30 April 2019
- درگیری یک نماینده مجلس با پلیس راهور- نماینده تکذیب کرد
- نهاد اسلامی وابسته به دولت ترکیه چشمنظر را ممنوع اعلام کرد
- کرونا در ایران: احتمال ورود واکسن خارجی در بهمنماه
- صادرات گاز و بنزین جایگزینی برای تحریمهای نفتی
- اعتراضات در روسیه: پلیس صدها تن از هواداران ناوالنی را دستگیر کرد
- ظریف: در این ۸ سال، در سیاست خارجی «صفر درصد» نقش داشتم
- کاخ سفید: بازنگری توافق صلح با طالبان، ابقای زلمی خلیلزاد
- بیش از ۱۵درصد دانشآموزان آذربایجان غربی هرگز در «شاد» ثبتنام نکردهاند
- «آقازاده»، فیلمفارسی افشاگر
- لغو فرمان «منع مسافرت» − ماجرای فرمان ترامپ و تأثیر آن بر ایرانیان
- یک گام به پیش در مبارزات کارگری صنعت نفت: اتحاد کارگران رسمی و پیمانی
- تدوام بازداشتها در کردستان: طی دو هفته ۶۱ نفر بازداشت شدند
- آیا لایحه دولت برای مقابله با خشونت علیه زنان کارساز خواهد بود؟
- تخریب منابع طبیعی همدان با ساخت و سازهای بیرویه
- پیمان منع جنگافزارهای هستهای اجرایی شد
- مجمع عالی نمایندگان کارگران، تشکلی دیگر در ساختار قدرت سیاسی ایران
- رکود در بازار مسکن، خبری از کاهش قیمت نیست
- سیستان و بلوچستان، هزارتوی نابرابری و سرکوب
- مرگ یک تئوری بود؛ تا اینکه مادر شدم
- بایدن خواهان تمدید پیمان «استارت نو» با روسیه است
آگهی
- درگیری یک نماینده مجلس با پلیس راهور- نماینده تکذیب کرد
- محمد مجتهد شبستری؛ دین بی محتوا با موقعیت ممتاز علمای دین
- لغو فرمان «منع مسافرت» − ماجرای فرمان ترامپ و تأثیر آن بر ایرانیان
- «آقازاده»، فیلمفارسی افشاگر
- آینده ایران: آیا جمهوری اسلامی فرو خواهد پاشید؟
- نهاد اسلامی وابسته به دولت ترکیه چشمنظر را ممنوع اعلام کرد
- ظریف: در این ۸ سال، در سیاست خارجی «صفر درصد» نقش داشتم
- کرونا در ایران: احتمال ورود واکسن خارجی در بهمنماه
- یک گام به پیش در مبارزات کارگری صنعت نفت: اتحاد کارگران رسمی و پیمانی
- موسوی خطاب به زندانیان اعتصابی: به اعتصاب غذا پایان دهید

مایل هستید هر روز مطالب زمانه را با ایمیل دریافت کنید؟
نشانی ایمیل خود را در اینجا وارد کنید:
شاد بمان، ای هنری رنجبر،
ای شرف دودۀ نوع بشر.
ای ز تو آباد، جهان وجود،
هیچ نبود ار که وجودت نبود.
دولت شاهان، اثر گنج تست؛
راحت اعیان، ثمر رنج تست؛
گر تو، دو روزی ندهی تن به کار،
یکسره نابود شود روزگار.
باعث آبادی عالم تویی؛
رنجبرا، معنی آدم – تویی!
لاهوتی
ای شرف دودۀ نوع بشر / 30 April 2019
توده را با جنگ صنفی آشنا باید نمود
کشمکش را بر سر فقر و غنا باید نمود
در صف حزب فقیران اغنیا کردند جای
این دو صف را کاملا از هم جدا باید نمود
این بنای کهنه پوسیده ویران گشته است
جای آن با طرح نو از نو بنا باید نمود
تا مگر عدل و تساوی در بشر مجری شود
انقلابی سخت در دنیا بپا باید نمود
مسکنت را محو باید کرد بین شیخ و شاب
معدلت را شامل شاه و گدا باید نمود
از حصیر شیخ آید دمبدم بوی ریا
چاره آن باریا و بوریا باید نمود
فرخی بی ترک جان گفتن در این ره پا منه
زانکه در اول قدم جان را فدا باید نمود
فرخی یزدی
——————————
این بنای کهنه پوسیده ویران گشته است
جای آن با طرح نو از نو بنا باید نمود
گر چه این ره تا به امروز پر ز غم بود و شکست
کار نو با رسم نو از نو بنا باید نمود
کار نو با رسم نو از نو بنا باید نمود / 30 April 2019
بگذار برخیزند این مردم بی لبخند
بر کدام جنازه زار میزند این ساز؟
بر کدام مُردهی پنهان میگرید
این سازِ بیزمان؟
در کدام غار
بر کدام تاریخ میموید این سیم و زِه، این پنجهی نادان؟
بگذار برخیزد مردمِ بیلبخند
بگذار برخیزد!
زاری در باغچه بس تلخ است
زاری بر چشمهی صافی
زاری بر لقاحِ شکوفه بس تلخ است
زاری بر شراعِ بلندِ نسیم
زاری بر سپیدارِ سبزبالا بس تلخ است.
بر برکهی لاجوردینِ ماهی و باد چه میکند این مدیحهگوی تباهی؟
مطربِ گورخانه به شهر اندر چه میکند
زیرِ دریچههای بیگناهی؟
بگذار برخیزد مردمِ بیلبخند
بگذار برخیزد!
۱۸ شهریورِ ۱۳۷۲
الف. بامداد / 30 April 2019
چنین گفت بامداد: “بگذار برخیزد مردم بی لبخند”
این مردم بی لبخند
بگذار که برخیزد
از خواب گرانش شد
بیدار که برخیزد
این مردم اندُهمند
بسیار زند لبخند
چون بگسلد او این بند؛
بگذار که برخیزد
این مردم بی لبخند
برخاسته چون الوند
غولی ست رها از بند
هربار که برخیزد
از حوزه و از بازار
وز شیخ جنایتکار
بینی که بود بیزار
اجبار که برخیزد
این مردم بی لبخند
آسوده اگر یکچند
در خواب مپندارش:
هشدار، که برخیزد!
این تفرقه در گفتار
از تازی و از تاتار
دانی که خطا باشد
پندار که برخیزد
کم گو دلم آزرده
مرغ سحر افسرده
زان شمع فرو مرده
یادآر، که برخیزد
سعید یوسف
چنین گفت بامداد: “بگذار برخیزد مردم بی لبخند” / 30 April 2019
این کارگران تجربه اندوخته اند
[برای کارگران نیشکر هفت تپه و برای اسماعیل بخشی]
صبحش یک چایِ تلخ و تا شامش تلخ
وز گرسنگی شده ست ایّامش تلخ
شد سفره ی سرمایه ز کارش شیرین
تولیدِ شکر می کند و کامش تلخ
همبستگیِ کارگران، کارگرست
نان می خواهند و عرض شان مختصرست
این کارگرانِ هفت تپّه، بخصوص،ـ
گر شیرین کاشتند، از آن نیشکرست
این کارگران، تجربه اندوخته اند
در این ظلمت، چراغی افروخته اند
این را که نباید قدمی واپس رفت
از اسماعیل بخشی آموخته اند
(سعید یوسف)
شد سفره ی سرمایه ز کارش شیرین / 30 April 2019