ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

خداوند از کی قاصم الجبارین شد؟

خدا جهان را از عدم آفرید یا این جهان بود که خدای مجازات‌کننده را آفرید؟ گروهی از پژوهشگران دانشگاه آکسفورد اعلام کرده‌اند که پاسخ این پرسش را یافته‌اند.

خدا جهان را از عدم آفرید یا این جهان بود که خدای مجازات‌کننده را آفرید؟ گروهی از پژوهشگران دانشگاه آکسفورد اعلام کرده‌اند که پاسخ این پرسش را یافته‌اند. بر اساس پژوهشی که زیر نظر هروی وایتهاوس، پیتر فرانسوا و پاتریک ساوژ در دانشگاه آکسفورد انجام شده و نتایج آن در نشریه نیچر به تازگی انتشار یافته، پاسخ دانشمندان به این پرسش ساده است: با ظهور ساختارهای پیچیده اجتماعی، در جوامع انسانی نیاز به موجودات و قدرت‌های ماوراطبیعی که سرنوشت انسان‌ها را تعیین کنند، شکل گرفت.

خدای مجازات‌گر، خدایی که قاصم الجبارین و مبیر الظالمین است فقط در ادیان ابراهیمی ظاهر نشده (عکس: آرشیو)

پژوهش آکسفورد نظریه نارا نورنزاین از دانشگاه بریتیش کلمبیا را تأیید می‌کند. نورنزاین استاد روانشناسی با تمرکز بر تاریخ تکامل و منشأ مذهب در جوامع بشری است. از زمینه‌های تحقیقات او بنیان‌های فرهنگی در جوامع بشری و روانشناسی مذهب و چگونگی شکل‌گیری تنوع فرهنگی در جوامع در گستره تاریخ تمدن است. در سال ۲۰۱۳ نورنزاین این نظریه را مطرح کرد که در سرآغاز تاریخ تمدن، در جوامع عشیره‌ای معمولاً چند روح وجود داشت که انسان‌ها قربانیانی را تقدیم آن‌ها می‌کردند و از آن پس به زندگی روزانه خود مشغول می‌شدند. به یک معنا خدا در اینگونه جوامع برای تضمین قوانین اجتماعی ضرورتی نداشت. انسان‌ها در این جوامع بدوی به سادگی می‌توانستند خودشان این قوانین را اجرا و تضمین کنند.

با گسترش جوامع بشری و شکل‌گیری ساختارهای پیچیده‌تر اجتماعی و گمنامی انسان در این جوامع این خطر هم به وجود آمد که کسانی رفتارهای ضد اجتماعی و قانون‌شکنی در پیش بگیرند و حق دیگری را ضایع کنند. نورنزایان معتقد است که دقیقاً به همین سبب انسان خدایی همه‌چیزدان و البته مجازات‌گر را ابداع کرد. خدا اکنون از ضمیر انسان‌ها مطلع بود و کسانی را که قوانین را زیر پا می‌گذاشتند مجازات می‌کرد و می‌توانست حتی جان آن‌ها را بستاند. خدای مجازات‌گر، خدایی که قاصم الجبارین و مبیر الظالمین است فقط در ادیان ابراهیمی ظاهر نشده، بلکه در بودیسم هم نمودهایی از آن را می‌توان در اصل کارما سراغ گرفت که می‌گوید او که در زندگی بدی می‌کند، می‌بایست عواقب آن بدی‌ها را در زندگی بعدی در یک دور باطل ازلی تحمل کند. نورنزایان از نظریه «نظارت فراطبیعی» سخن می‌گوید.

این نظریه منتقدانی هم دارد. نیکلا بومار، پژوهشگر تاریخ مذهب در اکول نرمال سوپریور پاریس به مدارا در جوامعی مانند یونان و رم باستان و آزتک‌ها در آمریکای مرکزی اشاره می‌کند. در این جوامع مردم بدون خدای مجازات‌گر زندگی خود را می‌گذراندند. بومار بر آن است که با انباشت ثروت در جوامع، انسان‌های مرفه درباره معنای زندگی تأمل و تفکر می‌کنند و از اینجا به مذهب راه می‌یابند. بومار می‌گوید رویکرد طرفداران نظریه نورنزاین بیش از حد روانشناختی و مبتنی بر آزمون‌های روانشناختانه‌ برای بررسی رفتار اجتماعی انسان‌های بدوی‌ست. آیا می‌بایست ابتدا خدایان در وجود بیایند که بعد جوامع انسانی راه تکامل را بپیمایند؟

پژوهشگران دانشگاه آکسفورد در پژوهشی که نتایج آن را در نیچر منتشر کرده‌اند می‌گویند دقیقاً عکس این اتفاق روی داد. ابتدا جوامع متکامل شکل گرفتند و سپس خدا در وجود آمد. این پژوهش بر اساس مطالعه ۵۱۵ جامعه بشری در گستره ۱۰ هزار سال در حوزه ۳۰ مذهب انجام شده است. پژوهشگران پیچیدگی این جوامع را بر اساس ۵۱ متغیر و چهار شاخص اندازه‌گیری کرده‌اند. این شاخص‌ها معرف میزان تأثیرپذیری اخلاق از عوامل ماوراطبیعی بوده است.

نتیجه این پژوهش پاسخ روشنی به پرسش‌ها داده است. پژوهشگران در نشریه نیچر می‌نویسند:

«ما پی بردیم که خدایان ناظر بر اخلاق معمولاً تابع میزان پیچیدگی جوامع بشری بودند. در جامعه‌ای با بیش از یک میلیون انسان، ۱۰۰ هزار سال طول می‌کشد تا خدایی قادر و متعال و کینه‌توز ظهور کند.»

منبع ترجمه:

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • حم کدی

    افشین خان! 1- طبعا انسان ناطق به عواقب رفتار خود می پردازد. قال تو قیل مرا بر می انگیزد. شاید هر دو در اشتباه باشیم.ترازو این مهم باور مشترک است. 2- قرن بیست و یکم مدرنیسم را پشت سر می نهد. زیاد از عصر خود پس نمانید. 3-عقل و خرد جمعی حاصل تعاطی افکار متضاد است که از سرشت آدمیان انیس بر می خیزد. دین به مثابه حساب و کار عالم خلقت در انحصار هیچ از خود راضی جاهل نیست. 4-اگر نخوردیم نان گندم/ دیده ایم دست مردم! اینکه نابغه مخبطی از تفکر در شأن آفریدگار کیهان طفره می رود ما را از این فکر باز نمی دارد.

  • afshin

    جناب حم کدی: 1- عواقب "اعمال انسان" یعنی چی؟ این لیست "اعمال انسان" بر اساس کدام رویه نوشته شده است؟ شریعت اسلام سنی؟ شریعت اسلام سنی ؟ با صدها فرقه و خوانش؟ 2- دین، (کدام دین؟)، از کی شده معیار درستی و نادرستی رفتار فردی و اجتماعی انسان مدرن قرن بیست و یکم؟ 3- راهکار رفتار آدمیان را نه از متون پوسیده هزاران سال قبل، بلکه عقل و خرد جمعی انسانها و با توجه به ضرورتهای زندگی سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی از طریق ساز و کار های دموکراتیک مشخص میسازد نه اینکه ملایان لیستی از امر و نهی های هولناک و مهمل به جوامع انسانی ارائه دهند. 4- در مورد مهبانگ به اندازه کافی در اینترنت و کتابها مطلب نوشته شده بهتر است آنها را مطالعه بفرمائید تا ببینید که هیچ نقشی به یهوه، مسیح، الله ، بودا ، جعفر جنی و یا هیج موجود ماواراء دیگری داده نشده است. 5- نظرتان برای همه محترم است اما هنگامی که بخواهید برای رفتار جمعی انسانها بر اساس توصیه های وحشتناک و متعفن عهد بوق، نسخه بپیچید ، دیگر کسی با شما شوخی ندارد!

  • حم کدی

    1-معنويت اعتنا به آنچه ماورای عوالم مشهود است که باعث باور به عواقب أعمال انسان می باشد. لذا دین کشف می شود که معیار رفتار قرار می گیرد.کیان جهان آفرین آن را علائم هستی خود نموده تا با توجه به آن راهکار مخلوقات نیز معلوم گردد. 2-مه بانگ را می توان همان قول آفریدگار تلقی کرد که قبل از زمان و مکان بیان گردیده و حاکی از آغاز و فرجام گیتی است. دقت این امر چنان می باشد که امثال هاوکینگ را به خیال خودفرمانی جهان انداخته و اعتقاد به آفریدگار را معلول نقص علم بداند. 3- خدا مخلوق خلایق نیست ، بلکه خلق از خلاقیت رحمانی پروردگار ناشی شده است. 4- چگونگی برخورد با دنیا شرط کیفیت آخر و عاقبت آدمیان است.

  • دریا

    روزبه عزیز همان احترام به همنوع و یا تبعیت از اعلامیه جهانی حقوق بشر از نظر من معنویت است.

  • روزبه

    دریا نوشته است: انسان برای سامان دادن به زندگی فردی خود هم نیاز به معنویت دارد. لطف بفرمایدبنویسید معنویت از نظر شما چیست و چگونه به زندگی فردی من کمک میکند. شما چگونه برداشت شخصی خود را به کل بشریت بسط میدهید. لطف کنید قدری مستدل نظر خود را بنویسید. بنده به معنویتی باور ندارم و براحتی زندگی میکنم تنها معیار من در زندگی احترام به حق همنوع و چیزهایی نظیر اینست که بسیار هم مادیست و اصلا ربطی به معنویت !!ندارد.

  • afshin

    اولاّ اینکه موجودی بنام خدا باشد یا نه یک بحث فلسفی است که تاب باید و نباید را ندارد. ثانیاّ نیاز به یافتن معنا در جهان، به هیچ وجه موکول به اعتقاد به آفرینشگری بنام خدا یا هر نام دیگری نیست، خود هستی و پیچیدگی تو بر توی آن، و فرگشت شگفت انگیز و رعب آور جهان گسترنده از بیگ بنگ تا کنون و تا تریلیونها سال بعد، بخودی خود آنچنان "سرشار از معنا" است که جائی برای دین و آخوند برای تبیین آن نمیگذارد، گرچه برای مومنانی که در پی حوری و غلمان و جوی شراب و شیر هستند توهین آمیز و مایوس کننده است! ثالثاّ به مقاله مشهور دکتر Lawrence Krause در خصوص افت وخیزهای کوانتومی خلاّ بنام Everything From Nothing مراجعه شود تا معنای وازه "آفرینش" روشنی بیشتری یابد!

  • دریا

    باید اذعان داشت که چه خدایی برای جهان و آفریتش آن قایل باشیم و چه نباشیم، انسان برای سامان دادن به زندگی فردی خود هم نیاز به معنویت دارد. حال ممکن است این معنویت را در مذهب و خدای تعریف شده در مذهب بیابد و یا به معنویتی فرا دینی متمسک شود. البته معتقدم با پیشرفت جوامع بشری نیاز به خدا برای اداره جوامع کم می شود ولی این نافی نیاز فردی انسان به معنویت نیست.

  • صدیق

    متأسفانه خلاصه‌ای که از مقاله در نظر گرفته شده، گویای کاملی از منظور نویسندگان مقاله نیست. پس از چند بار مطالعه مقاله فوق اینگونه به مخاطب فهم می‌شود که منظور نویسندگان این است که خدایی وجود ندارد، و با پیشرفت و رفاه، انسان خدایی خلق کرد تا به کمک آن جوامع مدرن را کنترل کند، تا انسانها حقوق یکدیگر را رعایت کنند، و برای همین امر خداوند قاصم الجبارین را انسانها خلق کردند و علی هذا! اینکه انسان اولیه از وجود خدا بیخبر بوده، و پس از تکامل متوجه شده که وجود خدا نیاز جامعه بشری است دلیل بر عدم وجود خدا و حتی قاصم الجبارین بودن خدا، وجود و یا عدم وجود خدا را اثبات نمی‌کند. در هر دوره‌ای در جهان هر زمان مذهب قدرت گرفت، خداوند قاصم الجبارین شده است، هر زمان مذهب در ضعف بوده، خداوند حامی ضعفا و مظلومین شده است. نمونه‌ها فراوانند، برای نمونه ملای دوزاری (اصطلاحی که قبل از انقلاب بر حجت‌الاسلام‌ها و روضه خوانها اطلاق می‌شد)، قبل از انقلاب همواره در دفاع از مظلومان و فقرا سینه چاک می کردند. فقرا معمولاً خریداران این روضه‌ها بودند، پس از انقلاب همان ملای دوزاری (صادق خلخالی) نامه‌ کشتن مخالفان را با "بسم الله قاسم الجبارین" شروع می‌کرد. نمونه‌های دیگر در سایر نقاط جهان بسیارند. اما مسئله‌ای که در مقاله فوق (دستکم در خلاصه فوق) مغفول مانده این است که با اتکاء به اینکه بعضی از قبایل بدوی بدون نیاز به خدا توانستند به زندگی خود ادامه دهند، دلیل بر عدم وجود خدا نمی‌تواند باشد، همانگونه که ساختن ادیان مختلف هم دلیل بر وجود خدا نیست. بنظرم شاید زمان آن فرارسیده باشد تا انسانها خدا را ورای ادیان جستجو کنند، جایی که فقط انسان هست و خدای انسان.

  • داریوش

    با درود و سپاس از مطلب ارزنده شما . آیا عنوان قاصم الجبارین با قاسم الجبارین متفاوت است؟