تلفیق مضمون در حکایتی نو
<p>مجموعه شعر-داستان «از غلط‌های نحوی معذورم» نوشته لیلا صادقی در واقع شامل دو کتاب است؛ یک کتاب اصلی با نام: «از غلط‌های نحوی معذورم» که شامل شعرهای دوره‌های مختلف زندگی شاعر است.</p> <!--break--> <p>یک کتاب فرعی هم در درون این کتاب منظور شده که مجموعه‌ای‌ست از چند داستان. خواننده می‌تواند حدس بزندکه اسم این کتاب هست: «زندگی پر است از غلط‌های نحوی». این مجموعه با قالبی نو ارائه شده و تلفیق دو جهان شعر و داستان به صورت دو کتاب در یک کتاب با دو طرح روی جلد است و طبعاً خوانشی دیگر را می‌طلبد.</p> <p> </p> <p>فیلسوف فرانسوی، رولان بارت، میان دو نوع خواننده تمایز قائل می‌شود: «مصرف‌کنندگانی» که اثر را به جهت معنای ثابت می‌خوانند، و «خوانندگان» متنی که نقشی مولد در خوانش خویش دارند، یا به دیگر سخن: آن‌ها که خود «نویسندگان» متن‌اند. نوشتار لیلا صادقی خواننده‌ای از نوع دوم را می‌طلبد. از آنجا که کلمه‌ها حامل معناهای از پیش تعیین‌شده‌ای نیستند، خواننده باید خودش این پازل را به بهترین وجهی که خودش صلاح می‌داند تکمیل کند. دقت کنید به شعر «شب سی و پنجم»:</p> <p> </p> <p>چقدر از می‌روم می‌آیم<br /> نیمی از لبخندم زیرپوستی می‌شود<br /> و نیمی از چقدر بدم می‌آید<br /> هیچ چیز سر جایش نیست<br /> توی عکسم سرک می‌کشم یک تانک<br /> قاب شکسته‌ام را برمی‌گردانم</p> <p> </p> <blockquote> <p> <img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/lilsasr02.jpg" />از غلط‌های نحوی معذورم، لیلا صادقی، نشر ثالث</p> </blockquote> <p>و «شب سی و پنجم» مصادف می‌شود با روز ششم که در پاورقی‌ داستانی‌ست درباره‌ جوانی که در دریا طعمه‌ی ماهی‌ها می‌شود. هم شعر و هم داستان پاورقی، هر دو، از دو منظر متفاوت حکایت جنگ است. زمان در بی‌زمانی شناور است. راوی در قرن بیستم است یا قرن پنجم. خواننده می‌تواند متن را یک روایت امروزی بداند یا آن را به شکل حکایتی از نبردی تاریخی بخواند. سردرگمی مانده در متن برجسته‌ترین ویژگی این مجموعه است که از هر طرف بخوانی‌اش، داستانی دگرگون و حکایتی‌ست آشفته. شعرهایی که شبیه داستان‌اند، یا داستان‌هایی که شبیه شعرند. هرچه هست ما با تخیلی رویارو هستیم که ما را به سمت دنیایی بی‌شکل می‌برد؛ دنیایی که در آن که ما به عنوان خواننده شکل را می‌سازیم:</p> <p> </p> <p>لعنت به این دنیای ساده بی‌شکلم<br /> لعنت به تو<br /> لعنت به اینکه محو می‌شوم پشت صدایت<br /> به اینکه چهارپایه می‌شوی و می‌لرزی<br /> به اینکه پاره می‌شوم طنابم دور گردنم<br /> لعنت به من<br /> به اینکه پنهان می‌کنی صدایم را لای برگ‌ها<br /> به اینکه نمی‌فهمم<br /> فرق دست‌هایت را...</p> <p> </p> <p>به قول باختین، «هر گفته‌ای، علاوه بر مضمون خاص خویش، همواره در شکلی از اشکال به گفته‌های دیگرانی که مقدم بر آن گفته بوده‌اند پاسخی به مفهوم گسترده‌ی کلمات می‌دهد». سوژه‌ی گفتار به ناچار به صورت عرصه‌ای در می‌آید که نظرات وی در نظرات شرکایش مقارن می‌شود. خواننده شریک متن است و طبیعی است که این همه گفتار که در گفته‌های شاعر منعکس شده، نه تنها به موضوعیت خویش پرداخته، بلکه راه را نیز برای تفسیرهای دیگر متن و تفسیر متن‌های دیگری از این دست گشوده است.</p> <p> </p> <p>سر و ته می‌کشم حرف‌هایی که دود می‌شوند و می‌سوزد لبم<br /> هنوز دوستت دارم را غم‌انگیز‌تر از گفتن یک تسلیت<br /> چقدر نمی‌روی یکی در میان جمله‌ای که نمی‌گویم<br /> چقدر انتزاعی‌تر از نگاه در انتهای سکوت<br /> چقدر ایستاده‌ای وقتی که نمی‌شود انگار تمام شد</p> <p> </p> <p>واژه‌ها در شعرهای لیلا صادقی پلی هستند ساخته میان من شاعر و آن دیگری. یک‌سر این پل به من شاعر اتکا دارد، سر دیگرش به مخاطب. در این میان واژه قلمرویی‌ست که هم مخاطب‌کننده و هم مخاطب‌شونده، هم گوینده و هم طرف سخن در آن سهیم‌ هستند: <br /> </p> <p>بچگی‌هامان <br /> در یکی بود و نبودمان بزرگ شد<br /> تا ما را فراموش کرد<br /> سفره دلتنگی‌ها<br /> از بازی‌هامان پر<br /> که به سر رسید وقتی</p> <p>کلاغ قصه ما هم به خانه‌اش رسید</p> <p> </p> <p>که با این مقدمه تمام می‌شود: روز ٣١. مردم خورشید پیش از آنکه ملک به رنج پیرمرد پایان داده باشد، شهر را بسوخت تا مبادا زنان و فرزندان به دست دشمن افتند. آن‌گاه مردم آن دیار را ترک گفت.</p> <p>همان طور که دیدیم، آنجا که شعر تمام می‌شود، داستان شروع می‌شود؛ و داستان هم وقتی که تمام شد، می‌شود شعر را در ادامه‌اش خواند: یک دور تسلسل که یادآور چرخه‌ی تناسخ است. روایتی که‌گاه در هیأت شعر و‌ گاه در هیأت داستان در برابر ما قد علم می‌کند. ویژگی خاص لیلا صادقی در این است که او مرز بین شعر و داستان را برداشته است. از دیدگاه من در جهان فکری لیلا صادقی داستان‌‌ همان شعر است و شعر‌‌ همان داستان. تنها شاید اندکی تفاوت ساختاری در نوع نوشتن یا تمرکز نوشتاری‌ست که این دو ژانر را از هم جدا می‌کند. کتاب او شعرِ داستان است یا داستانِ شعر. در پایان باید گفت: «از غلط‌های نحوی معذورم» لیلا صادقی را به عنوان نویسنده‌ای مؤثر و شاعری عجیب معرفی می‌کند. اینکه تأثیر او تا چه اندازه است را به عهده آیندگان می‌سپرم.<br /> </p> <p>شناسنامه کتاب:<br /> از غلط‌های نحوی معذورم، لیلا صادقی، نشر ثالث<br /> </p>
مجموعه شعر-داستان «از غلطهای نحوی معذورم» نوشته لیلا صادقی در واقع شامل دو کتاب است؛ یک کتاب اصلی با نام: «از غلطهای نحوی معذورم» که شامل شعرهای دورههای مختلف زندگی شاعر است.
یک کتاب فرعی هم در درون این کتاب منظور شده که مجموعهایست از چند داستان. خواننده میتواند حدس بزندکه اسم این کتاب هست: «زندگی پر است از غلطهای نحوی». این مجموعه با قالبی نو ارائه شده و تلفیق دو جهان شعر و داستان به صورت دو کتاب در یک کتاب با دو طرح روی جلد است و طبعاً خوانشی دیگر را میطلبد.
فیلسوف فرانسوی، رولان بارت، میان دو نوع خواننده تمایز قائل میشود: «مصرفکنندگانی» که اثر را به جهت معنای ثابت میخوانند، و «خوانندگان» متنی که نقشی مولد در خوانش خویش دارند، یا به دیگر سخن: آنها که خود «نویسندگان» متناند. نوشتار لیلا صادقی خوانندهای از نوع دوم را میطلبد. از آنجا که کلمهها حامل معناهای از پیش تعیینشدهای نیستند، خواننده باید خودش این پازل را به بهترین وجهی که خودش صلاح میداند تکمیل کند. دقت کنید به شعر «شب سی و پنجم»:
چقدر از میروم میآیم
نیمی از لبخندم زیرپوستی میشود
و نیمی از چقدر بدم میآید
هیچ چیز سر جایش نیست
توی عکسم سرک میکشم یک تانک
قاب شکستهام را برمیگردانم
از غلطهای نحوی معذورم، لیلا صادقی، نشر ثالث
و «شب سی و پنجم» مصادف میشود با روز ششم که در پاورقی داستانیست درباره جوانی که در دریا طعمهی ماهیها میشود. هم شعر و هم داستان پاورقی، هر دو، از دو منظر متفاوت حکایت جنگ است. زمان در بیزمانی شناور است. راوی در قرن بیستم است یا قرن پنجم. خواننده میتواند متن را یک روایت امروزی بداند یا آن را به شکل حکایتی از نبردی تاریخی بخواند. سردرگمی مانده در متن برجستهترین ویژگی این مجموعه است که از هر طرف بخوانیاش، داستانی دگرگون و حکایتیست آشفته. شعرهایی که شبیه داستاناند، یا داستانهایی که شبیه شعرند. هرچه هست ما با تخیلی رویارو هستیم که ما را به سمت دنیایی بیشکل میبرد؛ دنیایی که در آن که ما به عنوان خواننده شکل را میسازیم:
لعنت به این دنیای ساده بیشکلم
لعنت به تو
لعنت به اینکه محو میشوم پشت صدایت
به اینکه چهارپایه میشوی و میلرزی
به اینکه پاره میشوم طنابم دور گردنم
لعنت به من
به اینکه پنهان میکنی صدایم را لای برگها
به اینکه نمیفهمم
فرق دستهایت را...
به قول باختین، «هر گفتهای، علاوه بر مضمون خاص خویش، همواره در شکلی از اشکال به گفتههای دیگرانی که مقدم بر آن گفته بودهاند پاسخی به مفهوم گستردهی کلمات میدهد». سوژهی گفتار به ناچار به صورت عرصهای در میآید که نظرات وی در نظرات شرکایش مقارن میشود. خواننده شریک متن است و طبیعی است که این همه گفتار که در گفتههای شاعر منعکس شده، نه تنها به موضوعیت خویش پرداخته، بلکه راه را نیز برای تفسیرهای دیگر متن و تفسیر متنهای دیگری از این دست گشوده است.
سر و ته میکشم حرفهایی که دود میشوند و میسوزد لبم
هنوز دوستت دارم را غمانگیزتر از گفتن یک تسلیت
چقدر نمیروی یکی در میان جملهای که نمیگویم
چقدر انتزاعیتر از نگاه در انتهای سکوت
چقدر ایستادهای وقتی که نمیشود انگار تمام شد
واژهها در شعرهای لیلا صادقی پلی هستند ساخته میان من شاعر و آن دیگری. یکسر این پل به من شاعر اتکا دارد، سر دیگرش به مخاطب. در این میان واژه قلمروییست که هم مخاطبکننده و هم مخاطبشونده، هم گوینده و هم طرف سخن در آن سهیم هستند:
بچگیهامان
در یکی بود و نبودمان بزرگ شد
تا ما را فراموش کرد
سفره دلتنگیها
از بازیهامان پر
که به سر رسید وقتی
کلاغ قصه ما هم به خانهاش رسید
که با این مقدمه تمام میشود: روز ٣١. مردم خورشید پیش از آنکه ملک به رنج پیرمرد پایان داده باشد، شهر را بسوخت تا مبادا زنان و فرزندان به دست دشمن افتند. آنگاه مردم آن دیار را ترک گفت.
همان طور که دیدیم، آنجا که شعر تمام میشود، داستان شروع میشود؛ و داستان هم وقتی که تمام شد، میشود شعر را در ادامهاش خواند: یک دور تسلسل که یادآور چرخهی تناسخ است. روایتی کهگاه در هیأت شعر و گاه در هیأت داستان در برابر ما قد علم میکند. ویژگی خاص لیلا صادقی در این است که او مرز بین شعر و داستان را برداشته است. از دیدگاه من در جهان فکری لیلا صادقی داستان همان شعر است و شعر همان داستان. تنها شاید اندکی تفاوت ساختاری در نوع نوشتن یا تمرکز نوشتاریست که این دو ژانر را از هم جدا میکند. کتاب او شعرِ داستان است یا داستانِ شعر. در پایان باید گفت: «از غلطهای نحوی معذورم» لیلا صادقی را به عنوان نویسندهای مؤثر و شاعری عجیب معرفی میکند. اینکه تأثیر او تا چه اندازه است را به عهده آیندگان میسپرم.
شناسنامه کتاب:
از غلطهای نحوی معذورم، لیلا صادقی، نشر ثالث
نظرها
نظری وجود ندارد.