ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

روزنامه‌نگارِ بی‌طرفْ شمایل شرّ در عصرِ ما

محمود صباحی- در جهان ما رسانه‌ یا روزنامه‌نگارِ بی‌طرف یکی از برجسته‌ترین شمایل‌هایِ نیروی شرّ است. از همین روست که جهان رسانه امروزه بیش از هر روز دیگر به جولانگاه ترول‌ها و ربات‌ها بدل شده‌ است و در این زمینه دیگر تمایزی در میان یک نوشتارِ فلسفی یا یک فِیْک (Fake) وجود ندارد.

طرح مسئله

هانا آرنت در تبیینِ مسئله‌یِ‌ شرّ به مثابه ابتذال به گونه‌ای شگفت‌انگیز دچار خطا می‌شود؛ چرا که او به گزاره‌ها و صورتک‌هایِ آیشمن اعتماد می‌کند. آیشمن (درست مانند هر شمایلِ دیگرِ شرّ) در دادگاه خود را به موش‌مُردگی می‌زند و ادعا می‌کند: من فقط می‌خواستم شهروندِ خوبی باشم و وظایف‌ام را به درستی انجام بدهم. این استدلال را هیتلر هم اگر زنده می‌ماند، بی‌تردید پیشارویِ دادگاه قرار می‌داد و آقای خامنه‌ای هم اگر روزی دستِ تقدیرِ او را به دادگاه بکشاند، خواهد گفت که تنها دغدغه‌اش عزت و سربلندیِ مردمِ ایران در جهان بوده و از همین ‌رو، به وظایفِ رهبریِ خود با دقتی وسواس‌گون عمل کرده است.

روزنامه‌نگاری و نیرویِ شرّ

وسوسه‌یِ هولناکِ خوب بودن

همه‌ی شرورانْ تسلیمِ این وسوسه‌یِ هولناک‌ می‌شوند که خوب باشند و این خود برآمدگاهِ شرارت آنان است. این وسوسه‌یِ خوب بودن چنان است که حتا خودِ فردِ شرور را نیز فریب می‌دهد چندان که او خود نیز باور می‌کند که جز خوب بودن و شهروندِ وظیفه‌شناس بودنْ عملِ دیگری انجام نمی‌دهد آن زمان که جنازه‌یِ پیرزن بهائی را از زیرِ خاک بیرون می‌کشد، یا وقتی که کودکان یهودی را پشتِ کامیونِ خود به اتاقِ گاز می‌برد، یا وقتی که به کولبرِ کردِ بی‌نوا در کوهستان شلیک می‌کند و این رازِ آسودگیِ خاطرِ نیرویِ شرّ به وقتِ شرارت است.  ـــ مگر نه این که نیرویِ شر همیشه برای رسیدن به مقاصدِ نابودگرانه‌یِ خود به جامگانِ رسمی، مشروع و قانونی به سانِ خفیه‌گاهی امن بیش از همه نیاز دارد تا هدف یا اهدافِ خود را تأمین کند؟ ـــ در نمایش‌نامه‌یِ دایره‌‌یِ گچیِ قفقازی (اثرِ برتولت برشت) از زبانِ گروشه (Grusche)[زن خدمت‌کار] آمده است: آن‌چه هولناک است، وسوسه‌یِ خوب بودن است!

وسوسه‌یِ خوب بودن یعنی وسوسه‌یِ تبدیل کردنِ رانه‌هایِ شرارت‌آمیزِ خود به ارزش‌هایِ اخلاقی و هنجارهایِ اجتماعی؛ تا بدین‌وسیله نیروی شرّ بتواند تحت وظیفه‌ای اخلاقی یا شرعی یا شغلی راه خود را هموار کند. در بنیادْ با تبدیلِ رانه‌یِ شرارت به وظیفه‌یِ اخلاقی یا اجتماعی یا سیاسی، فردِ شرور خود را نه تنها از مسئولیتِ اعمال‌اش مبرا می‌کند، بل‌ هم‌زمان از رنجِ گزش وجدان نیز می‌گریزد زیرا او با خلق وظیفه یا با پناه بردن به ساحتِ کارمندی یا بی‌طرفی روزنامه‌نگارانه یا بی‌غرضی علمی به گونه‌ای شگفت‌انگیز خود را از رانه و اراده‌یِ خود بیگانه کرده است و چنان است که گویا نه او بل دیگری، یک دیگریِ بزرگ‌تر از او، اراده می‌کند و او که کارمند یا کارگر یا سربازِ ساده‌ای بیش نیست، باید تنها به وظایف‌اش بپردازد.

شمایل‌‌هایِ شرّ

نیرویِ شر زیرک و شبیه‌خوانی همه‌فن‌‌حریف است و آرنت از این قدرتِ بازی‌گریِ نیروی شرّ غافل می‌ماند. او صورتک یا صورتک‌هایِ پیش‌پاافتادگیِ شرّ را تشخیص نمی‌دهد و از این‌رو، به جای آن که در مقامِ انسانِ متفکر، ساز و کارِ پیچیده‌یِ شرارت را در رفتار‌هایِ آیشمن تحلیل کند، شیفته‌یِ آن ماسکِ مبتذلی می‌شود که نیروی شرّ در برابر دادگاه بر چهره‌یِ خود آویخته است.

چندان هم پیچیده نیست: آرنت در آن لمحه‌یِ تاریخی که با آیشمن در دادگاه رو‌به‌رو می‌شود، عقلِ فلسفیِ خود را از دست می‌دهد و چون نگرنده‌ای خوش‌باور به این حادثه‌یِ تاریخی می‌نگرد و همین خوش‌باوری به او اجازه نمی‌دهد تا چشم در اعماق روانِ آن مرد شرور بدوزد و بنگرد که چگونه نیروی شرّ وقتی که به دام می‌افتد، در جلدِ مظلومیت و جهالت‌ و عادی‌نمایی می‌خزد تا از پذیرفتنِ مسئولیتِ اعمالِ خود بگریزد. در همان حالی که همزمان خود را چونان خدایی حق به جانب، عالم و قادرِ مطلق درمی‌یابد.

نیروی شرّ اگر از فرازِ خطر بجهد، آن‌گاه آن چهره‌ یا چهرگانِ دیگرِ خود را دوباره آشکار خواهد کرد. او در هر وضعیتی از سرِ زیرکی خود را به شکلِ نیرو یا نیروهایِ خیر درمی‌آورد و به نمایشی‌ترین طریق ممکن کنشِ خوب و عادی را تقلید می‌کند و این بزرگ‌ترین نمایشِ اوست تا آن‌جا که انسان‌ِ شریف برای گریز از این وسوسه‌یِ شرارت‌آمیزِ خوب بودن، چونان ملامتیان به نمایشِ خود در مقامِ انسان بد روی می‌آورد.

به زبان دیگر، انسانِ شرور میل به خوب‌نمایی دارد،  اما انسان شریف رانه‌اش او را وامی‌دارد تا بدنمایی کند یعنی نقاب انسانِ بد را به چهره‌ی خود بیاویزد: او از خوب بودن شرم دارد!     

نیرویِ شرّ در هر عصری توده‌پسندترین نقاب‌ها را برمی‌گزیند و گزینش این نقاب‌ها تحتِ فشارِ رانه‌یِ شرّ که چون وسوسه‌یِ خوب بودن در هر کس خود را آشکار می‌کند، رخ می‌دهد.

محمود صباحی

در جهان ما رسانه‌ یا روزنامه‌نگارِ بی‌طرف یکی از برجسته‌ترین شمایل‌هایِ نیروی شرّ است. از همین روست که جهان رسانه امروزه بیش از هر روز دیگر به جولانگاه ترول‌ها و ربات‌ها بدل شده‌ و در این زمینه دیگر تمایزی در میان یک نوشتارِ فلسفی یا یک فِیْک (Fake) وجود ندارد: همگی طعمه‌هایِ کلیک‌اند؛ طعمه‌هایی برای کشاندنِ ماهی برای نوک زدن و در تور افتادن.

نیروی شرّ زیر سیطره‌یِ وسوسه‌ی خوب بودن باید در هر زمانه‌ای ماسک‌های خوبی آن را زمانه را بازشناسی کند و به بهترین طریق ممکن آن‌ها را به کار گیرد چنان که در جهان معاصر به گونه‌ی سنجیده خود را پس پشت بی‌طرفی رسانه‌ای نهان می‌کند تا از امن‌ترین راه‌های ممکن به اهدافش دست یابد. او از بیان صریح و قاطع وحشت دارد و آن را غیر علمی و غیر رسانه‌ای درمی‌یابد و از شتاب کردن بیزار است، زیرا آن‌چه برای او اهمیت دارد تأمین هدف با دقیق‌ترین و نیکونماترین و بهنجارترین وسایل است.

افسانه‌یِ بی‌طرفی

بی‌طرفیِ یک سازمان افسانه‌یِ محض است زیرا یک سازمان به مثابه یک آپاراتوس هرگز نمی‌تواند بی‌طرف یا آزاد باشد. هر رسانه‌‌ای به مثابه یک سازمانْ چیزی نیست مگر‌ بوقِ تبلیغاتی یک نظامِ ارزشیِ حزبی یا ایدئولوژیک یا یک چشم‌اندازِ اقتصادی؛ در بنیادْ رسانه‌ها و مزدبگیران آن‌ها یعنی روزنامه‌نگاران همان شاخ‌هایِ میان‌تهی ‌یا شیپورها‌یی هستند که راه‌هایِ دست‌یابی به اهدافِ از پیش‌تعیین شده‌یِ تأمین‌کنندگانِ مالی خود را هموار می‌کنند.

رسانه‌ها نیز درست مانند نظام‌هایِ دانشگاهی اهداف و کارکردهای نهانِ سازمانیِ خود را تحت عنوان بی‌طرفی و بی‌غرضی نهان می‌کنند چنان که پیش‌تر در نظام‌هایِ دینی همه‌یِ آن اهداف شرورانه را در نقابِ معصومیت نهان می‌کردند: آری! درست حدس زده‌اید: هر زمانه‌ای پارسایان یعنی شیادانِ خود را دارد!

ما در این‌جا هرگز قصد نداریم نیروی شرّ را انکار کنیم، بل‌ تنها می‌خواهیم نقاب‌هایش را براندازیم تا رسوا شود. این سپاهیانِ نیرویِ شرّ باید دریابند که دست بالایِ دستِ چالاک و بازیگرِ آنان ‌بسیار است؛ همان دستانی که هرگز به معصومیتِ این شبیه‌خوانان و شمایل‌گردانان ایمان نمی‌آورند، حتا آن‌جا که از پسِ نقابِ مدرنِ بی‌غرضیِ علمی یا بی‌طرفیِ روزنامه‌نگارانه بالایِ همان منبرِ قدیمی می‌روند!     

رماندنِ شرّ

نیرویِ شرّ تنها از یک چیز وحشت دارد: صدایِ رسا و بیانِ قاطع؛ از این‌رو، برایِ مهار کردن‌ یا به عقب راندن‌اش باید با او صریح و بُرنده سخن گفت چنان که برای رماندنِ ارواحِ هراسنده‌یِ شریر بر طبل و تبیره می‌کوبند: نیرویِ شرّ بسیار ترسو و بزدل است و این همان عارضه‌ای است که او را به پوشش‌هایِ شکوهنده علاقه‌مند می‌کند.

راست این است: اگرچه بیانِ تردید‌آمیز و درنگیدنْ پیرامونِ مسائلِ فلسفی همیشه راه‌گشا و شکوفنده است اما پیرامونِ مسائلِ سیاسی و اجتماعی تنها راهِ فاجعه ‌‌‌را هموار می‌کند. به زبان دیگر، در برابرِ کنشِ اندیش‌ورزانه هر گونه قطعیت‌ و جبهه‌گیری نشانه‌یِ جزمیت یا امتناع از تفکر است اما در برابرِ حوادث و مقاصدِ سیاسی نشانه‌یِ آگاهیِ فردی و اجتماعی است، زیرا بدونِ یک موضع‌گیریِ قاطع و یک صدایِ صریحِ سیاسی ـــ که در بهترین حالتْ خود را در نوعی برآشوبیدنْ آشکار می‌کند ـــ زمینه‌ای فراهم خواهد آمد تا گونه‌هایِ ناشناخته‌‌یِ جبّاریّتْ جسارتِ برآمدن یابند؛ همان جبّاریّت‌ها و شرارت‌هایی که هرباره شمایل یا شمایل‌هایِ خیرخواهانه‌یِ همان عصری را در بر می‌کنند که قصد دارند آن را به تسخیرِ خود درآورند! حال باید پرسید: نیک‌نماترین شمایلِ شرّ در  عصر ما کدام است؟

نیرویِ شرّ برایِ تأمینِ امنیتِ خودْ دیالکتیکِ سقراطی را در هیأتِ رسانه یا روزنامه‌نگارِ بی‌طرف از آنِ خود می‌کند تا ایزِ جانب‌داریِ خود را گُم کند؛ او خود را سقراط‌ می‌نُماید تا بخواباند، برخلافِ آن خرمگسِ آتنی که خواب‌ را از چشم‌ها می‌ربود: دگردیسیِ سقراطِ فیلسوف در سقراطِ روزنامه‌نگار! ــــ آیا این همان شمایلِ شرّ در عصرِ ما نیست؟

نیروی شرّ تا بدان‌جا که بتواند همه‌یِ قلمروهایِ وضعِ موجود و حتا جهانِ مردگان و هنوز نامدگان را از آنِ خود می‌کند: فرهنگ، سیاست، اندیشه و ادبیات و همه‌یِ این‌ها را در راستایِ اهدافِ خود به کار می‌گمارد و این نیازِ مبرم و ساز و کارِ روانِ اوست؛ او باید به سرعت موقعیت‌‌هایِ مناسب را شناسایی کند؛ به ویژه آن‌هایی را که به کارِ ضرورت‌نمایی، نیک‌نمایی و بی‌طرف‌نمایی‌اش خواهند آمد.

نیرویِ شرّ شامه‌یِ تیزی دارد؛ او می‌داند در کجا کدامین عَلَم را برافرازد یا کدام شمایل را برگزیند تا توده‌یِ خاموش را پیرامونِ‌ خود گرد آورد و این همه، برآیندِ همان وسوسه‌یِ هولناکِ او برایِ خوب بودن است: وسوسه‌یِ هم‌دستی با وضعِ موجود! چرا که تنها بدین‌‌‌گونه می‌تواند آن صدایی را خاموش کند که نه دچارِ وسوسه‌یِ خیر بودن، بل ـــ اگر هم دچارِ وسوسه‌ای باشد ـــ دچارِ وسوسه‌یِ شرّ نمودنِ خویش است: همان صدایی که در «وضعِ موجود» زندگی می‌کند، اما خود را به مخالف‌نمایِ وضعِ موجود، به صدایِ رسانه، به روزنامه‌نگارِ بی‌طرفْ فرونمی‌کاهد؛ همان صدایی که خود را چونان قدرتِ خود بازمی‌شناسد و هر صدایی که خود را چونان قدرتِ خود بازشناخته باشد، درمی‌یابد که قدرتِ اسلحه یا قدرتِ رسانه در برابرِ یک صدایِ رسا ناچیزترینِ قدرت‌هاست و این همان گناه نابخشودنیِ اوست! همان صدایی که می‌داند: قدرتِ صدا و صراحتْ به اندازه‌ای است که می‌تواند هر وضعِ ناروا را در هم بکوبد و هر ابلیسی را برماند! همان صدایِ رسایی که می‌آموزانَد: تنها این قدرتِ فریاد ـــ این صدایِ برآشوبیده ـــ است که سرانجام سرنوشتِ ما را دگرگون خواهد کرد!

    این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

    آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

    .در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

    توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

    نظر بدهید

    در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

    نظرها

    • بابک

      «روزنامه‌نگارِ بی‌طرفْ شمایل شرّ در عصرِ ما» چگونه باید این عنوان را خواند و معنا کرد. به نظر می‌آید در میان «بی‌طرف» و «شمایل» باید چیزی پیوند برقرار کند، احتمالاً چیزی مثل «یا»، اما شما بی‌طرف را به ساکن ختم کرده‌اید. نیرویِ شرّ تنها از یک چیز وحشت دارد در این جمله «یک» به معنای درست به کار رفته است. اما در چند جای دیگر به نظر می‌رسد «یک» ترجمه‌ای (در ذهن نویسنده) از «a/an» انگلیسی باشد که در فارسی روا نیست. برای مثال اگر یک‌ها از «زیرا بدونِ یک موضع‌گیریِ قاطع و یک صدایِ صریحِ سیاسی» برداشته شوند جمله نه‌تنها چیزی از دست نخواهد داد بلکه خوش‌خوان‌تر هم خواهد شد. به کار بردن واژه‌های پارسی بر زیبایی نوشته می‌افزاید:‌«ژرفا/ژرفنا» به‌ جای «اعماق، «رخداد/رویداد» به جای حادثه، ...

    • روزبه

      اتهامات بسیار تند و زننده ای است که روزنامه نگار بیطرف مساوی نماد شر روز تلقی شود و برابرباایشمن خطاب شوند. البته بنظرم شما کلا در مقالات تون قصد دارید با ابراز موضعگیریهای بسیار تند خودتون رو متمایز کنید. بنظر من خواننده کار روزنامه نگاری گزارش بی طرفانه وقایع است خواننده آگاه با توجه به مطالعه اخبار از منابع مختلف و شناخت منایع خبری میتونه با قوه تشخیص خود یک تصویر نسبتا جامع از واقعه حادث برای خودش بسازه و بدینوسیله نبود حضور خواننده روزنامه در مکان رو جبران کنه. نویسنده محترم مقاله خوانندگان خود دارای قوه ادراک کافی هستند و لازم ندارند کس دیگری بجای آنها فکر کند و به اخبار و گزارشها جهت بدهد . اون چیزی که مد نظر شما ست روزنامه ارگان احزاب یا جریده متصل به افکار و ایده های مشخصی است (یا همان اتاقهای فکر چپ و راست)که بیشتر با هدف پروپاگاند ایفاینقش میکنند. آنها بیطرف نیستند. متاسفانه خانم آرنت بین ما نیست و شما میتونید هر چقدر دلتون میخواد به ایشون و عقایدشون حمله کنید بدون اینکه پاسخی از این اندیشمند عزیز دریافت کنید. ولی صفت ساده لوحی به ایشون با یک من سیریش هم نمیچسبه.