ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

همان لحظه که می پذیریم

<p>ونداد زمانی &ndash; چگونگی زندگی و سرنوشت تک&zwnj;تک انسان&zwnj;ها، گاه بر پاشنه یک تصمیم لحظه&zwnj;ای و کوتاه می&zwnj;چرخد. تصمیم برای تلفن مجدد زدن به دوست تازه&zwnj; آشنا&zwnj; شده&zwnj;ای، به فاصله&zwnj;ای کوتاه، او را به سوی یک زندگی مشترک سوق می&zwnj;دهد. یا تصمیم به سفری ناگهانی منجر به حوادثی غیر مترقبه می&zwnj;شود. به جرئت می&zwnj;توان ادعا کرد که تصمیم&zwnj;های لحظه&zwnj;ای، در حقیقت سازنده زندگی شخصی همه ما هستند.&nbsp;</p> <!--break--> <p>&nbsp;</p> <div dir="RTL">در بسیاری از موارد، تصمیم&zwnj;های ما از محدوده کنترل ما خارج هستند و به نوعی به ما تحمیل می&zwnj;شوند. لحظه بسیار حساسی را در نظربگیرید که بین آنچه با تمام وجود دوست داریم و چیزی دیگر، انتخابی از سر ناچاری می&zwnj;کنیم. حتی در مسیر یک انتخاب نیز، اتفاق&zwnj;های جدید و متفاوتی می&zwnj;افتد که بازهم نیازمند تصمیم&zwnj;گیری&zwnj;های تازه&zwnj;تر است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">با وجود همه اماها و اگر&zwnj;ها، بی&zwnj;تردید می&zwnj;شود اذعان داشت که&zwnj;&zwnj; گاهی همان چرخش و لغزش اولیه،&zwnj;&zwnj; همان پذیرش ناگزیر اولیه، سنگ بنای مسیری را پی می&zwnj;نهد که ما را از ذات خودمان دور می&zwnj;کند. دورشدنی که قدم به قدم حسرت، اندوه و شک را در ما افزایش می&zwnj;دهد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">همه این مقدمات را گفتم تا شما را دعوت کنم به بازخوانی داستان بسیار کوتاهی از ریموند کارور، نویسنده مشهور آمریکایی در دهه ۸۰ میلادی که سبک خلاصه و موجزنویسی&zwnj;اش، مهم&zwnj;ترین دستاورد&nbsp;تکنیکی او بود. پیش از او همینگوی در داستان&zwnj;های کوتاهش، تمهید &quot;تکه&zwnj;ای از کوه یخ&quot;[۱] را به شکل خلاقانه&zwnj;ای سامان داده بود.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">داستان کوتاه &quot;همه&zwnj;چیز به او چسبیده&quot;[۲] نمونه زیبایی از هوشمندی و شعور اجتماعی یک نویسنده است که نه تنها قادر به دیدن و درک پیرامون خویش است، بلکه می&zwnj;تواند نوعی پیشگویی صادقانه و صحیح از زندگی بشر در همه دوران&zwnj;ها به شمار بیاید. داستان فوق نیز بر اساس انتخاب ناگزیر و لغزشِ کوچک بنا شده است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><img width="250" height="166" vspace="4" hspace="4" border="4" align="left" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/iiceberg.jpg" />داستان در یکی از مشروب فروشی&zwnj;های شهر میلان با صحنه ملاقات پدری با دخترش بعد از دو دهه آغاز می&zwnj;شود. دختر برای گذراندن تعطیلات کریسمس از آمریکا به میلان آمده است. مرد از همسرش جدا شده، کمابیش الکلی و تاحدودی بازنده است. او با این سئوال دختر کنجکاوش کلنجار می&zwnj;رود که چرا خانواده&zwnj;اش را ترک کرده است؟</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">مهارت نویسنده در گفت&zwnj;وگوهای موجز مثال زدنی و مصداق بارز تکه آشکاری از کوه یخ شناوری است که تنها بخش کوچکی از آن از آب بیرون است. کلمات و جملات او بسیار کوتاه و موجز هستند. می&zwnj;گویند ریموند کارور زمانی که در مجله&zwnj;ای کار می&zwnj;کرده است از سردبیر مجله به او دستور داده می&zwnj;شود که جملاتش بیش از ۲۵ کلمه نداشته باشد. بعد&zwnj;ها به اجبار یاد می&zwnj;گیرد که شمار کلمات جملاتش را به ۱۵ کلمه تقلیل دهد و در &zwnj;&zwnj;نهایت این قابلیت را پیدا می&zwnj;کند که جملاتی با پنج کلمه بنویسد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">راوی داستان کارور که پدر قصه است، هیچگاه مستقیم به دخترش توضیح نمی&zwnj;دهد که چرا همسر و دخترش را ترک کرده است. در بازگویی خاطرات مربوط به تولد دخترش او با ایجاز تمام از آن به عنوانِ یک حادثه معمولی حرف می&zwnj;زند. اتفاقی که در عمل، زمینه&zwnj;ساز فرار او از خانواده شده است. داستان کوتاه &quot;همه&zwnj;چیز به او چسبیده&quot; نزدیک به نیم&zwnj;قرن پیش نوشته شده است، ولی روز&zwnj;به&zwnj;روز بیش از پیش به اهمیت پبام اجتماعی آن پی برده می&zwnj;شود.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">بازسازی مبتکرانه اتفاق&zwnj;ها و خاطره&zwnj;ها توسط هنرمندان حساس و نکته&zwnj;سنج می&zwnj;تواند آینه صاف و بی&zwnj;خدشه&zwnj;ای باشد که زندگی واقعی مردم را به سالم&zwnj;ترین شکل ممکن منعکس می&zwnj;سازد. ریموند کارور داستان &quot;همه&zwnj;چیز به او چسبیده&quot; را که بیش از چند صفحه نیست به کمک شیوه&zwnj;ای خسیسانه&zwnj; می&zwnj;نویسد. او نمی&zwnj;خواهد کلمات را بی&zwnj;دلیل خرج کند. او از این طریق توانسته است به شیوه خود، لحظه&zwnj;ای مخصوص را که بیشتر افراد در زندگی شخصی&zwnj;شان آن را تجربه می&zwnj;کنند ثبت کند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">پدر اشاره می&zwnj;کند که او و همسرش هنوز بیست&zwnj;سال&zwnj;شان نشده بود که پدر و مادر شدند. همه ماجرا پیرامون شبی می&zwnj;چرخد که نوزادشان مریض می&zwnj;شود. پدر جوان با اشتیاق تمام از چند روز پیش با دوستش هماهنگ کرده بود که به شکار برود. مادر جوان اما او را از رفتن منع می&zwnj;کند. پدر نمی&zwnj;رود و از قضا صبحانه خوبی هم با هم می&zwnj;خورند و طی آن لباس پدر با مربا لک می&zwnj;شود و این خاطره خوش آن روز است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">نام داستان نیز از آن لحظه و سرکوب تمنایی گرفته شده که پدر جوان تن به آن داده است. او در یک لحظه حساس و سرنوشت&zwnj;ساز به خاطر خواست همسر و مریضی دخترش به شکاری که با علاقه برنامه&zwnj;ریزی کرده بود نمی&zwnj;رود. اسم قصه گویای این حقیقت است که پدر جوان از لحظه&zwnj;ای که امیال شخصی&zwnj;اش را انکار کرده، به شکار نرفته، در خانه مانده و مربای خوشمزه صبحگاهی را خورده، انگار &quot;همه&zwnj;چیز به او چسبیده&quot; است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">پدر دلسرد از عشق، بعد از مدتی همسر و فرزندش را&zwnj;&zwnj;رها می&zwnj;کند. داستان کوتاه بلافاصله به اول قصه و به مشروب&zwnj;فروشی شهر میلان برمی&zwnj;گردد که در آن دختر و پدر در حال نوشیدن هستند. به این ترتیب راوی به شیوه کاملاً غیر مستقیم، به دخترش می&zwnj;گوید، دلیل اولیه جدایی او و همسرش، کس دیگری جز دختر خودش نبوده که حالا در برابرش در کافه نشسته است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><strong>پانویس</strong>:</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div align="right" dir="RTL">&nbsp;<span dir="LTR">&nbsp;۱</span><span dir="LTR">-The Tip of Iceberg</span></div> <div dir="RTL"><i>۲- </i><i>راه&zwnj;های میان&zwnj;بر</i>، ترجمه: اسداالله امرایی، انتشارات نقش و نگار، &quot;همه&zwnj;چیز به او چسبید&quot;.&nbsp;&nbsp;</div>

ونداد زمانی – چگونگی زندگی و سرنوشت تک‌تک انسان‌ها، گاه بر پاشنه یک تصمیم لحظه‌ای و کوتاه می‌چرخد. تصمیم برای تلفن مجدد زدن به دوست تازه‌ آشنا‌ شده‌ای، به فاصله‌ای کوتاه، او را به سوی یک زندگی مشترک سوق می‌دهد. یا تصمیم به سفری ناگهانی منجر به حوادثی غیر مترقبه می‌شود. به جرئت می‌توان ادعا کرد که تصمیم‌های لحظه‌ای، در حقیقت سازنده زندگی شخصی همه ما هستند. 

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    :))))))))))))) merci

  • کاربر مهمان

    یادش بخیر زمان ساسانیان حتا در قصه؛ دختران اگر مریض می‌شدند، نه از کشتن حیوانات بی‌دفاع اهریمنی جلوگیری می‌کردند و نه باعث جدایی پدر از مادر می‌شدند. دنیا سر و سامانی نیکو داشت. و سرگردانی و مشروبخواری همراه خاطره چسبنده‌ای نبود. هیهات ای چرخ بد کردار!