ششخطى شماره ۴٩
<p>شهرنوش پارسی‌پور - انقلاب حالتى‌ست که از زمان قدیم در میان تمامى اقوام رخ مى‌داده است. هرگاه مردم به حد معینى از نارضایتى برسند دست به کار انقلاب مى‌شوند. چینیان باستان براى تشریح این حالت سه‌خطى شماره ۴٩ را وارد کتاب تحولات کرده‌اند. ببینیم که دیدگاه آن‌ها در این زمینه چگونه بوده است.</p> <!--break--> <p> </p> <p><strong>کا - انقلاب<br /> سه‌خطى بالایى توئى دریاچه، شادى‌آفرین<br /> سه‌خطى پائین لى چسبنده، آتش</strong></p> <p> </p> <p>نقش‌واژه چینى براى این شش‌خطى در اصل به معنى پوست انداختن حیوانات است، که در جریان یک سال عملى مى‌شود. به همین دلیل در زندگى سیاسى نیز این «پوست‌اندازى» به انقلابات بزرگى منجر مى‌شود که با تغییر حکومت‌ها همراه است.</p> <p> </p> <p>دو سه‌خطى که در اینجا با هم ترکیب شده‌اند در شش‌خطى شماره ٣٨ نیز به شکل برعکس پدیدار مى‌شوند؛ آنان دو دختر جوان‌تر لى و توئى هستند. در آنجا دختر مسن‌تر در بالا قرار گرفته و آنچه که در آخر معنا مى‌یابد تنها تضاد در میل و گرایش‌ها را منعکس مى‌کند؛ اینجا دختر کوچک‌تر در بالا قرار گرفته. تمایلات در اینجا متوجه برخورد است، و نیرو‌ها با یکدیگر، همانند آب و آتش در جنگ هستند، هر یک کوشش در نابود کردن دیگرى دارد. این‌‌ همان ایده انقلاب است.</p> <p> </p> <p><strong>داورى<br /> انقلاب. نوبت توست. <br /> تو مورد باور قرار مى‌گیرى. <br /> موفقیت اعلا. <br /> مقاومت کردن مطلوب است. <br /> پشیمانى ناپدید مى‌شود. </strong></p> <p> </p> <blockquote> <p><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/iching4902.jpg" alt="" />زمان موافق که فرارسد، انسان می‌تواند انقلاب را به‌وجود آورد. سرزنشى‌نیست.</p> </blockquote> <p>انقلابات سیاسى به نحوى افراطى موضوعاتى جدى هستند. آن‌ها زمانى باید اتفاق بیفتند که دیگر هیچ راه حلى باقى نمانده باشد. هر کسى به درد این کار نمى‌خورد، بلکه این تنها از عهده انسان‌هایى برمى‌آید که اعتماد مردم را با خود دارند، و تازه این در زمانى باید اتفاق بیفتد که وقتش رسیده باشد. او سپس باید از راه درست حرکت کند، و این تنها راهى‌ست که مى‌تواند مردم را با روشنگرى خوشحال کرده و از زیاده‌روى جلوگیرى کند. علاوه بر آن او باید به کلى از هدف‌هاى خودخواهانه دور باشد و باید به معناى واقعى نیازهاى مردم را برآورده سازد. تنها در این شرایط است که جایى براى تأسف خوردن باقى نمى‌ماند.</p> <p> </p> <p>زمان‌ها تغییر مى‌کنند و همراه با این تغییرات خواسته‌ها تغییر مى‌یابند. چنین است که فصل‌هاى سال تغییر مى‌کنند. در گردش جهان، و همچنین در زندگى مردمان و ملت‌ها ادوار بهارى و پائیزى وجود دارد، این طلب تحولات اجتماعى مى‌کند.</p> <p> </p> <p><strong>انگاره<br /> آتش در دریاچه: انگاره انقلاب. <br /> از این قرار انسان بر‌تر<br /> تقویم را تنظیم کرده<br /> و فصل‌ها را نظم مى‌بخشد. </strong></p> <p> </p> <p>آتش در زیر و دریاچه در بالا با یکدیگر جنگیده و یکدیگر را نابود مى‌کنند. به همین ترتیب در جریان سال جنگى میان نیروهاى تاریکى و روشنایى درمى‌گیرد و انقلاب در فصول را باعث مى‌شود. انسان بر این تحولات و تغییرات با دریافت قانونمندى‌هاى آن‌ها و تنظیم زمان بر وفق این تغییرات غلبه مى‌کند. به این صورت است که نظم و روشن‌بینى در تغییرات به ظاهر پر هرج و مرج فصل‌ها پدیدار مى‌شود و انسان قادر مى‌گردد تا پیش از وقت خود را با تغییرات زمان‌هاى متفاوت هماهنگ کند.</p> <p> </p> <p><strong>خط‌ها<br /> نه در آغاز یعنى: <br /> پوشیده در پوست یک گاو زرد رنگ. </strong></p> <p> </p> <p>تغییرات را زمانى مى‌بایست تعهد کرد که دیگر هیچ راه حلى باقى نمانده باشد. به این دلیل در آغاز ‌‌نهایت خویشتندارى ضرورى‌ست. انسان باید در ذهن خود متقاعد شده باشد، خود را مهار کند –زردرنگ میانى، و گاو نماد رام بودن است– از انجام هر کارى در لحظه خوددارى کند، چرا که هر حرکت نارس تهاجمى نتایج شرى به بار مى‌آورد.</p> <p> </p> <p><strong>شش در خط دوم یعنى: <br /> زمان موافق انسان که فرارسد، انسان مى تواند انقلاب را به‌وجود آورد. <br /> آغاز کردن آن خوش‌اقبالى مى آورد. سرزنشى‌نیست. </strong></p> <p> </p> <p>هنگامى که ما از هر راهى مى‌کوشیم که اصلاحات بکنیم اما موفق نمى‌شویم، انقلاب به امر لازمى تبدیل مى‌شود. اما چنین در میانه اغتشاش رفتن آمادگى دقیقى لازم دارد. باید انسانى در دسترس باشد که توانایى‌هاى بایسته‌اى داشته و مردم به او اعتماد کامل داشته باشند. با چنین انسانى کار‌ها به‌درستى به کرده خواهد آمد. این توأم با خوش‌اقبالى‌ست و اشتباهى در آن نیست. نخستین چیزى که باید مورد ملاحظه قرار گیرد حال و هواى درونى ما در قبال شرایط بیرونى‌ست که لاجرم اتفاق خواهد افتاد. ما باید آمادگى رویارویى با آن را، به‌‌ همان نحو که هست، داشته باشیم. تنها از چنین طریقى‌ست که شرایط مى‌تواند براى انقلاب مهیا شود.</p> <p> </p> <p><strong>نه در خط سوم یعنى: <br /> غاز کردن با بداقبالى توأم است. <br /> پشتکار به خرج دادن باعث خطر مى‌شود. <br /> هنگامى که گفت‌وگو از انقلاب تا سه بار دور بزند<br /> شخص ممکن است درگیر شود، <br /> و مردم او را باور مى‌کنند. </strong></p> <p> </p> <blockquote> <p> <img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/iching4903.jpg" alt="" />هنگامى که ما از هر راهى مى‌کوشیم که اصلاحات بکنیم اما موفق نمى‌شویم، انقلاب به امر لازمى تبدیل مى‌شود</p> </blockquote> <p>هنگامى که تغییر ضرورى‌ست از دو اشتباه باید حذر کرد. نخستین اشتباه شتاب افراطى و بى‌رحم بودن است که نابودى را به همراه مى‌آورد. دومین اشتباه درنگ شدید و محافظه‌کارى‌ست که به‌‌ همان نسبت خطرناک است. نباید به هر درخواستى براى ایجاد تغییر در وضع موجود توجه کرد. از سوى دیگر به شکایت‌هاى تکرارى و تنظیم‌شده براى دادرسى نباید بى‌توجهى نشان داد. هنگامى که گفت‌وگو از تغییر سه بار به گوش انسان برسد و خوب مورد بررسى قرار گیرد، شخص باید آن را باور کرده و ولو به اکراه به آن تن دردهد. پس شخص در اینجا با اعتقاد رو در رو مى‌شود و چیزى را به انجام مى‌رساند.</p> <p> </p> <p><strong>نه در خط چهارم یعنى: <br /> پشیمانى ناپدید مى‌شود. مردم او را باور مى‌کنند. <br /> تغییر دادن شکل حکومت مطلوب است. </strong></p> <p> </p> <p>تغییرات ریشه‌ای، قدرت بایسته‌اى را طلب مى‌کند. یک انسان باید‌‌ همان‌قدر که قدرت درونى دارد موقعیت بانفوذى نیز داشته باشد. آنچه که انجام مى‌دهد باید در ارتباط با حقیقت والاترى باشد و نباید از انگیزه‌هاى اتفاقى و پیش پا افتاده جهش کند؛ پس از آن است که خوش‌اقبالى بزرگ روى‌آور مى‌شود.</p> <p> </p> <p>اگر یک انقلاب متکى بر حقیقت درونى نباشد، نتیجه آن بد است و به موفقیت نمى‌رسد. چرا که مردمان تنها از آن تعهداتى حمایت مى‌کنند که به نحوى غریزى درست مى‌دانندشان.</p> <p> </p> <p><strong>نه در خط پنجم یعنى: <br /> انسان بر‌تر همانند ببرى تغییر مى‌کند. <br /> حتى پیش از آنکه استخاره کند<br /> مورد باور قرار مى‌گیرد. </strong></p> <p> </p> <p>یک پوست ببر، با آن راهراه‌هاى سیاه و زرد و خاکى از راه بسیار دور قابل مشاهده است. این همانند انقلابى‌ست که که انسان بزرگ تدارک مى‌بیند: خطوط راهنماى گسترده و روشن قابل مشاهده، و قابل درک براى همه است. به همین دلیل انسان بزرگ نیاز به استخاره ندارد، چرا که حمایت خود به خودى مردم را به دست آورده است.</p> <p> </p> <p><strong>شش در خط بالا یعنى: <br /> انسان بر‌تر همانند پلنگى تغییر مى‌کند. <br /> انسان پست ظاهراً تغییر مى‌کند. <br /> آغاز کردن باعث بداقبالى‌ست. <br /> حفظ پشتکار خوش‌اقبالى به همراه دارد. </strong></p> <p> </p> <p>پس از آنکه مشکلات اساسى و بزرگ حل شد، برخى اصلاحات کوچک‌تر و حاشیه‌اى ضرورى است. این اصلاحات جزیى و ضرورى همانند نقطه‌هاى روى پوست پلنگ است. نتایج مترتب بر این امر باعث مى‌شود که در زندگى مردم پست نیز تغییر ایجاد شود. آن‌ها نیز سازگار با روح زمان پوست مى‌اندازند. این پوست‌اندازى حقیقى‌ست، اما عمیق نیست، اما انتظار این را نباید داشته باشیم. ما باید به آنچه که به‌دست آمده راضى باشیم. اگر بخواهیم زیباده‌روى کنیم و بخواهیم، زیاد به‌دست آوریم ممکن است دچار بىقرارى شده و بداقبالى را به سوى خود بکشیم. چرا که هدف یک انقلاب بزرگ رسیدن به روشنایى، امنیت و شرایط امن است و استقرار کلى بر مبناى آنچه که در لحظه ممکن است.<br /> </p> <p>در همین زمینه:</p> <p><a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/2271">::برنامه‌های رادیویی شهرنوش پارسی‌پور در رادیو زمانه::</a><br /> <a href="http://shahrnushparsipur.com/">::وب‌سایت شهرنوش پارسی‌پور:: </a></p>
شهرنوش پارسیپور - انقلاب حالتىست که از زمان قدیم در میان تمامى اقوام رخ مىداده است. هرگاه مردم به حد معینى از نارضایتى برسند دست به کار انقلاب مىشوند. چینیان باستان براى تشریح این حالت سهخطى شماره ۴٩ را وارد کتاب تحولات کردهاند. ببینیم که دیدگاه آنها در این زمینه چگونه بوده است.
کا - انقلاب
سهخطى بالایى توئى دریاچه، شادىآفرین
سهخطى پائین لى چسبنده، آتش
نقشواژه چینى براى این ششخطى در اصل به معنى پوست انداختن حیوانات است، که در جریان یک سال عملى مىشود. به همین دلیل در زندگى سیاسى نیز این «پوستاندازى» به انقلابات بزرگى منجر مىشود که با تغییر حکومتها همراه است.
دو سهخطى که در اینجا با هم ترکیب شدهاند در ششخطى شماره ٣٨ نیز به شکل برعکس پدیدار مىشوند؛ آنان دو دختر جوانتر لى و توئى هستند. در آنجا دختر مسنتر در بالا قرار گرفته و آنچه که در آخر معنا مىیابد تنها تضاد در میل و گرایشها را منعکس مىکند؛ اینجا دختر کوچکتر در بالا قرار گرفته. تمایلات در اینجا متوجه برخورد است، و نیروها با یکدیگر، همانند آب و آتش در جنگ هستند، هر یک کوشش در نابود کردن دیگرى دارد. این همان ایده انقلاب است.
داورى
انقلاب. نوبت توست.
تو مورد باور قرار مىگیرى.
موفقیت اعلا.
مقاومت کردن مطلوب است.
پشیمانى ناپدید مىشود.
زمان موافق که فرارسد، انسان میتواند انقلاب را بهوجود آورد. سرزنشىنیست.
انقلابات سیاسى به نحوى افراطى موضوعاتى جدى هستند. آنها زمانى باید اتفاق بیفتند که دیگر هیچ راه حلى باقى نمانده باشد. هر کسى به درد این کار نمىخورد، بلکه این تنها از عهده انسانهایى برمىآید که اعتماد مردم را با خود دارند، و تازه این در زمانى باید اتفاق بیفتد که وقتش رسیده باشد. او سپس باید از راه درست حرکت کند، و این تنها راهىست که مىتواند مردم را با روشنگرى خوشحال کرده و از زیادهروى جلوگیرى کند. علاوه بر آن او باید به کلى از هدفهاى خودخواهانه دور باشد و باید به معناى واقعى نیازهاى مردم را برآورده سازد. تنها در این شرایط است که جایى براى تأسف خوردن باقى نمىماند.
زمانها تغییر مىکنند و همراه با این تغییرات خواستهها تغییر مىیابند. چنین است که فصلهاى سال تغییر مىکنند. در گردش جهان، و همچنین در زندگى مردمان و ملتها ادوار بهارى و پائیزى وجود دارد، این طلب تحولات اجتماعى مىکند.
انگاره
آتش در دریاچه: انگاره انقلاب.
از این قرار انسان برتر
تقویم را تنظیم کرده
و فصلها را نظم مىبخشد.
آتش در زیر و دریاچه در بالا با یکدیگر جنگیده و یکدیگر را نابود مىکنند. به همین ترتیب در جریان سال جنگى میان نیروهاى تاریکى و روشنایى درمىگیرد و انقلاب در فصول را باعث مىشود. انسان بر این تحولات و تغییرات با دریافت قانونمندىهاى آنها و تنظیم زمان بر وفق این تغییرات غلبه مىکند. به این صورت است که نظم و روشنبینى در تغییرات به ظاهر پر هرج و مرج فصلها پدیدار مىشود و انسان قادر مىگردد تا پیش از وقت خود را با تغییرات زمانهاى متفاوت هماهنگ کند.
خطها
نه در آغاز یعنى:
پوشیده در پوست یک گاو زرد رنگ.
تغییرات را زمانى مىبایست تعهد کرد که دیگر هیچ راه حلى باقى نمانده باشد. به این دلیل در آغاز نهایت خویشتندارى ضرورىست. انسان باید در ذهن خود متقاعد شده باشد، خود را مهار کند –زردرنگ میانى، و گاو نماد رام بودن است– از انجام هر کارى در لحظه خوددارى کند، چرا که هر حرکت نارس تهاجمى نتایج شرى به بار مىآورد.
شش در خط دوم یعنى:
زمان موافق انسان که فرارسد، انسان مى تواند انقلاب را بهوجود آورد.
آغاز کردن آن خوشاقبالى مى آورد. سرزنشىنیست.
هنگامى که ما از هر راهى مىکوشیم که اصلاحات بکنیم اما موفق نمىشویم، انقلاب به امر لازمى تبدیل مىشود. اما چنین در میانه اغتشاش رفتن آمادگى دقیقى لازم دارد. باید انسانى در دسترس باشد که توانایىهاى بایستهاى داشته و مردم به او اعتماد کامل داشته باشند. با چنین انسانى کارها بهدرستى به کرده خواهد آمد. این توأم با خوشاقبالىست و اشتباهى در آن نیست. نخستین چیزى که باید مورد ملاحظه قرار گیرد حال و هواى درونى ما در قبال شرایط بیرونىست که لاجرم اتفاق خواهد افتاد. ما باید آمادگى رویارویى با آن را، به همان نحو که هست، داشته باشیم. تنها از چنین طریقىست که شرایط مىتواند براى انقلاب مهیا شود.
نه در خط سوم یعنى:
غاز کردن با بداقبالى توأم است.
پشتکار به خرج دادن باعث خطر مىشود.
هنگامى که گفتوگو از انقلاب تا سه بار دور بزند
شخص ممکن است درگیر شود،
و مردم او را باور مىکنند.
هنگامى که ما از هر راهى مىکوشیم که اصلاحات بکنیم اما موفق نمىشویم، انقلاب به امر لازمى تبدیل مىشود
هنگامى که تغییر ضرورىست از دو اشتباه باید حذر کرد. نخستین اشتباه شتاب افراطى و بىرحم بودن است که نابودى را به همراه مىآورد. دومین اشتباه درنگ شدید و محافظهکارىست که به همان نسبت خطرناک است. نباید به هر درخواستى براى ایجاد تغییر در وضع موجود توجه کرد. از سوى دیگر به شکایتهاى تکرارى و تنظیمشده براى دادرسى نباید بىتوجهى نشان داد. هنگامى که گفتوگو از تغییر سه بار به گوش انسان برسد و خوب مورد بررسى قرار گیرد، شخص باید آن را باور کرده و ولو به اکراه به آن تن دردهد. پس شخص در اینجا با اعتقاد رو در رو مىشود و چیزى را به انجام مىرساند.
نه در خط چهارم یعنى:
پشیمانى ناپدید مىشود. مردم او را باور مىکنند.
تغییر دادن شکل حکومت مطلوب است.
تغییرات ریشهای، قدرت بایستهاى را طلب مىکند. یک انسان باید همانقدر که قدرت درونى دارد موقعیت بانفوذى نیز داشته باشد. آنچه که انجام مىدهد باید در ارتباط با حقیقت والاترى باشد و نباید از انگیزههاى اتفاقى و پیش پا افتاده جهش کند؛ پس از آن است که خوشاقبالى بزرگ روىآور مىشود.
اگر یک انقلاب متکى بر حقیقت درونى نباشد، نتیجه آن بد است و به موفقیت نمىرسد. چرا که مردمان تنها از آن تعهداتى حمایت مىکنند که به نحوى غریزى درست مىدانندشان.
نه در خط پنجم یعنى:
انسان برتر همانند ببرى تغییر مىکند.
حتى پیش از آنکه استخاره کند
مورد باور قرار مىگیرد.
یک پوست ببر، با آن راهراههاى سیاه و زرد و خاکى از راه بسیار دور قابل مشاهده است. این همانند انقلابىست که که انسان بزرگ تدارک مىبیند: خطوط راهنماى گسترده و روشن قابل مشاهده، و قابل درک براى همه است. به همین دلیل انسان بزرگ نیاز به استخاره ندارد، چرا که حمایت خود به خودى مردم را به دست آورده است.
شش در خط بالا یعنى:
انسان برتر همانند پلنگى تغییر مىکند.
انسان پست ظاهراً تغییر مىکند.
آغاز کردن باعث بداقبالىست.
حفظ پشتکار خوشاقبالى به همراه دارد.
پس از آنکه مشکلات اساسى و بزرگ حل شد، برخى اصلاحات کوچکتر و حاشیهاى ضرورى است. این اصلاحات جزیى و ضرورى همانند نقطههاى روى پوست پلنگ است. نتایج مترتب بر این امر باعث مىشود که در زندگى مردم پست نیز تغییر ایجاد شود. آنها نیز سازگار با روح زمان پوست مىاندازند. این پوستاندازى حقیقىست، اما عمیق نیست، اما انتظار این را نباید داشته باشیم. ما باید به آنچه که بهدست آمده راضى باشیم. اگر بخواهیم زیبادهروى کنیم و بخواهیم، زیاد بهدست آوریم ممکن است دچار بىقرارى شده و بداقبالى را به سوى خود بکشیم. چرا که هدف یک انقلاب بزرگ رسیدن به روشنایى، امنیت و شرایط امن است و استقرار کلى بر مبناى آنچه که در لحظه ممکن است.
در همین زمینه:
نظرها
نظری وجود ندارد.