محسن کاکارش – گزارشهای منتشر شده، حاکی از کشته شدن دو تن از شهروندان عرب زیر شکنجه در زندانهای اهواز و شوش است. همچنین طی روزهای گذشته، دهها تن از شهروندان عرب در شهرهای حمیدیه و شوش بازداشت شدهاند.
یوسف عزیزی بنیطرف، نویسنده و فعال سیاسی عرب به زمانه میگوید، بیش از ۵۰ تن در شهرهای شوش و حمدیه دستگیر شدهاند که از سرنوشت آنان هیچ اطلاعی در دست نیست و دامنه بازداشتها به شهر اهواز نیز رسیده است.
فعالان عرب علت این فشارها را در شهرهای عربنشین، فعالیت جوانان عرب برای تحریم انتخابات مجلس نهم میدانند. این نویسنده عرب میگوید: "نیروهای امنیتی شیوخ، عشایر و قبایل را تشویق میکنند که مردم را به پای صندوقهای رای بکشند. این امری است که جوانان با آن مخالف هستند."
کشته شدن سه شهروند زیر شکنجه در کمتر از یکسال
فعالان حقوق بشر اهواز میگویند، در کمتر از یکسال سه تن از شهروندان عرب در زندانها بر اثر شکنجه جان خود را از دست دادهاند.
بر اساس گزارشها، رضا مغامسی شهروند عرب، روز ۲۷ مارس سال گذشته در زندان دزفول جان خود را زیر شکنجه از دست داد.
ناصر البوشوکه جوان ۲۰ ساله روز پنجشنبه ۲۶ ژانویه ۲۰۱۲ در بازار نادری اهواز توسط نیروهای امنیتی ایران بازداشت شد و پس از دستگیری و انتقال به بازداشتگاه وزارت اطلاعات در اهواز، روز دوشنبه ۳۰ ژانویه زیر شکنجه جان سپرد.
همچنین محمد کعبی، شهروند عرب که طی هفتههای گذشته در محله احمدآباد شوش از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شده بود، روز دوم فوریه بر اثر شکنجه جان خود را از دست داد.
بر اساس گزارشها، "یک کارمند ستاد خبری اداره اطلاعات شوش در تماس با خانواده کعبی ضمن اعلام این خبر به آنها اخطار کرده است که از برپایی مراسم عزاداری خودداری کنند. به گفته شخص تماس گیرنده جنازه محمد را کارمندان اداره اطلاعات در مکانی دفن کردهاند و نیازی به مراجعه برای دریافت جنازه و دفن و برپایی مراسم عزا وجود ندارد."
یوسف عزیزی بنیطرف میافزاید: "از خانوادهها تعهد گرفتهاند که هیچگونه مراسمی برگزار نکنند. مردم عرب مراسم عزاداری مفصلی دارند و به خاطر این فشارها ناراضی هستند. جدای از اینکه جگرگوشههایشان را از دست دادهاند."
بیاطلاعی از سرنوشت بازداشتشدگان
یوسف عزیزی بنیطرف میگوید: "بیش از ۵۰ نفر بازداشت شدند و هیچگونه خبری درباره آنها به خانوادهها ندادهاند. جالب اینجاست که زندانهای مخفی در اهواز وجود دارد. کسی از مکان بازداشتشدگان خبر ندارد."

اسامی بازداشتشدگان شهر حمیدیه به این ترتیب اعلام شده است: عیدان شاخی، خالد عبیداوی، حسن عبیات، سیدفرج موسوی، محمد عدنان حلفی، کریم مجید دحیمی، جمال نزال عبیات، جلیل نزال عبیات، علی حیدری، هادی منابی، حیدر عبیداوی، عباس ثامر، عدنان (عماد) ساعدی، ایوب ساعدی، عدنان چلداوی، عادل چلداوی.همچنین دستگیرشدگان شهر شوش عبارتند از: سجاد کعبی، احمد زغیبی، عثمان زغیبی، مهدی خسرجی، امیر سرخی، جعفر کعبی، کاظم دبات، جعجع چنانی، مرتضی موسوی، فیصل دبات، کریم کعبی، عدنان زعیبی، مسلم مزرعاوی، مهدی نواصری، حسن نواصری، علی کنانی، ابراهیم حیدری، سالار عبیداوی، جاسم کعبی، احمد دبات، عاشور دبات، عادل دبات و حمید کعبی.
گفته میشود در منطقه کوتعبدالله اهواز شماری بازداشت شدند که از آن میان مجید باوی نام یکی از دستگیرشدگان است.
قبایل و تحریم انتخابات
به گفته فعالان عرب، سرکوب در شهرهای عربنشین زمانی آغاز شد که جمعی از جوانان شهر شوش با نوشتن شعارهایی روی دیوارها خواستار تحریم اتنخابات مجلس نهم شده بودند.
آقای بنیطرف در این زمینه میگوید: "نیروهای امنیتی شیوخ، عشایر و قبایل را تشویق میکنند که مردم را به پای صندوقهای رای بکشند. این امری است که جوانان با آن مخالف هستند. جوانها در شهر شوش شعارنویسی میکنند روی دیوار و خواستار تحریم انتخابات میشوند. نیروهای امنیتی برایشان سنگین میآید که عربها انتخابات را تحریم کنند. به همین خاطر شروع به دستگیری ۲۷ نفر در شوش میکنند که اسامی آنان هم در سایتها ذکر شده است. دامنه دستگیریها به شهر حمیدیه میرسد و آنجا هم اعتراضاتی میشود. جمعی از دانشجویان و معلمان شهر حمیدیه را دستگیر میکنند و اکنون اغلب آنان زیر فشار و شکنجه هستند. احتمال این وجود دارد آنان را به اتهام جاسوسی وادار به اعتراف تلویزیونی کنند."
این فعال سیاسی با اشاره به اینکه هزینه فعالیتها برای فعالان مدنی و سیاسی عرب بسیار سنگین است، میگوید همه گروههای سیاسی در دوران خاتمی از سوی دادگاه، از جمله حزب وفاق مردم عرب در سال ۱۳۸۶ منحل شدند.
به گفته آقای بنیطرف "جوانهای عرب خیری از انتخابات ندیدند و دلیلی برای شرکت در انتخابات نمیبینند و آن را تحریم میکنند."
اعتراض به تبعیض و سرکوب
بر اساس گزارشهای موجود، بیشتر بازداشتشدگان روزهای گذشته، فعالان اجتماعی و فرهنگی عرب بودند، اما پیشتر تارنمای سنینیوز که بیشتر اخبار اهل سنت ایران را پوشش میدهد، از بازداشت ۱۰ نفر به نامهای عبدالواحد بیت صیاح، مجید باوی، حمید خنفری بترانی، جمال حزباوی، غازی هندالی فرحانی، سید احمد نزاری، خلف زبیدی، سعید خزرجی، احمد عفراوی و حسین خزرجی خبر داده بود.
سال گذشته شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۰۳ در نامهای خطاب به ناوی پیلای، کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل از وی خواسته بود به رویدادهای فروردین ماه رسیدگی کند که طی آن چندین نفر کشته و زخمی شدند.
خانم عبادی در نامه خود نوشته بود که روز ۱۶ آوریل ۲۰۱۱ (۲۷ فروردین ۱۳۹۰)، شماری از ایرانیان عربزبان و سنیمذهب استان خوزستان در شهر اهواز تظاهراتی مسالمتآمیز در اعتراض به "وضعیت نامطلوب و تبعیضآمیز" خود برگزار کردند که با خشونت نیروهای حکومت ایران روبهرو شد و در جریان رویدادهای آن بیش از ۱۲ نفر کشته، حدود ۲۰ نفر زخمی و بیش از دهها تن نیز دستگیر شدند.
سال گذشته این تظاهرات به دعوت گروههای عرب مخالف جمهوری اسلامی ایران بهمناسبت سالگرد تظاهرات ۱۵ آوریل ۲۰۰۵ و برای "اعلام خشم" خود نسبت به سیاستهای حکومتی صورت گرفته بود.
از سوی دیگر، سازمان گزارشگران بدون مرز، "سرکوب" تظاهرات در خوزستان و "ممنوعیت اطلاعرسانی" درباره تظاهرات آن زمان را محکوم کرد.
تظاهرات ششسال پیش پس از انتشار نامه منسوب به دفتر ریاست جمهوری اسلامی ایران مبنی بر اجرای برنامههایی برای "تغییر جمعیتی استان خوزستان به زیان مردم عرب بومی در مناطق عربنشین استان" برگزار شده بود، اما دولت ایران وجود چنین برنامههایی را تکذیب کرد و نامه منتشر شده را جعلی خواند.
فعالان مدنی عرب میگویند، یکی از علل اعتراضها در مناطق عربنشین ایران، تبعیض و نقض حقوق آنان است.
پیشتر کریم عبدیان، فعال حقوق بشر اهوازی به زمانه گفته بود: "عمدتاً خواستههای مردم عربتبار اهواز خارج از خواستههای دمکراتیک تمام مردم ایران نیست. برای آن بخش از ملیتهای ایرانی که زبانشان فارسی نیست در مرحله اول تدریس به زبان مادری مهم هست که یک حق اساسی و بنیادی هر انسانی است. مسئله دیگر برای عربها مسئله نفت است و اینکه نزدیک به ۹۰ درصد از نفت کشور در آنجا تامین میشود. در حالیکه مردم منطقه در فقر وحشتناکی به سر میبرند. به هر حال با رشد آگاهی ملی، سیاسی و اجتماعی، مردم به این پرسش رسیدهاند که چرا از اینهمه ثروت حقوقی ندارند؟ چرا بیکاری بین جوانان عرب ۳۰ تا ۳۵ درصد است؟"
در همین زمینه:
من از جناب بنی طرف سپاسگزارم که در راهی که برخی از هم وطنان فعال قومی در ان افتادند نیفتاده اند. من از دور هنگام و از سالهای بعد از دوم خرداد با نوشته های ایشان در روزنامه های دوم خردادی اشنا هستم و همواره از خواندن ان لذت برده ام و ایشان را فردی یافته ام علاقه مند به ایران، منصف و آشنا به مشکلات جامعه. یکی از دام هایی که برخی از دوستان فعال قومی در ان میفتند ساز افراط گرایی و جدایی طلبی و همراهی و همگامی با دیگر کشورها است که به در پی منافع خودشان هستند و دلشان برای ایران و ایرانی نسوخته است. من خوشحالم که با وجود اینکه در حال حاضر سانسور بر سر قلم بنی طرف نیست اما همچنان به عنوان یک ایرانی مینویسد که همه مشکلات در هر جای ایران مشکل او نیز هست. هر چند خیلی طبیعی است که ایشان به خاطر اشنایی با مسایل عرب های ایران در باره ان بیشتر بنویسد. من خواهشم این است که در خصوص کشانده شدن به افراط و تفریط هم چنان هوشیار باشند. با سپاس
قمی / 05 February 2012
من نفهمیدم این آقای قمی در زیر مطلب مربوط به بازداشت و شکنجه و مرگ انسانها چرا بدنبال هشدار بر پرهیز از افراط و تفریط مینویسد. گویا جان و زندگی این جوانان هیچ ارزشی نداشته و یا چشم گوسفند بین ایشان اینها را نمی بیند. در قسمتی از ایران که زمین اش تقریبا کل حیات اقتصادی کشور را تضمین می کند و مردم اش مجبورند در فقر بسر برند و در بی حقوقی کامل اینگونه دریده می شوند، باید از هر معیار انسانی خالی بود تا ضدیت با تعادل را نه در عملکرد جبارانه سرکوبگران هر اعتراض، بلکه بطور وارونه در نیروهایی “شیطانی” همان منطقه دید. واقعا شرم آور است.
کاربر مهمان / 06 February 2012