حال آنکه نه معجزه مسیح ونه معجزه محمد، هیچ یک واقعی نیستند. در نگاه اواگر عذاب جهنم را کنار بگذارید، نیایش وکرنش به خدا پایان می&zwnj;پذیرد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">دیدرو که در ابتدا توسط پدرش برای زندگی و فعالیت کلیسایی آماده شده بود، با آزادی و شجاعت به فعالیت&zwnj;های گوناگون رمان نویسی، نمایشنامه نگاری، و خلق آثار هنری و فلسفی دست زد، و مدام به نقد خرافات مذهبی پرداخت. از جمله نوشته&zwnj;های او اثری است با عنوان &quot;نامه درباره نابینایان برای کسانی که می&zwnj;بینند&quot;. او در این نوشته از آتئیسم وبی خدایی دفاع کرده واعتقاد خود را به ماتریالیسم مطرح می&zwnj;سازد. اومی&zwnj;گوید مقوله خوب وبد مقولات طبیعی بوده وتقوا از خداپرستی کاملاً جداست. او را به خاطراعتقاداتش دستگیر کردند ودر زندان ونسن در پاریس افکندند. جرم اوچنین اعلام شده بود: &quot;این فرد جوان با روحیه&zwnj;ای که دارد و دین را مسخره می&zwnj;کند، بسیارخطرناک است. اواز رازهای مقدس با تحقیر سخن می&zwnj;گوید.&quot;</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">درسال ۱۷۶۰ دیدرو در رمان معروفش &quot;راهبه&quot;، که با سبک خاطره&zwnj;گویی وبه شکل پاورقی منتشر شد، نظام کلیسایی را به انتقاد کشید و در آن تأکید کرد که این سیستم انسانها را از خود بیگانه کرده وبه درد وعذاب در این جهان محکوم می&zwnj;کند. از نظر او نقش نهادهای مذهبی به تخریب کیفیت انسانی منجر می&zwnj;گردد. اوبرآن است که کشیشان انگل بوده و هیچ گونه بهره&zwnj;آوری اجتماعی ندارند وبعلاوه با تخیلات مرگبار وعرفانی کارشان به دیوانگی کشیده و گاه به خودکشی دست می&zwnj;زنند. این رمان یک نوشته کاملاً ضد مذهبی وطرفدار آزادی فرد در انتخاب سرنوشت است، برای او تقدیر بی معناست، انسان اراده لازم برای سرنوشت خودرا دارد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>دلامبر</b> در ابتدا به مطالعات دینی پرداخت؛ ولی این کار رها کرد و به مطالعه در زمینه حقوق، پزشکی و ریاضیات روی آورد. اوکسی است که با تاثیر از رنه دکارت و جان لاک، راه اندیشه را باقدرت بسوی راسیونالیسم علمی جدید باز می&zwnj;کند وبا تلاش بسیار وهمکاری با دیدرو به تهیه وتدوین آنسیکلوپدی دست می&zwnj;زند. نوشته او تحت عنوان &quot;گفتار مقدماتی&quot; که در جلد اول آنسیکلوپدی در سال ۱۷۵۱ انتشار یافت وبه مثابه مانیفست فلسفه عصر روشنایی ارزیابی می&zwnj;شود، به توضیح فلسفه اوپرداخته واعلام می&zwnj;دارد که میان رشد شناخت و ترقی اجتماعی رابطه مستقیم وجوددارد. دلامبر همچون ولتر، به مبارزه گسترده علیه قدرت مطلقه مذهبی دست زده وآنرا سد راه ترقی وپیشرفت ارزیابی می&zwnj;کند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>ولتر </b>نویسنده وفیلسوفی آزاد اندیش بود. او درمبارزه فلسفی خود می&zwnj;گفت زشتی&zwnj;ها را باید به نقد کشید و بویژه زشتی برای او خرافات، دین و بطور مشخص مذهب کاتولیک بود. برای او هدف از نقد دین، مبارزه &nbsp;علیه بی&zwnj;عدالتی، خودسری، تاریک اندیشی ونادانی وآنچه که ضد انسانیت و عقل ارزیابی می&zwnj;شد، بود.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">اولین اهرم ولتر هجوو طنز وبه ریشخند گرفتن رسوم واعتقادات مذهبی در افکار عمومی بود. نگاه او هم به ریشخند میگرفت وتقدس زدایی می&zwnj;نمود وبا کلام گزنده در نوشته&zwnj;های گوناگون مردم و جامعه را به انتقاد می&zwnj;گرفت و هم فلسفی بود و مقولات را به نقد می&zwnj;کشید که ازجمله در اثر او&quot;واژه نامه فلسفی&quot; که در ۱۷۶۴ منتشر شد، ما شاهد نقد فلسفی هستیم. او می&zwnj;گفت: &quot;امروزه فناتیسم یک دیوانگی مذهبی است، این بیماری با یک جوش چرکین آغاز می&zwnj;گردد.&quot;</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">انتقادات او به کتاب مذهبی کاتولیک&zwnj;ها فراوان بود ودر این زمینه طی ۱۷۶۰ تا ۱۷۷۸ بیش از بیست نوشته در رد دین و خرافات، معجزه و خدا، تورات و مسیحیت منتشر ساخت. البته در اواخر در برابر رد قاطع خدا توسط هولباخ ودیگران، در مورد اعتقاد به خدا قدری نظرش تغییر کرد. او مخالف آتئیسم گردید، ولی با شدت تمام علیه کلیسا و عدم بردباری آن مبارزه کرد، اواز حقوق انسانها علیه اسارت فئودالی دفاع نمود، اوروح انسانی را بزرگی بخشید وبه انسان آموخت که آزاد باشد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">از جمله گفته&zwnj;های ولتر، این جمله معرف است: &quot;من با نظرات شما موافق نیستم، ولی برای اینکه شما حق آنرا داشته باشید که حرف خودرابگویید، من حاضرم تا پای مرگ جلو بروم&quot;. ولتر دست به انتقاد سختی از&nbsp; دین یهودیت و نیز مسیحیت &nbsp;زد و درباره مسیحیت نوشت: &quot;تا زمانی که نادان&zwnj;ها وجوددارند ادیان نیز وجود خواهند داشت و مسیحیت مسخره ترین، واهی&zwnj;ترین وخونبارترین دینی است که دنیا را آلوده کرده است&quot;. از جمله کارهای او نوشته یک تراژدی است به نام &quot;فناتیسم یا محمد&quot; که در ۱۷۳۶ تدوین گردید. این اثر در باره اسلام است. از نظر او موسی یک جادوگربود، عیسی یک یهودی فناتیک بود ومحمد پیامبری دروغین ونیرنگ&zwnj;باز.</div> <div dir="RTL"><em><b>&nbsp;</b></em></div> <div dir="RTL"><em><b>الکسی دو توکویل</b></em><em> (</em><em>۱۸۵۹</em><em> &ndash; </em><em>۱۸۰۵</em><em>) برآن است که دمکراسی در پیام مساوات خود از مسیحیت الهام گرفته است، زیرا این دین همه را در برابر خدا برابر می&zwnj;داند، و ویژگی تمدن انگلیس وآمریکا در این است که که این تمدن روح مذهب و روح آزادی را درهم می&zwnj;آمیزد. با این حال توکویل می&zwnj;گوید جدایی کلیسا ودولت بطور قطع با ارزش است، زیرادر این رابطه دوطرفه، یکی تلاش برای تسلط بر دیگری ندارد. اوبرپایه مدل امریکایی آرزوی آشتی دادن روح لیبرالی و روح دین در فرانسه را دارد.</em></div> <div dir="RTL"><em>&nbsp;</em></div> <div dir="RTL"><em>توکویل نسبت به دین اسلام نظری منفی دارد زیرا از دید او &nbsp;&quot;مکتب محمد دینی است که به شدیدترین وجهی این دوجنبه را در هم آمیخته است، به نحوی که در این دین روحانی بناگزیر یک شاهزاده است ویک شاهزاده، یک فرد روحانی است. تمام عمل زندگی مدنی و زندگی سیاسی برپایه قانون مذهبی تنظیم می&zwnj;گردد.&quot;</em></div> <div dir="RTL"><em>&nbsp;</em></div> <div dir="RTL"><em>از نظر او این تمرکز و این ادغام اولین دلیل استبداد واولین علت سکون اجتماعی است. این وضعیت تمام ملل مسلمان است ودر مقایسه با کشورهای دیگر که پیش رفتند، علت سقوط ملل مسلمان بوده است. از نظر توکویل اسلام در تضاد با دمکراسی است؛ بزرگی مسیحیت در این است که امور مذهبی را به دین واگذار نمود و وهر آنچه بود را به جنبش&zwnj;های آزاد روح انسانی سپرد. او در جای دیگر می&zwnj;گوید: &quot;گرایش خشونت بار قرآن آنچنان خیره کننده است که کسی نمی&zwnj;تواند متوجه آن نشود.&quot;</em></div> <div dir="RTL"><em>&nbsp;</em></div> <div dir="RTL"><em>البته توکویل در عین رد قاطع اسلام به انتقاد آشکار استعمار در الجزایر پرداخته ومی&zwnj;گوید دولت فرانسه سرنوشت مردمان را به دست جادوگران رها کرده است. او می&zwnj;نویسد استعمار فرانسه در پی چپاول ثروت نهادهای دینی است. اواز وحشی&zwnj;گری استعمار یاد کرده ومی&zwnj;گوید بی&zwnj;شرمی است وقتی می&zwnj;بینید که ما بعنوان &quot;ملتی با تمدن&quot; تمام آثار وروشنایی آنها رااز بین می&zwnj;بریم (رجوع شود :&quot;یادداشت هایی در باره قرآن ومذاهب&quot;، انتشارات بایار و نیز &quot;درباره دمکراسی در آمریکا&quot;، انتشارات پلیاد ، جلد </em><em>۲</em><em>. پاریس)</em></div> <div dir="RTL"><em>&nbsp;</em></div> <div dir="RTL"><em>توکویل در مکاتبات خود در </em><em>۲۱</em><em> مارس </em><em>۱۸۳۸</em><em> می&zwnj;نویسد: گرایش&zwnj;های خشن و احساسی موجود درقرآن هرکسی را متوجه خود می&zwnj;کند. قرآن با تک خدایی&zwnj;اش، نسبت به چند خدایی از نظر مقولات روشن بوده ودارای نگاه وسیع است، &quot;محمد تاثیر بزرگی روی بشر گذاشته، ولی به گمان من این تاثیر بیشتر زیان&zwnj;آور بوده است تا نجات بخش.&quot; در یک نامه دیگر می&zwnj;نویسد: &quot;با توجه به وضعیت مسلمانان در الجزایر وشرق من قرآن را زیاد مطالعه کرده ام، با این مطالعات من دریافتم که درجهان کمتر دینی می&zwnj;شود یافت که مانند دین محمد برای انسانها شوم باشد. این دین علت اصلی سقوط کنونی دنیای اسلام است.&quot; (&quot;نامه&zwnj;های گزیده توکویل&quot;، گالیمار </em><em>۲۰۰۳</em><em>، پاریس</em><em>) </em></div> <div dir="RTL"><em>&nbsp;</em></div> <div dir="RTL">حرف اصلی این فیلسوفان کدام است؟ آنچه در این بخش اهمیت دارد توجه بزرگان اندیشه به شرایط آزادی انسانی است. ازجمله عوامل لازم این آزادی مبارزه علیه مذهب وعلیه استبداد است، آنها این دو مبارزه را از یکدگر جدا نکردند. آنان در پی روشنایی هستند، آزادی را نتیجه عمل انسانی دانسته واین عمل از تقدیر خدایی جدامی&zwnj;دانند. برعکس تقدیر خدایی و دین نه درراه رهایی انسانی، بلکه درجهت حفظ مناسبات اسارت بار است. فیلسوف ونویسنده به جامعه می&zwnj;آید وبا شهروند پیمان می&zwnj;بندد تا علیه ظلمت واستبداد پیکار کند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">در ادامه این سنت یکی دیگر از تلاش&zwnj;های تاریخی در فعالیت روشنفکر وسیاستمد

 جلال ایجادی − در اروپا مبارزه برای پیشرفت اجتماعی وهموار نمودن ترقی تکنولوژیکی و اقتصادی از مبارزه علیه مذهب جدا نبود. سلطه کلیسا با رشد آگاهی ودانش علمی وتوسعه روند خردپروری فروریخت. توسعه راسیونالیسم وخردگرایی فلسفی ونقد دگم‌های دینی گشایش بزرگی در مدرن سازی جامعه پدید آورد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    باز هم نوشتید "استاد دانشگاه در فرانسه". آقای ایجادی، با این روش نمی توانی دبرای مقالات خود اعتبار به دست بیاورید. مخصوصا که به نظرم رشته شما همانطور که می گویید محیط زیست باشد. روش شما غیر علمی و مغرضانه است. برای توضیح در مورد هانری کربن از جواد طباطبایی کمک می گیرید که خود در نقد غیر منصفانه و ترور شخصیت ید طولایی دارد. (مقاله اخیر داریوش آشوری را در مورد ایشان بخوانید). دکتر نصر را که بیش از سی کتاب در مورد اسلام نوشته و یکی از بزرگترین اسلامشناسان عصر حاضر است را "امل" خطاب می کند که شما هم با خوشحالی و بدون داشتن سواد کافی (که در مقاله قبلیتان آنرا نشان دادیم) آنرا تکرار می کنید، ادعای علم و دانش و خرد و رواداری هم دارید. استفاده از دین برای قدرتمداری و تحمیل عقیده محکوم است، ولی دین موجود زنده نیست که هی می نویسید ؛اسلام با این مخالف است، اسلام با آن مخالف است". من هم میتوانم مقالات شما را مستند قرار دهم و بگویم لائیسیته با سواد مخالف است.

  • کاربر مهمان

    درود بر شما من بعنوان یک ایرانی آزاد اندیش به شما افتخار میکنم که دلیرانه به جنگ جنون و جهالت ادیان جعلی موروثی رفته اید در راه آگاهی رسانی ونجات انسانها از شرارت ادیان بویژه دین جعلی اسلام و فرقه جعلی تر شیعه یازده به اضافه یک مفقودالاثر امامی و حمایت از آزادی وحقوق جهان شمول حقوق بشر پایدار و سرفراز باشید

  • zoltan

    گسترده و پر بار!

  • کاربر مهمان

    بهتر می بود در روند بر آمدن فناتیسم به پشتیبانی دولت امریکا و نیز انگلیس از آنها اشاره ای میشد.همانگونه که آشکار است پشتیبانی از خمینی ،سازماندهی القاعده و همچنین طالبان .چنین اقلیتی در همه کشورهای اسلامی وجود داشت ولی بهره برداری ابزاری از آنها ،غولی را آفرید که سایه ی جانفرسای آن بیش از هر چیز بر مردم آن کشورها سنگینی میکند تا مردم در غرب. با درود.

  • مجید

    چرا به جای نقد محتویات مقاله نویسنده مقاله نقد میگردد اگر دوستان محقق و دانشمند اسلام شناسی مقاله را می خوانند لطفا در خصوص مسائلی مانند اعدام مرتد و سنگسار و غیره روشنگری نمایند.

  • همایون

    این را از قلم انداخته اید که هرکس دماغ گنده آبداری دارد تقصیر اسلام است و الا اگر محمد راست میگفت باید دماغ همه را عمل میکرد نگاه کنید ببیند غیر مسلمانان چقدر قد بلندند کناه قد کوتاهی همۀ کوتاهان تقصیر اسلام است از جوش صورت و پشه زیاد در فصل تابستان هم نگوئید که باز پای اسلام به آنجا ها رسیده مگر محمد توانست بیسکوئیت و پفک نمکی تولید کند؟ جرئت دارید جواب بدهید محمد اگر راست میکفت چرا زن گرفت. ما مدرن ها هستیم که به مزایای سکس پی برده ایم ولی او که مدرن نبود چرا ازدواج کرد؟ چرا نرفت مثل راهبان بودائی عزلت اختیار کند تمام تقصیر اخبار بد اقتصاد جهانی به خاطر زن گرفتن محمد است. حیف است آقای ایجادی این نکته های گهربار را که از هر طرفش گهر می بارد نادیده گرفته یا بخاطر حمایت پنهانی از اسلام مطرح نکنند

  • کاربر مهمان

    با سلام البته گویا آقای ولتر بعدها پشیمان شد و در ستایش اسلام و محمد نیز مطالبی نوشته است، گرچه برخی میگویند این امر در واقع چماقی برای کوفتن بر سر مسیحیت است و نه ستایش راستین از اسلام. به هر حال اگر این را هم در نظر می داشتید منصفانه تر بود. سپاس

  • تابان

    دوستان هموطن همانطور که می بینید چنین نوشته هایی فقط به گسترش نفرت و کینه توزی می انجامد. رهام عزیز خود من هم دل پری از افراطیون مذهبی دارم اما زمانی که این چنین یک طرفه و ناجوانمردانه به اسلام تاخته می شود آن روی من هم بالا می آید! مگر نگفته اند خشونت خشونت می آورد! جناب گنبدی عزیز سکولاریسم فقط اسلام زدایی نیست شما چند سطر از انجیل را خوانده اید که آن را انسانی تر از قرآن و تورات یافتید؟ از لحاظ ریشه و بن اسلام و مسیحیت و یهودیت هر سه از یک ریشه اند. با تمجید از یکی و کوفتن دیگری تنها بر شاخه نشسته و بن می برید! رهام عزیز بن لادن فرزند نا مشروع ازدواج امپریالیسم صعودی و امریکایی است! صدماتی که القاعده به غرب زد بیشتر بود یا صدماتی که به خود مسلمانان در افغانستان و پاکستان! طالبان جزیی از ارتش امریکا بود برای بیرون راندن شوروی از افغانستان، راستی عبدالمالک ریگی در سفر به قرقیزستان به دنبال چه بود؟ چه کسانی آنجا منتظر او بودند؟ آغازگر جنگ های صلیبی مسلمانان بودند یا مسیحیان؟ جناب گنبدی عزیز منظور شما از فلاکت تهوع آور چیست؟ آیا این نوع فلاکت فقط در سرزمین های مسلمان نشین دیده می شود؟ از کجا این قدر مطمئنید که اسلام باعث این فلاکت شده است؟ اما در پایان عرض می کنم... فارغ از هر زنده باد و مرده باد... سر به راه مملکت باد نهاد... مام و میهن عاشق صلح و صفاست....

  • رهام

    تابان جان جوش نزن خون خودتو کثیف نکن. راستی اینکه در ناکازاکی بمب اتمی انداختند یا فاشیسم در اروپا پدید امد چه ربطی به حقانیت تعالیم اسلامی و عملکردهای مسلمانان دارد. اگر بن لادن بمب اتمی و امکان استفاده اش را داشت حتما ان را روی نصف پایتخت های دنیا انداخته بود پس اگر هم فکران شما مهربان تر از هیتلر به نظر میرسند علتش این است که زورشان به اندازه هیتلر نیست. نتایج شاهکار خودتان را در ایران و افغانستان طالبان و... مشاهده کنید.

  • گنبدی

    <p>این هم یکی از شگردهای اسلامگرایان است که تا سخنی علیه اسلام عزیزشان می شنوند، یاد هیروشیما، فلسطین و گوانتانامو می افتند! اصولا ارزش هایی که به ارث به آدمی می رسند موجب بدبختی و خسران بشریت اند. مثل دین، قوم و یا نژاد، که انسان اختیاری در گزینش آنها ندارد. غالب جنگ های تاریخ و ستم هایی که روا شده به نام همین ارزش های لعنتی بوده است. در مقاله بالا هم به درستی صحبت از همه ادیان است و نه فقط اسلام.****د. اسلام در محیطی به وجود آمده که هم امروز پس از 1400 سال هنوز هم وضعیت عقب مانده ای دارد. در ست مثل یهودیت! با این فرق که تورات یهودیان در طی قرن ها نوشته شده و مناطق پیشرفته تری را هم دیده است. مسیحیت در قلب امپراتوری رم به وجود آمده که بر تارک تمدن روزگار جای داشته است. به همین دلیل است که انجیل بسیار انسانی تر از تورات و قرآن است. در آخر به این دوستان اسلامگرا توصیه میکنم قدری به وضعیت این دنیای موسوم به مسلمان نگاه کنند و ببینند که آیا اسلام نقشی در این فلاکت تهوع آور نداشته است؟</p>

  • دوست

    آه از جهل و تعصبات و پیشداوری های دینی و فلسفی و سیاسی و .... تعصبات انسان را کور می کند و قضاوت انسان را خدشه دار می کند- چه مذهبی باشی چه غیر مذهبی و ضد دین. تعصب که داشته باشی، نتیجه گیری هایت مخدوش می شود. تعصبات میوۀ جهالت و ثمرۀ پژوهش های ناقص یا غلط است. تعصب فقط میان مذهبیون نیست. مدعیان علوم غیر دینی و دانشگاهی نیز گاه دچار تعصبات می شوند. این تعصبات مانع آشتی دین و علم اند. تعصبات از جنبۀ حیوانی بشر سرچشمه می گیرد و نه جنبۀ انسانی او. تعصب نشان کودکی بشر است. عقل و منطق خالی از تعصب نشان بلوغ او. کِی قرار است علمای دینی و غیر دینی بطوری جدی و با نیتی خالصانه مقولات دینی و غیر دینی را به دیدۀ یافتن وحدت ها و نه اختلاف ها بررسی کنند. تا کی قرار است این تعصبات موجب استبداد و جنگ شود؟! سوروکین در تحقیق معروف خود، تعدادی از کشورهای اروپایی را در فاصلۀ 500 پیش از میلاد تا 1925 میلادی مورد ملاحظه قرار داد و به این نتیجه رسید که آن کشورها در طی این مدت بر روی هم دچار 967 جنگ بزرگ یا خارجی شده اند و هر یک به طور متوسط در هر دو سال به یک جنگ تن درداده اند. (زمینۀ جامعه شناسی، ص 391). در همانجا صص 400-399 مي نويسد:«عامل اصلي جنگ امتها سودجويي حكومتهاست واين عامل است كه ازجداييها وتعصبات اقوام وملل بهره برداري مي كند. معمولاً گروههايي كه زمام حكومتها را به دست دارند، براي تامين منافع خود ازتعصبات مردم متعارف سود مي جويند وآنان را بي دريغ به جان يكديگر مي اندازند.» آیا نباید به این دوران کودکی بشریت خاتمه دهیم؟! در همانجا ص 125، دورۀ پانصد هزار ساله ای را برای تکامل انسان فرض می کند و برای نشان دادن میزان رشد ظهور عقلانی بشر در ص 526، تمثیلی را از لووی (Lowie) می آورد به این صورت که اگر انسانیت را به انسانی صد ساله تشبیه کنیم، باید گفت که این انسان مدت هشتاد و پنج سال در کودکستان ماند و ده سال در دبستان عمر گذاشت و سپس با خیزی از مراحل دبیرستانی و دانشگاهی گذشت." ما باید بالغ شویم. بشریت باید بداند که دوران کودکی و تعصب و جهالت و پیشداوری باید تمام شود. ما چه دیندار و چه بی دین باید بالغ شویم و همۀ پدیده ها را با بلوغ و بدون تعصب و با نیت و هدف صلح و ایجاد وحدت بررسی و مورد پژوهش قرار دهیم. آیا هنوز باید برای بررسی نقش دین و غیر دین در جوامع بشری با دید متعصبانه برخورد کنیم. اگر جویای حقیقتیم باید با احترام به هم و بدون توهین و با قلب و عقلی خالص و بدون تعصب بررسی کنیم. با نیت و هدف ایجاد اتحاد بین نوع بشر تحقیق کنیم و بنویسیم و بگوییم. بجای ایراد گرفتن از اشتباهات هزاران سالۀ مهلک رؤسا و پیروان ادیان و رؤسای غیر دینی بیاییم ببینیم چه نکات مثبت مشترکی بین محصولات وحیانی و محصولات عقل بشری وجود دارد. روی آنها تمرکز کنیم. مثلاً همۀ اخلاقیون چه دینی و چه غیر دینی این دستور را می پسندند که "آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران نپسند". ببینیم اگر به همین یک اصل خالصانه عمل کنیم روابطمان در جهت همدلی و وحدت در کثرت دگرگون می شود. به همین علت نباید ادیان را بکلی تخطئه کنیم. آری به نام دین خیلی کارهای بد شده؛ آری استبداد دینی اگر رؤسای دینی سیاسی شوند بدترین شکل استبداد تواند بود. اما روح ادیان آن چیزی نیست که از کشیش ها و آخوندها و خاخام ها و غیره بعضاً دیده و می بینیم. رؤسای غیر دینی هم به همین اندازه مستبد بوده اند. اساساً هر یک از این دو گروه به میزانی که به جنبۀ حیوانی طبیعت بشری خود نزدیکتر بوده اند، اسیر تعصب و جهل و استبداد و سودجویی و جنگ بوده اند؛ و به میزانی که به جنبۀ انسانی خود نزدیک تر بوده اند، از علم و عدل و انصاف و محبت بهره مند بوده اند. مستبد دیندار و غیر دیندار ندارد. اگر انسان تربیت نشود از مقتضایات طبیعت جنگ و جدال و استبداد و خشونت است و جمیع اینها از جهل بشر ناشی و از سوء تفاهم و عدم تربیت است. به این جهت نباید حقیقت ادیان را زشت نشان داد. در کتاب جامعۀ سالم، اریک فروم در تأیید این حقیقت در صص: 368- 358، ضمن بحث ضرورت تحول فرهنگی برای نجات از مشکلات فعلی بشریت، می نویسد: "آیا بدون توجه به دین می توان از تحول روحانی و معنوی جامعه سخنی بمیان آورد؟ بی شک دستورات ادیان یکتا پرستی بر هدفهای انسانی، یعنی همانها که زیر عنوان "توجیه بهره ور" آورده شده اند، و برتری ارزشهای معنوی به ارزشهای مادی است. این دستورات اخلاقی خدایی هستند. ولی پیروان ادیان مختلف در برداشت خود از آنها اختلاف دارند و ضمناً مورد قبول میلیونها نفر هم نمی باشد. اعتراض و حمله ملحدین به وجود خداوند خطا است، آنان باید مؤمنین را به دین خود فرا خوانند، بدین معنی که گوهر عشق برادرانه و عدالت واقعی را به کار بندند تا رادیکالترین منتقد امروز گردند. از طرف دیگر، حتی از جنبۀ یکتا پرستان متعصب نیز، گفتگو از خداوند به کار بردن بیهوده نام باریتعالی است. اما چون نمی توانیم بگوییم خدا چیست، می توانیم بگوییم خداوند چه چیز نیست. آیا زمان آن نرسیده که بحث در بارۀ خداوند را موقوف کنیم و برای برداشتن نقاب بت پرستی کنونی با هم متحد گردیم؟ امروز دیگر خدایانی مانند بَعل و آستارت (Baal, Astarte، خدایان قوم یهود) ما را تهدید نمی کنند، بلکه خطر در خداسازی از کشور و قدرت درممالک خودکامه، ماشین و پیشرفت در فرهنگ خود ما و بیگانگی فراگیری است که کیفیتهای معنوی انسان را تهدید می کند. اعم از اینکه شخصی مذهبی یا غیر مذهبی باشیم، معتقد به لزوم یک دین جدید بوده یا پیروی از سنت یهودی و مسیحیت را ادامه دهیم. اگر بجای ظاهر به جوهر، بجای حرف به عمل و به جای سازمان و دستگاه به انسان توجه کنیم می توانیم برای نابودی بت پرستی متحد شویم، و این اتحاد و همفکری بیشتر از وحدت کلمه در بارۀ اثبات وجود خداوند خواهد بود. بی شک دراین راه انسانیت و عشق برادروار بیشتری وجود دارد. این نظر، اگر هم مانند من عقیده بر این باشد که در رشد و توسعه انسان گرایی آینده اعتقاد به خداوند سست خواهد شد، باز هم به قوت خود باقی خواهد ماند. اگر در ادیان مسیحی و کلیم فقط یکی از عوامل تحول بشری دیده می شود، نابجا نیست اگر عقیده داشته باشیم دین جدیدی که در چند صد سال آینده گسترش خواهد یافت، دینی که مربوط به رشد انسان است، دارای شمول و خصوصیت جهانی بوده، انسانها را با هم متحد گردانده و کلیۀ دستورات انسانی ادیان شرق و غرب را در برداشته، دکترین آن مخالف بصیرت منطقی انسان امروزه نبوده و تأکید بر زندگی خواهد داشت. چنین دینی مظهر شعائر جدید و هنری بوده و بشر را بسوی احترام به زندگی و شؤون بشری رهبری خواهد کرد. البته نمی توان دین را اختراع کرد. بلکه معلم بزرگی آن را عرضه می کند، همان طور که در قرنهای گذشته بموقع به ظهور رسیده است. در حال حاضر آنان که معتقد به خداوند هستند طبق دستورات وی زندگی کنند و کسانی که منکر وجود باریتعالی می باشند باید از عشق و عدالت پیروی کنند و منتظر باشند." به نظر این برادر حقیرتان، همه و همه- چه دیندار و چه بی دین- باید چشمها را بشوییم و جور دیگر ببینیم. اگر قرار است دنیا را از لبۀ پرتگاه جنگ و استبداد و دگرآزاری کنونی و جهل و تعصبات نجات دهیم، و به دوران بلوغ بشریت نزدیک شویم، باید از راهی منصفانه و با نیت ایجاد اتحاد و وحدت در عین کثرت همۀ پدیده ها را بررسی کنیم. من نوکر و دوستدار هر بی دین و با دینی هستم که به فکر ایجاد وحدت و همکاری و همیاری است و از جهل و تعصبات مذهبی و غیر مذهبی بیزار است.

  • میم

    مقاله مغرضانه ای بود که نویسنده اش می خواهد با درکی ساده و جدلی، زنده کردن اسطوره های الهیات مسیحی قرون وسطی (مثل این ادعا که محمد پیامبر دروغین است) و با رویکرد قرن نوزدهمی کاملاً ذاتگرا essentialist (فلان چیز در ماهیت اسلام است) و البته درک نادرست از فوکو و حتی لوی استراوس، به انگیزه ای سیاسی و کینه های شخصی خودش رنگ فلسفی و آکادمیک بدهد.

  • تابان

    <p>اولا این یک مقاله سیاسی بود نه فلسفی که در بخش اندیشه زمانه به اشتباه قرار گرفته است. این مقاله فلسفی نیست چون نه ادعا دارد نه استدلالی برای اثبات ادعا. مقاله ای تالیفی که اصطلاحا reviw paper نامیده می شود. از لحاظ تفسیر تاریخی هم چیزی در بر نداشت. تکرار حرف های کهنه ای بود که بارها و بارها شنیده بودیم. استاد دانشگاه در فرانسه عبارت بسیار کلی است. تقابل فرانسوی ها با اسلام یک تقابل هویتی است تفاسیر آنان از اسلام چه به درد ما می خورد که اسلام جزیی از هویت ماست؟ چند تن از فیلسوفانی که ادعا های ایشان مطرح شد الان زنده هستند؟ راستی جنگ جهانی اول و دوم و همچنین بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی و جنگ ویتنام و بمباران مردم بی دفاع الجزایر را نیز مسلمانان به دستور قرآن انجام دادند؟ می دانید که راسل در کتاب قدرت به این افتضاح تاریخی فرانسوی ها اشاره می کند که برای بمباران شهرهای الجزایر صندلی هایی برای مردم غیر نظامی در هواپیماهای جنگی فرانسه در نظر گرفته شده بود که به عنوان تفریح شاهد بمباران شهرهای بی دفاع باشند؟!!! راستی بزرگترین یهودی ستیزی در سرزمین های اسلامی روی داد یا در قلب اروپا؟ &nbsp;رادیو زمانه هم بهتر است درباره همجنسگراها و روسپیها بنویسد که مشتری اش بیشتر است!! میدانم این کامنت را هم مانند سایر کامنت های منتقد زمانه نمایش نمی دهید اما به هر حال تیری است در تاریکی این دوره زمانه!!!</p>