ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

جهان سامورایی‌های غمگین

<p>محمد عبدی- بیست و سومین فیلم مجموعه سینمای جهان در صد فریم را اختصاص دادم به کوایدان ساخته ماساکی کوبایاشی؛ جهانی از رنگ و نور بر پرده عریض.</p> <!--break--> <p>کوایدان ترجمان بصری شگفت&zwnj;انگیزی است از قصه&zwnj;های فولکلور ژاپنی که در این فیلم پایه و اساس چهار روایت کاملاً داستانگو قرار گرفته&zwnj;اند و بهانه&zwnj;ای می&zwnj;شوند برای صحنه&zwnj;پردازی حیرت&zwnj;انگیز و جشنِ چشم&zwnj;نوازی از رنگ و نور و نقاشی که محملی است برای داستان&zwnj;هایی به شدت غریب و غیر قابل باور، اما بسیار تأثیرگذار.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>کوایدان </strong>(Kwaidan) <strong>چه داستانی دارد؟ </strong></p> <p>&nbsp;<br /> کارگردان: ماساکی کوبایاشی- فیلمنامه: یوکو میزوکی (بر اساس داستانی از لافکادیو هرن) - بازیگران: رنتارو میکونی، می&zwnj;چیو آراتاما، می&zwnj;ساکو واتانابه - ۱۸۳ دقیقه- محصول ۱۹۶۴، ژاپن.</p> <blockquote> <p>&nbsp;<img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/abdikw02.jpg" alt="" />ماساکی کوبایاشی</p> </blockquote> <p>چهار داستان مختلف: یک سامورایی پس از ازدواج با یک زن دیگر به&zwnj;خاطر پول، به ارزش همسرش پی می&zwnj;برد- زن برفی عاشق یک مرد می&zwnj;شود و برای زندگی با او به روستایش می&zwnj;آید- یک کور در یک صومعه داستان جنگ سامورایی&zwnj;ها را می&zwnj;خواند و می&zwnj;نوازد، اما ارواح آن&zwnj;ها به سراغ&zwnj;اش می&zwnj;آیند- یک مرد یک چهره رازآلود را در فنجان چای&zwnj;اش می&zwnj;بیند...</p> <p>کوایدان به معنای &laquo;قصه&zwnj;های ارواح&raquo; است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>ماساکی کوبایاشی کیست؟ </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>متولد ۱۹۱۶ در ژاپن، متوفی ۱۹۹۶. شرکت در جنگ جهانی دوم و تأثیر آن بر روی او. آغاز فیلمسازی از سال ۱۹۵۲. موفقیت جهانی با فیلم کوایدان در جشنواره کن.</p> <p>سود جستن از فرهنگ ژاپنی و پرداختن به تاریخ آن. خالق جهان به&zwnj;یاد ماندنی در کوایدان؛ موفقیتی که هیچگاه برایش تکرار نشد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>کوایدان را چگونه می&zwnj;توان تحلیل کرد؟ </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>کوایدان ترجمان بصری شگفت&zwnj;انگیزی است از قصه&zwnj;های فولکلور ژاپنی که اینجا پایه و اساس چهار روایت کاملاً داستانگو قرار گرفته&zwnj;اند که بهانه&zwnj;ای می&zwnj;شوند برای صحنه&zwnj;پردازی حیرت&zwnj;انگیز و جشنِ چشم&zwnj;نوازی از رنگ و نور و نقاشی که محملی است برای داستان&zwnj;هایی به شدت غریب و غیر قابل باور، اما بسیار تأثیرگذار.</p> <p>&nbsp;</p> <p>هنر کوبایاشی در واقع باورپذیر کردن داستان&zwnj;هایی از جن و ارواح است که با باورهای ما تناقض دارد؛ روایت&zwnj;هایی که به شدت با آئین&zwnj;ها و باورهای مذهبی و سنتی ژاپنی آمیخته&zwnj;اند، اما عجیب اینکه قدرت بصری فیلم- و در واقع توانایی فیلمساز- می&zwnj;تواند ما را به مدت سه ساعت به درون دنیای ارواح ببرد، بی&zwnj;آنکه برای لحظه&zwnj;ای تصور کنیم مبنای این داستان&zwnj;ها و شکل گرفتن وقایع آن&zwnj;ها از دید ما چقدر خرافی و غیرقابل قبول است.</p> <p>&nbsp;<img src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/abdikw03.jpg" alt="" /></p> <p>&nbsp;</p> <p>در واقع هنر کارگردان بنای دنیای جدیدی است که مناسبات و جهان خاص خود را دارد و می&zwnj;تواند ما را درگیر جهان تازه&zwnj;ای با قوانین و منطق خاص خود کند که ربطی به جهان واقعی اطراف ما ندارد. از این حیث، کوبایاشی به یکی از قلل مرتفع آثار خود دست می&zwnj;یازد و می&zwnj;تواند فارغ از باورهای ما - یا شاید خودش- جهان تازه و درگیر کننده&zwnj;ای خلق کند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>این میسر نمی&zwnj;شود مگر به مدد تکنیک شگفت&zwnj;انگیز و فضاسازی غریب اثر که تمام بار فیلم را بر دوش می&zwnj;کشد. از اولین نما، دوربین وارد یک خانه غریب و ظاهراً متروک می&zwnj;شود، اما برای ورود از دری که باز است وارد نمی&zwnj;شود و با یک حرکت فرمی چشمگیر، از بالای در به درون خانه می&zwnj;رود و با حرکاتی حساب&zwnj;شده تمام دیوار&zwnj;ها و زوایای مختلف خانه را می&zwnj;کاود. نما&zwnj;ها به&zwnj;درستی طولانی می&zwnj;شوند و موسیقی مدرن اثر که متکی بر ضربه&zwnj;های تک ساز و تکیه بر سکوت است، تا پایان فیلم همراه صحنه&zwnj;های بصری قوی&zwnj;ای است که احساس گوناگون شخصیت&zwnj;ها در موقعیت&zwnj;های مختلف را به ما منتقل می&zwnj;کنند.</p> <p>&nbsp;<img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/abdikw04.jpg" alt="" /></p> <p>&nbsp;</p> <p>در بازگشت ما به همین خانه- پس از چندین سال اشتباه سامورایی- ما از زاویه دید او وارد خانه می&zwnj;شویم. همه چیز به&zwnj;&zwnj; همان غرابت اولیه است و این&zwnj;بار رنگ و رو رفته&zwnj;تر و کهنه&zwnj;تر به&zwnj;نظر می&zwnj;رسد. ما قصه سامورایی را تا اینجا دنبال کرده&zwnj;ایم و با او همراه بوده&zwnj;ایم و حتی در رؤیاهایش- که استادانه با واقعیت آمیخته&zwnj;اند و بی&zwnj;مقدمه وارد آن&zwnj;ها می&zwnj;شویم- شریک شده&zwnj;ایم و حالا حق داریم که با سامورایی و عذرخواهی او از همسرش شریک شویم. اما با دمیدن نور خورشید، رؤیای سامورایی- و ما- نقش بر آب می&zwnj;شود و خانه&zwnj;ای که با آغوش زن گرم شده بود، ویرانه&zwnj;ای ترسناک به&zwnj;نظر می&zwnj;رسد که در لحظه&zwnj;ای چهره واقعی- و پیر- سامورایی را عیان می&zwnj;کند و تنهایی و گمگشتگی&zwnj;اش را. دوربین- ما- حالا از او فاصله می&zwnj;گیرد و حقارتش را در این محیط سرد رودرروی ما قرار می&zwnj;دهد. هر گام او حالا بیشتر و بیشتر با صدای ناهنجار شکستن چوب - که خود به موسیقی صحنه بدل می&zwnj;شود- همراه است؛ صدایی که خرد شدن درونی او را با ما قسمت می&zwnj;کند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>ادامه این قدرت تصویری را در بخش دوم اثر می&zwnj;بینیم. در زن برفی، کوبایاشی در ادامه خلق جهان جن و پری، این&zwnj;بار مستقیم به صورت نقاشی می&zwnj;رود و در پس&zwnj;زمینه اثر به&zwnj;جای طبیعت و آسمان از نقاشی&zwnj;های سوررئالی (با یادآوری آثار سالوادور دالی) استفاده می&zwnj;کند که نقش مهمی در بیان قصه فیلم و فضاسازی آن پیدا می&zwnj;کنند.</p> <p>&nbsp;<img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/abdikw05.jpg" alt="" /></p> <p>&nbsp;</p> <p>برای اثبات قدرت تکنیکی کوبایاشی و پرداخت توأمان فرم و محتوا، مثالی مناسب&zwnj;تر از صحنه&zwnj;ای که مرد از راز دیدار ۱۰ سال پیش خود با زن برفی برای همسرش پرده برمی&zwnj;دارد نمی&zwnj;توان یافت. دوربین ابتدا ثابت است و مرد را در میانه متمایل به چپ نشان می&zwnj;دهد، در حالی&zwnj;که زن عقب&zwnj;تر در میانه تصویر متمایل به راست است. پرده عریض- که نقش مهمی در ترکیب&zwnj;بندی اثر دارد- سخاوتمندانه فضاهایی خالی&zwnj; را با مخاطب قسمت می&zwnj;کند که در جهان اثر معنا و مفهوم خاص خود را می&zwnj;یابند (یا نگاه کنید به صحنه ساز زدن پسر در حضور ارواح؛ که دو سوی صحنه در پرده عریض خالی است، پسر در میان کادر قرار دارد، در طرف چپ و راست او در عمق میدانی زیاد، همه ارواح نشسته&zwnj;اند و در این میان ستون&zwnj;هایی عمودی- موتیفی برای ترکیب&zwnj;بندی اثر که در صحنه&zwnj;های مختلف تکرار می&zwnj;شود- کادر را از بالا به پائین قطع می&zwnj;کند.) در صحنه اعتراف، مرد خاطره&zwnj;ای را که نباید نقل کند، بر زبان می&zwnj;آورد و دوربین با حرکت نرمی رو به جلو و چپ، او را در کادر تنها می&zwnj;گذارد تا اعترافش را با زن قسمت کند. در نماهای بعدی که مرد می&zwnj;فهمد همسرش&zwnj;&zwnj; همان زن برفی است، آمیختگی رؤیا- واقعیت (مایه اصلی فیلم) نمود برجسته&zwnj;تری می&zwnj;یابد و عوض شدن تونالیته رنگ دغدغه ذهنی مرد و واقعه&zwnj;ای را که ما شاهدش بوده&zwnj;ایم، با ما قسمت می&zwnj;کند تا در صحنه درخشان بعدی، زمانی که او صندل&zwnj;هایی را که برای زن درست کرده، در برف می&zwnj;گذارد- با استفاده شگفت&zwnj;انگیز از سکوت و بعد صدای باد و بوران - حس گنگ و گمگشتگی مرد را با ما قسمت &zwnj;کند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>استفاده از شیوه سنتی روایت ژاپنی (شبیه نقالی خودمان) در ابتدای بخش سوم، تأکید اثر بر قصه&zwnj;گویی را گوشزد می&zwnj;کند و راه را برای بازگشت قهرمانان قصه از دل تاریخ برای شنیدن داستان خود به زبان موسیقی باز می&zwnj;کند، تا اینکه در روایت مدرن&zwnj;تر قصه چهارم، در &zwnj;&zwnj;نهایت نویسنده خود با اثرش یکی می&zwnj;شود و سرنوشتی همچون قهرمان داستانش می&zwnj;یابد، در حالی که قصه&zwnj;ای که روایت می&zwnj;کرد همچنان بی&zwnj;پایان می&zwnj;ماند و باز تأکید می&zwnj;کند بر درآمیختگی رؤیا و واقعیت و نگاهی دارد به باور&zwnj;ها و آئین&zwnj;هایی که خالق اثر را هم درگیر و با روایت یکی می&zwnj;کند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>در همین زمینه:<br /> <a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/8290"> ::سینمای جهان در صد فریم، محمد عبدی، زمانه::</a><br /> &nbsp;</p> <p>ویدئو: &quot;کوایدان&quot; ساخته ماساکی کوبایاشی</p>

محمد عبدی- بیست و سومین فیلم مجموعه سینمای جهان در صد فریم را اختصاص دادم به کوایدان ساخته ماساکی کوبایاشی؛ جهانی از رنگ و نور بر پرده عریض.

کوایدان ترجمان بصری شگفت‌انگیزی است از قصه‌های فولکلور ژاپنی که در این فیلم پایه و اساس چهار روایت کاملاً داستانگو قرار گرفته‌اند و بهانه‌ای می‌شوند برای صحنه‌پردازی حیرت‌انگیز و جشنِ چشم‌نوازی از رنگ و نور و نقاشی که محملی است برای داستان‌هایی به شدت غریب و غیر قابل باور، اما بسیار تأثیرگذار.

کوایدان (Kwaidan) چه داستانی دارد؟

 
کارگردان: ماساکی کوبایاشی- فیلمنامه: یوکو میزوکی (بر اساس داستانی از لافکادیو هرن) - بازیگران: رنتارو میکونی، می‌چیو آراتاما، می‌ساکو واتانابه - ۱۸۳ دقیقه- محصول ۱۹۶۴، ژاپن.

 ماساکی کوبایاشی

چهار داستان مختلف: یک سامورایی پس از ازدواج با یک زن دیگر به‌خاطر پول، به ارزش همسرش پی می‌برد- زن برفی عاشق یک مرد می‌شود و برای زندگی با او به روستایش می‌آید- یک کور در یک صومعه داستان جنگ سامورایی‌ها را می‌خواند و می‌نوازد، اما ارواح آن‌ها به سراغ‌اش می‌آیند- یک مرد یک چهره رازآلود را در فنجان چای‌اش می‌بیند...

کوایدان به معنای «قصه‌های ارواح» است.

ماساکی کوبایاشی کیست؟

متولد ۱۹۱۶ در ژاپن، متوفی ۱۹۹۶. شرکت در جنگ جهانی دوم و تأثیر آن بر روی او. آغاز فیلمسازی از سال ۱۹۵۲. موفقیت جهانی با فیلم کوایدان در جشنواره کن.

سود جستن از فرهنگ ژاپنی و پرداختن به تاریخ آن. خالق جهان به‌یاد ماندنی در کوایدان؛ موفقیتی که هیچگاه برایش تکرار نشد.

کوایدان را چگونه می‌توان تحلیل کرد؟

کوایدان ترجمان بصری شگفت‌انگیزی است از قصه‌های فولکلور ژاپنی که اینجا پایه و اساس چهار روایت کاملاً داستانگو قرار گرفته‌اند که بهانه‌ای می‌شوند برای صحنه‌پردازی حیرت‌انگیز و جشنِ چشم‌نوازی از رنگ و نور و نقاشی که محملی است برای داستان‌هایی به شدت غریب و غیر قابل باور، اما بسیار تأثیرگذار.

هنر کوبایاشی در واقع باورپذیر کردن داستان‌هایی از جن و ارواح است که با باورهای ما تناقض دارد؛ روایت‌هایی که به شدت با آئین‌ها و باورهای مذهبی و سنتی ژاپنی آمیخته‌اند، اما عجیب اینکه قدرت بصری فیلم- و در واقع توانایی فیلمساز- می‌تواند ما را به مدت سه ساعت به درون دنیای ارواح ببرد، بی‌آنکه برای لحظه‌ای تصور کنیم مبنای این داستان‌ها و شکل گرفتن وقایع آن‌ها از دید ما چقدر خرافی و غیرقابل قبول است.

در واقع هنر کارگردان بنای دنیای جدیدی است که مناسبات و جهان خاص خود را دارد و می‌تواند ما را درگیر جهان تازه‌ای با قوانین و منطق خاص خود کند که ربطی به جهان واقعی اطراف ما ندارد. از این حیث، کوبایاشی به یکی از قلل مرتفع آثار خود دست می‌یازد و می‌تواند فارغ از باورهای ما - یا شاید خودش- جهان تازه و درگیر کننده‌ای خلق کند.

این میسر نمی‌شود مگر به مدد تکنیک شگفت‌انگیز و فضاسازی غریب اثر که تمام بار فیلم را بر دوش می‌کشد. از اولین نما، دوربین وارد یک خانه غریب و ظاهراً متروک می‌شود، اما برای ورود از دری که باز است وارد نمی‌شود و با یک حرکت فرمی چشمگیر، از بالای در به درون خانه می‌رود و با حرکاتی حساب‌شده تمام دیوار‌ها و زوایای مختلف خانه را می‌کاود. نما‌ها به‌درستی طولانی می‌شوند و موسیقی مدرن اثر که متکی بر ضربه‌های تک ساز و تکیه بر سکوت است، تا پایان فیلم همراه صحنه‌های بصری قوی‌ای است که احساس گوناگون شخصیت‌ها در موقعیت‌های مختلف را به ما منتقل می‌کنند.

در بازگشت ما به همین خانه- پس از چندین سال اشتباه سامورایی- ما از زاویه دید او وارد خانه می‌شویم. همه چیز به‌‌ همان غرابت اولیه است و این‌بار رنگ و رو رفته‌تر و کهنه‌تر به‌نظر می‌رسد. ما قصه سامورایی را تا اینجا دنبال کرده‌ایم و با او همراه بوده‌ایم و حتی در رؤیاهایش- که استادانه با واقعیت آمیخته‌اند و بی‌مقدمه وارد آن‌ها می‌شویم- شریک شده‌ایم و حالا حق داریم که با سامورایی و عذرخواهی او از همسرش شریک شویم. اما با دمیدن نور خورشید، رؤیای سامورایی- و ما- نقش بر آب می‌شود و خانه‌ای که با آغوش زن گرم شده بود، ویرانه‌ای ترسناک به‌نظر می‌رسد که در لحظه‌ای چهره واقعی- و پیر- سامورایی را عیان می‌کند و تنهایی و گمگشتگی‌اش را. دوربین- ما- حالا از او فاصله می‌گیرد و حقارتش را در این محیط سرد رودرروی ما قرار می‌دهد. هر گام او حالا بیشتر و بیشتر با صدای ناهنجار شکستن چوب - که خود به موسیقی صحنه بدل می‌شود- همراه است؛ صدایی که خرد شدن درونی او را با ما قسمت می‌کند.

ادامه این قدرت تصویری را در بخش دوم اثر می‌بینیم. در زن برفی، کوبایاشی در ادامه خلق جهان جن و پری، این‌بار مستقیم به صورت نقاشی می‌رود و در پس‌زمینه اثر به‌جای طبیعت و آسمان از نقاشی‌های سوررئالی (با یادآوری آثار سالوادور دالی) استفاده می‌کند که نقش مهمی در بیان قصه فیلم و فضاسازی آن پیدا می‌کنند.

برای اثبات قدرت تکنیکی کوبایاشی و پرداخت توأمان فرم و محتوا، مثالی مناسب‌تر از صحنه‌ای که مرد از راز دیدار ۱۰ سال پیش خود با زن برفی برای همسرش پرده برمی‌دارد نمی‌توان یافت. دوربین ابتدا ثابت است و مرد را در میانه متمایل به چپ نشان می‌دهد، در حالی‌که زن عقب‌تر در میانه تصویر متمایل به راست است. پرده عریض- که نقش مهمی در ترکیب‌بندی اثر دارد- سخاوتمندانه فضاهایی خالی‌ را با مخاطب قسمت می‌کند که در جهان اثر معنا و مفهوم خاص خود را می‌یابند (یا نگاه کنید به صحنه ساز زدن پسر در حضور ارواح؛ که دو سوی صحنه در پرده عریض خالی است، پسر در میان کادر قرار دارد، در طرف چپ و راست او در عمق میدانی زیاد، همه ارواح نشسته‌اند و در این میان ستون‌هایی عمودی- موتیفی برای ترکیب‌بندی اثر که در صحنه‌های مختلف تکرار می‌شود- کادر را از بالا به پائین قطع می‌کند.) در صحنه اعتراف، مرد خاطره‌ای را که نباید نقل کند، بر زبان می‌آورد و دوربین با حرکت نرمی رو به جلو و چپ، او را در کادر تنها می‌گذارد تا اعترافش را با زن قسمت کند. در نماهای بعدی که مرد می‌فهمد همسرش‌‌ همان زن برفی است، آمیختگی رؤیا- واقعیت (مایه اصلی فیلم) نمود برجسته‌تری می‌یابد و عوض شدن تونالیته رنگ دغدغه ذهنی مرد و واقعه‌ای را که ما شاهدش بوده‌ایم، با ما قسمت می‌کند تا در صحنه درخشان بعدی، زمانی که او صندل‌هایی را که برای زن درست کرده، در برف می‌گذارد- با استفاده شگفت‌انگیز از سکوت و بعد صدای باد و بوران - حس گنگ و گمگشتگی مرد را با ما قسمت ‌کند.

استفاده از شیوه سنتی روایت ژاپنی (شبیه نقالی خودمان) در ابتدای بخش سوم، تأکید اثر بر قصه‌گویی را گوشزد می‌کند و راه را برای بازگشت قهرمانان قصه از دل تاریخ برای شنیدن داستان خود به زبان موسیقی باز می‌کند، تا اینکه در روایت مدرن‌تر قصه چهارم، در ‌‌نهایت نویسنده خود با اثرش یکی می‌شود و سرنوشتی همچون قهرمان داستانش می‌یابد، در حالی که قصه‌ای که روایت می‌کرد همچنان بی‌پایان می‌ماند و باز تأکید می‌کند بر درآمیختگی رؤیا و واقعیت و نگاهی دارد به باور‌ها و آئین‌هایی که خالق اثر را هم درگیر و با روایت یکی می‌کند.

ویدئو: "کوایدان" ساخته ماساکی کوبایاشی

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    نقدی محشر بر اثری محشر