آلدوس هاکسلی و آرمانشهر
<p>حسین نوش‌آذر - آلدوس هاکسلی از بزرگترین منتقدان اجتماعی در قرن بیستم است. او در مشهورترین رمانش، در "دنیای قشنگ نو" که نخستین بار در سال ۱۹۳۲ انتشار پیدا کرد، طرحی از یک جامعه ماشینی در جهانی غارت‌شده به‌دست می‌دهد که در آن انسان‌ها از غرایز طبیعی‌‌شان و از طبیعت دور افتاده‌اند، اما به‌ازای آن در رفاه زندگی می‌کنند.</p> <!--break--> <p>هاکسلی که در یک خانواده روزنامه‌نگار و مرفه پرورش پیدا کرده بود، با این رمان یک‌شبه به شهرتی جهانی دست پیدا کرد. "دنیای قشنگ نو" از مهم‌ترین رمان‌های قرن بیستم در غرب به‌شمار می‌آید و سینماگران بارها از روی آن فیلم‌های پرفروش ساخته‌اند. این رمان توسط سعید حمیدیان به فارسی ترجمه شده و انتشارات نیلوفر آن را منتشر کرده. <br /> </p> <p>در مجموعه برنامه‌های ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان می‌رسد، امروز به آلدوس هاکسلی، و مهم‌ترین اثر او "دنیای قشنگ نو" و مسأله "اتوپیا" یا آرمان‌شهر می‌پردازیم. یادآوری می‌کنم که آنچه که از طریق فایل صوتی می‌توانید بشنوید، با متن حاضر کاملاً تفاوت دارد.</p> <p> </p> <p><a href="#http://radiozamaneh.com/sites/default/files/20120508_aldous_huxley_nushazar_0.mp3"><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_14.jpg" alt="" /></a></p> <p> </p> <p>"دنیای قشنگ نو" در سال ۶۳۲ "بعد از فورد" یعنی در قرن بیست و ششم میلادی اتفاق می‌افتد. هاکسلی در این رمان مبنای زمان تقویمی را از میلاد مسیح به ساخته شدن نخستین اتوموبیل فورد "مدل تی" تغییر می‌دهد. او با این‌کار در واقع مبنای دنیای قشنگ و نو را انبوه‌سازی صنعتی در قرن بیستم قرار می‌دهد.</p> <p> </p> <blockquote> <p> <img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/aldhu02.jpg" alt="" />چاپ نخست "دنیای قشنگ نو"، نوشته آلدوس هاکسلی. رمان آنتی اوتوپیا یا دستوپیا، طرحی از آینده ترسناک بشر</p> </blockquote> <p>هاکسلی در "دنیای قشنگ نو" یک جامعه آرمانی اما کاستی را نشان می‌دهد. در این جامعه انسان‌ها بر گرسنگی و فقر غلبه پیدا کرده‌اند، آن‌ها که از هوش و توانایی‌های متفاوتی برخوردارند، در قالب کاستی که به آن تعلق دارند، یکسان هستند و یکسان هم از مزایای یک جامعه مصرفی بهره‌مند می‌شوند. هیچکس از آینده‌اش بیمناک نیست، تاریخ و پیشینه انسان معنای خود را از دست داده و انسان‌ها در بی‌غمی و سرخوشی به‌سر می‌برند. هرگاه که مشکلی برای آن‌ها پیش بیاید، می‌توانند با ماده مخدری به نام "سوما" که هیچگونه پیامد زیانباری برای انسان ندارد، خود را تسکین دهند.</p> <p> </p> <p>تاوانی که انسان برای برخورداری از چنین رفاهی می‌پردازد، بسیار سنگین است: در دنیای قشنگ نو انسان فاقد اراده و اندیشه است. نوزادان را در آزمایشگاه‌ها طراحی می‌کنند و در مؤسسات دولتی پرورش می‌دهند و نهاد خانواده کاملاً منسوخ شده است. مذهب در دنیای قشنگ نو مهم‌ترین محور جامعه است و مناسک آیینی و مذهبی تنها عاملی‌ست که انسان‌ها را در اتوپیای هاکسلی به هم پیوند می‌دهد. آثار شکسپیر و انجیل ممنوع اعلام شده‌اند و اصولاً هنر و ادبیات منسوخ شده است. مردم برای تفریح به سینما می‌روند و فیلم‌های سطحی و مبتذل را با جسم‌شان "احساس" می‌کنند. سکسوالیته برای تولید مثل یا عشق‌ورزی نیست، بلکه فقط برای لذت‌جویی‌ست. حکومت جهانی "دنیای قشنگ نو" گمان می‌برد عشق می‌تواند ثبات اجتماعی را به هم بزند.</p> <p> </p> <p>در این میان مردی به نام "سیگموند مارکس" که به بالاترین کاست اجتماعی تعلق دارد و به این جهت از بالاترین ضریب هوشی هم برخوردار است، گناه بزرگی مرتکب می‌شود: او اندیشه و اراده را به یک زندگی حیوانی در چنین پرورشگاه عظیمی ترجیح می‌دهد، به زنی دل می‌بازد به نام "لنینا براون" و به این دلیل که اعتماد را فرانگرفته و مدام در هراس است، رابطه عاطفی پرتنشی را با او می‌آغازد. این دو دلداده به دنیای ممنوعی قدم می‌گذارند که در واقع باقی‌مانده جهانی‌ست که ما اکنون در آن به‌سر می‌بریم: جهانی که از تمدن و رفاه کاملاً بی‌بهره مانده، اما انسان‌ها هنوز دارای اراده و اندیشه مستقل هستند. ماجراهایی اتفاق می‌افتد و قهرمانان داستان به دسیسه‌های کارگزاران و حاکمان آرمان‌شهر پی می‌برند. از اینجا تا شورش بر ضد هنجارهای تحمیلی و همگونی غیر قابل تحمل انسان‌ها راهی نیست.</p> <p> </p> <blockquote> <p> <img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/aldhu04.jpg" alt="" />آلدوس هاکسلی، عرفان، "ال اس دی" و بدبینی به فن‌آوری.</p> </blockquote> <p>در جهانی که هاکسلی وصف می‌کند، اندیشه انتقادی و فردیت انسان و آزادی‌اش از او سلب شده. اهمیت این رمان در سایه شکل‌گیری امپراطوری سوم آلمان در زمان هیتلر، استالینیسم، گلوبالیسم، دستاوردهای ژنتیک و همچنین آرمان‌شهرهای مذهبی که نمونه‌هایی مانند وعده "جامعه بی‌طبقه توحیدی" را در زمان انقلاب به‌خوبی سراغ داریم و سکت‌هایی که وعده رستگاری می‌دهند، به‌خوبی مشخص می‌گردد.</p> <p> </p> <p>هاکسلی در سال‌های دهه ۱۹۳۰ موفق شد آینده ما را پیشگویی کند. دنیای فشنگ نو از قلمرو رمان‌های علمی – تخیلی می‌آید، اما دنیایی که وصف می‌کند، پس از ۷۰ سال از نظر فن‌آوری کاملاً دست‌یافتنی‌ست.</p> <p> </p> <p>"اتوپیا" که می‌توان آن را به "ناکجا" ترجمه کرد، طرحی‌ست از یک جامعه آرمانی که انسان‌ها در آن در کمال سعادت و در صلح و صفا به‌سر می‌برند. نخستین بار توماس موراس، اومانیست بریتانیایی در قرن پانزدهم سفرنامه‌ای نوشت و خواننده را با خود به یک سرزمین خیالی به نام "اتوپیا" برد. در این سرزمین انسان‌ها از کمال خوشبختی برخوردار بودند. ریچارد براتیگان هم در رمان "قند هندوانه" طرحی از اتوپیا به‌دست می‌دهد. در ادبیات داستانی قرن بیستم هرگاه از اتوپیا سخنی به میان آمده، سویه دیگر آن جامعه آرمانی، خشونتی سرکوب‌شده بوده است. در رمان هاکسلی هم سرانجام کار به خشونت می‌کشد.</p> <p> </p> <p>هاکسلی پیش از "دنیای قشنگ نو" در "جامعه روستایی" (۱۹۲۱) طرحی از حلقه‌های روشنفکری در لندن، در سال‌های دهه ۱۹۲۰ به‌دست داده بود و خود را به عنوان یک نویسنده مطرح شناسانده بود.</p> <p> </p> <p>هاکسلی به شدت تحت تأثیر بودیسم قرار داشت و به‌تدریج از یک نویسنده اجتماعی به یک مصلح اجتماعی بدل شد. آشنایی او با کریشنامورتی موجب شد که به موضوعات عرفانی و همچنین به مواد مخدر و تأثیر آن بر آگاهی انسان گرایش پیدا کند. در "دروازه‌های ادراک" گزارشی به‌دست می‌دهد از تجربه استعمال مسکالین و ال اس دی.</p> <p> </p> <p>"سرزمین" آخرین اثر هاکسلی و نقطه مقابل "دنیای قشنگ نو" است. این رمان اما با اقبال چندانی مواجه نشد.</p> <p> </p> <p>هاکسلی در سال ۱۹۶۳ در اثر سرطان حنجره درگذشت. همسر او گزارش می‌دهد که در آخرین لحظه‌های زندگی ال اس دی تزریق کرد و در کمال آرامش و بی‌هیچگونه درد و رنجی جهان ما را ترک گفت.</p> <p> </p> <p>در همین زمینه:<br /> <a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/3511"> ::مجموعه ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه از حسین نوش‌آذر در رادیو زمانه::</a></p> <p>ویدیو: چگونگی درگذشت آلدوس هاکسلی<br /> </p>
حسین نوشآذر - آلدوس هاکسلی از بزرگترین منتقدان اجتماعی در قرن بیستم است. او در مشهورترین رمانش، در "دنیای قشنگ نو" که نخستین بار در سال ۱۹۳۲ انتشار پیدا کرد، طرحی از یک جامعه ماشینی در جهانی غارتشده بهدست میدهد که در آن انسانها از غرایز طبیعیشان و از طبیعت دور افتادهاند، اما بهازای آن در رفاه زندگی میکنند.
هاکسلی که در یک خانواده روزنامهنگار و مرفه پرورش پیدا کرده بود، با این رمان یکشبه به شهرتی جهانی دست پیدا کرد. "دنیای قشنگ نو" از مهمترین رمانهای قرن بیستم در غرب بهشمار میآید و سینماگران بارها از روی آن فیلمهای پرفروش ساختهاند. این رمان توسط سعید حمیدیان به فارسی ترجمه شده و انتشارات نیلوفر آن را منتشر کرده.
در مجموعه برنامههای ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان میرسد، امروز به آلدوس هاکسلی، و مهمترین اثر او "دنیای قشنگ نو" و مسأله "اتوپیا" یا آرمانشهر میپردازیم. یادآوری میکنم که آنچه که از طریق فایل صوتی میتوانید بشنوید، با متن حاضر کاملاً تفاوت دارد.
"دنیای قشنگ نو" در سال ۶۳۲ "بعد از فورد" یعنی در قرن بیست و ششم میلادی اتفاق میافتد. هاکسلی در این رمان مبنای زمان تقویمی را از میلاد مسیح به ساخته شدن نخستین اتوموبیل فورد "مدل تی" تغییر میدهد. او با اینکار در واقع مبنای دنیای قشنگ و نو را انبوهسازی صنعتی در قرن بیستم قرار میدهد.
چاپ نخست "دنیای قشنگ نو"، نوشته آلدوس هاکسلی. رمان آنتی اوتوپیا یا دستوپیا، طرحی از آینده ترسناک بشر
هاکسلی در "دنیای قشنگ نو" یک جامعه آرمانی اما کاستی را نشان میدهد. در این جامعه انسانها بر گرسنگی و فقر غلبه پیدا کردهاند، آنها که از هوش و تواناییهای متفاوتی برخوردارند، در قالب کاستی که به آن تعلق دارند، یکسان هستند و یکسان هم از مزایای یک جامعه مصرفی بهرهمند میشوند. هیچکس از آیندهاش بیمناک نیست، تاریخ و پیشینه انسان معنای خود را از دست داده و انسانها در بیغمی و سرخوشی بهسر میبرند. هرگاه که مشکلی برای آنها پیش بیاید، میتوانند با ماده مخدری به نام "سوما" که هیچگونه پیامد زیانباری برای انسان ندارد، خود را تسکین دهند.
تاوانی که انسان برای برخورداری از چنین رفاهی میپردازد، بسیار سنگین است: در دنیای قشنگ نو انسان فاقد اراده و اندیشه است. نوزادان را در آزمایشگاهها طراحی میکنند و در مؤسسات دولتی پرورش میدهند و نهاد خانواده کاملاً منسوخ شده است. مذهب در دنیای قشنگ نو مهمترین محور جامعه است و مناسک آیینی و مذهبی تنها عاملیست که انسانها را در اتوپیای هاکسلی به هم پیوند میدهد. آثار شکسپیر و انجیل ممنوع اعلام شدهاند و اصولاً هنر و ادبیات منسوخ شده است. مردم برای تفریح به سینما میروند و فیلمهای سطحی و مبتذل را با جسمشان "احساس" میکنند. سکسوالیته برای تولید مثل یا عشقورزی نیست، بلکه فقط برای لذتجوییست. حکومت جهانی "دنیای قشنگ نو" گمان میبرد عشق میتواند ثبات اجتماعی را به هم بزند.
در این میان مردی به نام "سیگموند مارکس" که به بالاترین کاست اجتماعی تعلق دارد و به این جهت از بالاترین ضریب هوشی هم برخوردار است، گناه بزرگی مرتکب میشود: او اندیشه و اراده را به یک زندگی حیوانی در چنین پرورشگاه عظیمی ترجیح میدهد، به زنی دل میبازد به نام "لنینا براون" و به این دلیل که اعتماد را فرانگرفته و مدام در هراس است، رابطه عاطفی پرتنشی را با او میآغازد. این دو دلداده به دنیای ممنوعی قدم میگذارند که در واقع باقیمانده جهانیست که ما اکنون در آن بهسر میبریم: جهانی که از تمدن و رفاه کاملاً بیبهره مانده، اما انسانها هنوز دارای اراده و اندیشه مستقل هستند. ماجراهایی اتفاق میافتد و قهرمانان داستان به دسیسههای کارگزاران و حاکمان آرمانشهر پی میبرند. از اینجا تا شورش بر ضد هنجارهای تحمیلی و همگونی غیر قابل تحمل انسانها راهی نیست.
آلدوس هاکسلی، عرفان، "ال اس دی" و بدبینی به فنآوری.
در جهانی که هاکسلی وصف میکند، اندیشه انتقادی و فردیت انسان و آزادیاش از او سلب شده. اهمیت این رمان در سایه شکلگیری امپراطوری سوم آلمان در زمان هیتلر، استالینیسم، گلوبالیسم، دستاوردهای ژنتیک و همچنین آرمانشهرهای مذهبی که نمونههایی مانند وعده "جامعه بیطبقه توحیدی" را در زمان انقلاب بهخوبی سراغ داریم و سکتهایی که وعده رستگاری میدهند، بهخوبی مشخص میگردد.
هاکسلی در سالهای دهه ۱۹۳۰ موفق شد آینده ما را پیشگویی کند. دنیای فشنگ نو از قلمرو رمانهای علمی – تخیلی میآید، اما دنیایی که وصف میکند، پس از ۷۰ سال از نظر فنآوری کاملاً دستیافتنیست.
"اتوپیا" که میتوان آن را به "ناکجا" ترجمه کرد، طرحیست از یک جامعه آرمانی که انسانها در آن در کمال سعادت و در صلح و صفا بهسر میبرند. نخستین بار توماس موراس، اومانیست بریتانیایی در قرن پانزدهم سفرنامهای نوشت و خواننده را با خود به یک سرزمین خیالی به نام "اتوپیا" برد. در این سرزمین انسانها از کمال خوشبختی برخوردار بودند. ریچارد براتیگان هم در رمان "قند هندوانه" طرحی از اتوپیا بهدست میدهد. در ادبیات داستانی قرن بیستم هرگاه از اتوپیا سخنی به میان آمده، سویه دیگر آن جامعه آرمانی، خشونتی سرکوبشده بوده است. در رمان هاکسلی هم سرانجام کار به خشونت میکشد.
هاکسلی پیش از "دنیای قشنگ نو" در "جامعه روستایی" (۱۹۲۱) طرحی از حلقههای روشنفکری در لندن، در سالهای دهه ۱۹۲۰ بهدست داده بود و خود را به عنوان یک نویسنده مطرح شناسانده بود.
هاکسلی به شدت تحت تأثیر بودیسم قرار داشت و بهتدریج از یک نویسنده اجتماعی به یک مصلح اجتماعی بدل شد. آشنایی او با کریشنامورتی موجب شد که به موضوعات عرفانی و همچنین به مواد مخدر و تأثیر آن بر آگاهی انسان گرایش پیدا کند. در "دروازههای ادراک" گزارشی بهدست میدهد از تجربه استعمال مسکالین و ال اس دی.
"سرزمین" آخرین اثر هاکسلی و نقطه مقابل "دنیای قشنگ نو" است. این رمان اما با اقبال چندانی مواجه نشد.
هاکسلی در سال ۱۹۶۳ در اثر سرطان حنجره درگذشت. همسر او گزارش میدهد که در آخرین لحظههای زندگی ال اس دی تزریق کرد و در کمال آرامش و بیهیچگونه درد و رنجی جهان ما را ترک گفت.
ویدیو: چگونگی درگذشت آلدوس هاکسلی
نظرها
کاربر مهمان
<p>نام درست نویسنده یوتوپیا سر تامس مور هستش نه توماس موراس. اگه امکان داره تصحیح کنید.</p> <p>----------------------------------</p> <p>خواننده گرامی، در متن به توماس موراس، نویسنده رمان "اتوپیا" که نخستین بار در سال 1516 به زبان لاتین انتشار یافت، اشاره شده است. به او توماس مور هم گفته‌اند. ممنون از مشارکت شما. حسین نوش‌آذر</p>