ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

غباری از غم و یأس بر فضای هنری ایران

<p>پانته&zwnj;آ بهرامی - بهمن ماه امسال در نگارخانه &quot;شیرین&quot; در تهران یک نمایشگاه گروهی برگزار می&zwnj;شود به نام &quot;رو به پایان&quot;. هنوز وارد نمایشگاه نشده و آثار آن را ندیده، به تنهایی نام نمایشگاه کافی&zwnj;ست که دریابید غباری از غم و یأس روی کار&zwnj;هایی که در این نمایشگاه به نمایش گذاشته شده، پاشیده شده است.</p> <!--break--> <p>&nbsp;</p> <p>محور اصلی نمایشگاه &quot;رو به پایان&quot; زندگی شهری&zwnj;ست و به کوشش هادی جوادی آثار پنج هنرمند نقاش به نام&zwnj;های طاهره صمدی طاری، وحید چمانی، محمد طباطبایی، داریوش قره&zwnj;زاد و قاسم محمدی گردآوری و به نمایش گذاشته شده.</p> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20120202_PanteA_VahidChamani.mp3"><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_14.jpg" alt="" /></a>&nbsp;</p> <p><strong>نقاشی&zwnj;های منزوی و تنها<br /> <br /> </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>در نمایشگاه &quot;رو به پایان&quot; از وحید چمانی سه اثر به نمایش گذاشته شده است. هر سه آن&zwnj;ها از زاویه رنگ و فرم در خاکستری مه&zwnj;آلود و آبی&zwnj;رنگ قرار گرفته&zwnj;اند، چنان&zwnj;که گویی گرد مرگ و یأس برآن پاشیده شده باشد. یکی از این سه اثر، یک پرده رنگ روغن در ابعاد دو متر در دو متر نیم است. بیننده در این اثر از دور شهری را نظاره&zwnj;گر است که از پشت سرش کوهی مه&zwnj;آلود دیده می&zwnj;شود و در جلو تصویر سیلی از آدم&zwnj;هایی که به ناچار در کنار هم&zwnj;اند، ولی با هم ارتباط ندارند. نه رابطه&zwnj;ای، نه عشقی، نه امید و عاطفه&zwnj;ای و در یک کلام در غیاب هر آنچه که انسان&zwnj;ها را به هم پیوند می&zwnj;دهد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>این اثر در فضای آبستره یا انتزاعی بنا شده که می&zwnj;تواند هرجای این کره خاکی باشد. تفاوت این سه اثر از چمانی با آثار دیگر او در &quot;اسیدهای آمینه&quot; در این نکته نهفته است که در اسیدهای آمینه فرد و شخصیت فردی محور کارهای او بود و در این مجموعه از این شخصیت&zwnj;های فردی اثری نیست. خود او در این&zwnj;باره می&zwnj;&zwnj;گوید:</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>وحید چمانی</strong> &ndash; این سه اثر به نظرم فاصله فاحشی با مجموعه اسید آمینه&zwnj;هایم ندارد. چون کاراکتر&zwnj;ها دقیقاً&zwnj;&zwnj; همان کاراکتر&zwnj;ها هستند، ولی تفاوتش با بقیه کار&zwnj;ها این است که همیشه آن کاراکترهای قبلی کار&zwnj;هایم در یک فضای خلا قرار می&zwnj;گرفتند و در واقع هیچ محیط خاصی نداشتند. اما اینجا برایشان شهری را طراحی کرده&zwnj;ام یا محیطی که این&zwnj;ها در آن فضا زندگی می&zwnj;کنند. تفاوتش فقط با سری قبلی آثارم در همین نکته نهفته است. <br /> &nbsp;</p> <p>در میانه کار بودم که این پیشنهاد از طرف این گالری و آقای جوادی شد و من چون دیدم با موضوع شهری که ایشان انتخاب کردند، کارم ارتباطی دارد، پذیرفتم که در نمایشگاه شرکت کنم.</p> <p>لابلای آن بناهایی هم که حتی در تصویر می&zwnj;بینید، از هر اقلیمی یک نشانه&zwnj;ای هست. یعنی نخواستم حتماً به یک منطقه ویژه ارجاع دهم. حتی در پوشش یا در آن آدم&zwnj;هایی که در پایین تصویر می&zwnj;بینید یا آن کاراکترهایی که وجود دارند، برای آن هم حتی سرزمین ویژه&zwnj;ای قائل نشده&zwnj;ام.</p> <p>&nbsp;</p> <p><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/panteavch01.jpg" alt="" />&nbsp;</p> <p>نکته دیگر اینکه مجموعاً این کار طبق روال شکل&zwnj;گیری بقیه کار&zwnj;هایم خیلی بداهه پیش رفته. گرچه شاید در نگاه اول این&zwnj;طور به نظر نیاید. طبق یک اتوود این کار پیش نرفته. در واقع طبق آن تصورات شخصی و ذهنی&zwnj;ام نسبت به اتفاقاتی که پیرامونمان می&zwnj;افتد یا آن حال و هوایی که داشتم این کار را انجام دادم.</p> <p>تعبیری که راجع به این کار شده بود از طرف بسیاری از بازدیدکنندگان، این بود که این آدم&zwnj;ها گرچه خیلی باهم در ارتباط&zwnj;اند یا با همدیگر اجتماعی را تشکیل داده&zwnj;اند، اما مثل این است که ربطی با هم ندارند و مثل این است که در شهر ارواح زندگی می&zwnj;کنند، خالی از هر گونه زندگی، امید یا چیزی شبیه آن. یکی از دوستانم می&zwnj;گفت انگار خاک مرده روی این شهر پاشیده&zwnj;اند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>راه&zwnj;هایی که به ناکجاآباد می&zwnj;رسد</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>کار دوم او نیز بدون نام است. اما در دومی حتی دیگر نشانی از حیات به عنوان انسان نیز وجود ندارد. در اینجا هرچه وجود دارد، راه&zwnj;هایی&zwnj;ست که به ناکجاآباد می&zwnj;رود. دیوار&zwnj;ها و ته&zwnj;مانده شهری که رو به پایان است. فضاهای خاکی و قهوه&zwnj;ای که بیقرارند و منتظر حادثه&zwnj;ای تلخ. وحید چمانی می&zwnj;گوید:</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>وحید چمانی</strong> - تابلوی دوم کاملاً عاری از هرگونه زندگی&zwnj;ست. یعنی مثل این است که تأثیرات زندگی هم دیگر در اینجا دیده نمی&zwnj;شود. خانه&zwnj;ها یا دخمه&zwnj;هایی که حتی روابط خود این خانه&zwnj;ها و دخمه&zwnj;ها با همدیگر خیلی منطقی نیست. یعنی معلوم نیست آن راهرویی که شما واردش می&zwnj;شوید، انتهایش کجاست! یا وقتی انتهایش را پی می&zwnj;گیرید، می&zwnj;روید و وارد یک درگاه می&zwnj;شوید، می&zwnj;بینید ته این درگاه اصلاً بسته است. یک&zwnj;جور گنگی و سردرگمی در مجموعه این معماری طراحی شده هست که ایده محوریم بوده.</p> <p>این یأس فلسفی و سردرگمی در کار برخی دیگر از آثار نمایشگاه نیز قابل مشاهده است. در کار محمد طباطبایی تلخی در رنگ تند قرمز که از آتش سوزنده برمی&zwnj;آید دیده می&zwnj;شود. آتشی که در پشت سر قرار است بیاید و همه چیز را با خود ببرد. آدم&zwnj;های بی&zwnj;سر و بی&zwnj;هویتی که لاشخور&zwnj;ها و کرکس&zwnj;ها را در بالای سر خود دارند و در هوا بر روی کابل برق راه می&zwnj;روند.&zwnj;&zwnj; همان تلخی پنهان، بی&zwnj;اعتمادی و سردرگمی که در جامعه وجود دارد، در آثار او نیز موج می&zwnj;زند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>در آثار طاهره صمدی نیز کاراکتر&zwnj;ها محو و در غباری ناپایدار ایستاده&zwnj;اند. اگر درخششی هست، زننده است. انگار کاراکتر&zwnj;ها را ذوب می&zwnj;کند. تجربه وحید چمانی در این نمایشگاه وجود نوعی سردی و ناامیدی است که محصول شرایط فعلی است. می&zwnj;گوید:</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>طاهره صمدی </strong>- تجربه&zwnj;ای که در این چند ساله حداقل در نمایشگاه&zwnj;هایی که برگزار می&zwnj;شود، در اکثر نمایشگاه&zwnj;ها این طور بوده. به اضافهی اینکه امروز در دفتر یادداشتی که در نمایشگاه می&zwnj;گذارند و بیننده&zwnj;های نمایشگاه راجع به آن نمایشگاه نظرشان را می&zwnj;نویسند، همه در این نکته متفق&zwnj;القول بودند که چرا همه هنرمندان از نوعی یأس و ناامیدی دم می&zwnj;زنند. یعنی رنگ به آن معنای نشاط&zwnj;آورش دیگر در کار&zwnj;ها استفاده نمی&zwnj;شود و چرا همه چیز کمی ترسناک و خالی از هرگونه امید و نور است یا هر چیزی که به شما انرژی دهد. یعنی وقتی تمام کار&zwnj;ها را می&zwnj;بینید، در همه کار&zwnj;ها نوعی سکون و مردگی یا یک کرختی احساس می&zwnj;شود.</p> <p><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/panteavch02.jpg" alt="" />&nbsp;</p> <p><strong>یأس فلسفی</strong><br /> &nbsp;</p> <p>آیا نوعی رابطه معنی&zwnj;دار بین نام نمایشگاه و یأس فلسفی که در جامعه وجود دارد دیده می&zwnj;شود، آیا این آِثار نتیجه شرایط اجتماعی بر هنرمندان است. وحید چمانی معتقد است:</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>وحید چمانی</strong> - مطمئناً. مخصوصاً با این اتفاق&zwnj;هایی که در این اواخر افتاده. یعنی آن ته&zwnj;مانده امیدی هم که شاید مردم عادی یا اجتماعمان به آینده داشتند، از بین رفته. مثلاً فرض کنید با این اتفاق&zwnj;های بد اقتصادی که یک&zwnj;دفعه افتاد، با التهابی که در بازار پیش آمده و کمرنگ شدن و کمرنگ شدن روابطمان با دنیای خارج، یا اینکه مثلاً اینترنت قرار شد محدود شود یا فرض کنید تحریم&zwnj;ها یا هر اتفاق دیگری، یعنی بدبختانه ما الان مدت طولانی&zwnj;ست که خبر خوش نمی&zwnj;شنویم. خب حالا شما مثلاً چه توقعی دارید؟ هنرمندی که پشت سه&zwnj;پایه قرار می&zwnj;گیرد، می&zwnj;بایست چه اتوودی به ذهنش بیاید؟</p> <p>&nbsp;</p> <p>فرض کنید آن کسی که این نمایشگاه را برگزار کرده و می&zwnj;خواهد عنوانی برای این نمایشگاه انتخاب کند، او چه عنوانی به ذهنش می&zwnj;آید؟ بنابراین همه این مسائل دست به دست هم می&zwnj;دهد که آن انرژی منفی که در جامعه حاکم است، تأثیر بگذارد روی کنشگران هنری یا حتی روی آدم&zwnj;های معمولی که به مراتب یک هنرمند تأثیرپذیری و حساسیتش خیلی بیشتر از آدم&zwnj;های عادی است. چه هنرمند این دغدغه&zwnj;ها را خیلی مستقیم و بی&zwnj;پرده در عرصه&zwnj;های هنری منعکس می&zwnj;کند. <br /> &nbsp;</p> <p><strong>آینده بدون برنامه&zwnj;ریزی</strong><br /> &nbsp;</p> <p>دامنه موج تحریم&zwnj;ها و فشارهای اقتصادی دامن هنرمندان را نیز گرفته است. وحید چمانی از لغو نمایشگاهی برنامه&zwnj;ریزی شده در آلمان می&zwnj;گوید که به خاطر شرایط ناپایدار ایران، به آینده&zwnj;ای نامعلوم موکول گشته است:</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>وحید چمانی</strong> - یک مجموعه آماده کرده بودم برای نمایشگاهی که قرار بود در مونیخ برگزار شود و اتفاقاً همین ۱۷ فوریه قرار بود افتتاحیه این نمایشگاه باشد. اما به دلایل سخت بودن ارسال نقاشی&zwnj;ها برای اروپا و این مسأله که یک&zwnj;دفعه قیمت دلار دو برابر و نیم شد، هزینه&zwnj;های ما را چند برابر کرد. به خاطر این&zwnj; مسائل ترجیح دادم که فعلاً این نمایشگاه را برگزار نکنم. چون در همین حالت باز هم خیلی استقبال نسبت به قبل خوب نیست.</p> <p>&nbsp;</p> <p>گرچه خب هنرمندانی که سابقه دارند یا سطح کیفی کارشان بالاست، به طور مرتب فروششان را توسط کلکسیونرهای خارجی و داخلی دارند. اما به طور کل این تکان&zwnj;ها احساس می&zwnj;شود. وقتی گالری&zwnj;گردی کنید، متوجه می&zwnj;شوید که کلاً سطح فروش آثار هنری کمی افت کرده. واقعاً هم نمی&zwnj;شود اینجا برنامه&zwnj;ریزی کرد. فرض کنید شما برنامه&zwnj;ای دارید. برای واقعاً یک هفته آینده&zwnj;تان هم هیچ برنامه&zwnj;ای نمی&zwnj;توانید بگذارید. مثلاً من در این مدت برنامه سفر داشتم، برنامه نمایشگاه خارجی داشتم. همه این&zwnj;ها دستخوش این تنش&zwnj;های اجتماعی اقتصادی قرار گرفت و کلاً لغو شد. اینکه می&zwnj;گویید برنامه&zwnj;تان برای آینده چی هست، می&zwnj;گویم عملاً اینجا فضایی نیست که بشود برنامه&zwnj;ریزی کرد.<br /> &nbsp;</p> <p>ایمیل گزارشگر:</p> <p>Pantea. bahrami@yahoo. com</p> <p>&nbsp;</p> <p>در همین زمینه:</p> <p><a href="http:// http://zamanehmedia.com/taxonomy/term/2813">::برنامه&zwnj;های رادیویی پانته&zwnj;آ بهرامی::</a></p>

پانته‌آ بهرامی - بهمن ماه امسال در نگارخانه "شیرین" در تهران یک نمایشگاه گروهی برگزار می‌شود به نام "رو به پایان". هنوز وارد نمایشگاه نشده و آثار آن را ندیده، به تنهایی نام نمایشگاه کافی‌ست که دریابید غباری از غم و یأس روی کار‌هایی که در این نمایشگاه به نمایش گذاشته شده، پاشیده شده است.

محور اصلی نمایشگاه "رو به پایان" زندگی شهری‌ست و به کوشش هادی جوادی آثار پنج هنرمند نقاش به نام‌های طاهره صمدی طاری، وحید چمانی، محمد طباطبایی، داریوش قره‌زاد و قاسم محمدی گردآوری و به نمایش گذاشته شده.

نقاشی‌های منزوی و تنها

در نمایشگاه "رو به پایان" از وحید چمانی سه اثر به نمایش گذاشته شده است. هر سه آن‌ها از زاویه رنگ و فرم در خاکستری مه‌آلود و آبی‌رنگ قرار گرفته‌اند، چنان‌که گویی گرد مرگ و یأس برآن پاشیده شده باشد. یکی از این سه اثر، یک پرده رنگ روغن در ابعاد دو متر در دو متر نیم است. بیننده در این اثر از دور شهری را نظاره‌گر است که از پشت سرش کوهی مه‌آلود دیده می‌شود و در جلو تصویر سیلی از آدم‌هایی که به ناچار در کنار هم‌اند، ولی با هم ارتباط ندارند. نه رابطه‌ای، نه عشقی، نه امید و عاطفه‌ای و در یک کلام در غیاب هر آنچه که انسان‌ها را به هم پیوند می‌دهد.

این اثر در فضای آبستره یا انتزاعی بنا شده که می‌تواند هرجای این کره خاکی باشد. تفاوت این سه اثر از چمانی با آثار دیگر او در "اسیدهای آمینه" در این نکته نهفته است که در اسیدهای آمینه فرد و شخصیت فردی محور کارهای او بود و در این مجموعه از این شخصیت‌های فردی اثری نیست. خود او در این‌باره می‌‌گوید:

وحید چمانی – این سه اثر به نظرم فاصله فاحشی با مجموعه اسید آمینه‌هایم ندارد. چون کاراکتر‌ها دقیقاً‌‌ همان کاراکتر‌ها هستند، ولی تفاوتش با بقیه کار‌ها این است که همیشه آن کاراکترهای قبلی کار‌هایم در یک فضای خلا قرار می‌گرفتند و در واقع هیچ محیط خاصی نداشتند. اما اینجا برایشان شهری را طراحی کرده‌ام یا محیطی که این‌ها در آن فضا زندگی می‌کنند. تفاوتش فقط با سری قبلی آثارم در همین نکته نهفته است.
 

در میانه کار بودم که این پیشنهاد از طرف این گالری و آقای جوادی شد و من چون دیدم با موضوع شهری که ایشان انتخاب کردند، کارم ارتباطی دارد، پذیرفتم که در نمایشگاه شرکت کنم.

لابلای آن بناهایی هم که حتی در تصویر می‌بینید، از هر اقلیمی یک نشانه‌ای هست. یعنی نخواستم حتماً به یک منطقه ویژه ارجاع دهم. حتی در پوشش یا در آن آدم‌هایی که در پایین تصویر می‌بینید یا آن کاراکترهایی که وجود دارند، برای آن هم حتی سرزمین ویژه‌ای قائل نشده‌ام.

نکته دیگر اینکه مجموعاً این کار طبق روال شکل‌گیری بقیه کار‌هایم خیلی بداهه پیش رفته. گرچه شاید در نگاه اول این‌طور به نظر نیاید. طبق یک اتوود این کار پیش نرفته. در واقع طبق آن تصورات شخصی و ذهنی‌ام نسبت به اتفاقاتی که پیرامونمان می‌افتد یا آن حال و هوایی که داشتم این کار را انجام دادم.

تعبیری که راجع به این کار شده بود از طرف بسیاری از بازدیدکنندگان، این بود که این آدم‌ها گرچه خیلی باهم در ارتباط‌اند یا با همدیگر اجتماعی را تشکیل داده‌اند، اما مثل این است که ربطی با هم ندارند و مثل این است که در شهر ارواح زندگی می‌کنند، خالی از هر گونه زندگی، امید یا چیزی شبیه آن. یکی از دوستانم می‌گفت انگار خاک مرده روی این شهر پاشیده‌اند.

راه‌هایی که به ناکجاآباد می‌رسد

کار دوم او نیز بدون نام است. اما در دومی حتی دیگر نشانی از حیات به عنوان انسان نیز وجود ندارد. در اینجا هرچه وجود دارد، راه‌هایی‌ست که به ناکجاآباد می‌رود. دیوار‌ها و ته‌مانده شهری که رو به پایان است. فضاهای خاکی و قهوه‌ای که بیقرارند و منتظر حادثه‌ای تلخ. وحید چمانی می‌گوید:

وحید چمانی - تابلوی دوم کاملاً عاری از هرگونه زندگی‌ست. یعنی مثل این است که تأثیرات زندگی هم دیگر در اینجا دیده نمی‌شود. خانه‌ها یا دخمه‌هایی که حتی روابط خود این خانه‌ها و دخمه‌ها با همدیگر خیلی منطقی نیست. یعنی معلوم نیست آن راهرویی که شما واردش می‌شوید، انتهایش کجاست! یا وقتی انتهایش را پی می‌گیرید، می‌روید و وارد یک درگاه می‌شوید، می‌بینید ته این درگاه اصلاً بسته است. یک‌جور گنگی و سردرگمی در مجموعه این معماری طراحی شده هست که ایده محوریم بوده.

این یأس فلسفی و سردرگمی در کار برخی دیگر از آثار نمایشگاه نیز قابل مشاهده است. در کار محمد طباطبایی تلخی در رنگ تند قرمز که از آتش سوزنده برمی‌آید دیده می‌شود. آتشی که در پشت سر قرار است بیاید و همه چیز را با خود ببرد. آدم‌های بی‌سر و بی‌هویتی که لاشخور‌ها و کرکس‌ها را در بالای سر خود دارند و در هوا بر روی کابل برق راه می‌روند.‌‌ همان تلخی پنهان، بی‌اعتمادی و سردرگمی که در جامعه وجود دارد، در آثار او نیز موج می‌زند.

در آثار طاهره صمدی نیز کاراکتر‌ها محو و در غباری ناپایدار ایستاده‌اند. اگر درخششی هست، زننده است. انگار کاراکتر‌ها را ذوب می‌کند. تجربه وحید چمانی در این نمایشگاه وجود نوعی سردی و ناامیدی است که محصول شرایط فعلی است. می‌گوید:

طاهره صمدی - تجربه‌ای که در این چند ساله حداقل در نمایشگاه‌هایی که برگزار می‌شود، در اکثر نمایشگاه‌ها این طور بوده. به اضافهی اینکه امروز در دفتر یادداشتی که در نمایشگاه می‌گذارند و بیننده‌های نمایشگاه راجع به آن نمایشگاه نظرشان را می‌نویسند، همه در این نکته متفق‌القول بودند که چرا همه هنرمندان از نوعی یأس و ناامیدی دم می‌زنند. یعنی رنگ به آن معنای نشاط‌آورش دیگر در کار‌ها استفاده نمی‌شود و چرا همه چیز کمی ترسناک و خالی از هرگونه امید و نور است یا هر چیزی که به شما انرژی دهد. یعنی وقتی تمام کار‌ها را می‌بینید، در همه کار‌ها نوعی سکون و مردگی یا یک کرختی احساس می‌شود.

یأس فلسفی
 

آیا نوعی رابطه معنی‌دار بین نام نمایشگاه و یأس فلسفی که در جامعه وجود دارد دیده می‌شود، آیا این آِثار نتیجه شرایط اجتماعی بر هنرمندان است. وحید چمانی معتقد است:

وحید چمانی - مطمئناً. مخصوصاً با این اتفاق‌هایی که در این اواخر افتاده. یعنی آن ته‌مانده امیدی هم که شاید مردم عادی یا اجتماعمان به آینده داشتند، از بین رفته. مثلاً فرض کنید با این اتفاق‌های بد اقتصادی که یک‌دفعه افتاد، با التهابی که در بازار پیش آمده و کمرنگ شدن و کمرنگ شدن روابطمان با دنیای خارج، یا اینکه مثلاً اینترنت قرار شد محدود شود یا فرض کنید تحریم‌ها یا هر اتفاق دیگری، یعنی بدبختانه ما الان مدت طولانی‌ست که خبر خوش نمی‌شنویم. خب حالا شما مثلاً چه توقعی دارید؟ هنرمندی که پشت سه‌پایه قرار می‌گیرد، می‌بایست چه اتوودی به ذهنش بیاید؟

فرض کنید آن کسی که این نمایشگاه را برگزار کرده و می‌خواهد عنوانی برای این نمایشگاه انتخاب کند، او چه عنوانی به ذهنش می‌آید؟ بنابراین همه این مسائل دست به دست هم می‌دهد که آن انرژی منفی که در جامعه حاکم است، تأثیر بگذارد روی کنشگران هنری یا حتی روی آدم‌های معمولی که به مراتب یک هنرمند تأثیرپذیری و حساسیتش خیلی بیشتر از آدم‌های عادی است. چه هنرمند این دغدغه‌ها را خیلی مستقیم و بی‌پرده در عرصه‌های هنری منعکس می‌کند.
 

آینده بدون برنامه‌ریزی
 

دامنه موج تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی دامن هنرمندان را نیز گرفته است. وحید چمانی از لغو نمایشگاهی برنامه‌ریزی شده در آلمان می‌گوید که به خاطر شرایط ناپایدار ایران، به آینده‌ای نامعلوم موکول گشته است:

وحید چمانی - یک مجموعه آماده کرده بودم برای نمایشگاهی که قرار بود در مونیخ برگزار شود و اتفاقاً همین ۱۷ فوریه قرار بود افتتاحیه این نمایشگاه باشد. اما به دلایل سخت بودن ارسال نقاشی‌ها برای اروپا و این مسأله که یک‌دفعه قیمت دلار دو برابر و نیم شد، هزینه‌های ما را چند برابر کرد. به خاطر این‌ مسائل ترجیح دادم که فعلاً این نمایشگاه را برگزار نکنم. چون در همین حالت باز هم خیلی استقبال نسبت به قبل خوب نیست.

گرچه خب هنرمندانی که سابقه دارند یا سطح کیفی کارشان بالاست، به طور مرتب فروششان را توسط کلکسیونرهای خارجی و داخلی دارند. اما به طور کل این تکان‌ها احساس می‌شود. وقتی گالری‌گردی کنید، متوجه می‌شوید که کلاً سطح فروش آثار هنری کمی افت کرده. واقعاً هم نمی‌شود اینجا برنامه‌ریزی کرد. فرض کنید شما برنامه‌ای دارید. برای واقعاً یک هفته آینده‌تان هم هیچ برنامه‌ای نمی‌توانید بگذارید. مثلاً من در این مدت برنامه سفر داشتم، برنامه نمایشگاه خارجی داشتم. همه این‌ها دستخوش این تنش‌های اجتماعی اقتصادی قرار گرفت و کلاً لغو شد. اینکه می‌گویید برنامه‌تان برای آینده چی هست، می‌گویم عملاً اینجا فضایی نیست که بشود برنامه‌ریزی کرد.
 

ایمیل گزارشگر:

Pantea. bahrami@yahoo. com

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.