ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

مختار وفایی: «امروز روز دیدن رخسار یک گل است»

<p class="rteright">مسعود کریم رجبی، شهزاده سمرقندی - در برنامه &laquo;خلوت سبز&raquo; این هفته مسعود کریم رجبی، روزنامه&zwnj;نگار محلی رادیو زمانه در بلخ ما را با مختار وفایی، شاعر جوان بلخی آشنا می&zwnj;کند. مختار وفایی از سال ۱۳۸۹ سرودن شعر را شروع کرده و تا به حال در چندین مسابقه بین&zwnj;المللی شعر شرکت پررنگی داشته است.</p> <!--break--> <p>این شاعر جوان در یکی از شعر&zwnj;هایش می&zwnj;گوید: <br /> &nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p class="rteright">من خسته&zwnj;ام از این همه تکرار، آدمک! <br /> از زندگی و این همه ناچار، آدمک! <br /> می&zwnj;دانم اینکه خسته&zwnj;تری، چون هنوز هم در گوشه&zwnj;ای نشسته به اجبار، آدمک! <br /> با خود به گریه می&zwnj;روی و قصه می&zwnj;کنی<br /> بیهودگی&zwnj;ست قصه بسیار، آدمک!</p> <blockquote> <p class="rteright"><img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/mokshk01.jpg" />مختار وفایی،&nbsp;شاعر و روزنامه&zwnj;نگار</p> </blockquote> <p class="rteright">&nbsp;</p> <p class="rteright">مختار وفایی می&zwnj;گوید با اینکه برای گذراندن روزگار به روزنامه&zwnj;نگاری مشغول است، اما در انجمن نویسندگان بلخ و کلبه فرهنگی این شهر نیز فعالیت زیادی دارد. او از نشست&zwnj;های روزهای پنجشنبه می&zwnj;گوید که از جانب انجمن نویسندگان بلخ برگزار می&zwnj;شود و هر هفته در حضور اهل ادب بلخ، شاعران آثارشان را می&zwnj;خوانند و نقد و بررسی می&zwnj;کنند. این نشست&zwnj;ها به گفته مختار وفایی علاقه جوانان به شعر و ادبیات را افزایش داده است. با این حال این شاعر&nbsp;غزل&zwnj;سرا معتقد است که در وهله نخست شاعران و نویسندگان&nbsp; مخاطبان آثار او هستند و مردم عادی علاقه چندانی به شعر و ادبیات نشان نمی&zwnj;دهند. <br /> &nbsp;</p> <p class="rteright">او می&zwnj;گوید که در بلخ بیشتر از غزل استقبال می&zwnj;شود و از اینجاست که او نیز تلاش دارد تا حرف دل خود را در قالب غزل بسراید:</p> <p class="rteright">&nbsp;</p> <p>دوریت جنگل و آوارِ به&zwnj;هم ریخته است<br /> تو که در دور&zwnj;ترین دور&zwnj;ترین جا داری<br /> دل من دهکده&zwnj; خار به&zwnj;هم ریخته است<br /> بتو &zwnj;ای خوب&zwnj;ترین خوب&zwnj;ترینِ دنیا<br /> بسترم بستره&zwnj; سارِ به&zwnj;هم ریخته است<br /> تو که همواره به&zwnj;دنبال کسی می&zwnj;گردی<br /> و به&zwnj;دنبال تو یک یارِ به&zwnj;هم ریخته است<br /> چادرت تحفه&zwnj; سبزی&zwnj;ست که با خود دارم<br /> چادرت پرچم بازارِ به&zwnj;هم ریخته است</p> <p>&nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p>به این برنامه می&zwnj;توانید از طریق فایل صوتی زیر گوش بدهید:</p> <p>&nbsp;</p> <p class="rtecenter"><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20120422_barnam9_Poem_KarimRajaby.mp3"><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_14.jpg" alt="" /></a></p> <p>در همین زمینه:<br /> <a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=12161">:: صفحه ویژه برنامه رادیویی &quot;خلوت سبز&quot;، گفت&zwnj;وگوهای مسعود کریم رجبی با شاعران بلخ در سایت زمانه::</a><br /> &nbsp;</p>

مسعود کریم رجبی، شهزاده سمرقندی - در برنامه «خلوت سبز» این هفته مسعود کریم رجبی، روزنامه‌نگار محلی رادیو زمانه در بلخ ما را با مختار وفایی، شاعر جوان بلخی آشنا می‌کند. مختار وفایی از سال ۱۳۸۹ سرودن شعر را شروع کرده و تا به حال در چندین مسابقه بین‌المللی شعر شرکت پررنگی داشته است.

این شاعر جوان در یکی از شعر‌هایش می‌گوید:
 

من خسته‌ام از این همه تکرار، آدمک!
از زندگی و این همه ناچار، آدمک!
می‌دانم اینکه خسته‌تری، چون هنوز هم در گوشه‌ای نشسته به اجبار، آدمک!
با خود به گریه می‌روی و قصه می‌کنی
بیهودگی‌ست قصه بسیار، آدمک!

مختار وفایی می‌گوید با اینکه برای گذراندن روزگار به روزنامه‌نگاری مشغول است، اما در انجمن نویسندگان بلخ و کلبه فرهنگی این شهر نیز فعالیت زیادی دارد. او از نشست‌های روزهای پنجشنبه می‌گوید که از جانب انجمن نویسندگان بلخ برگزار می‌شود و هر هفته در حضور اهل ادب بلخ، شاعران آثارشان را می‌خوانند و نقد و بررسی می‌کنند. این نشست‌ها به گفته مختار وفایی علاقه جوانان به شعر و ادبیات را افزایش داده است. با این حال این شاعر غزل‌سرا معتقد است که در وهله نخست شاعران و نویسندگان  مخاطبان آثار او هستند و مردم عادی علاقه چندانی به شعر و ادبیات نشان نمی‌دهند.
 

او می‌گوید که در بلخ بیشتر از غزل استقبال می‌شود و از اینجاست که او نیز تلاش دارد تا حرف دل خود را در قالب غزل بسراید:

دوریت جنگل و آوارِ به‌هم ریخته است
تو که در دور‌ترین دور‌ترین جا داری
دل من دهکده‌ خار به‌هم ریخته است
بتو ‌ای خوب‌ترین خوب‌ترینِ دنیا
بسترم بستره‌ سارِ به‌هم ریخته است
تو که همواره به‌دنبال کسی می‌گردی
و به‌دنبال تو یک یارِ به‌هم ریخته است
چادرت تحفه‌ سبزی‌ست که با خود دارم
چادرت پرچم بازارِ به‌هم ریخته است

به این برنامه می‌توانید از طریق فایل صوتی زیر گوش بدهید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.