دوزبانگی: راهکارهایی برای آموزش زبان دوم
قسمت دوم این مقاله به بررسی عوامل بازدارند در تربیت فرزند دوزبانه در شیوه طبیعی و راهکارهای مفید در دوزبانگی آموزشی میپردازد.
این نوشتار شرح مختصری است بر پدیده «یادگیری زبان بیگانه» در خانوادههایی که با فرزندان خردسال خود به سرزمینی جدید مهاجرت کردهاند یا پس از مهاجرت صاحب فرزند شدهاند. در بخش نخست این مقاله شرح دادیم که «یادگیری زبان بیگانه» برای همه مهاجران مسیری پر پیچ و خم و در عین حال امری اجتنابناپذیر است. نیز اشاره کردیم که تنها راه طی کردن این مسیر با موفقیت، آگاهی از شیوههای صحیح، بکارگیری تکنیکهای مناسب و صرف وقت کافی است. سپس گفتیم که «دوزبانگی» که به معنی تسلط بر دو زبان متفاوت و نیز استفاده از هر دوی آنهاست، به دو دسته «طبیعی» و «آموزشی» تقسیمبندی میشود. و در انتها دوزبانگی طبیعی را شرح دادیم و از تکنیکها و راهکارهایی صحبت کردیم که ما را در مسیر تربیت فرزند دوزبانه به شیوه «طبیعی» یاری میکند. اکنون در این بخش از مقاله ابتدا به بررسی عوامل بازدارنده در تربیت فرزند دوزبانه به شیوه «طبیعی» میپردازیم. سپس به سراغ دسته دوم دوزبانگی، که همان دوزبانگی آموزشی است میرویم.
عوامل بازدارنده در دوزبانگی طبیعی
از کارهایی که در این شیوه، مانعی سرراه دوزبانگی کودک به حساب میآید میتوان به چند مورد زیر اشاره کرد:
۱- پدر و مادر فارسیزبان در یک موقعیت ثابت (و در یک زمان) گاهی به زبان فارسی و گاهی به زبانی دیگر (فرضا انگلیسی) با کودک خود صحبت کنند. یعنی فرضا دو جمله به فارسی بگویند و یک جمله به انگلیسی و دوباره به فارسی صحبت کنند.
۲- بدتر از آن وقتی است که پدر و مادر خودشان به زبان دوم تسلط نداشته باشند با زبان دوم (برای مثال به زبان انگلیسی) به صورت دستوپاشکسته (همراه با اشتباه) با کودک خود صحبت کنند. مثلا بگویند: وات یوو آر دوو هانی؟ (به جای اینکه بگویند: وات آر یوو دووینگ هانی؟).
۳- مورد بازدارنده بعدی که متاسفانه بسیار هم شایع است، زمانی است که پدر و مادر به یک زبان مشخص صحبت میکنند ولی در میانه کار از چند کلمه متعلق به یک زبان دیگر استفاده میکنند. برای نمونه در یک جمله فارسی از چند کلمه انگلیسی استفاده میکنند. مثلا میگویند: پسرم اون بیبی رو ببین اونجا وایساده. ببین چقدر کییوته! به جای اینکه بگویند، پسرم اون نینی رو ببین اونجا وایساده، ببین چقدر نازه!
اینجا لازم است به این نکته توجه کنیم که کودکانی که از بدو تولد در معرض دو زبان قرار میگیرند، کمی دیرتر از آنچه که معمول است صحبت کردن را آغاز میکنند. این تاخیر کاملا طبیعی است و هیچ جای نگرانی نیست. در این زمینه بازخوردهای منفی اطرافیان (نظراتی مانند: بچه شما هنوز به حرف نیومده؟) را کلا نادیده بگیرید و ثابتقدم در مسیر هدفتان پیش بروید. ولی فراموش نکنید که که تکرار سه اشتباهی که در بالا از آنها نام بردیم، سبب تاخیر زبانی غیر معمول، سردرگمی زبانی و نیز بروز مشکلات جدی در رشد زبانی کودک میشود.
اکنون لازم است به یک باور نادرست در مورد دوزبانگی طبیعی اشاره کنیم: برخی تصور میکنند قرار دادن کودک به طور همزمان در معرض دو زبان، آثار مخربی بر رشدِ تواناییهای زبانیِ کودک میگذارد. براساس تحقیقات متخصصان در دانشگاههای متفاوت، این باور کاملا اشتباه است. اشتباهی که میتواند از عدم آگاهی جامع نسبت به تواناییهای ذهنی انسان و نیز سطحینگری به پدیده فراگیری زبان نشات بگیرد. در واقع اگر تاخیری جدی در رشد زبانی کودکی که از بدو تولد در معرض دو زبان قرار گرفته ایجاد شود، ناشی از به کار نبستن صحیح و دقیق تکنیکهای مفید و تکرار اشتباههایی است که به عنوان عوامل بازدارنده از آن یاد میشود.
شیوه دوم: دوزبانگی آموزشی (پیدرپی)
دوزبانگی آموزشی یا پیدرپی هنگامی میسر میشود که کودک زبان مادریاش را به خوبی فرا گرفته باشد و سپس برای یادگیری زبان دوم آموزش ببیند. مهمترین تفاوت این شیوه با دوزبانگی طبیعی در این است که در دوزبانگی طبیعی، نوزاد/کودک را به طور مستقیم آموزش نمیدهیم، بلکه او را تنها در معرض زبان دوم قرار میدهیم. ولی در شیوه دوم که همان دوزبانگی آموزشی است، میبایست زبان دوم را به کودک آموزش داد.
راهکارهای مفید
۱- بهترین زمان برای شروع آموزش ۳ تا ۴ سالگی است. زیرا تا حوالی ۴ سالگی بیشتر کودکان زبان مادری خود را به خوبی فرا میگیرند (تقریبا تمام آنچه را که به زبان مادریشان میشنوند، میفهمند) و از نظر ذهنی کاملا آمادهی یادگیری زبان جدید هستند.
۲- اولین قدم برای شروع آموزش، ایجاد انگیزه و اشتیاق یادگیری زبان دوم در کودک است.
۳- قدم بعدی کمک گرفتن از یک معلمِ زبان باتجربه است. بهترین گزینه این است که کودک ما زبان دوم (برای مثال انگلیسی) را، زیر نظر یک معلمِ انگلیسی زبان یاد بگیرد. معلمی که بتواند با کودک به خوبی ارتباط برقرار کند، میتواند اشتیاقِ یادگیری زبان دوم را نیز در او دو چندان کند.
۴- تحقیقات نشان داده است اگر چند معلم «متفاوت» زبان دوم را به کودک آموزش بدهند یا کودک با افراد متفاوتی که زبان مادریشان، زبان دوم مورد نظر ماست ارتباط کلامی داشته باشد، تواناییهای زبانیش در زمینه زبان دوم در مدت کوتاهتری پرورش پیدا میکند.
۵- فرستادن کودک به کودکستانی که در آنجا «فقط» به زبان دوم (در این مثال زبان انگلیسی) صحبت میکنند، نقش بهسزایی دارد در درک «ضرورت» یادگیری زبان دوم توسط خود کودک. درک این ضرورت توسط خود کودک و نیز نیاز به برقراری ارتباط با دیگر کودکان و مربیهای کودکستان در پیشرفتِ تواناییهایِ زبانی کودک بسیار موثر است.
۶- عامل موثر و مهم بعدی که تاثیر معجزهآسایی بر کیفیت یادگیری زبان دوم دارد، ترکیب کردن آموزش زبان دوم با فعالیتهای هنری (نقاشی، موسیقی، رقص و ...)، ورزشی و نیز بازی است. چرا که سبب میشود هر دو نیمکره مغز کودک به هنگام یادگیریِ زبان فعال شوند. چنین کاری نه تنها روندِ یادگیری زبان را لذتبخش و هیجانانگیز میکند، بلکه سرعت پیشرفتِ کودک و کیفیت یادگیری زبان را هم بالا میبرد. بنابراین پیشنهاد میکنیم در این مسیر از معجزه بازی و فعالیتهای هنری غافل نشوید.
۷- داشتن همبازیهایی که زبان مادریشان زبان دوم مورد نظر ماست، تماشای کارتون و گوش دادن به داستانهای صوتی (به زبان دوم) هم میتواند مکمل بسیار خوبی درخانه برای آموزش زبان دوم باشد. در این زمینه میتوانید از کارتونهای طبقهبندی شده که با هدف آموزش زبان به کودکان تولید شدهاند نیز کمک بگیرید.
قسمت اول این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
نظرها
آرمان
با سپاس از مقاله خوبی که نوشته اید. به نظر من نکته مهمی که باید به این مقاله اضافه شود اهمیت مفاهیم تجریدی است. زبان تا آنجا که ابزاری است برای بر قراری ارتباط راحت میتواند خود را با به چند زبان بیان کند ولی زمانی که به مفاهیم تجریدی میرسیم و اندیشیدن و زبان در یکدیگر تلفیق میشوند وظیفه والدین سنگین تر میشود چرا که مفاهیم نامگذاری اشیا نیستند که توضیح ان یرای بچه ها راحت باشد. برای مثال وقتی والدین در خانه فارسی صحبت میکنند و می گویند فلانی آدم "سخاوتمندی" است مفهوم سخاوتمند بودن در فارسی و برای مثال المانی با هم متفاوت است.